(روزنامه آفتاب يزد – 1395/02/13 – شماره 4603 – صفحه 2)
* حاج آقا یونسی! اخیرا آقای حدادعادل در مورد فاتحان و پیروزان انتخابات هفتم اسفند گفتهاند که مدعیان این پیروزی همان برپاکنندگان فتنه 88 هستند، نظرتان راجع به این اظهارنظر چیست؟
** انتخاباتی که در هفتم اسفند برگزار شد مورد توجه همه جناحها قرار گرفت. هفت اسفند بیانگر یک انتخابات کاملا سالم و از بهترین انتخابات بود انتخاباتی که هم در کمال آرامش و امنیت برگزار شد و هم مشارکت جناحها و احزاب مختلف را درپی داشت، هیچ جناح و حزبی برای شرکت در انتخابات قهر نکرد و برای همین مشارکت خوب مردمی را هم شاهد بودیم. این انتخابات مورد تایید وزارت کشور، شورای نگهبان و مقام معظم رهبری قرار گرفت. اما در همین حال نباید از یک شخص یا جریان سیاسی که در این انتخابات باخته است، انتظار کف و سوت داشت و تصور کنیم بازنده انتخابات حتما به رقیب سیاسی اش تبریک میگوید و یا در مقام بررسی شکست خودش برخواهد آمد.
هر چند رسیدن به چنین روحیهای در بین سیاستمداران کشورمان یک آرزوست که باید حتما روزی به آن برسیم. باید شخصیتهای سیاسی ما به آن جایی برسند که اخلاق و تقوای سیاسی را درست اعمال کنند. ما هیچ گاه نباید طرف مقابلمان را که پیروز انتخابات شده است متهم کنیم و شکست خود را به گردن رقیب بیندازیم. بهتر است برای یافتن دلیل شکست خود عملکرد درونی خودمان را مرور کنیم و به فکر رفع مشکلات باشیم. از سویی باید اتفاقات دوران گذشته را فراموش کرده و همیشه انتخاباتی از نوع 92 و اسفند 94 برگزار کنیم. هر کس که پیروز میشود نباید مغرور شود و هر کسی که شکست میخورد نباید مایوس شود. بهتر است جناحین به فکر دلایل پیروزی و شکست هایشان باشند.
* میتوانم از گفتههای شما این گونه استنباط کنم که صحبتهای جناب حداد عادل را ناشی از یاس او و جناحش میدانید!؟
** بله من برای شخص آقای حداد عادل به دلیل فضل و تقوایی که دارد احترام خاصی قائل هستم. ولی همیشه این تاسف را خوردم که چرا چنین شخصی وارد سیاست شد.ای کاش، ایشان کرسی درس و تدریس و تحقیق را به کرسی سیاست ترجیح میداد. حیف است که شخصیتهای فرهنگی و ادبی ما وارد سیاست شوند. ورود به عرصه سیاست الزامات خاص خودش را دارد و حضور کسانی مثل حداد عادل در این عرصه به او صدمه خواهد زد. ای کاش ایشان به کار تخصصی خودش در ادبیات، تمدن اسلامی، اخلاق و فلسفه ادامه میداد و هرگز وارد گود سیاست نمیشد.
حوزه سیاسی را باید به اهلش سپرد، چون ادیبان ما با توجه به نقش ویژه ای که در کشور دارند باید از این مسائل دور باشند. با همه این احوال باید گفت آقای حداد عادل، روزی پیروز مجلس بوده ولی اکنون در انتخابات شکست خورده است. ایشان نباید مایوس شوند. بنابر این از دیدگاه من اولا، آقای حداد عادل نباید به سیاست پای میگذاشت و اکنون که سیاسی شده باید شکست و پیروزی را برای خودش طبیعی بداند و به جای حمله به رقیبش بهتر است به برندگان انتخابات اسفند 94 تبریک بگوید. من این نکات را به شخص آقای حداد عادل هم گفته ام.
* بسیاری به عملکرد دولت روحانی و وزارت کشور، چه پیش و چه پس از انتخابات انتقاد دارند. پیش از انتخابات هر چند شخص رئیس جمهوری درباره رد صلاحیتها سخنان شجاعانه ای بیان کرد اما در عمل شاهد بودیم که این سخنرانیها و همین طور بحث مذاکره دولت با شورای نگهبان پیرامون ردصلاحیت شدگان، کاری از پیش نبرد بعد از انتخابات نیز دیدیم که پس از رای آوردن منتخب مردم اصفهان (مینوخالقی) و سپس ردصلاحیتش توسط شورای نگهبان، باز هم دولت و وزارت کشور علیرغم برخی واکنشها -از جمله توییت مستقیم پنجشنبه هفته گذشته رئیس جمهور پیرامون مینو خالقی- نتوانست کاری انجام دهد.
** نظر دولت درباره حمایت از خانم خالقی که رای مردم را در یک رقابت سالم کسب کرده، نظر قانونی است و به همین دلیل دولت همچنان اعتقاد دارد که باید رای قانونی مردم مورد توجه قرار گیرد و نباید تن به یک بدعت جدید سیاسی بدهیم. آن چه درباره مینو خالقی رخ داده یک بدعت جدید سیاسی است که اگر این بدعت شروع شود معلوم نیست تا کجا پیش خواهد رفت. البته مسئله به وجود آمده پیچیده است و به راحتی قابل حل نیست ضمنا این مسئله نباید سبب یک شکاف سیاسی بزرگ شود. باید بدانیم اختلاف خاصی بین نهادهای قانونی وجود ندارد و نگذاریم این موضوع منجر به یک مسئله کلان شود. دولت باید از آرای مردم به مینوخالقی دفاع قانونی کند و در عین حال این دفاع نباید منجر به یک شقاق جدید شود.
* موضع دولت درباره سایر ردصلاحیتشدگان، که قبل از انتخابات هفتم اسفند از رقابتها بازماندند را چگونه ارزیابی میکنید،گفته میشد که رایزنیهای دولت با شورای نگهبان در این زمینه کارساز خواهد افتادولی چنین نشد.
** رایزنیها کارساز بود، مذاکرات وزیر کشور و دولت تا بخش زیادی تاثیرگذار بودند.
* ولی علی رغم این مذاکرات، ردصلاحیت اکثر چهرههای شاخص اصلاحطلبان، پابرجا ماند؟
** بله درست است! اما در همان حد هم که گروهی از ردصلاحیتشدگان پس از مذاکره دولت، به کارزار انتخاباتی بازگشتند نشان میدهد رایزنیها بی تاثیر نبود.
* یعنی در واقع توان دولت در مذاکره با شورای نگهبان را همان حد میدانید؟
** بله. با این حال من معتقدم که دولت قبل از فشارهای سیاسی باید به مذاکرات پشت درهای بسته روی بیاورد و حتی الامکان مسائل و مشکلات را به سمت افکار عمومی نکشاند تا مسیر حل آنها راحت تر باشد.
* هرچند در انتخابات هفتم اسفند رای آوری لیست 30+16 در تهران، یک پیروزی برای اصلاحطلبان و اعتدال قلمداد میشد، اما سوم شدن حسن روحانی رئیسجمهور ایران در انتخابات مجلس خبرگان هم جای حرف و حدیث داشت. به نظر میآید که سوم شدن روحانی در خبرگان یک هشدار مردمی به اوست. از دیدگاه شما آیا این موضوع زنگ خطری برای دولت یازدهم است؟چرا روحانی سوم شد؟
** تحلیل ما از انتخاب مجلس شورای اسلامی با خبرگان متفاوت است. با یک تحلیل مشابه نمیتوانیم نتیجه هر دوی این انتخابات را بررسی کنیم. مردم به خبرگان با یک نگاه خاص رای میدهند، در اینکه آنها به هاشمی رفسنجانی رای دادند یک معنای ویژه وجود داشت. از طرفی فراموش نکنیم نفر دوم انتخابات خبرگان، یعنی آقای امامی کاشانی فردی است که از هیچ گروه خاصی مخالفی نداشته است، امامی کاشانی کسی بودکه هم آرای اصلاحطلبان و هم اصولگرایان را به خود اختصاص داد، درحالی که درباره آقای روحانی وضعیت متفاوت است. او مخالفینی در میان جریان سیاسی رقیب دارد. بنابراین طبیعی است که آقای امامی کاشانی باید در میزان آرایی که کسب کرده از روحانی جلو بیفتد. در عین حال باید به این نکته هم توجه کنیم که چنانچه آقای امامی کاشانی در لیست امید نبود، قطعا رای نمیآورد.
* امامطمئنا آقای هاشمی رفسنجانی مخالفان زیادتری از امامی کاشانی و روحانی داشتند. ولی دیدیم که اول شد.
** به نظر من خیر! مخالفین آیت الله هاشمی بیش از آن اندازه که تبلیغات و سر و صدا میکنند، نیستند. انتخابات خبرگان تهران نشان داد که آیت الله هاشمی از مقبولیت و محبوبیت بالا برخوردار است و علی رغم تخریب های گسترده چندین ساله، در اراده مردم نسبت به ایشان، خللی ایجاد نشده است.
در واقع چون جوسازی مخالفین آقای هاشمی بیشتر است، بیشتر هم به چشم میآیند اما مردم میخواهند که آقای هاشمی در خبرگان بماند و رئیس خبرگان شود. از طرفی آقای امامی کاشانی هم در لیست اصلاحطلبان بود و هم اینکه اصولگرایان او را قبول داشتند، بنابراین اگر امامی کاشانی اول هم میشد نباید تعجب میکردیم چون مخالف سیاسی ندارد. اما آقای روحانی وضعیتش و شرایطش متفاوت است زیرا او به هر صورت، مخالفان و منتقدانی در میان رقبای سیاسی اش دارد. هرچند مطمئنا اگر هاشمی و امامی کاشانی نبودند او درخبرگان به عنوان نفر اول رای میآورد. انتخابات خبرگان برای روحانی این پیام را داشت که مردم به عنوان نفرهای اول به او رای دادند و نه نفر اول. شاید انتظار دوستان آقای روحانی این بود که ایشان نفر اول بشود اما مردم اینگونه تشخیص دادند که برای خبرگان، او جزو نفرات اول باشد.
* میشود این موضوع را به دلیل نتیجه خبرگان، استنباط کرد که آقای روحانی در سال 96 دچار ریزش آرای مردمی خواهد بود؟
** خیر یقینا آقای روحانی در انتخابات 96 نفر اول است. هیچکس یارای رقابت در انتخابات ریاست جمهوری 96 با حسن روحانی نخواهد داشت. یعنی در دور بعد مردم با آرای بالاتری از انتخابات 92 او را به عنوان رئیسجمهور انتخاب خواهند کرد.
* مجلس دهم را بسیاری مجلسی معتدلتر از مجلس نهم میدانند از سویی با توجه به اینکه آقای روحانی در دوران مجلس سابق برخی از وزرایش را تحت فشار انتخاب کرد، آیا بهنظرتان فرصت تغییر در کابینه دولت روحانی فرا رسیده است؟
** من تا آنجایی که میدانم هیچکس از نوع اندیشه آقای روحانی درباره کابینه اش خبر ندارد. اینکه آیا آقای روحانی میخواهد تغییراتی در کابینهاش ایجاد کند و اگر چنین قصدی داشته باشد چه کسانی را تغییر خواهد داد را فقط خودش میداند. پس آنچه که در باره تغییر کابینه بیان میشود حدس و گمانهزنی است. در برخی محافل سیاسی افرادی هستند که بهطور قطع میگویند، فلان وزیر عوض میشود یا فلان استاندار تغییر میکند. اما هرچه به مواضع ریاست جمهوری نزدیکتر شویم به این مطلب پی میبریم که بیشتر این صحبتها شایعه و گمانهزنی است. البته من هم از موضع دقیق رئیسجمهور دراین باره اطلاعی ندارم.
* از دیدگاه شما آیا باید در کابینه دولت تغییر اتی به وجود بیاید ؟ فکر میکنید ضعیفترین وزرایی که احتمال تغییر آنها در کابینه هست چه کسانی اند ؟
** اینکه آیا در مدت کوتاه باقی مانده دولت یازدهم تغییر در کابینه به صلاح است یا نه بحثی است که نیاز به تحلیل دارد. اما ، من اگر ضعیفترین وزرای دولت کابینه را در مقایسه با وزرای قوی بشناسم هم به هیچوجه نام آنها را نمیبرم.
* قویترین وزرا را چه طور؟ نام میبرید؟
** قویترین وزرای روحانی کسانی هستند که در یک حوزه خاص موفق بودند. مثلا آقای ظریف در حوزه دیپلماسی برجام موفقترین و قهرمان ملی است. اما آیا همه وظایف آقای ظریف همین حوزه بوده است؟! برخی وزرای دیگر نیز در بخشهایی موفق عمل کردند اما به این راحتی نمیشود راجع به وزرای او نظر داد.
با این حال مقاماتی که چند وقت پیش توسط ریاست جمهوری تشویق شده و مدال افتخار دریافت کردند را باید به عنوان قویترینهای دولت شناخت. وزیر دفاع، وزیر بهداشت، وزیر خارجه، و برخی دیگر از وزرا، موفقترینهای دولت روحانی هستند.
* شما پیشتر گفتید کسانی که حسن روحانی را رئیسجمهور 4 ساله میدانند در خواب و خیال هستند، اما عدهای 4 ساله بودن رئیس جمهور را نه به خاطر عدم رایآوری او در سال 96 ، بلکه به خاطر استعفای وی در دوره بعد میدانند آنها می گویند چون روحانی ممکن است برای مجلس خبرگان، نگاهها و نظریات خاصی داشته باشد، دور دوم ریاست جمهوری را رها کند.
** به نظر من طرح چنین مسائلی یا ناشیانه است یا خیلی خطرناک. آقای روحانی بسیار باهوشتر از این است که وارد این گونه مسائل شود. روحانی با آگاهی، مسئولیتی را پذیرفته و مصمم است که وظیفه ریاست جمهوری را تا آخر که 8 سال است، دنبال کرده و طی کند. او کسی نیست که شانه از زیر بار مسئولیت خالی کند یا از مواضع ملی و دینی خود کوتاه بیاید. رییس دولت تدبیر و امید به رغم مشکلات به ارث رسیده از دولت پیشین، در انجام وظایف خودش موفق بوده است. وی به شدت نسبت به گذشته محبوبتر شده است و دوست و دشمن ،او را به عنوان یک شخصیت قوی سیاسی، دلسوز و موفق میشناسند . اگر روحانی در برخی حوزهها دچار کمکاری و کاستیهایی هم بوده، به خاطر آن است که برای وی موانع و سدهایی ایجاد کردند روی هم رفته هیچکسی نمیتواند با او در سال 96 رقابت جدی کند.
* یعنی روحانی تحت هیچ شرایطی در سال 96 کنارهگیری نخواهد کرد؟
** طرح اینگونه مسائل به نظر من از سر دلسوزی به نظام و آقای روحانی نیست.
* اخیرا بحث ورود احمدینژاد به کارزار انتخاباتی 96 مطرح شده است هر چند عدهای این موضوع را جدی نمیگیرند، اما اساسا چرا احتمال ورود او مطرح شد؟
** نباید هم این موضوع را جدی گرفت. دیدیم که طولی نکشید این تبلیغات خاتمه یافته و تمام شد. و دیگر هم بحث ورود او به انتخابات سال 96مطرح نمیشود. عدهای خواستند احمدینژاد را برای ترساندن دولت روحانی به میدان بیاورند و البته عقلای آنها دریافتند و در همین مدت همانها متوجه شدند که هر چه در این انتخاباتهای اخیر هزینه دادند به خاطر عملکرد احمدینژاد است پس چرا باید همان راه اشتباه را ادامه بدهند؟ مانور تبلیغاتی احمدینژاد در این مدت کوتاه و سخنرانیهای اخیرش که موضوع احتمال ورود دوباره او را به رقابتهای 96 ریاست جمهوری مطرح کرد، یک اشتباه مانند باقی اشتباهات گذشته احمدینژاد بود. او نباید می آمد.
همه میدانیم که احمدینژاد دارای حزب و جناح خاصی نیست ، افرادی او را برای قرار دادن مقابل آیتالله هاشمی به روی کار آوردند و همان افراد وقتی که دیدند احمدینژاد هزینه سنگینی برایشان دارد او را رها کردند. این عده در سال 96 دوباره تلاش دارند تا به دنبال او بروند اما عقلای این طیف مانع تداوم فعالیتهای احمدینژادی شدند و موافق حضور او در انتخابات آتی نیستند.
احمدینژاد غیرقابل دفاع و برای همیشه یک مهره سوخته است. رقبای آقای روحانی برای رویارویی با او ، باید به فکر روی کار آوردن یک چهره معتدل قوی اخلاقی باشند تا یک چهره جنجالی پوپولیستی. اصولگرایان اگر به دنبال رقابت با آقای روحانی هستند باید از جنس خود آقای روحانی رقیب بیاورند، آنها باید کسی را پیدا کنند که از روحانی بهتر باشد.
آوردن کسی که به نفی آقای روحانی بپردازد و علیه او سخن بگوید ،به ضرر خود اصولگرایان خواهد بود. برهمین اساس باید گفت احمدینژاد برای همیشه به بایگانی تاریخ سپرده شده است.
* آقای یونسی! از طرفی گروهی بحث ردصلاحیت ایشان را در صورت کاندیداتوری هم مطرح میکنند. نظر شما در این باره چیست؟
** قبل از هر نکته باید بگویم که سوء مدیریت، عملکرد و مدیریت بد و غیرقابل دفاع اقتصادی و تقابل با بزرگان، برای ردصلاحیت ایشان کافی است. بر طبق معیارهای شورای نگهبان ایشان رد صلاحیت خواهد شد چون مهمترین ویژگی برای شورای نگهبان، هماهنگی و همراهی است و احمدینژاد نشان داد که علیرغم شعارهای روزهای اولش، ملتزم نیست. هرچند برای گواه این ادعا، به یازده روز خانهنشینی او اشاره میکنند اماحقیقت این است که عملکرد ایشان در اداره کشور، انتصابات و سیاست و حتی رفتارش، خلاف مقررات بود. بنابراین من احتمال تایید او را در حد صفر میدانم. البته آمدن آقای احمدی نژاد به نفع آقای روحانی خواهد بود.
* این روزها، بحث شورای رهبری بسیار مطرح میشود و عدهای میخواهند بگویند که آیتالله هاشمی به دنبال شورای رهبری است. می خواهم نظر شما را در این باره بدانم.
** به طور کلی شورا در قانون اساسی ما جایگاه مهمی دارد. مجلس شورای اسلامی، خبرگان، مجمع تشخیص مصلحت و ... همه جزو شوراها هستند از این دست شوراها در همه ساختارهای نظامی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زیاد دیدهایم. شورا یک اصل عقلایی است که اسلام بر آن تاکید دارد و پیامبر اکرم (ص) را موظف کرده با افراد و اطرافیان مشورت کند و نظرات آنها را در جنگ، صلح و مصالح کشور جویا شود .
پیغمبری که عقل کل و متصل به خداست وظیفه دارد با اطرافیانش مشورت کند. پیغمبر احتیاجی به نظرخواهی نداشت ولی موظف شده بود این راه را به مسلمانان آموزش بدهد تا آنها با اصل مشورت ، همراهی و تحمل همدیگر، جامعه اسلامی را اداره بکنند. اداره دنیا بر اساس مشورت است. سازمان ملل، شورای امنیت و تمام دولتها با مشورت کار را پیش میبرند.
بنابراین توجه به شورا یک ژست فانتزی و سیاسی نیست. بلکه یک مسئله عقلانی و دینی و همیشه به روز است. از زمانی که بشر خلق شده ، شورایی عمل کرده است. بنابراین قانون اساسی هم به این موضوع اهمیت داده ، تشکیل نظام اسلامی، اداره و انتخاب رهبر و انتخاب مجلس و انتخاب ریاست جمهوری و تصویب قانون، مستقیم و غیرمستقیم، با شوراها و انتخابات است.
در اوایل انقلاب به واسطه اهتمام نظام به شورا، این موضوع درهمه جا طرح ریزی شد و حتی به قوه قضائیه و جایگاه رهبری هم سرایت کرد.
ولی بعدها در عمل متوجه شدیم که شورا نباید در تصمیمگیری و مدیریت کلان باشد، بلکه نقش شورا قبل از فرمان و قبل از تصمیم گیری است. به عبارتی در جاهایی شورا لازم و در بخشهایی خطرناک است. همان طور که یک خودرو بر اساس مشورتها طراحی و ساخته میشود اما برای هدایت خودرو، تنها به یک هدایت کننده نیاز است. رهبری یک جامعه را هم می توان از همین بعد مورد بررسی قرار داد.
رهبری مهمترین نهاد حکومتی است. رهبری حتما مشاورانی دارد و مشورت میکند و نهادهای مختلفی رهبری را کمک میکنند. اما رهبر یکی است. اگر رهبر چند تا شود حتما اقتدار، مدیریت و نظام کشور تهدید خواهد شد. بزرگترین کارکرد رهبری حفظ وحدت است اگر چنانچه رهبری شورایی شد حتما سلیقهها مختلف می شود و در مدیریت و تصمیمگیری اختلاف پیش می آید و این اختلاف در راس قدرت، حتما باعث فروپاشی و انهدام خواهد شد.
* اما بسیاری میگویند آیتالله هاشمی به دنبال شورای رهبری است.
** من مطمئنم که آقای هاشمی چنین نظری ندارد آقای هاشمی آنچه که در باره شورای رهبری گفت صرفا یک بحث تاریخی بوده است.
آقای هاشمی بسیار باهوش است و میداند که هر چند ما در کشور مشکلاتی داریم اما در منطقه به خاطر واحد بودن رهبری مان، انسجام و امنیت هم داریم. بررسی رویدادهای تاریخی نیز گواه بر صدق این موضوع است.
هر زمان که نظام واحد ایران از هم بپاشد، مملکت هم دچار بحران و تجزیه می شود. بنابراین هیچگاه نباید چنین بحث به ظاهر روشنفکرانه ای رادرباره شورای رهبری مطرح کرد. بدانیم که تکثر رهبری به معنی اختلاف و انهدام کشور است. نظریه شورای رهبری ، حداقل، در مورد ایران ، هیچگاه به مصلحت نیست، و هر کس هم این نظریه را دنبال کند اشتباه می کند. ولی من قاطعانه می گویم که آیت الله هاشمی چنین نظری ندارد و قائل به آن نیستند.
* چندی پیش سالروز تاسیس شوراها بود. سال هاست که در کشور، انتخابات شورای شهر برگزار می شود ولی به نظر می رسد که این شورا هنوز جایگاه مشخص و روشنی در کشور ندارد. از دیدگاه شما آیا شوراهای شهر در ایران توانسته اند آن اهداف دموکراسی خواهانه را فراهم کنند؟
** اوایل، شورای شهر را خیلی جدی نمی گرفتند با اینکه اصلاح طلبان خودشان شورای شهر را به وجود آوردند و در دوره اول هم افراد قوی ای مثل سعید حجاریان به روی کار آمدند اما متاسفانه آن جایگاه جدی گرفته نشد. دور اول شورای شهر به دعواهای داخلی افتاد . آن شورا در تهران، عملکرد بدی داشت و در میدان کار ، موفق عمل نکردند. این عملکرد ضعیف و شکننده باعث شد تا اصولگرایان از موقعیت استفاده کنند و در انتخابات دور بعدی شوراها پیروز شوند . پیروزی اصولگرایان در شورای شهر دوم همانا و پیروزی شان در انتخابات بعدی مجلس همان. در واقع شورای شهر سکوی پرتاب اصولگرایان شد. قطعا شورای شهرها سیاسی نیست و نباید هم سیاسی شوند اساسا باید از سیاسی شدن شوراها پرهیز کنیم ، ودرکنار این موضوع، باید سعی کرد اختیارات شوراها و شهرداری ها را افزایش داد. ما هر چه اختیارات شوراها و شهرداری ها را بیشتر کنیم از باری که بردوش مجلس شورای اسلامی است کم می شود و این به مجلس فرصت می دهد تا به مسائل مهم و کلان کشور بپردازد.
بنابراین دولت و مجلس باید بخشی از اختیارات خودشان را به شورای شهر بدهند تا شورای شهر بهتر خدمات شهری را عملی کند.در حال حاضر متاسفانه اختیارات شورای شهر و شهرداری ها کم است .
از سویی فراموش نکنیم شورای شهر تهران و کلان شهرها به دلیل قدرت مالی و تاثیرگذاری که در مسائل اجتماعی دارند خواه نا خواه در مسائل کلان سیاسی نیز وارد می شوند.
* پس از برجام، عدهای انتقادها بر مفاد برجام را از سر گرفتند. از دید شما در چنین برهه ای ،قوای حکومتی باید چگونه عمل کنند؟
** همه طرف ها و طیف های سیاسی باید سعی کنند که منافع برجام را مورد توجه قرار داده و برخورداری از آن را برای توسعه کشور غنیمت بشمارند. همه می دانند، برجام ، برگشت ناپذیر است ، لذا مخالفان برجام، آرزوی برهم خوردن این توافق را نداشته و آن را در سر نپرورانند. حداقل فایده برجام این بود که سایه شوم جنگ را از سر کشور برداشت و بسیاری از تحریم ها نیز لغو شدند ولی بهره مند شدن از منافع برجام، زمان و سپس هماهنگی بین 3 قوه و وحدت ملی را میطلبد ،اکنون در داخل کشور بهتر است به جای آنکه جریانهای سیاسی همدیگر را متهم، و به کارشکنی بپردازند، تلاش کنند تا کشور از منافع برجام برخوردار شود.
برجام به گونه ای است که حتی نظام سیاسی آمریکا که همیشه با ما مشکل داشته است نمیتواند آن را نادیده گرفته و ساختار توافق را بر هم بزند.
بعد از توافق هسته ای موانع همکاری بین ما و سایر کشورها برداشته شده است اما فراموش نکنیم که در ماه های نخستین اجرایی شدن برجام هستیم و طبیعی است آثار توافق بر روی موضوعی که بیش از یک دهه منشاء اختلاف بوده را نمی توان فوری و طی چند ماه به طور کامل مشاهده کرد .
از طرفی ما دشمنان قسم خورده منطقه ای داریم که دائم به دنبال کارشکنی هستند.
آنها نمیخواهند که برجام به سرانجام برسد، بنابراین ما در داخل کشور باید با حفظ اختلافات طبیعی سیاسی، منافع ملی مان را بالاتر از هر چیز دیگری فرض کنیم و به فکر آن نباشیم تا با به شکست کشاندن رقیب سیاسی ،شکست را بر کشور و منافع عمومی و ملی تحمیل کنیم .
نمونه این اشتباه را در حمله به سفارت عربستان شاهد بودیم . طبیعی است بالا رفتن از سفارت یک کشور ایجاد دشمنی برای همه ملت ایران است . آنهایی که از دیوار سفارت سعودی و پیش از آن از دیوار سفارت انگلستان بالا رفتند به همه کشور لطمه زدند. ما باید در میدان رقابت سیاسی منافع ملی کشور را در نظر بگیریم.
* یکی از مسائلی که شما دنبال کردید حقوق شهروندی است .اخیرا بحث طرح گشت نامحسوس در کشور سر و صدای زیادی به راه انداخته است . حسن روحانی هم به طور غیرمستقیم نسبت به این
** موضوع واکنش نشان داده ، اما بسیاری می گویند که این موضع گیری او بیشتر جنبه انتخاباتی دارد . اگر حسن روحانی واقعا با این طرح مخالف بود چراعملا از طریق وزارت کشور وارد عمل نشد.
حقوق شهروندی که جای خودش را دارد. اما طرح گشت نامحسوس، تجربه جدیدی است، اجازه دهیم این تجربه هم مانند تجربه های گذشته راه خودش را طی کند. کسانی که دغدغه شان همیشه امر به معروف و نهی از منکر است - در حالی که آن دغدغه درست و بجاست - عمدتا راه ناموفق را طی کرده اند. بگذاریم راه طرح گشت نامحسوس هم مانند راه هایی که در گذشته طی کرده اند طی بشود چرا عده ای اینقدر نگران این طرح هستند؟ البته یقینا این طرح با هر نیتی که باشد از برخورد مستقیم مامور با مردم بهتر است.
موضع دولت درباره طرح گشت نامحسوس روشن است. دولت در مسائل مشابه، بیش از هر چیزی التزام به قانون را سرلوحه قرار می دهد و ما نباید به هر بهانه ای مردم را نگران کنیم.
زمانی مستقیما برخی افراد با نام امر به معروف و نهی از منکر هر کاری میکردند و دیدیم که آن طرح شکست خورد و جلوی اقدامات خودسرانه آن روزها گرفته شد. با این توضیح در باره تجارب گذشته، در اینجا باید خاطرنشان ساخت که اگر این هفت هزار نفری که برای طرح پیش بینی شده ، خوب عمل کنند هفت هزار نفر ، تبدیل به هفتاد هزار نفر می شوند و مردم نیز از طرح استقبال می کنند اما اگر بد عمل کردند، شکست این طرح نیز به زودی بروز پیدا می کند و اولین اثر آن شکست، در انتخابات بعدی ظهور خواهد کرد.
در گذشتهها هم به نام امر به معروف و نهی از منکر، تندروی هایی صورت میگرفت، مخصوصا در اواخر بهار و تابستان، اقدامات انتظامی سختگیرانهای اعمال می شد و گاهی افراد خودسر، از این فضا سوءاستفاده می کردند و رفتار خشن و غیرقانونی از سوی این گروهها صورت می گرفت، لذا حال که مدت زمانی از این دوران گذشته است، نباید زمینه تکرار اشتباهات گذشته را فراهم کرد. کسی که خلاف مبین و آشکاری دید و نه یک خلاف مخفی ، آن هم خلافی که باعث آسیب به دیگران و جامعه می شود را گزارش بدهد . اما حتی در آن شرایط هم فرد گزارش دهنده خودش شخصا حق تعرض ندارد.
در عین حال، جامعه نسبت به ناهنجاری ها و جرائم آشکار، باید از خود عکس العمل، از نوع دعوت به قانون و نظم نشان دهد و به تعبیر شرع مقدس، دعوت به معروف کند و نسبت به زشتی ها و منکرات، ضمن طرد عامل به منکر، توسل به اقدامات عملی را باید به پلیس، دستگاه قضایی و نهادهای مسئول واگذار کند. مهم ترین نظارت عمومی کاری است که روزنامه ها انجام می دهند.
اگر چنانچه مطبوعات و روزنامهها بر همه نظارت بکنند کمتر تخلف صورت می گیرد. امر به معروف و نهی از منکر اساسا احساس مسئولیت همگانی است، نباید آن را به برخورد با بدحجابی خلاصه کرد . نقل کرده اند که یک روحانی اخیرا گفته است که بدحجابی از اختلاس بدتر است!در حالیکه بدحجابی یک تخلف و گناه فردی است ، اختلاس خیانت عمومی است. شخص اختلاس کننده از اموال تمام 50 میلیون مردم فقیر این کشور، دزدی کرده است آن وقت چگونه است که برخی می گویند بدحجابی بدتر از اختلاس است؟!
* از صحبت های شما دقیقا متوجه نشدم که آیا دولت موافق این طرح است یا مخالف آن ؟ از سویی تاثیر این طرح در انتخابات بعدی چگونه خواهد بود؟
** فقط می توانم اینگونه بگویم که دولت با هر طرح قانونی که مراحل قانونی خود را طی کرده، موافق است، البته با رعایت حقوق شهروندی و با هدف ایجاد امنیت عمومی و اجتماعی.
* اینکه آقای روحانی می گوید نباید در زندگی خصوصی مردم دخالت کنیم را تا چه میزان با این طرح در ارتباط می دانید؟
** بله در امور خصوصی مردم نباید دخالت کنیم. ولی اگر چنانچه بر اساس این طرح، کسانی جرم علنی مرتکب شدند افراد به صورت درست گزارش دهند به تعبیری در صورت ارتکاب جرم مشهود، که قانون برای آن مجازات تعیین کرده، چه مردم و چه ماموران موظف، باید آن را به مراجع ذیربط گزارش دهند.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=35385
ش.د9500224