تاریخ انتشار : ۰۱ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۱  ، 
کد خبر : ۲۸۷۶۴۰

چيستي و چرايي راهبرد نفوذ آمريكا در پسا توافق

پایگاه بصیرت / دکتر یدالله جوانی

(روزنامه جوان - 1394/06/31 - شماره 4633 - صفحه 2)

از نشانه‌هاي بصيرت در موضوع دشمن‌شناسي، شناخت استراتژي دشمن قبل از پياده‌سازي آن است. اين يك اصل عقلاني و پذيرفته شده است كه «پيشگيري بهتر از درمان است.» براي اثبات دشمني استكبار جهاني به سركردگي امريكا با ملت ايران، هيچ نيازي به استدلال نيست. آنان كه خود را به خواب نزده‌اند، به خوبي با دشمني‌ها و توطئه‌هاي امريكا عليه ملت ايران طي 37 سال گذشته آشنايي دارند.

بنابراين، مهم آن است كه ما در هر مقطع زماني، بدانيم كه امريكا براي مقابله و ضربه زدن به انقلاب اسلامي، جمهوري اسلامي و ملت ايران، چه نقشه‌ها و راهبردهايي را دنبال مي‌كند. به تجربه ثابت شده است كه طي 26 سال گذشته، رهبر حكيم و دورانديش انقلاب اسلامي همواره از نقشه‌هاي دشمن قبل از اجرا رونمايي كرده و آن را افشا ساخته‌اند، تا به حال در هر يك از مواردي كه مردم و مسئولان هشدارهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي را نسبت به نقشه‌هاي دشمن جدي گرفته و به‌هنگام اقدامات لازم را به عمل آورده‌اند، دشمن در اجراي نقشه خود با شكست كامل مواجه شده است. اينك لحظه‌اي است كه همگان بايد هوشيار باشيم، زيرا رهبري عزيزمان هشدار داده و از نقشه جديد دشمن سخن مي‌گويند. معظم‌له در اين روزها و در گرماگرم بحث‌هاي مربوط به مذاكرات و توافق هسته‌‌اي، از نقشه‌هاي دشمن اصلي يعني امريكا، براي دوره پساتوافق مي‌گويند.

ايشان در ديدار اعضاي مجمع جهاني اهل بيت فرمودند: «نيت آنها اين بود كه از اين مذاكرات و از اين توافق، وسيله‌اي پيدا كنند براي نفوذ در داخل كشور. ما اين راه را بستيم و اين راه را به طور قاطع خواهيم بست؛ نه نفوذ اقتصادي امريكايي‌ها را در كشورمان اجازه خواهيم داد، نه نفوذ سياسي آنها را، نه حضور سياسي آنها را، نه نفوذ فرهنگي آنها را؛ با همه توان كه اين توان هم بحمدالله امروز توان زيادي است مقابله خواهيم كرد؛ اجازه نفوذ نخواهيم داد.» بنابراين «استراتژي نفوذ»، مهم‌ترين برنامه دشمن براي پيشبرد اهدافش در قبال انقلاب، نظام و ملت ايران در دوره بعد از برجام است. بر همين اساس بايد گفت، دوره بعد از برجام، مهم‌تر از خود برجام است و بايد اين استراتژي را به خوبي شناخت و با شناخت درست نقشه امريكا، تمامي راه‌هاي نفوذ را بر دشمن بست.

از تمامي شواهد و قرائن اين نكته به دست مي‌آيد كه امريكايي‌ها فقط به دنبال حل موضوع هسته‌اي با ايران نبوده و توافق هسته‌اي با ايران را، بايد بخشي از سناريوي امريكايي‌ها بر مبناي يك راهبرد جديد مورد توجه قرار داد. راهبرد جديد امريكايي‌ها بر خلاف راهبرد پيشين كه راهبرد «تقابل» بود، راهبرد «تعامل» و عادي‌سازي رابطه با ايران است.

امريكايي‌ها با همه توان از راهكارهايي چون ديپلماسي خط يك و 2 و دپيلماسي عمومي براي پياده‌سازي اين راهبرد استفاده مي‌كنند. هدف امريكا از اين راهبرد، نفوذ در محيط داخل كشور ايران از طريق تعامل و عادي‌سازي رابطه است. بر‌اساس نقشه دولت اوباما، برجام و توافق هسته‌اي، مي‌تواند نقطه شروع مناسبي براي عادي‌سازي رابطه با ايران باشد. اميد طراحان اين استراتژي جديد در امريكا، آن است كه در ايرانيان باوري را پديد آورند مبني بر اينكه مشكلات آنان خصوصاً در حوزه اقتصاد و معيشت از طريق رابطه با امريكا حل خواهد شد.

پيام نوروزي اوباما به ايرانيان در چارچوب ديپلماسي عمومي، بر همين نكته تمركز دارد. امريكايي‌ها ميزان نتيجه‌بخش بودن استراتژي جديدشان را، به دليل وجود يك جريان غربگرا در داخل ايران و همچنين وجود افرادي در داخل ساختار قدرت در نظام ايران كه معتقد به عادي‌سازي رابطه با امريكا هستند،‌ بسيار بالا ارزيابي مي‌كنند. بنابراين بايد در مقطع كنوني، خطر نفوذ را جدي گرفت زيرا اراده سياسي جريان غربگرا و عناصري از اين جريان در قدرت سياسي، در امتداد اراده سياسي دشمن در چارچوب استراتژي نفوذ قرار گرفته است.

جريان غربگرا و معتقد به عادي‌سازي رابطه با امريكا، به صورت مستمر در حال دادن اين پيام به مردم هستند كه با عادي شدن رابطه با غرب و امريكا، مشكلات كشور حل خواهد شد! در چنين شرايطي است كه رهبر بصير و دشمن‌شناس ملت ايران در ديدار فرماندهان سپاه مي‌فرمايند: «امروز نفوذ دشمن از تهديدهاي بزرگ است.»

امريكايي‌ها از طريق عادي‌سازي رابطه، مي‌خواهند در تمامي حوزه‌ها و ساختارهاي فرهنگي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي نفوذ كرده، از طريق اين نفوذ، بر كانون‌هاي تصميم‌سازي و تصميم‌گيري جمهوري اسلامي تأثير بگذارند. اولويت دشمن در استراتژي نفوذ، نفوذ فرهنگي و سياسي است. حضرت امام خامنه‌اي (مدظله‌العالي) اين چشمان بيدار و تيزبين ملت ايران در همين راستا مي‌فرمايند: «نفوذ اقتصادي و امنيتي مقابل نفوذ فكري، فرهنگي و سياسي اهميت كمتري دارد.» ايشان در خصوص اهداف دشمن از نفوذ فرهنگي و سياسي مي‌فرمايند: «دشمن براي نفوذ فرهنگي سعي مي‌كند باورهايي را كه جامعه را سرپا نگه داشته دگرگون، مخدوش و در آنها رخنه كند» و «براي نفوذ سياسي سعي مي‌كند در مراكز تصميم‌گيري و اگر نشد در مراكز تصميم‌سازي نفوذ كند.» پس از اين اشاره مختصر به چيستي نفوذ، سؤال مهم، چرايي نفوذ و ايجاد تغيير در راهبرد امريكا در قبال جمهوري اسلامي ايران است.

چرا امريكا پس از 37 سال رويارويي با ملت ايران و پيشبرد «راهبرد تقابل»، اكنون به دنبال تبديل اين راهبرد به «تعامل» و عادي‌سازي رابطه با ايران است؟ براي پاسخ به اين سؤال ذكر نكته‌اي از مصاحبه خانم رايس، وزير امور خارجه امريكا در دولت بوش پسر به درك مطلب كمك مي‌كند. خانم رايس در اين مقطع با صراحت اعلام كرد كه دولت امريكا بايد بررسي نمايد كه چرا طي 27 سال گذشته، تمامي سياست‌ها و طرح‌هايش در قبال جمهوري اسلامي با شكست مواجه شده است.

به نظر مي‌رسد مبتني بر چنين نگاهي، امريكايي‌ها به يك بازنگري اساسي در سياست خارجي خود و چگونگي مواجهه با ايران پرداخته و به اين جمع‌بندي رسيدند كه راهبرد قطع رابطه با ايران و تقابل همه‌جانبه جمهوري اسلامي،‌ نه تنها موجبات فروپاشي نظام اسلامي در ايران را فراهم نساخت، بلكه برعكس اين نوع راهبرد، تضعيف ايالات متحده امريكا از يك طرف و تقويت و قدرت‌يابي جمهوري اسلامي از طرف ديگر را در پي داشت.

بنابراين شكست‌هاي پيشين امريكا از زمان قطع رابطه با ايران در سال 1358 تاكنون، دليل اصلي تغيير راهبرد از «تقابل» به «تعامل» است. اين تغيير راهبرد به عنوان يك ضرورت، خروجي برخي از اتاق‌هاي فكر و انديشه‌هاي راهبردي امريكا طي سال‌هاي گذشته است. به عنوان نمونه در سال 2007 ميلادي يك سال قبل از روي كار آمدن اوباما،‌ مقاله‌اي در فصلنامه واشنگتن‌پست تحت عنوان «استراتژي برد- برد امريكا براي تعامل با ايران» منتشر شد. بر اساس چنين نگرش جديدي بود كه آقاي اوباما شعار «تغيير» را براي انتخابات خود برگزيد و پس از ورود به كاخ سفيد، براي عادي‌سازي رابطه با ايران ابراز تمايل كرد. امريكايي‌ها بر اساس راهبرد جديد، به دنبال آن هستند تا ايران را از بازيگر فعال منطقه‌اي در مقابل سياست‌هاي ايالات متحده به يك شريك و بازيگر منفعل همراه تبديل سازند.

خطر اصلي آن است كه برخي از مسئولان ما يا بخشي از مردم ما، در حالي كه جمهوري اسلامي در آستانه پيروزي‌هاي استراتژيك در منطقه‌ قرار گرفته، با يك اشتباه محاسباتي تصور كنند در همراهي با امريكا علاوه بر حل مشكلات منطقه مشكلات ايران خصوصاً در حوزه اقتصادي حل خواهد شد. بايد بدانيم اساساً بين ايران و امريكا در منطقه هيچ منافع مشتركي وجود ندارد و امريكايي‌ها به دروغ از منافع مشترك سخن مي‌گويند و عده‌اي هم در داخل با اهداف خاص سياسي در همين مسير حركت مي‌كنند. بايد بدانيم امريكايي‌ها از اين طريق دنبال مهار ايران بوده و معتقدند با مهار ايران، جمهوري اسلامي روند افت قدرت را طي خواهد كرد و در اين مسير مجبور به تغيير رفتار شده و در نهايت زمينه‌هاي تغيير ساختار در ايران فراهم مي‌شود.

بنابراين بايد در مقابل ايده تعميم دادن مذاكرات هسته‌اي و توافق هسته‌اي به عنوان يك الگو به ساير موضوعات و از جمله مسائل منطقه‌اي، هوشيار بود و دچار فريب نشد. بر همين اساس است كه مقام معظم رهبري مي‌فرمايند: «ما اين را گفته‌ايم و اعلان كرده‌ايم كه در هيچ مسئله‌اي جز مسئله هسته‌اي با امريكايي‌ها طرف صحبت نمي‌شويم؛ هم به مسئولان سياست خارجي‌مان گفته‌ايم، هم به بقيه مسئولان گفته‌ايم كه داخل نمي‌شويم. علت هم همين است كه جهت‌گيري آنها درست نقطه مقابل جهت‌گيري ماست، 180 درجه ما با هم تفاوت داريم.»

http://javanonline.ir/fa/news/741819

ش.د9402850

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات