صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۵:۲۱  ، 
کد خبر : ۲۸۸۲۰۷

یادداشت روزنامه‌های 13 اسفند ماه

روزنامه کیهان **

سرمایه‌گذار یا دزد سرمایه؟! / امیر شریفی

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در چهارمین همایش سراسری علوم و مهندسی دفاعی در سپاه که در دانشگاه امام حسین(ع) برگزار شد، ضمن اشاره به نمونه‌ای از نفوذ عوامل سرویس‌های جاسوسی غرب در دوران پسا‌برجام و مسافرت اخیر مشاور و دستیار رئیس سازمان «سیا» که مسئول نفوذ در ایران شده، اظهار داشت که وی خرداد ماه به ایران آمد و از تمام دانشگاه‌های کشورمان بازدید داشت و آنها را شناسایی کرد.

اما شگفتی آنجا بود که وب سایت رادیو تلویزیون سلطنتی انگلیس (بی‌بی‌سی) خیلی سریع به این خبر واکنش نشان داد و با گزارش مفصلی از سفر این عامل مهم سرویس جاسوسی آمریکا (سیا) به ایران، مسافرت وی و دیگر عوامل امنیتی همراهش (تحت پوشش هیئت علمی) به ایران را صرفا، سفری علمی و پژوهشی وانمود کرد و او را رئیس مؤسسه‌ای به نام آموزش بین‌المللی ( با نام اختصاری آی‌آی‌ای) معرفی کرد که در اواخر خرداد سال جاری همراه دو نفر دیگر از اعضای این موسسه و ۵ نفر از ۵ دانشگاه آمریکا به ایران سفر کرد و از ۱۱ دانشگاه و ۲ مؤسسه تحقیقاتی ایران در تهران، اصفهان و شیراز دیدن کردند.

اما علی‌رغم تمامی این قصه پردازی علمی برای گودمن در گزارش فوق، «بی‌بی‌سی» نتوانسته مقامات و پست‌های امنیتی و جاسوسی وی را پنهان ساخته و در سطوح بعدی ناگزیر اشاره می‌کند که :

«...او هماهنگ‌کننده جلسات و تنظیم‌کننده گزارش‌های رئیس سازمان سیا و همچنین دستیار ویژه مدیر مرکز ملی ارزیابی‌های امور خارجه، یکی از دفاتر تحقیقاتی سیا... بوده است...»!

و در ادامه ضمن اشاره به مشاورت برای بنیادهای صهیونیستی مانند وودرو ویلسون، وی را مشاور آژانس اطلاعاتی آمریکا (سیا) نیز می‌خواند!!

از جمله اهدافی که «بی‌بی‌سی» از زبان آلن گودمن و موسسه‌اش برای ارتباط با مراکز دانشگاهی جهان ذکر کرده «تحقیقات برای سیاست‌گذاری، تأمین منابع برای تبادل فرصت و کمک به دانشگاهیان در معرض خطر» است!!

اما رئیس دانشگاه تهران که از میزبانان آلن گودمن و هیئت همراه وی بود، وقتی اهداف سفر آنها را تبادلات علمی خواند، متذکر نشد که آیا وی و همکاران وی نیز از جمله «دانشگاهیان در معرض خطر» مورد نظر گودمن بوده‌اند که از وی برای مسافرت به ایران دعوت کرده‌اند تا از خطر نامبرده خلاصشان کند؟!

واقعا این کدام خطر بوده که آقای رئیس دانشگاه از خوف آن به مشاور سازمان جاسوسی آمریکا پناه برده است؟!!!

البته پیوستگی سرویس‌های جاسوسی آمریکا و مراکز آکادمیک و به اصطلاح علمی ایالات متحده آمریکا، موضوع تازه‌ای نیست. هم در کتاب خاطرات ریچارد هلمز( یکی از روسای اسبق سیا) و هم در اسنادی که این سازمان در شصتمین سالگرد تاسیسش انتشار داد، آمده بود که تعدادی از دانشگاههای معتبر آمریكا مانند كلمبیا ،‌ استانفورد، ‌نیویورك و هاروارد و ... زیر نفوذ مستقیم سیا اداره می‌شوند و بنیادی همچون «‌فارفیلد» در دانشگاه كلمبیا از مهم‌ترین مراكزی بوده که بودجه عملیات فرهنگی سیا از طریق آن به نهادهای فرهنگی انتقال می‌یافت. در ظاهر این بنیاد را یك ثروتمند یهودی به نام «جولیوس فلیستمن» ایجاد كرده بود ولی در واقع با بودجه سیا تأمین می‌شد. هدایت این بنیاد را «جك تامپسون» مأمور سیا و استاد دانشگاه كلمبیا به عهده داشت.

‌دیوید گیبس محقق و اندیشمند معروف آمریکایی در مقاله «‌اندیشمندان و جاسوسان، سكوتی كه فریاد می‌زند» (لس‌آنجلس تایمز 28 ژانویه 2001 )‌ از رسوایی بزرگی سخن می‌گوید كه به دلیل فاش شدن اسناد ارتباط سیا با نهادهای آكادمیك در دوران جنگ سرد پدید آمد. گیبس در این مقاله به رابطه تنگاتنگ سیا با نهادهای علوم اجتماعی ایالات متحده اشاره می‌كند.

ریچارد هلمز نیز در خاطراتش از پروژه‌ای در دهه 70 میلادی نام می‌برد که در آن پیوستگی سرویس‌های جاسوسی، موسسات دانشگاهی و آکادمیک و مراکز رسانه‌ای در آمریکا تحقق می‌یافت.

در سندی راهبردی که در میان اسناد لانه جاسوسی آمریکا به چشم می‌خورد و تاریخ آن به21 دسامبر 1963 برابر با 30 آذرماه 1342 برمی گردد (یعنی دوران پس از سرکوب و کشتار 15 خرداد همان سال و دستگیری و زندان حضرت امام خمینی -رضوان‌الله تعالی علیه- که تا فروردین سال 1343 به طول انجامید)، یکی از کارشناسان اطلاعاتی سفارت آمریکا به نام استیورات راکول در بخشی از گزارشی مفصل و دقیق خود که در کنار ارزیابی اوضاع سیاسی اجتماعی و فرهنگی ایران، پیشنهاداتش را برای نفوذ در جامعه ایرانی مطرح می‌سازد، ضمن تاکید نخست بر دانشگاه تهران به عنوان مرکز و محور نفوذ، مسافرت به اصطلاح اندیشمندان و دانشگاهیان اطلاعاتی آمریکایی به ایران و ارتباط با دانشگاهیان ایرانی یا برگزاری دوره‌های درسی برای آنها را از مهمترین راههای این نفوذ به شمار می‌آورد!! یکی از این عناصر سیدنی هوک، از دانشگاه نیویورک بود که در دوران جنگ سرد پروژه‌های متعددی را برای سازمان سیا اجرا کرد.

