تاریخ انتشار : ۰۴ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۷  ، 
کد خبر : ۲۹۱۳۱۶
به بهانه سالروز تأسیس حزب زحمتکشان ملت ایران

گزارش اقلیت

پایگاه بصیرت / مهسا جزینی
(روزنامه شرق - 1395/02/25 - شماره 2582 - صفحه 6)

خانه‌ای قدیمی نزدیکی‌‌های چهارراه آب‌سردار که این روزها دستی به سرورویش کشیده‌اند و نونوار شده است، دفتر حزب «زحمتکشان ملت ایران». هنوز صندلی و میز مظفر بقایی گوشه‌ای از خانه خودنمایی می‌‌کند، پوسیده و زهوار دررفته. ماشین تحریر خاک‌خورده‌ای که احتمالا دیگر کار نمی‌‌کند و پنکه قدیمی و در کنارش قاب عکسی از بقایی و آیت‌الله کاشانی، با انبوهی از نسخه‌های روزنامه شاهد، کتاب و خرت‌وپرت‌های دیگر و یک نفر که تقریبا ساکن دائمی خانه است و حامی و نگاهبان این میراث. روی دکتر بقایی هم تعصبی ویژه دارد.

از آن فعالان سیاسی دهه ٣٠ و ٤٠، اعضای حزب زحمتکشان، تقریبا کسی باقی نمانده، یکی‌یکی رفته‌اند. جوان‌ترین‌هایشان این روزها دهه‌های هفتم و هشتم عمر را می‌‌گذرانند و این خانه و آن مقبره خانوادگی بقایی‌ها - که آبان‌ هر سال، سالمرگ مظفر بقایی، دور هم جمع می‌شوند و از آن روزگار می‌گویند - به نظر تنها پل پیوند با گذشته است. آنها در نوستالژی آنچه‌اند که رفته است. برخلاف اکثریتی که پرونده روزهای ملی‌شدن صنعت نفت و ٢٨ مرداد را بسته‌اند، فارغ از هرگونه قضاوتی، اقلیتی وجود دارد که آنچه را «مبارزه» می‌داند، تمام‌شده نمی‌داند، نفس‌زنان در تاریخ دویده و خودش را به لحظه حاضرکشانده ‌است. این اقلیت در برابر اسطوره اکثریت مقاومت می‌‌کند، به این امید که بالاخره بازی تاریخ را ببرد.

«حبیب صفی‌زاده‌شبستری»، از همان‌هایی است که در نوجوانی و بعد از کودتای ٢٨ مرداد با بقایی و حزب زحمتکشان آشنا شده و همچنان شیفته است. او در آن خانه قدیمی هم نگهبان میراث بقایی است و هم رابط پیرمردان قدیمی حزب با هم. از دکتر «حمید سیف‌‌زاده»، ساکن کانادا تا دکتر «واعظی» اصفهان‌نشین تا برادران «کاشانی». اگر نشریه یا روزنامه‌ای مطلبی درباره آن روزگار به‌ویژه بقایی بنویسد، «صفی‌‌زاده» حتما نسخه‌ای از آن را پیدا و در کنار هرچه از گذشته باقی‌ مانده، مثل فیش و کارت‌های پرداخت حق عضویت، جزوات حزب، فرم عضویت در سازمان نگهبانان آزادی و... نگهداری می‌‌کند.

تا حدود ١٤ سال قبل که هنوز بازمانده‌های حزب زنده بودند، به رسم زمان دکتر«بقایی»، چهارشنبه‌ها دور هم جمع می‌شدند، کسانی مثل «حسین بنکدار‌تهرانی» یا «قوانینی» که کتابی درباره کاپیتولاسیون نوشته در این جلسات شرکت داشتند. صفی‌زاده می‌گوید: «در آن جلسات از گذشته صحبت می‌شد. اگر حرفی، سندی یا چیزی درباره آن زمان جایی منتشر می‌ شد، اینجا به بحث گذاشته می‌شد، از حوادث خانه سدان زیاد صحبت می‌‌شد. کسانی که آن سال‌ها در متن اتفاقات و حوادث بودند، بحث و صحبت می‌‌کردند، متأسفانه من هیچ‌وقت نتوانستم مشروح آن جلسات را ثبت و ضبط کنم».

می‌گوید خانه دکتر بقایی همین نزدیکی بود، تا زمانی که زنده بود و قبل از دستگیری، دوشنبه‌ها صبح و چهارشنبه‌ها ظهر اینجا می‌‌آمد و دیگران هم می‌‌آمدند و او به سؤالاتشان جواب می‌داد: «تنها سؤالی که بی‌پاسخ می‌‌گذاشت درباره اسنادی بود که در صندوق امانات مجلس لاک‌و‌مهر شده به امانت گذاشته بود. هروقت هم که از او سؤال می‌شد، می‌گفت ٣٠ سال بعد از مرگ من اینها را منتشر کنید. زودتر نه». این‌طور که شبستری می‌‌گوید باید سال آینده به وصیت بقایی عمل شود و لاک و مهر آنچه او در صندوق امانات به امانت گذاشته، شکسته و اسناد منتشر شود. البته اگر چیزی درون صندوق موجود باشد. براساس اخباری که چند سال قبل منتشر شد، چیزی از اسناد بقایی درون صندوق امانات مجلس نیست. گویا مفقود شده یا اتفاقی دیگر برای آن افتاده یا اصلا از ابتدا وجود نداشته ‌است!

«صفی‌‌زاده» می‌‌گوید وصیت‌نامه دکتر «بقایی» همین‌جا خوانده شد. همان سخنرانی معروف در تاریخ دوم دی ماه ٥٨. به میز پشت سرش اشاره می‌‌کند و می‌‌‌گوید، آنجا پشت آن میز نشسته بود و چون جا نبود، یادم هست که من روی زمین نشسته بودم. سؤال می‌کنم آن روز حسن آیت هم اینجا بوده؟ می‌گوید: «حسن آیت از آن روزی که اخراج شد، با وجود اینکه علقه‌هایش را حفظ کرده بود، اما رابطه تشکیلاتی نداشت. او دنبال مبارزه مسلحانه بود، اما حزب دنبال مبارزه قانونی. او و دکتر بقایی یک‌بار در جمعی در خانه فردی به اسم آقای موسوی‌زادگان و در حضور پدر دکتر شریعتی و چند نفر دیگر، اتفاقی هم را ملاقات می‌کنند».

او می‌گوید چون سنش از همه کمتر بود، خودبه‌خود گردش کار ساختمان دست او افتاده است: «بعد هم که هر سال یکی، دو نفر از این ریش‌سفیدان فوت می‌‌کردند و تعدادشان دیگر به حداقل رسید و باقی‌مانده‌ها هم دیگر توان آمدن نداشتند. در نتیجه من تنها کسی بودم که گاه‌گاه سری به این ساختمان می‌زدم. تا اینکه اخیرا بیشتر وقتم اینجا می‌‌گذرد. از خانه و زندگی خودم گذشته‌ام و وقتم را به کارهای اینجا می‌گذرانم. برای همین خیلی وقت‌ها من را فردی غیرعادی می‌دانند، درحالی‌که من احساس وظیفه می‌کنم. کسی به من حقوقی نمی‌دهد». او در پاسخ به این سؤال که دنبال چه هستید، می‌گوید: «هدف بازمانده‌ها این است که حزب را از تهمت‌‌های ناجوانمردانه‌ای که در این سال‌ها به حزب زحمتکشان زده شده است پاک‌سازی کنند. نه دنبال مدال‌ا‌ند، نه احسنت و تشویقی و نه دیگر امکان و بنیه‌ای برای فعالیت سیاسی دارند. هدفشان این است که وضعیت سال‌های بحرانی اواخر دهه ٢٠ و اوائل دهه ٣٠ روشن شود».

معتقد است که از دهه ٧٠ به این سو کم‌کم حقایق روشن شده و دیگر کسی حزب زحمتکشان را به حزب «چاقوکشان» نمی‌شناسد. سؤالم از او این است که طرفداری‌اش از مظفر بقایی تا چه اندازه مستند و منطقی و تا چه اندازه برخاسته از احساس و علقه و پیوند عاطفی است؟ می‌گوید: «در تاریخ به خیلی‌ها ظلم شده، ازجمله مظفر بقایی. آن همه تهمت و افترایی که در اواخر دولت مصدق به دکتر بقایی زدند، اگر کوه بود خرد شده بود؛ اما او به خاطر اعتقاداتش ایستاد». یادش می‌‌آید که یک روز از دکتر باستانی‌پاریزی پرسیده بوده که چرا هیچ‌وقت درباره بقایی مطلبی نمی‌‌نویسد و باستانی‌پاریزی تصور کرده بوده او همشهری بقایی است که این‌طور از او دفاع می‌‌کند. «صفی‌زاده» می‌گوید وقتی فهمید اهل شبسترم، با آن قد بلندش از بالا نگاهی به من انداخت و گفت: «ماشاءالله به دکتر بقایی که از شبستر هم برای خودش مرید جمع می‌‌کند». اما او معتقد است که ماجرای مرید و مراد بازی نیست. با هیجان خاصی دستهایش را بلند می‌کند و می‌‌گوید: «فقط می‌خواهیم که حقایق سال‌های ٢٧ تا ٣٤ که اینجا خوابیده‌ است، روشن شود».

ریزش‌ها

«مظفر بقایی‌کرمانی» در تاریخ منتقد کم ندارد. از روشنفکران، سیاسیون ملی، توده‌ای‌ها، همه منتقد عملکرد او هستند. این را از صفی‌زاده هم می‌پرسم که چرا باوجود تمامی نکات مثبتی که او برای زندگی سیاسی او بر می‌شمرد؛ تاریخ این همه علیه اوست. قبل از اینکه پاسخ من را بدهد، می‌‌گوید شاید شما جواب من را حمل بر تعصب بگذارید؛ اما دکتر بقایی آدم خالصی بود. بعد هم به نقل‌قولی از کاشانی اشاره می‌کند: «آن زمان شیخ محمود حلبی، رئیس انجمن حجتیه، به آیت‌الله کاشانی می‌گوید این دکتر بقایی که ریش می‌‌تراشد و اهل نماز هم نیست؛ اما آیت‌الله کاشانی می‌گوید ما از او اقتدار سیاسی می‌خواهیم، نه نماز و روزه».

٦٥ سال قبل، چهارشنبه‌روزی در روزنامه شاهد اعلانی تحت عنوان«اخطار مهم» به امضای مظفر بقایی به چاپ رسید که تأسیس حزب «زحمتکشان ملت ایران» را نوید می‌داد. فردای همان روز و در همان روزنامه، اساسنامه موقت حزب زحمتکشان و بیانیه آن منتشر شد و روزنامه شاهد، ارگان حزب نامیده شد. شعار حزب این بود «ما برای راستی و آزادی قیام کرده‌ایم» گفته می‌شود این شعار از آنِ عیسی سپهبدی بود که رابطه‌ای نزدیک با بقایی داشت. باغچه‌‌بان، بقایی، زهری و سپهبدي، از مؤسسان حزب بودند. در اساسنامه موقت حزب، هدف از تشکیل آن اولا پشتیبانی از جبهه ملی و ثانیا تثبیت هدف‌های خاص طبقات محروم کشور اعلام شده بود. این البته آرمان حزب بود؛ ولی به نظر می‌رسد آنچه مظفر بقایی و خلیل ملکی را در ادامه کار به همکاری با هم کشانده بود، از یک‌سو حمایت از مصدق و نهضت ملی‌کردن صنعت نفت و دوم تضاد با حزب توده بود.

البته پیش از «زحمتکشان» مظفر بقایی تجربه یک کار تشکیلاتی دیگر را هم داشت، سازمان نگهبانان آزادی. درنهایت به نظر می‌رسد عامل اول، یعنی حمایت از مصدق، انگیزه بیرونی و عامل دوم یعنی تضاد با توده‌ای‌ها انگیزه درونی بقایی و ملکی در تأسیس حزب زحمتکشان بود. حزب توده که ملکی به‌تازگی از آن بریده و انتقادات صریحی نسبت به عملکرد آن، به‌ویژه در ماجرای پیشه‌‌وری و امتیاز نفت شمال داشت و بقایی هم تا جایی که می‌دانیم، نه‌تنها هیچ‌وقت با حزب توده سرسازگاری نداشت؛ بلکه حتی برخی معتقدند هدف اصلی راه‌اندازی حزب زحمتکشان بازی در نقش آلترناتیو حزب توده با نفوذ و یارگیری از میان طبقه کارگر، بوده است؛ برای همین نام «زحمتکشان» برایش انتخاب شده بود. به نظر می‌رسد که در ابتدا حزب توانسته بود با بهره‌گیری از تجارب سازمانی و تئوریک ملکی و دوستانش در بین روشنفکران و کارگران نفوذی کسب کند؛ اما درنهایت تقابلش با حزب توده و زدوخوردهایش با آن در کنار مسائلی دیگر باعث شد هدف دیگر حزب، یعنی تقویت نهضت ملی کم‌کم تضعیف شود.

حزب زمانی تأسیس شد که مجلس، ملی‌شدن صنعت نفت را تصویب کرده بود. حزب دو سال نخست هوادار سرسخت دکتر مصدق بود. در جریان روی‌کارآمدن قوام و قیام مردم روز ٣٠ تیر٣١ که به سقوط قوام منجر شد، بقایی و حزب زحمتکشان سرسختانه در جبهه مصدق قرار داشتند. مقالات روزنامه شاهد به‌شدت به قوام حمله می‌کردند؛ اما بعد از روی‌کارآمدن مصدق کم‌کم ورق برگشت. نخستین اعتراضات بقایی و حزب زحمتکشان که در روزنامه شاهد منتشر می‌شد، به اهمال مصدق در برابر محاکمه قوام بود. بقایی انتظار داشت قوام، محاکمه و اموالش مصادره شود. مخالفت با لایحه امنیت اجتماعی و تمدید اختیارات مصدق و بعد هم انحلال مجلس به تیره‌وتارشدن روابط بقایی و حزبش با دولت مصدق کمک کرد. از دیگر دلایل مخالفت بقایی با مصدق این بود که معتقد بود مصدق قصد برانداختن رژیم سلطنتی را داشته و می‌خواسته رژیم جمهوری اعلام کند.

این اظهارنظر البته با اظهارات نزدیکان و گفته‌های خود مصدق چندان جور در نمی‌آید. به نظر نمی‌رسد که مصدق و بقایی در اندیشه تغییر سلطنت بوده باشند. عملکرد هر دو نشان می‌دهد که هر دو به قانون اساسی مشروطه وفادار بودند و در بهترین حالت، شاهی می‌خواستند که فقط سلطنت کند. در این زمان دو دیدگاه در حزب درباره مصدق وجود داشت، یکی دیدگاه بقایی که دوران همکاری با مصدق را پایان‌یافته می‌دید و دیدگاه دوم که به تداوم همکاری با مصدق تمایل داشت. هرچه اختلاف بین بقایی و مصدق بیشتر می‌‌شد، حزب زحمتکشان خود را به آیت‌‌الله کاشانی نزدیک‌‌تر می‌کرد. این اختلاف، زمانی به اوج رسید که افشارطوس، رئیس شهربانی مصدق، ربوده و کشته شد. حسین خطیبی و مظفر بقایی متهم به دست‌داشتن در این توطئه شدند. اخیرا فردی با نام «مهدی شمشیری» کتابی در خارج از کشور منتشر کرده با عنوان «اسرار مستند قتل افشارطوس».

او در این کتاب مدعی شده عامل قتل افشارطوس خود دکتر مصدق بوده است! اگرچه نویسنده نتوانسته دلایل متقنی برای ادعای خود در کتاب بیاورد. او صرفا به اختلافاتی بین مصدق و افشارطوس اشاره کرده و آن را انگیزه قتل دانسته است. در تاریخ، مظفر بقایی متهم است که با کودتا علیه دکتر مصدق همراهی کرده، یاران او اما این را نمی‌پذیرند. باوجود مستندات، خاطرات و اعترافات طرف‌های آمریکایی و انگلیسی به رخ‌دادن کودتا، از نگاه آنها رفتن مصدق و آمدن زاهدی، انتقال دولتی بود که از روی میل و به علت ناتوانی از اداره کشور با ساخت‌وپاخت بین مصدق و شخص شاه و حتی انگلیسی‌ها صورت می‌گرفت! جالب است که تنها دو گروه در این‌باره هم‌موضع‌اند؛ حامیان دکتر بقایی - فرزندان آیت‌الله کاشانی و سلطنت‌طلبان.

سرنوشت‌‌های گره‌ خورده

فعالیت حزب زحمتکشان در دو دهه ٤٠ و ٥٠ و هم‌زمان با قدرت‌گرفتن محمدرضا پهلوی و رشد احزاب دولت‌ساخته در مقایسه با دهه ٣٠ سیری معکوس داشت. اوج تحرک حزب زحمتکشان به همان دوره کوتاه بعد از ملی‌شدن صنعت نفت تا بعد از کودتا محدود شد. اگرچه توانست در سال ٤١ کنگره‌ای در اصفهان برگزار کند اما ادامه‌دار نبود. طنز تاریخ این بود؛ حزبی که علم مخالفت با مصدق را برداشته بود، از رفتن او هم هیچ طرفی نبست، می‌‌توان گفت بین فرازوفرود حزب زحمتکشان با فرازوفرود دولت مصدق رابطه‌ای مستقیم وجود داشت. گویا سرنوشت مصدق و بقایی با هم گره خورده بود.

بقایی دو سال اول دولت زاهدی در تبعید بود. علاء، شریف‌امامی و امینی هم آمدند و رفتند ولی فضایی برای فعالیت حزب و بازی در قدرت فراهم نشد. در دولت شریف‌امامی حزب زحمتکشان تلاش زیادی برای ورود به مجلس کرد اما موفق نشد. گفته شد که در اواخر رژیم پهلوی حزب زحمتکشان این شانس را داشت که دوباره به عرصه سیاست بازگردد. شانسی برای نخست‌وزیرشدن بقایی وجود داشت اما مشخص نیست که باوجود برخی توصیه‌ها چرا این اتفاق عملی نشد.

حزب زحمتکشان در سال ٥٧ توانست مجوز فعالیت بگیرد اما به نظر می‌رسد برای زحمتکشان و بقایی دیگر خیلی دیر شده بود. مبارزان حزبی دوران میان‌سالی خود را می‌گذراندند. ایده‌های حزب برای جوانان انقلابی هم به نظر کهنه می‌رسید. برای همین یک‌سال بعد بقایی اعلام بازنشستگی سیاسی کرد. در همان خانه نزدیک چهارراه آب‌سردار باقی‌مانده‌های حزبی را جمع و سه‌ساعت سخنرانی کرد. آن سخنرانی به‌نوعی اعلام بازنشستگی سیاسی حزب زحمتکشان بود. بعد از آن سخنرانی و دوبار دستگیری در بعد از انقلاب که آخرین آن بعد از بازگشت از سفر به آمریکا صورت گرفت، عملا حزب زحمتکشان هم تعطیل شد. نه بقایی برای خود جانشینی تعیین کرد و نه حزب تمایلی به ادامه جدی راه داشت. آنها که باقی ‌مانده بودند، در همان ساختمان چهارراه آب‌سردار چهارشنبه‌ها دور هم جمع می‌‌شدند و گپی می‌زدند.

آرمان‌های ناکام

حزب زحمتکشان به آرمان‌هایی که در سر داشت نرسید. بخشی از آن شاید به عملکرد و اهداف خود دکتر بقایی بازمی‌‌گشت و بعد هم انشعاب افرادی که قرار بود در کنار مظفر بقایی آرمان‌های حزب را جلو ببرند. اختلاف با مصدق که به درون‌ حزب زحمتکشان کشید هم در سرنوشت آن بی‌تأثیر نبود. ابتدا ملکی و آل‌احمد جدا شدند و بعدا حیدر رقابی‌مصدقی تندوتیز و شاعر ترانه «مرا ببوس». حزب را از آن به‌بعد خود مظفر بقایی بود که جلو می‌برد، نه چهره‌ شاخصی تولید می‌‌کرد و نه جذب. ماجرای حسن آیت و حکایت پیوستن و جداشدن او و نامه مطولش به بقایی در نقد عملکرد حزب زحمتکشان هم در دهه ٤٠ داستانی دارد. برای همین تحلیل عملکرد حزب زحمتکشان را نمی‌‌توان از شخصیت اول حزب یعنی مظفر بقایی جدا کرد؛ شخصیتی که تاریخ داوری‌‌های مختلفی درباره او دارد.

یکی از دلایل پیچیدگی عملکرد بقایی و حزب زحمتکشان به روابط گسترده و متنوع بقایی و مواضعی که از نگاه بیرونی عجیب و متضاد به نظر می‌رسد برمی‌گردد؛ از دوستی با احمد فردید تا صادق هدایت و پاکروان، رئیس بعدی ساواک و حتی منصور رفیع‌‌زاده، عضو حزب و نماینده ساواک در آمریکا. اما این روابط برای بقایی مصونیت نمی‌خرد. او بارها دستگیر می‌‌شود؛ زمان قتل ه‍ژیر و ابتدای تشکیل جبهه ملی، زمان مصدق و در جریان قتل افشارطوس، در اواخر سال ٣٩ و در زمان نخست‌وزیری امینی. او در دادگاه از عملکرد خود در برابر مصدق دفاع کرد. متن دفاعیات او بعدا در جزوه‌ای تحت عنوان «چه کسی منحرف شد؟ من یا مصدق؟» منتشر شد.

در نهایت بقایی حقوق‌دان توانست از دادگاه حکم تبرئه خود را بگیرد. او بعد از انقلاب هم در سال ٥٩ به اتهام کودتا علیه جمهوری اسلامی و در سال ٦٦ به‌‌خاطر ارتباط با ضدانقلاب بار دیگر دستگیر و محاکمه شد. از سویی دیگر، بقایی در دهه ٤٠ از نخستین کسانی است که به لایحه کاپیتولاسیون اعتراض می‌کند و دوبار به شاه نامه می‌نویسد و پیش‌بینی می‌کند که رژیم راهی جز خلع‌ید از سیاست‌مداران کهنه و سپردن امور به دست جناح تازه ندارد. او در نامه‌ای که در سال ٤٤ می‌‌نویسد، تلویحا هشدار مي‌دهد که در غیر این صورت رژیم در معرض انهدام قرار خواهد گرفت. دومین نامه او برخلاف نامه نخست لحن تندتری داشت. «حسین آبادیان» در کتاب زندگی‌نامه سیاسی «مظفر بقایی» معتقد است که هدف از نگارش این نامه این بود که تنها کسی که می‌تواند از بحرانی‌شدن اوضاع جلوگیری کند همانا شخص دکتر بقایی است.

حزب زحمتکشان همین‌طور از مخالفان تشکیل حزب رستاخیز بود. در کنار این مخالفت‌ها اما در سال‌های بعد از ٢٨ مرداد ٣٢، حزب زحمتکشان از جمله جریان‌هایی بود که همراه با دولت آن روز را جشن می‌گرفت. حسین بنکدار تهرانی در نامه‌ای به تاریخ ٢١ مردادماه سال ٣٤ خطاب به بقایی می‌نویسد: «روز ٢٨ مرداد مصادف با اول ماه محرم است لذا باید جشن را عصر جمعه ٢٧ گرفت؟ بگیریم یا خیر؟» همه این رخدادها داوری درباره شخصیت بقایی و عملکرد حزب زحمتکشان را سهل و ممتنع می‌کند. بعد از ٦٠ سال بازی تاریخ پایان ندارد.

http://www.sharghdaily.ir/News/92718

ش.د9500121

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات