تاریخ انتشار : ۰۷ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۷:۵۹  ، 
کد خبر : ۲۹۴۸۹۷
گفت‌و‌گو با حسين اميرعبداللهيان درباره بحران سوريه

تجزيه کشورها در منطقه کليد خورده است

مقدمه: ده سال بعد از جنگ 33 روزه، اليوت آبرامز، مشاور امنيت ملي آمريکا در دوره بوش پسر، به صراحت اعتراف کرد که «اهداف جنگ 33 روزه به معادلات منطقه‌اي نيز مربوط بود و تلاش مي‌شد با اين جنگ ايران ضعيف و جايگاه اسرائيل در منطقه تقويت شود.» اما پيروزي حزب‌الله لبنان در جنگ 33 روزه، همه معادلات آنان را بر هم زد. بنابراين استراتژي دشمن به سمت «جنگ نيابتي» تغيير کرد تا با اين طرح بتوانند امنيت محور مقاومت و به‌طور خاص ايران را مخدوش کنند. حالا اما بعد از گذشت چند سال از اين طرح نيز به نظر مي‌رسد اين پروژه هم به شکست انجاميده است. حسين اميرعبداللهيان مدير کل بين‌الملل مجلس شوراي اسلامي، يکي از کساني است که به دليل مسئوليتي که پيش از اين داشت (معاون عربي- آفريقايي وزارت خارجه)، از نزديک شاهد اين تحولات بوده است. در سالگرد پيروزي حزب‌الله بر رژيم صهيونيستي، گفت‌وگويي با او انجام شده که متن آن به شرح زير است:

(روزنامه مردم‌سالاري ـ 1395/05/24 ـ شماره 4109 ـ صفحه 8)

* با توجه به تقارن اين گفت‌وگو با سالروز پيروزي حزب‌الله در جنگ 33روزه، اگر بخواهيم پس از چند سال اين جنگ و اثرات آن را بررسي کنيم، مهم‌ترين دستاوردهاي اين جنگ چه بوده است؟

** من تصورم اين است که مقطع جنگ 33روزه را بايد نقطه عطف و سرآغاز تحولي تاريخي و اصيل در جريان مقاومت در مقابل رژيم صهيونيستي دانست؛ چراکه دقيقاً در شرايطي که محور آمريکا و رژيم صهيونيستي تصور مي‌کردند با توجه به قدرت نظامي‌شان، بر منطقه تسلط دارند و مي‌توانند يک تغيير اساسي در ارتباط با سياست‌هايشان در منطقه ايجاد کنند، ما شاهد جنگ 33روزه و شکست رژيم صهيونيستي بوديم. حقيقتاً اين رژيم خودش را براي هر سناريويي آماده کرده بود، الا سناريوي شکست در مقابل جريان مقاومت و حزب‌الله.

فکر مي‌کنم دو اتفاق مهم در آن مقطع افتاد. اتفاق اول اينکه جريان مقاومت و نيروهاي حزب‌الله با توکل به خدا مقاومت کردند و وعده خدا که فرمود مقاومت کنيد و نتيجه آن پيروزي مسلم و قطعي خواهد بود، کاملاً تحقق پيدا کرد. نکته دوم را از زبان سيد حسن نصرالله شنيدم که در آن زمان يکي از اشارات رهبر انقلاب اين بود که مقاومت کنيد، وعده خدا حق است و شما در مقابل دشمن مسلحتان پيروز خواهيد شد، نه‌تنها پيروز مي‌شويد، که به قدرت مهمي در منطقه تبديل خواهيد شد. جنگ 33روزه وعده قرآني و الهي و پيش‌بيني رهبر انقلاب را کاملاً محقق ساخت و از آن به بعد ما شاهد اين هستيم که دشمنان جريان مقاومت وارد يک فاز جديد و طراحي جديد شده‌اند تا در راستاي آن طراحي، بتوانند اين شکست را جبران کنند.

اين طراحي به مرحله‌اي رسيد که با استفاده از جريان بيداري اسلامي که در کشورهاي عربي به راه افتاد، محور آمريکا و رژيم صهيونيستي تلاش کردند شکست‌شان در جنگ 33روزه را در جنگ 51روزه و حمله به غزه جبران کنند. اما شرايط نشان داد که در جريان اين جنگ، همان داستان جنگ 33روزه به‌نحو ديگري تکرار شد. مضاف بر اينکه در جنگ 51روزه آخرين شليک را مقاومت انجام داد و اين شليک به قلب رژيم صهيونيستي اصابت کرد. از جهات ديگر نيز اين جنگ متفاوت بود.

البته بعد از اينکه اين جريان در منطقه احساس نگراني کرد، سرمايه‌گذاري زيادي براي مقابله با بيداري اسلامي انجام داد، اما موفق نشد. رساله دکتراي من در موضوع بيداري اسلامي بود و خيلي سعي کردم از تجارب ميداني بهره بگيرم و همچنان آن موضوع را دنبال مي‌کنم. من خيلي معتقد نيستم که بيداري اسلامي در منطقه غرب آسيا و شمال آفريقا سرکوب شده است. بيداري اسلامي جريان دارد، اما يک جا نمودش قوي‌تر است و يک جا کم‌رنگ‌تر است. يک جا فرصت محدودتر و جايي اتفاقاً فرصت بيشتر شده است. اين بيداري ريشه در يک فرهنگ عميق اسلامي دارد. شما نمي‌توانيد ارزش‌ها و فرهنگ‌ها را سرکوب کنيد و بگوييد به فراموشي سپرده مي‌شوند. در دوره اتحاد جماهير شوروي سابق، آثاري از مناره مسجد يا کليسا باقي نماند، اما بعد از هفتاد سال صداي اذان دوباره از تک‌تک خانه‌ها در آنجا بلند شد. لذا پديده بيداري اسلامي به نظر من همچنان جاري و ساري است و اتفاقاً به ثبات و امنيت در منطقه کمک مي‌کند.

* وارد مسائل جاري منطقه‌اي بشويم. نکته‌اي که حتي منتقدين جمهوري اسلامي هم نمي‌توانند از آن بگذرند، امنيت داخلي کنوني کشور است. بالأخره اين امنيت تا چه‌اندازه ناشي از استراتژي و نگاه کلان جمهوري اسلامي در تحولات منطقه‌اي بوده است؟

** من براي تحولات مرتبط با بيداري اسلامي فرصت داشتم که پنج يا شش بار به مصر سفر کنم. در هر سفري که به مصر رفتم، خودم شخصاً علاقه‌مند بودم در کنار ديدارهاي رسمي، با افرادي که تجاربي در حوزه‌هاي سياسي و فرهنگي مصر دارند، ديدار کنم و نظرات آن‌ها را بشنوم. براي مثال، با مرحوم حسنين هيکل و عمر موسي ملاقات کردم. مرحوم هيکل، که سال‌هاي آخر عمرش هم بود و خيلي شفاف و صريح و کمتر با ملاحظه سياسي صحبت مي‌کرد، در اوج بحران سوريه و تحولات مصر، تونس و غيره و در دوره‌اي که هنوز آقاي مرسي رئيس‌جمهور بود، گفتند که نمي‌خواهم حرفي بزنم که خوشايند شما باشد، بلکه به‌عنوان يک متفکر جهان عرب و به‌عنوان کسي که مسائل را با نگاه عربي تجزيه‌وتحليل مي‌کند، مي‌خواهم به شما بگويم من با خيلي از سران کشورهاي عربي مانند پدر امير کنوني قطر، که به «امير والد» معروف است، رفاقت دارم. او مي‌گفت رهبران جهان عرب بايد درک درستي از تحولات داشته باشند، اما امام خامنه‌اي (تعبير مرحوم هيکل است) در جمهوري اسلامي ايران با يک نگاه عميق به تحولات منطقه نگاه مي‌کنند و نوع هدايتي که ايشان انجام مي‌دهند، براي ما بسيار آموزنده است. مي‌گفت من دقيقاً تمرکز ايشان را بر مسائلي مانند پيشرفت علمي در کشور و فراتر از آن جهان اسلام، تقويت بنيه دفاعي ايران و مديريت مسائل منطقه براساس فهمي دقيق، مي‌بينم.

مرحوم هيکل مي‌گفت وقتي بحران سوريه شروع شد، قبل از اينکه در جريان قرار بگيرم که ديدگاه امام خامنه‌اي در ايران چيست، برداشتم با فهم عربي خودم و تجارب چنددهه‌اي از جهان عرب، اين بود که با اين روش‌ها بشار اسد ساقط نخواهد شد. بعد ديدم نگاه راهبردي امام خامنه‌اي نسبت‌به مسئله سوريه و محور مقاومت و امنيت منطقه چقدر دقيق است. ايشان گفتند که امنيت منطقه به آينده سوريه گره خورده است و مراقب باشيد، چون تحولات سوريه امنيت محور مقاومت و منطقه را هدف قرار داده است. مرحوم هيکل مي‌گفت در اين منطقه که همه‌جايش ناامن است، سهم عمده امنيت شما، از نگاه من که از بيرون تحولات را دنبال مي‌کنم، برمي‌گردد به نقشي که امام خامنه‌اي در هدايت و سکان‌داري اين جريان دارد. اين را از اين جهت عرض کردم که نگاه بيروني چيست.

نکته دوم اينکه اگر در مذاکرات هسته‌اي، جمهوري اسلامي ايران توانست به نتيجه برسد، عقبه آن به توانمندي‌هاي دفاعي و علمي و نظام سياسي مبتني بر آراي مردم برمي‌گردد که در منطقه کم‌نظير است. اگر ما در مذاکرات هسته‌اي مورد توجه قرار گرفتيم، چه در دوره آقايان دکتر خرازي، دکتر لاريجاني و دکتر جليلي و چه در دوره آقاي دکتر ظريف، به‌دليل توجه به افراد نبود، بلکه به توانمندي نظام و قدرت ما برمي‌گشت که در طول اين سال‌ها با درايت رهبر انقلاب افزايش يافته است. عقبه و قدرت نظام در حوزه هسته‌اي، بخشي از قدرت را براي ما توليد کرد. در حوزه‌هاي فناوري و علمي هم بخشي ديگر از قدرت ما به وجود آمد. اعتماد عمومي مردم به نظام هم به‌عنوان يک سرمايه، بخش ديگري از قدرت را توليد کرد. بايد گفت که سياست‌هاي منطقه‌اي ما هم سهم مهمي در توليد قدرت براي ايران داشت. آمريکايي‌ها اگر احساس بکنند دست ما خالي است، نه‌تنها پاي ميز مذاکره نخواهند آمد، بلکه با تانک وارد کشورمان مي‌شوند. اين دست پُر و اين شرايطي که جمهوري اسلامي ايران دارد، در واقع يک منبع قدرت است؛ هم براي مذاکره‌کنندگان هسته‌اي ما در آن زمان و هم در هر مقطع ديگر.

* درباره منبع قدرت منطقه‌اي ايران و اثرگذاري آن بيشتر توضيح دهيد.

** در مسائل منطقه، نبايد فراموش کرد که آمريکا افغانستان و عراق را اشغال کرد. سياست‌هاي مداخله‌جويانه آمريکا صرفاً در سطح رسانه و حمايت سايبري و مجازي نبود، بلکه حضور نظامي سنگين در دو سوي کشور ما (غرب و شرق) پيدا کرد. هدايت درست سياست خارجي در کشور، که با دقت رهبر معظم انقلاب در مسائل منطقه اتخاذ مي‌شد، خيلي کمک کرد به اينکه توليد قدرت ما در منطقه چندبرابر شود. خيلي‌وقت‌ها در مذاکراتي که با هيئت‌هاي خارجي، اعم از عربي و غربي داشته‌ام، به‌صراحت به من مي‌گفتند شما در منطقه دخالت داريد و من به‌صراحت به آن‌ها مي‌گفتم خير، ما در منطقه دخالت نداريم، ما در منطقه نفوذ داريم. ما به نفوذ جمهوري اسلامي ايران در منطقه افتخار مي‌کنيم. اين نفوذ باعث ارتباطات عميق مردمي در سطوح مختلف بين ما شده و باعث شده است که جمهوري اسلامي ايران تأثيرگذار باشد. اتفاقاً اين نفوذ، برخلاف رفتار طرف مقابل، باعث کمک به ثبات، امنيت، صلح و رفاه در منطقه شده است. علي‌رغم اينکه برخي از مسائل منطقه ممکن است ظاهر تلخي داشته باشد، ولي آنچه در منطقه در راستاي مبارزه‌ با رژيم صهيونيستي و مبارزه‌ با تروريست‌هاي تکفيري هدايت شد، خدمتي است به کل عالم، همه کشورهاي منطقه و البته امنيت ملت خودمان.

پس از سقوط موصل توسط داعش، اگر برخورد اقتدارآميز جمهوري اسلامي ايران در داخل خاک عراق نبود، نيروهايي با هدايت سرويس‌هاي صهيونيستي مي‌خواستند مرزهاي ما را ناامن کنند و شايد امروز ما مجبور مي‌شديم در متروهاي خودمان با داعش يا ديگر جريانات تکفيري مبارزه کنيم. من فراموش نمي‌کنم که در يکي دو سال اول بحران سوريه، گاهي‌اوقات در برخي جلسات ممکن بود برخي از بزرگان ما هم در حوزه‌هاي نظامي، امنيتي و سياسي و از جمله خود ما در وزارت امور خارجه، دچار ترديد شويم نسبت‌به اينکه تا کجا مي‌توانيم مسائل سوريه را دنبال کنيم. اما هشدارهاي به‌موقع رهبر معظم انقلاب همه ما را در مسير واقعي و دقيق قرار داد؛ يعني تأمين امنيت حداکثري کشور، کمک به امنيت منطقه و تقويت و کمک به محور مقاومت که بايد با دقت و برنامه‌ريزي و با فعاليت حداکثري آن‌ها را دنبال کرد. لذا امروز با صداي بلند مي‌گوييم که جمهوري اسلامي ايران نقش مهمي در اين مقطع حساس و تاريخي ايفا کرده است؛ آن‌هم درحالي‌که شرايط ويژه‌اي بر منطقه حاکم است.

برداشت خود من اين است که امروز علي‌رغم شهدايي که در اين راه داده‌ايم و سختي‌هايي که متحمل مي‌شويم و علي‌رغم ويراني‌هايي که طرف مقابل تحميل مي‌کند، محور مقاومت نشان داده است که امروز در مقايسه با ديروز، در بهترين وضعيت خودش، هم در جبهه مبارزه با رژيم صهيونيستي و هم در جبهه مبارزه با تروريسم، قرار دارد. فراموش نکنيم خانم کلينتون، يکي از نامزدهاي انتخابات رياست‌جمهوري آمريکا و وزير خارجه وقت آقاي اوباما، در کتاب خاطرات خودش، راجع‌به تأثيرگذاري مقاومت و حفظ ساختار سياسي سوريه و پيام جمهوري اسلامي ايران و محور مقاومت که اجازه ندادند و نخواهند داد که متحدشان يعني آقاي بشار اسد (رئيس‌جمهور قانوني سوريه) سرنگون شود، مي‌گويد که بشار اسد با محاسبات ما در حال سقوط بود، اما در کنار مستشاران ايراني و تنها ورود کمتر از هزار نيروي رزمنده مقاومت از حزب‌الله لبنان، تمام معادله به ضرر ما برهم خورد.

* پيشنهاد و اصرار طرف‌هاي غربي از زمان مذاکرات برجام تا امروز براي مذاکره در موضوعات منطقه را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟

** تلاشي تقريباً از اواخر مذاکرات هسته‌اي از طرف غربي‌ها شروع شد و در مصاحبه‌ها و اظهارنظرهايشان هم کاملاً مشهود بود که پس از موضوع هسته‌اي، مي‌خواهند به‌سراغ موضوعات منطقه‌اي بروند. حتي گاهي‌اوقات من نقل‌قول‌هايي از برخي هيئت‌هاي عالي‌رتبه ديپلماتيک اروپايي مي‌شنيدم مبني بر اينکه هم ما و هم آمريکايي‌ها اعتقاد داريم از موضوع هسته‌اي به‌سرعت مي‌توان عبور کرد و موضوع مهم‌تر از موضوع هسته‌اي، مسائل منطقه است. من فکر مي‌کنم در اين مقطع، هم آمريکايي‌ها و هم بعضي کشورهاي غربي، به‌دنبال اين بودند که هم‌زمان چندين پرونده جلوي ميز باز شود. اما نگاه رهبر انقلاب مشروط نمودن اين مسئله و بيان اين نکته بود که قرار نيست ما طرح و پرونده جديدي باز کنيم و همه‌چيز مشروط و منوط به اين است که در همين پرونده‌اي که باز شده است، به يک جمع‌بندي برسيم و طرف‌هاي مقابل نشان دهند که آيا براي اجراي آن صداقت دارند يا خير. ضمن اينکه رهبر انقلاب همواره تأکيد مي‌کردند که ما هيچ مذاکره‌اي با آمريکايي‌ها درباره موضوعات منطقه نخواهيم داشت.

از طرفي اين باور در جمهوري اسلامي ايران و سطوح عالي تصميم‌گيري هم وجود داشت و دارد که ما مسائل منطقه را بايد با اهل منطقه حل کنيم. اين نکته‌اي بسيار کليدي و مهم است که مسائل منطقه در درون منطقه بايد حل‌وفصل شود. ضمن اينکه ما فاصله زيادي داريم تا آمريکايي‌ها نشان دهند در برجام صادقانه عمل خواهند کرد. کما اينکه الآن برجام با فرازونشيب‌ها و چالش‌هاي فراواني در حوزه اجرا مواجه شده است.

* ما از ابتداي بحران سوريه به‌نوعي شاهد کمک‌هاي مالي، ديپلماتيک و لجستيکي دو قدرت منطقه‌اي بوده‌ايم. آيا اين کشورها در مقايسه با محور مقاومت، به اهداف خود رسيده‌اند؟

** ما فراموش نکنيم که در تحولات سوريه، جبهه مهمي متشکل از حدود 86 کشور در مقابل جريان مقاومت قرار گرفتند. در همان ماه‌هاي اول شروع بحران سوريه، در نشست به‌اصطلاح دوستان سوريه در تونس، خانم کلينتون، وزير خارجه وقت آمريکا، وقتي بيرون آمد، به‌جاي اينکه از صلح صحبت کند، اعلام کرد که ما معارضين بشار اسد را مسلح مي‌کنيم. در کمتر از نيم ساعت، سعود الفيصل، وزير خارجه وقت عربستان، از جلسه در تونس آمد بيرون و او هم تکرار کرد و گفت براي سرنگوني بشار اسد، مخالفين او را بايد مسلح کرد. کشورهاي ديگري از جمله ترکيه و قطر هم هرکدام سهمي در تقويت اين روند داشتند. اما نکته مهم اين است که آن‌ها با اين حمايت‌هايي که انجام داده‌اند، در چه وضعيتي قرار گرفته‌اند؟ شاهد مثال من ديدار رودرروي خودم با سعود الفيصل، در منزل شخصي ايشان است که حدود 34 سال در عربستان وزير خارجه بود. شايد چهار يا پنج ماه قبل از فوت ايشان و چند روز بعد از عمليات تروريستي که در رياض انجام شده بود، من سفري به عربستان داشتم. سعود الفيصل مطالبي در آن جلسه گفت که برخلاف مصاحبه‌هايش، کاملاً مشهود بود به اين نتيجه رسيده‌ است که چه خطاي بزرگي کرده‌اند و امروز بازخورد اين خطا را در کشور خودشان دارند مي‌گيرند و اين خطا، چه در سوريه و چه در عراق، تعادلشان را به‌هم ريخته است. شايد اگر سعود الفيصل دو سه ماه ديگر زنده بود، حرف‌هايي مي‌زد راجع‌به خطاهاي راهبردي عربستان سعودي در منطقه که خيلي از واقعيت‌هاي پشت پرده روشن مي‌شد. من معتقدم او نگراني‌هايي را که براي خود آن‌ها ايجاد شده بود، بيان مي‌کرد.

در منطقه و در پنج شش سال گذشته، دو اراده در مقابل هم قرار گرفتند؛ دو اراده کاملاً واضح و شناخته‌شده: اراده مبتني بر جريان مقاومت که اين جريان هزينه سنگيني دارد مي‌پردازد و البته خروجي‌اش به نفع کل منطقه و جهان است و از آن طرف، اراده مبتني بر تقويت رژيم صهيونيستي که حتي برخي از کشورهاي منطقه نيز با تحليل غلط، به اين طيف پيوسته‌اند. امروز هيچ‌کس نمي‌تواند منکر شود که برخي کشورهاي عرب منطقه، ولو به‌طور پنهان، در حوزه‌هاي سياسي و تجاري با رژيم صهيونيستي ارتباط برقرار کرده‌اند. يکي از انگيزه‌هايي که بعضي کشورها از جمله عربستان سعودي براي حذف بشار اسد در مقطعي داشتند، اين بود که عربستان سعودي نمي‌توانست تحمل کند حکومتي که بشار اسد در رأس آن قرار دارد، در خط مقدم محور مقاومت قرار بگيرد و در برخي پيروزي‌هاي محور مقاومت نقش داشته باشد.

برخي رهبران جهان عرب تحمل اين شرايط برايشان سخت است. همان‌طور که تحمل شخصيتي چون سيد حسن نصرالله برايشان سخت است که اگر همه رهبران جهان عرب امروز جمع شوند، شايد دو دقيقه از مواضع صريح او را نتوانند حتي روخواني کنند. لذا علي‌رغم جنگي که بين اراده‌ها در منطقه جريان پيدا کرده، جرياني که نمود پيدا کرده و توانسته است وضعيت خودش را تثبيت کند، جريان مقاومت است. ممکن است اين سؤال مطرح شود که اين جريان مقاومت در منطقه در مقابل منطقه است يا در مسير کمک به منطقه؟ در پاسخ بايد گفت حزب‌اللهي که نيروي انساني‌اش براي امنيت لبنان به شهادت مي‌رسد، اگر بتواند در لبنان امنيت برقرار کند، حتماً تأثير مثبتي بر ساير کشورها خواهد داشت. اساساً امنيت را مقوله‌اي به‌هم‌پيوسته تعريف مي‌کنند. زماني با آقاي عادل جبير، وزير خارجه وقت عربستان، در حاشيه نشست سازمان همکاري‌هاي اسلامي در جده، تقريباً در همان ماه اولي که عربستان به يمن حمله نظامي کرد، گفتم آقاي وزير، اگر تصور مي‌کنيد مي‌توانيد کشورهاي منطقه را ناامن کنيد و خودتان امن بمانيد، برداشت خيلي غلطي است.

همان‌طور که اشاره کردم، در سوريه 86 کشور با همه توان به‌دنبال سرنگوني آقاي بشار اسد بودند. اکنون در حال پشت سر گذاشتن ششمين سال تحولات سوريه هستيم و آقاي بشار اسد به‌عنوان رئيس‌جمهور در جايگاه خودش قرار دارد و مردم سوريه واقعاً ايستاده‌اند. خانم کلينتون در کتاب خاطراتش مي‌گويد من در ملاقات‌هاي ديپلماتيک خود، خيلي مي‌شنيدم که همه مي‌گفتند تصور مي‌کرديم ارتش سوريه در کمتر از سه ماه دچار فروپاشي مي‌شود، اما ارتش سوريه نزديک به شش سال است که تحمل کرده است. نيروهاي مردمي سوريه در حفظ کشور و نظامشان نقش مهمي ايفا کرده‌اند. همه هم معتقدند در کنار ارتش و رهبري و مردم سوريه، نقش مستشاري جمهوري اسلامي ايران و حزب‌الله بسيار مهم بوده است. در اينجا مي‌بينيم نه‌تنها هيچ دستاوردي براي جريان مقابل حاصل نشد، بلکه نتيجه سياست‌هاي نادرست بعضي کشورها مثل فرانسه، که تندترين و داغ‌ترين مواضع را عليه امنيت سوريه دنبال مي‌کردند، امروز گريبانگير خودشان شده است و متأسفانه مي‌بينيم يکي از ناامن‌ترين کشورها در اروپا به‌لحاظ تروريستي، فرانسه‌اي است که آن مواضع افراطي را مطرح مي‌کرد. امروز جايگاه فرانسه، سوريه و مقاومت به‌خوبي مشخص است.

به موضوع بحرين بپردازيم. در بحرين اکثريت مردم مطالباتي دارند که نظام سياسي بحرين توجهي به آن‌ها نکرده و به توصيه برخي مقامات عربستان سعودي، سياست‌هاي خشن را با توسل به زور و روش‌هاي نظامي و امنيتي برگزيده است. تانک‌هاي عربستان وارد بحرين شدند، پول عربستان وارد بحرين شد، دستگاه امنيتي عربستان براي سرکوب کمک کرد، برخي از کشورهاي خارج از منطقه هم در راستاي منافعشان اقداماتي به نفع حکومت بحرين انجام دادند. در مقابل اما موضع جمهوري اسلامي ايران کاملاً منطقي بود: گفت‌وگوي ملي با رعايت حقوق انساني در بحرين. اين همه هزينه صرف کردند، ولي دستگيري شيخ عيسي قاسم نشان‌دهنده ناکامي و ناتواني حکومت آل‌خليفه براي حل بحران است. لغو تابعيت آيت‌الله شيخ عيسي قاسم، يک روحاني عالي‌قدر، به‌منزله تداوم جدي بحران در بحرين است. در يمن، عربستان يک خطاي استراتژيک کرد. من اين را صراحتاً به آقاي عادل جبير گفتم که شما با تحليل‌هاي نادرست، دچار خطاي استراتژيک شديد؛ البته با همراهي و حمايت‌هاي لجستيکي و اطلاعاتي آمريکا.

عربستان به‌عنوان يک کشور اسلامي در منطقه، به يک کشور ضعيف مسلمان در منطقه حمله کرد. تصورشان هم اين بود که در کمتر از دو هفته، همه‌چيز خاتمه خواهد يافت، اما با گذشت بيش از يک سال و چند ماه، اتفاق خاصي در آنجا نيفتاد. وقتي در کليت منطقه نگاه مي‌کنيد، مي‌بينيد آن سياست‌هاي غلط فقط باعث بالا بردن هزينه مردم، افزايش تعداد کشته‌ها و نابودي زيرساخت‌ها در اين کشورها شده و به اهداف رژيم صهيونيستي کمک کرده است.

به نظر من، به همين دليل بايد به‌درستي تحليل کرد و گفت امروز تروريست تکفيري و رژيم صهيونيستي دو روي يک سکه‌اند و اين سکه‌اي است که نظام سلطه در راستاي منافع خودش در حال بازي کردن با آن است. هدف نظام سلطه در راستاي تجزيه کشورهاي اسلامي و کشورهاي منطقه، تضعيف محور مقاومت، متلاشي کردن امنيت منطقه و تضمين امنيت رژيم صهيونيستي است. آن‌ها هم هزينه‌هاي زيادي در اينجا پرداخته‌اند، اما خروجي‌اي که امروز به‌طور محسوس مي‌بينيم، اين است که متأسفانه بازخورد آن سياست‌هاي غلط به خود اين کشورها بازگشته است. البته ما از اين بابت خوشحال نيستيم و اميدواريم هرچه زودتر اين سياست‌ها اصلاح شود.

يکي از سؤالاتي که درباره رفتار و منطق جمهوري اسلامي در قبال تحولات منطقه مطرح مي‌شود، اين است که اگر شما ديگر کشورهاي منطقه را به عدم دخالت در سوريه دعوت مي‌کنيد، چرا خودتان و حزب‌الله لبنان وارد اين مسئله شده‌ايد؟ از طرفي اگر مي‌گوييد قدرت‌هاي غيرمنطقه‌اي نبايد در اين بحران دخالت کنند، پس چرا روسيه را ترغيب به حضور در سوريه کرديد و از اين اقدام حمايت مي‌کنيد؟

در حقوق بين‌الملل يک امر شناخته‌شده‌اي است که يک دولت مي‌تواند از يک دولت دوست، درخواست کند در موضوعي به او کمک کند. اين کمک مي‌تواند در حوزه‌هاي امنيتي و دفاعي هم باشد و صرفاً محدود به حوزه‌هاي اقتصادي، فرهنگي و غيره نيست. طبيعي است که ما در قالب مستشار نظامي وارد عراق و سوريه شديم، نه به‌صورت خودسرانه. اين دقيقاً برخلاف رفتار غلطي است که امروز آمريکايي‌ها انجام مي‌دهند. آمريکايي‌ها بدون اينکه با دولت سوريه هماهنگ کنند، در مسير به‌اصطلاح مبارزه با داعش (که البته ما مبارزه با داعش را نمي‌بينيم و تا امروز حداکثر بازي کردن با داعش را از طرف آمريکا ديده‌ايم) وارد سوريه مي‌شوند و اقداماتي انجام مي‌دهند. نکته دوم اينکه ما در حوزه امنيت ملي‌مان، تعارفي نداريم. وقتي احساس کنيم عراق به‌عنوان يک کشور همسايه، در شرايطي قرار گرفته که ممکن است ناامني از آن کشور به‌سمت ما سرايت کند، حتي اگر لازم باشد، ممکن است خود ما در مقطعي به دولت عراق پيشنهاد دهيم که اين امکانات و توانمندي‌ها را داريم و مي‌خواهيم به کمک شما بياييم تا هم کمک به دولت و مردم عراق باشد، هم کمک به امنيت ملي خودمان و هم در نهايت کمک به امنيت منطقه.

اما اينکه روسيه در اين بين چه مي‌کند، از يک منظر برمي‌گردد به امنيت ملي خودش و از يک طرف برمي‌گردد به شرايط کلي‌اي که در منطقه وجود دارد. من مذاکرات زيادي با مقامات روس در پنج سال گذشته داشته‌ام. اولاً بخشي از نيروهايي که در عراق، سوريه، لبنان، يمن و ليبي حضور دارند، اتباع جمهوري‌هاي مرتبط با روسيه هستند؛ يعني هميشه روس‌ها اين نگراني را دارند که مبادا اين افراد در داخل اين کشورها تجاربي کسب کنند و بعد در مسکو و ديگر جمهوري‌هاي مرتبط با روسيه، ناامني ايجاد شود. لذا آن‌ها يک توجيه منطقي براي کار خودشان دارند که مي‌خواهند از بازگشت تروريست‌ها به کشورشان پيشگيري کنند.

نکته دوم اين است که روسيه تازماني‌که بشار اسد، وزير دفاعش را نفرستاد و رسماً از آقاي پوتين درخواست کمک نکرد، نيرو نفرستاد. دقيقاً همان اقدامي که ما در قبال سوريه انجام داديم. کاملاً در چارچوب حقوق بين‌الملل از ما درخواست شد و ما هم درخواست آن‌ها را پذيرفتيم. اگر درخواست نمي‌شد و مقتضيات امنيت ملي‌مان ايجاب مي‌کرد، خود ما به سوريه و عراق پيشنهاد مي‌کرديم. لذا توجيهي کاملاً قانوني و منطبق بر حقوق بين‌الملل وجود دارد. ضمن اينکه جمهوري اسلامي ايران از ابتداي بحران، برمبناي هنجارهاي شناخته‌شده عمل کرده است؛ يعني اولاً ما آقاي بشار اسد را رئيس‌جمهور قانوني سوريه دانسته و مي‌دانيم تازماني‌که انتخابات ديگري برگزار شود و مردم سوريه درباره وضعيت خودشان تصميم بگيرند. ثانياً حمايت از مردم سوريه از ابتدا مورد توجه جدي جمهوري اسلامي ايران بود. کمکي که جمهوري اسلامي ايران در موضوعات انساني به مردم سوريه کرده است، علي‌رغم اينکه ما در شرايط تحريم بوديم، به‌جرئت عرض مي‌کنم که چندبرابر بيشتر از همه کمک‌هاي بين‌المللي است که تحت‌عنوان صليب سرخ و سازمان ملل به سوريه شده است، از قبيل کمک‌هاي دارويي، غذايي، انساني و...

سوم اينکه ما بين معارض معتقد به راهکار سياسي و تروريسم تکفيري، فرق قائل شده‌ايم؛ خطايي که آمريکايي‌ها مرتکب شدند و همچنان هم مرتکب مي‌شوند. آمريکايي‌ها بين گروه‌هاي تروريستي مثل داعش، گروه‌هاي مرتبط با القاعده، جبهه النصره و گروه‌هاي مخالف نظام سياسي سوريه نه‌تنها فرق قائل نشدند، بلکه در يک تصميم حماقت‌بار، گروه‌هاي معارض معتقد به راهکار سياسي را «معارض ميانه‌رو» ناميدند و همه را مسلح کردند. کجاي دنيا معارض ميانه‌رو را تسليح مي‌کنند؟ ايالت متحده آمريکا هم معارضين خاص خودش را دارد. اگر کشوري تصميم بگيرد معارضين معتدل حکومت آمريکا را مسلح کند، آمريکا مي‌پذيرد؟

اما برخلاف آمريکا، جمهوري اسلامي ايران اين خطاي راهبردي را مرتکب نشد. ما به‌موازات مبارزه قاطع با تروريسم، با معارضان معتدل دولت سوريه گفت‌وگو کرديم. جمهوري اسلامي ايران اولين کشوري بود که در اوج بحران، نشست معارضين سوريه را در تهران برگزار کرد و اين نشان‌دهنده درايت جمهوري اسلامي ايران است. امروز آقاي دي‌ميستورا و خيلي از کشورها تحت‌عنوان گروه بين‌المللي حمايت از سوريه (که ما هم در آن حضور داريم) از گفت‌وگوي ملي بين معارضين و نمايندگان حکومت ياد مي‌کنند، درحالي‌که ما در اولين سال بحران سوريه، بيش از 170 معارض را از کشورهاي مختلف اروپايي، آمريکا، کشورهاي عربي و داخل خود سوريه، اعم از عشاير، کردها و غيره، دعوت کرديم. اتفاقاً نمايندگان حکومت هم حضور داشتند. چيزي که کشورهاي ديگر بعد از شش سال به آن رسيدند، ما همان سال اول اجرا کرديم. جمهوري اسلامي ايران هم براي معارضين برنامه داشت و هم در مسير مبارزه‌ با تروريسم، قاطعانه عمل کرد، بدون تعارف با هيچک از طرف‌ها.

* به بحث تجزيه اشاره کرديد. اين مسئله تا چه‌اندازه جدي است؟

** راجع‌به بحث تجزيه منطقه و کشورها، بايد بگويم قطعاً اين اتفاق، مطلوب رژيم صهيونيستي و متحدانش است، اما صداهايي که ما از داخل آمريکا مي‌شنويم، متفاوت است. رصد ما در دستگاه ديپلماسي نشان مي‌دهد که جرياناتي در آمريکا وجود دارند که تجزيه کشورهاي منطقه را در راستاي منافع رژيم صهيونيستي و منافع آمريکا در منطقه قلمداد مي‌کنند و برخي هم تجزيه را در تعارض با منافع خودشان مي‌بينند. تاريخ به ما نشان داده است که در منطقه، دشمنان جهان اسلام يکي از مهم‌ترين حربه‌هايي که هميشه در اوج بحران‌ها به کار بسته‌اند، وارد شدن به بحث تجزيه کشورهاي منطقه است. يکي از بزرگان منطقه مي‌گفت اگر دشمنان منطقه و اسلام بتوانند، حتي روستاها را هم به چند بخش تقسيم و تجزيه خواهند کرد. تا اين حد اين تجزيه‌ها و تشديد درگيري‌هاي قومي مي‌تواند به اهداف آن‌ها در منطقه کمک کند. من فکر مي‌کنم متأسفانه تجزيه کشورها به‌نحوي در بحران‌هاي چهار پنج سال اخير، کليد خورده است و همه کشورهاي منطقه بايد در راستاي حفظ وحدت ملي و جلوگيري از تجزيه کشورها، اقدام کنند. اما درباره اين مسئله که به‌طور مشخص چه کشورهايي در بين مجموعه کشورهاي نظام سلطه به‌دنبال تجزيه هستند و چه کشورهايي دنبال چنين موضوعي نيستند، فکر مي‌کنم نيازمند زمان بيشتري هستيم.

منبع: پايگاه اطلاع‌رساني دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبري

http://mardomsalari.com/Template1/News.aspx?NID=253591

ش.د9501674

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات