(روزنامه همدلي ـ 1395/02/23 ـ شماره 317 ـ صفحه 11)
کشور لیبی در زمره کشورهایی است که مردم آن زمانی زیر چکمه های دیکتاتوری قذافی بودند و هم اکنون نیز اسیر کابوس بی ثباتی امنیتی و سیاسی و اجتماعی هستند.
لیبی با نام رسمی دولت لیبی، کشوری عربی در آفریقای شمالی است. لیبی با کشورهای مصر، سودان، چاد، نیجر، الجزایر و تونس هممرز است. پایتخت لیبی، شهر طِرابلُس است.
کشور لیبی با مساحتی در حدود ۱٬۸۰۰٬۰۰۰ کیلومتر مربع چهارمین کشور پهناور قاره آفریقا و هفدهمین کشور پهناور جهان است. ۱٫۷ میلیون نفر از جمعیت ۶٫۴ میلیون نفری لیبی در پایتخت این کشور، طرابلس، زندگی میکنند.
حدود ۹۰ درصد از سرزمین لیبی را بیابان و صحراهای بی آب و علف پوشاندهاست. مناطق نسبتاً سرسبز لیبی در کنارههای دریای مدیترانه قرار گرفتهاست. هیچ رودخانه دائمی در خاک لیبی وجود ندارد و تنها ۲ درصد خاک آن کاربرد کشاورزی دارد.
بخش عمده مواد غذایی مورد نیاز مردم لیبی از خارج وارد میشود. لیبی از دید تراکم جمعیت یکی از کم تراکمترین کشورهای دنیاست. مساحت لیبی اندکی بزرگتر از ایران است، ولی جمعیت آن کمتر از یک دهم ایران است. ۹۰ درصد از جمعیت ۶٫۵ میلیون نفری این کشور در باریکهای از کنارههای مدیترانهای این کشور زندگی میکنند و در مناطق دیگرتنها قبیلههای بیابانگرد (بدوی) روزگار میگذرانند.
لیبی به طور سنّتی به سه منطقه اصلی به نامهای «اقلیم طرابلس»، «فزّان» و «بَرقه» بخش میشود که این سه منطقه در زبانهای غربی به ترتیب Tripolitania و Fezzan و Cyrenaica نامیده میشوند.
کشور لیبی تا قبل از اعتراضات ۲۰۱۱ یکی از ۱۰ کشور اصلی صادرکننده نفت در جهان محسوب میشد و تولید ناخالص ملی سرانه آن جزو بالاترینها در آفریقا بود.لیبی به صورت «پادشاهی لیبی» در سال ۱۹۵۱ به استقلال رسید و از سال ۱۹۶۹ تا سال ۲۰۱۱ توسط معمر قذافی که با انجام یک کودتای نظامی بر سر کار آمد اداره شد.در سال ۲۰۱۱ اعتراضات گستردهای در لیبی علیه حکومت معمر قذافی آغاز شد که باعث شد به مرور بخشهای مختلفی از این کشور از کنترل نیروهای حکومت خارج شود. سرانجام با قتل معمر قذافی حکومت وی بر این کشور کاملاً تمام شد.اما این کشور آفریقایی در حال حاضر شرایط خوبی را سپری نمی کند.نه اینکه مردم در دوره قذافی شرایط خوبی داشتند زیرا اگر این گونه بود که در سال ۲۰۱۱ علیه وی اقدام نمی کردند به ویژه که اسنادی که از منازل متعلق به پسران قذافی و ایادی رژیم وی به دست آمد همگی نشان از فساد و عیاشی و حیف و میل اموال مردم این کشور داشت اما جریان حوادث سال ۲۰۱۱ به سمت و سویی که مردم لیبی انتظار آن را داشتند پیش نرفت و جنگنده های ناتو آمدند و بی ثباتی را برای مردم لیبی به ارمغان آورده اند.
طمع نفت مرغوب لیبی و نزدیکی آن به دریای مدیترانه سبب ویرانی لیبی و هرج و مرج و کشمکش قدرت در آن شده است. داعش هم اکنون در این کشور آفریقایی لانه کرده و علاوه بر اینکه نفت مرغوب لیبی را در معرض خطر قرار داده است در یکی از نزدیکترین کشورها به قاره اروپا رخنه کرده و قاره سبز را تهدید می کند.اوضاع لیبی در حال حاضر به اندازه ای وخیم است که به طور عملی میان چهار طرف تقسیم شده است.یکی در طبرق و دو حکومت در طرابلس و یکی در سرت.لیبی اسیر بحرانهای سیاسی و امنیتی و معیشتی است این همان کشوری است که زمانی درآمد سرانه بالایی داشت.آنگونه که از اوضاع برمی آید هیچ چشم انداز روشنی برای توافق میان این طرف های متخاصم وجود ندارد و آنها تمایلی برای همسویی از خود نشان نمی دهند.لیبی در حال حاضر به کشوری تبدیل شده است که هر طرفی به خود اجازه نقض حاکمیت آن را می دهد.حتی برخی کشورها که قبلا در دوره معمر قذافی زیر بلیط لیبی بودند مانند سودان و چاد نیز در این کشور عرض اندام می کنند.دیکته های کشورهای بزرگ و نقش مبهم آمریکا و انگلیس و فرانسه نیز بحث خود را دارد.
شبح تجزیه خیلی زود پس از سرنگونی رژیم قذافی با مشارکت ناتو خود را نشان داد.در شرق این کشور درخواست های تجزیه طلبانه به منظور سیطره بر دشت های نفتی وجود دارد.علت این درخواست نادیده گرفته شدن از سوی دولت مرکزی در طرابلس عنوان شده است.با وجود اینکه خلیفه حفتر به عنوان فرمانده کل ارتش لیبی و قدرت اصلی در لیبی با تجزیه این کشور مخالف است و اخیرا نیز حفتر عملیاتی برای خارج کردن شهر سرت از لوث داعش انجام داده است اما رقبای وی، حفتر را متهم به اشغال میدانهای نفتی در زله-مراده در جنوب شرق اجدابیا به بهانه جنگ با داعش می کنند.میادینی که بر سر آنها اختلاف وجود دارد المبروک، الغانی، الظهره و الباهی است که پس از اینکه در معرض یورش داعش قرار گرفتند از کار افتاده اند.داعشی هایی که از منطقه النوفلیه در نزدیکی بن جواد به این مناطق یورش بردند این تاسیسات را از کار انداختند.آنگونه که منابع وابسته به حکومت طبرق میگویند نیروهای حفتر برای حمایت از این تاسیسات اخیر وارد عمل شده اند.
در مقابل یورش های خطرناک داعش در شرق و جنوب شهر مصراته واکنشی به دنبال نداشته است و دو حکومت در طرابلس به ریاست خلیفه الغویل و فایز السراج اتاق عملیات های جداگانه تشکیل داده اند تا با داعش در سرت و مناطق اطراف آن مقابله کنند.در واقع این تلاشی از سوی دو حکومت در مقابل خلیفه حفتر برای تصرف منطقه الوادی الاحمر در حدفاصل میان برقه و طرابلس است.با وجود اینکه طرفهای خارجی و داخلی بر یکپارچگی لیبی تاکید دارند اما امور بر خلاف آن حرکت می کند و حوادث کنونی را می توان به گرایش های جداییطلبانه توصیف کرد.آنچه درباره تحولات لیبی می توان درک کرد این است که همه طرفها به دنبال منافع خود هستند و مراقبند که نفوذ آنها تهدید نشود.در واقع اوضاع لیبی همانند کشوری است که میان قدرت طلبان تقسیم شده است و اوضاع سیاسی و اقتصادی و نظامی لیبی در اختیار این طرفها است.هر یک مراکز خود را دارند و میراث قبلی را میان خود تقسیم کرده اند.
این شرایط مانعی بر سر راه تلاش های سازمان ملل برای برپایی دولت وفاق ملی میان شرق و غرب لیبی است.تلاش های سازمان ملل برای ایجاد دولت توافقی راه به جایی نبرده است.حکومت خلیفه الغویل که دولت سایه محسوب می شود مانع از وارد شدن گزندی به اختیارات خود شده است.اما طرف چهارم همان داعش است که در سرت و مناطق گسترده اطراف آن از حدود یک سال قبل حکومت می کند حکومتی که با زور خشونت در مناطق تحت سیطره ایجاد کرده است و حکومتی که تعداد زیادی افراد مسلح خارجی و سرکرده هایی که ابوبکر البغدادی آنها را اعزام کرده است دارد.داعش درحالی دامنه تحرکات خود را به شرق و غرب سرت ادامه داده است که مقاومت جدی از سوی تشکلات مسلح وابسته به طرابلس نمی بیند.این درحالی است که خدمات رسانی در لیبی و ارز داخلی آن اوضاع نابسامانی دارد و گسترش جرم و جنایت در حد فجیع نیز باید به این موارد افزود.مردم لیبی اوضاع مصیب باری دارند.نه امنیت دارند و نه آسایش.شبهنظامیان گوناگون امکان زندگی را از آنها گرفته اند.شبح تجزیه وحدت لیبی را نشانه گرفته است و اوضاع سامان نخواهد یافت مگر اینکه معجزه ای رخ دهد.
اوضاع و شرایط کنونی برخی را واداشته است که بحث تجزیه لیبی به سه منطقه را مطرح کنند.موضوع قابل تامل این است که اوضاع لیبی در وهله اول به مردم آن بستگی دارد و این که گروههای سیاسی و تشکلات اجتماعی و نظامی چگونه رفتار کنند.گروه های لیبیایی باید با منطق و عقل عمل کنند و بحران های کنونی را حل کنند.این گروهها به نفع لیبی باید امتیاز بدهند.می توان گفت که تا زمانی که دولت نجات ملی به رهبری خلیفه الغویل که مورد تایید جامعه بین الملل نیست و دولت فایز السراج به عنوان دولت وفاق ملی به همراه رهبر ارتش کرامت یعنی خلیفه حفتر با یکدیگر کنار نیایند نمی توان انتظار حل بحران لیبی را داشت.جامعه بین المللی در حال حاضر اصرار دارد که با دولت وفاق فایز السراج که به موجب توافقنامه الصخیرات شکل گرفته است تعامل کند اما پارلمان طبرق تاکنون رای اعتماد و مجوز لازم را به این دولت نداده است.حکومت طبرق، دولت وفاق را به سیاست امر واقع(عمل انجام شده) متهم کرده است.
آنچه درپایان درباره لیبی می توان گفت؛
اول: بحران سیاسی و کشمکش سه مدعی قدرت یعنی حفتر در شرق و دولتهای فایز السراج و خلیفه الغویل در طرابلس.در حال حاضر دنیا یک دولت را به رسمیت می شناسد و باید دید که در نهایت کدامیک در داخل رای اعتماد می گیرد و جامعه بین المللی را با خود همراه می کند.
http://hamdelidaily.ir/?newsid=10867
ش.د9500162