(روزنامه آفتاب يزد ـ 1394/10/05 ـ شماره 4508 ـ صفحه 8)
از تکذیب «شورای همگرایی اصولگرایان» تا بلوای«گروه 4»
ماجرای خانهنشینی یازده روزه احمدینژاد
علیرضا زاکانی دبیرکل جمعیت رهپویان انقلاب و نماینده مجلس در سرمقاله هفته نامه پنجره نوشت: «سوم تا چهاردهم اردیبهشت امسال (1390) شاهد رخدادی بودیم که با ویژگی خاصی که داشت در تاریخ انقلاب اسلامی بیمانند بود. آقای دکتر احمدینژاد در اقدامی بیسابقه. ... به منزل رفت و پس از یازده روز خانهنشینی به محل کار خود بازگشت....
کمتر کسی است که آن ماجرای عجیب و به قول زاکانی«بی مانند» را نداند و اما کمتر کسی است که باور کند آن 11 روز خانه نشینی«نوبرانه»! چه بلایی بر سر حامیان سر تا پا حمایت از«معجزه هزاره سوم» آورد و همچنان نیز خواهد آورد. به نظر نگارنده، یکی از اصلی ترین و اساسی ترین دلایل عدم توفیق اصولگرایان برای دستیابی به وحدت و همگرایی چیزی نیست مگر عدم پذیرش واقعیتها یا به تعبیری دیگر، فرار از واقعیت ها؛ واقعیتهایی که یا خود در به وجود آوردنش نقش داشتند یا اینکه در جریان به وجود آمدن آن واقعیتها از هیچ کوشش و حمایتی فروگذار نکردند. برخورد محتاطانه زاکانی با یازده روز خانه نشینی ویران کننده محمود احمدینژاد یا حمایت صریح آقا تهرانی از احمدینژاد (در ویدئوی منتشرشده از مرتضی آقاتهرانی) نیز ضمن طرح خبر مهلتخواهی احمدینژاد و استعفا بهشدت از دولت حمایت کرد. وی از شایعه پراکنی ضد دولت انتقاد کرد و گفت خدمتگزارِ کشور هستند. او در این سخنرانی، احمدینژاد را تلویحاً بهترین و خدمتگزارترین آدم خواند و گفت کسانی که تا دیروز ولایت را برنمیتافتند امروز دم از ولایت میزنند. وی افزود: این ماجرا خودش فتنه است و باید از آن درست عبور کرد و نگذارید دروغ بارتان کنند.... از جمله همین فرار از واقعیتها و نپذیرفتنهاست یا از زاویهای دیگر این برخورد نرم و فاقد تاثیر آنچه بیش از همه نادیده انگاشته شده است تبعات آن خانهنشینی است که به قیمت شادی دشمنان اسلام و دلشکستگی دوستان انقلاب و از دست دادن سرمایههای زیاد تمام شد.
کمیته سه نفره، خانهنشینی 11 روزه و شکست ائتلاف 1+2
تفاوت کمیته سه نفره با ائتلاف1+2 تنها در یک اسم است؛ در کمیته سه نفره قالیباف حضور ندارد، در ائتلاف 1+2 عسگراولادی و اما تشبه این دو در نافرجامی و بی سرانجامی آن است. حال و روز این روزهای اصولگرایان با فضای حاکم بر دوران پیش از انتخابات ریاست جمهوری 1392 هیچ تفاوت اساسی نکرده است حتی اگر همه اصولگرایان، جریان رو به رشد وحدت و همگرایی در بین جناح مورد علاقه خودشان را خوب، عالی، مطلوب یا حتی بی هیچ ابهامی توصیف نمایند.
اردیبهشت 1392 همگان شاهد حضور 4 دسته از اصولگرایان برای انتخابات ریاست جمهوری بودند.
نخستین گروه
افرادی که روزگاری خواهان و موسس جبهه متحد اصولگرایی بودند، با حضور قالیباف، ولایتی و حدادعادل، ائتلاف سهگانه را تشکیل دادند.
گروه دوم
جبهه متحد اصولگرایی سابق، ائتلاف پنجگانه متشکل از متکی، باهنر، پورمحمدی، ابوترابی و آل اسحاق بودند که آنان پس از ائتلاف سهگانه راه جدایی درپیش گرفتند.
گروه سوم
جمعیت رهپویان و ایثارگران انقلاب اسلامی بودند که با کاندیداتوری زاکانی و میانداری حسین فدایی، علم استقلال برداشتند.
گروه چهارم
گروه پایداری با اعلام کاندیداتوری لنکرانی به چهارمین دسته از اصولگرایان متفرق تبدیل شدند.
در شرایط فعلی نیز آنچه بیش از پیش قابل درک است حضور گروههای چندگانهای است که اگرچه در تلاش همه جانبه اصولگرایان برای عدم رسانهایشدن اختلافات! خبرها کماکان جسته و گریخته به بیرون درز پیدا میکند، اما آنچه تاکنون در خلال گفتارها و شنیدارها به دست آمده است حکایت از آن دارد که اصولگرایان در یک تقسیم بندی اصلی به دو دسته معتدل سنتی و تندرو منفک شدهاند که زیرمجموعههای معتدلهای سنتی کم کم به این نتیجه رسیدند تا در انتخابات پیش رو، حساب خود را از برخی چهره ها، برخی جریانات و برخی تفکرات جداکنند به نحوی که دیگر جامعه سیاسی ـ اجتماعی نتواند با یک لفظ عام و تحت لوای اصولگرایی همه را با یک چشم بنگرد. از دیدگاه این عده اساسا قرارگرفتن در نحلههای سیاسی که اهداف و خواستهای خود را با فشارهای رسانهای همه جانبه، افراط و تندروی و در یک کلام با تن دادن به همه نوع ساختار و هنجار شکنی دنبال میکنند و هیچ سهم و حقی برای رقیب ـ حتی اگر از یک جناح باشد! ـ قائل نبوده و نیستند. در همین رابطه بهروز نعمتی، عضو هیئترئیسه مجلس و از نزدیکان به علی لاریجانی میگوید: «اگر برخی دوستان اصولگرا که دارای تندرویهای خاصی بودند از اهداف تمامیت خواهی و انحصارگرایی خود دست بردارند، وحدت میان اصولگرایان به نتیجه خواهد رسید در غیر این صورت بعید است چنین وحدتی شکل بگیرد.» نعمتی در پاسخ به این سوال که آیا امکان وحدت میان طیف آقای لاریجانی و موتلفه، جبهه پایداری و ایثارگران وجود دارد؟ میگوید: «به نظر من وحدت با موتلفه خیلی مشکل نیست اما با پایداری و رهپویان چنین وحدتی سخت است. علت این سختی این است که مسائلی که آنها مطرح میکنند بسیار تند است و اصلا طیف آقای لاریجانی قابل جمع با این مجموعهها نیست.»
خوب به یاد داریم که در سالهای گذشته اصولگرایان بسیار سعی کردند تا در انتخابات مختلف ذیل جامعتین حرکت کنند؛ حال وقتی بپذیریم که در انتخابات سال 92 جامعتین و بزرگانی چون مرحوم آیت الله مهدوی کنی نیز نتوانستند اصولگرایان را به وحدت برسانند اکنون در انتخابات مجلس دهم با توجه به فوت آیت الله مهدوی کنی با آنکه اصولگرایان تصمیم گرفتند ساز وکار وحدت میان خود را به دست آیات موحدی کرمانی، یزدی و مصباح یزدی بسپارند تا از افتراق میان خود جلوگیری کنند وقتی میشنویم که غلامرضا مصباحی مقدم سخنگوی جامعه روحانیت مبارز از بی نتیجه ماندن جلسات میان این حضرات سخن به میان میآورد و اینکه این جلسات دیگر ادامه نخواهد یافت چگونه میتوانیم این وحدت و همگرایی بی دردسر را پذیرا باشیم؟ البته به گفته مصباحی مقدم قرار است دبیرکل جامعه روحانیت مبارز برای حضور در یک نشست از همه سران اصولگرایان و چهرههای تاثیرگذار این جریان دعوت کند تا در جلسهای شرکت کنند. در واقع این جلسه برای تعیین تکلیف همگرایی و وحدت اصولگرایان خواهد بود. یا به تعبیری دقیق تر این جلسه قطعا آبپاکی را روی دست بسیاری از آنانی که هنوز در تردید وحدت و عدم وحدت بسر میبرند خواهد ریخت. اینکه مصباحی مقدم معتقد است تشکیل جلسات هشت نفره با حضور حداد عادل، زاکانی، فدایی، بادامچیان، حبیبی، آقاتهرانی، محصولی و باهنر و تلاشی فردی از سوی حداد عادل پر بیراه نیست، زیرا این گروه اگرچه قصد داشتند بقیه مجموعههای اصولگرا هم به آن بپیوندند، اما این جلسات هم مثل بسیاری از جلسات دیگر بدون دستیابی به نتیجهای پایان یافته است.
از بارزترین تلاشها برای جداسازی طیفهای تندرو از بدنه اصلی اصولگرایان میتوان به این چند جریان و حرکت بسیار مهم اشاره کرد:
گروه 4، لاریجانی و باقی ماجرا
لاریجانی مثل ناطق نوری از آن چهرههایی است که هیچ طیف سیاسی به این آسانیها دست از همراهی یا همنوایی با آنان نخواهد کشید حال این گروه میتواند بدنه اصلی اصولگرایان باشد یا شاکله اصلاحطلبان معتدل! و اما در این میان انتشار یک خبر؛ ناگهان خواب آرام را از فعالان اصولگرایی ربود به گونهای که واکنشها تا مرزهای توهین و حملات شدید رسانهای نیز پیش رفت. به این دو نفر یا آن چهار نفر گروه موسوم به گروه 4 یعنی لاریجانی، مقتدایی، ناطق نوری و ولایتی باید چهرههایی همچون علی مطهری را نیز افزود، چهرهای که اگر چه مشی و شیوهای اصولگرایانه دارد، اما در عمل چندان با بسیاری از تفکرات اصولگرایی همراه نیست.
آنچه تاکنون رسانهای شده است آن است که حجتالاسلام ناطق نوری، آیت الله مقتدایی، علی اکبر ولایتی و علی لاریجانی جلسات منظمی را برای تدوین یک فهرست انتخاباتی از بین اصولگرایان معتدل برای انتخابات مجلس دهم آغاز کرده اند. حتی اگر این گردهم آمدنها به قول فاطمه رهبر عضو فراکسیون اصولگرایان رهروان ولایت مجلس شورای اسلامی، پیش زمینههای تشکیل حزب رهروان ولایت باشد نیز در اصل ماجرا خللی ایجاد نمیکند، زیرا این انشقاق در هر صورت اعتراضهای کم و بیش تندی را دامن زده است.
رسانهای شدن وحدت ناممکن از زبان مصباحیمقدم از لحظهای که غلامرضا مصباحیمقدم، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز از به بنبست رسیدن مذاکرات سه جانبه آنها خبر داد و گفت:«جلسات سهجانبه آیات موحدیکرمانی، یزدی و مصباح بدون نتیجه مشخصی پایان یافته و این جلسات ادامه نخواهد یافت.» تا زمان رسانهای شدن تذکر موحدی کرمانی و روزهای پس از آن آنچه بیشتر از همه خودنمایی کرد ناممکن بودن وحدتی فراگیر بین جناح اصولگرا بود جناحی که حالا برای جلسات درون گروهی خود نیز چندین و چند غایب سرشناس دارد! شاید اگر سخنران افتتاحیه جبهه یکتا شخصی به غیر از موحدی کرمانی بود حالا وضع اندکی با آنچه هست و میبینیم تفاوت داشت.
شکلگیری رهروان ولایت
فاطمه رهبر برای فرونشاندن برخی اعتراضات چنین تظاهر داشته است که دور هم نشستنهای گروه 4 برای پایه ریزی یک حزب جدید است، اما آنچه در ماهیت واقعی ماجرا تفاوتی ایجاد نمیکند و نکرده است جدایی بخشهایی دیگر از نیروهای تاثیرگذار و شناخته شده از جناح اصولگرایی است؛ جناحی که همچنان از زمان نافرجام ماندن ائتلاف 1+2 دچار گیجی و سرگشتگی است!
نزدیک شدن موتلفه، رهپویان و ایثارگران به پایداری
این که از ابتدا هم قرار نبوده مصباح یزدی حضور داشته باشد احمد کریمی اصفهانی دبیرکل جامعه انجمنهای اسلامی اصناف و بازارگفت: «در بیست سال گذشته اصولگرایان محوریت جامعتین را رعایت میکردند و این بار هم بنا بر این نبود که آقای مصباح یزدی حضور داشته باشند، اما برخی دوستان اصرار کردند و ما هم مخالفتی نکردیم؛ چراکه ایشان هم از جامعه مدرسین هستند.» وی ادامه داد: «اما به هر حال شرایط به صورتی پیش رفت که قرار شد جامعه روحانیت محوریت را بر عهده بگیرد؛ هرچند برای ما فرقی میان جامعه روحانیت و جامعه مدرسین نیست.» یا اینکه اگرچه مبنای اصولگرایان بر پایه محوریت روحانیت بوده است، اما تناقض از سر و روی گفتارها ببارد مبنی بر اینکه محسن کوهکن رئیس ستاد انتخابات جبهه پیروان خط امام و رهبری بگوید: «بنده با اطلاعاتی که دارم با توجه به تدبیر آقایان، اکنون هشت نفر از برادران محترم امر همگرایی را دنبال میکنند.» وی در ادامه میگوید: «از ابتدا برای ما هم روشن بود که دوستان دنبال این نبودند که این سه بزرگوار (آیات موحدی کرمانی، یزدی و مصباح) امر انتخابات مجلس را از صفر تا صد تدبیر کنند. بلکه دوستان دنبال این بودند که با هدایت این آقایان امر همگرایی میان فعالان اصولگرا شکل بگیرد.»
وی همچنین خاطر نشان میکند: «با توجه به رهنمودهای صورت گرفته مسیری را دوستان طی کردند، لذا فرمایشات آقای مصباحی مقدم به این معنا نیست که شاکلهای تعریف شد و چون اکنون دیگر این حضرات جلسهای ندارند، امر همگرایی رها شده است. بلکه اکنون مجموعه مرتبط با این آقایان امر همگرایی را تدبیر میکنند و جلو میبرند.» و از همه این ماجرا میتوان چنین نتیجه گرفت که وحدت فراگیر موردنظر برخی از چهرههای مطرح اصولگرایی با هر تعبیر و رنگ و لعابی غیر ممکن تر از همیشه شده است حال این نتیجه را خواه از سخنان مصباحی مقدم دریافت نماییم یا از اظهارات کوهکن.
نتیجه سخن
با بازگشت به گذشته(حداقل تا تابستان 1386) آنچه دست یافتنی است این نکته مهم است که انشقاق ایجاد شده در اردوی اصولگرایان با رخدادهایی که در دولتین نهم و دهم به ثبت رسیده است از جمله ناممکنهای دنیای سیاست داخلی است، زیرا تا زمانی که گروه، دسته، حزب، تشکیلات یا افرادی خاص تبعات سوء رفتارهای آن هشت سال را نپذیرد و دائم عدهای با روی آوردن به فرافکنیها و فشارهای بداخلاق محور! سعی در از میدان به در کردن گروهی خاص از گردونه رقابتهای سیاسی داشته باشند طبیعتا جامعه واکنشهای عقلانی خود را نشان خواهد داد. برای جامعه اصلا خواستهای حداد عادل یا اعتراضات فدایی یا حتی تذکرات موحدی کرمانی تا زمانی که تکلیف حامیان روی کار آمدن محمود احمدی نژاد روشن نشود اهمیتی ندارد خواه این جلسات در روز روشن و در سفارت آمریکا برگزار شود چه در دل شب و در سایه نشستهای دور همی و خصوصی!
در ادامه با واکاوی تولد جبهه یکتا، به آلزایمر حامیان محمود احمدی نژاد نیز خواهیم پرداخت اما قدرمسلم در انتخابات اسفند 1394 که ترکیب مجلس دهم آشکار خواهد شد دو نکته نقش اساسی برعهده خواهد داشت؛ نخست جبهه گیریها برابر مذاکرات هستهای، توافق ژنو و ماجرای نیک فرجام برجام و دیگر حساسیت جامعه بر سهم خواهی، تمامیتطلبی و انحصار جویی؛ مجموعه صفاتی که جامعه دلخوشی از آن نداشته و شدیدا نسبت به آن واکنش نشان خواهد داد.
قدر مسلم آنکه جامعه برای سهم خواهی، تمامیتطلبی و انحصار جویی تعاریف خاص خود را خواهد داشت و اساسا خود انقلابی پنداریهای افراطی، حمله به چهرههای محبوب جامعه و ایجاد مزاحمت و اخلال در هرگونه گردهماییهای یک جناح خاص را برنخواهد تافت. قطعا اثرات واژگونه سهم خواهی، تمامیتطلبی و انحصارجویی در هفتم اسفندماه 1394 به رخ تئوریسینهای کشیده خواهد شد.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=22460
ش.د9404949