جاسوسی در شکل مدرن و امروزی خود تنها به کسب اطلاعات محرمانه و طبقه‌بندی شده از مراکز اطلاعاتی و امنیتی کشور هدف اختصاص ندارد، بلکه نفوذ و حضور در مراکزی که با کانون‌های تصمیم‌ساز یک نظام سیاسی رابطه مستقیم یا غیرمستقیم دارند، یکی از اصلی‌ترین اهدافی است که عوامل و مأموران حریف در کشور هدف دنبال می‌کنند. «توماس فریدمن» در کتاب معروف خود با عنوان «دشمن خود را بشناس» می‌نویسد، «اگر جنگ جهانی دوم و جنگ سرد را نبرد علیه نازیسم و کمونیسم بدانیم باید گفت جنگ جهانی سوم نبردی است علیه یک گرایش دینی که می‌خواهد سلطه خود را برجهان تحمیل کند(!)

جنگ با این دشمن تنها با ارتش ممکن نیست بلکه باید در مدارس، دانشگاه‌ها و مساجد به رویارویی با آن پرداخت».

هدف نهایی در این نمونه از نفوذ، کسب اطلاعات سری و محرمانه نیست، بلکه این قماش از نفوذی‌ها، در پوشش «تأمین منابع برای تبادل فرصت» و یا آنگونه که «آلن گودمن» درباره اهداف خود از سفر به ایران و رایزنی با دانشگاهیان کشورمان مطرح کرده است؛ «کمک به دانشگاهیان در معرض خطر»! اهداف مهم‌تر و سرنوشت‌سازتر دیگری را دنبال می‌کنند و آن، تغییر افکار برای تغییر باورها و نهایتاً تغییر محاسبات، در این حالت به قول رهبر معظم انقلاب، کسانی که تحت تأثیر این نوع از نفوذ قرار گرفته‌اند؛ همان چیزی را می‌خواهند که دشمن می‌خواهد و «بنابراین، خیال او آسوده است و بدون این که لازم باشد خودش را به خطر بیندازد، شما برای او کار می‌کنید».

بدیهی است که نفی روابط علمی و آکادمیک و مشاوره و رایزنی دانشگاهیان با یکدیگر مورد نظر نیست، بلکه موضوع مشاوره و کسانی که طرف مقابل این مشاوره و رایزنی قرار می‌گیرند حائز اهمیت است.

باید خاطرنشان کرد که طی چند سال قبل از فتنه 88، تعداد قابل توجهی از مشاوران و نظریه‌پردازان سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا (CIA) و انگلیس (MI6) در پوشش‌های آکادمیک و تحت عنوان اساتید برجسته دانشگاه‌های آمریکا، انگلیس، فرانسه و... به ایران سفرکرده و با کسانی که بعدها در فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 نقش مؤثری بر عهده داشتند، نشست‌های پنهان داشته و حتی کارگاه‌های آموزشی چند روزه دایر کرده بودند که شرح آن به درازا می‌کشد و پیش از این در کیهان با ذکر پاره‌ای از جزئیات درج شده است.

و بالاخره، قرار بود در مرحله پسابرجام، سرمایه‌گذاران خارجی به ایران بیایند که نیامدند و به جای آنها، سرمایه دزدان آمریکایی را فرستاده‌اند!

***************************************

روزنامه قدس **

مجلس و دولت بستر توسعه سیاسی و اقتصادی را فراهم کنند

سیاست خارجی و اقتصادی چونان حلقه‌های یک زنجیر متصل به هم هستند. شکوه انتخابات ایران در هفتم اسفند نشان داد که مردم در نظام جمهوری اسلامی ایران همچنان علاقه‌مند به بودن در کنار نظام اسلامی هستند و علی‌رغم تحریم‌ها و فشارهای موجود با ایستادگی و مقاومت چشم به فردایی دوخته‌اند که توسعه سیاسی و اقتصادی ارمغان انتخاب امروز آن‌هاست. یکی از مهمترین مسائلی که دربردارنده توسعه در ابعاد سیاسی و اقتصادی است، همسویی و همراهی دولت و مجلس در مشارکت برای خدمت رسانی به مردم است. همراهی و همیاری دولت و مجلس می‌تواند منجر به تدوین و تنظیم برنامه ششم توسعه به نحو مطلوبی شود تا در راستای برنامه ششم توسعه آنچه که دربرنامه پنجم مغفول مانده عملیاتی شده و برنامه ششم نیز با قدرت و قوت بیشتر و با اتکا به ظرفیت‌های موجود دولت و مجلس به مرحله اجرا درآید.

یکی از اصلی‌ترین مسائل راهبردی که مجلس دهم باید با پیگیری و کوشش فراوان درصدد تحقق آن باشد، جهت‌گیری مسائل سیاسی به سمت مسائل اقتصادی است تا برای تدوین سیاست‌های معقول و منطقی بتوانیم اقتصاد ایران را که آسیب بسیاری بر آن وارد شده مجدداً احیا کنیم و این مهم جز با توجه به تولید ملی و بکارگیری همه سیاست‌ها و ظرفیت‌ها در خدمت تحقق تولید داخلی میسر نخواهد شد.

امروز تعداد کثیری از جوانان و فارغ‌التحصیلان متخصص کشور از مشکل بیکاری رنج می‌برند، به نحوی که با جرأت می‌توان گفت مشکل اشتغال جوانان و بحران بیکاری بزرگترین چالشی است که امروز جامعه را به خصوص جامعه جوان را درگیر کرده است.

تولید که با بی‌مهری و بی‌تدبیری برخی مواجه شد این روزها چشم مساعدت به دولت و مجلسی دارد که گره‌های کور این مسیر را یک به یک باز کنند تا در پرتو پیوستگی مسائل سیاسی و اقتصادی بتوانیم چاره‌ای برای درمان پیکر ناتوان تولید بیابیم. یقیناً مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی همانند حلقه‌های یک زنجیر به هم پیوسته هستند، بنابراین هنگامی که از اشتغال حرفی زده می‌شود یعنی کشور بزرگ ایران باید آماده تولید شود.

تولید در چنین دیدگاه کلانی که اتفاقاً باید مورد توجه خاص دولت و مجلس قرار بگیرد، تنها به تولید در حد داخلی و استانداردهای معمولی کفایت نمی‌کند بلکه این تولید چشم‌انداز وسیعی چون جهان پیرامون ما دارد.

