(روزنامه مردمسالاري – 1395/02/26 – شماره 4038 – صفحه 7)
* شايد در کمتر برههاي از زمان رابطه ميان دو کشور ايران و عربستان تا به اين حد غيردوستانه بوده، به نظر شما اين دشمنيها از کجا ريشه ميگيرند؟
** رابطه ميان ايران وعربستان داراي يک تاريخچه طولاني است که به عنوان دو کنشگر منطقهاي در پيش و پس از انقلاب اسلامي در منطقه نقشآفريني داشتهاند. خيلي فشرده اگر بخواهيم به گذشته روابط ميان دو کشور اشارهاي داشته باشيم، بايد گفت که قبل از انقلاب اسلاميبا نظر به سياستهاي مربوط به جنگ سرد و سياست دو ستوني نيکسون، برخي از نقشها به ايران و برخي ديگر به عربستان محول شد.
ولي اين وضعيت، پس از پيروزي انقلاب اسلامي به شدت دگرگون شد و فضاي حاکم بر روابط ايران وعربستان متاثر از انقلاب اسلامي متحول شد. در اين شرايط ما شاهد اين هستيم که يک دوره کوتاهي سياست صبر و انتظار را سعوديها در پيش گرفتند و در آغاز هم به نوعي خوشامدگويي به انقلاب اسلاميداشتند. ولي اين دوره بسيار بسيار کوتاه بود و از دوراني که ما وارد فاز جنگ تحميلي شديم، موازنه قوا تغيير پيدا کرد و عربستان سعودي در راس کشورهاي حوزه خليج فارس، تبديل به قدرتي شد که به حمايت مالي، اقتصادي و نظامي رژيم بعث عراق پرداخت و اين وضعيت نوعي حالت دوگانگي ميان دو کشور از زمان شروع جنگ تا صدور قطعنامه598 برقرار کرد.
پس از آن در زمان دوران سازندگي مناسبات دو کشور عليرغم فاجعهاي که در سال 68 در عربستان و بر سر حجاج ايراني آمد، تا حدودي ترميم ميشود و روابط بهتر شد. به هر صورت اين رفتار کژدار و مريز ميان دو کشور تداوم يافت تا اينکه به رويداد يازده سپتامبر رسيديم. در حمله به برجهاي دوقلو، گفته ميشود که هم در طراحي و هم در اجرا سعوديها به نوعي نقش داشتهاند و خود تشکيلات بن لادن و القاعده هم توسط عربستان حمايت ميشد. خب اين شرايط، وضعيت منطقه را تحت تاثير قرار داد. فرقهگرايي و تروريسم را در منطقه تشديد کرد و در واقع نقطه شروع به تيرگي نهادن روابط ايران و عربستان را فراهم کرد.
در هنگام حمله به عراق و سقوط صدام، با توجه به سياستهاي ايران در عراق و وابستگي شيعيان اين کشور به ايران، جمله کليدي يکي از مقامات سعودي به آمريکاييها اين بود که ما ميخواستيم که شر ايران را از سر عراق کم کنيم اما شما عراق را دودستي به ايران تحويل داديد! در هرحال، اين ماجرا هم يکي از نقاطي بود که درجه جوش روابط ايران و عراق را بالا برد. آخرين نقطهاي که سبب ساز فاصله گرفتن بيشتر دو کشور از همديگر شد، بحث بيداري اسلامياست که موجب اختلاف بين ايران و عربستان شد. وقايعي که پس از انقلابات عربي رخ داد و آرايش سياسي و موضعگيريهاي متفاوت دو کشور در ماجراي سوريه نيز، در ژرف کردن اختلافات تاثير گذاشت وهمچنان هم اين اختلافات بين دو کشور مانع همکاريهاي جدي شده است.
* آقاي دکتر! انتظار ميرفت با روي کار آمدن دولت تدبير و اميد و دور شدن از سياست خارجي ماجراجويانه آقاي احمدينژاد، رابطه ايران با عربستان بهتر شود اما نه تنها گشايشي در رابطه اين دو کشور پديد نيامده بلکه روابط تيرهتر شده است، به نظر شما دليل اين امر چه ميتواند باشد؟
** ببينيد، اين سوال شما اندکي نياز به اصلاح دارد! به نظر من رابطه ميان عربستان و ايران فارغ از تاکتيکهايي که دولتهاي مختلف پس از پيروزي انفلاب اسلامي داشتهاند، در سايه استراتژي کلي نظام بوده است. شما اگر دقت کرده باشيد شاکله اصول روابط ايران با کشورهاي همسايه همواره بر گسترش روابط و پيوندهاي اقتصادي، سياسي و جلوگيري از تفرقه بوده است. رعايت حسن همجواري و تاکيد بر گسترش روابط همه جانبه با همسايگان نکاتي است که همه دولتهاي پس از انقلاب در آن اشتراک نظر داشتهاند و جزو مسائل راهبردي ما بوده است.
البته به نسبت تاکتيکها و سياست کلان دولتها و البته معادلات منطقهاي و جهاني ما، همواره شاهد سردي روابط ميان دو کشور بودهايم اما به سبب بحران خيز بودن منطقه، گشايش چشمگيري در زمينه روابط دو کشور به وجود نيامده است. در دوره دولت تدبير و اميد هم سياست خارجي دولت مبتني بر حفظ حسن همجواري، همزيستي و دوستي است و اين سياست تنها به رابطه ايران و کشورهاي منطقه محدود نميشود و ما خواهان تعامل با همه جهان به جز رژيم اشغالگر قدس هستيم. اين را هم بايد اضافه کرد که تا زماني که ما روابطمان با ايالات متحده در چشمانداز مناسبي قرار نگيرد، در روابط منطقهاي ما هم به ويژه در حوزه ارتباط با عربستان سعودي اتفاق مهميرخ نخواهد داد.
* کاهش ارزش استراتژيک نفت و کاهش درآمد توريسم عربستان به سبب نامهماننوازي اين کشور در حادثه منا و... رفته رفته حوزه تاثيرگذاري اين کشور را در منطقه محدود خواهد کرد. به نظر شما عربستان براي جبران کاهش قدرتش در منطقه دست به چه اقدامات عاجلي خواهد زد؟
** پرسش شما تخصصي و چند وجهي است به خصوص اينکه مساله نفت را هم مطرح کرديد. اما در يک نگاه کلي به سياستهاي عربستان و ايران در سازمان اوپک که عملا دو کشور مهم اين سازمان هستند، ميشود به طور خلاصه گفت که در زماني که ما درگير جنگ تحميلي بوديم و با توجه به تضييقاتي که کشورهاي غربي بر ما روا داشته بودند وهماهنگ شدن سياست خارجي عربستان با کشورهاي غربي، قيمت نفت فروکش کرد يعني از سي دلار به هجده دلار رسيد و در اواخر جنگ ما با پايينترين رقم، نفت ميفروختيم.
يکي از پاشنههاي آشيل ما در اداره جنگ تحميلي و بحث صدور نفت همين بود. پس از اينکه آمريکاييها به خليج فارس آمدند به نوعي جلوگيري از صدور نفت ايران شد، ما به شرايط کاملا دشواري رسيديم، بنابراين سياستهاي عربستان در حوزه نفت، همواره در جهتي بوده است که با سياستهاي جمهوري اسلاميايران در تقابل بوده است. ما خواهان اين بوديم که بهاي نفت افزايش پيدا کند، عربستانيها به دنبال اين بودهاند که قيمت نفت را کاهش دهند.
به نظر اين طور ميرسد که در حوزه نفت، از يک جهت ما مواجه هستيم با کاهش قيمت نفت در منطقه که البته پيامدهايش شامل عربستان هم شده است و ديگر اينکه غربيها امروزه به طرف انرژيهاي نامتعارف و فسيلي کشيده شدهاند و حتي با استفاده از تکنولوژي توانستهاند به منابع جديدي دست پيدا کنند. همين اواخر من در يکي از اين نشريات خارجي ميديدم که به منابع نفت کشور کانادا رو آوردهاند و به عنوان يک کشور غني از آنجا نفت دريافت ميکنند و به اين ترتيب ميخواهند وابستگي خودشان را به واردات نفت از خاورميانه (آسياي غربي) کاهش بدهند و شايد يکي از عوامل پيدايش مسئله داعش و جنگهاي فرقهاي، همين کاهش قيمت نفت باشد.
* مساله زنان يکي از مسائل بغرنجي است که عربستان با آن رو به رو است. قشر تحصيلکردهاي که برخيشان در اروپا و آمريکا درس خواندهاند و شوق سوزان اين قشر براي مشارکت در سرنوشت سياسي، مشکل بزرگ مسوولين سعودي است. به نظر ميرسيد با روي کار آمدن ملک سلمان، مقداري فضا از نظر سياسي و آزاديهاي اجتماعي بيشتر شود، به نظر شما تغييراتي که در راس هرم سياسي عربستان به وجود آمده تا چه پايه ميتواند نياز قشر جوان و تحصيلکرده را پاسخ دهد؟
** اين مساله البته مسئله قابل تاملي است. اين مساله ميتواند از سه بعد تحليل شود. يک بعد مسائل داخلي عربستان است بعد ديگر مسائل منطقهاي و ديگري بعد جهاني است. ببينيد! در بعد منطقه به ويژه از زمان بيداري اسلامي و دگرگونيهايي که در بعد داخلي کشورهاي آسياي غربي (خاورميانه) پديد آمد، سرنگوني مبارک در مصر و حوادث تونس و ليبي و جز اينها، از نظر تئوري سازه انگارانه، منشاء تحولات بيروني دولتها حيات اجتماعي آنها است و اساسا منافعي که براي دولتها شکل ميگيرد ناشي از گفتماني است که در رابطه ميان دولتها ساخته ميشود که در دل آنها منفعت کشورها برساخته ميشود. جهت و سوي اين تحولات اخير خاورميانه، جامعه عربستان را هم درگير ساخته است.
افزون بر اين، ما در داخل عربستان مواجه با نسلي هستيم که متاثر از روند جهاني شدن و پيشرفتهاي تکنولوژي، فضاي مجازي ارتباطات گسترده اي در اختيار نسل جديد قرار داده است. اما از طرف ديگر، قدرت سنتي عربستان در اين جهت قرار گرفته است که اين تحولات در سايه بيداري اسلاميحالت تند و راديکال به خود نگيرد. ولي در هر حال اين تحولات به صورت کند و آرام وجود دارد. همين تغيير نخبگان سياسي در عربستان سعودي از يک جهت مسائل داخلي عربستان را هم با چالشهاي جديدي مواجه کرده است.
شما در نظر بگيريد کشوري مثل عربستان تا سال 1992 هيچ گونه پارلماني نداشت وهيچ فضايي براي مشارکت جمعي مردم در سياست فراهم نکرده بود اما از سال نود و دو به بعد است که ما شاهد اين هستيم که مسائلي در جهت مشارکت مردم در انتخابات و مسئلهاي به نام آزاديهاي مدني بويژه مسئله زنان مطرح ميشود. البته اين کشور در حال حاضر درگير مسئله سوريه و يمن شده است، عربستان از يک سال پيش به اين سو همواره نگران سر ريز شدن اعتراضات به داخل مرزهايش بوده است که با توجه به جريان بيوقفه اطلاعات در فضاي مجازي اين امر لامحاله به نظر ميآيد. با اين اوصاف، به نظر ميرسد که عربستان سعودي دو راه بيشتر پيش رو ندارد! اول اينکه در اين مسير حرکت کند که مطالبات داخلي مردم را پاسخ مثبت دهد.
به خواستههاي شيعيان در داخل احترام بگذارد و از ماجراجوييهايي مثل اعدام شيخ نمر بپرهيزد. به اين ترتيب راه ديگري که براي عربستان باقي ميماند اين است که خودشان را با مسيري که در کشورهاي منطقه غرب آسيا در پيش گرفته شده است، همگام کند که البته اين مهم با منافع نخبگان آل سعود در تضاد خواهد بود و لذا اين چالش اصلي عربستان سعودي در سالهاي پيش رو خواهد بود.
* عربستان هيچگاه نگراني اش را از بهبود رابطه کشورمان با جهان پنهان نکرده است، به نظر شما عادي شدن رابطه ايران با کشورهاي غربي تا چه اندازه ميتواند براي عربستان دردسرآفرين باشد؟
** ببينيد در اين سوال شما نکتهاي که بيشتر خودنمايي ميکند، مسئله «هستهاي» ايران است. تا زماني که موضوع هستهاي ايران در سطح منطقه و جهان مطرح شد، بويژه از زمان روي کار آمدن دولت تدبير واميد سياست خارجي در اين راستا قرار گرفت که با تعامل با کشورهاي 1+5 از تداوم تحريمها و قطعنامههاي ناحق جلوگيري کند، اما در اين ميان يکي از نگرانيهاي عربستان اين بود که در صورتي که بحث هستهاي ايران به يک سرانجامي برسد، منافعش در منطقه و حتي جهان مورد تهديد قرار گيرد و اين نگراني را بارها و بارها نشان داده اند.
اما سياست و دکترين جمهوري اسلامي ايران همواره اين بوده است که به دنبال بمب هستهاي نيست و اين نکته هم از زبان رهبر معظم انقلاب و ساير مقامات اعلام شده است. اما شيطنتهاي آمريکا در برخي زمانها باعث شده که رابطه ميان ايران وايالات متحده مشوش به نظر برسد و اين امر به نگرانيهاي عربستان دامن زده است. اگر آمريکاييها در بحث مبارزه با تروريسم جدي باشند، سبب خواهد شد که کشورهاي منطقه نيز به اين نتيجه برسند که چنانچه در مسير همگرايي و سياستهاي امنيتي مشترک حرکت کنند،به نفع منطقه خواهد بود.
افزون بر اين، ما با کشور عربستان و کشورهاي همسايه خليج فارس داراي نکات مشترک فراوان هستيم : موضوع همسايگي، فرهنگ غني اسلامي، ذخاير خدادادي، قرار گرفتن در موقعيت ژئوپليتيک، ژئو استراتژيک و ژئو اکونوميک جهاني. در سايه اين اشتراکات و داشتن ظرفيتهاي راهبردي مشترک ميتوان رژيمهاي امنيتي منطقهاي را در منطقه خليج فارس پايهگذاري کرد و جلوي نفوذ قدرتهاي بزرگ را گرفت و با نهاد سازي مشترک جلوي افراطگرايي و خونريزيهاي بيشتر در منطقه را بگيريم. بايد سياستهاي امنيتي مشترک را دوباره احيا کنيم.
http://mardomsalari.com/Template1/News.aspx?NID=247645
ش.د9500093