رهبر معظم انقلاب براي تحقق اهداف اسلامي مراتبي را در نظر مي گيرند که عبارتند از انقلاب اسلامي، نظام اسلامي، دولت اسلامي، جامعه اسلامي و در نهايت امت اسلامي است. به عبارتي از منظر ايشان ابتدايي ترين حرکت براي تشکيل امت اسلامي حرکت انقلابي است.« يک زنجيرهي منطقي وجود دارد...حلقهي اول، انقلاب اسلامي است، بعد تشکيل نظام اسلامي است، بعد تشکيل دولت اسلامي است، بعد تشکيل جامعهي اسلامي است، بعد تشکيل امت اسلامي است» (24/۰۷/1390)
از منظر معظم له، يکي از ابتدايي ترين زنجيره تحقق اهداف اسلامي، انقلاب اسلامي است. انقلاب اسلامي حرکتي رو به جلو در نظر گرفته مي شود که داراي شاخص هايي است. هدف اين حرکت انقلابي در وهله اول بايد حذف رژيم هاي مرتجع و طاغوتي و جايگزيني آن با نظام اسلامي باشد تا از اين جهت هدف هاي عالي تري چون تشکيل دولت اسلامي و جامعه اسلامي و در نهايت امت واحده اسلامي محقق گردد.برخي از عوامل و پيشران هاي اصلي موفقيت و پيروزي انقلاب اسلامي از منظر رهبر معظم انقلاب عبارتند از :
1 ـ عوامل اعتقادي ، معنوي
1/1- نقش ايمان عميق مردم در پيروزي انقلاب اسلامي
يکي از رهبران معروف دنيا که نميخواهم اسم بياورم، آمد ايران. من براي او تشريح کردم که چگونه انقلاب اسلامي پيروز شد؛ نه کودتاي نظامي شد، نه افسران جواني آن طور که در دنيا معمول بود آمدند ميدان که رژيم طاغوت را سرنگون کنند، نه احزاب سياسي فعاليتي ميتوانستند بکنند يا کردند، نه نخبگان نقش مهمي داشتند، نقش مال تودهي مردم بود، آن هم نه با سلاح. شما امروز نگاه کنيد توي بعضي از اين کشورها، تودهي مردم براي پيشبرد کارهاشان سلاح دستشان است؛ دست ملت ايران سلاح نبود. با دست خالي، با جسم خودشان آمدند وسط ميدان. دل خودشان را، قلب خودشان را، خون خودشان را کف دست گرفتند آمدند ميدان. خب اين بدون ايمان نميشود؛ اين بدون يک ايمان عميق امکان ندارد. اين ايمان عميق در بين مردم گسترده شد، آمدند وسط ميدان، و خون بر شمشير پيروز شد و اين طبيعتِ همه جاست؛ همه جا همين جور است. هرجا ملتها حاضر به فداکاري باشند، جانشان را کف دست بگيرند، بيايند، هيچ قدرتي در مقابل آنها ياراي مقاومت ندارد. هميشه خون بر شمشير پيروز ميشود، وقتي ملتها بيايند وسط. ( 28/06/1391)
2/1- نقش رهبري امام خميني(ره) در پيروزي انقلاب اسلامي
دوران مبارزات، دوران دشواري بود؛ اميد به اينکه اين مبارزات به پيروزي برسد، پيش بعضيها صفر بود، پيش بعضي اندکي بالاتر از صفر؛ اميد زيادي وجود نداشت. امام بزرگوار ما با شخصيت خدادادهي نسبت به زمان ما استثنائي، توانست اين راه را ادامه بدهد. با نفس گرم خود، با حکمت او، با اخلاص و دينداري او، با خداباوري او، اين راه ادامه پيدا کرد. صدها بار کساني که در آن راه بودند، دچار ترديد ميشدند، دچار تزلزل ميشدند، اما وقتي نفس گرم آن مرد خدائي به آنها ميرسيد، دوباره همه چيز از نو شکوفا ميشد. خدا به او کمک ميکرد، زمينهي آمادهاي در وجود او، شخصيت او بود، و خداي متعال هم به او پاداش ميداد، به او الهام ميکرد، او را هدايت ميکرد، دست او را ميگرفت و به او کمک ميکرد، تا رسيد به مقطع انقلاب اسلامي، و با ناباوري همهي عالم، اين انقلاب پيروز شد. ( 28/06/1391)
3/1- نقش روحانيت در پيروزي انقلاب اسلامي
نظام، مرتبط و متصل و همزاد است نسبت به روحانيت. اگر روحانيت نبود، شما بدانيد اين نظام تشکيل نميشد؛ اين انقلاب پيروز نميشد. بنده از قبل از انقلاب در محافل روشنفکري بودهام، با گروههاي سياسي ارتباط نزديک داشتهام، همهي آنها را هم ميشناختم، با خيليهاشان هم بحث و جدل کرده بوديم. اين را من از روي اعتقاد و با استدلال ميگويم: اگر جامعهي روحانيت نبود، اين انقلاب پيروز نميشد؛ تا صد سال ديگر هم پيروز نميشد. روشنفکران سياسي ما که بعضيشان هم آدمهاي خوبي بودند، دلسوز هم بودند - همه، آدمهاي ناراه و منحرفي نبودند - توانائياش را نداشتند، مقبوليت نداشتند، در بين مردم نفوذ نداشتند، نميتوانستند بر دلهاي مردم حکومت کنند. آن که ميتوانست اولاً از حيث سطح، تمام کشور را فرا بگيرد، ثانياً از حيث عمق و تأثير، تا اعماق دلها نفوذ کند، روحانيت بود؛ که همه جا بود. بنده يک وقتي در اوائل انقلاب، اين آيهي شريفهي سورهي نحل را خواندم: «اعوذ باللّه من الشّيطان الرّجيم. و اوحي ربّک الي النّحل ان اتّخذي من الجبال بيوتا و من الشّجر و ممّا يعرشون. ثمّ کلي من کلّ الثّمرات فاسلکي سبل ربّک ذللا يخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فيه شفاء للنّاس». گفتم بله، اين جوانهاي طلبه مثل زنبورهاي عسل رفتند بر روي گلهاي معرفتي که از بيان امام روئيده بود، نشستند تغذيه شدند، بعد راه افتادند به سرتاسر کشور، به مردم عسل دادند، به دشمنان نيش زدند؛ هم عسل، هم نيش؛ نيش و نوش با هم. از هيچ دستهاي، از هيچ حزبي، از هيچ جمعيت ديگري غير از روحانيت، اين کار برنميآمد. و اگر اين نميشد، اين انقلاب اجتماعي به وقوع نميپيوست؛ انقلابي که همان شعاري که در تهران روز عاشورا داده ميشود، در فلان کورهدهِ يک استان دورافتاده هم مردم راهپيمائي ميکنند، همان شعار را ميدهند، همان حرف را ميزنند، همان درخواست را ميکنند. اين ميشود انقلاب اجتماعي؛ که نتيجهاش سقوط آنچنان حکومتي است، و تشکيل اينچنين نظامي. استقامت و استحکام و ريشهداري اين نظام به گونهاي است که به توفيق الهي، قرنها اين نظام پابرجا خواهد بود. ( 19/07/1391)
4/1- انقلاب اسلامي ، مقطع سوم بيداري عمومي و ملي
در سه مقطع، ما يک بيداري عمومي و ملي داشتيم: اول، مقطع مشروطيت؛ دوم، مقطع نهضت ملي ـ آيةالله کاشاني و دکتر مصدق - و سوم، مقطع انقلاب اسلامي. در آن دو مقطع، ملت ايران شکست خورد. قيام مشروطيت، قيام مهمي بود؛ ليکن شکست خوردند. در نهضت ملي قيام کردند، شکست خوردند. حالا عوامل اين شکست چيست، اينها بحثهاي طولاني و مفصلي است؛ هر کدام عواملي داشته. سوم، مقطع انقلاب اسلامي است. اينها حرکتهاي ملي است. البته حرکتها و اقدامها و نهضتهاي غير عمومي هم وجود داشته - مثل نهضت تنباکو و اينها - آنها يک حرکت ملي براي تغيير بنيادين و تحول در کشور نبود؛ براي يک مسئلهي خاص بود. آنچه که ميشود گفت يک حرکت ملي، يک کار بزرگ، همين سه مقطع بود. آن دو مقطع شکست خورد؛ اما مقطع پيروزي انقلاب اسلامي، مقطع برجستهاي بود که غرب را و معارضان مقابل خود را شکست داد و به زانو درآورد؛ و اين به برکت شخص امام و شخصيت امام و به برکت احکام و قوانيني بود که امام بزرگوار ما (رضوان الله تعالي عليه) به آنها متکي بود و جمهوري اسلامي را بر آن اساس به وجود آورد و خطوط روشني که ترسيم کرد؛ اين يک واقعيتي است. ( 30/04/1392)
5/1- احيا ء روح عزت ملي در مردم توسط امام خميني ( ره)
انقلاب كبير اسلامي بكلي جهت را عوض كرد و ورق را برگرداند. همت امام - كه رهبر اين انقلاب و زمامدار اين انقلاب و پيشواي اين انقلاب بود - بر اين گماشته شد كه روح عزت ملي را در اين مردم احياء كند؛ عزت آنها را به آنها برگرداند. امام بزرگوار فرهنگ «ما ميتوانيم» را به دهان مردم انداخت و در دل آنها جايگزين كرد؛ اين همان فرهنگ قرآني است كه فرمود: «و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين». خود ايمان به معناي علو است. ايمان وسيلهي علو مادي است، اما فقط اين نيست؛ نفس ايمان علوآور است، عزتآور است، يك ملت را رشد ميدهد. خود امام جلو افتاد، رهبري كرد، آن وقت انگيزهها در مردم بيدار شد، همتها در مردم بيدار شد، استعدادها جوشيدن گرفت؛ و عمل مردم، حضور مردم در صحنه، زمينهي جلب رحمت الهي شد. اين، نكتهي بسيار عظيمي است. رحمت الهي گسترده است؛ اما تا انسان ظرف خود را آماده نكند، اين باران رحمت گير او نميآيد. ملت ما به صحنه آمد، خود را در وسط ميدان قرار داد، اين شد زمينهي رحمت الهي و هدايت الهي؛ هدايت الهي شامل حال او شد، رحمت الهي شامل حال او شد، حركتِ بيوقفه آغاز شد؛ حركت به سمت عزت، حركت رو به جلو، حركت عزتآفرين؛ البته گاهي كُند، گاهي تند، اما بدون وقفه و تعطيل. (14/03/1391)
6/1- احساس وظيفه ديني و انجام عمل صالح
ايمان ديني ميگويد شما اگر چنانچه فائق شديد و پيش برديد، پيروزيد؛ اگر کشته هم شديد، پيروزيد؛ اگر زندان هم افتاديد، پيروزيد؛ چون به وظيفه عمل کرديد. وقتي کسي يک چنين اعتقاد و ايماني داشت، ديگر شکست برايش معنا ندارد؛ لذا وارد ميدان ميشود. اين همان عاملي است که در صدر اسلام هم اثر کرد، در انقلاب ما هم اثر کرد؛ 9 دي اين را نشان داد. 9 دي يک نمونهاي بود از همان خصوصيتي که در خود انقلاب وجود داشت؛ يعني مردم احساس وظيفهي ديني کردند و دنبال اين وظيفه، عمل صالحِ خودشان را انجام دادند. عمل صالح اين بود که توي خيابان بيايند، نشان بدهند، بگويند مردم ايران اينند. با اين حرکت مردم، آن حجم عظيم تبليغات دشمن که ميخواست فتنهگران را مردم ايران معرفي کند و اينجور نشان بدهد که مردم ايران از انقلابشان، از نظامشان برگشتند، بکلي نقش بر آب شد؛ يعني مردم نشان دادند که اين، مردم ايران است. تحليلگران خارجي وقتي نگاه کردند، گفتند از بعد از رحلت امام بزرگوار، يا شايد بعضي گفتند از بعد از حرکات اول انقلاب، هيچ اجتماعي با اين بزرگي، با اين تپش، با اين شور و هيجان وجود نداشته، که مردم وارد ميدان شدند. اين، حقيقت 9 دي است. ( 21/09/1390)
7/1- فرهنگ ، تفکر و حرکت بسيجي
فرهنگ بسيجي يعني آن مجموعهي معرفتها و روشها و منش هائي که ميتواند مجموعههاي عظيمي را در ملت به وجود بياورد که تضمينکنندهي حرکت مستقيم و پايدار اسلامي آن ملت باشند. اين يک تفکر است؛ در ذهن هم نيست، در خارج و در عينيت وجود دارد. حرکت بسيجي، سرنوشت ايران را، بلکه سرنوشت فراتر از ايران را تغيير داد، تعيين کرد. از روز اول، بسيجيان امام ما در ميدان هاي گوناگون انقلاب تا پيروزي انقلاب و تا پس از انقلاب حرکتي کردند که ماندگار شد، الگو شد، يادگار ملت ايران در عرصهي تاريخ شد. (06/09/1390)
2 ـ عوامل ساختاري
1/2- نگاه کلان و فراگير به انقلاب اسلامي
من امروز عرض ميکنم، ما با گذشت نزديک به سي سال از حادثهي انقلاب اسلامي، جا دارد که يک نگاه کلان و يک نگاه فراگير به اين حادثه بيندازيم. نگاههاي جزئي، نگاه به حوادث ميانهي راه و نگاه به افت و خيزها، خيلي گويا نيست؛ بايد نگاه کلان و فراگير به انقلاب اسلامي - که البته بسياري از مردم خود ما، برجستگان خود ما و بيگانگان، اينگونه کلان نگاه کردهاند - در سطح افکار عمومي زنده بشود و به آن توجه پيدا بشود. ( 11/02/1387)
2/2- عوامل بالادستي
در همهي حوادث عالم چند عنصر را بايد در کنار هم ديد: يکي نگاه به عوامل اولي، يعني عوامل بالادستي حادثه است: انگيزهها، هدفها، زمينههاي تاريخي، زمينههاي جغرافيائي و جغرافياي سياسي؛ اينها چيزهائي است که در شناخت حادثه تأثير دارد. در حادثهي انقلاب ما، آن عنصر اول عبارت است از همان ايمان مردم، مبارزات آزاديخواهانه و جرقههاي اين مبارزات - که در مشروطيت و در تحريم تنباکو به وسيلهي ميرزاي شيرازي و در نهضت ملي شدن صنعت نفت و در حوادث گوناگون ديگر، اين زمينههاي تاريخي وجود پيدا کرد - و بيداري روحانيت مبارز و شخص امام بزرگوار که از اين زمينهها بهترين استفاده را کرد و اين حرکت به راه افتاد. اين، آن پيشزمينه است. ( 11/02/1387)
3/2- مردم ، عنصر مياندار و ميداندار در اين حادثه
عنصر دوم نگاه کردن به ميداندار و صاحب حادثه است. عنصر مياندار و ميداندار در اين حادثه مردم بودند؛ مردم! حادثهي عظيمِ بينظيرِ تاريخي انقلاب اسلامي را مردم رقم زدند. انکار نقش مردم و بياعتنائي به حضور مردمي - که متأسفانه امروز در بعضي از نگاههاي شبهروشنفکرانه، انسان مشاهده ميکند - خطاست. وقتي مردم به يک سمتي گرايش پيدا ميکنند، کساني که از اين گرايش خود را منتفع نميبينند، اسمش را ميگذارند حرکت پوپوليستي و حرکت عوامگرائي! اين خطاست. انقلاب را همين ارادههاي مردمي و همين حضور مردمي - که متکي به ايمان آنها بود - توانست بوجود بياورد و به پيروزي برساند. ملت ايران با ايمانش، با احساساتش، با غرور ملياش، با افتخار به گذشتهي تاريخي و مواريث عظيم فرهنگياش، توانست اين حرکت عظيم را بوجود بياورد. ( 11/02/1387)
3 ـ عوامل انساني
1/3- حرکت عمومي ملت براي پيروزي انقلاب اسلامي
در انقلاب ما، در حرکت عمومي ملت ما، در سرتاسر اين کشور بزرگ شايد روستائي نبود، شهر کوچکي نبود که در او شعبهاي از اين شعلهي مقدس چشمها را خيره نکند. همه جا، سرتاسر کشور يک شعار، يک مطالبه، يک همت بر همهي دلها و ذهنها حاکم بود. مردم به معناي واقعي کلمه اين بار سنگين را با جسمهاي خودشان، با روحهاي خودشان، با دلهاي خودشان بلند کردند. توي خيابانها مردم با جسم خودشان در مقابلهي با طاغوت حاضر شدند؛ در دنيا هم چنين چيزي سابقه نداشت. ( 28/06/1391)
2/3- عاملِ محوري انقلاب
اينجور نگاه کلان به انقلاب - يعني نگاه به انگيزهها و زمينهها و عوامل بالادستي انقلاب و تشکيل نظام، و نگاه به عاملِ محوري انقلاب يعني مردم و ايمان ديني آنها، و نگاه به هزينهها - موجب ميشود که ما در هر شأني که هستيم و در هر جا که هستيم، به مسائل جزئي و کوچک خيلي اهميت ندهيم؛ به عظمت انقلاب و حرکت عمومي انقلاب نگاه کنيم که بحمداللَّه در طول اين سي سال، با قدرت و قوّت ادامه داشته است و ملت ايران هر روز بهتر از گذشته - با اينکه توطئهها و تلاش دشمن هم بيشتر شده - به پيش حرکت کرده است. (11/02/1387)
3/3- نقش زنان در پيروزي انقلاب اسلامي
در انقلابها، در همين حرکت بيداري عظيم اسلامي؛ من به شما عرض کنم، اگر زنان در حرکت اجتماعي يک ملتي حضور نداشته باشند، آن حرکت به جائي نخواهد رسيد، موفق نخواهد شد. اگر زنان در يک حرکت حضور پيدا بکنند، يک حضور جدي و آگاهانه و از روي بصيرت، آن حرکت به طور مضاعف پيشرفت خواهد کرد. در اين حرکت عظيمِ بيداري اسلامي، نقش زنان، يک نقش بي بديل است و بايد ادامه پيدا کند. زنان هستند که همسران خود را و فرزندان خود را براي حضور در خطرناکترين ميدانها و جبههها آماده ميکنند و تشجيع ميکنند. ما در دوران مبارزه با طاغوت در ايران و همچنين بعد از پيروزي انقلاب تا امروز، برجستگي نقش زنان را به طور واضح و ملموس مشاهده کرديم و ديديم. اگر در جنگي که هشت سال بر ما تحميل شد، زنان ما، بانوان کشور ما در ميدان جنگ، در عرصهي عظيم ملي حضور نميداشتند، ما در اين آزمايش دشوار و پر محنت پيروز نميشديم. زنها، ما را پيروز کردند، مادران شهدا، همسران شهدا، همسران جانبازان، همسران اسرا و آزادگان ما؛ مادران اينها با صبر خود يک فضايي را در يک منطقهي محدودي به وجود آوردند، که آن فضا جوانها را، مردان را، به حضور مصممانه تشويق ميکرد؛ و اين در سراسر کشور گسترده شد و گسترده بود. نتيجه اين شد که فضاي کشور ما يکسره فضاي مجاهدت شد، فضاي فداکاري و گذشت شد؛ گذشت از جان. و پيروز شديم. (21/04/1391)