هدف از تولید در کشور بزرگ ایران ارزآوری و صادرات حداکثری به کشورهای منطقه و فرا منطقه‌ای است و این مسأله زمانی محقق می‌شود که در عرصه سیاسی به ثبات قابل توجهی دست یافته باشیم. با تنش و تقابل با کشورها نمی‌توان انتظار اقتصادی توسعه یافته و ورود به دنیای اقتصادی حال حاضر جهان را داشت، از این رو با قاطعیت می‌توان گفت پیوندهای خوب با دنیای بیرون نیازمند تقویت رابطه سیاسی و ارتقای کیفیت تولید ملی است تا در سایه این پیوندها بازاریابی‌های بین‌المللی در سایه امنیتی که مورد توجه همه سرمایه‌گذاران است، فراهم شود.

طرفین در بستر امن سیاسی بتوانند با گسترش همکاری‌های اقتصادی خود راه را برای ورود ایران به عرصه‌های مهم سیاسی و به تبع اقتصادی بین‌المللی باز کنند. تقویت ارتباطات سیاسی در دنیای امروز به معنای راهیابی به دنیای اقتصاد است. در سایه تعامل مطلوب با دنیای بیرون و با وارد کردن تکنولوژی و فناوری می‌توانیم با تدوین برنامه‌های جامع اقتصادی موجب رونق تولید و افزایش اشتغال و کارآفرینی در کشور شویم.

ناهماهنگی مجلس و دولت آفت‌زاست و سرمنشأ مشکلاتی است که اقتصاد از آن در امان نیست. مسلم است که مجلس و دولت در امور سیاسی و اقتصادی باید همسو با هم حرکت کنند تا بزودی در آینده‌ای نه چندان دور شاهد موفقیت‌های چشمگیر در عرصه سیاسی و اقتصادی باشیم، بنابراین در یک جمله باید گفت سیاست خارجی و اقتصاد در هم تنیدگی بسیاری دارند و در کنار هم توسعه می‌یابند.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

تحلیل سیاسی هفته

بسم‌الله الرحمن الرحیم

این هفته در گرماگرم برگزاری انتخابات پرشکوه و هوشمندانه هفتم اسفند که علاوه بر مشخص کردن ترکیب دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره خبرگان رهبری، نبض جامعه و خواست عمومی مردم را نیز به مسئولان گوشزد کرد، یکی از حوادث مهم سال 94 پس از برجام رقم خورد.

به بار نشستن برجام و درهم شکستن قفل تحریم‌ها کار کوچکی نبود که با اراده مردم وتلاش جهادگران عرصه دیپلماسی دولت تدبیر و امید در زمستان 94 صورت گرفت و فرصتی ایجاد کرد تا مردم در آزمونی دیگر که در راه بود، تلخکامی‌های هشت سال گذشته را این بار از راه صندوق‌های رای و با اراده ملی، به شیرینی و گرمی مبدل کنند.

انتخابات هفتم اسفند زمینه‌ای برای بروز و ظهور اراده ملت و امیدواری آنها به آینده‌ای روشن بود و اینکه مردم همچنان به اعتدال و عقلانیت متعهد بوده و از هرگونه قانون‌گریزی، مطلق‌انگاری و جناح بازی متنفرند.

قطعاً انتخابات اسفند 94 برای همیشه در حافظه تاریخی، اجتماعی و سیاسی ایران ثبت خواهد شد چرا که توانست تجلی‌بخش و منعکس کننده اراده‌ای شود که انشاءالله بتوان در پرتو آن شاهد ثمرات شیرینی بود. مردم با حضور باشکوه و البته هوشمندانه خود در انتخابات جمعه گذشته، مجلسی کارآمد، معتدل و مستقل را رقم زدند و نشان دادند که به حضور مردم در صحنه امید دارند و آنرا تداوم خواهند بخشید.

مردم در این انتخابات با آرای خود ثابت کردند دوران تقابل به سر آمده و از باندبازی‌ها و بداخلاقی‌ها خسته شده و خواستار دمیدن روح جدید در کالبد جامعه و حرکت پرشتاب در مسیر توسعه، رفاه و رسیدگی به مشکلات جامعه هستند.

با این اوصاف مردم با رای دادن به لزوم گردش نیروها در کشور خواستار ایجاد تحول مبارکی شدند که باید به تدریج در جامعه محقق شود. گرچه انتخابات هفتم اسفند گام نخست در مسیر این تحول بود ولی به نظر می‌رسد باید با مطالبه محوری خواسته‌های مردم از نمایندگان مجلس دهم در چهار سال آینده و نقش پررنگ و غیرجناحی رسانه‌ها، نمایندگان نقدگریز و غیرشفاف، مجالی برای فرار از پاسخگویی نیابند.

در این هفته و در پی پاسخ مردم به فراخوان رهبری برای شرکت پرشکوه در انتخابات هفتم اسفند، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با صدور پیامی از ملت آگاه و مصمم ایران به خاطر حضور حماسی در انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی تشکر کردند. در این پیام تاکید شده «اینجانب وظیفه خود می‌دانم که از این لبیک عمومی به فراخوان نظام اسلامی سپاسگزاری کنم و پاداش و هدایت الهی برای مردمی که این جمعه پرکار و پرشکوه را آفریدند مسالت نمایم.» رهبر معظم انقلاب خطاب به مردم و مسئولان توصیه کردند: «به مسئولان کشور، چه انتخاب شوندگان برای مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان و چه دارندگان مناصب اجرایی در قوای دیگر و چه دیگر مسئولان در سازمان‌ها و نهادها، یادآور می‌شوم که سپاسگزاری شایسته را در خدمت صادقانه به مردم و کشور و نظام اسلامی محقق سازند؛ ساده زیستی، پاکدستی، حضور پیوسته در جایگاه مسئولیت، ترجیح منافع ملی بر خواسته‌های شخصی و جناحی، ایستادگی شجاعانه در برابر مداخلات بیگانه، واکنش انقلابی به نقشه‌های بدخواهان و خائنان، منش جهادی در اندیشه و عمل، و در یک جمله کار برای خدا و در راه خدمت به خلق خدا را، برنامه دائمی خویش در دوران این مسئولیت بدانند و به هیچ قیمت از آن تخطی نکنند.»

در این هفته سفر «یوهان اشنایدر آمان» رئیس‌جمهور سوئیس به ایران، گامی در راستای گشودن فصلی تازه در روابط «تهران- برن» در فضای پسابرجام بود که می‌تواند منافع متقابل و قابل توجهی را در همکاری‌های دوجانبه اقتصادی و دیپلماتیک به بار آورد. رئیس جمهوری سوئیس، روز جمعه در صدر هیاتی بلندپایه وارد تهران شد و علاوه بر ملاقات با مقامات سیاسی و تجاری با رهبر انقلاب نیز دیدار کرد. توسعه و تعمیق مناسبات دو جانبه، منطقه‌ای و بین‌المللی و همچنین ارتقای سطح همکاری‌های مشترک در حوزه‌های مختلف به عنوان محور اصلی گفت‌وگوها بود.

