تاریخ انتشار : ۰۱ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۱۶  ، 
کد خبر : ۲۹۱۱۳۴
صف‌‌بندي سياسي پارلمان پس از ثبت‌نام

بيم‌هاي «اصولگرايانه» و اميدهاي «اصلاح‌طلبانه»

پایگاه بصیرت / احسان بداغي

(روزنامه اعتماد – 1394/10/06 – شماره 3425 – صفحه 8)

اين تازه اول راه است. همه‌چيز از روز جمعه شروع شد؛ از نقطه پايان نام‌نويسي‌ها. از نقطه آغاز بيم‌ها و دلهره‌ها. از جايي كه يك طرف در بيم سبد راي خود است و طرفي ديگر در هراس از تاييد صلاحيتش. يك طرف دلهره ائتلاف دارد و طرف ديگر دل به تكرار پيروزي ديروز خود بسته است. يك طرف «وضع موجود» را مي‌خواهد و يك طرف «مجلسي ديگر».

دماسنج‌هاي سياسي اما دماي «تغيير» در فضاي سياسي را نشان مي‌دهند. نه صف‌كشي‌ها شبيه روزهاي پيروزي اصولگرايان است و نه اميدشان به اين پيروزي پررنگ. باهنرِ منصرف شده و حدادعادلِ نگران هيچ نشاني از صلابت انتخابات دوره نهم در اردوگاه اصولگرايي باقي نگذاشته‌اند. پرچم «استقلال» علي لاريجاني هم كه باري است روي بارهايي كه اكثريت مطلق سه دوره مجلس اين روزها روي دوش مي‌كشند، به اين اميد كه تبديل به «اقليت» نشوند.

اقليت يك دهه گذشته اما نگران صدور مجوزش براي ورود به بازي است؛ اصلاح‌طلباني كه موج «ثبت نام» به راه انداختند اميدوارند كه بتوانند با همان موج، حالا شايد قدري هم كوتاه‌قدتر در ليست‌هاي انتخاباتي حاضر باشند. نزديكان احمدي‌نژاد مي‌گويند مجلس بعدي مجلس طرفداران حسن روحاني است و سخنگوي اصولگرايان زنهار مي‌دهد كه اگر «ائتلافي» در كار نباشد كشتي اصولگرايان «غرق» خواهد شد. در اين فضا هيچ‌كس مطمئن به نظر نمي‌رسد. هيچ‌كس اطميناني به آينده ندارد كه فرداي روز هفتم اسفند چه خواهد شد. بيم‌ها و اميدها همزمان زنده‌ مانده‌اند تا هفتم اسفند متفاوت از اسفندهاي قبل از مجالس هفتم و هشتم و نهم باشد؛ زماني كه شايد بازگشت اصلاح‌طلبان و از دست رفتن اكثريت اصولگرايان باشد. البته فقط شايد.

انصراف باهنر؛ دماسنج انتخاباتي اصولگرايان

يك تصميم در ميانه كارزار رقابت‌ها اوضاع و احوال «اكثريت» اين روزهاي مجلس را روشن مي‌كند؛ انصراف محمدرضا باهنر. «لابي من» اصولگرايان عطاي مجلس دهم را به لقايش مي‌بخشد. اما چرا؟ باهنر يك حرف كليدي دارد؛ «من فكر مي‌كنم خودمان هم كم كم بايد فرصت را به جوانان بدهيم. البته هنر اين است كه يك قهرمان قبل از اينكه مدال طلايش را از دست بدهد خودش تشك را ببوسد و كنار بكشد. » آيا قرار بود مدال طلاي باهنر در اسفند ٩٤ رنگ ببازد؟ چرا كه نه. او انتخابات مجلس ششم را تجربه كرده است؛ جايي كه مدال طلايش براي چهار سال از سينه‌اش دور شد. باهنر باخت تا ١٦ سال بعد، يعني براي همين دو سه ماه آينده تصميمي بگيرد كه حداقل «بازنده» نباشد.

باهنر همين چهار سال پيش هم براي ورود به بهارستان نهم به سختي افتاده بود. همين‌كه جايگاه او در فهرست نمايندگان تهران به ترتيب آرا جايگاه سيزدهم باشد براي مردي كه خود را «كارگردان» جمع اصولگرايان مي‌داند خيلي هم جايگاه خوبي نيست. آن هم در رقابتي كه سر تا ته آن رنگ اصولگرايي داشت. رقابت مجلس نهم با اين ترتيب اگر براي باهنر «باخت» محسوب نمي‌شد، «برد» بزرگي هم در كارنامه او نبود. باهنر حالا خود به ميدان نمي‌آيد. تصميم او نشانه بيم و هراس يك جريان سياسي است؛ جرياني همسو با باهنر كه نمي‌خواهد چون او «تصميم» بگيرد. تصميم باهنر از همان «دماسنج»هاي سياسي است كه مي‌تواند دماي اسفند اردوگاه اصولگرايان در اسفند را «سردتر» از روزهاي زمستان نشان دهد.

باهنر مي‌دانست كه «مدال طلاي» او - اگر مدال طلا باشد- در اسفند از دستش خارج مي‌شود. هر چند كه ديروز در نخستين اظهارنظرش بعد از انصراف از كانديداتوري گفت كه «اين‌بار من خيالم راحت است كه اصولگرايان برنده انتخابات هستند و به همين دليل ضرورتي ندارد من حضور داشته باشم» اما مگر وقتي براي انتخابات مجالس هفتم تا نهم، تمام قد وارد صحنه شد از بيم شكست اصولگرايان بود؟

او خود نيز مي‌داند اين‌بار ديگر انتخابات مجلس با سه دوره قبل متفاوت است و به همين موضوع هم اعتراف مي‌كند؛ «در مجالس هشتم و نهم اصلاح‌طلبان اميد و نفس گرمي براي انتخابات نداشتند اما اين‌بار با نفس گرم آمدند و براي هر كرسي پنج تا شش نامزد دارند.» او يك بار حضور اميدوارانه اصلاح‌طلبان را در مقابل خود و رفقايش با تجربه شكست پشت سر گذاشت و «اميدواري» اين روزهاي جرياني متشكل از همان اصلاح‌طلبان و برخي اعتداليون باز هم همان خطر «شكست» را تداعي مي‌كند. شكستي كه سال ٧٨ به فاصله دو سال بعد از شكست انتخاباتي اصولگرايان در رياست‌جمهوري هفتم رخ داد و اين‌بار هم باهنر و همفكرانش دو سالي هست كه مشغول هضم تجربه شكست در انتخابات رياست‌جمهوري هستند.

تازه آن روزها اردوگاه باهنر و يارانش اردوگاهي مستحكم بود. براي خودش دري داشت و ديواري. ستون‌هاي آن هنوز استوار ايستاده بودند و اطرافش جز يك صدا شنيده نمي‌شد. حالا اما همه اينها فقط خاطراتي براي اصولگرايان است. جرياني كه از همگرايي آن فقط در نامي خلاصه شده. هر كسي توانسته خيمه‌اي در اطراف آن به پا كرده و «سهم»هاي خرد شده سياسي حالا مسير «ائتلاف» را به سنگلاخي بدل كرده است. لاريجاني پرچم «استقلال» برافراشته و اطرافيانش هم زير سايه «ائتلاف اصولگرايان» جايي براي خود نمي‌بينند. حدادعادل به نمايندگي از آنها كه «ائتلاف» را فرياد مي‌زنند، زنهار مي‌دهد كه اگر اتفاق نظري نباشد، «پايان» اصولگرايي از راه خواهد رسيد.

حضور چهره‌هاي موثر هنوز هم هزار و يك اما و اگر دارد. اين روزها اصولگرايي از راهي رسيده پر از نقض پيمان؛ از واگرايي‌هاي انتخابات مجلس نهم و رياست‌جمهوري يازدهم گرفته تا قول و قرارهاي پارلماني بر سر تصميماتي مثل برجام. هر جايي اول سخن از «تصميم مشترك» بود و نهايتش ختم به «بيانيه» عليه همديگر مي‌شد. باهنر اما گويي هوشمندانه از اين خيمه‌گاه لرزان خود را بيرون كشيده تا اگر «سقوطي» حادث شود، آواري بر سر او نريزد. او حالا تكيه بر جاي حبيب‌الله عسكراولادي زده است، زعيم سال‌هاي نه‌چندان دور اصولگرايان.

«استاد» سياسيون راستگرا در ايران. «استاد» هم روزهاي آخر حرفش چندان خريداري نداشت، پس ديگر حرجي بر جانشين او نخواهد بود. وقتي تازه ‌رسيده‌ها حرف عسكراولادي و آيت‌الله مهدي ‌كني را زمين زدند، زمين زدن حرف امثال باهنر خيلي سهل‌تر از اين حرف‌ها خواهد بود. رقيب جديد در هيات ائتلافي از اصلاحات و اعتدال از راه رسيده و در اردوي رفقا خبري از «ائتلاف» نيست. باهنر كنار مي‌كشد تا كنار كشيدن او زنگ خطري براي اصولگرايان باشد. «كارگردان» بازي‌هاي سياسي اصولگرايان حسابگري را خوب بلد است؛ اينجا هم «شجاعانه» كنار مي‌كشد تا «عاقلانه» همان مدال‌هاي طلاي خود را برسينه حفظ كند. بقيه اصولگرايان ديگر اما چون او خيلي به «طلا» و «نقره» نمي‌انديشند.

پرچم استقلال لاريجاني؛ تيري در قلب ائتلاف اصولگرايي

پرچم «استقلال» علي لاريجاني تنها پرچم استقلال يك فرد نيست؛ درست مثل معناي انصراف باهنر. او هم نزديكاني دارد و ياراني؛ چهره‌هايي كه چون خود لاريجاني ديگر خيلي خود را مقيد به بازي جريان اصولگرا نمي‌دانند. اين هم شايد از بازي‌هاي روزگار اصولگرايان باشد؛ كسي كه سال ٨٤ اصولگرايان بيشترين حسن نظر را براي رياست‌جمهوري او داشتند حالا شايد با «اغيار» هم ائتلاف كند. خودش كه نه، نزديكانش. گو اينكه شعار «استقلال» لاريجاني پژواك صداي استقلال بزرگان ديگري چون ناطق نوري در اين جريان است. آنها اين «استقلال» را بر زبان نياوردند و علي لاريجاني از آن دم زد، درست در ميانه تلاش‌هاي اصولگرايان براي «ائتلاف». لاريجاني «مستقل» مي‌آيد اما اين به معناي «تنهايي» نيست.

همان عصر جمعه‌اي كه او مهمان خانه كاظم جلالي شد تا دست راستش در مجلس را از كناره‌گيري از انتخابات منصرف كند، معنايش اين بود كه لاريجاني چشم اميدي به ديگران هم دارد. همان اصولگراياني كه بعد از انتخاب دولت يازدهم توسط طيف‌هاي تندروتر مجلس «وكيل الدوله» خطاب شدند. همان‌ها حالا در سكوت حركت آرام را به سمت يك ليست انتخاباتي شروع كرده‌اند. از ياران لاريجاني در مجلس، چهار نفر به تهران آمده‌اند؛ بهروز نعمتي، كاظم جلالي، عوض حيدرپور و حسين سبحاني‌نيا. بقيه هم كه در شهرستان‌ها مانده‌اند زير سايه ائتلاف اصولگرايان نرفته‌اند. نمونه‌اش امثال جواد جهانگيرزاده هستند.

لاريجاني ليست خودش را مي‌خواهد؛ اين نزديك‌ترين گزينه‌اي است كه به ذهن مي‌آيد؛ ليستي كه شايد آنقدرها هم مستقل نباشد، ليستي كه شايد در ائتلاف با هواداران «دست راستي» دولت به وجود آيد. اما هر چه كه باشد اين ليست و نيروهاي آن جايي در «ائتلاف» اصولگرايان نخواهند داشت. لاريجاني مي‌خواهد بين اصولگرايان و اصلاح‌طلبان، جايي دنج و مطمئن براي ادامه حيات سياسي؛ جايي كه هم اصلاح‌طلبان در يك انتخاب اجباري او را به خيلي‌ها ترجيح خواهند داد و هم مي‌تواند از سبد اصولگرايان براي خود و اطرافيانش راي جمع كند.

اصلاحات؛ حركتِ بيم و اميد

در اردوگاه اصلاح‌طلبان اما هوا تغيير كرده؛ ديگر همه‌چيز سرد و بي‌روح نيست. ديگر جمود و ايستايي حضور ندارد؛ هم خورشيد «اميد» به اين اردوگاه گرما مي‌دهد و هم باد «بيم»ها گاه و بي‌گاه مي‌وزد. هر چه هست آنها پيش از بازي نتيجه را وا ننهاده‌اند. مي‌خواهند از «خورشيد اميد» حرارت بگيرند و اردوگاه خود را در برابر باد «بيم»ها استوار كنند. با صفي بلند، چند برابر دوره‌هاي قبل وارد انتخابات شده‌اند. آنها دو سال پيش سهامدار اصلي پيروزي ٢٤ خرداد بودند، حداقل در صندوق‌هاي راي. حال دنبال سهم خود از مجلس دهم مي‌گردند؛ مجلسي كه سه دوره آن را نا اميدانه به رقيب واگذار كردند. صف چهره‌هاي شاخص آنها حتي طولاني‌تر از صف اصولگرايان است. همه‌چيز اما اين نيست؛ مجوز صلاحيت‌ها كه بيايد شايد صف آنها كوتاه شود. اما چقدر كوتاه؟ اين را كسي نمي‌داند. گو اينكه خود اصلاح‌طلبان هم نمي‌خواهند به پاسخ اين سوال بينديشند و پيش از هر اتفاقي درباره آن «پيشگويي» كنند.

صف‌هاي طولاني آنها براي ثبت‌نام يعني بگذار تا مي‌شود «اميد» زنده بماند؛ اميدي كه نقش بر آب شدن آن شايد بزرگ‌ترين «اميدِ» اصولگرايان براي مجلس دهم باشد. اما تا همين‌جا هم اصلاح‌طلبان خيلي از «ژنرال»هايشان را همان پشت در حوزه‌هاي ثبت نام جا گذاشته‌اند، جايي كه فاصله زيادي با حوزه‌هاي راي‌گيري دارد. اغلب سياسيون دست اول اصلاحات نيامدند چون تكليف آمدن‌شان از قبل مشخص بود؛ از افرادي چون محمدرضا خاتمي گرفته تا چهره‌هايي نظير رضا فرجي‌دانا. همه آنها كه مي‌دانستند نتيجه كارنامه «صلاحيت»شان چه خواهد بود. آنها نيامدند تا اگر اصلاح‌طلبان به ميدان آمده مجوز «احراز صلاحيت» را گرفتند، خود در مجلس دهم تبديل به ژنرال‌هاي سياسي جديدي شوند براي بر پا نگه داشتن آينده اردوگاه. يك بار آنها در مجلس ششم با چهره‌هاي كمتر شناخته شده وارد شدند و چهار سال بعد مجموعه بزرگي از نيروهاي سياسي داشتند.

انتخابات تهران؛ رقابت بعد از صلاحيت

هر چقدر هم رقابت در شهرهاي ديگر گرم باشد، رقابت بر سر كرسي‌هاي تهران چيز ديگري است؛ سي كرسي با صدها مدعي. مدعياني آنقدر پر تعداد كه حتي رقابت بين آنها قبل از بر پا شدن صندوق‌هاي راي و هنگام بسته شدن ليست‌ها آغاز مي‌شود. تا اينجاي كار همه جريان‌ها براي ليست سي نفره تهران خيلي بيشتر از ظرفيت كرسي‌ها، سرريز كانديدا دارند. ولي باز هم همان ماجراي «صلاحيت»ها است كه تكليف اين نامزدهاي «سر ريز» را مشخص مي‌كند. جايي كه اگر اصلاح‌طلبان بتوانند آنقدر نامزدهاي خود را از مرز «صلاحيت» بگذرانند كه فهرست سي نفره تهران پر شود، اصولگرايان هم مجبور خواهند بود تا جاي ممكن با تعداد ليست‌هاي كمتري وارد ميدان رقابت شوند؛ ليست‌هايي كه اگر تعداد آنها «يكي» نباشد بعيد است از دو ليست هم فراتر رود.

اما رد صلاحيت اصلاح‌طلبان همان موقعيت مقتضي براي رويش فهرست‌هاي اصولگرايانه خواهد بود؛ فهرست‌هايي كه تا همين انتخابات مجلس نهم تعداد آنها به سيزده رسيده بود. سيزده ليست اصولگرايانه. اصولگرايان آنقدرها درباره صلاحيت‌ها خيال راحتي دارند كه نهايت ماجرا براي‌شان به اندازه چند فهرست رنگارنگ نامزد باقي بماند؛ حالا يكي تندتر و يكي معتدل‌تر. از همين روست كه‌ آنها چون اصلاح‌طلبان «ائتلاف» خود را به بعد از اعلام نتيجه بررسي صلاحيت‌ها واگذار نكرده‌اند و با خيال راحت از اين جنبه قضيه، فقط «دلواپس» وحدت هستند؛ اتفاقي كه براي اصلاح‌طلبان كاملا برعكس است، آنها كه هنوز خود را در موضعي نمي‌بينند كه براي رقابت به جان هم بيفتند تنها چشم به روز اعلام نهايي نتيجه صلاحيت‌ها دوخته‌اند تا بعد از آن بتوانند فهرست خود را اعلام كنند؛ فهرستي كه بايد ديد بعد از آن روز چه كساني در چارچوب آن باقي مانده‌اند و چه كساني راهي به آن پيدا نكرده‌اند.

http://etemadnewspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=329

ش.د9405187

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات