(روزنامه آرمان – 1394/10/01 – شماره 2931 – صفحه 7)
* چرا در آستانه انتخابات مجلس نوعي جغرافياي مشترك گفتماني بين جريانهاي سياسي به وجود آمده كه مورد تاييد لیدران جريانهاي سياسي نيست اما بدنه جريانهاي سياسي از آن استقبال ميكنند. آيا اين جغرافياي مشترك گفتماني با هدف قدرت و منفعت شكل گرفته است؟
** قدرت فينفسه امر مذمومي نيست. فلسفه تشكيل احزاب و تشكلهاي سياسي براي كسب قدرت و اداره جامعه است. قدرت زماني مذموم شمره ميشود كه کسانی براي بقا يا به دست آوردن منفعت و قدرت بيشتر به ابزارهاي غيرقانوني و نامشروع متوسل ميشوند. به نظر من مهمترين اتفاقي كه سبب نزديكي جريانهاي سياسي به هم شد ظهور پديدهاي چون محمود احمدينژاد در فضاي سياسي كشور بود. تا قبل از به قدرت رسيدن احمدينژاد فضاي سياسي ايران در اختيار دو جريان سنتي يعني اصلاحطلب و اصولگرا و در گذشته چپ و راست قرار داشت كه در هر مقطع زماني با توجه به مقتضيات زمان قدرت را در اختيار داشتند.
با اين وجود اصولگرايان در سال ۸۴ و ۸۸ براي پيروزي بر اصلاحطلبان از كسي حمايت كردند كه نتوانست در پیشبرد برنامههای توسعهای اقدام موثری انجام دهد. هنگامي كه احمدينژاد به قدرت رسيد دو اتفاق بسيار مهم در كشور رخ داد. اتفاق اول اين بود كه جريان اصولگرا هزينههاي به قدرت رسيدن احمدينژاد را به صورت كامل پرداخت كرد اما هيچگاه از فوايد و مزاياي آن بهرهمند نشد. مساله دوم زماني رخ داد كه عقلاي هر دو جريان سياسي به اين نتيجه رسيدند هنگامي كه اختلافات به گونهاي ميشود كه جريان مقابل تلاش ميكند به هر قيمتي مانع از پيروزي رقيب سياسي خود شود شكافهاي بزرگي در جامعه به وجود ميآيد كه در اين شكافها اتفاقاتي در جامعه رخ ميدهد كه نه تنها به ضرر جريانهاي سياسي بلكه به ضرر كل كشور و آينده مردم تمام ميشود. ظهور احمدينژاد در فضاي سياسي ايران سبب شد جريان طبيعي توسعه در كشور دچار خدشه شود و اتفاقاتی رخ دهد كه به سود هيچ گروه و جرياني نبود.
اتفاقات پيشبيني نشده در دنياي سياست هميشه و همواره مثبت و مفيد نيست. من منكر اين مساله نيستم كه روي كار آمدن رئيس دولت اصلاحات نيز قابل پيشبيني نبود و در آن مقطع زماني هيچ كس حتي خوشبينترين افراد نيز چنين احتمالي نميدادند كه ايشان با راي بالايي بر رقيب سنتي خود پيروز شود. با اين وجود رفتار عقلاني و مدبرانه رئيس دولت اصلاحات و ارتباط مثبت و ترميم شدهاي كه بعدا بين ايشان و آيتا... هاشمي شكل گرفت مانع از حذف قطعي جريان مقابل اصلاحات از فضاي سياسي ايران شد. اين در حالي است كه در دولت احمدينژاد تلاش زيادي براي حذف قطعي جريان اصلاحات در كشور وجود داشت و برنامهريزي خاصي در اين زمينه صورت گرفت.
* آقاي روحاني نيز در شرايط غيرقابلپيشبيني در انتخابات رياست جمهوري پيروز شد. آيا وی موفق شد مديريت مناسبي در اين زمينه داشته باشد؟
** آقاي روحاني اين شرايط را مديريت نكرده است. اين جريانهاي سياسي حامي آقاي روحاني بودند كه نشان دادند به درجهاي از رشد و بلوغ سياسي رسيدهاند كه بتوانند فضاي سياسي كشور را به صورت مثبت و مفيد اداره كنند. با اين وجود آقاي روحاني نيز از مديريت جريانهاي سياسي حمايت كرده و به گونهاي رفتار كرده كه فضاي سياسي كشور شكلی باثبات و منطقي به خود بگيرد.
* به نظر شما تئوريسنهاي اصلاحطلبي نبايد مرز جريان اصلاحات را با جريان اعتدالگرايي مشخص كنند؟ آيا اين امتزاج صوري و بههمريختگي مرزهاي گفتماني در نهايت به ضرر اصلاحطلبان تمام نخواهد شد؟
** من اعتدال را يك جريان يا گفتمان سياسي قلمداد نميكنم و اعتقاد دارم اعتدال فاقد هارموني و تاثيرگذاري يك گفتمان است. اعتدال يك مشي فكري و رفتاري است كه با رفتار برخي از شخصيتهاي اصولگرا و اصلاحطلب همخواني دارد. آقاي روحاني و نزديكان ايشان داراي تشكيلات و حزب مشخصي نبوده و در شرايط كنوني نيز فاقد چنين مسالهاي هستند. آقاي روحاني محصول جريان اصلاحطلبي است. ايشان محصول ائتلاف جريان اصلاحات و جريان اعتدالگرايي نيست. برخي از اين مساله برداشت اشتباهي دارند و گمان ميكنند آقاي روحاني محصول ائتلاف جريان اصلاحات و جريان اعتدالگرايي است. اين در حالي است كه اصلا چنين ائتلافي شكل نگرفته و آقاي روحاني محصول مستقيم جريان اصلاحطلبي است.
در انتخابات رياست جمهوري سال۹۲ بخشهايي از جريان اصلاحات به اين نتيجه رسيدند كه مطالبات حداكثري آنها كه در گذشته زياد روي آن پافشاري ميكردند در شرايط كنوني به نتيجه نخواهد رسيد. به همين دليل ميزان توقعات خود را كاهش دادند و از برخي مطالبات خود عدول كردند. اين در حالي بود كه جريان تندرو اصلاحطلبي نيز ضعيفتر از گذشته شده بود و بدنه عقلاني اين جريان فضاي مديريتي اصلاحطلبان را به دست گرفته بود. در نتيجه در انتخابات رياست جمهوري سال۹۲ عقلانيت در جريان اصلاحطلبي فربه شد و آقاي روحاني از دل جريان اصلاحات به عنوان رئيس جمهور كشور به قدرت رسيد.
اين در حالي بود كه حتي يك طيف اصولگرايي نيز به صورت علني از آقاي روحاني حمايت نكرد. حتي برخي از عقلاي اصولگرايي كه در پاي صندوقهاي راي به آقاي روحاني راي دادند حاضر نشدند به صورتي علني از ايشان حمايت كنند و راي خود را به صورت مخفيانه به صندوقهاي راي انداختند. شايد برخي گمان كنند حزب اعتدال و توسعه خاستگاه آقاي روحاني بوده و ايشان با كمك اين حزب به قدرت رسيدهاند. اين در حالي است كه حزب اعتدال و توسعه تا پيش از انتخابات رياست جمهوري عملا تعطيل بود و پس از پيروزي آقاي روحاني نيز موفق نشده از نظر گفتماني و برنامهريزي به آقاي روحاني كمك كند و همه حمايتها و برنامهريزيها توسط اصلاحطلبان به شكلهاي مختلف انجام شده است.
* چرا حزب اعتدال و توسعه در فضاي انتخابات مجلس كه از اهميت زيادي نيز برخوردار است به يكي از نقاط كانوني فضاي انتخابات تبديل شده است؟در شرايط كنوني اين حزب هم خود را به اصولگرايان وابسته ميداند و هم اينكه به اصلاحطلبان چراغ سبز نشان ميدهد. دليل اينگونه رفتارها چيست؟
** بنده معتقدم حزب اعتدال و توسعه فاقد دو عنصر اصلي حزبي است. نخست اينكه در شرايط كنوني اعتدال و توسعه فاقد تشكيلات سازمانيافته در استانهاي كشور است. مساله ديگر اينكه حزب اعتدال و توسعه فاقد گفتمان خاص و مشخص و تاثيرگذار است. اين حزب فاقد برنامه جامع، مدون و كاربردي در حوزههاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي است. به همين دليل هم من معتقدم بايد مرزهاي هويتي اصلاحطلبي و اعتدالگرايي مشخص شود. تداخل بين جريانهاي سياسي سبب بياعتمادي مردم و افكار عمومي نسبت به جريانهاي سياسي خواهد شد. در چنين وضعيتي مردم احساس بلاتكليفي ميكنند و گمان ميكنند عدهاي براي رسيدن به قدرت و منفعت حاضر هستند از بسياري از مرزبنديهاي خود عدول كنند.
در انتخابات مجلس نبايد فرد مشتركي در ليست جريانهاي سياسي وجود داشته باشد و جريانهاي سياسي بايد تكليف خود را با آرمانها و برنامههاي خود مشخص كنند. اين مساله امكانپذير نيست كه يك حزب يا جريان سياسي همزمان در دو زمين بازي نقشهاي متفاوتي را ايفا كند. در ليست اصولگرايان و اصلاحطلبان نبايد هيچ فرد مشتركي وجود داشته باشد. با اين وجود عدهاي تلاش ميكنند معايب جريان اصولگرايي را ناديده بگيرند و از پتانسيل مثبت جريان اصولگرايي استفاده كنند. اين گروه همچنين تلاش ميكند معايب جريان اصلاحطلبي را نيز ناديده بگيرد و از تواناييها، امكانات و ابزار جريان اصلاحطلبي براي رسيدن به اهداف خود استفاده كند. اين جريان به دليل جديد و نوپا بودن تلاش ميكند بدون اينكه خود را به زحمت بيندازد از سابقه و زحمات تاريخي دو جريان سياسي كشور به سود خود استفاده كند.
* به نظر شما اين گروه با توجه به شرايط جريانهاي سياسي در اين مساله موفق خواهند شد؟
** خير، به نظر من اين گروه موفق نخواهند شد و نميتواند براي خود در بين افكار عمومي پايگاه اجتماعي تشكيل بدهد. انتخابات مجلس در نهايت بين دو جريان اصولگرا و اصلاحطلب برگزار خواهد شد.
* حسن روحاني در كجاي بازي اصلاحطلبان قرار گرفته است؟وي در تاريخ اصلاحطلبي چه نقشي خواهد داشت؟ آيا وي يك ابزار براي عبور جريان اصلاحات از موانع كنوني است يا اينكه يك هدف به شمار ميرود؟
** تا قبل از پيروزي آقاي روحاني در انتخابات رياست جمهوري، جريان اصلاحات به دليل مشكلات داخلي و فشارهاي بيروني بدنه نحيف و لاغري پيدا كرده بود. به همين دليل آقاي روحاني نقش يك فيزيوتراپيست را براي جريان اصلاحات بازي كرد. در شرايط كنوني آقاي روحاني سبب فربه شدن جريان اصلاحطلبي شده است. اين در حالي است كه خود ايشان نيز دچار يك دگرديسي سياسي شده و فارغ از خاستگاه اصولگرايي كه داشتند در شرايط كنوني در گفتمان اصلاحات مستحيل شدهاند. مواضع آقاي روحاني در شرايط كنوني با مواضع ايشان در چهار سال گذشته تفاوتهاي زيادي پيدا كرده است. اغلب مواضع ايشان مواضع اصلاحطلبان است و نزديكي ايشان به اصلاحطلبان بيش از گذشته مشهود و چشمگير شده است. به همين دليل من معتقدم نقش آقاي روحاني براي اصلاحطلبان نقش ويژهاي است كه تنها از عهده چنين شخصیتی با چنين ويژگيهاي فكري و سياسي برميآيد. در نتيجه آقاي روحاني خون جديدي به جريان اصلاحات تزريق كرده است.
* آيا اصلاحطلبان در آينده و پس از پايان دولت روحاني همچنان همين رويكرد را ادامه خواهند داد يا اينكه به دنبال تشكيل يك دولت اصلاحطلب خواهند بود؟
** تغيیرات تنها مختص به آقاي روحاني نبوده و بلكه جريانهاي سياسي نيز در طول دو سال گذشته دچار تغيير در رويكردها شدهاند. در شرايط كنوني نه جريان اصلاحات مواضع سال۸۸ خود را اتخاذ ميكند و نه اينكه اصولگرايان مانند سال۸۸ رفتار ميكنند. امروز جريانهاي سياسي به يك برداشت مشترك رسيدهاند كه كشور در هشت سال گذشته به اندازهاي با مشكلات متعددي روبهرو شده است كه جريانهاي سياسيw به جاي اينكه به دنبال قبضه قدرت و حذف كامل رقيب باشند بايد به دنبال بازي مسالمتآميز با رقيب در يك زمين بيطرف و بدون حذف رقيب باشند.
* اين مساله به دليل مشكلات كشور بوده يا اينكه از ضعف جريانهاي سياسي در توليد گفتمان نشات گرفته است؟
** بيشتر از ضعف جريانهاي سياسي نشات گرفته است. اصولگرايان با يك خطاي استراتژيك از محمود احمدينژاد حمايت كردند. اين در حالي بود كه حمايت اصولگرايان از احمدينژاد در سال۸۴ ناآگاهانه و در سال ۸۸ آگاهانه بود. يعني در سال ۸۸ اصولگرايان به خوبي به اين نكته پي برده بودند كه احمدينژاد گزينه مناسبي براي رياست جمهوري نيست. اما براي شكست جريان اصلاحات و حذف رقيب از عرصه سياسي با علم به ناكارآمدي وي از احمدينژاد حمايت كردند.
* به نظر شما تصاحب كرسيهاي مجلس توسط اصلاحطلبان از اهميت بيشتري برخوردار است يا عملكرد اصلاحطلبان در مجلس آينده در سرنوشت جريان اصلاحات تاثير بيشتري خواهد گذاشت؟
** به نظر من هر دو مساله براي اصلاحطلبان داراي اهميت و در جاي خود قابل بحث است. اگر اصلاحطلبان موفق نشوند يك فراكسيون تاثيرگذار در مجلس آينده تشكيل دهند به درستي مورد نقد و تحليل مردم قرار نخواهند گرفت. به همين دليل در مرحله اول حضور اصلاحطلبان در مجلس و به دست گرفتن اكثريت كرسيهاي پارلمان براي اصلاحطلبان داراي اهميت است. در مرحله بعدي نوع عملكرد و شيوه رفتار آنها در مجلس شوراي اسلامي بر افكار عمومي تاثيرگذار خواهد بود. در شرايط كنوني نوعي عقلانيت و دورانديشي بر فضاي جريان اصلاحات سايه افكنده كه نمايندگان اصلاحطلب مجلس آينده نيز در همين راستا حركت خواهند كرد. اگر اصلاحطلبان در همين مسير حركت كنند شرايط براي انتخابات دور دوم رياست جمهوري نيز مناسب و مهيا خواهد بود و اصلاحطلبان ميتوانند به دور دوم رياست جمهوري نيز اميدوار باشند.
* نقش علي لاريجاني در انتخابات مجلس از دو جنبه قابل تحليل است. اول اينكه وي گرايش به همكاري با دولت دارد و دوم اينكه از جايگاه قابل قبولي در بين اصولگرايان و به تازگي اصلاحطلبان برخوردار شده است. به نظر شما لاريجاني به چه ميزان در انتخابات آينده تاثيرگذار است؟
** آقاي لاريجاني از جمله افرادي است كه همواره در پازل قدرت و در سمتهايي چون رئيس سازمان صداوسيما، دبيرشوراي عالي امنيت ملي و رئيس مجلس حضور داشته است. يكي از دلايل تغيير مواضع آقاي لاريجاني اتفاقاتي بود كه در هشت سال دولت محمود احمدي نژاد در كشور رخ داد و سبب شد كه در رويكرد خود نسبت به گذشته تغییراتی دهد. اين مشي اعتدالي به صورت ناخودآگاه وی را از تندروها جدا ميكند و به شخصيتهاي معتدل جريان رقيب نزديك ميكند. با اين وجود نزديك شدن علي لاريجاني به اصلاحطلبان بيش از اينكه يك اقدام استراتژيك باشد يك اقدام تاكتيكي و محصول تغيير شرايط است. اگر ما مواضع آقاي لاريجاني در زماني كه رياست سازمان صداوسيما را برعهده داشتند با ديدگاههاي امروز ايشان مقايسه كنيم متوجه ميشويم كه ديدگاههاي ايشان تاحدود زيادي در زمينههاي مختلف تغيير كرده است.
نكته ديگر اينكه اين احتمال وجود دارد كه اصلاحطلبان در فضاي انتخابات به دليل حمايت آقاي لاريجاني از دولت به صورت نانوشته و غيرمحسوس از وي حمايت كنند. به همين دليل ممكن است اگر آقاي لاريجاني از قم كانديد شوند اصلاحطلبان گزينه جدي و مهمي در مقابل ايشان قرار ندهند يا اينكه دو كانديدای هم وزن در مقابل ايشان قرار بدهند تا در نهايت آقاي لاريجاني به پيروزي برسند و وارد مجلس شوند. البته يك احتمال ديگر اين است كه ايشان نقطه ائتلاف ليست اعتداليون و اصلاحطلبان شود. با اين وجود من اين احتمال را بسيار بعيد ميدانم. با تمام اين اوصاف اگر آقاي لاريجاني وارد مجلسي شود كه اكثريت آن در اختيار اصلاحطلبان قرار داشته باشد به صورت طبيعي نيم نگاهي به جايگاه رياست مجلس خواهد داشت و رياست فراكسيون اصولگرايان وي را از نظر سياسي راضي نخواهد كرد.
* اين احتمال وجود خواهد داشت كه اكثريت اصلاحطلب مجلس آينده به رياست علي لاريجاني تن بدهند؟
** در اين زمينه چند مساله جدي وجود دارد. مساله اول به عملكرد شوراي نگهبان در تاييد صلاحيت شخصيتهاي اصلاحطلب مربوط ميشود و مساله دوم به تركيب مجلس آينده بستگي دارد. هر چه نمايندگان مجلس آينده از برنامههاي حزبي فاصله بگيرند و به صورت انفرادي وارد مجلس شوند به همان اندازه قدرت گريز از مركز بيشتري خواهند داشت و كنترل آنها براي جريانهاي سياسي و از جمله جريان اصلاحطلبي مشكلتر خواهد بود. به همين دليل امكان اين مساله وجود دارد كه نمايندگان اصلاحطلب يا اصولگرايي كه به صورت فردي وارد مجلس شدند از هر شخصيتي براي رياست مجلس حمايت كنند و آقاي لاريجاني نيز ميتواند يكي از گزينههاي اين افراد باشد.
* به نظر ميرسد اصلاحطلبان با سرليستي دكتر عارف وارد انتخابات شوند. نقش دكتر عارف را در آينده سياسي اصلاحطلبان چگونه ارزيابي ميكنيد؟
** در شرايط كنوني و پس از انتخابات رياست جمهوري سال۹۲ آقاي عارف به يك پتانسيل ممتاز براي جريان اصلاحطلبي تبديل شده است. به نظر من اصلاحطلبان بايد از پتانسيل سياسي و محبوبيت ايشان در بين مردم و نسل جديد استفاده كنند و با به دست گرفتن مجلس آينده در سرنوشت آينده كشور تاثير بيشتري بگذارند. نكته ديگر اينكه در شرايط كنوني آقاي عارف به نقطه كانوني وحدت و انسجام اصلاحطلبان در عرصه اجرايي تبديل شده كه اين نويددهنده روزهاي خوبي در آينده خواهد بود. در شرايط كنوني مقوله وحدت و انسجام براي اصلاحطلبان بسیار مهم است. به همين دليل آقاي عارف مانع هرگونه تشتت و چنددستگي در جريان اصلاحات شده است.
* اگر اصلاحطلبان مجلس را به دست بگيرند و آقاي عارف به رياست مجلس برسد چه افقي پيش روي جريان اصلاحات باز خواهد شد؟ آيا پس از دولت آقاي روحاني (هشت سال) ما شاهد روي كارآمدن يك دولت اصلاحطلب در ايران خواهيم بود؟
** به نظر من اگرآقاي عارف رياست مجلس را به دست بگيرد كار راحت تري نسبت به آقاي لاريجاني براي چانهزني با پازل قدرت پيش رو خواهد داشت. نكته ديگر اينكه حساسيتي كه جريان افراطي اصولگرايي نسبت به آقاي لاريجاني دارند نسبت به آقاي عارف ندارند. مساله ديگر اينكه نظام به آقاي عارف اعتماد كامل دارد و ايشان از مقبوليت بالايي در پازل قدرت برخوردار است. به همين دليل اگر اصلاحطلبان موفق شوند وارد مجلس شوند و عملكرد قابل قبولي از خود برجاي بگذارند زمينه براي تصميمات بعدي پس از دولت آقاي روحاني مهيا ميشود. البته همه اين گمانهزنيها بستگي به اتفاقاتي دارد كه در آينده در مجلس و دولت رخ خواهد داد. با حضور سيد حسن خميني در انتخابات خبرگان فضاي جديدي بر اين انتخابات سايه افكنده است و چهرههاي معتدل حضور پررنگتري در اين انتخابات داشتهاند.
* چرا انتخابات خبرگان پيش رو از اهميت بيشتري نسبت به انتخابات گذشته برخوردار شده و شما چه افقي را براي مجلس خبرگان متصور هستيد؟
** برخلاف اينكه در گذشته انتخابات مجلس خبرگان براي خواص از اهميت بيشتري برخوردار بود اما در شرايط كنوني انتخابات خبرگان براي عوام داراي اهميت شده كه اين مسالهاي جديد و قابل تامل است. نكته ديگر اينكه برگزاري همزمان انتخابات خبرگان و مجلس شوراي اسلامي سبب تقويت گفتمان اعتدال شده و در نهايت به ضرر گروهي خواهد بود كه به دنبال مهندسي فكري انتخابات خبرگان بودند. مساله ديگر اينكه موج ورود شخصيتهاي تاثيرگذار به انتخابات مجلس خبرگان مانند سيد حسن خميني سبب تحرك بيشتر روحانيون معتدل شده كه ديدگاههايي متفاوت با بافت سنتي مجلس خبرگان دارند ومواضع جديدي را دنبال ميكنند.
همه اين عوامل بر اهميت انتخابات مجلس خبرگان افزوده است و مردم از حساسيت انتخابات به خوبي آگاهي پيدا كردهاند. به نظر من پس از انتخابات خبرگان اول كه داراي اهميت زيادي براي سرنوشت انقلاب و نظام بود انتخابات آينده نيز داراي همان اهميت است و در تعيين سرنوشت كشور تاثير بسيار زيادي خواهد گذاشت. حضور سيد حسن خميني و همچنين آقاي هاشمي در انتخابات خبرگان به منزله تقويت رويكرد عقلاني در فضاي سياسي كشور است.
نكته با اهميت ديگر اينكه اصولگرايان با مخالفتي كه با حضور سيد حسن خميني در انتخابات از خود نشان ميدهند عملا ايشان را به اردوگاه اصلاحطلبي متصل كردهاند. اين در حالي است كه خود ايشان به صراحت عنوان كرده كه به صورت مستقل وارد انتخابات شده است. در نتيجه اين يك خطاي بزرگ استراتژيك است كه از طرف اصولگرايان صورت ميگيرد. به همين دليل احتمال پيروزي نهايي سيد حسن خميني در انتخابات مجلس خبرگان بهشدت افزايش پيدا كرده است. اصولگرايان از اين نكته غافل شدهاند كه مخالفت با حضور سيد حسن خميني در انتخابات سبب محبوبيت بيشتر و در نهايت موفقيت وي خواهد شد.
http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/137936
ش.د9405045