روزنامه کیهان **
مبادا سیلی بخوریم!/ جعفر بلوری
«انقلابی بودن» و «انقلابی عمل کردن»، شاید مهمترین بخش از صحبتهای مهم جمعه گذشته آقا و یکی از مهمترین دغدغههای ایشان در دو سال گذشته بوده باشد. ایشان فقط در سخنرانی روز جمعه خود دستکم 57 بار از این واژه استفاده کردند! چه اتفاقی افتاده که این موضوع تبدیل به دغدغه ایشان شده؟ اصرار عجیب ایشان روی این واژه، قطعا به خاطر برخی اقدامات و اظهارات نسنجیدهای است که عدهای در داخل همنوا با خارج طی سه سال گذشته مدام روی آنها مانور دادهاند.
اما سوای از پاسخگویی حضرت ایشان به شبهات حاصل از این گونه اظهارات نسنجیده، ایشان گویا هدف مهم دیگری نیز از این اصرارها و تکرارها دارند. آقا وقتی میگویند «امامِ انقلابی، کشور را از بسیاری از منجلابها از جمله منجلابهای وابستگی، فساد سیاسی، فساد اخلاقی، حقارت بینالمللی، عقبماندگیهای علمی، اقتصادی و فناوری و آقا بالاسری آمریکا و انگلیس نجات داد و در مسیر حرکت کشور و ملت، تغییری بزرگ ایجاد کرد.» یعنی، اولا؛ فراموش نکنیم که امام راحل عظیمالشان انقلابی بودند و با همین اقدامات انقلابی بر این معضلات فائق آمدند؛ ثانیا؛ راه حل بسیاری از معضلات و مشکلات امروز جامعه نیز اقدامات جهادی و انقلابی است. ایشان در واقع راه حل معضلات مثل وابستگی، فساد سیاسی و اخلاقی، حقارت بینالمللی و برخی عقبماندگیهای علمی و سیاسی و اقتصادی را در انقلابی عمل کردن میدانند. به عبارت کاملتر راهحل این معضلات، اقدام و عمل انقلابی است و نه صرفا صحبت کردن یا برگزاری همایش و برخی موضعگیریهای خالی از تدبیر که از قضا با کمی تدبر میبینیم گاهی صرفا برای بهرهبرداریهای کوتاهمدت انتخاباتی! و سیاسی صورت میگیرند.
یکی از بزرگترین خیانتهایی که علیه انقلاب میشود، تلاش برای تحریف همین واژه و بنیانگذارش امام راحل و عظیمالشان است. اینکه، کار انقلابی و جهادی را مساوی با کارهای هیجانی، بدون پشتوانه فکری و عقلی معرفی میکنند. مفهوم «انقلابی»و «انقلابیگری» قطعا آن چیزی نیست که مدعیان اصلاحات و رسانههای زنجیرهایشان سالهاست القا میکنند. این قماش از بدو وقوع انقلاب اسلامی، هزینه و تلاش زیادی برای تحریف این واژه مقدس و موثر کردهاند تا انقلابی بودن را آن طورِ دیگر جا بزنند. برخی حتی پا را فراتر گذاشته و با واژهسازی و بازی با کلمات، از «انقلاب اسلامی» و «اسلام انقلابی» و تفاوتهای این دو و خطرات واژه دوم گفتهاند. «اسلام رحمانی» نیز واژهای است که احیانا قصد جایگزین کردن آن با واژه «اسلام ناب محمدی(ص)» را دارند. احتمالا مقصود از اسلام رحمانی، اسلامِ منهای مرگ بر آمریکا و اسرائیل و اسلامِ بدون آرمانهای انقلاب است.
مفهوم کار انقلابی و جهادی اما برخلاف آنچه القاء میشود یعنی، کارِ با فکر و تدبیر به علاوه «تلاش مضاعف.» یعنی وقتی طرحی حساب شده و دقیق برای رفع معضلی ریخته شد، پس از مدتی آن را نصفه و نیمه رها نکنیم بلکه با «تلاش مضاعف» آن را به سر انجام برسانیم. کار انقلابی و جهادی فقط محدود به میدان جنگ و شمشیر هم نمیشود. عرصه اقتصاد و فرهنگ هم کار جهادی و انقلابی میخواهد؛ علاج فساد، نفوذ، ناهنجاریهای اجتماعی، آقا بالاسری آمریکا و انگلیس و ... کار جهادی و انقلابی است.
وقتی میبینیم از هفتم بهمن ماه 93 تاکنون، شورای اجتماعی کشور تنها 10 بار تشکیل جلسه میدهد یا برای عبور از طوفانهای سهمگین آسیبهای اجتماعی فقط 400میلیارد تومان بودجه تخصیص داده میشود، یا پس از مزخرف خواندن طرح موفق مسکن مهر طرحی غیرمزخرفی جایگزین آن نمیشود، یا در حالی که تمام امیدها از برجام میشود «تقریبا هیچ» میبینیم دغدغه عدهای در این شرایط اقتصادی میشود لغو شدن فلان کنسرت یا پخش نشدن بهمان صدا، یعنی هیچ طرح و برنامه حساب شده و جدی برای شرایط اقتصادی و اجتماعی امروز نداریم، کار انقلابی پیشکش! علت این بیبرنامگیها و انفعال نیز چیزی نیست جز اینکه «تمام» امیدهایمان به برجام و آمریکا بوده است. برجامی که سرانجامش شده «تقریبا هیچ».
در شرایطی ناکامی اما، «حاشیهسازی» کاربرد مییابد. فرار کردن از متن به حاشیه شاید بتواند به طور محدود به جریانهای ناکام سیاسی تنفس مصنوعی دهد، اما ادامه این روند - همانطور که تاکنون اتفاق افتاده- باعث ناامیدی بیشتر مردم و در نهایت خودکشی سیاسی حاشیهساز خواهد شد.
امروز برای مردم، مقابله انقلابی با رکود، بیکاری، فساد، فیشهای نجومی مدیران دولتی، اعتیاد، طلاق، بزهکاری و... مسئله است نه پخش شدن یا نشدن ربنای فلان خواننده معلومالحال، لغو شدن این کنسرت یا مجوز گرفتن آن موسیقی. وقتی روزنامه «دولتی» که با پول بیتالمال اداره میشود، تیتر و عکس اول صفحه خود را اختصاص میدهد به فلان خواننده و مهمترین دغدغهاش در آن روز میشود، پخش نشدن ربنای او آن هم در حالی که در همان ایام، مراکز رسمی کشور اعلام میکنند، 6 میلیون و 500 هزار نفر بیکار داریم، یک و نیم میلیون نفر معتاد داریم، درصد طلاق بالا رفته، جماعتی حاشیهنشین داریم و 600 هزار بزهکار، دو حال بیشتر وجود ندارد؛ یا این مسائل اهمیتی برایش ندارد و مهم، بازیهای سیاسی و جناحی است یا اینکه، برنامه و طرح جدی برای مقابله با آنها ندارد، که به نظر حالت دوم صحت دارد.
آنگاه که در پاسخ به درخواستها برای مقابله با دریافت پاداشهای حدودا یک میلیارد تومانی برخی مدیران دولتی گفته میشود، تقصیر دولت قبل بود؛ در باره سرقت اموال ایران از سوی اوبامای مؤدب و باهوش گفته میشود، تقصیر دولت قبلی بود، درباره بیکار شدن 3 میلیون نفر طی سه سال گذشته گفته میشود، تقصیر دولت قبلی بود، یا وقتی فلان مقام بلندپایه رسمی در واکنش به چرایی بیخاصیتی برجام میگوید «تصمیمات دولت سابق اقتصاد را عقب برد» معلوم میشود، تمام چشم و امید برجام زدگان به مذاکرات هستهای بوده و هیچ طرح و برنامه موازی یا جایگزینی برای شرایط امروز در نظر گرفته نشده است. راز زنده نگه داشتن دولت قبلی نیز همین جاست. برای مدعیان اصلاحات-برخلاف آنچه نشان میدهند-دولت قبل یک «گنج استراتژیک» است چرا که میتوان برای فرار از وعدهها و ناکامیها پشت آن پنهان شد. اما پنهان شدن پشت دولتهای قبل چاره کار نیست. دولت نیاز به برنامه و طرح اقتصادی و اجرای انقلابی آنها دارد. اقتصاد مقاومتی یک شعار نیست یک روش موثر است که طرح، برنامه و مجری انقلابی میخواهد؛ اقتصاد مقاومتی محدود به کشور ایران اسلامی هم نیست، به معنی سیاستهای ریاضتی هم که غرب با استفاده از آن به استثمار مردم میپردازد هم نیست. اقتصاد مقاومتی یعنی توجه توأمان به ظرفیتهای داخلی و خارجی. یعنی به دست آمریکا و غرب نگاه نکردن. به دشمنان قسم خورده اعتماد نکردن. یعنی برگشتن از راهی که در این سه سال طی کردهایم، را که اگر برنگردیم به قول آقا حتما سیلی میخوریم.
***************************************
روزنامه قدس **
مذاکرات هسته ای و ضرورت حفظ قدرت منطقه ای ایران/دکتر سعدالله زارعی
نکتهای که مقام معظم رهبری درخصوص تجربه حاصل از مذاکرات هستهای ایران و 1+5 فرمودند از دو جهت حائز اهمیت است؛ اول اینکه مذاکره در حالی به پایان رسید که قرار بود دو طرف بخصوص آمریکا به تعهدات بینالمللی بانکی و مالی خود در قبال اقتصاد ایران عمل کنند، در حالی که ملت ایران همچنان منتظر اجرای تعهدات آمریکا است. بنابراین تجربه سنگینی به ما تحمیل شد، در حالی که دولت جمهوری اسلامی ایران بدون کمترین دستاوردی با محدود کردن تأسیسات هستهای و از بین بردن بسیاری از دستاوردهای دانشمندان ایرانی در حوزه فناوری هستهای پیش از موعود به تعهدات خود یکی پس از دیگری جامه عمل پوشاند، در حالی که آمریکا کمترین وقعی به این موضوع نگذاشت و فقط خواهان انجام تعهدات یکسویه از سوی جمهوری اسلامی ایران است.
پذیرش برخی محدودیتهای فراقانونی از جمله پروتکل الحاقی که آزادی عملی و قانونی ما را محدود و متوقف میکند از سوی دولت انجام شد، به امید اینکه آمریکاییها و اروپاییها با برداشتن تحریمهای هستهای به رونق اقتصادی ایران کمک کرده و شرایط را برای تحقق این مساله فراهم کنند. در حالی که نه تنها این موضوع محقق نشد، همچنان جمهوری اسلامی ایران هزینههای سنگین عدم تعهد دنیای غرب بخصوص آمریکا را در قبال توافق هستهای میپردازد. بنابراین توافق هستهای از جهت خسارتهایی که به ملت و نظام وارد کرد، بسیار حائز اهیمت است و تجربهای برای آیندگان ماست که بدانند در مقابل آمریکایی قرار دارند که فریب و دروغگویی جزیی از ذات اوست تا با توسل به این حقیقت مهم در برابر وسوسههایی که آنها را به مراوده با آمریکا فرا میخواند بایستند. مسأله مهم دیگر وقاحت آمریکا در اصرار بر انجام مذاکرات در دیگر حوزههاست؛ آمریکاییها با پررویی از تعهدات خود در برجام شانه خالی میکنند، اما همچنان اصرار دارند که جمهوری اسلامی ایران در سایر پروندههای مفتوحه آمریکا علیه ایران باز هم پای میز مذاکره بنشیند تا به روش آمریکایی موضوعات مورد نظر آمریکا و هراسهایی که آمریکا از ایران به دل دارد با توافق بیپشتوانه آمریکا حلوفصل کند! یقیناً غربیها با ادعای چنین مطالب شرمآوری بدنبال آن هستند تا جمهوری اسلامی ایران را یک یا چند بار دیگر به پای میز مذاکره کشانده و با تحمیل نظرات خود موجب چشمپوشی ملت ایران از حقوق ملی و فراملی خود شوند تا آنچه که آمریکاییها نتوانستند با تحمیل جنگ، تحریک دشمنان ایران، باز کردن راه گروههای تروریستی به داخل ایران و پشتیبانی از رژیمهای تروریستی چون رژیم جعلی صهیونیستی به اهداف خود دست پیدا کنند، پای میز مذاکره به آنها برسند. مسلماً تحقق چنین اهدافی برای آمریکا پیروزی بزرگی بشمار میرود، چرا که بدون کمترین هزینه به مهمترین اهداف خود در ایران دست مییابند. از این رو تجربه مذاکرات هستهای و آنچه دغدغه مقام معظم رهبری است باید موجب هوشیاری بیش از پیش ملت و مسؤولان شود تا با استفاده از تجربه هستهای در مسایل پیشرو اعتنایی به آمریکا و تعهداتش نکنیم، چرا که میز مذاکرهای که آمریکا بر سر آن مینشیند همان دامی است که هدفی جز به اسارت کشیدن ایران ندارد. حال این سؤال پیش میآید که اگر قرار بود مذاکرات هستهای دستاوردی بدنبال نداشته باشد، ضرورت نشستن پای میز مذاکره با آمریکا چه بود؟ بیشک سؤال ملت ایران از دولت این است که اگر شما پای میز مذاکره نمیرفتید و توافق برجام دست پیدا نمیکردید چه اتفاقی در کشور میافتاد؟ چرا هزینههای بیشماری به کشور تحمیل شد، در حالی که فایدهای بدنبال نداشت؟ طبیعتاً مهمترین هدف آمریکا در ایران کاهش قدرت منطقهای جمهوری اسلامی است، از این رو در تلاش است به بهانههای مختلف یکبار دیگر ایران را پای میز مذاکره بکشاند تا به بهانههای واهی امتیازات بزرگی از ایران بگیرد. حفظ قدرت منطقهای جمهوری اسلامی ایران به معنای حفظ منافع ملی ماست، بنابراین دولت و مسؤولان باید به این نکته توجه داشته باشند که حفظ قدرت ایران در حفظ قدرت منطقهای است نه در مذاکره و چوب حراج زدن به این قدرت و توانایی!
دولت و ملت ایران باید به خوبی بدانند اگر ما از مردم مظلوم سوریه، عراق، یمن چشم بپوشیم آمریکا به اهداف خود در منطقه دست مییابد. از آن سو قدرت ایران بشدت تضعیف خواهد شد. بیشک چشمپوشی از قدرت منطقهای چشمپوشی از بسیاری مسایل امنیتی و منافع ملی است که سهم اقتدار حاکمیتی جمهوری اسلامی ایران را کاهش خواهد داد. در این صورت کشورهایی مثل آمریکا و حتی به مراتب ضعیفتر از این کشور نه تنها به ما اعتنایی نخواهند کرد بلکه با توسل به زور خواهان تحمیل نظرات و عقاید خود به ملت ایران خواهند بود. بیشک در دنیایی که قدرت و زور حرف اول را میزند، ملتی که از قدرت خود چشم بپوشد، جایزهای دریافت نمیکند و تحتنظر دیگر قدرتها با ذلت زندگی خواهد کرد.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
تحلیل سیاسی هفته
بسم الله الرحمن الرحیم
هفته جاری به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان و بازشدن درهای رحمت الهی به روی بندگان، سراسر برکت و مغفرت شد چرا که هر لحظهاش به واسطه حضور در ضیافت الهی و بارش آیات قرآن سرشار از معنویت است. بیسبب نیست که این ماه را «آغاز سال نو مومنین» و «بهار آشتی با خدا» نامیدهاند؛ ماه متبرکی که روزهای آن روزهای پرهیز و ایمان و شبهایش لحظههای اوج دلدادگی است. ماهی که شبهای قدر و عطای بیمنتهای الهی را همچون نگینی در خود جای داده و نفسهایش فرصت دوباره بال و پر گشودن و سجده شکر بر آستان عبودیت سائیدن است.
در این ماه لبهای تشنه، چشمها و گوشهای فروبسته و دلهای زنگار شسته به میهمانی خدا میروند تا از رضوان الهی توشه برچینند و سالک پیمودن یک سال طول و دراز در زندگی مشقت بار شوند. پس از خدا بخواهیم که در این ماه که عطر رمضان در فضای هستی پیچیده، با طعم شیرین گرسنگی، ما را از خواب غفلت بیرون آورده و عفو و بخشش را نصیبمان گرداند.
اوایل هفته جاری نمایندگان مجلس دهم به دیدار رهبری رفته و نقطهنظرات ایشان را درباره مجلس و اولویتهای آن دریافت کردند. واقعیت اینست که مجلس دهم به خاطر ویژگیهای مختلف امیدهای زیادی به آن بسته شده و انتظارات گستردهای به لحاظ وضعیت ویژه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور از آن میرود.
بدون شک بهبود وضعیت اقتصادی یکی از مهمترین مطالبههای مردم از نظام است. در سالهایی که تنگناهای اقتصادی ناشی از تحریمهای بینالمللی هر روز عرصه را بر مردم تنگتر میکرد و مسوولان اجرایی وقت و برخی نمایندگان با رفتار ناکارآمد خود در سیاست و مدیریت، خواسته اصلی مردم یعنی سامان بخشی اقتصاد را نادیده میانگاشتند، مردم به «تغییر» فکر میکردند.
در فضای متحول کنونی و همانگونه که از عنوان شعار سال یعنی «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» هم بر میآید، اقتصاد مهمترین و نخستین اولویت کشور است که باید مانند همه نهادهای نظام در دستور کار مجلس به عنوان نهاد اصلی قانونگذاری کشور قرار گیرد. شاخصهای اقتصادی کشور اگرچه در یکی دو سال گذشته روند رو به بهبودی را تجربه کرده، اما هنوز به سطح مورد انتظار برای رشد اقتصادی مطلوب نرسیدهاند. هنوز نرخ بالای بیکاری، پیامدهای رکود توانفرسا و رشد اقتصادی اندک است؛ وضعیتی که رهاورد تحریمهای ظالمانه بینالمللی علیه کشورمان و سوءمدیریت مسوولان اجرایی و برخی روندهای نامطلوب قانونگذاری به شمار میرود و همچنان دامن اقتصاد را رها نکرده است.
این، البته همه ماجرا نیست. دیپلماسی تعامل محور و تنش زدای دستگاه سیاست خارجی دولت یازدهم، دریچههای تازهای را به روی اقتصاد کشور گشوده است. توافق هستهای ایران و 1+5 و اجرای «برجام» فرصتهای بسیاری را برای کشور فراهم آورد و این امید را ایجاد کرده که بتوان با مدیریت درست این فرصتها، بر مشکلات اقتصادی موجود غلبه کرد. از ماهها پیش تاکنون سران و هیاتهای چند کشور اقتصادی آسیایی و اروپایی به ایران سفر کرده و در دیدار با مسئولان سیاسی و اقتصادی کشورمان موافقتنامهها و قراردادهایی را به امضا رساندهاند؛ که شاید دوره تازهای از پویایی اقتصادی را به کشورمان نوید دهد.
از این رو هفته جاری رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس دهم بر لزوم حفظ اقتدار، هیبت و جایگاه در راس امور بودن مجلس شورای اسلامی، به الزامات قانونگذاری خوب در مجلس اشاره کرده و با برشمردن اولویتهای کاری مجلس در عرصههای اقتصاد مقاومتی، فرهنگ و سیاستهای داخلی، منطقهای و بینالمللی، تاکید نمودند.
رهبر انقلاب اسلامی مقابله با قاچاق را یکی دیگر از اولویتهای کاری مجلس در موضوع اقتصاد دانستند و گفتند: «قاچاق همچون خنجری به پشت نظام است که مقابله با آن هم آسان نیست اما دولت باید با این پدیده شوم برخورد کند و مجلس نیز پشتوانه این برخورد باشد.» حضرت آیتالله خامنهای در ادامه به موضوع فرهنگ به عنوان یکی دیگر از اولویتهای کاری مجلس دهم اشاره کرده و گفتند: «مسئله اقتصاد، اولویت فوری و کنونی کشور است اما فرهنگ در بلند مدت از اقتصاد نیز مهمتر است.»
حضرت آیتالله خامنهای همچنین تاکید کردند: مجلس شورای اسلامی باید ضمن دمیدن روح آرامش در کشور، «انقلابی» باشد و در قانونگذاری انقلابی عمل کند و به مواضع خصمانه و مغرضانه آمریکا، واکنش نشان دهد و در مقابل سیاستهای استکبار ایستادگی کند.
در این هفته و در بیست و هفتمین سالگرد ارتحال امام خمینی و بزرگداشت قیام 15 خرداد، صدای بوق تبلیغاتی رسوا از آنسوی آبها و از جایی که سیلی جانانه انقلاب بر گوش ساکنان آن نواخته شده، به گوش رسید که البته آنقدر مشمئز کننده و بیمحتوا بود که هیچیک از رسانهها جز «بی. بی. سی» آنرا بازتاب نداد. اینکه گزارشگر «بی. بی. سی» و خبرنگار سابق این شبکه در اسرائیل مدعی وجود اسنادی در سازمان سیا شده و مدعی باشد امام خمینی به آمریکائیها گفته «ما با آمریکا هیچ دشمنی خاصی نداریم»، نه تنها هیچ خریداری در ایران نیافت بلکه رسانههای غربی نیز آنرا جدی نگرفته و از کنار آن به عنوان یک فکاهه گذشتند. ولی این قبیل شیوههای تبلیغاتی «بی. بی. سی» به عنوان بنگاه تبلیغاتی غرب نشان میدهد که آمریکائیها هر جا که خواسته باشند اقدامی بسیار رسوا و نخ نمایی علیه انقلاب اسلامی صورت دهند، خود شخصاً وارد عرصه نشده و از نوکرانشان برای این کار استفاده میکنند.
در صحنه بینالمللی، این هفته، نیروهای مقاومت در عراق و سوریه در جنگ با تروریستهای تکفیری، به پیروزیهای چشمگیری دست یافتند و مناطق وسیعی را از چنگ تروریستها خارج کردند. در سوریه، ارتش این کشور به همراهی نیروهای مردمی و با حمایت هوایی روسیه عملیات گستردهای را در استان رقه آغاز کردند و به پیشرفتهای مهمی رسیدند.
براساس تازهترین گزارشها، ارتش سوریه به 25 کیلومتری فرودگاه نظامی «الطبقه» رسیدهاند. این نیروها در مدت چهار روز درگیری شدید با تروریستهای داعشی، 60 کیلومتر در عمق و 25 کیلومتر در عرض، وارد استان رقه شدهاند. درصورتی که ارتش سوریه بتواند به فرودگاه سوق الجیشی الطبقه برسد، گام مهمی در نبرد با تروریستهای مورد حمایت ارتجاع منطقه و استکبار بینالمللی برداشته است و مسیر آزادسازی شهر رقه که به پایتخت گروه تروریستی داعش موسوم شده است هموار خواهد شد.
همزمان در عراق نیز نیروهای مردمی موسوم به «حشدالشعبی» و ارتش این کشور در جنگ با تروریستها به پیشرفتهای بسیار چشمگیری دست یافتهاند. این نیروها هم اکنون محاصره شهر مهم و استراتژیک فلوجه را کامل کرده و منتظر شرایط مساعد هستند تا ضربه نهایی را به تروریستها وارد سازند.
به تایید کارشناسان نظامی و سیاسی، آزادسازی شهر رقه در سوریه و فلوجه در عراق نقطه عطفی در جنگ با تروریستهای تکفیری خواهد بود که مسیر تحولات را به سرعت به نفع حاکمیت در سوریه و عراق تغییر خواهد داد. اکنون نیروهای مقاومت در دو کشور در آستانه این پیروزی مهم قرار دارند و همین مسئله، موجب عصبانیت تروریستها و نگرانی شدید حامیان آنها شده و آنها را واداشته است تا به اقدامات جنون آمیز و جنایات کور متوسل شوند. با توجه به شرایط موجود روزهای آینده، عراق و سوریه، شاهد رویدادهای مهمی خواهند بود.
این هفته، موضوع عقب نشینی بان کی مون از موضع گیری قبل که در آن رژیم ریاض را ناقص حقوق بشر در یمن اعلام کرده بود بازتاب گستردهای پیدا کرد. بان کی مون، پیشتر با استناد به گزارش مراکز تحقیقاتی سازمان ملل اعلام کرده بود که رژیم ریاض عامل 60 درصد قتل کودکان در یمن است و به این دلیل، ائتلاف حمله کننده به یمن به رهبری رژیم ریاض را در لیست سیاه این سازمان قرار داد ولی به فاصله چند روز، ناگهان بان کی مون عربستان را از این لیست خارج ساخت.
کاملاً واضح بود که بان کی مون تحت فشار، از موضع قبلی عقب نشینی کرده است و این، یک رسوایی جدید برای سازمان ملل و به خصوص دبیرکل آن محسوب میشود.
به خصوص اینکه، این عقبنشینی، اندکی پس از سخنرانی نماینده عربستان در جلسه سازمان ملل صورت گرفت. برخی رسانهها علت عقبنشینی بان کی مون را فشار ناشی از لابی عربستان با قدرتهای تاثیرگذار در سازمان ملل دانستهاند و برخی دیگر، آن را به دلیل تهدیدهای ریاض مبنی بر قطع کمکهای مالی به این سازمان ذکر کردهاند. هر دلیلی که باشد این یک لکه ننگ بر پیشانی سازمان ملل و شخص دبیرکل میباشد، هر چند هیچ تغییری در واقعیت مسئله و در اینکه ملتهای جهان، رژیم عربستان را به دلیل جنایات ضد بشری در یمن جنایتکار جنگی میدانند و این رژیم را محکوم میکنند، ایجاد نخواهد کرد.
این هفته ترکیه نیز شاهد چند انفجار بود که شماری کشته و مجروح برجای گذاشت. ترکیه مدتی است که دچار بحرانهای داخلی و خارجی است و عمده ناظران این وضعیت را زاییده سیاستهای غلط جریان حاکم و شخص اردوغان میدانند. اردوغان و حزبش، «عدالت و توسعه» چوب سیاست نابخردانه خود در منطقه و به خصوص در سوریه را میخورند. اردوغان از پنج سال قبل تلاش میکند به هر طریق ممکن به ساقط کردن دولت سوریه کمک کند ولی این تلاشها، نه تنها توفیقی نداشته است بلکه تبعات ناکامی این سیاست مغرضانه و مداخلهگرانه، به داخل این کشور منعکس شده و موجب بروز تنشهای همه جانبه گردیده است. اردوغان که رویای احیای امپراطوری عثمانی و سلطنت در منطقه را داشت اکنون نه تنها به این رویایش نرسیده بلکه کشورش را به خطرات متعدد و بحرانهای پایانناپذیر دچار ساخته است.
***************************************
روزنامه خراسان**
آزادکردن رقه یا آشفته ترکردن منطقه؟/حامد رحیم پور
بحران سوریه با تشدید جنگ در جبهههای «حلب» و شهر «رقه» بهعنوان پایتخت خودخوانده داعش توسط ائتلاف «دموکراتیک سوریه» وارد مرحله جدیدی شده است.
آمریکا اعلام کرده که از عملیات نیروهای کرد برای بازپس گیری شهر رقه پشتیبانی گسترده هوایی خواهد کرد .منابع میدانی از ده ها حمله هوایی بسیار دقیق بمب افکن های آمریکایی علیه مواضع گروه تروریستی تکفیری داعش در رقه و مناطق حاشیه آن مانند شهرک عین عیسی و ... خبر داده اند. به نظر می رسد شطرنج سیاسی سوریه تغییر کرده است وکردها، هم در عراق و هم در سوریه، یک بار دیگر مورد توجه آمریکا قرار گرفتهاند و قرار است در پروندههای مختلفی همچون مبارزه با داعش، مورد اعتماد قرار گیرند . بعید نیست که در این روند، این بار آنان نه در حد دریافت کننده امتیازات موقتی، بلکه در حد شرکای آماده در میدان، نتایج و دستاوردهای خاصی به دست آورند که منجر به تداوم این تعامل شود.اما چرا آمریکا در عین حال که منتظر انتخابات ریاست جمهوری در آذرماه است، تلاش دارد تا جای پای خود را در شمال و شمال شرق سوریه محکم کند؟ ازطرفی کردهای سوری نیز چه منافعی از بازپس گیری رقه وشهر استراتژیک منبج عایدشان می شود؟به طورمشخص آمریکا پس از ورود روسیه درمیدان نبرد سوریه وهمگرایی بیشتر مسکو،دمشق،تهران ونیروهای مقاومت به ویژه حزب ا... لبنان درعرصه میدانی خود را بازنده احساس می کند.پیشروی های چند ماه اخیر ارتش سوریه با حمایت هوایی روسیه وبازپس گیری نقاط استراتژیک عملا به دولت بشاراسد در مذاکرات صلح دست برتری داده است.اکنون به نظر می رسدآمریکا به دنبال تغییر این توازن در عرصه نبرد میدانی است ودر این راه امید زیادی به نیروهای کرد دارد. آمریکا و کشورهای متفق او، به این واقعیت پی بردند که سه عنصر مهم یعنی تمایل کردها به قدرت گرفتن (به طور خوشبینانه قدرت مشروع و جایگاه سیاسی)، سوابق طولانی در سازماندهی حزبی و جنگ پارتیزانی و بالاخره عنصر سوم یعنی اهمیت مناطق جغرافیایی، شرایطی را در اختیار کردها قرار داده که آنان را به یک گروه توانمند تبدیل میکند و باعث میشود که توان آن را داشته باشند، به تحولات سیاسی و پروژههای نظامی و امنیتی، شتاب دهند.در عملیات بازپس گیری رقه نیز به نظر می رسد هدف اولیه کردها نه سیطره بر شهر رقه که به دلیل بافت جمعیتی عرب آن عملا سنگی بزرگ است به نشانه نزدن بلکه سیطره و تثبیت موقعیتشان در مناطق شمالی استان رقه در طول نوار مرزی با ترکیه است که هم اکنون در اختیار داعش قرار دارد.کردهای سوری می خواهند مناطق کردنشین استان حسکه در شمال شرقی سوریه تا شهر کردنشین عفرین در شمال استان حلب اتصال کامل داشته باشد.
منافع کردها وواشنگتن از آزادسازی رقه
سیطره بر نوار مرزی شمال سوریه با ترکیه برای کردها و واشنگتن منافع زیادی دارد.به نوشته اشپیگل آنلاین دولت ترکیه مصمم است که جلوی پیشروی کردها را بگیرد زیرا آنها در صددند در مجاورت مرزهای ترکیه یک دولت خودمختار تشکیل دهند و ترکیه از این بابت نگران است. تشکیل این منطقه خودمختار نه تنها نفوذ ترکیه در سوریه را به میزان زیادی کاهش میدهد، بلکه باعث افزایش قدرت چانه زنی کردها در داخل ترکیه و در یک چشم انداز طولانی مدت مقدمهای برای تجزیه مناطق کرد نشین ترکیه و عراق میباشد.با آزادسازی مناطق شمالی سوریه کردها می توانند همه مناطق نفت خیزشمال و شرق این کشور را به دست آورده و شروع به فروش نفت کنند، آمریکا نیزپایش به جنگ سوریه بیش از پیش باز شده و امکان دخالت نظامی را برای خود حفظ خواهد کردو عملا وحدت ارضی سوریه به خطر خواهد افتاد.
فرجام نافرجام قدرت گرفتن کردها
اما کردها باید بدانند که در عرصه بحران سوریه تنها با یک دشمن بهعنوان داعش روبهرو نبوده و در پراکندگی جبههها از طرف گروههای تندرو چون «جبهه النصره» تا نیروهای بهاصطلاح میانهرو چون «ارتش آزاد سوریه» در معرض خطر حمله قرار دارند. افزون بر این حساسیت ترکیه به تثبیت قدرت کردهای سوریه با توجه به تأثیری که بر اوضاع داخلی این کشور خواهد داشت ، زنگ خطری است که پژواک آن در گلولهباران جبهه کردها در حومه شهر «اعزاز» توسط ارتش ترکیه، شنیده شد.سرنوشت کردهای سوری، به بقا یا عدم بقای نظام سیاسی کنونی سوریه بستگی دارد. شواهد نشان میدهد حتی با بازگشت امنیت کامل به سوریه ، کردهای سوری به دورههای قبل از بحران باز نخواهند گشت و دستکم قدرتی در حد الگوهایی نظیر خودمختاری محدود اداری خواهند داشت که اگرچه در برابر الگویی همچون خودمختاری ، قدرت محدودتری دارد اما در هر حال، بسیار بهتر و مطلوبتر ازدخالت مستقیم نظامی ترکیه درشمال سوریه وگسترش بحران در منطقه است.بنابراین اگرآمریکا سعی در نابودی داعش ومبارزه واقعی با تروریسم دارد واهداف سیاسی از جمله تغییرفضای میدانی سوریه در راستای منافع خود را دنبال نمی کند،مشارکت دادن ارتش سوریه وهمراهی هوایی روسیه در حمله به رقه ضریب موفقیت این عملیات را دوچندان خواهد کرد مگر آنکه آمریکا بخواهد از این پیروزی به عنوان کارتی برای بازی در فضای سیاسی منطقه،سوریه و مذاکرات صلح بهره ببرد.
***************************************
روزنامه ایران**
ساکت های دیروز تحریک کنندگان امروز/محمدرضا تابش
«جمهوری اسلامی» منبعث از آرمانها و ارزشها و خواست های مردم بوده و هست؛حکومتی که رأی مردم در چارچوب ارزش ها سرنوشت آن را مشخص میکند. صیانت از ارزش ها و آرمان هایی که مردم برای آن جانفشانی کردند در همین دو کلمه جمهوری اسلامی مستتر است. هر نوع تعبیر
سوء دیگر برای به رخ کشیدن افکار جناحی و گروهی بهدور از این شعارها و آرمان ها میتواند مخرب باشد و نهایتاً ممکن است مردم را به سمت مسیری جز آنچه برای آن قیام کردند سوق دهد. تحقق عدالت، مبارزه با فساد و تبعیض و فقر و در عین حال توسعه و پیشرفت ارزشها و آرمان هایی هستند که در ذات جمهوری اسلامی مستترند و همه دولت ها از ابتدای انقلاب تا کنون سعی داشته اند که در مسیر تحقق این آرمانها گام بردارند. هرچند بسته به پشتوانه فکری، استفاده از خرد جمعی و میزان اعتقاد به مشارکت نخبگان در روند تصمیمگیریها، نتیجه کار دولتها متفاوت بوده است. هر دولتی که اتکایش در کارها و برنامهریزیها بر استفاده از خرد جمعی بوده است ، توانسته موفقتر عمل کند و هر چقدر به بهرهگیری از خرد نخبگان و نحله های فکری متفاوت کمتر اعتقاد داشته، در دستیابی به اهداف کلان نظام جمهوری اسلامی کامیابی کمتری پیدا کرده است.
دولت یازدهم وارث مصایب، تنگناها و گرفتاری هایی در عرصه های مختلف فرهنگی ، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است که متأثر از نقش کم نخبگان در فرآیند تصمیم گیری دولت گذشته بوده است. چنانکه در دولت گذشته سازمان مدیریت و برنامه ریزی در طرفئ العینی برخلاف نظر نخبگان به تعطیلی کشانده شد و نامه ده ها اقتصاددان درباره اشتباهات اقتصادی دولت مورد بیتوجهی قرار گرفت و این ها تنها نمونه هایی از بی توجهی دولت گذشته نسبت به بهره گیری از انتقادات نخبگان بود که با سکوت کسانی بدرقه شد که حامی دولت قبل بودند اما امروز با چشم فروبستن بر واقعیات به تحریک مردم علیه دولت یازدهم می پردازند. این جریان سیاسی و رسانه های وابسته به آن جامعهای که از تبعیض و فقر ناشی از سوء مدیریت های گذشته رنج می برد و رکود توان تولید کنندگانش را تحلیل برده، تحریک می کنند و به جای ارائه طرحها و نقدهای التیام بخش نمک بر زخم آن می پاشند، اخلاق و ارزشهای انقلابی را نادیده می گیرند.
با وجود این یقیناً اگر کسی طرح و ایده ای داشته باشد که بتواند سبب سامان یافتن بیشتر مسائل موجود در عرصه های مختلف شود، مورد استقبال دولت قرار میگیرد. مشروط بر آنکه آنچه مطرح میشود مبنای علمی و تخصصی داشته باشد و صرفاً انتقادی برای تحریک افکار عمومی نباشد.اگرنه، دادن شعارهای تحریک کننده ای که امکان عملی شدن ندارد با روح آرمانها و ارزشهای انقلاب در تضاد است. زیرا معیشت و اقتصاد مردم با همه اهمیت نباید ابزار مقابله جناحی کسانی قرار گیرد که تا قبل از این دولت معتقد بودند مردم صرفاً برای اقامه ارزش ها و دفاع از دین شان انقلاب کردهاند اما اکنون در نقد دولت، صرفاً بر ضرورت تأمین معیشت و اقتصاد مردم تأکید می کنند.
اینک و در شرایطی که با بحران اقتصادی دست به گریبانیم، قیمت نفت به نصف تقلیل پیدا کرده و دولت با بیش از 600 هزار میلیارد تومان بدهی به ارث مانده( معادل 20 یا 30 سال بودجه عمرانی) مواجه است، تحریک احساسی و غیرکارشناسی مردم در حوزه مطالبات معیشتی شان و اینکه گویا دولت به تنگناهای اقتصادی مردم بی تفاوت است، جفا به انقلاب و نظام و تضعیف دولتی است که به فرموده رهبر معظم انقلاب پیشانی کار است. برخورد دوگانه در نقد دولت های کنونی و قبلی و تحریک مردم و بالا بردن توقعات بدون توجه به امکانات و واقعیات فعلی، سیل بنیاد برکنی به راه خواهد انداخت که نتیجه آن ناامیدی مردم از دولت و چه بسا نظام خواهد بود.
کسانی که نقدهای ناروایی را مطرح می کنند فراموش نکنند، این دولت، دولت جمهوری اسلامی است، دولت این جناح و آن گروه نیست. اگر این نکات را در نقدهای خود فراموش کنیم خدای ناکرده وضعیتی پیش می آید که هیچ جناح و فردی برنده آن نخواهد بود.
***************************************
روزنامه جام جم**
بهبود اقتصاد با روحیه انقلابی / دکتر ابراهیم رزاقی
میدان اقتصادی هر کشوری مانند میدان نظامی است و باید همیشه برای هرهجمه و تهدیدی آماده بود. کشور ایران تجربه هشت سال جنگ تحمیلی را داشته است و همیشه توانسته با روحیه جهادی و انقلابی بر مشکلات فائق آید.
برای اینکه بتوانیم در زمینه اقتصاد، مقاوم باشیم باید رفتار انقلابی را سرلوحه کار خود قرار دهیم. انقلاب در زمینه اقتصادی به این معنی است که همه چیز در بهترین حالت باشد و از توان داخلی حداکثر استفاده را ببریم. به عنوان مثال تولید در بخشهای مختلف و همچنین رشد اقتصادی پایدار میتواند یک سلاح ارزشمند برای مقابله با دشمنان باشد.
اگر این سلاحهای اقتصادی بیشتر باشند قطعا کشورهای دیگر مجبور میشوند صدای ما را بشنوند و اگر هیچکدام از این سلاحها وجود نداشته باشد قطعا مورد هجمههای سنگین اقتصادی قرار خواهیم گرفت که نتیجه آن شکست است، اما ایران در طول چند سال تحریم با استقلالی که داشت توانست روی پای خود بایستد.
برای این جریان باید اجرای اقتصاد مقاومتی را در اولویت قرار داد که رعایت و اجرای قانون اساسی یکی از اصول اقتصاد مقاومتی است و تا زمانی که شاهد برقراری این قانون در سازمانهای کشور نباشیم، نمیتوانیم از پیشرفت اقتصاد مقاومتی انتظاری داشته باشیم. همانطور که در قانون اساسی کشور آمده است مردم باید در اقتصاد سهیم باشند و توجه بیشتر این قانون به مردم ضعیف جامعه است، در حالیکه سیاستی که اکنون در کشور پیاده میشود همان نظام لیبرال (سرمایهداری) است و برای اینکه بتوانیم سیاستهای اقتصاد مقاومتی را که راه درمان اقتصاد ایران است اجرایی کنیم، باید مجریان نگاه خود را نسبت به سیاست اجرایی اقتصادی تغییر دهند. روحیه انقلابی و مدیریت جهادی پیشنیاز اجرای اقتصاد مقاومتی است که با مطالبه مکرر مقام معظم رهبری روی این موضوع اکنون شاهد پیشرفت در این بخش هستیم.
با سیاست لیبرالی، اجرای اقتصاد مقاومتی ممکن نیست، به این دلیل که اقتصاد مقاومتی روی شفافیت اقتصادی تاکید دارد، اما نظریه لیبرالی برخلاف آن را تاکید میکند و در این بخش نمیتوان فساد را از بین برد.
برای این که بتوانیم پایه اقتصاد مقاومتی را بکاریم، باید ابتدا خود را ملزم به رعایت قانون اساسی کشور کنیم. عدم اجرای قانون اساسی در طول این سالها موجب تشدید وابستگی به منابع خارجی شده است. خودشناسی، خودکفایی و استقلال در همه زمینهها از اهداف کشور بوده و باید این اصل در اقتصاد نیز رعایت شود که ریشه در رفتار انقلابی دارد.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
فقط درباره اقتصاد صحبت نکنید!/آرمان علوی
سال 1980 در آستانه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، جیمی کارتر و رونالد ریگان رقابت تنگاتنگی را برای راه یافتن به اتاق بیضی کاخ سفید در پیش دارند. نتایج نظرسنجیها نشانگر آن است که هیچیک از 2 کاندیدا برتری محرز و مشخصی بر دیگری ندارند. 2 روز مانده به انتخابات، رسانههای آمریکایی خبری را ساخته و پرداخته میکنند که گروگانهای آمریکایی در ایران ممکن است آزاد شوند اما پس از مدتی مشخص میشود این خبر صحت ندارد.
با معلوم شدن نتایج انتخابات، مشخص میشود ریگان پیروزی قاطعی را به دست آورده و غیر از 6 ایالت و حومه کلمبیا، آرای همه ایالتها را کسب کرده است.
تحلیلگران بر این عقیدهاند مانور رسانهای تیم تبلیغاتی ریگان روی مساله گروگانها در آستانه انتخابات، بحران گروگانگیری را که بعد از مسائلی مانند تورم، آمار جرائم، بیکاری و آلودگی در اولویتهای بعد بود، به یک باره به اولویت نخست مردم آمریکا تبدیل و ناتوانی دولت کارتر در حل این مساله را به نماد بزرگ ناکارآمدی و شکست مدیریت جیمی کارتر بدل کرد.
در واقع رسانههای همسو با ریگان با درک درست این مساله که بحران گروگانگیری تا روز انتخابات حل نخواهد شد، به یک باره با مانور رسانهای و «برجستهسازی» این موضوع، توجه مردم آمریکا را به آن جلب و نحوه عملکرد کاندیداها در قبال آن را به فاکتوری ارزشمند و سرنوشتساز در انتخابات مبدل کردند. شاید اگر جیمی کارتر اطمینان داشت که میتواند تا روز انتخابات گروگانها را به آمریکا بازگرداند، این بار او و رسانههای همسویش بودند که میکوشیدند با برجستهسازی گروگانگیری، آن را به اولویت نخست مردم آمریکا بدل کنند. مسالهای که همیلتون جردن، رئیس ستاد انتخاباتی کاخ سفید هم به آن اذعان داشت: «کلید انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در دست کسان دیگری در آن سوی دنیاست که تصمیم و عملشان تا آخرین لحظه قابل پیشبینی نیست. برای کارتر عجیب بود که سرنوشت انتخابات ریاستجمهوری این کشور بزرگ، نه در شیکاگو یا نیویورک، بلکه در تهران تعیین میشود». این رویکرد در پرداختن به اخبار، در ادبیات رسانهای دنیا «برجستهسازی» لقب گرفته است؛ رویکردی که در آن کوشیده میشود با توجه به علایق و منافع رسانه، توجه مردم به یک مساله مشخص جلب شود و دیگر مسائل در حاشیه قرار گیرند.
در رسانههای داخلی امروز هم به وضوح میتوان ردپای آشکار این رویکرد را مشاهد کرد. به عنوان مثال، بیتردید هر ناظر بیطرفی در جامعه امروز ایران اقرار خواهد کرد مشکل اصلی کشور و اولویت اول مردم، «مساله اقتصاد» و فروعات آن مثل رکود و بیکاری است. رهبر انقلاب و رئیسجمهور و دیگر مسؤولان هم این موضوع را به رسمیت میشناسند که البته جای انکار نیست. اما آیا در پوشش رسانهای بویژه رسانههای نزدیک به دولت، همین اولویتبندی رعایت میشود؟
یک نگاه اجمالی به ما میگوید پاسخ سوال کاملا منفی است. حتی زمانی که صحبتهای رئیسجمهور و وزرا درباره مسائل اصلی چون اقتصاد و بیکاری است، تیترهای اصلی به مسائل دیگر اختصاص مییابد تا خدای نکرده مردم به یاد این اولویت دردناک که نگاههای منفی را نسبت به دولت پررنگ میکند نیفتند؛ سیاست خارجه- بخوانید مذاکرات هستهای- ، مسائل فرهنگی مانند ممنوعالتصویری محمدرضا شجریان، لغو کنسرتها و حتی مسائل ورزشی. این روزها پربحثترین وزیر دولت، نه وزیر اقتصاد است و نه وزیر صنایع و نه وزیر رفاه، وزیر ورزش است و داستان نقل و انتقالات تیمهای تهرانی و دخالت گودرزی. تیتر یک روزنامه «ایران» در روزی که رهبر انقلاب در دیدار نمایندگان مجلس بر حل مسائل اقتصادی و بیکاری تاکید کردهاند، مصاحبه با شجریان است و پخش نشدن «ربنا»ی شجریان از صدا و سیما. آنچه جریان خاصی از روزنامهها را به یک باره همدست و همداستان میکند، تعطیل شدن کارخانهها نیست، لغو شدن کنسرتهاست. اشتباه نشود، این نگاشته بر آن نیست که سوگیری مثبت یا منفی درباره لغو شدن کنسرتها یا مسائل دیگر داشته باشد یا این حکم را بدهد که مسائل غیر از اقتصاد ارزش پرداختن ندارد، مساله اینجاست که اولویت پروپاگاندای رسانهای اصلاحطلب و حامی دولت منطبق بر اولویت جامعه نیست.
به نظر میآید هر چه به انتخابات ریاستجمهوری نزدیکتر شویم، این رویکرد تشدید خواهد شد. تیم رسانهای دولت و رسانههای همسو با آن بخوبی میدانند مشکلات اقتصادی، بیکاری و رکود براحتی قابل حل نیست و شاید این مهم، برخلاف وعدههای 100 روزه و هزار روزه داده شده، تا روز انتخابات نیز حاصل نشود.
از سوی دیگر مشکلات دیگری در کشور وجود دارد که حل آنها به مراتب سادهتر است. مشکلاتی از قبیل اعزام تیمملی فوتسال بانوان به جامجهانی و تمدید قرارداد کیروش و حل مشکلات مالی سرخابیها. مشکلاتی که با برجسته کردنشان، حلشان را هم میتوان دستاوردی بزرگ وانمود کرد. از سوی دیگر مشکلاتی در کشور هست که باز هم اولویت نخست جامعه نیست اما به دولت هم بازنمیگردد. مشکلاتی مثل لغو کنسرتها و ممنوعالتصویری هنرمندان که عموما دامنگیر قوه قضائیه و صدا و سیما میشود و با برجسته کردن آنها میتوان فضای دو قطبی در کشور ایجاد کرد که دست دولت را در یافتن مابهازای ناکارآمدی و سوءمدیریت در جبهه مقابل برای انتخابات آتی پر میکند. حتی برای این موارد پایگاه معنایی و ارزشی هم ایجاد میشود که یکی از مراحل اصلی «برجستهسازی» است. لغو کنسرتها تبدیل میشود به مصداق قانونگریزی و پخش نشدن «ربنا» نمادی از مخالفت با آزادی بیان و هنرمندستیزی تلقی میشود.
اما نکته اصلی اینجاست که اگر چه رسانه، بخش عمدهای از تصویرسازی فضای جامعه را صورت میدهد اما مخاطبان رسانهها، خود نیز در جامعه حضور دارند و تصویر جامعه مستقیما در ذهنشان شکل میگیرد. برای این مخاطب هوشمند، ولو تیتر اول تمام روزنامههای زنجیرهای «وا اسفا از غیبت ربنا» باشد، درک این موضوع آسان است که نداشتن افطار و غم نان، بر نشنیدن صدای شجریان ارجحیت دارد. نیک میدانند شرمندگی جوان تحصیلکرده بیکار نزد خانوادهاش، به مراتب سنگینتر از غم لغو کنسرتهاست.
مردی که پس از 3 سال از عمر دولت، از کار بیکار شده است، هر چند تیتر «شجریان حذفشدنی نیست» در برابرش باشد اما صدایی که میگفت «اقتصاد را 100 روزه سامان میدهیم» در گوشش زنگ میزند. بر این منوال، نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاکنشان. نه از رسانههایی که اولویتهای جامعهشان را نمیشناسند یا نمیخواهند بشناسند آبی برای اربابان رسانه گرم خواهد شد و نه خود ایشان آبرویی نزد مردمان خواهند داشت.
***************************************