واقعیت اینست که در فضای کنونی، عرصه‌ها و ظرفیت‌های قابل توجهی برای همکاری‌های بانکی، مالی، تجاری، صنعتی، فناوری، کشاورزی و زیست محیطی بین دو کشور وجود دارد. در جریان سفر رئیس جمهوری سوئیس به ایران موافقت نامه‌ها و تفاهم نامه‌هایی به امضای مقام‌های دو کشور رسید. افزون بر این طی سال‌های گذشته کشور سوئیس بیش از هر کشور دیگری میزبانی گفت وگوهای هسته‌ای ایران و قدرت‌های جهانی را برعهده داشت. سه نشست رسمی نخست ایران و کشورهای گروه 1+5 در ژنو برگزار شد که در نهایت درنشست ژنو3، ایران و 6 قدرت جهانی به «طرح اقدام مشترک» دست یافتند. همچنین سیزدهم فروردین ماه امسال بود که در «لوزان» سوئیس بیانیه تفاهم خوانده شد و دو طرف در مجموعه‌ای از راه حل‌ها برای پایان دادن به مسائل هسته‌ای به توافق رسیدند.

در گذشته نیز بارها شاهد اقدام‌هایی از این دست بوده ایم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و قطع روابط دیپلماتیک ایران با آفریقای جنوبی و مصر، سوئیس عهده‌دار حفاظت از منافع کشورمان در آن کشورها شد. همچنین به دنبال قطع روابط ایران و آمریکا، جدا از اینکه سوئیس حفاظت از منافع اتباع آمریکایی را در ایران بر عهده گرفت، مقامات سوئیسی بارها اقدام به پیام رسانی‌های دیپلماتیک کردند.

این هفته صحنه بین‌المللی نیز شاهد تحولات متعددی بود. در سوریه، آتش بسی که از هفتم اسفند برقرار شده است، صرفنظر از چند مورد نقض جزئی، این هفته ادامه یافت. این درحالی است که مقامات عربستان و ترکیه موضع‌گیری‌های در قبال آتش بس داشتند که به روشنی ناخشنودی آنها را نشان می‌داد.ترکیه اعلام کرده است با وجود برقراری آتش بس، این گزینه را برای خود محفوظ می‌دا ند که شبه نظامیان کرد را در هر جا که باشند از جمله در خاک سوریه، تعقیب و مورد حمله قرار دهد.

رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه با اشاره به اینکه آتش بس به نفع روسیه و دولت سوریه است، عصبانیت خود را بروز داد. دولت عربستان نیز رفتارهای مشابهی در قبال آتش بس اتخاذ کرده است. عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان گفت درصورت شکست آتس بس، برنامه موسوم به «طرح ب» که مورد حمایت آمریکاست در سوریه به اجرا گذاشته خواهد شد. هر چند جزئیات این طرح اعلام نشده ولی گفته می‌شود منظور از این طرح، مداخله نظامی درسوریه است.

عادل الجبیر بار دیگر موضع‌گیری گستاخانه خود را تکرار کرد و گفت: «بشار اسد اگر از طریق سیاسی کنار نرود با اقدام نظامی کنار گذاشته خواهد شد!» ریاض که از پنج سال قبل از هیچ تلاشی برای ساقط کردن حکومت سوریه ابا نداشته، بهانه خود را برای مداخله در سوریه، «عدم مشروعیت» بشار اسد عنوان کرده است. این ادعای مداخله‌جویانه و گستاخانه دولت ریاض درحالی است که خود این دولت، یک از معیارها و روش‌های شناخته شده دنیای امروز را ندارد و به صورت قبیله‌ای، خاندانی و موروثی اداره می‌شود و کوچکترین اعتراض را با شدیدترین شکل سرکوب می‌کند که نمونه آن، اعدام ناجوانمردانه شیخ نمر رهبر شیعیان عربستان بود،‌ فقط به این جرم که به صورتی مسالمت آمیز به خفقان و سیاست‌های تبعیض آمیز انتقاد داشت.

اکنون ریاض و آنکارا در تلاش هستند اگر بتوانند آتش بس را بشکنند و گزارش‌هایی از تدارک نظامی دو کشور به همین منظور وجود دارد از جمله اینکه، شمار قابل ملاحظه‌ای از هواپیماهای عربستان در پایگاه اینجرلیک ترکیه مستقر شده‌اند.

این هفته، عراق نیز شاهد تحولات سیاسی و چند انفجار تروریستی بود. در صحنه سیاسی، فشارها بر دولت «العبادی» برای اجرای اصلاحات تشدید شد. منتقدان دولت العبادی، این دولت را متهم می‌کنند که برای اجرای اصلاحات، عزم لازم را ندارد و تلاش کافی نمی‌کند.

حیدرالعبادی نخست‌وزیر عراق، تابستان سال گذشته و پس از اعتراض گسترده مردم، وعده اجرای اصلاحات سیاسی و اقتصادی را داد اما خیلی زود با چالش‌های قانونی و مقاومت‌هایی مواجه شد. طی هفته‌های اخیر گروه‌هایی از مردم، با برگزاری تظاهرات، اجرای سریع اصلاحات را خواستار شده‌اند.

حیدرالعبادی در ماه جاری تعهد داد دولتی شایسته سالار را جایگزین وزرایی کند که براساس گرایش‌های سیاسی‌شان انتخاب شده‌اند اما تاکنون، این وعده اجرا نشده است. در تجمع اخیر مردم، مقتدی صدر رهبر جریان صدر با حمایت از اعتراضات، دولت را به فشارهای بیشتر تهدید کرد.

همزمان برخی شهرهای عراق شاهد ناآرامی بودند که مهم‌ترین آن حمله تروریستی گروه داعش به یک مجلس عزاداری در شهرستان «المقدادیه» واقع در استان دیالی بود که بیش از 50 کشته و ده‌ها زخمی برجای گذاشت. دولت به همین علت در این شهر منع آمد و شد برقرار و اعلام سه روز عزای عمومی کرد.

سازمان ملل طی گزارشی اعلام کرد در بهمن ماه حداقل 670 نفر در جریان خشونت‌های عراق کشته شده‌اند. عملیات تروریستی پس از تحولات نظامی چند ماه اخیر و موفقیت‌های چشمگیر ارتش و نیروهای مردمی عراق در آزادسازی چند منطقه مهم از چنگ تروریست‌ها، تشدید شده است.

این هفته توطئه‌پردازی عربستان علیه حزب‌الله لبنان وارد مرحله جدید شد و شورای همکاری خلیج فارس، حزب‌الله را در فهرست تروریستی قرار داد. این شورا، هرگونه همکاری با رهبران و سازمان‌های مرتبط با حزب‌الله را ممنوع اعلام کرد. مشخص است که شورای همکاری خلیج فارس با فرمان عربستان حرکت می‌کند و موضع‌گیری این شورا در واقع مواضع ریاض است. جالب است که در مقابل این بازی سیاسی، رهبران جهاد فلسطین اعلام کردند حزب‌الله لبنان یک گروه تروریستی نیست بلکه در صحنه جهاد علیه رژیم صهیونیستی قرار دارد.

عربستان، از ایستادگی حزب‌الله لبنان در برابر سیاست‌های مداخله‌گرانه، تفرقه‌افکنانه و توطئه‌های ریاض، خشمگین است و به همین دلیل، فشارها بر حزب‌الله را تشدید کرده است تا به زعم خود این جنبش را منزوی و وادار به عقب نشینی کند. در مقابل، سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان روز سه شنبه در اظهاراتی بار دیگر بر مواضع اصولی این جنبش، از جمله مخالفت با سیاست‌های مخرب عربستان تاکید کرد.

***************************************

روزنامه خراسان**

قطب نمای سیاسی آمریکابه کدام جهت می‌چرخد؟/ امیرعلی ابوالفتح

براساس نتایج به دست آمده در انتخابات مقدماتی ریاست جمهوری آمریکا در روز اول مارس که به عنوان سه شنبه بزرگ از آن یاد می‌شود، هیلاری کلینتون در اردوگاه دموکرات‌ها و دونالد ترامپ در جبهه جمهوری خواهان برنده شده اند؛ تحلیلگران اکنون باید بگویند که قطب نمای سیاسی در آمریکا به کدام جهت خواهد چرخید و این به چه معنا است؟ پیروزی کلینتون و ترامپ در سه شنبه بزرگ، به معنای آن نیست که این دو در نهایت، نامزد نهایی حزب‌های خود خواهند شد؛ می‌توان گفت که این دو نامزد انتخاباتی، بخش زیادی از مسیر خود تا کاخ سفید را پیموده اند. البته در مورد هیلاری کلینتون، به نظر می‌رسد که دیگر می‌توان گفت، سندرز رقیب چپ گرای او، شانس زیادی نخواهد داشت تا در نهایت، نامزد نهایی حزب دموکرات باشد. در جبهه جمهوری خواهان، اگر چه فاصله دونالد ترامپ از نامزدهای بعدی به شکل قابل توجهی افزایش یافته است، اما هنوز وضعیت برای این نامزد جنجالی و این میلیاردر نیویورکی، تمام نشده است و تد کروز، سناتور دست راستی ایالت تگزاس و نیز، مارکو روبیو سناتور ایالت فلوریدا، هنوز شانس‌هایی روی کاغذ دارند؛ چه بسا در نهایت، بتوانند طی شرایط خاصی که در ادامه بیشتر به آن خواهیم پرداخت، ترامپ را پشت سر بگذارند.

دلایل اوج گیری «پدیده ترامپی»

ترامپ بر نقاطی دست گذاشته است که در گذشته سیاسی آمریکا، هیچ سیاستمداری به آن‌ها ورود نمی‌کرد. او انتقادات بسیار تندی نسبت به سیستم آمریکا مطرح کرده است. این چنین رویکردی باعث شده است تا در میان جمهوری خواهان و شهروندان این طیف، این دیدگاه قوت بگیرد که ترامپ را به عنوان یک پدیده بپذیرند؛ ترامپ خارج از حلقه نخبگانی حاکم است و ایده‌های جدید مطرح شده وی، به جمهوری خواهان این حس را می‌دهد که او همان فردی است که قادر به ایجاد تغییر بنیادین در شرایط کنونی زندگی آنان است. این چنین رویکردی از این نظر واجد اهمیت است که میزان نارضایتی از دولتمردان آمریکایی، فارغ از جمهوری خواه یا دموکرات بودن آن ها، در حال افزایش است. ترامپ تلاش می‌کند تا با استفاده از این موضوع، خود را به عنوان فردی ضد سیستم معرفی کند، تا بتواند آرایش سیاسی را برهم زده و آراء بیشتری را به سوی خود جلب نماید. اما از گرایش‌های ضد سیستم ترامپ می‌توان مثال‌هایی زد؛ از این دست می‌توان به اظهار نظر‌های آشکار و عریان وی علیه مهاجران، مکزیکی ها، مسلمانان و حتی تا حدودی زنان اشاره کرد. ترامپ مسائلی را مطرح می‌کند که حتی دولت جورج دبلیوبوش هم به خود جرات مطرح کردن آن را نمی‌داد. چه کسی در آمریکا می‌توانست آشکارا بگوید:«محکومان تروریستی را شکنجه کنید». با توجه به این شرایط، ترامپ از اقبال بالایی برخوردار است؛ اما وی همزمان با مخالفت‌هایی مواجه است. سران حزب جمهوری خواه که دارای سمت‌هایی در سطح فدرال، ایالتی و یا کمیته ملی جمهوری خواهان هستند و تحت عنوان«نمایندگان غیر متعهد» شناخته می‌شوند که دارای رای در «کنوانسیون ملی حزب جمهوری خواه» می‌باشند، دل خوشی از ترامپ ندارند؛ آنان می‌ترسند که قرار گرفتن ترامپ در سکوی نخست نمایندگی حزب در انتخابات پیش روی آمریکا، باعث نوعی وحدت میان تمام جریان‌ها و بلوک‌های رای دهنده از لیبرال‌ها تا مهاجران، مسلمانان، اقلیت‌ها و تا حدودی زنان و جوانان علیه حزب جمهوری خواه شود که در نهایت، شکست آن را در ریاست جمهوری و حتی انتخابات کنگره در بر داشته باشد. بنابراین هنوز نمی‌توان با قطعیت گفت که با وجود پیروزی‌های مداوم ترامپ در سطح ایالتی، کنوانسیون حزب جمهوری خواه، بر معرفی نهایی او صحه بگذارد، بلکه باید نشست و منتظر ماند و دید که در روزهای پیش رو چه اتفاقی خواهد افتاد؛ زیرا ممکن است اتفاق پشت پرده‌ای رقم بخورد که نتیجه آن نامزدی نهایی ترامپ برای انتخابات نباشد. از نظر سران حزب جمهوری خواه فرد مطلوب، مارکو روبیو است که البته هنوز در انتخابات مقدماتی عملکرد مناسبی نداشته است.

همه چیز علیه چپ گرایی «سندرزی »

در اردوگاه دموکرات اما این مشخص شده است که اقبالی به گرایش چپ که سندرز نماینده آن است وجود ندارد. کلینتون که نماینده دیدگاه‌های میانه در حزب دموکرات است، سندرز را به صورت معنی داری پشت سر گذاشته است. به نظر می‌رسد که شانس کلینتون بسیار افزایش پیدا کرده است و اگر عملاً اتفاقی حادث نشود، در نهایت این کلینتون است که به عنوان نخستین زن، این شانس را داشته باشد که نامزد دموکرات‌ها در انتخابات پیش روی آمریکا باشد.

پیروز نهایی چه کسی می‌تواند باشد؟

پیروز نهایی انتخابات آمریکا بر اساس فضای اجتماعی و سیاسی جامعه آمریکا تعیین می‌شود. جامعه آمریکا از حدود 3 دهه گذشته از محافظه کاری به سمت لیبرالی میل پیدا کرده است. ترکیب جمعیتی آمریکا نیز از سفید پوستان اروپایی به سمت لاتین تبارهای چند نژاده میل پیدا کرده است و این به معنای آن است که حزبی که بیشتر بتواند انتظارات رنگین پوست‌ها را برآورده کند، از شانس بیشتری برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری برخوردار است. در جامعه‌ای که ازدواج همجنس گرایان در حال رواج یافتن است و استفاده از مواد مخدری مثل ماری‌جوانا قانونی شده تفکرات کلیسایی خریدار ندارد و اندیشه‌های دموکرات شانس پیروزی بیشتری دارد که این برخلاف تفکر سنتی است که معتقد است زمان، اکنون از آن جمهوری خواهان است. اینکه هیلاری کلینتون بتواند پیروز نهایی انتخابات آمریکا باشد، کمی بعید است. البته، ارزیابی‌ها و نظر سنجی‌ها نشان می‌دهد که اگر رقابت نهایی انتخابات آمریکا میان کلینتون و ترامپ باشد، احتمال پیروزی کلینتون در حدود 3 یا 4 درصد بیشتر است؛ مهاجران و مکزیکی‌ها به شدت نگران مواضعی هستند که ترامپ اتخاذ کرده است؛ بعد از سفید پوستان اروپایی، «هیسپانیک ها» یا اسپانیایی تبارها، دومین بلوک جمعیتی آمریکا هستند که نگران مواضع ترامپ هستند. مواضع ترامپ در مورد مکزیکی ها، تمام رنگین پوست‌ها و اقلیت‌ها را نگران کرده است. همچنین دیگر گروه‌های صاحب رای در جامعه آمریکا نظیر مسلمانان و آسیایی تبارها از مواضع ترامپ نگران هستند. در آمریکا رای مستقلین یا مرددین بسیار مهم است که مواضع ترامپ می‌تواند رای آن‌ها را به ضرر خود تغییر دهد؛ در جامعه آمریکا حدود 40 درصد دموکرات وجود دارد و نیز 40 درصد جمهوری خواهان هستند که سرنوشت انتخابات را آن 20 درصد مستقل تعیین می‌کنند. اما اگر تد کروز یا مارکوروبیو در انتخابات ریاست جمهوری از حزب جمهوری خواه معرفی شوند، شرایط برای هیلاری کلینتون دشوارتر خواهد شد و رقابت‌ها منطقی تر پیش خواهد رفت.

بیم‌ها و امیدهای بعد از انتخابات

در عرصه سیاست خارجی، تمام نگرانی‌ها حاکی از آن است که ترامپ با مواضع تند و تهاجمی خود، سکان دار سیاست خارجی آمریکا نشود؛ البته رد پای «ترامپی» در سیاست خارجی آمریکا در آینده مشاهده خواهد شد و حتی اگر خود او مدیریت این سیاست خارجی را عهده دار نباشد، فرد بعد از اوباما، مواضع تند تر و تهاجمی تری را در سیاست خارجی اتخاذ خواهد کرد؛ زیرا هم جمهوری خواهان و هم دموکرات‌ها معتقد هستند که اوباما در سیاست خارجی خود، منفعل عمل کرده است. این انفعال از «هژمونی» آمریکا می‌کاهد. این نوع نگاه در همه رقبای فعلی انتخاباتی آمریکا به جز سندرز دیده می‌شود. اگر کلینتون رییس جمهور آمریکا شود، باید گفت، ردپای «کلینتونی» را می‌توان در سیاست خارجی اوباما دید و سنگ بنای سیاست خارجی اوباما را در دیدگاه‌های او جستجو کرد. برخی از دستاوردهای دولت اوباما با معماری هیلاری کلینتون صورت گرفته است؛ از آشتی ایالات متحده آمریکا با میانمار گرفته تا بحث کلید خوردن گفتگوهای هسته‌ای میان ایران و 1+5 و نیز، تلاش برای ترمیم روابط آمریکا و روسیه و تا حدودی نزدیک تر شدن به کوبا، همگی تحت تاثیر فعالیت چهار ساله هیلاری کلینتون است. به نظر می‌رسد که اصول و چارچوب کلی سیاست خارجی دولت اوباما در دولت کلینتون استمرار پیدا کند. اما در غیر این صورت، هر کسی به جز کلینتون تکیه بر کرسی ریاست جمهوری آمریکا در کاخ سفید بزند، چه برنی سندرز از جبهه دموکرات‌ها و یا فردی از طیف مقابل، سیاست خارجی آمریکا نسبت به امروز تغییر خواهد کرد. در مورد جمهوری خواهان «سیاست فعالانه تر» در عرصه خارجی مد نظر قرار خواهد گرفت که در غرب آسیا، ترجمه آن رویارویی مستقیم نظامی علیه تروریست‌ها نظیر داعش خواهد بود و نیز، از طریق مداخله نظامی حذف بشار اسد در دستور کار قرار خواهد گرفت و توافق هسته‌ای با ایران را به احتمال زیاد لغو خواهد کرد. بر این معادلات باید حمایت آشکارتر از اسرائیل، افزوده شود. البته در مورد اینکه موفقیت احتمالی آن‌ها تا چه اندازه باشد، در مورد آن تردید‌هایی وجود دارد. نباید فراموش کرد که وعده‌های انتخاباتی در آمریکا ضرورتاً به معنای اجرایی شدن آن‌ها نیست. یک نمونه آن، وعده اوباما برای بسته شدن زندان گوانتانامو است که هنوز محقق نشده است. تغییر در سیاست خارجی آمریکا به صورت بنیادین دشوار است. باید دقت کرد که اوباما سهل گیرتر نشده است؛ بلکه در دهه دوم قرن بیست و یکم، شاخص‌های قدرت ملی آمریکا کاهش یافته است و شاخص‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آن، تغییر کرده است. آن میزانی که آمریکا در اواخر قرن بیستم می‌توانست بر نظام بین‌الملل تاثیر گذار باشد، در حال حاضر آنگونه نیست. علت اصلی این مهم، کاهش قدرت ملی آمریکا و افزایش قدرت رقبای آن در عرصه بین‌الملل است. اگر این مهم مد نظر قرار گیرد، حتی اگر ترامپ نیز به عنوان رییس جمهور نهایی آمریکا انتخاب شود، به دلیل اینکه با محدودیت‌های منابع قدرت روبه رو است، نخواهد توانست تا تهدیدهای خود را عملی کند.

***************************************

روزنامه ایران**

شادی و خوشبختی به جای رنج و بدبختی/محمدصادق جنان‌صفت

شاد بودن، شادی‌آفرینی و شادی دیگران را خواستن هنر و ویژگی انسان‌های مداراجو، بی‌کینه و آشتی‌جوست. آدمی با این ویژگی در ژرفای هستی دوستان، همکاران و خویشان جای دارد و برای آنها دوست داشتنی است. حتی اگر بر زبان نیاورند. آدمی در هر دوره‌ای و در هر سرزمینی می‌خواهد شاد باشد و از رنج و درد فرار می‌کند. روانشناسان شادی را یک احساس درونی می‌دانستند و درباره چرایی شاد بودن برخی و ناشاد بودن برخی دیگر درنگ کرده و پژوهش می‌کردند. دانشمندان اقتصاد نیز سال‌هایی است این پدیده را در کانون پژوهش نهاده و درباره پیامدهای شادی در زندگی فردی آدمیان و بر هم فزایندگی این اثر در رشد اقتصادی بررسی‌ها کردند.

پرسش‌ کانونی پژوهش‌ها این بود: آیا آدم‌های شاد و جامعه‌های شاد در پله‌های بالاتری از زندگی خوب، شایسته و رضایت‌آور ایستاده‌اند؟ پاسخ آری بود. در راه پژوهش چند پاسخ روشن پدیدار شد: بیشترین شادی از سوی پول است. آدم‌هایی که پول بیشتری به دست می‌آورند شادترند. همچنین وارونگی نیز پاسخ روشن داشت: آدم‌های شاد پول بیشتری به دست می‌آورند. یک برآیند دیگر این بود، آدم‌ها و جامعه‌های شاد بهره‌وری بالاتری نسبت به آدم‌های ناشاد و اندوهگین دارند. آدم‌های شاد کمتر خشمگین می‌شوند و تصمیم‌های درست‌تری می‌گیرند و آدم‌های ناشاد و اندوهگین بیشتر خشم‌آلودند و تصمیم‌هایشان کمتر برپایه خرد و بیشتر برپایه احساس و هیجان است و بهره‌وری کمتری دارند. برآیند این پژوهش که اکنون در شماری از جامعه‌های مدرن به مثابه ابزار اندازه‌گیری رضایت و رفاه و توسعه است به چند پیشنهاد منجر شد: آدمی را ناشاد نسازیم و کوشش کنیم شهروندان و جامعه شاد باشند تا رشد و توسعه اقتصادی زودتر، با شتاب بیشتر و با رنج و درد کمتری به دست آید. نهادهای مدنی شامل خانواده، بنگاه، احزاب و گروه‌های مدنی پرشماری که اکنون کار شان زدودن اندوه از پیشانی و دل آدمیان است دولت‌ها و نهادهای حکومتی را نیز به این راه فرامی‌خوانند. نهاد دولت به مثابه نیرومندترین نهاد در جامعه بشری حتی در دوران جدید که تفویض قدرت رخ داده است، سهم بالایی در شاد کردن مردم دارد. در ایران نیز باید چنین باشد.

دولت یازدهم با مهارت و استفاده از همه شرایط توانسته است کابوس ترس و اندوه برخاسته از تحریم‌ها را از سر مردم ایران دور کند.

دستاوردهای شادی‌ساز بزرگ مثل لغو تحریم‌ها و عادی شدن زندگی ایرانیان را ارج بگذاریم و درباره آنها بیشتر به مردم توضیح دهیم. شادی برآمده از انتخابات اخیر را از بیم این که ممکن است افرادی خشمگین شوند را به سادگی از دست ندهیم. اگر جامعه بالنده و میهن‌دوست که در راه پیشرفت کار می‌کنند نیاز داریم باید آنها را شاد کنیم.

***************************************

روزنامه جام جم **

وام، درمان مشکل مسکن نیست / علیرضا خسروی

سه‌شنبه هفته جاری وام 160 میلیون تومانی مسکن برای خانه‌ اولی‌ها تصویب شد. در نگاه اول می‌توان گفت که این طرح شاید بسیاری از افراد را خانه‌دار کند، اما با بررسی جزئیات آن می‌توان دریافت که این وام هیچ تاثیری در خانه‌دار کردن مردم نخواهد داشت. از سوی دیگر این بار چندم است که دولت وام مسکن را افزایش می‌دهد، اما مردم به دلیل توانایی کم در بازپرداخت تسهیلات از آنها استفاده نمی‌کنند و این وام نیز درگیر همین مصیبت خواهد بود.

قسط ماهانه دو میلیون و 300 هزار تومان و 80 میلیون تومان سرمایه اولیه برای دریافت وام نشان می‌دهد که هیچ قشر متوسط و کم‌درآمدی نمی‌تواند از آن بهره ببرد. فردی که تازه زندگی تشکیل داده مسلما 80 میلیون تومان پول ندارد و قدرت پرداخت دو میلیون و 300 هزار تومان در ماه هم نخواهد داشت.

مشکل مسکن اکنون به دهک‌های ششم و هفتم جامعه رسیده است. ما نمی‌توانیم برای کل کشور یک نسخه بپیچیم و این معضل همه دولت‌هاست که وام‌ها را بر اساس استان‌ها تدوین نمی‌کنند و به صورت کلی تقسیم‌بندی‌هایشان را انجام می‌دهند.

اکنون بسیاری از وزارتخانه‌ها دارای زمین‌های متعدد در شهرهای گوناگون هستند که می‌توانند با اختصاص آن به بخش مسکن، مشکل آن را در کل کشور حل کنند، اما اکنون هیچ استفاده مفیدی از آنها نمی‌شود.

دولت اگر به فکر حل مشکل مسکن و خانه‌دار کردن مردم است باید ابتدا مسکن مهر را به پایان می‌رساند و بعد سراغ طرح‌های دیگر می‌رفت نه این‌که هر بار از طرح جدید رونمایی و از وظیفه اصلی خود دوری کند.

قرار بود در طرح‌های مسکن مهر پرند و پردیس تا پایان امسال 12 هزار واحد تحویل مردم شود که هنوز یک واحد هم تحویل نشده است. دولت وظیفه دارد از طرح‌هایی رونمایی کند که بخش کم‌درآمد و متوسط جامعه را پوشش دهد نه این‌که هر روز به فکر سرمایه‌داران و پولدارها باشد.

جوانان اکنون به دلیل مشکل مسکن ازدواج نمی‌کنند یا ازدواج را به تعویق می‌اندازند که این وضعیت با توصیه‌های رهبر معظم انقلاب مبنی بر ازدواج جوانان و سیاست افزایش جمعیت منافات دارد. دولت باید سازوکاری را فراهم کند که این مشکلات را حل کند، اما اکنون شاهد این هستیم که هر روز از یک طرح جدید رونمایی می‌شود که همه اینها تنها بار تبلیغاتی داشته و هیچ علاجی برای مشکلات اقتصادی نیست.

***************************************

روزنامه وطن امروز **

اخلاق94، توسعه سیاسی و عربده‌های 88/ امیر استکی

عرصه عمل سیاسی جایی است برای سنجش اندیشه‌ها و مدعیات. اینکه در منبر بلند سخن‌پراکنی چه حرف و حدیث‌هایی از دهان سیاست‌ورزان بیرون می‌آید یک مساله است و اینکه در میدان تنگ عمل سیاسی چه فعلی از آنها سر می‌زند حرف دیگری. می‌توان سال‌ها از ضرورت توسعه سیاسی سخن گفت و در کنار آن از مزایای زیست منافقانه در یک سیستم سیاسی ایدئولوژیک به مدد روابط دوستانه و خونی بهره برد ولی در هنگامه عمل و در موقعیت‌های فشردگی زمینه و زمانه، عربده‌های بدوی سر داد.

می‌شود نان تساهل و تسامح را خورد و از کانال بسته بودن تحرک سیاسی، رانت قدرت و ثروت دریافت کرد، از طرف دیگر اندیشه‌های عمیق دموکراسی‌خواهانه بلغور کرد. همه اینها در سرزمین ما ایران اتفاق می‌افتد. مهم فریب دلپذیری است که این روزها در پوست خوشرنگ اصلاح‌طلبی و تعادل و میانه‌روی، کامروایی امنیتی‌های خانوادگی را فراهم کرده است. نگارنده افسوس عمیقی می‌خورد نه فقط از سر باخت یا برد یک جریان سیاسی بلکه از جهت همین فریب ملوّن.

از اینها که بگذریم و برگردیم به مساله توسعه سیاسی و پیشرفت دموکراتیک(!) در کشور، ناگزیر باید از جنبه رفتارشناسانه نیز به مساله بنگریم. در مقام ادعا تمام حکومت‌های جهان نمونه‌های ناب و بی‌مثالی هستند و در پای میز سخنرانی و در کلاس درس همواره اندیشه‌ها صیقل‌یافته و مسحورکننده به نظر می‌رسند. مانند این تز که در یک نظام مردمسالار قدرت پس از تعیین تکلیف آن توسط آرای مردم در حالتی مسالمت‌آمیز جابه‌جا می‌شود.

این مساله به ظاهر ساده در واقع یکی از بزرگ‌ترین مشکلات سیاسی سال‌های اخیر ماست. شاهد مثال انتخابات 88؛ انتخاباتی که پایان آن آغاز یک سلسله اتفاقات ناگوار و بسیار زشت و پرهزینه برای مملکت بود. حافظه تاریخی خوانندگان آنقدر هست که نیاز به توصیف مجدد داستان 88 نداشته باشد اما تمام مساله این است که در آن سال بازنده تاب نیاورد. رفتار بازندگان حاکی از عدم تحمل شکست بود. عدم تحملی که همواره از سوی خود آنان یکی از مشکلات اساسی کشور در راه توسعه سیاسی عنوان شده است! اما همانطور که گفتیم عرصه ادعا با عرصه عمل تفاوت‌های بسیاری دارد. به قول صاحبنظری فقط با خواندن چند ترجمه از متون کلاسیک غربی آدمی آزادیخواه و دموکراسی‌طلب نمی‌شود، هر چند به‌راحتی خواهد توانست مدعی آن باشد و هیچ تضمینی نیست که در صورت باخت فروتنانه پذیرا باشد و به خانه بازگردد و بسیار محتمل است که مانند سال 88 عربده‌های مستانه خیابانی سر داده شود. جالب اینجاست که کسانی که متهم به تندروی، افراط و واپسگرایی هستند در مقام عمل فروتنانه شکست را می‌پذیرند و به قواعد پذیرفته شده تن می‌دهند.

اگرچه این همه مساله عدم قبول نتیجه انتخابات 88 نیست و علاوه بر مساله یاد‌شده قسمتی از آن نیز به نوع‌شناسی نخبگان سیاسی‌محور این سال‌ها نیز بازمی‌گردد. ذات و سرشت اصلاح‌طلبی در ایران الیگارشیک و خاندانی است. سرشتی مبتنی بر قبیله‌گرایی و دوست و خودی‌محوری. همین سرشت است که در قالب حرف‌های عامه‌پسند و صد من یک غاز تبدیل به چیز رنگ‌کنی بسیار پرزرق و برق شده است. و اینجاست که آه از نهاد برخواهد خاست. همین سیستم است که نوعی محافظه‌کاری خاص را به اسم اصلاح‌طلبی به پیش می‌برد. اصلاح‌طلبی‌ای که در آن مسائل اساسی پیش روی ملت به گونه‌ای استحاله می‌شود که در سرجمع آن بقای یکپارچه بافت نخبگانی یادشده تضمین می‌شود. به‌عنوان مثال میل شدید مردم به پیشرفت عمودی و پذیرفته شدن در لایه‌های بالاتر اجتماع که قاعدتا باید با گردش نخبگان همراه باشد، به یک تضاد منفعلانه نسبت به ساختارهای سیاسی کشور کشانده می‌شود، آن هم توسط همان نخبگانی که نمی‌چرخند! این نخبگان امروز لباس توسعه سیاسی و تعادل و اعتدال و... را بر تن دارند ولی پای در کفشی دارند که در این راه هیچ حرکت نخواهد کرد. کفش‌های آهنی که هر آنکه را بخواهد بساط لفت و لیس متظاهرانه را بر هم بزند با لگدی سخت همراهی خواهد کرد، حتی اگر آن کسان قاطبه ملت باشند! اما اگر ملت مسحور رنگ و روی خوش اصحاب خیمه‌شب‌بازی شوند اینجاست که لبخند رضایت بر لبان آنها می‌نشیند و پدرخوانده از ضرورت همکاری و تعاون همه برای پیشرفت کشور می‌گوید و هیچ به یاد نمی‌آورد که چند سال پیش و پس از شکست از فوران آتشفشان، توفان و غوغا دم می‌زده است!

***************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات