آمریکا محیط امنیتی ایران و جغرافیاي آن را ناآرام و حساس میخواهد، از این رو بحرانی بودن وضع امنیتی سوریه براي آمریکاییها بسیار مطلوب تلقی میشود. از سوي دیگر مسئله محوري آمریکا خودِ جبهه مقاومت است نه تروریسمی که آرامش آن را نشانه رفته است.
از نظر آمریکا تا زمانی که جبهه مقاومت با محوریت جمهوري اسلامی بخش عمده تحرکات و تحولات منطقه را به خود اختصاص داده، خطرناك است و به همین میزان محور آمریکا در منطقه با بحران بزرگی مواجه شده که به اختصار بدان می پردازیم:
1. روند تحولات منطقه غرب آسیا، دست کم طی دو دهه گذشته با منافع و سیاستهاي محور آمریکایی بطور جدي منافات داشته است و چشماندازها نیز بیانگر آن است که این روند در حال گسترش است. آمریکا میداند که اتصال سرزمینی از غرب پاکستان و افغانستان تا غرب لبنان و فلسطین حول محور جمهوري اسلامی ایران، جبهههاي منسجم پدید آورده است و این در حالی است که تحولات در شبه جزیره عربستان بیانگر آن است که محور آمریکایی حاضر در منطقه قادر به مدیریت تحولات در این حوزه نیست و اقدامات آنان اگر مؤثر هم باشد به شکل تسکین موقت یک زخم مزمن است.
نمونه آن را میتوان در دوام دو ساله طرح عربی " مبادره خلیجی" ناظر بر حفظ رژیم علی عبداله صالح در یمن ملاحظه کرد کما اینکه حفظ رژیم آل خلیفه در بحرین با توسل به استفاده از قوه قهریه وارداتی با فرماندهی نیروهاي نظامی عربستان نیز از حد یک مسکن فراتر نمیرود.
آمریکا براي برون رفت از این وضعیت ضمن آن که براي تضعیف هر کدام از اضلاع جبهه مقاومت برنامهاي در نظر گرفته است، از هم گسیختن جبهه مقاومت و ایجاد فاصله جغرافیایی بین فرماندهی(ایران) با جبهههای مقدم درگیری، جدا کردن یکی از حلقههاي میانی آن را به عنوان یک هدف بنیادي دنبال کرده و گمان میکند چنین اتفاقی روند پیروزمندانه جبهه مقاومت را متوقف و سپس زمینه تضعیف و از بین بردن اجزاء آن را فراهم می کند، از این روست که طی حدود 10 سال گذشته، بحران از جغرافیاي مقاومت جدا نشده است.
یک روز جنگ علیه حزب الله لبنان، یک روز جنگ علیه مقاومت فلسطین، یک روز جنگ براي ساقط کردن دولت سوریه و یک روز جنگ براي ساقط کردن دولت عراق و امروز دوباره شاهد جنگ افروزی در سوریه هستیم. با این وصف کاملاً واضح است که مسئله "محور آمریکا" جبهه مقاومت و از هم گسیختن اضلاع آن است و البته هر بار ذیل نامی جدید دنبال میشود.
2. آمریکا و داعش در سوریه به ساقط کردن نظام سوریه و تقسیم این کشور نظر دارند. لذا میان اقدامات آمریکا در حملات هوایی به سوریه و اشغال همان بخشها توسط داعش برنامهریزی واحد و عملیات هماهنگ نظامی مشاهده میشود.
آمریکاییها مطرح نمودهاند که نیروي زمینی به سوریه اعزام نخواهند کرد و دلیل آن هزینههای سنگین اعزام نیروهای زمینی است که این موضوع هم بعد از حملات هوایی روسیه به مواضع داعش، دچار تشکیک شده است.
در خصوص امکان موفقیت آمریکا در اقدامات زمینی، در صورت حتی همکاری ترکیه باید گفت قدرت جبهه مقاومت در روي زمین از قدرت آمریکا و متحدان آن بیشتر است. دلیل آن پیروزي این جبهه در تمام جنگهایی است که طی سالهاي اخیر در منطقه روي داده است. از سوي دیگر پیروزي درخشان در عملیاتهاي القصیر و یبرود در سوریه و عملیاتهاي موفق امرلی، العظیم و این روزها عملیات فلوجه و آزادسازی بخشهای وسیعی از خاک در عراق نشان می دهد که قدرت جبهه مقاومت در عرصه میدانی و عملیاتی، از محور امریکایی به نیابت گروههای تروریستی سللفی- تکفیری حاضر در منطقه بیشتر است.
با وجود این؛ اقدامات آمریکا ممکن است لطمهها و آسیبهایی را متوجه جبهه مقاومت نماید اما با تیزهوشی و اتخاذ تدابیر صحیح در حوزه فرماندهی و وحدت عملیات میدانی در جبهههای درگیر، جبهه مقاومت بر"محور آمریکا" غلبه خواهد کرد و اسد قويتر از گذشته در صحنه تحولات منطقه حضور پیدا خواهد کرد.