(روزنامه مردمسالاري – 1395/02/12– شماره 4027 – صفحه 9)
فارغ از اينکه چه کسي نامزد نهايي دو حزب عمد? ايالات متحده در انتخابات رياست جمهوري خواهد بود، ترامپيسم نمايانگر خط و شي آتي جمهوريخواهان و کلينتونيسم خط فکري غالب بين دموکراتها ميباشد. آنهايي که به پوپوليسم دونالد ترامپ به عنوان يک کجروي کوتاه مدت حزيب مينگرند که خيلي زود به سنت اقتصاد آزاد و دولت کوچک باز ميگردد، سخت در اشتباهند. همين امر در مورد کساني که معتقدند رويکرد سناتور «برني ساندرز» به سوي جوانان حکايت از پشت کردن به ترکيب چپمحور بيل کلينتون، باراک اوباما و هيلاري کلينتون است، صادق ميباشد. به هر صورت دو پديد? ترامپيسم و کلينتونيسم معرف رويکرد محافظهکاري و پيشرفتطلبي در آمريکا خواهند بود. ممکن است سال جاري پرآشوبترين سال انتخاباتي پس از سال 1968 باشد اما علت اين آشوب چيز ديگري است. انتخابات رياست جمهوري سال 1968 گام بزرگي در جهت تغيير جريانهاي حزبي بود. (از همگسيختگي دموکراتها و جمهوريخواهان اواسط قرن بيستم و تخصيص مجدد بلوکهاي رأيدهنده ميان دو حزب) اما در سال 2016 با تکامل فرآيند جريانهاي حزبي مذکور، به جاي آن شاهد تجديدنظر در خط ومشيها هستيم، يعني آنچه که هر حزب براي جمعيت رأيدهند? موجود خود، به آن ميگرايد.
ما عادت کردهايم که انتخاب «رونالد ريگان» در انتخابات سال 1980 را آغاز عصري جديد بدانيم. اما از قل? 2016 ريگان و بيل کلينتون بيشتر شبيه به دوران گذار هستند. در طول اين زمان گرايش حزب دموکرات به حزب جمهوريخواه محافظهکار اجتماعي و دموکراتهاي پوپوليست اقتصادي مانند هواداران کمپين مستقل رياستجمهوري «جرج والاس» دموکرات در سال 1968، هنوز به تکامل نرسيده بود. همچنين است در مورد حرکت جمهوريخواهان راکفلري معتدل در جهت مخالف. در حزب جمهوريخواه رونالد ريگان، حزب محافظهکار سنتي بر کسب و کار متمرکز بود و رويکرد «دولت کوچک» نسبت به رشد جمعيت دموکراتهاي ريگانيِ پوپوليست يا دموکراتهاي والاسي بسيار محسوستر بود. همانند «بري گلدواتر» نگاه اقتصادي ريگان بيش از پوپوليستي بودن، به ليبرال بودن نزديک بود. در دوران نامزدي، او سياست تأمين اجتماعي و درماني را تقبيح نمود هرچند پس از اتنخاب شدن از حمله به آن خودداري کرد.
سال 1968 وي از نخستين گردهمايي بزرگ حمايت از مهاجران غيرقانوني در تاريخ آمريکا حمايت کرد، هرچند بهرهمند از پشتيباني سفيدپوستان طبق? کارگري بود که از سياستهاي تبعيض مثبت، مهاجرت انبوه، آزاديهاي جنسي و ليبرالسم فرهنگي ناخرسند بودند. ريگان تحت نفوذ يک رويکرد خوشبينانه بود که بيشتر نقاط مشترکي با توسعهگرايي اتاق بازرگاني داشت تا پوپوليسم محافظهکار جنگطلب. «بيل کلينتون» هم مانند «رونالد ريگان» يک شخصيت دوران گذار در عصر کثرت حزبگرايي بود. وي خود در کمپين سال 1972 «جرج مکگارون» مشارکت فعال داشته بود. با اين وجود در دهههاي 80 و 90 دموکراتهاي ريگاني به عنوان رأيدهندگان معلق، آنقدر براي کلينتون، الگور و ساير دموکراتهاي تازهوارد مهم بودند که سعي کنند خود را از چپ ليبرال در خصوص موضوعاتي مانند نظاميگري، سياستگذاري، مجازات اعدام، سانسور و ساير موارد دور کنند.
ليکن در انتخابات سال 1994 که حزب جمهوريخواه هر دو مجلس را در اختيار گرفت، بسياري از دموکراتهاي تمرکزگراي محافظهکار، عليالخصوص در جنوب و غرب جاي خود را به جمهوريخواهان دادند. دموکراتهايي که از اين سلاخي جان سالم به در بردند در نيوانگلند و سواحل غربي، شهرهاي بزرگ و دانشگاهي و جوامع سياهان و لاتين پايگاه داشتند. اما در انتخابات ميانمدت سال 2010 بسياري از بقاياي دموکراتهاي محافظهکار- تمرکزگرا نيز از کنگره حذف شدند. به بيان سادهتر، پايگاه امروز دموکراتها در اتحاد سفيدپوستان شمالي، غرب مياني و سواحل غربي از جمهوريخواهان راکفلري قديمي و سياهان و لاتينها قرار دارد. جمهوريخواهان نيز به نوب? خود در سال 2016 متکي به حوزههاي انتخابي کارگري هستند که پيش از اين مقر اصلي حزب مقابل بود. با اين تغييرات در جريانات حزبي، زمان تغيير سياستها رسيده است تا شکاف ميان اهداف سنتي احزاب سياسي و ارزشها و منافع رأيدهندگان کنوني، کم شود.
در حزب جمهوريخواه اهداف سنتي حزبي تحت نفوذ جنبش محافظهکار و حاميان مالي حزب، تأکيد بر تجارت آزاد و مهاجرت با مقياس کلان و کاهش گستر? سياستهاي تأمين اجتماعي و درماني داشته است که علت اصلي احساس خشم و سرخوردگي طبق? سفيد کارگرِ حامي اين حزب گرديده است.
«دونالد ترامپ» يکهتاز پوپوليسم محافظهکارانهاي شده است که پيش از او توسط افرادي مانند «مايک موکابي»، «ريک سانتوروم» و «پاتريک بوکانان» مطرح شده بود. در کوتاه مدت، گرايشات مذهبي جناح راست به جمهوريخواهان اجازه داد تا کاهش مالياتهاي ثروتمندان را به ازاي حمايت از ممنوعيت سقطجنين و ازدواج همجنسبازان به دست آورند. اما با نزول محافظهکاري مذهبي، نوعي پوپوليسم اروپايي در جهت حمايتگرايي از صنايع داخلي و تحديد مهاجرت در حال رشد است. زماني مديد پيش از ورود دونالد ترامپ به بازي در سال 2015، ليبرالهاي اقتصادي که در طبق? حامي و نشريات و اتاق فکرهاي جمهوريخواهان جايگاه غالبي داشتند، در حال مغلوب شدن توسط پوپوليستها بودند. مسأل? مخالفت با مهاجرت غيرقانوني از نقشي حاشيهاي که در کمپين «پاتريک بوکانان» در ده? 90 داشت، به معيار اصلي «محافظهکار واقعي» بودن يا جمهوريخواه بودن تبديل گرديده است. در سال 2007 و 2013 اپوزيسيون درون حزبي جمهوريخواهان پوپوليست، جمهوريخواهان را که کنترل هر دو مجلس را در دست داشتند وادار نمود تا لايحهاي که پيش از آن توسط جرج بوش براي خصوصيسازي جزئيِ نظام تأمين اجتماعي ارائه شده بود، از دستور کار خارج نمايند.
امروز «دونالد ترامپ» شکاف ميان جمهوريخواهان محافظهکار سنتي و غالب رأيدهندگان جمهوريخواه فعلي را مشخص مينمايد که خواستار بهبود معيشت طبق? کارگر و تجديدنظر در سياست مقابله با مهاجران غيرقانوني، مسلمانان، رقباي تجاري و متحدان پوشالي هستند. نامزدهاي کم عيبتر و وجيهتر از ترامپ مانند «تد کروز» که مقبوليت بيشتري نزد تشکيلات جمهوريخواه دارند با ايجاد موازنه ميان چپ (معيشت طبق? کارگر) و راست (مهاجرت و تجارت)، احتمال موفقيت بيشتري براي تنظيم دوبار? خط و مشيهاي حزبي دارند. سياست تجديدنظر در خط و مشي حزبي مشابهي ميان دموکراتها در راه است. اما با توجه به اشتياقي که جوانان به «برني ساندرز» نشان ميدهند، تنش اصلي ميان ساندرز و هيلاري نيست بلکه ميان هيلاري و ميراث بيل کلينتون است.
همچنانکه ديدهايم «بيل کلينتون» بيشتر تلاش داشت هم به اقليتهاي رأيدهند? روبه افزايش آمريکايي، زنان مجرد و پيشرفتطلبها نزديک شود و هم به بقاياي اتحاد قديمي روزولت. امروز پيشرفتطلبها با نگاه به گذشته، دولت «بيل کلينتون» را به علت تمايل به سياست «زندانگرايي» در جهت جلب حمايت رأيدهندگان سفيدپوست، ملامت ميکنند و بسياري نيز از حمايت وي از قانون ازدواج ضد همجنسبازان و اصل تبعيضآميز «نه بپرس، نه بگو» در ارتش ايالات متحده ناراضي هستند. هماکنون جامعه و حزب دموکرات سياست بازتري نسبت به حقوق همجنسبازان دارند. با حمايت ديوان عالي، ازدواج همجنسبازان قانوني شده و جذب آنان در ارتش ممکن شده است. محبوبيت دموکراتها در انتخابات از سال 1992 تاکنون به جز انتخابات سال 2004 و رشد ميراث اوباما در بلندمدت که منتهي به افزايش رأيدهندگان لاتينِ اين حزب شذه است، استراتژيستهاي دموکرات را متقاعد کرده است که ديگر نيازي به محافظهکاران اجتماعي يا ليبرالهاي اقتصاديِ ريگاني ندارند و اکثريت اجتنابناپذيري در قو? مجريه واحتمالا در دولت براي هميشه خواهند داشت و ديگر نيازي نيست مانند ده? 90 براي جذب رأي سفيدپوستان طبق? کارگر، به سياست ترکيبي کلينتوني مبني بر بهبود اقتصاد و کسب و کار همزمان با ليبراليسم اجتماعي و نژادي بيتوجهي شود.
تجديدنظر در خط و مشي حزبي دموکراتها مستلزم اين است که «هيلاري کلينتون» خود را برخي سياستهاي دولت همسرش دور کند و سياستهايي مطابق با حوزههاي انتخابي اصلي حزبي اتخاذ نمايد. در خصوص مسائل عدالت کيفري يا مهاجرت، وي دقيقاً همين کار را انجام داده است. حتي اگر توسط ساندرز به چالش کشيده نميشد هم احتمالا به همين صورت عمل مينمود. اما چه چيزي محبوبيت «برني ساندرز» را توجيه ميکند. بدون ترديد يک توجيه به اعتراف خود هيلاري، کاريزماتيک نبودن وي نسبت به اوباما يا همسرش ميباشد.
توجيه ديگر تمايلات نسلي است. همانند جواناني که سال 2008 به اوباما روي آوردند، جوانان امروزي نيز به ساندرز تمايل دارند. ليکن در خصوص مسائل اجتماعي و نژادي، ساندرز بهتر از کلينتون عمل کرده است و مخصوصاً به صورت فردي بر مسائلي مانند طبقه، نابرابري و فساد سياسي متمرکز شده است. اما از آنجا که وي نامزد حزب دموکرات است ناچار خواهد بود به مسائل حزبي مانند نابرابري نژادي در امور پليسي و جزايي و محيط زيست و مهاجرت نيز توجه کند. پس از انتقاد ساندرز از مخالفت هيلاري با اعطاي گواهينام? رانندگي به مهاجران غيرقانوني در سال 2007، هيلاري نيز در جمع طرفداران خود گفت: «آيا ورشکسته کردن بانکهاي بزرگ باعث پايان نژادپرستي يا تبعيض جنسيتي ميشود؟»
اين اشتباه بزرگي است که همدردي بسياري با مفهوم «سوسياليزم دموکرات» که از سوي ساندرز مطرح شده است را به معناي آمريکايي سوسيال دموکرات در سالهاي آتي بدانيم. هيپيهاي ده? 60 و يوپيهاي ده? 80 هرچند همچنان به لحاظ اجتماعي ليبرال هستند، حال که ماليات و اقساط وام مسکن خود را ميپردازند، نگرانيهايي هم در مورد مخارج دولتي دارند. به همين جهت است که بايد آيند? دموکراتها را کلينتوني دانست و آن نسخ? پيشرفتهتري از نئوليبراليسم خلاصي يافته از اعطاي امتيازات راهبردي به رأيدهندگان کارگر سفيدپوست است. در طرف ديگر تنها با گذر زمان، تعارض ميان ليبرالگرايي نخبگان جمهوريخواه و پوپوليسم رأيدهندگان اين حزب، کم يا زياد به نفع رأيدهندگان رفع خواهد شد که البته با تمايل به چپ در خصوص معيشت و تمايل به راست در خصوص مهاجرت، از رويکرد خشونتطلب ترامپ دوري خواهد نمود.
منبع: نيويورک تايمز
http://mardomsalari.com/Template1/News.aspx?NID=246610
ش.د9500453