(روزنامه اطلاعات ـ 1395/03/17 ـ شماره 26456 ـ صفحه 12)
مقاومت عامل اصلي چرخش مواضع غرب در قبال دولت سوريه
** دو سه محور قابل طرح است، يکي اينکه تحولات ميداني و درگيريهاي نظامي همچنان ادامه دارد و شرايط درگيري به خصوص در استانهاي شمالي و شرقي در ايام اخير شدت گرفته است، يعني در استانهاي حلب، حصکه، حمص و در شرق سوريه که استان ديرالزور است.
روسيه استراتژي خودش را در حفظ و حمايت کامل از سوريه بنا گذاشته و از ابتداي بحران تاکنون هم اين را ثابت کرده است.ما اخيراً تحول قابل توجهي را در ميدان شاهد بوديم و آن شهادت مصطفي بدرالدين (ذوالفقار) از فرماندهان حزب الله لبنان بود و طبيعي است که اين حادثه به عنوان خسارتي براي محور مقاومت قابل بيان است ولي به دليل توانمندي ذاتي جريان مقاومت، امکان بازسازي سريع اين خسارت فراهم است و قطعاً جريان مقاومت از اين حادثه در ميدان خسارت نخواهد ديد.همزمان هم تحرکات سياسي را در آستانه نشست وين شاهد بوديم. رفت و آمدهاي سياسي را در منطقه شاهديم، وزير امور خارجه آمريکا سفر منطقهاي خود را آغاز کرده و همچنين برخي وزراي خارجه کشورهاي ذي نفع در بحران سوريه تحرکاتي را دارند انجام مي دهند.
* به نظر شما تحولات ميداني اخير در سوريه سبب تضعيف محور مقاومت شده يا تقويت آن؟
** طبيعتاً حوادث جاري در منطقه به ويژه تحولات سوريه را ما به ناچار بايد به عنوان چالشي براي محور مقاومت تعبير و تفسير کنيم. هر چند اين تحولات همزمان فرصتها و تهديدهايي را براي محور مقاومت به همراه داشته است. ارزيابي من اين ست که در طول سالهاي اخير محور مقاومت موفق شده که علاوه بر افزايش سطح توانمندي خودش و افزايش تجربه در ميدان نبرد، خودش را به عنوان واقعيتي انکار ناپذير در معادلات منطقه اي و بين المللي اثبات کند .محور مقاومت علاوه بر آنکه مانع از تحقق اهداف طرح نظام سلطه در منطقه شده است، به عنوان يک عنصر اصلي در حل و فصل بحرانهاي منطقه و بحرانهاي مرتبط مورد اعتراف رقباي خودش قرار گرفته است. در مجموع معتقدم محور مقاومت با افزايش تجربه و توانمندي ميداني و سياسي خودش، نه تنها تضعيف نشده بلکه روند تقويت را طي مي کند.
* حوادث خان طومان و شهادت شماري از رزمندگان محور مقاومت در چند هفته اخير در کانون توجه مردم و رسانههاي ايراني بود، فکر مي کنيد بازپس گيري آن توسط تروريستها نشان دهنده اين است که ورق به سمت تکفيريها برگشته؟
** به اعتقاد من اينکه گفته شود تحولات خان طومان ورق را به سود تکفيريها در معادلات ميداني تغيير داده، ارزيابي درستي نيست. تحولات ميداني را نمي توانيم با يک برش و يک نگاه مقطعي از يک صحنه ميداني بدون توجه به ساير تحولات ارزيابي کنيم.در حال حاضر مناطق قابل توجهي از خان طومان مجدد به دست نيروهاي مقاومت بازپس گرفته شده است و معادله ميداني در آن منطقه به نفع سوريه است.به نظر من کلان تحولات ميداني حاکي از اين واقعيت است که ابتکار عمل در ميدان همچنان به دست نيروهاي مقاومت، ارتش سوريه و حاميان دولت سوريه است. البته طبيعي است که در نتيجه دو دور مذاکرات بي حاصل در ژنو، طرف مقابل براي دستيابي به اهداف سياسي خودش اقداماتي را در ميدان نبرد انجام دهد تا بتواند از موفقيتهاي ميداني به عنوان يک برگه فشار در عرصه سياسي استفاده کند.قطعا همراه فشارهاي ميداني، برگهاي فشار سياسي هم در دستور کار طرف مقابل قرار دارد که بايد تحولات سياسي بررسي و مراقبت شود تا آن برگهاي طرف مقابل شناسايي شود.
* نقش رسانههاي غربي-عربي در بزرگنمايي مساله خان طومان را چطور ارزيابي مي کنيد؟
** منطقه خان طومان در جنوب غربي حلب قرار دارد و اين منطقه بارها دست به دست شده است. يعني منطقه آنچنان استراتژيکي نيست که بخواهد معادلات ميداني را تغيير اساسي بدهد. البته به دليل ضعف ميداني و شکستهاي پي در پي که گروههاي تکفيري-تروريستي در ماههاي اخير و در صحنههاي نبرد داشته اند و همچنين ايستادگي و مقاومتي که حکومت سوريه از خود در مذاکرات سياسي نشان داده، براي پوشش اين شکستها قاعدتاً به دنبال چنگزدن به حوادث کوچکي هستند که با بزرگنمايي آن قدرتنمايي کرده و ژست پهلوان منشانه اي را به نمايش بگذارند.در حال حاضر مناطق قابل توجهي از خان طومان مجدد به دست نيروهاي مقاومت بازپس گرفته شده است و معادله ميداني در آن منطقه به نفع سوريه است.
* آيا کاهش اقدامات نظامي روسيه در خاک سوريه به نوعي حاکي از توافق پنهان با آمريکا است؟
** استراتژي روسيه در مسئله سوريه روشن است و نگاه استراتژيک جمهوري اسلامي ايران هم به تحولات سوريه با نگرش راهبردي روسيه در اين خصوص هماهنگي قابل توجه و نقاط مشترک دارد. يعني ما با روسيه در بحث بحران سوريه به يک فهم مشترک رسيده ايم و نگاه مشترکي پيدا کرده ايم، بخش اعظم نگاه دو طرف به اين موضوع بر هم منطبق است.تحولات ميداني را نميتوانيم با يک برش و يک نگاه مقطعي از يک صحنه ميداني بدون توجه به ساير تحولات ارزيابي کنيم معتقدم که عقبنشيني روسيه از استراتژي که اتخاذ کرده بسيار دشوار و هزينه بر خواهد بود.
البته همه بازيگران فعال منطقه همواره تلاش دارند جهت تحقق اهداف استراتژيک و راهبردي خودشان، تاکتيکهاي مختلفي را در مقاطع زماني مختلف اتخاذ کنند. اين رفتار روسيه در کاهش نيروهاي نظامي در همين قالب قابل تفسير است. هرچند که تاثيرات ميداني قابل توجهي را به جاي نخواهد گذاشت، يعني حضور روسيه در خاک سوريه براي حفظ موازنه قوا در ميدان همچنان استمرار دارد.از طرف ديگر، تعهدات بين المللي روسيه به عنوان يک بازيگر بزرگ بينالمللي هم، قدرت حرکت مستمر و رو به جلوي اين کشور را محدود مي کند. اين نکته را هم بايد توجه داشته باشيم. قطعاً شرايط روسيه براي ايران و محور مقاومت قابل درک هست.
* گفته مي شود براي روسيه تنها لاذقيه اهميت داشته و پس از آسودگي از حفظ آن تحرکات نظامي روسيه کاهش يافته، اين موضوع را تاييد مي کنيد؟
** فقط يک منطقه به عنوان لاذقيه براي روسيه اهميت ندارد، سوريه به عنوان يک عضو سازمان ملل متحد که بايستي از تماميت ارضي آن محافظت کرد، براي روسيه اهميت دارد. يعني نگاه روسيه به مسئله سوريه اينطور هست که علاوه بر تامين منافع استراتژيک خودش، به عنوان يک قدرت بين المللي، خود را مسئول مي داند که در جهت حفظ حاکميت و تماميت ارضي سوريه اقدام کند و با هر گونه تحرکي که باعث نقض اين اصل مي شود، برخورد کند .
طرف مقابل متاسفانه در جهت عکس اين استراتژي حرکت مي کند و تلاش گسترده اي را در جهت نقض حاکميت و تماميت ارضي يک عضو سازمان ملل متحد انجام مي دهد و بدون مسئوليت در قبال قوانين و مقررات بينالمللي در بحرانهاي منطقهاي و بينالمللي دخالت ميکند.
* در همين چارچوب تحليلهايي که بعضا گفته مي شود کاهش اقدامات نظامي روسيه در سوريه تحت تاثير فشار غربيها و يا تطميع اعراب صورت گرفته را چطور ارزيابي ميکنيد؟
** طبيعي است که روسيه يکسري منافع ديگري را هم در جاهاي ديگر براي خود تعريف کرده باشد ولي اينکه گفته شود تامين اين منافع را از حساب سوريه پرداخت خواهد کرد، من چنين اعتقادي ندارم بلکه بر اين باورم روسيه استراتژي خودش را در حفظ و حمايت کامل از سوريه بنا گذاشته و از ابتداي بحران تاکنون هم اين را ثابت کرده است.روسيه بارها در شوراي امنيت سازمان ملل از حق وتو استفاده کرده، به عنوان يک طرف فعال در مانع ورود سوريه به يک جنگ فراگير شده و همچنين در جهت ممانعت از حمله نظامي آمريکا به آن کشور اقدامات جدي به عمل آورده است، روسيه در مقطعي که احساس مي کرد جريانات تکفيري و تروريستي، امکان سيطره برحاکميت سوريه را دارند، به صورت نظامي و فعال وارد ميدان شد. سازمان ملل نتوانسته از حاکميت، تماميت ارضي و استقلال يک کشور عضو به خوبي حفاظت و مراقبت کند. آقاي دي ميستورا هم به نظر من نتوانسته مبتکرانه در جهت حل بحران حرکت کند رفتار روسيه از ابتداي بحران سوريه تاکنون، يک منحني با شيب ملايم دارد. هر چند در بخشهايي به خاطر مصالح کلان اين کشور در صحنه بين المللي و در منطقه، شاهد افت و خيزهايي در اين امر هستيم که البته من اين را در قالب تغيير تاکتيک ارزيابي مي کنم نه تغيير استراتژيک، نگاه راهبردي روسيه حمايت از سوريه هست و اين نگاه با نگاه ايران انطباق دارد.
اگر هم تحليلهايي مي شود مبني بر وجود رقابت ميان ايران و روسيه يا عقب نشيني روسيه از موضع حمايتي خودش اينها براي تضعيف جبهه طرف ما مطرح مي شود. در بحران سوريه اشکال مختلف جنگ را ما شاهد هستيم، اعم از جنگ سخت افزاري، درگيريهاي ميداني، جنگ سياسي، فرهنگي و رواني. يعني انواع جنگ را دنيا در بحران سوريه در حال تجربه است. قاعدتاً اين اقدامات را مي توان در قالب جنگ رواني طرف مقابل ارزيابي کرد که مي خواهد جبهه سمت ما را تضعيف کند و همانطور که گفتم من تغييري در منش و رفتار روسيه در موضوع سوريه نمي بينم، هر چند معتقدم روسيه التزامات بين المللي دارد که خارج از آن توقعات ما برخي رفتارهايش احساس مي شود يا خارج از توقعات تحليل گران بعضي از رفتارهاي روسيه تفسير مي شود.
* آيا سازمان ملل و شخص دي ميستورا به عنوان نماينده ويژه در امور سوريه نقش خود را به خوبي ايفا کرده اند؟
** به نظر بنده، مديريت بحران سوريه از چارچوب توان سازمان ملل خارج شده است. سازمان ملل در مورد سوريه قبل از آنکه بتواند به عنوان يک سازمان بي طرف اولويتهايي را براي حل بحران تعيين کند و در دستور کار جامعه بين المللي قرار دهد، متاسفانه به دلايل مختلف از جمله تضاد منافع کشورهاي درگير در اين بحران، به تابعي از متغيرها تبديل شده است.به ويژه اينکه سازمان ملل نتوانسته از حاکميت، تماميت ارضي و استقلال يک کشور عضو به خوبي حفاظت و مراقبت کند. آقاي دي ميستورا هم به نظر من نتوانسته مبتکرانه در جهت حل بحران حرکت کند. ايشان در انجام ماموريتهاي خود دچار چالشهاي پي در پي شده و در مجموع ارزيابي من اين است که آقاي دي ميستورا نتوانسته هنوز موفقيتي را در بحران سوريه به دست آورد.
* با توجه به تحولات اخير سوريه (سياسي- ميداني)، آيا طرح چهار مادهاي ايران در مسئله سوريه نيازي به تغيير و تکميل شدن دارد؟
** به اعتقاد من طرحي که ما داديم در حال حاضر کاملا توان و قابليت اجرايي دارد. يعني مؤلفههاي طرح به گونه اي است که مي تواند پاسخگوي شرايط فعلي بحران سوريه باشد و اين طرح همچنان به عنوان يک طرح روي ميز مطرح است و در دستور کار قرار دارد. جمهوري اسلامي ايران آمادگي اين را دارد که در صورتي که طرفهاي درگير در بحران بپذيرند، اين طرح مورد مناقشه، ارزيابي و همچنين در دستور کار اجرايي قرار بگيرد.
* به نظر مي رسد غربيها به ويژه آمريکا نسبت به مسئله سوريه موضعشان را تغيير دادهاند، موافقيد؟
** اصل تغيير موضع آمريکا و غرب در قبال سوريه مورد تاييد است، اما اينکه غربيها به اختيار خودشان بخواهند نگاه اوليه را تغيير داده باشند، به اعتقاد من چنين چيزي نبوده. آنها خودشان اعتراف کردند که در مقاطعي سياستهاي تند و افراطي را نسبت به سوريه اتخاذ کردهاند و همان سياستهاي اشتباه غرب بود که سبب شد ميدان سوريه، که به عنوان يک کشور کاملا امن در منطقه بود، تبديل به يک ميدان رقابت جريانهاي افراطي، تکفيري و تروريستي قرار بگيرد.خوب اين اشتباه را غرب کاملاً پي برده اما به چه هزينهاي؟ به اين هزينه که ثبات و امنيت منطقه دستخوش بحران شده و خسارتهاي جبران ناپذيري را به مردم سوريه و مردم منطقه تحميل کرده که اين در نتيجه يک اشتباه در تحليل و اتخاذ موضع اشتباه از جانب غرب بوده است.
در طول سالهاي اخير محور مقاومت موفق شده که علاوه بر افزايش سطح توانمندي و افزايش تجربه در ميدان نبرد، خودش را به عنوان واقعيتي انکار ناپذير در معادلات منطقهاي و بينالمللي اثبات کند آنچه من مي خواهم اشاره کنم اين است که اين تغيير موضع، به ناچار به آمريکا و غرب تحميل شد. يعني ايستادگي و مقاومت مردم سوريه، ارتش و رهبران سوريه و حاميان سوريه، به ويژه محور مقاومت بود که موجب عقب نشيني آنها از موضع خود نسبت به براندازي نظام سوريه شد و موضعشان رسيد به مرحله اي که تلاش کنند جريانات مقابل را براي ورود به مذاکرات سياسي با دولت بسيج نمايند، اين خودش به معناي يک عقب نشيني واضح از مواضع گذشته است؛ چراکه آنها در گذشته به هيچ وجه حاکميت سوريه را به رسميت نمي شناختند و قانوني نمي دانستند و حاضر نبودند ولو در مدت کوتاه با آن دولت وارد مذاکره و گفتگو شوند .اينکه آنها در مذاکرات سياسي به دنبال چه هستند هم مهم هست، قطعا بحث ضرورت انجام مذاکرات سياسي، در دستور کار آمريکا و غرب قرار گرفته است، ولي آنها به دنبال اين هستند که آنچه در ميدان از طريق نظامي نتوانستند به دست آورند، از طريق سياسي به دست آورند و فشار خودشان را مضاعف کردند که بتوانند از طريق مذاکرات سياسي به هدف براندازي نظام در سوريه دست يابند.مرحله مذاکرات سياسي، مرحله سختي است و دو طرف تلاش خواهند کرد به اهدافي که در مذاکرات سياسي تعيين کردهاند، برسند.
* آيا نشست اخير به اصطلاح دوستان سوريه که در پاريس برگزار شد، نتيجه بخش بود؟
** اين اولين مرتبه نيست که اين نشستها برگزار مي شود و تاکنون بيش از پنجاه مورد نشست مشابه دوستان سوريه برگزار شده است. هدف نشستهاي گذشته تقويت روزافزون حرکات مسلحانه در سوريه بود. در حال حاضر هم علاوه بر حمايت از جريانات تروريستي و تقويت بنيه نظامي گروههاي تکفيري، راهبرد دستيابي به اهداف از طريق مذاکرات سياسي هم در دستور کار آنها قرار دارد و بعيد مي دانم اين نشستها بتواند کمکي براي طرف مقابل باشد.
* اقدامات ديپلماتيک ايران جهت دستيابي به نتيجه در بحران سوريه از طريق سياسي چه خواهد بود؟
** ما قطعا ارتباط مستمري را هم با حاکميت سوريه داريم و هم با جريانات معارضه داخلي سوريه و بعضا با برخي از جريانات معارضه متعدل که قائل به حل سياسي بحران در سوريه هستند و اعتقاد به ضرورت مشارکت سياسي دارند، ما ارتباطات خودمان را داريم و در زمان مناسب خودش حتما نشستها و برنامههايي را در دستور کار داريم که انجام دهيم.در حال حاضر اولويت ايران کمک و مساعدت به روند سياسي شکل گرفته زير نظر سازمان ملل هست و تمام تلاش خودمان را مي کنيم که اين ماموريت سازمان به نحو احسن و به نفع منافع مردم سوريه و مردم منطقه پيش رود.
اميدواريم اين حرکت به نتيجه مطلوب خودش برسد و در صورتي هم که ناکام باشد، حتما اقدامات جايگزين در دستور کار جمهوري اسلامي ايران به عنوان يک بازيگر فعال بين المللي و قدرت منطقه اي، قرار دارد. ادامه دارد...
ش.د9500639