(روزنامه جوان – 1395/04/22 – شماره 4857 – صفحه 10)
«رؤيا: عكس مادرت رو نشون بده.
(ارژنگ آلبوم را ورق ميزند و عكس مادرش را در كنار يك مرد غريبه كنار مجسمه آزادي در واشنگتن نشان ميدهد.)
رؤيا: اين كيه كنار مادرت؟
ارژنگ: دوست بابام. مادر تو كجاست؟
رؤيا: خونه.
ارژنگ: مادر تو با دوست بابات نميره امريكا؟»
اين بخشي از فيلمنامه نهنگ عنبر به كارگرداني سام مقدم و با بازي رضا عطاران، مهناز افشار، ويشكا آسايش و هانيه توسلي است كه در شهريور 94 توليد شده است. ماجراي فيلم به دو دوست از جنسهاي مخالف در دهههاي پاياني دوره پهلوي و آغازين انقلاب اسلامي مربوط ميشود كه سعي ميكند فضاي نوستالوژيك جوانان دهه شصت را به رقص، آواز و زندگي با موسيقيهاي لسآنجلسي تقليل دهد. قبل از انقلاب و در سنين كودكي اين دو دوست پسر و دختر، پدر و مادر ارژنگ از هم جدا شدهاند چراكه مادر ارژنگ عاشق مرد ديگري ميشود و پس از ازدواج با او به امريكا ميرود. دقيقاً شبيه اتفاقي كه بعدها براي رؤيا به عنوان دوست ارژنگ پيش ميآيد و چندين بار در جريان قرار گرفتن در مثلثهاي عشقي، هيچگاه ارژنگ را به عنوان شوهر نميپذيرد.
ماجرا از سال 59 آغاز ميشود و در يكي از ديالوگها به انقلاب فرهنگي در دانشگاهها اشاره ميشود كه امكان ادامه تحصيل براي شخصيتهاي فيلم تا اطلاع ثانوي وجود ندارد. در واقع فيلم زمانهاي را روايت ميكند كه دانشگاهها براي جلوگيري از رسوخ سبك و باورهاي فرهنگهاي استعماري تعطيل شدهاند؛ اما در شهر روابط پنهاني ديگري در حال شكلگيري است كه تناسبي با انقلاب فرهنگي دانشگاه ندارد. به عبارت ديگر ليبراليسم فرهنگي بدون توجه به تحولاتي كه در دانشگاه صورت ميگرفت در حال پيشروي در شهر بود. اين پيشروي در طول سه دهه از انقلاب در كنار كوتاهيها و اشتباهات جريانهاي انقلابي ادامه پيدا كرد تا امروز رسانههاي بيگانه بتوانند مطالبات نامتجانس با ارزشهاي انقلاب اسلامي را به عنوان خواست عمومي جامعه تبليغ نمايند.
اشتباهات جريانهاي همسو با نظام كه آيتالله مكارم شيرازي از آن تحت عنوان برخي افراطيگريها ياد ميكنند، سبب ايجاد يك دو قطبي مخرب اجتماعي ميان جريان مدافع ارزشها با جريان خاكستري جامعه شد كه سوءاستفاده از اين تقابل تنها معارضان نظام جمهوري اسلامي را تقويت كرد. بخش قابل توجهي از اين نظام فكري و اجتماعي در حال حاضر در دانشگاههاي كشور و در ميان حلقههاي متعددي از اساتيد غرب دوست دانشگاه ترويج ميشود. گزارشهاي متعددي از گروههاي تحصيلي در دانشگاههاي مختلف منتشر ميشود كه در آن اساتيدي با گرايشات ليبراليستي مشغول جريانسازي بر روي بدنه دانشگاه هستند.
گروههاي حقوق و علوم سياسي دانشگاههاي تهران، شهيد بهشتي و برخي از مراكز دانشگاه آزاد به مجمع اساتيد غربگرا تبديل شده است. البته نكته حائز اهميت در نوع مراوده علمي اين اساتيد است؛ زيرا چند صدايي در دانشگاهها در صورتي كه صداهاي مختلف موضعي برابر داشته باشند، ميتواند سبب روشنگري باشد؛ اما اگر حلقههاي اساتيد غربدوست با استفاده از اعمال قدرت، موجب بايكوت صداهاي مخالف در كلاسهاي درس باشند، در اين صورت نسبت به ادعاي ترويج چند صدايي در دانشگاه ميتوان ترديد جدي وارد كرد. در حال حاضر گروه علوم سياسي دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه شهيد بهشتي با محوريت محمود سريعالقلم نقش بسزايي در نظريهپردازي ليبراليسم و تمجيد از آن دارد.
بر اساس ديدگاههاي سريعالقلم «تحقق توسعه هرگز با اتكا بر توان داخلي و توليد بومي ممكن نيست و تنها از طريق برقراري ارتباط با جهان خارج براي استفاده از منابع و امكانات بيروني امكانپذير است. يعني طبق اصول توسعه كه امروز به صورت قانوني خدشهناپذير درآمده است، نيل به توسعهيافتگي تنها و تنها از رهگذر پيوستن به منظومه اقتصاد و سياست جهاني محقق خواهد شد.» ميزان گرايش فكري سريعالقلم به آموزههاي غربي در سطحي است كه راديو فرانسه تفكرات وي را با سيدحسن تقيزاده به عنوان يك چهره سر تا پا غربي در تاريخ معاصر ايران مقايسه كرده است.
ترويج ليبراليسم در دانشگاههاي كشور در حالي صورت ميگيرد كه اين مكتب در جايگاه خود از يك ديكتاتوري پنهان رنج ميبرد كه شهريار زرشناس آن را در قالب نفسانيتمداري بيان ميكند: «آزادي ليبرالي يعني عدم مزاحمت براي آزادي ديگري؛ بر اين پايه هر اتم نفساني به دنبال منافع خود ميرود و جهت ارضاي نيازها و خواستهاي نفسانياش هيچ محدوديتي ندارد، مگر اينكه آزادي نفساني او با آزادي نفساني فرد ديگري تزاحم پيدا كند. در اين تعريف از آزادي، به حقيقت، عدالت و مصلحت رشد و كمال انساني هيچ توجهي نميشود و بشر در مسير ارضاي تمنيات نفساني خود حتي اگر مخالف حقيقت و عدالت و مصلحت انساني باشد، آزاد پنداشته ميشود تا زماني كه آزادي فرد ديگري را محدود نكند. اين تعريفي كاملاً نفسانيتمدارانه از آزادي است.»
بر اساس آنچه در مركز رسانهاي كانون انديشه جوان نسبت به ديكتاتوري علمي در دانشگاههاي كشور مورد بحث قرار گرفته است، اذهان دانشجويان ديگر دليلي براي پرسش نمييابند و فقط به قبول آنچه با برچسب «علم» به آنها عرضه ميشود، اكتفا ميكنند. اين روند در خاموش كردن دانشجوي پرسشگر و مشروعسازي «آنچه هست غرب است» تا جايي پيش رفته كه حتي دانشجويان موافق در پذيرش همين متون را نيز از پژوهش و پرسش باز نگاه داشته است و آنها را به شكل منشياني حرفهاي درآورده كه آنچه از ضبط صوت اساتيد تكرار ميشود را به نوشتاري براي شب امتحان تبديل ميكنند.
نمود ديگر اين همه انحصار طلبي و سركوب، عدم تدريس منتقدان غربي است، حتي آنها كه نه به دنبال براندازي غرب هستند، بلكه خود برآمده از همان سيستم معرفتي هستند و صرفاً به وجوهي از ماجرا منتقدند. اگر شما هم دانشجوي يكي از رشتههاي علوم انساني در ايران باشيد، حتماً از خود پرسيدهايد كه چرا هيچ انديشه اساسي از مكاتب جاري غرب در رشته شما به صورت انتقادي تدريس نميشود؟ امروز حتي نظريههايي كه مباني علمي آنها در غرب به صورت جدي مورد ترديد قرار گرفته همچنان در ميان اساتيد غربگراي داخلي طرفدار دارد. ترويج تفكر داروينيسم كه به عنوان محور اصلي مدرنيته در قرن بيستم شناخته ميشد، طبق اظهارات دانشجويان دانشگاه فردوسي مشهد همچنان به عنوان يك اصل لايتغير در گروههاي زيستشناسي و دامپزشكي اين دانشگاه مورد تقديس اساتيد مربوطه قرار ميگيرد.
http://javanonline.ir/fa/news/796717
ش.د9501176