چنین و چنان صفحه ای است که در آن داستان ها و حکایت های کوتا با موضوعات اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... برای استفاده مخاطبین به صورت روزانه بارگذاری می شود.
چنين آورده اند كه؛ «تيمور گوركاني» در هر پيشآمدي آنقدر
ثبات قدم داشت كه هيچ مشگلي سد راه او نمي شد. علت را از او سؤال كردند،گفت:
وقتي از دشمن فرار كرده و به ويرانه اي پناه برده بودم، در عاقبت كار خويش فكر مي
كردم. ناگاه نظرم به موري ضعيف افتاد كه دانه غلهاي بزرگتر از خود را برداشته و
از ديوار بالا مي رود. چون دقيق نظر كردم و شمارش نمودم، ديدم آن دانه شصت و هفت
مرتبه بر زمين افتاد و مورچه عاقبت آن دانه را بر سر ديوار برد. از ديدن اين كردار
مورچه چنان قدرتي در من پديد آمد كه هيچ گاه آن را فراموش نمي كنم. با خود گفتم:
اي تيمور! تو از اين مور كمتر نيستي، برخيز و در پي كار خود باش، سپس برخاستم و
همت گماشتم تا به اين پايه از سلطنت رسيدم.