(روزنامه اعتماد – 1395/03/03 – شماره 3533 – صفحه 10)
«ديدارهاي من با رييسجمهور حسن روحاني و رهبر عاليقدر ايران، فرصتي را براي توسعه روابط استراتژيك ايران و هند فراهم خواهد كرد.»
«وارد ايران شدم. سرزميني كه با آن پيوندهاي تمدني داريم. اميدوارم بتوانيم همكاريهاي اقتصادي ميان كشورهايمان را تقويت كنيم.»
نارندرا مودي، نخستوزير هند در آستانه نخستين سفر مقامي در اين سطح از هند به ايران در ١٤ سال گذشته، با درج اين جملات در توييتر خود به استقبال سفر دو روزهاي رفت كه از شامگاه گذشته با ورود وي به تهران كليد خورده است. «سفري در راستاي تقويت همكاريهاي منطقهاي، سفر مهم و راهبردي، سفري براي برقراري توازن منطقهاي، سفري در راستاي تامين ثبات منطقهاي، سفر مشتري پر و پاقرص نفت ايران به تهران»، چند از دهها تيتري كه براي پوشش سفر نخستوزير هندوستان به ايران در رسانههاي داخلي و خارجي انتخاب شده است. مودي را در اين سفر هياتي سياسي، اقتصادي و فرهنگي همراهي ميكنند. تركيب هيات نشان از دورخيز تهران و دهلي نو براي امضاي توافقنامههاي تجاري سنگين دارد اما حضور نخستوزير هند در ايران پس از ١٤ سال و آن هم در روزهايي كه كشورهاي اروپايي و همقطاران شرقي آنها خود را براي بازگشت به بازار ايران مهيا ميكنند از بعد سياسي حايز اهميت بيشتر است.
هند عامل سوم از رابطه با تهران را حذف ميكند؟
زلزله سياسي و اقتصادي در رابطه ايران و هند، بهترين و نزديكترين مصداق براي دورهاي است كه با حضور مودي در تهران كليد خواهد خورد. هندوستان در ٣٦ سال گذشته رابطه آرام، كمهيجان و محتاطانهاي را با ايران پيش برده است. اكنون آن احتياط و آن حركت آرام جاي خود را به ريسكپذيري و سرعت داده است. حضور مودي در تهران حضوري براي تقويت همهجانبه و عيان رابطه ديپلماتيك و سياسي ميان دو كشور است. ناظران تحولات آسياي ميانه همواره تاكيد داشتهاند كه رابطه قدرتمند ميان تهران و دهلي نو يك اجبار اجتنابناپذير است و دليل آن هم در پيوندهاي تمدني است كه دو كشور را به هم گره زده است. با اينهمه شايد اين رابطه به سه دهه گذر زمان نياز داشت تا به شكل يك رابطه راهبردي و استراتژيك تعقيب شود. رابطه دوجانبه ميان دو كشور در اين سه دهه با معذوريتها و محدوديتهايي همراه بوده است.
نارندرا مودي در حالي عازم مهمترين سفر خارجي خود شده است كه ثمره اين رابطه هيچگاه كمارزش يا بياهميت نبوده است. تمركز بيشتر و تلاش متمركزتر بر رابطه ميان دو طرف همواره در راستاي نه فقط تامين منافع دو كشور كه تامين ثبات و آرامش منطقهاي بوده است. سيد عطا حسنين از ژنرالهاي باسابقه ارتش پاكستان كه روزهاي بازنشستگي را پشت سر ميگذارد چندي پيش در مطلبي به بررسي اهميت رابطه ايران و هندوستان پرداخته بود. وي در بخشي از اين مطلب نوشته بود: پس از برداشته شدن تحريمهاي ايران، سفير ايران در هندوستان در سميناري كه من در آن حضور داشتم جملاتي گفت كه به نظرم بايد در چندسال آتي هم دايما از وي نقل قول شود، جملات دقيق وي اين بود: در سه سالي كه از سفارت من در هندوستان گذشته است همواره به من توصيه شد براي انعقاد پروژههاي كاري بزرگ ميان دو كشور بايد صبورتر بمانم. آيا هندوستان ميخواهد چند قرن بگذرد و سپس از فرصتهاي موجود بهترين استفاده را بكند؟ چه چيزي باعث ميشود كه هندوستان از اين فرصتها استفاده نكند؟ براي درك ريشههاي موانع سياسي كه براي نزديكي دو كشور وجود داشت بايد اندكي به گذشته بازگشت.
زماني كه جهان از روزهاي جنگ سرد فاصله ميگرفت و نظم نويني در حال شكلگيري در معادلههاي بينالمللي بود، ١٠ تا ١٢ سال از تجربه انقلاب اسلامي در ايران ميگذشت. رابطه ايران در آن سالها هم با غرب و هم با جهان اسلام رابطه پايداري نبود. رابطه تهران و دهلي نو هم بر پايه نياز هند به انرژي ايران بود و همچنين رابطه روحي شيعيان هند با ايران. هند از لنز ايران هم كشوري بود نزديك به صدام حسين. رابطه اقتصادي بسيار نزديكي هم كه هندوستان با كشورهاي عضو شوراي همكاري رقم زده بود و همچنين موج حضور كارگران هندي در كشورهاي حاشيه خليج فارس به ترديد ايران افزوده بود. رهبران هند نيز در آن زمان دلايل خود را براي معذوريت از نزديكي به تهران داشتند. پس از پايان روزهاي جنگ سرد در ١٩٩١ و سقوط اتحاد جماهير شوروي سابق، دهلي نو هم به اين جمعبندي رسيده بود كه بايد با امريكا رابطه استراتژيكي برقرار كند. لازمه شكلگيري چين رابطهاي ميان واشنگتن و دهلي نو عدم نزديكي هند به ايران بود.
در سالهاي پس از انقلاب، ماجراي تسخير سفارتخانه امريكا در ايران بر تمام معادلههاي واشنگتن با قدرتهاي نزديك به ايران سايه انداخته بود. پس از دوره جنگ و دولتهاي سازندگي همزماني كه هنديها فكر كردند ميتوانند به ايران نزديك شوند به سالهاي پاياني دولت اصلاحات و سالهاي آغازين دولتهاي نهم و دهم به رياست محمود احمدينژاد و تشديد تحريمهاي هستهاي ايران رسيديم كه تمام اين مسائل تجارت تمامعيار و همچنين رابطه سياسي عميق ميان ايران و هند را براي دهلي نو هزينهساز كرده بود. دشمن رابطه ايران و هندوستان اما تنها و تنها امريكا نبوده است. مانع ديگري كه در اين ميان وجود داشت، رژيم صهيونيستي بود. حمايت ايران از فلسطينيها هم در حرف و هم در صحنه عمل كار را بر هندوستاني كه رابطه حسنهاي با تل آويو برقرار كرده بود، دشوار ساخت. ايران در ٣٦ سال گذشته مديريت كمپين عليه رژيم صهيونيستي در سطح منطقهاي و بينالملي را بر عهده داشته است و همين مساله معذوريتهايي براي هند ايجاد كرده بود. دهلي نو و تل آويو رابطه حسنه بسيار خوبي با هم دارند.
رابطهاي قوي كه بر پايه منافع استراتژيك مشترك است. هنديها به اسراييل به چشم تامينكننده تجهيزات و تكنولوژي نظامي خود نگاه ميكنند. تمام اين معذوريتها امروز به تاريخ تبديل شده و تاريخ مصرف آن هم گذشته است. هند امروز ميداند كه با توجه به معادلههاي منطقهاي كه در ثانيه تغيير ميكنند ميتواند بدون خشمگين كردن متحدان سنتي خود به ايران يا هر كشور ديگري نزديك شود. مودي اندك اندك از سياستهاي محتاطانه دو سال نخست حضور در دفتر نخستوزيري فاصله ميگيرد. در اين دو سال تمركز وي بر بهبود سريع رابطه با همسايگان بود و حفظ و تقويت رابطه با امريكا هم در اولويت بعدي قرار داشت. بر همين اساس توافقنامه اخيري ميان هند و امريكا تنظيم شده كه اگر به تاييد كنگره برسد هند از منظر سطح ارتباطي همسطح با اعضاي ناتو در رابطه با امريكا قرار خواهد گرفت. اخيرا اما چهرههايي در داخل دولت مودي وي را به اين اقناع سياسي رساندهاند كه هند بايد رابطه خود با كشورهاي اسلامي در منطقه را به سطح قابل قبولتري برساند. بر همين اساس است كه مودي در اين دو سال به عربستان و امارات متحده عربي رفته و برنامه حضور در قطر را هم در ليست كاري خود قرار داده است. سفر به ايران نيز در راستاي تحقق همين سياست است.
حركت استراتژيك ايران
جولاي ٢٠١٥، توافق هستهاي ميان ايران و ١+٥ رقم خورد كه پايان حصر غرب ساخته براي ايران بود. برجام موجي از كشورها را از غرب و شرق راهي ايران كرده است. در سالهاي تحريم ايران مجري قوانين تحريمي بود و نه وضعكننده آنها. هند در تمام آن سالها هرچند اندك و هرچند در سطح پايين اما خريد نفت از ايران را ادامه داد و البته مشكلاتي در پرداخت مبلغ داشت. هرچند كه شاهكليد سفر مودي به تهران، بندر چابهار است اما ورود هند به چابهار حضور صرفا اقتصادي نميتواند باشد و اين داستان سرفصلهاي سياسي بسياري را در خود جا داده است. عمدهترين مشكل ايران پس از برجام رابطه با عربستان و دردسرهايي بود كه اين كشور براي تهران در سطح منطقه و جهان عرب ايجاد كرده بود. حالا هند به عنوان بازيگري غيرعربي به سمت تهران آمده است و ايران ميتواند با فراغ بال وزنكشيهاي خود را در منطقه با نزديكي به هند انجام بدهد.
اتحاد اقتصادي و به تبع آن پيوندهاي سياسي محكم ايجاد كردن با هند، نخستين حركت استراتژيك ايران به حساب ميآيد. ايران از تلههاي تحريمهاي هستهاي خارج شده و اكنون بايد از موقعيت ژئوپولتيك خود كه مهمترين سرمايه آن است استفاده كند. پس از توافق هستهاي، هنديها به اين نتيجه واقعبينانه رسيدهاند كه منطقه خليج فارس و درياي عمان تنها شش كشور عضو شوراي همكاري نيست و ايران در اين منطقه به خصوص در روزهاي پسابرجام و ناامني در خاورميانه حرفهاي بسياري براي گفتن دارد.
موقعيت ژئواستراتژيك و ژئوپولتيك ايران سرانجام از سوي هندوستان به رسميت شناخته شده است و دهلي نو تلاش ميكند با ورود برقآسا به ايران سهلانگاريهاي سالهاي گذشته را جبران كند. نخستوزير هند كه بسياري وي را به دليل وابستگيهاي حزبياش رهبري مسلمانستيز ميدانستند در چند سال گذشته از عمر دولتش چهرهاي اقتصادي و منطقي را از خود نشان داده است و به همين دليل به تهران ميآيد تا فرصتهاي از دست رفته را احيا كند. اهميت ژئواستراتژيك ايران براي هند از اينجا سرچشمه ميگيرد كه ايران ميتواند مسير دسترسي هند به افغانستان و آسيايميانه باشد. مسيري كه پاكستانيها از هند دريغ كردهاند. هندوستان در حال حاضر به اين اعتماد بهنفس سياسي رسيده است كه ميتواند يارگيريهاي خود را در سطح منطقهاي و فرامنطقهاي بدون ترس از اسلامآباد داشته باشد. بسياري از رسانههاي هندي براي سفر مودي به تهران سه اولويت را در نظرگرفتهاند: نخست احياي رابطه سياسي و ديپلماتيك با تهران. دوم توافقنامههاي اقتصادي كه تامين انرژي مورد نياز هند يكي از آنها است.
سوم هم مساله تامين اتصالات مورد نياز دو كشور. نشريه ديپلمات ١٥ روز پيش از سفر مودي به تهران، در مقالهاي با اشاره به اهميت اين سفر شش محور اصلي براي مذاكرات نخستوزير هند و رييسجمهور ايران تبيين كرد: ١. بندر چابهار ٢. سرمايهگذاري در پروژه فرزاد بي٣. مسير ترانزيت شمال – جنوب ٤. پروژه خط لوله گاز ايران و هند ٥. امنيت نقل و انتقالها و كشتيراني در خليج فارس ٦. امنيت منطقهاي در آسياي غربي. آبراه حياتي خليج فارس و درياي عمان براي هنديها از اهميت فوقالعادهاي برخوردار است و به گفته يك منبع آگاه، هنديها همكاري با ايران در حوزه دفاعي و امنيتي را براي تامين امنيت اين منطقه پيشبيني كردهاند.
در خصوص امنيت منطقهاي در آسياي غربي هم بايد گفت كه بحران در سوريه، جنگ در يمن و افزايش ناامني و بيثباتي در عراق و افت اقتصادي در كشورهاي خاورميانه عملا زنگ خطر را براي هند كه جمعيت قابلتوجهي از كارگران آن در كشورهاي حاشيه خليج فارس مشغول به كار هستند به صدا درآورده است. دهلي نو با توجه به شرايط منطقهاي در خاورميانه بايد هرلحظه مهياي بازگشت جمعيت كارگري خود باشد. مودي در اين سفر و سفرهاي مشابه به كشورهاي منطقه بايد به همگان يادآوري كند كه خاورميانه بزرگترين شريك اقتصادي هند است و تامين امنيت آن براي هند كماهميت نيست.
نكته ظريف ديگري كه در تركيب هيات هندي عازم ايران لحاظ شده است، حضور نمايندهاي از شيعيان هندوستان است. پيوند شيعيان ايران و هند ميتواند در ارايه تعبيري صحيح از اسلام در حالي كه اسلام افراطي منطقه را به آشوب كشيده است، مثمرثمر باشد. مساله مبارزه با جريانهاي تروريستي همواره مورد توجه مشترك ايران و هندوستان بوده است. ايران ميداند كه هندوستان از تمام شيوههاي مبارزه با داعش حمايت ميكند و البته زماني اين مساله براي هنديها پررنگتر ميشود كه پاي ثبات و امنيت افغانستان به ميان آيد. هنديها به خوبي ميدانند كه در درازمدت قرار گرفتن هند، ايران و روسيه در كنار هم ميتواند پيوند پاكستان و عربستان را سست كرده و به حاشيه براند. البته هنديها در اين مسير تمام احتياطورزيهاي كافي را انجام خواهند داد. استراتژي هندوستان و به شكل خاص دولت مودي برقراري و توسعه رابطه با تمام كشورها است. هند از زمان پيدايش با تمام همسايهها از بنگلادش تا پاكستان مشكل داشته است. اما يكي از سياستهاي مودي اين است كه مشكلات خود با همسايگان را به حداقل برساند.
بر اساس همين سياست با اكثر كشورها مانند بنگلادش به توافقهاي خوبي رسيدهاند و همين سياست را در خصوص ساير پروندههاي مورد اختلاف هم پيش ميبرند. چند ساعت پس از حضور مودي در ايران، اشرف غني، رييسجمهور افغانستان هم براي سفري چندساعته به تهران ميآيد. نخستين جلسه سه رييس دولت در تهران تشكيل ميشود و پيشبيني شده است كه در اين جلسه، توافقنامه ترانزيتي ايران و هند و افغانستان امضا شود. براي هندوستان اين اتصالات و ارتباطها بسيار مهم است. هند به افغانستان و روسيه دسترسي ندارد و از آسياي ميانه هم محروم است. در چنين شرايطي ايران سالمترين و نزديكترين مسير براي هند است. تامين اين مسير ترانزيت براي هنديها از اهميت فوقالعادهاي برخوردار است. نبايد اين نكته را دست كم گرفت كه نگاه هند به افغانستان نگاه امنيتي است. افغانستان براي هنديها عمق استراتژيكي است كه نبايد در سيطره پاكستان كه اصليترين رقيب منطقهاي هند است، قرار بگيرد. از سوي ديگر همكاريهاي امنيتي هند با افغانستان نيز به مراتب بيشتر و عميقتر از همكاريهاي امنيتي افغانستان با پاكستان است. توافقنامه ترانزيتي ايران، افغانستان و هند هرچند ويترين اقتصادي و رنگ و بوي تجاري داشته باشد اما از بعد استراتژيك يك موفقيت بزرگ منطقهاي است.
اين اقدام سهجانبه نه تنها در تضاد و رقابت با هيچ اتفاق و قرارداد مشابه ديگري نيست كه قدرت ترانزيتي كشورهاي منطقه را گسترش ميدهد. با اين قرارداد سه كشور متعهد ميشوند ظرفيتهاي يكديگر را گسترش بدهند و به سمت نگاه توسعهجمعي در منطقه حركت كنند. مودي پس از سفر تاريخي رييسجمهور چين به ايران و سفر كليدي حسن روحاني به پاكستان به تهران ميرود. در نتيجه تصميمهاي گرفته شده دو سفر فوق ايمن از توافقهاي هند و ايران باقي خواهند ماند. سفر مودي به تهران و امضاي توافقنامههاي رنگين و پروژههاي مشترك در حوزههاي انرژي و اتصالات ميتواند زنگ خطرها را در اسلامآباد، چين و رياض به صدا درآورد اما منطق حاكم بر سياستهاي منطقهاي ايران چه در خاورميانه و چه در بعد آسيايي آن بر اصل تفكيك روابط و منافع استوار است. ايران پسابرجام به نقطه استراتژيكي بدل شده است كه همه براي حضور در آن گوي رقابت را از هم ميربايند اما سياستهاي ايران نه دشمنسازي كه فضاسازي براي همكاريهاي وسيع منطقهاي است. دستاورد سفر مودي به تهران را نبايد تا سطح شمارش توافقنامههاي تجاري و پروژههاي مشترك اقتصادي تنزل داد بلكه آنچه اهميت طلايي دارد، آغاز و توسعه پروسه اعتمادسازي است كه ميتواند زمينههاي همكاريهاي بيشتر سياسي و امنيتي ميان دو كشور را تامين كند.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=44274
ش.د9500212