تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۳  ، 
کد خبر : ۲۹۴۰۴۲
ارتش و دولت‌سازي در خاورميانه با حضور داريوش رحمانيان، غلامرضا علي‌بابايي و علي سجادي

شبه‌مدرنيسم با رنگ و لعاب نظامي‌گري

مقدمه: كودتاي نافرجام پانزدهم و شانزدهم جولاي جاري در تركيه بار ديگر اهميت ارتش و نيروهاي نظامي را به كشورهاي خاورميانه يادآور شد. اصولا تاريخ بيداري اين كشورها را مي‌توان با شكست‌هاي ايشان در عرصه نبرد با قدرت‌هاي نوظهور دنياي متجدد بازنويسي كرد چرا كه نخستين تلاش‌هاي ارباب قدرت در اين سرزمين‌ها براي ورود به گردونه تجدد با نوسازي ارتش و تنظيمات در توان نظامي صورت گرفته است. اما آيا اولويت ارتش و نظامي‌گري مي‌تواند مبناي درستي براي نوسازي باشد؟ آيا نتيجه تجدد آمرانه‌اي نيست كه به محض برداشته شدن قوه قهريه نيروهاي گريز از مركز را ممكن مي‌كند؟ آيا مدرنيسم يا شبه‌مدرنيسم با رنگ و لعاب نظامي‌گري هر آينه مشكلاتي را كه امروز در تركيه شاهديم، پديد نمي‌آورد؟ اصولا ارتشي كه بر اين مبنا بنا گذاشته مي‌شود، آيا توان دفاع از تماميت ملي را دارد؟ تاريخ‌نگاري نظامي در ايران چنان كه داريوش رحمانيان، استاد تاريخ دانشگاه تهران تاكيد مي‌كند، چندان پر و بالي ندارد و تلاش‌ها در اين زمينه پراكنده و ناهمگون است. با اين همه معدودي آثار در اين زمينه قابل توجه هستند. برخي از آنها را استفاني كرونين، استاد دپارتمان مطالعات شرقي دانشگاه آكسفورد نوشته است با نام‌هاي شاهان سربازان و زيردستان، ارتش و ايجاد دولت پهلوي در ايران و سياست‌هاي قبيله‌اي در ايران. كتاب ارتش و دولت‌سازي در خاورميانه مدرن اين پژوهشگر را غلامرضا علي بابايي به فارسي ترجمه كرده است. هفته گذشته در موسسه روايت نشستي براي بررسي اين كتاب با حضور مترجم، سرهنگ سجادي پژوهشگر تاريخ نظامي و داريوش رحمانيان، استاد تاريخ دانشگاه تهران برگزار شد كه روايتي از سخنان حاضران اين نشست از نظر مي‌گذرد:
پایگاه بصیرت / محسن آزموده
(روزنامه اعتماد - 1395/05/05 - شماره 3584 - صفحه 7)

آشفتگي در تاريخ نظامي‌گري

داريوش رحمانيان / استاد تاريخ دانشگاه تهران

با وجود تحولاتي كه در رشته تاريخ در دهه‌هاي اخير در ايران رخ داده است، مي‌توانيم بگوييم هنوز دانش تاريخ در كشور ما وضعيت مطلوبي ندارد، با توجه به مسائل تاريخي ما، رشته تاريخ و دانش تاريخ، هر دو در حد مطلوب ما يعني در شأن مردم ايران و مناسب مشكلات و چالش‌هاي ايشان نيستند. تاريخ شعب و شاخه‌ها و‌گرايش‌ها و ژانرها و رويكردها و مكتب‌ها و سبك‌هاي گوناگوني دارد كه يكي از آنها تاريخ نظامي است. تاريخ نظامي تخصصي با شعب گوناگون است. در تاريخ نظامي مثلا با تاريخ نهادهاي مختلف ارتش با شعب و شاخه‌هاي متفاوت مواجه هستيم كه هر كدام مقتضيات خاص خودشان را دارند. در درون اين نهادها و سازمان‌ها تشكيلات گوناگون با تحولات متفاوت داريم. ارتش رجال، دانش، ادوات، ابزار، صنعت، فن، هنر، ادبيات، زبان، انديشه و... دارد.

عليه روايت‌هاي كليشه‌اي و ديو و فرشته‌سازي

دو هزار و اندي سال پيش مورخ هوشمند يوناني به نام پليبيوس نقد مهمي بر تاريخ‌نگاري تا زمان خودش كرد. او گفت مورخ شايسته و بايسته است وقتي درباره چيزي تحقيق مي‌كند، اهل آن باشد. منظورش اين بود كه اگر كسي جنگ را روايت مي‌كند، بايد ميدان جنگ را بشناسد و با جنگاوري آشنا باشد. در برج عاج نمي‌توان نشست و راجع به جنگ نوشت. اين نقد مهم قابل تاملي است. اما وضع ما در حوزه تاريخ نظامي مطلوب نيست. مثل بخش‌هاي ديگر ما دچار آشفتگي، عدم تخصص‌گرايي، عقب‌ماندگي نسبت به دانش روز جهان و متاسفانه بيماري عوام‌زدگي هستيم.

يعني يك كلان روايت‌ها و كليشه‌هايي راجع به تاريخ نظامي ما ساخته شده و اين كليشه‌ها مدام بازتوليد مي‌شود و كسي هم آن را نقد نمي‌كند. براي مثال در مورد تاريخ نظامي دوره رضاشاه و شكل‌گيري ارتش نوين در اين دوره كليشه‌هاي زيادي سوار بر ذهن ما هستند. اين قلم تيز مورخان است كه بايد اين كليشه‌ها را پياده كنند. روايت‌هاي كليشه‌اي كه ‌اي‌بسا بديهي شمرده مي‌شوند، اما اصل و ريشه‌اي ندارند.

نكته جالب اين است كه در مورد تاريخ عصر پهلوي منطق ديو و فرشته‌سازي رخ مي‌دهد. از يك‌سو برخي از رضاشاه يك ديو و شيطان رجيم و ملعون و خائن مي‌سازند. او خطاهاي بزرگي كرد كه من نيز منتقد او هستم. اما با منطق ديو و فرشته‌سازي نبايد سراغ خوانش تاريخ رفت. برخي نيز رضاشاه را قهرمان آسماني مي‌دانند كه گويي ناجي ايران شد! اين با واقعيت تاريخ مطابقت ندارد. من در مقدمه كتاب ايران بين دو كودتا نوشته‌ام كه تاريخ درباره آدم‌هاست، نه ديوها و فرشته‌ها. ما راجع به آدم‌ها با همه نقاط قوت و ضعف شان بحث مي‌كنيم.

تاريخ‌نگاري نظام

در دوره پهلوي اول براي نخستين‌بار تاريخ‌نگاري نظام آغاز شد. اين دوره از اين جهت بسيار مهم است. از اين دوره به بعد است كه كساني قلم به دست مي‌گيرند و راجع به ارتش و مسائل گوناگون آن پژوهش و نگارش مي‌كنند. در اين دوره اين مساله نهادينه مي‌شود. در دوره قاجاريه اصلاحات شروع شد، يعني با عباس‌ميرزا و اميركبير و سپهسالار اصلاحات شروع شد تا به دوره مشروطه رسيديم. اما نخستين نشريه تخصصي نظامي كه در ايران شكل گرفت، روزنامه كوچكي بود كه ميرزاحسين‌خان سپهسالار به اسم روزنامه نظامي تاسيس كرد. بعد از تعطيلي آن روزنامه مريخ منتشر شد. خود سپهسالار هم مدارس نظامي برپا كرد.

بعدا در نشريات و روزنامه‌هاي ديگر دوره مشروطه راجع به نظامي‌گري بحث مي‌شود. اما نخستين نشريه جدي در ايران كه شكل مي‌گيرد، چندي بعد از كودتاي سوم اسفند ١٢٩٩ يعني در سال ١٣٠٠ هجري شمسي اوايل وزير جنگ شدن رضاخان است. در اين زمان سيد ضيا به عنوان عامل كودتا بركنار شده است و رضاخان ابتدا فرمانده قزاقخانه است و بعد وزير جنگ مي‌شود. او سپس در همه كابينه‌ها مي‌ماند. يعني رييس‌الوزراها و وزرا عوض مي‌شوند، اما رضاخان در سمت وزير جنگ باقي مي‌ماند.

تا زماني كه رييس‌الوزرا مي‌شود و بعد هم كه شاه مي‌شود. در سال ١٣٠٠ او و فرماندهان نظامي، مجله‌اي به اسم قشون تاسيس كردند. اين مجله يكي از پربارترين مجلات پهلوي اول است. براي بررسي تاريخ ارتش در دوره پهلوي اول بسيار مي‌توان از اين مجله استفاده كرد. كساني چون سرهنگ جهانگير قائم‌مقامي، حسين يكرنگيان، يحيي ذكا و ديگران كه بعدا درباره تاريخ نظامي‌گري در ايران نوشتند، از نظر داده‌شناسي به همين مجله قشون تكيه كردند. اين مجله تحقيق و نگارش راجع به ارتش و نظام را نهادينه كرد.

بعد از آن مورخاني در اين دوره داريم كه اگرچه متخصص تاريخ نظام و ارتش نيستند، اما در اين زمينه قلم مي‌زنند. كساني چون مرحوم جميل قوزانلو، مرحوم غلامحسين مقتدر، سپهبد حاجعلي رزم‌آرا كه به ويژه راجع به جغرافياي نظامي ايران كار مي‌كند، يحيي ذكا، مرحوم يكرنگيان و سرهنگ قائم مقامي در اين ميان قرار مي‌گيرند. سرهنگ جهانگير قائم مقامي در ارتش مجله فوق‌العاده بررسي‌هاي تاريخي را تاسيس مي‌كند كه يكي از بهترين مجلات تاريخي ايران مي‌شود اما متاسفانه دوام نمي‌آورد.

يك كار ديگر مهم از نظر تاريخ تاريخ ارتش در دوره پهلوي اول، تاسيس اداره انتشارات ارتش است كه خيلي مهم است. اداره انتشارات ارتش كتاب‌هاي مهمي در حوزه تاريخ و جغرافياي نظامي ايران سفارش داد و كتاب‌هاي مهمي را منتشر كرد. كار مهم ديگر كه زيرنظر اركان حرب (سپاه ارتش) صورت مي‌گيرد، تاسيس انجمني براي پالايش و پيرايش زبان پارسي از واژه‌هاي بيگانه است. زمينه اين اقدام كه در سال ١٣٠١ رخ مي‌دهد، زمينه تاسيس فرهنگستان زبان و ادب فارسي در ١٤ سال بعد در سال ١٣١٥ خورشيدي است. بنابراين اقدامات مهمي از اين نظر در دوره پهلوي اول صورت گرفته است.

تاريخ تجدد و نوسازي

ما بايد مساله‌هاي‌مان را حل كنيم. ما كشوري هستيم كه گرفتاري‌هاي متعددي در اين منطقه داريم. چند روز پيش در تركيه كودتا رخ داده است. ما با جهان عرب مساله داريم، در خليج فارس با اعراب مشكل داريم، از نظر ژئوپولتيك موقعيت ويژه‌اي داريم. بنابراين بايد ببينيم جايگاه ارتش چيست و نظام و نيروي نظامي چه جايگاهي دارد. اين مساله سابقه‌اي طولاني دارد. جايگاه ارتش و تمام مسائل مربوط در تاريخ اصلاحات و تاريخ تجدد و تاريخ نوسازي ايران اهميت اساسي دارد. يعني هم بايد ببينيم خود ارتش چه جايگاهي داشته است و هم فكر راجع به ارتش چه اهميتي داشته است. بايد ديد تفكر راجع ضرورت نوسازي و قدرتمندتر كردن ارتش چه جايگاهي داشته است. ما چگونه به اين موضوع فكر كرده‌ايم.

ما در دوره فتحعليشاه با هجوم قدرت‌هاي نوپديد اروپايي مثل روسيه مواجه مي‌شويم. دو جنگ رخ مي‌دهد و به‌شدت زخمي مي‌شويم. خاك زرخيز ما از دست مي‌رود و روح ملي ما بيدار مي‌شود. زيرا به تعبير افلاطون درد بايد در ادراك آدمي تاثير بگذارد. ادراك تحت تاثير درد است. نگاه من به دوره قاجاريه و رجال آن دوره با كليشه‌هاي جاري بسيار متفاوت است. مثلا فتحعليشاه را عياش نفهم بي‌خبر حرم سرا ساز نمي‌دانم. در تاريخ جامع ايران كه اخيرا نوشته شده نيز چهره‌اي سياه و تاريك از اين مردم ترسيم شده است.

در حالي كه به نظر من فتحعليشاه خيلي هوشمند بود كه خدمت‌هاي بزرگي كرد. يا آقامحمد‌خان به خواجه تاجدار بدل شده است، در حالي كه به نظر من آقامحمدخان قاجاري يكي از بزرگ‌ترين رجال ايران است و خدمتي به ايران كرد كه نادرشاه نكرد. نادرشاه به ما سيلي زد و نتوانست سلسله‌اي تاسيس كند. البته نادر در تاريخ فن جنگ، يكي از بزرگ‌ترين جنگاوران تاريخ است و فاتح دهلي است. جهانگيري آسان است، اما جهانداري سخت است. آقامحمد‌خان قاجار، جهاندار بود و جهانداري را به عنوان يك ميراث از خود به جاي گذاشت. دولتي ساخت كه ١٤٠ سال دوام آورد. اين كار تدبير و هوشمندي مي‌خواهد. البته نقدهاي تندي به سياهكاري‌هاي او نيز دارم. اما نبايد از تاريخ ديو و فرشته بسازيم. ما از اين ديو و فرشته‌سازي بسيار ضرر ديده‌ايم.

چرا زوال يافته‌ايم؟

زخمي كه در جنگ‌هاي ايران و روس به ما وارد مي‌شود، ما را به جست‌وجو وا مي‌دارد: چرا ما عقب مانده‌ايم؟ چرا زوال يافته‌ايم؟ چرا ضعيف شده‌ايم؟ چرا اين طور كتك مي‌خوريم؟ چرا اين روس منحوس روسيه كه تا ديروز از نظر قاجاريه وحشي بودند، اين اندازه قدرت گرفته است؟ ادبيات قبل از قاجاريه را كه مي‌خوانيم، مي‌بينيم كه روسيه و روس‌ها نماد بدبختي و توحش هستند. مثلا در كتاب طبقات‌الامم قاضي ساعد اندلسي وقتي مي‌خواهد از قومي كه توحش دارند و نمي‌توانند تمدن بسازند، اسلاوها را مثال مي‌زند و مي‌گويد كه اينها نمونه اقوامي هستند كه نمي‌توانند تمدن بسازند. بنابراين شكست در جنگ‌هاي ايران و روس خيلي براي ايرانيان متمدن با تاريخ چند هزار ساله كه خودشان را پايه گذار دولت مي‌دانستند، سنگين بود.

وقتي سفرنامه‌هاي ميرزا حسن خان ايلچي را مي‌خوانيم، مي‌بينيم كه نوشته وقتي به لندن رفتم، دولت پادشاهي انگلستان دستور داد كالسكه سلطنتي شان را پيشواز من فرستادند و استقبال جانانه‌اي از من به عنوان سفير پادشاه ايران به عمل آوردند، زيرا گفتند ايران قديمي‌ترين دولت جهان است. اين سخن ايلچي دروغ نيست. انگليسي‌ها، آلماني‌ها و فرانسوي‌ها در ايرانيان به چشم مردماني كه نخستين دولت جهاني را تاسيس كردند، مي‌نگريستند. نمونه‌اش هگل است. حالا ما با اين همه سنت جهانداري و كشورداري زخم خورديم و خوار شديم. چرا چنين شد؟پاسخي كه پيدا شد، سطحي بود و راز برتري غربيان را در نظامي‌گري و ارتش دانستند. البته اين ديدگاه به سرعت نقد شد و بسياري گفتند راز آن در صنعت و فن است و برخي صنعت و فن را ميوه دانش دانستند.

تنظيمات به جاي اصلاحات

ما در دوره قاجاريه به جاي تعبير اصلاحات، از تعبير تنظيمات استفاده مي‌كرديم كه از عثماني‌ها هم تاثير گرفته بود. برخي مي‌گفتند تعبير تنظيمات به اين دليل به كار مي‌رود كه وجهه نظامي دارد. يعني تفكر اصلاحي به حدي به ارتش محوريت مي‌داد كه راه نجات را تقويت ارتش مي‌دانست. تقويت ارتش نيز با نوسازي صورت مي‌گرفت، با اينكه مستشار بياوريم و پادگان بسازيم و كارخانه توپ‌ريزي و تفنگ‌سازي و ساچمه‌سازي بسازيم. اين كار را عباس ميرزا و قائم‌مقام‌ها انجام دادند. اميركبير نقطه عطف اصلي است و اين روند تا رضاشاه ادامه پيدا مي‌كند.

نقد نوسازي

نخستين منتقد جدي تفكر اصلاحات و برنامه‌هاي نوسازانه در ايران ميرزا ملكم‌خان ناظم‌الدوله است. مورخ تاريخ فكر امروز ما او را در تاريخ نظريه قانون دوره قاجاريه او را حذف مي‌كند، زيرا او را مقلد مي‌خواند. آل احمد او را با ريشخند جزو مونتسكيوهاي وطني مي‌خواند. به هر حال ميرزا ملكم به اهل زمانه خودش هشدار مي‌دهد كه اينقدر بر اصلاحات ارتش و نوسازي نظام تاكيد نكنيد. او اصل اساسي تمدن جديد را دموكراسي و قانونمداري مي‌داند و كارخانجات انساني سياسي غرب است كه باعث شده است، ايشان اينقدر قوي شوند. ارتش قوي يكي از كالاهاي كوچك اين كارخانجات انساني است. ميرزا ملكم خان مي‌گفت بايد آيين تمدن فرنگي را بگيريم، بدون اخذ و اقتباس. نظريه او البته پوزيتيويستي است كه قابل نقد است. اجمالا هدف از اين بحث اشاره به تاريخ نقد الگوي نوسازي مبتني بر اصلاح ارتش است.

يكي از كساني كه با رويكرد ويژه نوسازي پهلوي اول را نقد مي‌كند، محمد علي همايون كاتوزيان است. ايشان آثار متعدد و مفاهيم متعددي چون جامعه كوتاه‌مدت و استبداد ايراني دارد. من به نظريه استبداد ايراني ايشان نقدهاي جدي دارم. ايشان در نقد برنامه‌هاي نوسازي رضاشاه مفهومي كارآمد را به كار برده است كه شبه‌مدرنيسم است. ايشان مي‌پرسد آيا ما بايد به ارتش مدرن و راه آهن سراسري اولويت مي‌داديم يا به مدرسه و دانشگاه؟ در كل دوران زمامداري رضاشاه ٥٠٠ ميليون دلار براي نوسازي ايران سرمايه‌گذاري شد. تقريبا سه چهارم اين هزينه صرف ارتش و راه آهن سراسري شد. در دوره رضاشاه نوسازي ارتش با قدرت صورت گرفت در حالي كه تا اين اندازه به ساير جنبه‌هاي تجدد توجه نشد.

خاورميانه كودتاخيز است

غلامرضا علي‌بابايي / پژوهشگر تاريخ

منطقه خاورميانه كودتا خيز است و تجدد هم كه به آن وارد مي‌شود، جنبه كاريكاتوري پيدا مي‌كند. كودتاهاي زيادي در اين منطقه رخ داده كه بسياري از آنها در ماه جولاي رخ داده است. براي مثال ١٤ جولاي١٧٨٩ انقلاب فرانسه رخ مي‌دهد، جالب است كه در همين روز يعني در ١٤ جولاي ١٩٥٨ كودتاي ژنرال عبدالكريم قاسم در عراق رخ مي‌دهد كه به سرنگوني ملك فيصل دوم منجر مي‌شود. در ١٧ جولاي كودتاي ژنرال داود عليه ظاهرشاه در افغانستان رخ مي‌دهد كه منجر به سرنگوني حكومت سلطنتي ظاهرشاه شد. همچنين در ١٧ جولاي كودتاي دوم حزب بعث عراق يعني كودتاي ژنرال حسن البكر عليه ژنرال عارف رخ مي‌دهد كه منجر به فرار حسن البكر و استقرار حكومت بعثي در عراق شد. در ١٦ جولاي سال جاري نيز كودتاي نافرجام در تركيه رخ داد.

پروار شدن بيش از حد ارتش‌ها

در خاورميانه ارتش‌ها بيش از حد پروار مي‌شوند. مثلا در سوريه ارتش ٥٨٠ تا ٦٠٠ هزار نفر دارد. ارتش مصر قريب به يك ميليون نفر است، ارتش عراق در پايان جنگ ايران و عراق، ٧٠٠-٦٠٠ هزار نفر جمعيت داشت. اين ارتش‌ها در سرزمين‌هاي كودتاخيزي مثل سوريه، عراق و مصر حضور دارند. مثلا ارتش سوريه با وجود اين همه فشاري كه بر آن وارد شده، هنوز سر پاست و به هيچ رقم نمي‌شود آن را از پاي در آورد. خانم كرونين نشان مي‌دهد كه در ايران از زمان فتحعليشاه حكومت كوشيد پاي نيروي سوم از جمله فرانسه را وسط بكشد. خود فتحعليشاه فردي از دنيا بي‌خبر بود و جنگ‌هاي ايران و روس نشان مي‌دهد كه چقدر فتحعليشاه دن كيشوت وار رفتار مي‌كند. مثلا به رييس احكام حرب گفته بود به روس‌ها اخطار بدهد و بگويد «آهاي ارتش روس بايد ظرف دو روز خاك ايران را تخليه كني»!

پايان ارتش رنگارنگ

كار جدي براي تشكيل هيات نوين در ايران در عصر ناصرالدين شاه پس از مسافرت‌هاي او به روسيه رخ داد. ناصرالدين شاه عاشق زرق و برق لباس‌هاي سربازان روس شد و به همين خاطر سازمان قزاق‌هاي روس الگويي براي تاسيس قزاقخانه در ايران شد. تاكيد اصلي در اين زمان بر زرق و برق و ظواهر بود. اما اين بريگارد قزاق تا جايي قدرت مي‌گيرد كه مجلس را به سرپرستي سرهنگ لياخوف به توپ مي‌بندد. بعد از مشروطه تا اواخر دوره قاجار، نيروي قزاق حضور دارد، در ضمن در اين دوره حضور پليس جنوب و پليس غرب را شاهديم. همچنين ژاندارمري قدرت دارد و به‌طور كلي نيروهاي نظامي رنگارنگ هستند. اتفاقا يكي از اهداف كودتاي رضاخان در ١٢٩٩ اين است كه به اين ارتش رنگارنگ خاتمه دهد و تشكيلات جديد با عنوان قشون بسازد. اين كار در سال ١٣٠٠ رخ مي‌دهد و اعلاميه‌اي منتشر مي‌شود كه در آن تاكيد مي‌شود از امروز كاربرد كلماتي چون ژاندارم و قزاق منسوخ است و از اين به بعد كلمه قشون به كار مي‌رود.

ارتش افغانستان، عربستان و ايران

خانم كرونين در اين كتاب سه بحث اساسي مطرح مي‌كند. يكي راجع به ساختار ارتش افغانستان است در اين بحث ابتدا ساختار ايلي و قبيله‌اي زمان ظاهرشاه را مطرح مي‌كند. سپس به ورود ارتش شوروي اشاره مي‌كند و به استفاده از كارشناسان روس كه در تاجيكستان به فارسي مسلط بودند، اشاره مي‌كند. همچنين كودتاي داود را مطرح مي‌كند و به بازي كثيف كمونيست‌هاي روسي در افغانستان مي‌پردازد. از نظر او در ساختار قبيله‌اي، ارتش مدرن قابل تاسيس نيست و نظاميان در افغانستان بسيار قدرتمند هستند و به سادگي كودتا مي‌كنند. علت نداشتن منابع مالي، متكي بودن به منابع خارجي، بافت قبيله‌اي و فرقه‌اي و... است و باعث مي‌شود اين كشورها روي آرامش به خود نبينند.

بحث بعدي خانم كرونين راجع به ساختار ارتش در عربستان سعودي است. اين كشور مصنوعي است و بعد از فروپاشي امپراتوري عثماني بنا شده است و از موهبت نفت بهره مي‌گيرد. ميلياردها دلار پول در اين كشور صرف خريد اسلحه شده است. ملك عبدالعزيز بن سعود در گفت‌وگو با روزولت گفت كه سلطنت را در خانواده من تضمين كنيد، هر چقدر مي‌خواهيد به شما نفت مي‌دهيم. اين امر ٧٠ سال است كه تداوم داشته است. متاسفانه سياست عربستان روز به روز نسبت به ايران بدتر مي‌شود. ارتش عربستان سعودي بدترين ارتش را در ميان كشورهاي عربي مثل سوريه و عراق و مصر دارد. هيچ قدرت جنگي هم ندارد. بحث نهايي كرونين درباره ارتش ايران است.

ارتش ايران در كودتاي سوم اسفند ١٢٩٩ و ٢٨ مرداد ١٣٣٢ حضور دارد. در ادامه نيز راجع به انقلاب ايران بحث مي‌كند. از نظر كرونين تنها ارتشي كه واقعا موفق به دولت‌سازي شده، ارتش ايران است. يعني با توجه به ساختار فرهنگي و تاريخي ايران، ارتش ايران بسيار موفق بوده است. سرنگوني رژيم شاه نيز به دليل ناتواني افسران ارشد در دفاع منسجم از نظام پادشاهي بوده است كه نتيجه خود حكومت پادشاهي بود و لايه‌هايي كه در اواخر رژيم شاهنشاهي شكل گرفت، تير خلاص را به اين نظام وارد كردند. ارتش ايران در تعارض با ارتش‌هاي كشورهاي عربي بود كه كودتا خيز بودند. ارتش ايران در اواخر دوره پهلوي به خصوص در زمينه نيروي هوايي بسيار قدرتمند بود.

تاريخ نظامي‌گري مدرن در ايران

سرهنگ علي سجادي / پژوهشگر تاريخ ارتش

در ايران تا پايان قرن هجدهم نيروي نظامي كلاسيك يعني ارتش با ساختار منسجم چنان كه در اروپا ارتش ناپلئوني وجود داشته، نداريم. ارتش‌هاي ما تا آن زمان همچنان مانند ارتش سنتي تركي-مغولي بودند كه از نظام‌هاي سياسي قبلي به ارث رسيده است و از علوم نظامي جديد اروپايي چيزي نمي‌دانستيم. اين ارتش‌هاي سنتي فصلي بودند. مثلا جيمز موريه در ١٨٠٩ ارتش فتحعليشاه را چنين توصيف مي‌كند: ١٢ هزار نفر مرد محافظ يا به تعبيري جانباز دارد كه عمدتا از مازندران و ايلات قاجار بودند. همچنين ١٣ هزار غلام يا سواره‌نظام در اين لشكر بودند.

او مي‌گويد اين افراد براي نبردها سازماندهي مي‌شوند. هر وقت قرار است نبرد يا جنگي به وقوع بپيوندد، شاه به ايلات يا خان‌ها دستور مي‌دهد تا ارتش‌هاي محلي خودشان را در اختيار شاه قرار دهند. فرماندهان اين ارتش‌ها نيز عمدتا از شاهزاده‌ها هستند. اين شاهزاده‌ها به‌طور موقت اين ارتش‌ها را سازماندهي مي‌كنند و با آنها وارد جنگ مي‌شوند. بعد از جنگ نيز اين ارتش منحل مي‌شود و نيروها هر يك به محل خود باز مي‌گردند. بنابراين ارتش به معناي جديد سازماندهي نشده است و لشكر، پادگان و... ندارد و ارتش به معناي امروزي وجود ندارد.

از صفويه تا نادر

براي نخستين بار در دوره صفويه شاه عباس به توصيه برادران شرلي سپاه عظيمي از پياده نظام را بر اساس الگوي اروپايي طرح‌ريزي مي‌كند كه اينها مسلح به تفنگ‌هاي سر‌پر هستند. اينها نخستين سلاح‌هاي گرم و آتشين هستند. نقطه عطف قابل توجه ديگر در زمان نادرشاه رخ مي‌دهد. نادرشاه در قرن ١٨ به اين نتيجه رسيده بود كه پيروزي اروپايي‌ها بر عثماني‌ها معلول نظم و انضباطي است كه بر اساس آن مي‌جنگد. به همين خاطر روش‌هاي خارجي را مطالعه مي‌كند و به سازماندهي ارتش مي‌پردازد و مثلا براي نخستين بار صنف توپخانه را در ايران تاسيس مي‌كند. نادر همچنين پياده نظام را سازماندهي مي‌كند كه عمدتا با مستشاري افسران فرانسوي است. جلوتر در زمان فتحعليشاه، عباس ميرزا است كه متوجه مشكلات اساسي نيروهاي نظامي در ايران مي‌شود.

او مي‌بيند كه ارتش ايران با ارتش دايم و ساختارمند روس قابل مقايسه نيست، در نتيجه مي‌كوشد چنين ارتشي را تشكيل دهد. او با دو مشكل نيروي انساني و آموزش مواجه است. در نتيجه فتحعليشاه نامه‌اي به ناپلئون مي‌نويسد و به او مي‌گويد من تحت تاثير پيروزي‌هاي شما در شرق هستم و درصدد استمداد از غرب عليه روسيه بر مي‌آيد. در سال ١٨٠٧ هيات نظامي فرانسه به سرپرستي ژنرال گاردان وارد ايران مي‌شود كه هيات بسيار مهمي است. نخستين بار است كه يك هيات بسيار مفصل با رسته‌هاي مختلف شامل توپخانه، مهندسي، پياده نظام و حتي توپريزي وارد ايران مي‌شود. ورود اين هيات در ايران بر اساس عهدنامه فين‌كنشتاين است. اما متاسفانه در نتيجه تحولاتي كه در جبهه اروپا رخ مي‌دهد و توافقات روس‌ها با فرانسوي‌ها كه به عهدنامه تيلسيت منجر مي‌شود، بسياري از اقدامات اين هيات نيمه‌كاره مي‌ماند، تا جايي كه برخي گفته‌اند خود ژنرال گاردان با چشمان گريان در مرز تبريز از ايران خارج شد.

با وجود اين در سال ١٨١٢ شاهديم كه عباس ميرزا صاحب يك ارتش تقويت شده بر اساس موازين اروپايي است. يعني نزديك به ١٣ هزار پياده نظام، سواره نظام و توپخانه دارد. يعني همان اقدامات نيمه‌كاره گاردان موجب مي‌شود كه ما يك نيروي نظامي نصفه و نيمه داشته باشيم. البته هيات‌هاي نظامي غربي اعم از هيات نظامي گاردان و انگليسي‌ها بيشتر به دنبال اهداف سياسي خودشان بودند. كما اينكه شاهديم وقتي تحولاتي در مسائل سياسي اروپا به وجود مي‌آيد، اين هيات‌ها كار را نيمه‌كاره رها مي‌كنند. در دوره قاجار و پهلوي ما براي تشكيل ساختارهاي نظامي متكي به كشورهاي خارجي بوديم و قريب به اتفاق هم اين تلاش‌ها ناقص و نيمه‌كاره مانده است.

از عصر ناصري تا دوران پهلوي

روند اصلاحات نظامي در دوره قاجار تداوم يافت تا به دوره ناصرالدين شاه مي‌رسيم كه مرحله جديدي است. به خصوص در دوره صدراعظمي اميركبير شاهد تاسيس دارالفنون هستيم كه جوهره‌اش نظامي است و تخصص‌هاي نظامي را آموزش مي‌دهد. با عزل امير متاسفانه اين تلاش ناتمام مي‌ماند. دوره بعد سازماندهي قزاق‌ها با كمك روس‌ها است و بريگاد قزاق شكل گرفت. طولاني‌ترين حضور يك نيروي نظامي خارجي براي تشكيل ارتش منظم در ايران به همين دوره حضور قزاق‌هاي روس مرتبط است، يعني قزاق‌ها ٤١ سال در ايران مي‌مانند. ارتش نوين به معناي امروزي از زمان رضاخان ساخته شد. يعني تصميم گرفته مي‌شود نيروهاي سه‌گانه زميني، هوايي و دريايي تاسيس شود. ما قبل از آن نيروي دريايي يا هوايي به صورت ريشه‌دار نداشتيم و تلاش‌هايي كه در زمينه نيروي دريايي پيش از آن بوده، جزيي و مقطعي بوده است. اما در ارتش مدرن است كه نيروهاي نظامي مختلف مثل ديويزيون قزاق و پليس جنوب و ژاندارمري و... متحد مي‌شود و يك قشون واحد تشكيل مي‌شود.

همچنين تعداد زيادي براي آموزش به كشورهاي غربي به خصوص فرانسه ارسال مي‌شوند. غير از تقسيم ارتش به سه نيرو، نيروي زميني در پنج لشكر سازماندهي مي‌شود. بنابراين يك شكل نوين ساختار نظامي در ايران پايه‌گذاري مي‌شود كه تا دوره‌هاي بعدي تداوم مي‌يابد. در دوران محمدرضاشاه پهلوي به خصوص دهه ١٣٤٠ شاهد رشد و توسعه كمي و كيفي در ساختار ارتش در هر سه نيرو هستيم. پيشرفته‌ترين تجهيزات در اين زمان خريداري مي‌شود. در اين دوره همچنين شاهد حضور مستشاري عمدتا امريكايي هستيم. نيروهاي زيادي از ايران براي دوره‌هاي تخصصي به فرانسه، انگلستان، ايتاليا و امريكا فرستاده مي‌شوند. با وقوع انقلاب اسلامي در سال ١٣٥٧ نقطه عطف ديگري در تاريخ ارتش ما رخ مي‌دهد كه بحث ديگري مي‌طلبد.

http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=49847

ش.د9501455

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات