تاریخ انتشار : ۲۳ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۳۲  ، 
کد خبر : ۲۹۲۲۰۴

آيا شهادت «بدرالدين» بر حزب‌الله لبنان تأثير مي‌گذارد؟ (بخش اول)

(روزنامه اطلاعات ـ 1395/03/04 ـ شماره 26446 ـ صفحه 12)

شهادت مصطفي بدر‌الدين از رهبران جهادي حزب‌الله لبنان برخي رژيم‌هاي منطقه‌اي و اربابان غربي آنها را خوشحال کرده و به همين ميزان مسئوليت‌هايي بر دوش حزب‌الله لبنان گذاشته است.به گزارش خبرگزاري تسنيم به نقل از روزنامه السفير لبنان، شکي نيست که ترور مصطفي بدرالدين فرمانده عاليرتبه حزب‌الله لبنان خسارت بزرگي براي اين حزب و نيروهاي مقاومت بوده وآثاري براي دوره نه چندان کوتاه‌مدت خواهد داشت. با وجود اين خسارت، حزب‌الله لبنان به صورت انفعالي با اين موضوع برخورد نکرد ، بلکه آرامش برنامه‌ريزي شده اي را در پيش گرفت تا بتواند جزئيات اين حادثه را کشف کنند.در هر صورت توجه به دو نکته مهم در رابطه با اين ترور قابل توجه است:

نکته اول مکان انجام ترور است. عمليات مذکور در خاک سوريه انجام شد که پيش ‌از اين نيز شهيد عماد مغنيه و فرزندش شهيد جهاد به همراه محمدعلي الله‌دادي سردار رشيد ايراني و همچنين سمير قنطار در آنجا ترور شدند. اين موضوع علامت ترديدي را در زمينه سطح باز بودن اين منطقه که پيش از اين عرصه اي امن به شمار مي رفت و حضور و نفوذ و قدرت تحرک سرويس‌هاي اطلاعاتي متخاصم را نشان مي‌دهد.

نکته دوم همزماني ترور ذوالفقار حزب الله با جنگ جهاني عليه اين حزب است که در ابعاد مالي از سوي آمريکا دنبال شده و فشارهاي بانکي روز به روز بر حزب‌الله لبنان و مقاومت افزايش پيدا مي‌کند. جنگ موجوديتي رژيم صهيونيستي عليه حزب‌الله لبنان نيز در شرايطي ادامه پيدا مي کند که جنگ اطلاعاتي غرب و اسرائيل و رژيم‌هاي حاشيه خليج فارس براي حذف حزب‌الله لبنان به اوج خود رسيده است.در رابطه با اين ترور توجه به يک نکته ضروري است و آن برنده‌هاي عملياتي تروريستي مذکور است. کساني که در يک جبهه واحد و بر ضد يک هدف واحد قرار دارند:

اول: دادگاه بين‌المللي که براي اتهام‌زني به حزب‌الله لبنان در ماجراي ترور رفيق حريري نخست وزير اسبق اين کشور تأسيس‌شده و سعي دارد اتهاماتي را بر ضد فرماندهان اصلي مقاومت از جمله شهيد مصطفي بدرالدين مطرح کند .

دوم: دشمنان داخلي و خارجي حزب‌الله.

سوم: اسرائيل که همواره رهبران مقاومت را در فهرست اهداف تروريستي خود قرار داده و ترور هر يک از اعضاي کادر يا رهبران حزب‌الله لبنان برگ برنده‌اي براي اين رژيم است، چه برسد به شخصي مانند ذوالفقار حزب‌الله که موقعيت و نماد ويژه‌اي در اين حزب به شمار مي‌رود.

چهارم: تکفيري‌ها که حزب‌الله لبنان مانع اساسي در تسلط اين گروه‌هاي تروريستي در سوريه به شمار مي‌رود. حزب‌الله همچنين مانع از توسعه تکفيري‌ها به سمت لبنان شده است.

پنجم: آمريکايي‌ها که روي ديگري از اسرائيل بوده و عناصر مقاومت را هدف قرار مي‌دهند. آنها ميزبان و حامي هجمه رژيم‌هاي عربي حاشيه خليج فارس عليه حزب‌الله لبنان هستند و تمامي رهبران مقاومت آن را در فهرست گروه‌هاي تروريستي خود قرار داده‌اند.

