هويت به عنوان معيار تشخيص يک ملت و آن اصولي که «ما» را در برابر «ديگري» تعريف ميکند و به عبارتي، سبب مرزبندي و تفاوت ما با ديگري ميشود، همواره يکي از مهمترين دغدغههاي مقام معظم رهبري بوده است. در همين راستا، ايشان در در ديدار اعضاي انجمنهاي اسلامي دانشآموزان(01/02/1395) عرصه هويت و سبک زندگي را يکي از مهمترين عرصههاي رويارويي نظام سلطه با نظام اسلامي دانستند و چندي بعد نيز در در ديدار معلمان و فرهنگيان(13/02/1395) به طور مشخصتر بر ضرورت تربيت دانشآموزان با هويت مستقلّ ملّي و ديني تأکيد کردند و فرمودند: «ما اوّلچيزي که لازم است براي دانشآموز خودمان در نظر بگيريم، اين است که در او هويت مستقلّ ملّي و ديني به وجود بياوريم؛ اين اوّلين چيز؛ هويت مستقل و با عزّت. جوانمان را جوري بار بياوريم که دنبال سياست مستقل باشد، دنبال اقتصاد مستقل باشد، دنبال فرهنگ مستقل باشد؛ وابستگي، رُکون به ديگران، اعتماد به ديگران و تکيهي به ديگران در وجود او بهعنوان يک روحيه رشد نکند.» با اين وجود، نوشتار حاضر ميکوشد به اين سؤال پاسخ دهد که چه عوامل و متغيرهايي سبب شده است که مقام معظم رهبري اينگونه دغدغه حفظ هويت اسلامي - ايراني داشته باشند؟ به عبارت ديگر، راز تأکيد معظم له بر مستقل ماندن هويت ملي و ديني نسل جوان کشورمان در چيست؟
در پاسخ حداقل ميتوان به پنج متغير و عامل عمده اشاره کرد:
1- اولين نکتهاي که ضرورت حفظ و تقويت عناصر هويت بومي اسلامي – ايراني را ايجاب ميکند و آن را به يک دغدغه مقدس تبديل ميکند، اهميت و نقشي است که فرهنگ و هويت در اداره کلان جامعه و سياست دارد. براساس رويکردهاي فرهنگمحور، افق حرکت يک جامعه را فرهنگ مشخص ميکند؛ يعني اين عناصر فرهنگي – هويتي هستند که تعيين ميکنند که افق پيشرفت و تعالي يک مملکت چگونه تعريف و تعيين شود. به عبارت ديگر، چنانچه يک کشور بخواهد به ارزشهايي مانند استقلال، آزادي، عدالت، پيشرفت، معنويت، مردمسالاري و... دست يابد، در ابتداي امر بايد زمينههاي حرکت به سمت تحقق اين ارزشها در فرهنگ آن جامعه وجود داشته باشد. به عبارت ديگر، اگر کشوري ميخواهد به ارزشهاي مذکور دست يابد، در قدم اول ميبايد افق حرکت خود به سمت تحقق اين ارزشها را براساس عناصر بومي فرهنگي – هويتي خود تعريف کند و تنها در اين صورت است که ميتواند اميدوار باشد که به آن ارزشها دست خواهد يافت. مقام معظم رهبري در اين زمينه فرمودند: «هويت مستقل، اوّلين چيزي است که ما بايستي در جوان خودمان، در نوجوان خودمان رشد بدهيم و پرورش بدهيم. بعد آنوقت اقتصاد مقاومتي معنا پيدا ميکند. اينجور نيست که بعد ما براي اينکه بخواهيم اقتصاد مقاومتي انجام بگيرد، مسئولين بالاي دولتي بيايند بنشينند صد جلسه پشتسرهم تشکيل بدهند و مرتّب آئيننامه، مرتّب بخشنامه، مرتّب فلان؛ آخرش هم حالا به آن صورتي که کامل است انجام نگيرد. الان خب دارند تلاش ميکنند که اين اقتصاد مقاومتي تحقّق پيدا کند. وقتي روحيه، روحيهي استقلال و مقاومت و ايستادگي در مقابل ديگران نيست، خب سخت است ديگر.» از اينروست که دستگاههاي استکباري در کنار امپرياليسم و استعمار نظامي، اقتصادي و... با روي آوردن به امپرياليسم فرهنگي و اکنون جنگ نرم و عمليات رواني، به مقابله و تخريب عناصر پوياي فرهنگي – هويتي ملتهاي مستقل ميروند.
2- دومين دليل براي دغدغه حفظ هويت، هجمههايي است که از جانب دستگاههاي عظيم فکري و رسانهاي نظام سلطه متوجه اين هويت است. در واقع، عوامل مذکور با نشانه گرفتن تغيير در هويت اسلامي – ايراني، ميکوشند تا عناصر مانايي و پايايي انقلاب اسلامي ونظام جمهوري اسلامي را از بين بيرند.
3- باتوجه به اينکه همواره نقش برخي شخصيتها و افراد شاخص در حفظ و ارتقاي عناصر پوياي هويتي، نقشي تعيينکننده است و در شرايطي که کشور ما اکنون در حال از دست دادن بسياري از اين افراد شاخص است، که عمدتاً به دليل کهولت سن دارفاني را وداع ميگويند و ما از وجود پر برکتشان بيبهره هستيم، دغدغه حفظ هويت بومي و تلاش براي انتقال تمام و کمال عناصر اين فرهنگ و هويت به نسلهاي بعدي يک دغدغه مقدس محسوب ميشود؛ زيرا هرگونه بيتوجهي يا کمتوجهي به اين مهم ميتواند تبعات جبرانناپذيري براي آينده کشور و نظام اسلامي داشته باشد. از همين جا به سومين دليل ضرورت حفظ فرهنگ و هويت بومي ميرسيم.
4- کشور ما در آستانه يک گذار برون نسلي قرار دارد؛ بدين معنا که نسلي که پيشرو انقلاب اسلامي، تثبيتکننده و عامل شکوفايي و تداوم آن بودهاند، اکنون در حال جابجايي با نسل جديدي هستند که اگرچه اينان نيز به آرمانهاي انقلاب و هويت اسلامي – ايراني پايبند هستند، اما در انتقال اين فرهنگ انقلابي و اصول اين هويت بومي به اينان بايد دقت وافر صورت گيرد؛ زيرا همانگونه که گفته شد، گذري که اکنون کشور در آستانه آن قرار دارد، يک گذر برون نسلي است که براساس مباحث جامعهشناسي سياسي گفته ميشود که درصورت حادث شدن گذارهاي برون نسلي، امکان وقوع تغييرات ناگهاني در ارزشها و آرمانها و دگرگونيهاي هويتي بسيار محتملتر از گذرهاي درون نسلي است.
5- علاوه بر آنچه گفته شد، سرعت تحولات جهاني در همه زمينهها و از جمله زمينههاي فرهنگي و هويتي، سرعت بالايي است و مسلم است که تنها کشورهايي ميتوانند از تبعات محتمل اين تحولات سريع، که بعضاً به مثابه موجهايي بنيانبرافکن هويتهاي ملي و بومي کشورها را هدف قرار ميدهند، که به پويايي و کارآمدسازي هرچه بيشتر عناصر فرهنگي و هويتي خويش توجه داشته باشند. بنابراين، مشخص است که دغدغه و تلاش براي حفظ پوياييهاي فرهنگ و هويت اسلامي – ايراني هم يک ضرورتي است که سير تحولات دروني جامعه خودمان آن را ايجاب ميکند و هم باتوجه به هجمهها و توطئههاي دشمنان براي تخريب اين هويت و سرعت بالاي تحولات جهاني ميطلبد تا توجه کافي و وافي به اين مهم صورت گيرد. نکته بسيار مهم در اين ميان اين است که در اين زمينه فرصت ما اندک است.