(روزنامه اعتماد - 1394/08/11 - شماره 3382 - صفحه 8)
آنچه در درجه اول داراي اهميت است اين نيست كه بلافاصله پس از رفع تحريمها وضعيت اقتصادي طبق انتظاري كه برخي دارند بهبود يابد بلكه مهم مثبت شدن شاخصها است و در درجه دوم اعتماد پيدا كردن نخبگان اقتصادي به اين مساله است كه اقتصاد در مسير درست قرار دارد. اگر اين دو مهم انجام شود، مردم نيز همراهي ميكنند و مسائل و مشكلات را براي عبور از بحران تحمل ميكنند و گمان ميكنم كه دغدغه اصلي دولت نيز اين است كه چگونه اين دو مساله را حل كند. واقعيت اين است كه برجام تا آخر سال به ثمر نميرسد و به بار نمينشيند اما اگر دولت بتواند يك بسته جديدي را ارايه كند (كه ظاهرا نيز به فكر اين موضوع هستند) كه ركود را از بين ببرد (كه قطعا تورم نيز افزايش پيدا ميكند) و يك حس مثبتي در نخبگان و كنشگران اقتصادي به وجود بيايد همين امر براي سال ٩٤ كافي است.
عملا از دو، سه ماه ديگر ساز و كار اجراي برجام آغاز ميشود و شايد تا انتخابات نيز يكيدو دستاورد داشته باشد. براي مثال مساله سوييفت حل شود و مشكل فروش نفت حل شود، همين مساله مردم را اميدوار خواهد كرد كه اين مسير ميتواند تداوم داشته باشد و به نظر من اين اميدواري به آينده از همهچيز مهم است. با قاطعيت نميتوانم بگويم اين اتفاق رخ ميدهد يا نه ولي فكر ميكنم برآيند نيروها به اينجا ميرسد كه تا بهمن ماه اين حس را به وجود بياورند كه اميد مردم را زياد كنند زيرا اين امر به نفع همه است.
امكان ائتلاف بين اصولگرايان از بين رفته است و دليل آن نيز اين است كه جبهه پايداري با تمام توان و حتي بيشتر از توان خود وارد قضيه هستهاي شد و كمي هم دوپينگ كرد. اما واقعيت اين است كه جبهه پايداري از منطق «صفر و يك» وارد قضيه شد كه يا همهچيز را از دست ميدهد يا همهچيز را به دست ميآورد. ولي اشتباه آنها اين بود كه متوجه نشدند رسيدگي به برجام منطقا در صلاحيت عملي مجلس نبود و اينگونه مسائل در صلاحيت نهايي مجلسها نيست. در واقع اگر مجلس بخواهد جلوي كار را بگيرد، عملا بايد از قبل از شكلگيري توافق از آن جلوگيري كرده باشد.
اشتباه پايداريها اين بود كه فكر ميكردند ميتوانند اين كار را انجام دهند. اگرچه در اقليت هم بودند. حال نتيجه چه شد؟ نتيجه اين شد كه عملا ديگران را به چيزهاي بدي متهم كردند كه نميتوانند نتايج آن را برتابند. براي مثال برجام را عهدنامه گلستان و تركمانچاي خواندند. خب حالا چطور انتظار دارند با مجموعهاي كه برجام را قبول كردند، ائتلاف كنند؟ نكته ديگر اين است كه طرف مقابل نيز حاضر نميشود، آنها را در ليست بگذارد.
براي اينكه فارغ از ماهيت برجام، تقريبا حدود ٨٥ تا ٩٠ درصد مردم جامعه از تاييد برجام دفاع ميكنند. اگر كسي چنين برچسبي (مخالفت با برجام) خورده باشد، كسي او را در ليست نميآورد. به همين دليل فكر ميكنم كه جبهه پايداري قطعا يا مستقل ليست ميدهند يا افراد مشهور آنها وارد عرصه انتخابات نخواهند شد. بنابراين جناح ديگر اصولگرايان بايد يك ليست ارايه كند. البته من شك دارم كه اين جناحشان نيز بتواند يك ليست واحد و كامل بدهد. البته اين امر به رفتار اصلاحطلبان بستگي دارد.
اينكه كسي بخواهد راي بياورد و رييس مجلس شود، انگيزه منفياي نيست. اما اينكه آقاي لاريجاني بخواهند با دولت ائتلاف كنند، من فكر ميكنم دولتيها پيش از آنكه بخواهند وارد اين ائتلاف شوند، سعي ميكنند گزينههاي خود را هم در ليست اصلاحطلبان و هم در ليست اصولگرايان قرار دهند. فكر نميكنم خبري از رايزنيهاي پشت پرده لاريجاني با دولتيها يا بخشي از اصلاحطلبان بوده باشد. زيرا رفتارهاي پايهاي اين دو گروه در انتخابات هنوز به طور كامل شكل نگرفته است كه حالا بخواهند با يكديگر وارد بحث شوند.
تفاوت آقاي هاشمي با لاريجاني در اين است كه اولا ايشان به اصلاحطلبان نزديكتر شدهاند و در درجه دوم آقاي هاشمي به يك معنا از قديم با اينها بيشتر حشر و نشر داشته است و اين نوع شكافهاي عميق نيز بين آنها نبوده است. حتي در اوج اختلافات نيز روابط آنها با يكديگر برقرار بوده و مساله حادي در آن سطح نداشتهاند. آقاي لاريجاني هيچگاه مثل هاشمي رفسنجاني نخواهد شد. فكر نميكنم آنها (لاريجاني و اصلاحطلبان) حاضر باشند زير يك سقف مشترك با هم ليست ارايه كنند. شايد با گروه كوچكي چنين كنند ولي در حال حاضر با مجموعه اصلاحطلبان هرگز. هر كدام از دو گروه اصلاحطلبان و اصولگرايان بنا به دلايل خاص و شرايطي كه در آن قرار دارند هنوز در شرايط لازم براي تشكيل ائتلاف قرار نگرفتهاند.
اگر قرار است اصلاحطلبان با نگاه جديدي در عرصه سياست پا به عرصه رقابت بگذارند و «تغيير» خود را نشان دهند، بهتر است كه اين نگاه در انتخابات از طرف اصلاحطلبان شاخص مطرح و معرفي شود. بحث ردصلاحيت شدن هم مطرح نيست. اما اگر به هر طريقي شاخصهاي اصلاحطلبان نميخواهند به عرصه انتخابات ورود كنند نه به دليل آنكه شاخصهايشان معرف تغيير نيستند بلكه به دليل اينكه احساس ميكنند پيامشان به درستي دريافت نميشود، در اين صورت بهتر است افراد ناشناخته را معرفي كنند.
ممكن است گفته شود اين يك بحث تاكتيكي است اما حرف من بحث تاكتيكي نيست. حرف من اين است كه اگر قرار است با نگاه جديدي بيايند، بهتر است خود شاخصها معرف اين تغيير باشند. ولي در هر حال مشكلاتي هست پس بهتر است افراد ناشناختهاي را بفرستند كه معرف اين تغيير هستند. من فكر ميكنم اصلاحطلبان اين رويكرد را دنبال ميكنند كه اگر افرادي را ميفرستند كه شناخته شده نيستند، به اين دليل است كه فكر ميكنند، پيام تغيير از سوي افراد شناخته شده، به جامعه منتقل نميشود، لذا بهتر است افراد شناختهنشدهاي بيايند اما معرف آن تغيير باشند.
مطمئن هستم كه احمدينژاد هنوز زمينه فعاليت دارد. آن هم به دلايل بسيار متعدد اما اين زمينه از دو جهت با خطر مواجه است. اول اينكه ساخت قدرت به راحتي وي را نخواهد پذيرفت چون احمدينژاد ضربههاي سختي به ساخت قدرت زده و ديگر اجازه نميدهند كه بخواهد دوباره كارهاي خطرناكش را تكرار كند. ضمن اينكه ميتوانند اين ممانعت را منطقي و به صورت قانوني با پروندههاي متعددي كه وجود دارد، ايجاد كنند. از سوي ديگر بخش قابلتوجهي از جامعه نسبت به دوران احمدينژاد نوعي نفرت دارند يا حس ميكنند كه فريب خوردهاند و روي اين تفكر خودشان هم عليه وي فعال ميشوند. درواقع يك پايگاه مخالف بسيار سنگين و جدياي دارد. ضمنا به اين نكته توجه كنيد كه برجام مانع برگشت احمدينژاد است.
برجام دوپينگ روحاني نيست كه پايان يافته باشد. برجام تازه شروع شده است. علت مخالفت پايداري با برجام همين نكته بود كه البته گفته نميشد. برجام يك خريد و فروش ساده نيست بلكه يك تفاهم و توافقي است كه ايران ميتواند از آن سود ببرد ولي تعهداتي دارد كه در چارچوب اين تعهدات نه فقط احمدينژاد، بلكه احمدينژاديسم نيز نميتواند شكل بگيرد. مساله اين است كه آقاي احمدينژاد سيستم را دچار يك بحران كرد. به طوري كه به فعاليت هستهاي ايران معناي ديگري داده شد. حال كه اين اتفاق افتاده ديگر نميتوان به گذشته بازگشت.
اگر اين اتفاقات نيفتاده بود، ميشد راه گذشته را ادامه داد لذا برجام وضعيتي نيست كه فكر كنيم با برجام بتوان به گذشته بازگشت. ايران در واقع با برجام چارچوبي را پذيرفته ضمن آنكه حقوقي را نيز از آن خود كرده است كه طرف مقابل نميتواند آن را ناديده بگيرد كه اين حقوق براي بقا و توسعه كشور لازم و ضروري است.
در انتخابات خبرگان حسن آقا (سيد حسن خميني) به جهت اينكه باقيات الصالحات بيت امام است، حايز اهميت است. اگر فكر ميكند كه ميتواند در اين قضيه موثر باشد، حضورشان خوب است اما اگر اينگونه نيست، خيلي نميتوانيم وارد رد يا تاييد آن شويم. در مساله خبرگان يك سري نيروهاي جديد ميآيند و پيشبيني آن از گذشته سختتر است. تركيب خبرگان قطعا عوض خواهد شد حال اينكه به كدام سمت، چندان اهميت ندارد، مهم جوان شدن آن است .
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=29274
ش.د9404383