ششم: رژيم‌هاي حاشيه خليج فارس از جمله عربستان سعودي که حزب‌الله را در فهرست تروريستي خود قرار داده است.

آيا ترور بدرالدين بر حزب‌الله لبنان تأثير مي‌گذارد؟

از منطق حزب‌الله پيام اين ترور دريافت شده است: ما معتقديم که وارد درگيري بزرگي از لبنان تا سوريه شده و در هرجا که لازم باشد حضور داريم. اين موضوع قطعاً هزينه‌هايي خواهد داشت که بخشي از آنها بزرگ خواهد بود. اما هر اندازه که هزينه‌هاي اين رويکرد بزرگ باشد، در مسير پيروزي بدون ترديد پرداخت خواهد شد. شکي نيست که بخشي از نيروهاي حزب‌الله لبنان به شهادت رسيدند، اين يک حقيقت تلخ است. اما مکتب عماد مغنيه و برادران شهيد آن همواره نسل‌هاي جديدي را براي تکميل مسير مقاومت متولد مي‌کند. حزب‌الله گام‌هاي آينده خود را براساس نتايج تحقيقاتي که انجام داده مشخص خواهد کرد،‌اما ترور ذوالفقار حزب الله مسئوليت‌هاي بزرگي را در زمينه نحوه واکنش و زمان و مکان انجام واکنش بر دوش حزب‌الله مي‌گذارد. همچنين اين عمليات تروريستي تمامي لبناني‌ها را مسئول پيگيري جدي شبکه‌هاي تکفيري و گروهک‌هاي خفته آنها در بخش‌هاي مختلف قرار مي دهد و آنها را ملزم مي کند که به دنبال کشف شبکه‌هاي جاسوسي اسرائيلي در لبنان باشند.

از طرفي،پيش از ترور سيد مصطفي بدرالدين، جريان‌هاي معاند در داخل لبنان و ضد مقاومت در کشورهاي عربي و غربي تلاش داشتند از طريق قضايي و رسانه‌اي او را هدف قرار دهند، اما تمامي تلاش‌ها در اين راستا به شکست انجاميد.به گزارش فارس، بامداد روز جمعه (13 مه)، شهيد «مصطفي بدرالدين» معروف به «سيد ذوالفقار» در پي انفجاري در نزديکي فرودگاه دمشق به شهادت رسيد. ذوالفقار فردي بود که پيش از آن سال‌ها هدف سرويس‌هاي جاسوسي صهيونيستي و غربي بوده و از سوي ديگر توطئه‌هاي رسانه‌اي و قضايي براي متهم جلوه دادن وي در قضيه ترور رفيق حريري (نخست‌وزير اسبق لبنان) مدام جريان داشته است.

بيروت، سپتامبر 1986: در بين پنج نفري که مأمور ترور حاج رضوان در صبح آن روز بودند، من تنها کسي هستم که هنوز زنده‌ام». رابرت باير، کتابThe Perfect Kill صفحه اول (2014)

«عمر نشابه» روزنامه‌نگار لبناني با ذکر اين نقل قول در ابتداي يادداشت خود در روزنامه الاخبار مي‌نويسد: با اين جمله ساده، مشاور سابق دادستان کل در دادگاه بين‌المللي ويژه لبنان (ويژه ترور رفيق الحريري نخست‌وزير اسبق) و مأمور سابق سازمان سيا چندين اعتراف کرده است. اول اينکه عمليات ترور و حذف فيزيکي، شغل او بوده و دوم اينکه او وظيفه داشته فرمانده نظامي حزب‌الله را در سال 1986 ترور کند و سوم اينکه اين عمليات شکست خورده و يکي از افرادش خودکشي کرده و باقي به طور نامعلومي مرده‌اند.

سرويس اطلاعات اسرائيل سال 2008 عماد مغنيه را به شهادت رساند، اما «رابرت باير» هنوز وظيفه‌اش را انجام نداده بود. اين مزدور سازمان سيا، سپس به جمع بازرسان دادگاه ويژه ترور رفيق حريري پيوست تا اين بار نزديکترين فرد به حاج رضوان را هدف قرار دهد.دادستان در دادگاه بين‌المللي در لبنان، حتي يک دليل مستقيم براي متهم کردن بدرالدين يا ديگر متهمان در ترور «رفيق حريري» ارائه نکرد بلکه صرفا دلايل بسيار سستي را با استناد به مکالمات تلفني براي متهم کردن 5 تن از افراد حزب‌الله ارائه کرد و بازرسان بين‌المللي تلاش کردند تا اسامي ديگر سيد بدرالدين و القاب و مشخصات چهره وي را مشخص کنند و پس از آن تصاويري ارائه کردند که به يکديگر شبيه نبود و موساد نيز دست به کار شد و يک تصوير ادعايي از سيد بدرالدين منتشر و ادعا کرد که اين تصوير از باقي تصاوير دقيق‌تر است.دادگاه غيابي سيد بدرالدين در سال 2014 آغاز شد و همچنان دادستان و گروه بازرسان ادلّه غير مستقيم ارائه مي‌دهند، اما بايد به تحولاتي که در طول سال‌هاي متمادي تشکيل دادگاههاي خسته کننده اتفاق افتاده است، اشاره کنيم.

- آغاز جلسات غيابي دادگاه با تروريستي خواندن حزب الله در اتحاديه اروپا همزمان شد. مشخص است که اين مسأله به عنوان يک اهرم فشار بر روي قضات بين‌المللي در دادگاه رفيق حريري عمل مي‌کند و رأي بدون شائبه و دور از جهت‌گيري را زير سؤال مي‌برد.

- جلسات دادگاه با اقدامات امنيتي و قضايي آمريکا عليه اشخاص و شرکت‌هاي مرتبط با حزب‌الله همزمان و همراه شد. از سوي ديگر به گفته «جفري فلتمن» (ديپلمات ارشد آمريکايي و معاون سياسي بان‌کي‌مون، سفير آمريکا در لبنان در سال‌هاي 2004 تا 2008) آمريکا 500 ميليون دلار براي بدنام کردن حزب‌الله تخصيص داده است.

- سرويس اطلاعاتي اسرائيل نيز به طور مداوم اقدام به تبليغات مسموم رسانه‌اي عليه بدرالدين مي‌کرد و جالب اينکه پس از مدتي اتهامات مطرح شده در رسانه‌ها عليه بدرالدين در دادگاه رفيق حريري نيز بيان مي‌شد.

- در طول تشکيل جلسات دادگاه، برخي رسانه‌هاي داخلي لبنان و کشورهاي عربي سعي در ايجاد نفرت مذهبي و ايجاد تفرقه داشتند و تلاش مي‌کردند تا اکثريت اهل سنت منطقه را عليه شيعيان با اتهاماتي چون حزب‌الله شيعه اهل سنت را در سوريه، عراق و يمن مي‌کشد، بشورانند.

شکست در دادگاه بين‌الملل با ترور فيزيکي جبران شد

«عمر نشابه» در بخش نهايي يادداشت خود مي‌نويسد، اما در واقع با وجود تمامي اين حملات و تبليغات و کمک‌هاي اسرائيل و آمريکا براي متهم کردن بدرالدين در ترور رفيق حريري از سوي دادگاه بين‌المللي، اين تلاش‌ها به شکست انجاميد و آنها نتوانستند قضات دادگاه را مجاب کنند که صرفا چند مکالمه بتواند دليل محکمه‌پسندي براي متهم کردن بدرالدين، باشد و پس از اين همه تلاش بي فايده، آن‌ها به سمت حذف فيزيکي سيد ذوالفقار رفتند.

متخصص جنگ رواني حزب الله عليه صهيونيست‌ها که بود؟

بيشتر افرادي که شهيد مصطفي بدر الدين را مي‌شناسند او را متخصص جنگ رواني حزب‌الله و مؤسس فعاليت‌هاي تبليغاتي اين حزب در جنگ با دشمن صهيونيستي - تروريستي معرفي مي‌کنند.به گزارش خبرگزاري تسنيم، روزنامه السفير لبنان در مقاله‌اي به قلم علي شهاب تحليلگر مسائل راهبردي منطقه با اشاره به شهادت مصطفي بدرالدين فرمانده نظامي حزب‌الله لبنان به بخشي از اظهارات وي اشاره کرد که گفته بود " من وقت خواب ندارم، چرا که دشمن من نمي‌خوابد." السفير در اين گزارش تأکيد کرد: دشمنان مصطفي بدرالدين تصميم گرفتند وي را ترور کنند.

برخلاف روال سابق ترورهاي انجام شده، اين بار تشخيص اطلاعاتي و حتي عامل اجرايي، مهم‌ترين عامل در بررسي اين عمليات نبود، بلکه نکته مهم‌تر در رابطه با زمان و روش کلي جنگ عليه سوريه است. البته ورود در اين مطلب مي‌طلبد که تحولات و مواضع مربوط به مرحله پس از عمليات ترور که پيامدهايي فراتر از مرزهاي جغرافيايي دارد، مدنظر و مورد دقت و مراقبت قرار گيرند. در سايه ابهام موجود، يک موضوع ثابت و مشخص به نظر مي‌رسد: مصطفي بدرالدين تئوريسين برجسته مقاومت بود. همه کساني که ذوالفقار را مي‌شناختند، مي‌دانند چطور انرژي و فعاليت‌هاي استثنايي انجام داد که جايگاه علمي او ( که درجه دکتري خود را در مدارج دانشگاهي گرفته بود) را تقويت مي کرد.

بدرالدين طي 35 سال فعاليت در مسير مقاومت توانمندي‌هاي ذهني خود را در مسير پرونده‌ها و مسئوليت‌هايي قرار داده بود که بر عهده داشت. مسئوليت‌هاي متنوعي که شامل اقدامات ميداني يا کار در دفتر مي‌شد. جراحت زودهنگام وي در زمان ايستادگي در برابر تجاوزات اسرائيل در ورودي منطقه خلده که در سال 1982 اتفاق افتاد ، باعث نشد او نتواند در روند فرماندهي درگيري‌هاي ميداني مشارکت داشته باشد.صرف‌نظر از ماهيت اتفاقاتي که در دمشق رخ داد، اسرائيل نمي‌تواند نسبت به اين اقدام خوشحال نباشد، چرا که از دست دشمني رها شد که به خوبي بلد بود چگونه در مسير پربار جهادي خود اسرائيلي‌ها را رنج دهد.

اسرائيلي‌ها احساس مي‌کردند که بعد از توافق آوريل 1996 دست‌وپابسته شده‌اند. سه سال بعد از تجاوز خوشه‌هاي خشم رژيم صهيونيستي ، عمليات مقاومت اسلامي در نوار اشغالي افزايش پيدا کرد. در آن زمان ايهود باراک تصميم گرفت از قيد و بند توافق مذکور با هدف قراردادن تأسيسات برقي لبنان خلاص شود.

هدف وي کشاندن مقاومت به واکنش انفعالي از طريق باز کردن جبهه درگيري‌هاي جديد بود تا بتواند آتش‌بس جديدي را متناسب با منافع اسرائيلي‌ها به طرف مقابل ديکته کند. شهرک‌نشينان شمال فلسطين اشغالي بلافاصله براي آمادگي جهت واکنش حزب‌الله لبنان به پناهگاه‌ها وارد شدند، روز اول و دوم و سوم سپري شد. هفته اول گذشت. اما ذوالفقار که در آن زمان فرماندهي نظامي مقاومت را در اختيار داشت، بخوبي ديدگاه‌هاي باراک را متوجه شده بود. کابينه اسرائيل در نهايت مجبور شد شهرک‌نشينان را از پناهگاه‌ها خارج کند، در آن زمان بود که ذوالفقار دستور شليک کاتيوشاها را صادر کرد. به اين ترتيب توطئه دشمن ناکام ماند. باراک در آن زمان گفت: براي اينکه بدانيم حزب‌الله چه کار مي‌خواهد انجام دهد، نياز به سري داريم که در تمامي جهت‌ها بچرخد.

در دهه 90 قرن گذشته ميلادي يگان نظامي حزب‌الله لبنان زير نظر ذوالفقار قرار داشت، مقاومت در آن زمان در اوج عمليات‌هاي بي‌سابقه بود و به صورت حرفه‌اي جنگ رواني عليه دشمن را دنبال مي‌کرد. او کسي بود که مسير جنگ تبليغاتي موازي با جنگ بر ضد اسرائيل را هموار کرد.دوربين‌هايي که تصاوير مشهور و بسيار پرکاربرد در تاريخ مقاومت براي برافراشتن پرچم حزب‌الله در موقعيت الدبشه را ديدند، ديدگاه‌هاي ذوالفقار را عملي مي کردند. اين عمليات تنها يک مانور نبود. بلکه جنگ رواني تأثير گذاري در آن نهفته بود، چرا که موقعيت مذکور در آن زمان از سوي عناصر تيپ گولاني کاملاً حمايت مي‌شد.

ذوالفقار تمام توجه خود را در اواخر دهه 90 براي ايجاد تنوع در فعاليت‌هاي مقاومت به کار گرفت. وي افسران آموزش ديده اي را در زمينه جنگ‌هاي چريکي و فعاليت در پشت خطوط دشمن تربيت کرد و به اين ترتيب باعث آزار دشمن اشغالگر شد. وي همچنين عمليات مقاومت را از تمرکز بر روي حملات با پشتيباني آتش به انجام يورش و کمين و به اسارت گرفتن دشمن توسعه داد تا در چارچوب گسترده‌تر عمل کنند. تمامي اين اقدامات براساس ديدگاهي واضح و مشخص از سوي بدرالدين انجام شده بود تا عملياتي با عنوان عمليات عقاب عليه ارتش مزدور آنتوان لحد انجام شده و آنها را مجبور به عقب‌نشيني از منطقه جزين کند، آنهم در شرايطي که اسرائيل هنوز از جنوب لبنان خارج نشده بود.

در سابقه فعاليت‌هاي بدرالدين عمليات بي‌سابقه اي که به هلاکت «ايرز گيرشتاين» فرمانده نيروهاي اسرائيلي در جنوب لبنان در فوريه سال 1999 منجر شد، ديده مي‌شود. گيرشتاين فعاليت خود را در آگوست سال 1997 با وارد کردن ضربه‌اي سخت به مقاومت در منطقه الکفور آغاز کرد. فرماندهي اشغالگران اسرائيلي نسبت به اين افسر آموزش ديده خود در زمينه جنگ‌هاي چريکي افتخار مي‌کرد. به همين علت بود که ذوالفقار هدف اصلي خود را ترور گيرشتاين قرارداد. وي طرحي امنيتي و نظامي طراحي کرد که تا سال‌ها از سوي رسانه‌هاي اسرائيلي مورد توجه بود، چرا که قدرت بالاي انحراف دشمن و اجراي عمليات و عقب‌نشيني سريع در آن به خوبي ملموس بود. عاموس هرئيل کارشناس مسائل نظامي رژيم صهيونيستي اعلام کرد يک روز پس از اين عمليات بود که ايهود باراک تصميم به عقب‌نشيني از جنوب لبنان گرفت.

اگر بگوييم عماد مغنيه معاون جهادي دبير کل حزب‌الله و فرمانده تشکيلات مؤسساتي مقاومت از سال 2000 بود، بايد گفت مصطفي بدرالدين از جايگاه خود در شوراي جهاد حزب‌الله، صاحب نظريه تخصص‌هاي مقاومت و انجام مأموريت‌هاي ويژه آن بود تا اينکه بار ديگر با فرماندهي عمليات حزب‌الله در سوريه به عرصه بازگشت.صفحات زيادي از خاطرات مصطفي بدرالدين همچنان مخفي خواهد ماند، همان طور که حاج رضوان و دهها تن از نيروهاي کادر سابق حزب‌الله نيز اين‌گونه بودند. اما نکته‌ قابل توجه در شخصيت بدرالدين اين است که وي با وجود قدرت بالا و توانمندي‌هاي فردي و سازماني خود، حتي به دشمنش نيز احترام مي گذاشت. البته اين احترام جلوي عزم وي براي کاستن از موازنه بازدارندگي اسرائيل را نمي گرفت .

جزئيات منتشرنشده از زندگي شهيد بدرالدين

بدرالدين چند ماه پيش از همسايگان عذرخواهي کرده بود که نمي‌تواند جوياي حال آنها شود. او ضمن ناديده گرفتن فعاليت‌هاي دشمن در تخريب چهره‌اش مي‌گفت:ببخشيد به‌علت موتورسواري بدون کلاه دستور بازداشت من صادر شده است.به گزارش خبرگزاري تسنيم، ابراهيم امين سردبير روزنامه لبناني الاخبار در مقاله‌اي با اشاره به خصوصيات و ويژگي‌هاي شخصيتي مصطفي بدرالدين فرمانده نظامي حزب‌الله لبنان نوشت، ذوالفقار شخصي عادي نبود، روايت‌هايي که خانواده و دوستان بعد از شهادت در مورد او نقل مي‌کنند، ويژگي‌هاي ممتاز او را مخفي نمي‌کند.

در اين رابطه براي بالا بردن شأن و ارزش قهرمانان نياز به مبالغه يا افراط وجود ندارد. هيچ‌چيز نمي‌تواند مثل شهادت جايگاه انسان را تا بالاترين درجه بالا ببرد. بدرالدينِ زيبا و خوشرو و هوشيار و خنده رو، يک فرد عادي نبود، اين موضوع از اين جهت نيست که وي به مراتب فرماندهي حزب‌الله رسيده بود، بلکه حتي در ميان دوستان و رفقاي خود نيز فردي عادي به شمار نمي‌رفت. شجاعت و جسارت باعث مي‌شد که او همواره در کنار خطوط قرمز قرار بگيرد، وي مردي بود که مي‌دانست چگونه در سخت‌ترين مکان‌ها حضور داشته باشد، از چالش‌ها فرار نمي‌کرد و جرأتش باعث مي‌شد گاهي به اندازه‌اي به دشمن نزديک شود که صداي نفس‌هاي دشمن را مي‌شنيد.

بسياري نمي‌توانند به اندازه او حرفه‌اي باشند، در اقداماتي که انجام مي‌داد سعي داشت با حرفه‌اي‌گري بسيار بالايي فعاليت کند. لوازم و مقدمات کار را به صورت غير عادي فراهم مي‌کند، اما تمام اين مسائل باعث نمي‌شد زندگي عادي خود را ادامه ندهد. هيچ چيز باعث نمي‌شد که زندگي را دوست نداشته باشد. چيزي باعث نمي شد در مسائلي فکر نکند که برخي از عناصر مقاومت آن را عجيب مي دانند. چيزي مانع نشد که تحصيلات دانشگاهي خود را تا زماني که فرصت آن را داشت، ادامه ندهد يا نتواند با اقشار مختلف مردم در ابعاد اجتماعي يا حزبي آشنايي داشته باشد.

او در ميان مردم رفت‌وآمد داشت و در مناطق مختلف براي کار يا زندگي نقل مکان مي‌کرد. کسي که تحت تأثير او قرار مي‌گرفت، برنده بود. اراده و جديت و پشتکار و سخت‌کوشي يا هر چيزي که نامشان را بگذاريم ، هيبتي از او در دل دشمنانش ايجاد کرده بود، هيبتي که حتي در چهره عناصر نزديک به وي نيز ديده مي‌شد. هنگامي که احساس مي‌کرد که در حق کسي اشتباه کرده و باعث آزار و اذيت او شده است، خودش را ملامت مي‌کرد و گريه مي کرد و به دنبال او مي گشت تا از او طلب بخشش کند. يک بار کار به جايي رسيد که از يکي از عناصر مقاومت خواست که اجازه دهد دست و پاهايش را براي عذرخواهي و بخشش ببوسد.در نيمه‌هاي دهه 90 قرن گذشته ميلادي، "سيد" مسئوليت عمليات نظامي مقاومت را عهده دار شد. وي تنها به برنامه‌ريزي و آماده‌سازي و اجرا و پيگيري عمليات‌ اصرار نداشت، بلکه تمرکز ويژه‌اي بر روي وجهه مقاومت و عناصر آن داشت. وي سعي مي‌کرد رويکردي خاص با رسانه‌ها در پيش بگيرد. پيام او روشن بود. چرا وقتي من مي‌توانم کنار در به استقبال تو بيايم، از پنجره وارد اتاق من مي‌شوي؟ اين اولين پيامي بود که يکي از عناصري که نگران باقي گذاشتن ردپاي خود نبود، به من رساند. به من پيشنهاد شد که نقش خود به عنوان يک خبرنگار که به دنبال شناخت جزئيات ويژه است را کنار بگذارم و از روابط شخصي خودم براي رسيدن به اين کار استفاده کنم .

بعد از اين قضيه اين امکان فراهم شد که من بتوانم اندکي پس از انجام عمليات‌ مختلف، از آن اطلاع حاصل کنم. البته او در اين رابطه قواعد خاص خود را داشت، به گونه‌اي که حريم شخصي را حفظ مي‌کرد و از اطلاعاتي که براي انتشار نبود، استفاده نمي کرد. ذوالفقار خوب مي‌دانست که اطلاعات زياد روزنامه‌نگار را اغوا مي کند. هنگامي که عمليات مشهور انصاريه انجام شد، سيد ناراحت شده بود. ناراحتي او تنها از اين رو نبود که برخي سعي داشتند روش اجرايي اين عمليات را زير سؤال مي بردند، بلکه ناراحتي او از اينجا بود که لبناني‌ها و حتي دشمنان سال‌ها در مورد نحوه اجراي اين عمليات حيرت کرده بودند تا جايي که سيد حسن نصرالله دبيرکل حزب‌الله لبنان پشت پرده اين عمليات را فاش کرد.

در آن روز ذوالفقار توجه ويژه‌اي به انتشار اخبار عمليات و جزئيات آن داشت، بدون اين که گرفتار لغزشگاه‌هاي امنيتي شده و باعث تعطيلي عمليات آينده شود. حتي برخي از دوستانش در آن زمان به او خرده مي‌گرفتند که در اين کار افراط مي‌کند، اما عده بسيار کمي در آن روزگار از اهميت رسانه‌ها و ماهيت آن در اين درگيري‌ها اطلاع داشتند.سال‌ها گذشت تا اينکه ذوالفقار مأموريت‌هاي نظامي مستقيم را کنار گذاشت و شهيد رضوان مسئوليت کامل در اين زمينه را عهده‌دار شد. چند سالي سپري شد و در آن زمان شهيد بزرگوار مأموريت‌هايي که با دقت گزينش شده بود را انجام مي‌داد. اين مسائل باعث مي‌شد وي در دايره نزديک به مراکز تصميم‌گيري حزب‌الله قرار بگيرد. در همين مرحله بود که فرصت شناخت بيشتر اوضاع و شرايط دنيا و آشنايي بيشتر با دشمنان را پيدا کرد و بيش از پيش شرايط و چالش‌هاي دنياي معاصر را درک کرد.

وي فردي قوي بود که بلافاصله بعد از شهادت حاج رضوان بار ديگر مسئوليت‌هاي بزرگي را پذيرفت و يکي از معدود افرادي شد که به دبيرکل حزب‌الله لبنان در مديريت شوراي جهادي و يگان‌هاي آن کمک مي‌کرد، اين در حالي بود که حجم شوراي مذکور دهها برابر زماني بود که شهيد بدرالدين چند سال پيش آن را به حاج رضوان واگذار کرده بود. از آن روز به بعد مصطفي بدرالدين بار ديگر ‌به بخش ‌عمليات‌‌ اجرايي بازگشت و روابط خود را با رسانه‌ها‌ مجدداً احيا کرد. شايد پرونده اتهام‌زني دادگاه بين‌المللي به دست داشتن بدرالدين در ترور رفيق حريري عامل ديگري شد تا او در رابطه با اين موضوع واکنش نشان دهند. وي به خوبي قادر بود بين پيگيري تحولات دادگاه حريري و مسائل مطرح شده قبل از آن در کميته‌هاي تحقيق تفاوت قايل شود و از اين خلأ براي مبارزه آزادانه‌تر با دشمن استفاده کند .          ادامه دارد...

http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=2016\05\05-23\19-55-04.htm&storytitle=%C2%ED%C7%20%D4%E5%C7%CF%CA%20%AB%C8%CF%D1%C7%E1%CF%ED%E4%BB%20%C8%D1%20%CD%D2%C8%9D%C7%E1%E1%E5%20%E1%C8%E4%C7%E4%20%CA%C3%CB%ED%D1%20%E3%ED%9D%90%D0%C7%D1%CF%BF

ش.د9500506

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات