منطقه خاورمیانه و شمال افریقا در پنج سال گذشته شاهد تحولاتی بوده است که از منظرهای مختلفی قابل بحث و بررسی میباشد. اما فارغ از چیستی و ماهیت این رخدادها و نیز چرایی و چگونگی آن، یکی از مسائل قابل بحث در این خصوص نقشی است که رسانههای جمعی و به طور خاص رسانههای دیداری (با توجه به تاثیرگذاری بالایی که دارند) در این تحولات ایفا کردهاند. با توجه به اینکه سرآغاز تحولات از کشورهایی (مانند تونس و مصر) بود که در جزو محور میانهروی تحت رهبری عربستان سعودی و مورد حمایت غرب و ایالات متحده امریکا بودند، نقشی که رسانههای وابسته به این محور (مانند العربیه عربستان و الجزیره قطر) در این تحولات داشتند قابل توجه است، به ویژه پس از آنکه تلاش شد تا بحران سوریه نیز در قالب همان تحولات موسوم به بهار عربی معرفی شود.
جناب آقای دکتر احمد سادات مدیر شبکه خبری العالم در گفتگو با بخش عربی پایگاه بصیرت، ضمن ارائه تحلیلی از تحولات مربوط به بحران سوریه، به بررسی نقش رسانههای غربی و عربی و عملکرد متقابل شبکه العالم در پوشش این تحولات پرداختهاند.
- جناب آقای دکتر، به عنوان یک شخصیت رسانهای تحلیل شما از زمینهها و ریشههای بحران سوریه چیست؟ آیا واقعا زمینههایی داخلی برای این بحران وجود داشته است یا این که این بحران توطئهای برای ضربه زدن به محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران است؟
در خصوص علل شکل گیری بحران سوریه دو دیدگاه وجود دارد: حامیان دیدگاه اول معتقدند که حوادث سوریه در راستای قیام موسوم به بیداری اسلامی شکل گرفته است یعنی موج به هم پیوسته ای که کشورهای تونس، مصر، لیبی و بحرین را دربرگرفت در نهایت به ساحل سوریه رسیده است. مردم سوریه بزعم این تحلیلگران با هدف دستیابی به آزادی، رهایی از ظلم ، مقابله با فساد، تبعیض، دیکتاتوری و.. در مقابل حکومت سوریه قیام کردند.
نقطه ضعف اساسی این دیدگاه آن است که تحلیل واقعی از بیداری اسلامی ارائه نمی کند و با واقعیات صحنه تعارضات زیادی دارد، چرا که بر حسب ادله و قرائن موجود، بیداری اسلامی در کشورهای منطقه، محصول مطالبات متراکم مسلمانان منطقه در دهههای اخیر است و وجه مشترک آن ها بازیابی هویت اسلامی و مقابله با طرحهای صهیونیسم و امپریالیسم در منطقه اسلامی بوده است.
بله، برخی از مطالبات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی باعث شد تا قیامهای مردمی سرعت یابند، ولی محدود کردن این قیامها به یک سری مطالبات اقتصادی، آزادیهای سیاسی و اجتماعی سادهاندیشی و سطحینگری است، چرا که حتی موسسات و نهادهای غربی از جمله موسسه کارنگی و کنگره آمریکا در گزارشات مبسوطی به این موضوع پرداخته و از اثرات قیامهای مذکور بر روابط با غرب و رژیم صهیونیستی ابراز نگرانی کردهاند. بر این اساس دیدگاه نخست پیرامون بهار عربی و یا بیداری اسلامی برداشت صحیح و جامعی به نظر نمیرسد.
اما دیدگاه دوم معتقد است که پس از قیامهای مردمی در کشورهای منطقه، ارزیابی سرویسهای امنیتی غربی و رژیم صهیونیستی آنان را به برنامه ریزی، چاره جویی و واکنش واداشت. این واکنشها هم به طرق مختلف رخ نمایی می کرد؛ مثلا در کشور مصر با استفاده از پس ماندههای رژیم سابق و نفوذ ارتش و عدم تجربه و ناپختگی اسلامگرایان، توانستند مسیر انقلاب را منحرف و به اهداف مورد نظر خود دست یابند.
با توجه به این که در ابتدای این قیامهای مردمی، تصور بر آن بود که محور سازش تضعیف شده و در واقع رژیمهای دیکتاتورو همپیمان غرب هدف قرار گرفتهاند و این امر در واقع منجر به تقویت جبهه مقاومت شده است، غربی ها به دنبال آن بودند که به محور مقاومت ضربه اساسی وارد کنند و در نهایت، تحلیل شرایط موجود، آنان را به این نتیجه رساند که موج قیامهای مردمی را به سمت سوریه هدایت نمایند و این کار صورت گرفت. لذا برای فریب افکار عمومی با حربه دروغ وارد شدند و سعی کردند با استفاده از تکنیکهای عملیات روانی وقدرت رسانهای خود، به افکار عمومی القاء کنند که جنس اعتراضات در سوریه هم از جنس انقلاب های عربی است و تا حد زیادی هم در این کار موفق شدند.
- افکار عمومی چطور می توانند تشخیص دهند که موضوع سوریه با بیداری اسلامی یا بهار عربی تفاوت دارد؟ اساسا آیا در این زمینه شاخصهای خاصی وجود دارد؟
بله در واقع این شاخصها مواردی بود که ما در محور مقاومت بر روی آن ها تمرکز کردیم و با استفاده از انواع قالبهای رسانه ای سعی کردیم افکار عمومی را اقناع نماییم که این دو موضوع با یکدیگر مرتبط نبوده از دو جنس متفاوت هستند، که البته کار بسیار دشواری بود و بسیار هم زمان بر بود، چرا که امکانات رسانه ای ما با طرف مقابل قابل مقایسه نبود. ولی به حمد الله در نهایت تا حد زیادی این توفیق حاصل شد . اما این که چه تفاوتی بین بحران سوریه با قیامهای عربی وجود دارد :
اولا جنس اعتراضات در سوریه با سایر کشورهای حوزه به اصطلاح بهار عربی متفاوت بود چرا که اعتراضات آنها کاملا داخلی بود و انقلابیون در واقع همان مردم، احزاب و گروه های آن کشور ها بودند و مردم سایر کشورها در شکل گیری آنها نقشی نداشتند، ولی اعتراضات در سوریه فقط داخلی نبود. در واقع بسیاری از مخالفان و تکفیریها از سایر کشورهای منطقه به سوریه آمدند. حتی در ابتدای شروع اعتراضات مردمی، نقش سرویسهای امنیتی منطقه از جمله اردن کاملا مشهود بود. در واقع در سوریه جنگجویان آماده و آموزش دیده از کشورهای منطقه عربی و افریقایی گرفته تا غرب و رژیم صهیونیستی همگی به نحوی در برابر حکومت سوریه ایستادند و در این راه همه امکانات خود را بسیج کردند از امکانات مالی و رسانه ای و سیاسی گرفته تا پشتیبانی، تسلیحاتی، نظامی و ...
تفاوت دوم آن بود که قیامهای عربی در منطقه کاملا مسالمت آمیز بود و با تظاهرات شروع شد و مردم دست به خشونت نزدند و در واقع خشونت و استفاده از سلاح در آن ها جایی نداشت. در صورتی که در سوریه عکس آن را مشاهده می کنیم. در سوریه از همان ابتدا بدنه اصلی معارضه که مورد حمایت سرویسهای امنیتی منطقه بود کاملا مسلح وآموزش دیده بود. در مراحل بعد دیدیم که انواع سلاحهای سنگین و پیشرفته هم در اختیار آنان قرار گرفته بود و افسران اطلاعاتی عرب و ترک و غربی همگی به آنان کمک میکردند و حتی از بیان این کمکها هم شرم نمی کردند. در بین کشورهای منطقه از اردن تا ترکیه، عربستان و قطر به صورت تمام عیار وارد صحنه شده بودند. بنابراین کاملا واضح است که بحران سوریه در واقع توطئه ای برای مقابله با محور مقاومت بوده و همچانکه عبدالله اردنی بیان کرد به منظور فروپاشی هلال شیعی و قطع ارتباط با حزب الله لبنان این شورشها صورت گرفت.
- ارزیابی جنابعالی از عملکرد غرب و کشورهای منطقه در بحران سوریه چیست؟
امروز پس از گذشت 5 سال از بحران سوریه، با جستجویی ساده در اعلام مواضع مسئولان طرفهای درگیر در این بحران، از رژیم صهیونیستی و غربیها گرفته تا سعودیها، قطریها، اردنیها و ترکها، می توان حضور پر رنگ و بی شرمانه آنان را در مراحل مختلف بحران سوریه مشاهده کرد. علاوه بر این شاهد بودهایم بارها پیامهایی میان نمایندگان ارشد کشورهای غربی با دولت سوریه ردوبدل شد که همگی حاکی از آن بود که آنها به دنبال جدا کردن سوریه از محور مقاومت هستند و به صورت آشکار اعلام می کردند که اگر سوریه خود را از ایران و محور مقاومت جدا کند به سلامت از این بحران خارج خواهد شد و آنها این موضوع را تضمین می کنند و این موضوع نه تنها توسط غربیها بلکه به مرور زمان در مواضع مسئولان کشورهای مرتجع عرب هم نمودار شد.
غربیها با تشکیل اتاق عملیات به صورت تمار عیار وارد صحنه جنگ مسلحانه در سوریه شدند. بنا بر اطلاعات موجود ، قریب به 2000 گروه کوچک و بزرگ در سوریه وجود داشته اند که از 80 کشور جهان به آنجا آمده بودند تا به زعم خود حکومت سوریه را سرنگون کنند بر همین اساس بود که سوری ها از این جنگ، به عنوان "جنگ تمام عیار جهانی" علیه سوریه یاد می کردند، زیرا سابقه ندارد که از بیش از 80 کشور و با پشتیبانی کشورهای غربی، اسرائیل و کشورهای عرب منطقه و حمایت های سیاسی سایر کشورها جنگی تمام عیار علیه یک حکومت آغاز شود و هر یک از این کشورها، با استفاده از افسران اطلاعاتی خود به آموزش و ساماندهی تکفیریها و ارسال کمکهای تسلیحاتی به آنها بپردازند.
در همین راستا، عربستان سعودی در تامین قرارداد های تسلیحاتی، پرداخت حقوق ماهیانه به مزدوران و تشکیل اردوهای آموزشی شورشیان در کشورهای مختلف نقش عمده را ایفا کرد. قطر هم به گونه ای دیگر با کمکهای تسلیحاتی و مالی خود ازگروه های تکفیری از جمله "لواء التوحید" حمایت می کرد. ترکیه هم علاوه بر تامین مسیرهای تدارکاتی و لجستیکی وآموزش نظامی به تکفیریها با استفاده از افسران ترک، در واقع شاهراه اصلی و محل امن تردد و ترانزیت رفت و آمد آزادانه تکفیریها به سوریه بود.
از طرف دیگر بسیاری از تجهیزات نظامی و کالاهای قاچاق به ویژه نفت و آثار باستانی یا قاچاق اعضای بدن و سایر موارد همگی از طریق ترکیه به جهان خارج صادر می شد. آمریکا، فرانسه، انگلیس که از جزئیات این ماجرا به خوبی مطلع بودند نه تنها مانع ترکیه، عربستان، قطر و اردن نشدند بلکه به صورت کامل به حمایت همه جانبه از آنها پرداختند و پوشش های لازم امنیتی - تسلیحاتی، امنیتی - اطلاعاتی و سیاسی را برای آن ها فراهم کردند.
در حقیقت رژیم صهیونیستی، غربی ها و به خصوص آمریکا به دنبال تحقق خاورمیانه جدید بودند؛ خاورمیانهای که "شیمون پرز" آن را مطرح کرد و خانم "کاندالیزا رایس" بر آن تاکید می کرد و آقای "برنارد لوئیس" آن را تئوریزه کرد تا در خاورمیانه، کشورهای اسلامی بزرگ و قدرتمند نباشند، بلکه این کشورها بایستی به کشورهای کوچک و ناتوان تبدیل شده و بر اساس تمایز های قومی و طایفهای تجزیه شوند. در این صورت است که رژیم صهیونیستی امکان ادامه حیات خواهد داشت و مردم منطقه اجبارا وجود آمدن آن را خواهند پذیرفت.
-آیا این ترفندها نتیجه بخش بود و به اهداف خود رسیدند؟ واکنش محور مقاومت در این زمینه چگونه بوده است؟
جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدا به اهداف پشت پرده آنان پی برد و سریعا وارد صحنه شد. مستشاران نظامی ما در کنار حکومت سوریه به بازسازی ساختار ارتش سوریه و نیروهای امنیتی آن پرداختند و تجارب خود را به مسئولان سوری منتقل کردند.
از همان ابتدا پیشنهاد استفاده از توان نیروهای مردمی مطرح شد که خیلی با واکنش مثبت سوریها همراه نبود، ولی به مرور زمان این نیاز احساس شد و بسیج مردمی با عنوان "نیروهای دفاع ملی " تشکیل شد که در این خصوص شهید همدانی نقش عمده و اساسی داشت. حدود صدهزار نیروی بسیج مردمی با گذراندن دوره ها ی آموزشی و داشتن انگیزه های کافی از طوایف مختلف اعم از علوی، مسیحی و دروزی ساماندهی شدند و به دفاع از شهر و کاشانه خود پرداختند. با توجه به اینکه این نیروها بومی و دارای انگیزههای کافی برای دفاع از اهل و کشور خودشان بودند به مرور پیشروی تکفیریها متوقف شد و در موضع دفاعی قرار گرفتند تا زمانی که تکفیریها به حرمهای اهل بیت جسارت کردند که این امر با عکسالعمل مجاهدان لبنانی، عراقی، افغانی و ایرانی مواجه شد و آنها وارد عرصه دفاع از حریم اهل بیت (ع) شدند.
در مقاطعی غربی ها تصمیم گرفتند با حمایت کشورهای منطقه به قول خودشان کار رئیس جمهور سوریه، بشار اسد، را تمام کنند در آن زمان حتی روس ها در کنار دولت سوریه نبودند و سازمانهای بین المللی هم خواستار سقوط بشار اسد بودند. به عبارتی کل دنیا به دنبال سرنگونی بشار اسد بودند تنها جمهوری اسلامی ایران از حکومت سوریه دفاع می کرد. در آن مقطع، کاخ ریاست جمهوری سوریه هدف موشک آر پی چی قرار میگرفت. سفارت جمهوری اسلامی ایران و دفتر شبکه العالم در معرض حملات خمپارهای و مسلحانه بود. تکفیری ها به حرم حضرت سیده رقیه (س) و حضرت سیده زینب (س) وارد شده و جسارتها کردند. جنگهای خیابانی در دمشق جریان داشت، لذا آنها تصور می کردند بزودی حکومت سوریه ساقط خواهد شد، ولی به لطف و عنایت های الهی و حمایتهای جمهوری اسلامی ایران و حکمت و شجاعت و ایستادگی شخص آقای بشار اسد و همراهی ارتش و مردم سوریه، تمامی این آمال و آرزوها در حد خواب و خیال باقی ماند و کمترین تصور دشمنان هم محقق نشد. در واقع دنیا می خواست بشار اسد ساقط شود، اما جمهوری اسلامی ایران مانع از آن شد.
این امر حاکی از اقتدار نظام جمهوری اسلامی ایران است و جای تعجب است که برخی از ساده اندیشان تصور میکردند که پس از ورود روسها به صحنه، در مقاطعی مثلا با توافق بین روسها و آمریکاییها ممکن است معادله در سوریه تغییر یابد در حالی که واقعیت و تجارب قبلی در سوریه خلاف آن را ثابت کرده بود.
نقش رسانه ها در شکل گیری و تشدید بحران سوریه به چه صورت بود؟
از ابتدای شکل گیری بحران سوریه، رسانه های غربی، عربی و عبری به صورت مشترک با بسیج تمام امکانات نه تنها به پوشش حوداث سوریه نپرداختند، بلکه به صورت آشکار واقعیتهای صحنه در این کشور را تحریف کردند. در واقع رسانههایی که اعتراضات مسالمت آمیز مردم مظلوم بحرین را به صورت کامل سانسور میکردند در خصوص قضایای سوریه، به تولید فیلمهای هالیوودی پرداختند. این رسانه ها با استفاده از استودیوهای مجازی، جمعیت معترض را چندین برابر نشان دادند و به تشییع کشتههای خود ساخته و دروغین پرداختند. در حالی که گروه های تکفیری از سلاحهای شیمیایی استفاده می کردند این رسانه ها با استفاده از انواع شگردهای عملیات روانی، جو سنگینی علیه حکومت سوریه به راه انداختند و با مظلوم نمایی، کودکان و زنان سوری قربانی سلاحهای شیمیایی که به واسطه تکفیریها هدف قرار می گرفتند، آنها را به دروغ به دولت سوریه نسبت دادند و متاسفانه در این میان سازمانهای بین المللی هم که در واقع بازیچه دست قدرت های غربی هستند کاملا منفعلانه و همسو عمل کردند.
عربستان سعودی هم که در مدیریت رسانههای عربی ید طولایی دارد به ایجاد شبکه گسترده رسانهای در سوریه اقدام کرد و انواع شکبههای تلویزیونی، رادیویی، سایتهای خبری، شبکههای مجازی و موبایلی به راه اندخت که همگی از یک آبشخور تغذیه می شدند و هدف آنها تاثیر بر افکار عمومی دنیا و تخریب چهره دولت سوریه بود. در این راستا شبکه های غربی و بین المللی در اقدامی هماهنگ، گویی که اتاق فکر آنها یکی بود و حتی تعابیر و اصطلاحات رسانهای آنها کاملا یکسان بود، به مقابله با دولت سوریه در صحنه بین الملل و منطقه پرداختند.
در این خصوص پژوهش های متعددی انجام شده که از جمله آنها می توان به چهار مورد اشاره کرد که در این پژوهش ها عملکرد کانالهای "بی بی سی عربی"، "اسکای نیوز"، "شبکه العربیه سعودی" و "الجزیره قطر" در خصوص پوشش بحران سوریه مورد بررسی قرار گرفته است که نتیجه پژوهشها به راحتی نشان می دهد که شاید برای اولین بار در جهان، همکاری رسانهای بین رسانه های عربی، غربی و عبری با مدیریت واحد شکل گرفته است.
در مقابل این جریان رسانهای، رسانههای جبهه مقاومت هم با عِده و عُده اندک خود به میدان آمدند و جهاد رسانهای در این حوزه رخ داد و شهدا و مجروحان و اسرایی هم تقدیم کردند و در نهایت توانستند پیروز این صحنه به شمار آیند. در حقیقت همین رسانههای مقاومت، با جهد مستمر توانستند افکار عمومی جهان غرب و جهان عرب را نسبت به حقایق جاری در صحنه سوریه مطلع کنند.
زمانی که ما در شبکه العالم در این خصوص بیان می کردیم تکفیریها از هشتاد کشور جهان روانه سوریه شده اند حتی برخی از نیروهای خودی از درون کشور به سیاستها و رویکرد ما در قبال سوریه را خرده میگرفتند و میگفتند شما هم در دام تله رسانهای مخابرات سوریه افتاده اید! در مقطع دیگری که ما برای اولین بار در العالم موضوع جهاد نکاح را مطرح کردیم رسانه های طیف مقابل در کشورهای منطقه، آن را عملیات روانی العالم دانستند و سعودی ها رسما آن را انکار کردند، اما امروزه همگان هر دو مورد (یعنی حضور تکفیر ها از هشتاد کشور جهان در سوریه و وجود جهاد نکاح در میان تکفیریها) را تصدیق می کنند ./
از جناب دکتر احمد سادات که در این گفتگو شرکت کردند تشکر می کنیم.
منبع: بصیرت عربی