صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۳ فروردين ۱۳۹۵ - ۰۷:۲۳  ، 
کد خبر : ۲۸۹۰۲۹

یادداشت روزنامه‌های 23 فروردین ماه

روزنامه کیهان **

روسیه در سوریه/ سعدالله زارعی

طی روزهای اخیر در رسانه‌ها و محافل سیاسی جهان، بحث‌های زیادی درباره آینده روند تحولات امنیتی و سیاسی سوریه مطرح گردید. این تحلیل‌ها عمدتاً حول محور توافق روسیه و آمریکا بر سر آینده بشار اسد دور می‌زد. در این بین مهمترین چیزی که تحلیل‌ها و گمانه‌زنی‌های صاحب‌نظران را مدلل می‌کرد، خروج نیروهای نظامی روسیه از سوریه بود. اما واقعاً میان آنچه در این تحلیل‌ها می‌آید و آنچه در عمل احتمال وقوع آن وجود دارد، فاصله عمیقی به چشم می‌خورد. اجازه بدهید پیرامون رفتار روسیه و تأثیر آن ابتدا سؤالاتی را مطرح کرده و سپس به ارزیابی احتمالاتی که در پاسخ هر سؤال نهفته است، بپردازیم.

سوریه در تراز سیاست خارجی روسیه چه وزنی دارد؟ کم است یا زیاد؟ سیاست روسیه در مورد سوریه تا چه اندازه بر پایه تعامل با غرب استوار است؟ کم یا زیاد؟ آیا وضع امنیتی روسیه به گونه‌ای است که ناگزیر به معاوضه سوریه با اوکراین است؟ یعنی روسیه اوکراین را بگیرد و سوریه را تحویل غرب بدهد! وزن روسیه در سوریه چقدر است؟ یعنی پرونده امنیتی سوریه تا چه میزان تحت تأثیر روسیه قرار دارد؟ و در همین راستا آیا اصولاً سوریه براساس مناسبات تاریخی- در 50 سال اخیر- بخشی از بلوک شرق و سپس بخشی از کشورهای اقماری روسیه بوده است یا نه؟ مناسبات نظامی روسیه و سوریه تا چه حد است؟ ارتش سوریه تا چه اندازه متکی به سلاح روسیه است؟ روسیه با چه هدفی در دهه دوم مهر ماه گذشته وارد پرونده امنیتی سوریه شد و چرا حدود شش ماه پس از آن، نیروهای خود را خارج کرد؟ نقش روسیه در مذاکرات به اصطلاح سوری- سوری چیست؟ چه توافقی بین آمریکا و روسیه در مذاکرات ژنو وجود دارد؟ آیا محوریت بخشی به روسیه در مذاکرات ژنو و توافق پنهان این کشور با آمریکا به معنای تضعیف نقش ایران و سپردن سرنوشت متحد ایران به توافقات مسکو - واشنگتن نیست. در این صورت و با توجه به روشن بودن نتیجه مذاکرات پنهانی کرملین- کاخ سفید، چه ضرورتی داشت که ما پنج سال برای حفظ دولت سوریه تلاش کنیم و در این راه شهدای گرانقدری هم تقدیم نمائیم؟ و بالاخره باتوجه به سابقه، آیا می‌توان به بازی روسیه اعتماد کرد؟

این سؤالات و تعدد آن در فضای رسانه‌ای و بخصوص فضای مجازی از یک طرف نشان می‌دهد که حساسیت بحث سوریه چقدر بالاست و از طرف دیگر نشان می‌دهد که چه حجم عظیمی از تبلیغات و شبهه‌افکنی در رابطه با آینده سوریه وجود دارد. با این مقدمه نکاتی را در پاسخ تقدیم می‌نمائیم:

1- با توجه به روش شناخته شده‌ای که امپراتوری رسانه‌ای غرب- propaganda - در آنکادره کردن اخبار و تحولات و به نتیجه رساندن پروژه محافل اطلاعاتی و سیاسی غرب دارد، می‌توان گفت حجم وسیعی از این شبهات و سمت‌دهی به آنان بطور حساب شده و به منظور خالی کردن زیرپای دولت سوریه صورت می‌گیرد که البته این موج‌آفرینی درباره سوریه در این پنج سال سابقه‌ای هر روزه داشته است!

2- وزن سوریه در تراز سیاست خارجی روسیه بالاست- بدون آنکه الزاماً وزن روسیه در تراز سیاست خارجی سوریه بالا باشد که توضیح خواهیم داد- سوریه و سواحل آن در مدیترانه تنها نقطه‌ای از خاورمیانه و شمال آفریقا و در تماس با مناطق جنوبی حوزه ناتو است که تا حدی در اختیار روسیه می‌باشد و هرگونه طرحی که تداوم حضور روسیه در این حوزه حساس را تحت تأثیر قرار دهد، قطعاً با منافع و امنیت ملی روسیه در تضاد می‌باشد. از سوی دیگر روسیه به هیچ وجه نمی‌تواند به توافق با غرب به گونه‌ای که حذف اسد توأم با حذف نفوذ روسیه نباشد، اعتماد کند. بنابراین می‌توانیم بگوئیم از نظر ژئوپلیتیک و منافع راهبردی امکان توافق روسیه با غرب بر سر دولت کنونی سوریه وجود ندارد مگر اینکه روس‌ها در مذاکرات دچار خطا و اشتباهی بشوند که در این صورت هم با توجه به روابط خوب ایران و روسیه امکان اصلاح وجود دارد کما اینکه در یکی- دو سال اخیر دست کم در دو نوبت شاهد این اشتباه و سپس اصلاح آن بوده‌ایم.

3- با توجه به سیطره روسیه بر شرق اوکراین و تسلط آن بر شبه جزیره کریمه و در نتیجه تسلط ارتش روسیه بر دریای سیاه، دلیلی وجود ندارد که روسیه برای رسیدن به اوکراین، سوریه را پیشکش نماید. الان در ماجرای اوکراین این غربی‌ها و دولت غرب‌گرای کی‌یف است که از ناحیه نفوذ و گسترش امنیتی نظامی روسیه در شرق و جنوب اوکراین احساس نگرانی دارند. پس این سخن که در ایران تکرار می‌شود مبنی بر این که روسیه می‌خواهد سوریه را با اکراین طاق بزند، قرین واقعیت نیست.

4- وزن روسیه در سوریه چقدر است؟ بدون شک روسیه یکی از کشورهای اثرگذار بر پرونده سوریه است. حضور نظامی روسیه در سواحل لاذقیه و طرطوس و نیز قراردادهای نظامی روسیه با سوریه جایگاه قابل توجهی را در اختیار روسیه گذاشته است. اما این جایگاه در مقایسه با جایگاه ایران و حزب‌الله به هیچ‌وجه «راهبردی» به حساب نمی‌آید روسیه و سوریه اساسا در بعضی از موضوعات راهبردی اختلاف استراتژیک دارند که چنین اختلافی بین دمشق و تهران وجود ندارد. بعنوان مثال در جریان جنگ 33 روزه، که یک طرف رژیم صهیونیستی و یک طرف حزب‌الله لبنان بود، برابر اسناد، بعضی از افسران یهودی روسیه در کنار افسران اسرائیل در اطراف شهر «بنت‌جبیل» علیه حزب‌الله می‌جنگیدند در حالی که در این جنگ دولت سوریه از نظر تسلیحاتی و لجستیکی بطور کامل در کنار حزب‌الله قرار داشت. همین الان پروتکل‌های تسلیحاتی امضا شده بین سوریه و روسیه بر مبنای عدم شلیک به اسرائیل استوار است که البته سوریه به طور محدود به آن عمل می‌کند. با این وصف وزن تاثیر روسیه در سوریه به اندازه‌ای نیست که بتواند از طرف دولت سوریه و هم‌پیمانان منطقه‌ای آن تصمیمی بگیرد و وعده‌ای بدهد و آن را عملیاتی نماید. به عبارت دیگر روسیه نه با دولت و نه با معارضه اصلی سوریه - جبهه‌ًْالنصره و داعش- رابطه استراتژیکی ندارد تا بتواند تعیین‌کننده وضعیتی در سوریه باشد. همه قدرت روسیه در این است که ایران، حزب‌الله و دولت سوریه را در کنار خود داشته باشد در غیر این صورت به یک کشور حاشیه‌ای نظیر فرانسه و انگلیس تبدیل می‌شود.

5- سوریه در طول پنجاه سال گذشته، علیر‌غم داشتن روابط خوب با شوروی و روسیه هیچگاه بخشی از بلوک شرق شناخته نشده و خود را متعهد به آن نشان نداده است شاید دلیل اصلی این عدم هم‌پیمانی‌، روابط فعال روس‌ها با رژیم صهیونیستی بوده است. به هر حال سوریه در چارچوب مناسبات و نگرش‌های مسکو تعریف نشده در حالی که سوریه از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی بخشی از جبهه مقاومت و متحد ایران بوده و همین الان هم بقای خود را مرهون کمک ویژه و موثر ایران می‌داند. برخلاف روسیه که در روی زمین سوریه هیچ چیزی متعلق به خود ندارد، هم‌اینک حزب‌الله و ایران بخش‌هایی از خط دفاعی و عملیاتی سوریه را در مرکزیت، شمال و جنوب به طور مستقیم در اختیار دارند و اگر روسیه با کشور ثالث توافقی کند که مورد قبول ایران نباشد، این توافق قطعا به شکست می‌انجامد کما اینکه در طول 30 سال گذشته هر تصمیمی که منهای ایران برای کشورها و جنبش‌های مقاومت گرفته شده، بدون استثنا به شکست انجامیده است.

6- اتکاء سوریه به سلاح روسیه مطلق نیست و مدت‌هاست که ایران بخشی از سلاح‌های راهبردی سوریه را تامین می‌کند به همین جهت در جریان جنگ 33 روزه، دولت اسد بدون نگرانی بابت لغو پروتکل‌های نظامی با روسیه و بدون نگرانی نسبت به زیر پا گذاشتن شروط روس‌ها، سلاح‌های روسی خود را در اختیار حزب‌الله لبنان قرار داده و روسیه هم نتوانست اعتراض موثری بکند در حالی که اگر مجرای ورودی سلاح‌های سوریه فقط مسکو بود، امکان لغو یک جانبه چنین توافقاتی از سوی اسد وجود نداشت.

7- روسیه در تاریخ 9 مهرماه گذشته با درخواست رسمی ایران وارد پرونده امنیتی سوریه شد. مسکو دو روز پس از سفر یک هیات بلند پایه نظامی ایران نیروی هوایی و پوشش موشکی خود را وارد جنگ علیه تروریست‌های سوریه کرد و حدود 5 ماه و نیم پس از آن بخشی از نیروهای نظامی خود را از سوریه خارج کرد این در حالی بود که توافق سپاه با پوتین برای یک دوره حداکثرپنج ماهه بود و ارتش سوریه پس از پایان دوره توافق، فقط بخشی از نیروهای خود را از سوریه خارج کرد و این در حالی بود که روسیه زمانی به دعوت ایران وارد سوریه شد که چنین ورودی لازم و موثر بود و زمانی بخشی از نیروهای خود را از سوریه خارج کرد که خروج همه آن نیروها هم لطمه‌ای به دولت و سیستم امنیتی سوریه وارد نمی‌کرد و از قضا جمعبندی ایران هم این بود که بهتر است نیروهای روسیه بازگردند. واقعیت این است که در تابستان سال گذشته به دلیل پیشروی‌هایی که تروریست‌ها از اواسط بهار تا اواسط تابستان در ادلب، شیخ‌مسکین، سخنه و تدمر داشتند، تروریست‌ها جری شده بودند و در آن شرایط سوریه به یک شوک روانی نیاز داشت این در حالی بود که پیش از ورود روسیه، تصرف منطقه حساس زبدانی از سوی حزب‌الله صورت گرفت.

این شوک در اواسط مهرماه وارد شد و ارتش و نیروهای مرتبط با آن با روحیه تازه عملیات نصر 2 را در غرب شهر حلب به انجام رسانیده و با آن در واقع سرنوشت جنگ سوریه را مشخص کردند. با این وصف زمانی که روس‌ها بخشی از نیروهای خود را خارج کردند دیگر به حضور آنان نیازی نبود و لذا صحبت کردن از اینکه ایران و سوریه در این ماجرا غافلگیر شده‌اند اساسا درست نیست.

8- مذاکرات سیاسی برای سوریه یک ضرورت است و ایران نیز همواره در کنار عملیات نظامی بر آن تاکید کرده است و خود هم در اکثر این موارد و بخصوص در دو دور مذاکرات اخیر که در مونیخ و ژنو برگزار شد، حضور موثر داشت. در این میان نقشی که روسیه برعهده دارد نقشی دو وجهی است، بخشی از آن مبتنی بر تحولات میدانی است که در این موارد با ایران کاملا هماهنگ است و بخشی هم که به طرح خاص روسیه که شاه‌بیت آن فدرالی است برمی‌گردد، ایران بدون آنکه آن را رد یا تایید کند، زمان این بحث را زود و خارج از صلاحیت شرکت‌کنندگان در مذاکرات سیاسی ژنو می‌داند.

***************************************

روزنامه قدس **

نقشه راه امریکا برای تحقق روح برجام/ دکتر عبدالله گنجی

«تعهد ایران به روح برجام‌» را باید «تعهد جمهوری اسلامی به پایان ماهیت هویت حقیقی خود» ترجمه کرد که غرب با صراحت خواستار آن است.

به گزارش قدس آنلاین به نقل از خبرگزاری تسنیم ،گمانه‌ها و تحلیل‌ها درباره اینکه مسئله هسته‌ای بهانه‌ای برای به محاق کشاندن ماهیت حقیقی انقلاب اسلامی بود، کم‌کم از گمانه و تحلیل خارج و به خبر قطعی تبدیل می‌شود. گزارش 16 نهاد اطلاعاتی امریکا مبنی بر عدم انحراف هسته‌ای ایران در چند سال پیش و گزارش سال گذشته آژانس مبنی بر اینکه ایران از سال 2003 حتی تحقیقات نظامی هم نداشته است نشان می‌دهد، همانگونه که در فتنه 1388 «انتخابات بهانه بود، اصل نظام نشانه بود» در اینجا هم «هسته‌ای بهانه بود، اصل نظام نشانه بود».

سیر حرکت ما و غرب بعد از توافق هسته‌ای نشان می‌دهد که امریکایی‌ها توقعات جدی و فراهسته‌ای از ما دارند. توقعاتی که در قبال یک متن به عمل تبدیل نشده دارند به مراتب بالاتر از اقدامات کنترلی ما در حوزه هسته‌ای است. امریکایی ها این زمینه را در ایران می‌بینند که به طرق مختلف ماهیت حقیقی نظام را به محاق بطلبند و به جای براندازی ساختاری به یک «جمهوری اسلامی بی‌خاصیت» که صرفاً «پسوند اسلامی» را یدک می‌کشد برسند.

بنابراین «شعاع روح برجام» برای آنان بسیار گسترده‌تر‌ از «متن برجام» است. رئیس‌جمهور امریکا در مجمع عمومی سالانه سازمان ملل اعلام کرد:« ایرانی‌ها باید بدانند شعار مرگ بر امریکا برای آنان اشتغال ایجاد نمی‌کند». این همان دو راهی است که مقام معظم رهبری در اول فروردین و در مشهد از آن پرده‌برداری کردند.

سه روز پیش نیز رئیس‌جمهور امریکا بین آزمایش موشکی‌، اقتصاد ایران و اسرائیل یک پل سه‌پایه زد که شرط همسویی برجام و اقتصاد ایران، امنیت اسرائیل و تغییر رفتار ایران است؛ تغییر رفتاری که صرفاً در پازل و استانداردهای تعریف شده غرب باید معنایابی و ترجمه شود.

بنابراین «تعهد ایران به روح برجام‌» را باید «تعهد جمهوری اسلامی به پایان ماهیت هویت حقیقی خود» ترجمه کرد که غرب با صراحت خواستار آن است. روش و بزنگاه این کار را نیز اقتصاد قرار داده‌اند. غرب بر این باور است که اقتصاد معبر ورود آنان به عرصه اجتماع و اجتماعی کردن روح برجام است. توسعه، رفاه و معیشت که دروازه‌های امید ایرانیان به برجام بود اکنون با قفل دیگری بسته نگه داشته شد تا روح برجام به جای متن برجام به اجرا درآید. لذا چشم‌انداز مواجهه غرب به ویژه امریکا برای عمل به تعهدات برجامی آنان بر چند حوزه متمرکز شده است.

1- مطالبات غیر‌هسته‌ای امریکا به عنوان مکمل توافق هسته‌ای و شرط تحقق عینی آن طرح می‌شود و مردمی که امید گشایش داشته‌اند را به سوی مسائل جدیدی سوق می‌دهد که منشأ همه آن مسائل از دید غرب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. غرب اکنون، مرجع تروریسم (حمایت از حزب الله و حماس)، موشکی، حقوق بشر را سپاه می‌داند و به دنبال اجتماعی کردن این مسئله در ایران است. تمام رشته‌های ناکام‌ساز غرب در منطقه به سپاه ارجاع خواهد شد و شرط تحقق عینی و عملی برجام را دست برداشتن سپاه از آرمان‌ها و اهداف انقلاب می‌دانند و سراب گشایش اقتصادی را به عملکرد سپاه پیوند می‌زنند تا زمینه اجتماعی و فشار از پایین در درون کشور فراهم شود.

2- به رسمیت شناختن اسرائیل یا تضمین امنیت آن دغدغه اصلی غرب در مذاکرات هسته‌ای و بعد از آن است که در قالب تروریسم و موشکی بازخوانی می‌شود. بنابر‌این تا غرب از امنیت قطعی اسرائیل مطمئن نشود، از تأثیر مثبت برجام در ایران جلوگیری خواهد کرد. اوباما ابائی نداشت که بگوید آزمایش موشکی ایران که تهدیدی برای اسرائیل است اقتصاد را متشنج می‌کند. کلید‌واژه «اقتصاد» رمز اجتماعی کردن مسائل غرب با انقلاب اسلامی است. اقتصاد پرچم مبارزه با ماهیت حقیقی نظام است چراکه غرب آن را پاشنه آشیل امروز ایران می‌داند.

3- بی‌اعتبار‌سازی اصل و مصداق ولایت فقیه از جمله نقشه راه و روح برجام است. این بنیان مرصوص اکنون مانع تسلیم شدن نظام جمهوری اسلامی و پاسدار هویت حقیقی آن است. لذا برای بی‌اعتبار‌سازی آن در رسانه‌های غربی و بخشی در داخل برنامه‌ریزی می‌شود. چراکه این جایگاه منفذهای نفوذ را لو می‌دهد و بسیج اجتماعی ایرانیان را رهنمون می‌شود‌ این سنگر در اولویت اصلی است.

4- توقف اجرای شریعت (اسلام اجتماعی) بخشی از روح برجام است. تلاش برای خصوصی کردن فرهنگ دینی، امر به معروف و احکام اجتماعی اسلام بخشی از تبدیل ماهیت حقیقی نظام به ماهیت حقوقی و اسمی آن است و غرب زمینه توقف جوهره دینی نظام در داخل را امروز تا حدودی هموار می‌بیند و سیگنال‌های آن را بارها از تریبون‌های رسمی نظام شنیده است. قطعاً ایران سکولار منافع غرب را نیز تهدید نمی‌کند و خاصیتی فراتر از کشورهای دیگر جهان نخواهد داشت.

آنچه در این میان شرایط را دشوار کرده است دو سرطلا شدن دولت جمهوری اسلامی است. دولت از یک طرف اصرار بر دستاوردهای برجام دارد و از سوی دیگر می‌داند که امریکا به صورت نانوشته مانع اجرای تعهدات بین‌‌المللی خصوصاً در اروپا است.

بنابر‌این برای حفظ حیثیت خود وسط یک دو راهی گرفتار آمده است که نه می‌تواند بر سرغرب نهیب بزند و نه می‌تواند سر کار بودن خود را برای ملت بازگو کند. بنابر‌این ممکن است راه سومی را برگزیند و به مکمل‌های غرب (روح برجام) تن دهد و سپاه پاسداران (تروریسم و موشکی از نگاه امریکا) را مانع تحقق برجام معرفی کند تا بتواند غرب را نسبت به انجام تعهدات خود ترغیب نماید. اما واقعیت قضیه را امام در واپسین ماه‌های حیات فرموده‌اند که: «نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می‌کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند؟ به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویت‌ها و ارزش‌های معنوی و الهی‌مان نمی‌شناسند.

به گفته قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمی‌دارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست‌ها و امریکا و شوروی در تعقیب‌مان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی‌مان را لکه‌دار نمایند. بعضی مغرضین ما را به اعمال سیاست نفرت و کینه‌توزی در مجامع جهانی می‌کنند و مورد شماتت قرار می‌دهند و با دلسوزی‌های بی‌مورد و اعتراض‌های کودکانه می‌گویند جمهوری اسلامی سبب دشمنی‌ها شده است و از چشم غرب و شرق و ایادی‌شان افتاده است! که چه خوب است [به] این سؤال پاسخ داده شود که ملت‌های جهان سوم و مسلمان و خصوصاً ملت ایران در چه زمانی نزد غربی‌ها و شرقی‌ها احترام و اعتبار داشته‌اند که امروز بی‌اعتبار شده‌اند؟ (جلد 21 صحیفه امام - 1367/4/29).

بنابراین رئیس‌جمهور محترم باید بر این باور تکیه کند که شرط کمک غرب به توسعه ایران دست کشیدن از اهدافی است که امام برای آن قیام کرد. یا باید از اهداف دست کشید یا ایستاد که البته امام فرمودند: «راهی جز مبارزه نمانده است». سخنان مقام معظم رهبری در مشهد منشوری برای «نقشه راه عاشورایی» در مقابل «نقشه راه تحقق روح برجام» بود. دوراهی «تسلیم» یا «تحریم» همان دوراهی «بیعت» یا «شهادت» در عاشورای سال 61 هجری است. فقط یک خوش‌باور یا بی‌اعتقاد به امام و انقلاب اسلامی می‌تواند طور دیگری بیندیشد.

بنابراین اتاق رئیس‌جمهور اسلامی ایران به جای اتاق تشریفات و دیپلماسی باید «اتاق وضعیت» شود تا تراز حرکت انقلابی امام افول نکند و راه‌ استقلال و عزت انقلاب اسلامی و شأن ملت بزرگ ایران در این دو راهی حفظ شود. اگر قرار است اقدامات اعتمادساز ما هیچ تأثیری نداشته باشد، براساس سیره امام به جای دفاع و انفعال در موضع هجوم و طلبکاری قرار گیریم.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

جوسازی‌های ناشیانه جان کری

بسم‌الله الرحمن الرحیم

جان کری وزیر خارجه آمریکا در جریان سفر زنجیره‌ای به منطقه در یک اظهارنظر مداخله‌جویانه از یکطرف خواستار مذاکره با ایران درخصوص توان و ظرفیت‌های موشکی کشور شد و از طرف دیگر ایران را متهم به حمایت از تروریسم در منطقه دانست. این سخنان پوچ وزیر خارجه آمریکا، با پاسخ شفاف و منطقی دکتر ظریف وزیر امور خارجه کشورمان مواجه شد که گفت: سخنان‌ جان‌کری به حدی بی‌اساس بود که حتی وزارت خارجه آمریکا هم آنرا تکذیب و ادعا کرد که اساساً چنین اظهاراتی صورت نگرفته است. بعلاوه هم آقای کری و هم وزارت خارجه آمریکا می‌دانند که مبحث موشکی و توانمندی دفاعی ایران موضوع مذاکره و برجام نبوده و اساساً مبحث دفاعی کشور قابل مذاکره و معامله نیست و به صراحت از برجام کنار گذاشته شده است که مورد اعتراف وزارت خارجه آمریکا هم هست.

توانمندی دفاعی بویژه در بخش موشکی، مطالبه عمومی ملتی است که در معرض تهاجم وحشیانه رژیم شرور بعثی قرار گرفت و برای 8 سال توان و ظرفیت انسانی، اقتصادی و فرصت‌های رشد و بالندگی کشور را تحت الشعاع قرار داد. از این دیدگاه، ظرفیت‌های دفاعی و توان موشکی کشور، ضامن امنیت، ثبات و آرامش ایران و بلکه منطقه است و موجبات نومیدی و سرخوردگی دشمنان شرور و حامیان آنها را فراهم می‌کند. اگر ایران از چنین توان و قابلیتی در مقیاس دفاعی و رزمی در ابتدای انقلاب برخوردار بود، یقیناً صدام و حامیانش جر‌ات و جسارت حمله به ایران را نداشتند و از ابتدا چنین اندیشه باطلی را به ذهن خود نیز راه نمی‌دادند. ملت بزرگ ایران با دست خالی و با سرافرازی و البته با رنج و سختی فراوان توانست اهداف و نقشه‌های پلید دشمن و حامیانش را خنثی و عقیم سازد و پوزه متجاوزین را به خاک بمالد ولی در میدان عمل به تجربه دریافت که برای نومید کردن دشمنان لازم است توانمندی و قابلیت‌های دفاعی خود را ارتقاء دهد و در این زمینه از هیچ کوششی فروگذار نکند.

اینکه امروزه کسانی در آنسوی مرزها از تقویت بنیه دفاعی کشورمان نگرانند و صراحتاً از نگرانی‌ها و خشم خود سخن می‌گویند، نشانگر آنست که اقتدار ایران را مانع توطئه‌ها و شیطنت‌های خود می‌دانند و بسیاری از نقشه‌های خود را با وجود چنین اقتداری، پیشاپیش ناکام و شکست خورده تلقی می‌کنند. اگر هیچ دلیل و انگیزه‌ای برای اثبات ضرورت ارتقاء تقویت ظرفیت‌های موشکی و دفاعی کشور وجود نداشته باشد، همین رفتارهای خشم آلود دشمن به خوبی گواه آنست که ایران در این زمینه در مسیر صحیحی حرکت کرده و لازم است به راه خود برای نهادینه کردن اقتدار ملی در قلمرو دفاعی تا دستیابی به بالاترین سطوح بازدارندگی ادامه دهد. اصلاح و تکذیب اظهارات جان کری توسط وزارت خارجه آمریکا هم نشان می‌دهد که وی شتابزده عمل کرده و با اظهارات نسنجیده، موضع ضعیف و غیرقابل توجیهی را در پیش گرفته است.

موضوع دومی که نشان می‌دهد وزیر خارجه آمریکا نسنجیده سخن می‌گوید اینست که وی ایران را حامی تروریسم در منطقه دانسته است. این، ادعای بی‌پایه‌ایست که به گواهی گزارشات رسمی آمریکا هم دقیقاً برعکس واقعیت‌های عینی منطقه است و جا دارد دیدگاه‌های کری و همفکرانش در مقیاس جهانی مورد سئوال و بلکه استهزاء قرار بگیرد.

اگر قرار باشد بدون هیچگونه پیشداوری، جمع بندی منصفانه‌ای از اوضاع منطقه ارائه شود، حاصل آن چه خواهد بود؟ چه کسی حامی تروریسم و کدام کشورها بر ضد تروریسم در منطقه، وارد عمل شده‌اند و پوزه تروریسم و حامیانش را به خاک مالیده‌اند؟

گویا آقای جان کری اظهاراتش در جلسه مشترک با برخی از وزرای خارجه جناح ارتجاعی عرب را فراموش کرده که در پاسخ تهاجم یکپارچه آنها که خواستار اعمال دشمنی بیشتر علیه ایران از جانب آمریکا بوده‌اند، تصریح کرده که ریشه تمامی اقدامات تروریستی منطقه حتی علیه آمریکا و اروپا، در عملکرد و اقدامات رژیم‌های عربی قرار دارد. وی در همان جلسه، روسای سیاست خارجی کشورهای عرب را یکپارچه مخاطب قرار می‌دهد و می‌گوید آیا در میان تمامی ارتش‌های عرب یک ژنرال سلیمانی پیدا می‌شود که یک تنه بر پشت تروریست‌ها در منطقه لرزه بیندازد؟ باز در همان جلسه جان کری خطاب به آنها اعتراف می‌کند که ایران در هیچ یک از حوادث تروریستی بطور مستقیم و غیرمستقیم، هیچگونه نقش و حضوری نداشته است. عجیب است که این روزها همین آقای کری در سفر زنجیره‌ای به منطقه ناگهان رنگ عوض می‌کند و اراجیفی را به زبان می‌آورد که باعث تمسخر وی می‌شود. چرا؟ برای خوشایند همان متحدین بی‌آبروئی که همدست آمریکا هستند ولی با حمایت از تروریسم داعشی و طیف وسیع تروریست‌های جمع آوری شده از 85 ملیت، حتی اروپا و آمریکا را هم دچار وحشت و اضطراب و سردرگمی کرده‌اند!

آقای کری گویا از اوضاع داخلی پنتاگون، ارتش و سازمان‌های امنیتی آمریکا هم بی‌خبر است! طی روزهای اخیر منابع پلیس الانبار رسماً اعلام کردند که هواپیماهای نظامی آمریکا در چند نوبت از طریق هوا برای تروریست‌های داعش اسلحه، مهمات و نیازهای تجهیزاتی فرو ریخته‌اند. آنها قبلاً با حملات متمرکز علیه رادارهای عراقی تصور کرده‌اند که رادارها را از کار انداخته‌اند و سپس با خیال راحت کمک‌های همه جانبه را به سوی تروریست‌های داعش سرازیر نموده‌اند. این، چهره بدون نقاب آمریکاست که مدعی پرچمداری مبارزه علیه تروریسم است. از این دیدگاه معلوم است که آل سعود، ترکیه و رژیم صهیونیستی هم به شدت در خدمت مبارزه علیه تروریست‌ها هستند!

چون تمامی توان و ظرفیت و استعداد خود را در خدمت تروریست‌های داعش قرار داده‌اند. داعش هم که دست پرورده خودشان است و هنوز هم اصرار دارند مشتی تروریست وحشی را «مبارزان راه آزادی»! معرفی کنند.

معلوم است که ایران و جبهه مقاومت اسلامی با این جنایتکاران مخالف است و برای کمک به دولت‌ها و ملت‌های منطقه در جهت مقابله با این دشمنان انسانیت هیچ حد و مرزی برای خود قائل نیست. قاعدتاً آقای کری این جمله بوش کوچک را پس از حوادث مشکوک 11 سپتامبر فراموش نکرده که به دنیا هشدار می‌داد که «یاباما (آمریکا) هستید یا با تروریست ها» و ادعا می‌کرد که همه فقط باید با آمریکا همراه باشند وگرنه در جبهه تروریست‌ها قرار می‌گیرند! اکنون آمریکا، خود تروریسم دولتی را ترویج می‌کند و بسیاری از مقامات ارشد آمریکا و غرب و به ویژه مقامات امنیتی بارها به وضوح اعتراف کرده‌اند که القاعده، طالبان، داعش و سایر گروه‌های تروریستی را خود به وجود آورده‌اند. پرورش داده‌اند و حمایت کرده‌اند و می‌کنند.

طبعاً آقای کری هم براساس همان استدلال ابلهانه بوش کوچک، هر کشور مستقلی را که حاضر به پذیرش ننگ همکاری با آمریکای تروریست پرور نیست، وقیحانه تروریست می‌داند و آنرا در جبهه تروریست‌ها، معرفی می‌کند درحالی که بذر تروریسم در جهان را آمریکا و متحدانش پاشیده‌اند و با حمایت آشکار و نهان خود آنرا علیه بشریت و حتی علیه غرب نیز حمایت و تجهیز کرده‌اند. آقای کری نمی‌تواند با جوسازی‌های ناشیانه بر واقعیت‌های عینی و ملموس سرپوش بگذارد و آمریکا را همچنان پرچمدار مبارزه با تروریسم قلمداد کند، چرا که نه تنها دنیا بلکه حتی دولتمردان و دستیارانش در وزارت خارجه آمریکا هم به این اراجیف می‌خندند و رسماً آنرا تکذیب و تصحیح می‌کنند!

***************************************

روزنامه خراسان**

بودجه 95، از فرصت پسابرجام تا تهدید رکود/مهدی حسن زاده

کلیات لایحه بودجه 95 در شرایطی تصویب شد که درب بودجه بر مدار پاشنه پیشین می چرخد و با وجود برخی تلاش ها برای ارائه بودجه ای متوازن، همچنان نمی توان از بودجه 95 انتظار تحول خاصی را داشت.

بودجه 95 با شرایط 3 گانه ویژه ای مواجه است که ضروری است در بررسی جزئیات بودجه مورد توجه قرار گیرد و ضمن فهم دقیق این شرایط، بودجه متناسب با آن ها تصویب شود. نخستین مورد، نامگذاری امسال به نام «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» و 10 مطالبه صریح رهبری برای رفع مشکلات اقتصادی کشور است. دومین مورد، به شرایط خاص پسابرجامی اقتصاد و رفع تحریم ها باز می گردد و سومین مورد، اثرات خاص رکود اقتصادی سال گذشته و تداوم نسبی آن در بخشی از سال جاری است. به این ترتیب بودجه 95 باید موجب رونق پس از رکود سنگین سال گذشته شود، مطالبات فهرست شده رهبری که مبتنی بر نیازهای فوری کشور است را پاسخ دهد و از فرصت برجام استفاده کند، اما ساختار بودجه کشور همچنان درگیر چند معضل جدی است. معضل نخست تداوم اختصاص نیمی از منابع بودجه به حقوق کارمندان و بازنشستگان دولتی است.

به این ترتیب همچنان بخش عمده منابع بین نسلی نفت و مالیات مردم صرف هزینه های جاری و از جمله حقوق کارمندان می شود بدون این که بازدهی مطلوبی داشته باشد. معضل دیگر وابستگی حجمی بودجه به نفت است. اگرچه کاهش وابستگی بودجه به نفت که به دلیل کاهش قیمت نفت اتفاق افتاده، موجب افزایش سهم درآمدهای مالیاتی شده اما به لحاظ حجمی و به خصوص با افزایش صادرات نفت در پساتحریم، وابستگی بودجه به حجم فروش نفت (فارغ از درآمد فروش نفت) افزایش می یابد.

با این همه بودجه 95 از یک نگاه واقع بینانه ناگزیر از پذیرش این دو معضل تاریخی است و با وجود این دو ویژگی باید با شرایط سه گانه ای که در بالا گفته شد، مواجه شود.

در بین این شرایط سه گانه رفع تحریم ها فرصت ویژه ای پیش روی بودجه 95 است. این فرصت ویژه اجازه افزایش درآمدهای نفتی و استفاده بیش از پیش از فاینانس های خارجی است. به این ترتیب در سال جاری باید منتظر افزایش تزریق منابع بودجه ای به طرح های عمرانی باشیم. همچنین دولت با تقویت منابع مالی می تواند طرح هایی نظیر تحول سلامت، تکمیل مسکن مهر و تقویت اعتبارات محرومیت زدایی و رفع حاشیه نشینی در شهرهایی نظیر مشهد را اجرا کندوبااین کار ضمن تقویت اشتغال در بخش های عمرانی اهداف محرومیت زدایی را نیز به شکل بهتری دنبال کند. با این حال روی دیگر شرایط محیطی بودجه 95، اثرات رکود سنگین چند سال اخیر است. به ویژه تشدید رکود در سال گذشته موجب می شود که افزایش درآمدهای مالیاتی که در بودجه هدفگذاری شده با چالش مواجه شود، چرا که با کاهش سودآوری شرکت ها و اصناف در سال رکودی 94، امکان افزایش مالیات دریافتی در سال 95، سخت است و چه بسا فشار مالیاتی بر تولید و اصناف موجب تشدید رکود شود. لذا در چنین شرایطی بودجه 95 به تنهایی اتفاق ویژه ای را در سطح اقتصاد ایران رقم نخواهد زد و اقتصاد ایران برای خروج از رکود باید به اقدامات غیر بودجه ای و به عبارت دقیق تر غیر ریالی فکر کند. عمده تکالیف 10گانه رهبر انقلاب در نوروز امسال نیز از جنس اقدامات غیرریالی و به عبارت بهتر ریل گذاری های کوتاه مدتی است که به رونق اقتصاد در کوتاه مدت کمک می کند. فعال کردن واحدهای تولیدی نیمه فعال و راکد، شناسایی زنجیره های اقتصادی مزیت دار، مدیریت واردات، استفاده صحیح از منابع آزاد شده پس از برجام و طرح های بهره وری انرژی عمدتا منابع مالی اندکی نیاز دارد و اثرات اقتصادی آن در کوتاه مدت قابل دسترسی است، لذا بودجه 95 باید مبتنی بر فرصت پسابرجام و معطوف به 10 فرمان ضد رکودی رهبری باشد و منابع اضافه شده را به سمت بخش های دچار رکود و بحران زده هدایت کند.

***************************************

روزنامه ایران**

تطبیق با اقتصاد مقاومتی، مزیت لایحه بودجه 95/ سید ناصر موسوی لارگانی

لایحه بودجه سال 95 که روز گذشته کلیات آن تصویب شد و بررسی جزئیات نیز در دستور کار قرار گرفت، مزیت‌هایی دارد که می‌توان امیدوار بود در مسیر تحقق اقتصاد مقاومتی گام‌های عملی‌تر برداشته شود.

یکی از مزیت‌های لایحه بودجه سال 95، شفافیت آن است. اعداد و ارقام پنهانی مثل بودجه‌های سال‌های گذشته کمتر است و همین شفافیت باعث می‌شود مجلس، دیوان محاسبات و سایر نهادهای نظارتی، نظارت بهتر و دقیق‌تری داشته باشند.

مزیت دیگر، تطبیق بودجه با شاخص‌های اقتصاد مقاومتی است. رهبر معظم انقلاب سال جاری را به نام « اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» نامگذاری کرده‌اند. اگرچه درباره ضرورت اقتصاد مقاومتی بسیار سخن گفته شده اما به اقدام و عمل کمتر پرداخته شده است. در لایحه دولت به بعد اقدام و عمل توجه مناسبی شده است. اینکه وابستگی بودجه به نفت کمتر شده است نمونه قابل توجهی است. رهبر معظم انقلاب فرمودهاند آرزو داریم که یک وقتی در چاه‌های نفت پلمب شود و وابسته به آن نباشیم. در این مسیر به نظر می‌رسد در لایحه بودجه قدم‌های خوبی برداشته شده است. مورد دیگر فرارهای مالیاتی است که مشکل‌ساز شده و دولت در لایحه بودجه تدابیری در این خصوص اندیشیده است. در لایحه بودجه امسال برنامه‌ریزی شده تا راه‌های فرار از پرداخت مالیات بسته شود. اخذ مالیات خود نیز یکی از راه‌های تحقق اقتصاد مقاومتی است و در حقیقت کمک کننده به اقتصادی که می‌خواهد وابستگی خود به نفت را کمتر کند. مضاف بر اینکه عدالت هم اقتضا می‌کند ‌همه مالیات بدهند و اینکه عده‌ای مالیات بپردازند ولی عده‌ای دیگر به هر طریقی از پرداخت آن فرار کنند، عادلانه نیست.

توجه به محرومیت‌زدایی هم از نکات برجسته لایحه بودجه امسال است. به هر حال بعد از گذشت 37 سال از پیروزی انقلاب اسلامی شایسته نیست که عده‌ای از هموطنان ما از محرومیت رنج ببرند و از امکانات عمومی مورد نیاز محروم باشند. در لایحه امسال به مناطق محروم توجه بیشتری شده است.

از زمانی که قانون هدفمندی در مجلس تصویب شد، هدف این بود که یارانه 30 درصد پردرآمد‌ها قطع و به 70 درصد نیازمندان یا دهک‌های پایین‌تر داده شود. اما متأسفانه این قانون در دولت‌های نهم و دهم به گونه‌ای عمل شد که حتی ایرانیان خارج نشین هم از آن استفاده می‌کردند. در حال حاضر برنامه‌ریزی که در لایحه بودجه امسال انجام شده تا یارانه سه دهک پردرآمد یعنی جمعیتی حدود 24 میلیون نفر قطع شود گام بسیار ارزشمندی است. البته باید چاره‌اندیشی شود که منابع حاصل از این مهم صرف زیرساخت‌های اشتغال شود.

***************************************

روزنامه جام جم**

2 اتفاق مهم در بودجه 95 / دکتر محمدرضا پورابراهیمی

دیروز لایحه بودجه سال 95 نهایی شد که در آن دو موضوع بسیار مهم وجود دارد؛ یکی کاهش سهم صندوق توسعه ملی و دیگری اختصاص 5 درصد از فروش فرآورده‌های نفتی برای نوسازی خطوط نفت و گاز است.

براساس دستورات رهبر معظم انقلاب و سیاست‌های ابلاغی برنامه ششم توسعه باید در بودجه 95 سهم 30 درصدی برای صندوق توسعه ملی از درآمدهای نفتی گنجانده می‌شد و کمیسیون تلفیق مجلس این موضوع را رعایت کرد، اما دولت پیشنهاد کاهش سهم صندوق توسعه ملی را مطرح کرد. بر این اساس حسن روحانی، رئیس‌جمهور در آخرین دیدار خود با مقام معظم رهبری پیشنهاد کاهش سهم صندوق توسعه ملی را ارائه کرد که با موافقت رهبر معظم انقلاب سهم صندوق توسعه ملی از فروش نفت از 30 درصد به 20 درصد رسید.

در زمان تصویب بودجه دو دوازدهم به دلیل این‌که هنوز اذن مقام معظم رهبری برای کاهش سهم صندوق توسعه ملی نرسیده بود، مجلس شورای اسلامی مجبور شد بدون تغییر آن را تصویب کند، اما اکنون این دستور از سوی رهبر معظم انقلاب به رئیس مجلس رسیده است و نمایندگان مجلس نیز در راستای این دستور، سهم صندوق توسعه ملی را 20 درصد تعیین کردند. این اتفاق مهم باعث می‌شود تا دولت برنامه‌های خود را با منابع مالی بیشتری پیش ببرد و کمتر دچار کسری بودجه شود.

به این ترتیب طبق مصوبه مجلس، بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران موظف شد 20 درصد ارزش صادرات گاز طبیعی پس از کسر ارزش گاز طبیعی وارداتی را به حساب صندوق توسعه ملی واریز کند. اما در بخش دیگری از مصوبات مجلس درباره بودجه سال 95 آمده است که 5 درصد از فروش فرآورده‌های نفتی به نوسازی خطوط لوله انتقال نفت و گاز اختصاص یابد.

این 5 درصد باید در اختیار شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده‌های نفتی ایران قرار گیرد تا نوسازی و توسعه شبکه خطوط لوله انتقال نفت خام و میعانات گازی و فرآورده‌های نفتی را از محل پنج‌ درصد از فروش فرآورده‌های نفتی شامل بنزین، نفت سفید، نفت گاز، نفت کوره، گاز مایع و سوخت هواپیما صورت گیرد، اما در این میان برخی رسانه‌ها به اشتباه تصور کردند که با این مصوبه قرار است قیمت فرآورده‌های نفتی افزایش یابد که مجلس چنین موضوعی را تصویب نکرده است. مجلس تنها تصویب کرده که 5 درصد از محل درآمد حاصل از فروش شش محصول مذکور برای نوسازی خطوط لوله و انتقال نفت هزینه شود تا بودجه جدیدی برای نوسازی این خطوط هزینه نشود.

***************************************

روزنامه وطن امروز**

ما برنده‌ایم/مهدی محمدی

صرف‌نظر از آنچه در دوران مذاکره رخ داده، در عمل و حین اجرا، برجام تا اینجا یک توافق خسارت‌بار بوده است. ادعاهایی که حین مذاکره درباره برجام برای توجیه امتیازدهی‌های فراوان از سوی دولت مطرح شده بود یکی یکی یا انکار شده یا پس گرفته می‌شود.

دولت در حین مذاکرات می‌گفت عمده تحریم‌های اقتصادی که برای ایران مشکل ایجاد کرده، «تحریم‌های مرتبط» با هسته‌ای است و اگر ایران بتواند به دوران ماقبل تحریم‌های هسته‌ای بازگردد، وضعیت اقتصادی آن از اساس دگرگون خواهد شد. برجام، در واقع توافقی بود که به شرط بازگشت برنامه هسته‌ای ایران به دوران پیش از 2010، روی کاغذ تحریم‌ها را هم به دوران ماقبل قطعنامه 1929 بازمی‌گرداند. اکنون برنامه هسته‌ای ایران به ماقبل 2010 و بلکه قبل‌تر از آن بازگشته است اما رژیم تحریم‌ها، جز تکانه‌هایی مختصر، تغییری به خود ندیده است. دولت اکنون حرف‌های جدید می‌زند. سخنان این روزهای آقای رئیس‌جمهور و برخی اعضای تیم مذاکره‌کننده‌اش عملا به این معناست که تعلیق تحریم‌های مرتبط با هسته‌ای کافی نبوده و برای آنکه گشایش‌های وعده شده محقق شود، تعلیق تحریم‌های ثانویه غیرهسته‌ای (که عمدتا با بهانه‌های تروریستی و حقوق بشری وضع شده) و تحریم‌های اولیه آمریکا (که ادعا می‌شود محصول قطع روابط دوجانبه ایران و آمریکاست) نیز لازم است. در واقع سخن گفتن از برجام‌های بعدی، معنایی جز این ندارد که آمریکا مایل است در حوزه‌های دیگر نیز از ایران امتیازهایی شبیه آنچه در برنامه هسته‌ای گرفت، دریافت کند و در مقابل مصر است چیزی بیشتر از «وعده رفع محدودیت‌ها و گشایش اقتصادی» پیش روی ایران نگذارد. نتیجه این است که دولت آقای روحانی امتیازهای نقد می‌دهد، وعده‌های نسیه دریافت می‌کند و همچنان آماده واگذاری امتیازهای بیشتر و دریافت وعده‌های افزون‌تر است بی‌آنکه لختی تامل کند که آیا در این مسیر اساسا نفعی برای کشور وجود دارد؟

یکی دیگر از ادعاهای تیم مذاکره‌کننده حین مذاکرات این بود که به سبب قدرتمند بودن ایران و به این دلیل که تعهدات ایران به سرعت بازگشت‌پذیر است، غرب قدرت خلف وعده نخواهد داشت و مجبور است به تعهداتش عمل کند. در واقع، هرگاه از دولت سوال می‌شد چه تضمینی وجود دارد که پس از آنکه ایران تمام تعهدات خود را انجام داد غربی‌ها انگیزه‌ای برای پایبندی به توافق داشته باشند، جز این پاسخی وجود نداشت که ترس از اقدام متقابل ایران چاره‌ای جز عمل به تعهدات برای غرب باقی نمی‌گذارد. اکنون می‌بینیم تنها چیزی که از آن سخن گفته نمی‌شود اشارتی حتی نیم‌بند به این موضوع است که احتمال دارد در حالی که تحریم‌ها عملا تعلیق هم نشده، ایران در انجام تعهدات هسته‌ای‌اش تجدید نظر کند. دولت بشدت مراقب است مبادا چنین تهدیدی از گوشه‌ای صادر شود و به «شرکای آمریکایی» بربخورد. اگر صریح باشیم، این امر نشان‌دهنده آن است که نه سرعت بازگشت‌پذیری برنامه هسته‌ای ایران به میزانی است که ادعا می‌شد و نه مکانیسم‌های داوری و نظارت مندرج در برجام اساسا برای ایران قابل مراجعه است. اراده سیاسی هم برای ورود به یک چالش جدید که از طریق به خطر انداختن موجودیت توافق، پایبندی آمریکا به آن را تضمین کند، وجود ندارد، چرا که دولت آقای روحانی نمی‌خواهد مدلی به نام برجام را که تازه قصد تکرار آن در حوزه‌های دیگر را هم دارد، ملکوک و بدنام کند.

یکی دیگر از ادعاها در دوران مذاکرات که در متن برجام نیز اشاره‌ای به آن شده، این بود که با حصول توافق هسته‌ای «یک تغییر رویکرد» اساسی در جهت‌گیری غرب نسبت به ایران حاصل شده و ایران وارد دوران جدیدی از تعامل خود با جامعه بین‌المللی خواهد شد. حدود 4 ماه پس از اجرای توافق، تنها تغییر بین‌المللی که در رفتار قدرت‌های غربی علیه ایران می‌بینیم این است که انجام تعهدات خود را گروگان باج‌گیری بیشتر از ایران قرار داده‌اند. در واقع این باراک اوباما بود که آب پاکی را روی دست غربگرایان ایرانی ریخت و به صراحت گفت عمل به «جسم برجام» کافی نیست وایران اگر می‌خواهد از مواهب اقتصادی برجام به واقع بهره‌مند شود، باید به «روح برجام» که همان دست برداشتن از منافع و امنیت ملی و تن دادن به روند «انقلاب‌زدایی» است تن بدهد.

ادعای دیگر دولت در مذاکرات این بود که آنچه روی میز است و درباره آن مذاکره می‌شود صرفا برنامه هسته‌ای است و هیچ موضوع دیگری روی میز قرار ندارد. با همین توجیه، دوستان مذاکره‌کننده این ادعای آمریکا را که بخش مهمی از تحریم‌های اعمال‌شده علیه ایران غیرهسته‌ای است و لذا فعلا امکان مذاکره درباره آنها وجود ندارد پذیرفتند و همین منجر به باقی‌ماندن بیش از 60 درصد تحریم‌ها علیه ایران شد. جالب است که آمریکایی‌ها

ـ فی‌المثل درباره برنامه موشکی ـ زمانی که می‌خواهند ماهیت تهدید ناشی از آن را تحلیل کنند می‌گویند برنامه موشکی ایران بخشی از برنامه پرتاب سلاح هسته‌ای است (ارزیابی‌های اطلاعاتی آمریکا موشک را اصلی‌ترین وسیله پرتاب وسیله انفجاری هسته‌ای ایران می‌داند) اما وقتی نوبت به تعلیق تحریم‌ها رسید ادعا کردند تحریم‌های نظامی و تسلیحاتی ربطی به برنامه هسته‌ای ندارد و نه‌تنها از تعلیق آنها خودداری کردند بلکه این تحریم‌ها در قطعنامه 2231 تشدید هم شد. اکنون که کار توافق به پایان آمده و نوبت اجرا رسیده، می‌بینیم از ایران خواسته می‌شود موضوعات غیرهسته‌ای را روی میز معامله بگذارد تا بتواند از تعلیق‌های وعده شده در توافق بهره‌مند شود.

نمونه‌های بسیار دیگری از این قبیل می‌توان عنوان کرد اما نکته مهم این است که به یک معنا می‌توان گفت ایران به هدف خود رسیده است. هدف اصلی ایران از توافق ایجاد معجزه اقتصادی نبود، چرا که از ابتدا روشن بود غربی‌ها به تعهدات خود عمل نخواهند کرد و تازه اگر عمل کنند رونق چندانی حاصل نخواهد شد. حتی آنها که سینه‌چاکانه در پی توافق بودند هم این را می‌دانستند اما منافع سیاسی آنها اقتضا می‌کرد ـ و می‌کند - که حقیقت را پنهان کنند. هدف اصلی‌تر شاید این بود که آدرس غلط 92 در ذهن جامعه ایرانی تصحیح شود؛ همان آدرسی که به مردم می‌گفت اگر می‌خواهند مشکلات‌شان رفع شود، ضمن توقف چرخش سانتریفیوژها باید کدخدا را هم دید. اکنون وزیر امور خارجه ما بیش از هر وزیر خارجه دیگری در جهان وزیر خارجه کدخدا را دیده است. خودشان می‌گویند ارسال و دریافت ایمیل‌های روزانه هم برقرار است اما تا جایی که به مردم مربوط می‌شود حتی نشانی از گشایش نیست چه رسد به رونق و رفاه. جامعه ایرانی آرام آرام آن آدرس را در حافظه جمعی خود اصلاح خواهد کرد و در این صورت با آرامش خاطر می‌توان گفت ایران برنده بده بستان برجام است. احیای جمعی و اجتماعی بی‌اعتمادی به آمریکا و بازسازی تفکر مقاومتی در اقتصاد و سیاست خارجی دستاورد بسیار بزرگی است.

***************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات