(روزنامه آرمان – 1395/03/06 – شماره 3047 – صفحه 6)
* علت اصلی شکست چهرههای شاخص اصولگرا از چهرههای کمتر شناخته شده اصلاحطلب در انتخابات تهران را چگونه ارزیابی میکنید؟
** این مساله را که چرا اصولگرايان در تهران شكست خوردند، به تفصيل بارها تحليل كردهام ولي اجمالا به برخی از آنها اشاره میکنم: ناديده گرفتن واقعيت قدرت افكار عمومي توسط شوراي ائتلاف اصولگرايان و تلاش براي شكلدهي مكانيكي و مصنوعي آن، ناديده گرفتن نظرسنجيها كه از حمايت اكثريت مردم از مذاكرات و تلاش براي تشنجزدايي حكايت ميكرد، قرار دادن افرادي كه در جهت خلاف مسير حركت در ليست و بدتر از آن تخصيص بخش اعظم ليست به آنها، طي كردن روند غيرمردمسالارانه به هنگام تعيين ليست و تلاش براي اعمال آن به عنوان نظر همگان، ارسال پيامهاي منفي به افكار عمومي از طريق انتخاب بعضي افراد شهره به تندخويي سياسي در ليست، ارسال پيام منفي به افكار عمومي از طريق ايجاد تقابل با بخش اعتدالي اصولگرايان و چهرههايي نظير دكتر علي لاريجاني، تلاش براي ايجاد فضاي موهوم دوقطبي هراس از پيروزي اصلاحطلبان يا پذيرش ليست تهران بدون ايجاد اقناع عقلاني، فقدان استراتژي انتخاباتي درست در مواجهه با شرايط ذهني پسابرجام، عدم شناخت درست از رويكرد و رفتار انتخاباتي مردم تهران، سياسي كردن محض انتخابات تهران كه منجر به پيشداوري نسبت به ليست اصولگرايان شد، تبليغ علني ليستي راي دادن با توهم در اختيار داشتن فضاي سياسي كه به اقدام جريان مقابل انجاميد و باعث بیاثر بودن ليست اصولگرايان در تهران شد و نهايتا زير بار شكست نرفتن و نپذيرفتن مسئوليت آن در تهران، تا دستكم در آينده چنين اشتباه سياسي مجددا تكرار نشود.
* پدیده اصلی این مجلس علاوه بر پیروزی اصلاحطلبان حضور قابل توجه مستقلین است. چرا مردم تصمیم گرفتند در این دوره مستقلین را به مجلس بفرستند؟
** مستقلین اساسا سه گروهند؛ اول كساني كه واقعا مستقلند و دوم كساني كه جناحي بودهاند ولي در ليست جناح قرار نگرفتند و بنابراين مستقل آمدند و سوم كساني كه احساس كردند اگر به هر دليلي در ليست جناح خودشان و كشتي جناحي بمانند شكست میخورند لذا هوشمندانه فضا را سنجيدند و از كشتي در حال غرقشدن جناح خودشان بيرون جهيدند. اينها تحليل دقيقتري از جناحشان داشتهاند. البته مردم در مناطق و غير مراكز استانها بيشتر دغدغه مسائل خود را دارند تا بازيهاي سياسي حاکم در میان احزاب.
* مستقلین در مجلس آینده تمایل به چرخش به سمت اعتدالگریان خواهند داشت یا همکاری با اصولگرایان را ترجیح می دهند؟
** مستقلين در مجلس دو نوع رفتار خواهند داشت؛ اول مستقل در نام و مستقل در عمل. يعني تا آخر مستقل خواهند بود. دوم مستقل در نام و جناحي در عمل. اينها عنوان مستقل را نگه خواهند داشت ولي بر حسب گرايش جناحي خود دقيقا مثل يك هوادار جناحي، خواه اصلاحطلب يا اصولگرا عمل خواهند كرد. اما به نظرم مستقلین بيشتر گرايش عملگرا دارند و بهجاي تعهدات سياسي به جناحها خواهند كوشيد سر هر مورد خاص امتياز خاصي براي حمايت خود دريافت كنند.
* لاریجانی در مجلس گذشته نشان داد که از همراهی با اصولگرایان تندرو رضایت ندارد و در پرونده هستهای در مقابل برخی خواستههای آنها ایستادگی کرد. رفتار لاریجانی در برابر بخش تندروی جریان اصولگرا را چگونه تحلیل میکنید؟
** علي لاريجاني شخصا برحسب نوع نگرش و علايق ذهني بيشتر در حد واسط عملگرايي - اعتدالگرايي است. از اين رو او نمي تواند رفتار تندروها را تحمل كند.
* ایستادگی لاریجانی در برابر تندروها میتواند سرآغاز بازسازی اندیشه اصولگرایی و نوعی پالایش در میان آنان باشد؟
** من تا اين حد مطمئن نيستم. فرايند اصلاح در مدل رفتاري اصولگرايي بسيار پيچيده است و علي لاريجاني از موضع عملگرايي بهويژه وقتي كه خود ذينفع از تحولات است نميتواند فاكتور قاطعي در عمل محسوب شود هرچند ايستادگي او كدهاي لزوم تغيير را تقويت ميكند. واقعيت آن است كه صرف اقتضائات عملي نميتواند يك جريان تكليفگرا را متحول كند. جريان نوسازي در ميان اصولگرايان بايد پشتوانه قدرتمند ديني داشته باشد. همانطور كه آيتا... مصباح از حوزه جريان خاصي در ميان اصولگرايان، آنها را تغذيه تئوريك كرد. جريان عقلگرايي درون اصولگراها هم بايد از حوزه تغذيه تئوريك شود. كساني نظير آيتا... جوادي آملي قدرت و مقبوليت لازم را براي اين كار دارند اما بايد ديد ضرورت آن را احساس ميكنند يا انگيزه لازم براي آن را دارند يا خير؟ در هر حال معتقدم كه حوزه اساسا عقلگراست و بايد جريان عقلگراي اصولگرا به حوزه و علماي دين در تغذيه تئوريك خط تعقل اعتماد كند.
* جریان اصولگرا به هر طریق امروز پایگاه قبلی خود را ندارد. اگر با این موضوع موافق هستید آیا معتقد به بازاندیشی در جریان فکری اصولگرایان نیز هستید؟
** حجم پايگاه اجتماعي هر دو جناح سياسي نزديك بههم است ولي بر حسب موضوع، ظرفيت جذب تغيير ميكند. اما بله واقعا معتقدم اصولگرايي اگر در شرايط جديد خود را بازتعريف نكند حتي نزد هواداران خود دچار مشكل توجيهي خواهد شد.
* این بازاندیشی و احیا در این جریان اصیل انقلابی( اصولگرایان) در چه زمینههایی باید صورت بگیرد؟
** نوسازي تشكيلاتي با رويكرد اتكا بر افكار عمومي اصولگرايان و بازتعريف مفاهيم و تبيين مصاديق اصولگرايي بر پايه آن مفاهيم و مهمتر از همه روشنسازي مرزهاي ارزشي و هنجاري بر پايه باورها و نيز آموزههاي ديني بهصورت ارزشهاي مطلق و نه ارزشهايي كه در شرايط متفاوت بتوان به راحتي با توجيهات سست آنها را كناري نهاد.
* اصولگرایان بسیاری از مهرههای خود را از لاریجانی گرفته تا جلیلی و رضایی در انتخاباتهای گذشته آزمودهاند و آزموده را آزمودن در انتخابات ۹۶ خطاست. اصولگرایان در انتخابات ۹۶ این قصد را دارند که در مقابل روحانی به رقابت بپردازند؟
** تجربه نشان داده است كه روساي جمهور معمولا گفتمان رقيب را در بستر ضعفهاي خود پرورش ميدهند. بايد ديد روحاني با اصرار بر كدامين اشتباهاتش، رقيب خود را مسلح به شعار پيروز ميكند. اصولگرايان فعلا هيچ رويكرد ساختاري براي ورود به انتخابات رياست جمهوري از خود نشان ندادهاند و گمانم آن است كه مثل هميشه در آخرين لحظات بدون استراتژي وارد صحنه ميشوند و نتيجه را به بخت و اقبال واگذار ميكنند.
* شاهد هستیم که احمدینژاد و تیم رسانهای وی این روزها در حال محک شرایط کشور برای ورود مجدد وی به رقابتهای سال۹۶ در ریاست جمهوری هستند. در صورت کاندیدا شدن احمدینژاد اصولگرایانی که این روزها نگاه مثبتی به وی ندارند آیا حاضر هستند از وی حمایت کنند؟
** لازمه اتخاذ موضع، داشتن استراتژي دقيق است. متاسفانه اصولگرايان فعلا استراتژي انديشيدهشدهاي در اين باب ندارند. وقتي تحليل مستدلي وجود نداشته باشد فقط اميال و احساس بهجاي آن مينشيند. در حالي كه در جمع اطرافيان احمدينژاد روشن است كه ميدانند چه مي كنند. آنها رويكرد چپ پوپوليستي را در حوزه اقتصاد، رويكرد نيمه ليبرال - عملگرا را در حوزه فرهنگ و رويكرد ماجراجويانه را در حوزه سياست خارجي برگزيدهاند. نميگويم لزوما جواب ميگيرند ولي در ساير گرايشهاي اصولگرا كدامين استراتژي قابل طرحي وجود دارد؟ هيچ.
* به عنوان یک اصولگرا چه نقاط ضعفی در دولت روحانی می بینید که می تواند به پاشنه آشیل وی تبدیل شود؟
** نميدانم چطور واقعيت را براي آقاي روحاني تصوير كنم كه هم واقعيت را ببيند و هم نرنجد و احساس توهين نكند؛ چون بالاخره هم براي او احترام قائلم و هم ميدانم اهل قدرت هرچه بالا ميروند بعضا تحملشان براي شنيدن حقيقت پايين ميآيد. پس بين خوشايند آقاي روحاني و حقيقتگويي، حقيقت را انتخاب ميكنم. دولت روحاني از نظر من اين گونه است: يك فرمانده كه در جهاني زيبا از تعاملات جهاني سير ميكند و در قصري شيشهاي زندگي ميكند كه شكستهاي عميق بر آن افتاده است.
با دوستاني اصلاحطلب كه او را غاصب عنوان خوبش ميدانند و اما با لبخند و از سر ناچاري با او كار ميكنند؛ او نيز در ميان ابرهاي سفيد و رنگينكمان زيبايي كه اطرافيانش براي او تصوير كردهاند، سير ميكند و از چالههاي پيش پايش يا خبر ندارد يا دوست ندارد ببيند! دولتي كه دو ژنرال محبوب ميان مردم دارد؛ ظريف كه محتاطانه ميداند چه ميكند و هاشمي وزارت بهداشت كه او نيز محبوب است ولي عمل به اختيار. مابقي در حد ژنرالي عمل نميكنند حتي زنگنه كه خلاف اين فكر ميكردم. از طرف ديگر اين دولت چنان در فضاي نخبگي خود خوش است كه تحولات ژرف در نگاه مردم را نسبت به خود نميبيند و بقايش به دليل نداشتن آلترناتيو با برنامه يا محبوب است و نه هنرمندي و مديريت خودش. آنچه بود را از منظر خويش گفتم خواه پند گيرند خواه ملال.
http://armandaily.ir/fa/Main/Detail/152584
ش.د9500470