(روزنامه ايران ـ 1395/05/17 ـ شماره 6279 ـ صفحه 16)
حالا این حکایت حسرت خواران کودتای ترکیه است که ناکامی کودتا آنها را به تئوری توطئه و «شرطیهای خلاف واقع» کشانده وسؤالهایی از این دست که چرا ارتش هواپیمای اردوغان را نزد، این چه کودتایی بود که به این سرعت شکست خورد و سؤالهایی از این دست درباره آن چیزی که رخ نداده برای هاله پوشی آن مقاومت مردمی که در واقعیت رخ داد. چیزی همچون تحلیل بیبیسی که بیشتر ابداع یک «تئاتر» فرضی و یک «کارگردان» فرضی بود، برای به محاق سپردن هنر نمایی یک ملت خشمگین ضد کودتا و ضد مداخله نظامیان در سیاست.
تئوری توطئه در این قبیل موارد برای پرهیز از دشواریهای مربوط به گردآوری شواهد واقعی و برای پرهیز از واقعیتهای جامعه شناختی، یک راه «میانبر» به دست میدهد. رمز پیروزی مقاومت ضد کودتایی را باید در ظهور یک نوع «دینداری جدید» در جامعه ترکیه دید که در عین حال به سرشت ترکیبی وچند رگه خود، به روی هویتهای غیر دینی جامعه بسته نیست و در مقاطع خاص میتواند با آن متداخل شود.
از همان لحظه صدور پیام مقاومت توسط اردوغان «صلای محمدی(ص)» (که بهطور سنتی در عصر عثمانی و در جریان جنگ رهاییبخش میهنی بر ضد اشغالگران غربی در مساجد نواخته میشد) توسط 85 هزار مسجد ترکیه سر داده شد. مهمت گورمز، ریاست امور دیانت ترکیه روز بعد درباره نقش صلای مساجد در شکست کودتا گفت: «حمد میگوییم خدایی را که لطف او ما را از کودتاهای خاموشکننده صدای اذان به اذانهای خاموشکننده کودتا رهنمون ساخت. فکر نمیکنم هیچ شهروندی باشد که دیشب از صدای تانکها و از صدای اف 16هایی که از فراز خانههایمان عبور کردند ناراحت نشده باشد، و از آهنگ خوش صلاهایی که بهمثابه نماد استقلال بر فراز منارهها به صدا درآمد ناراحت باشد.»
«یا الله، بسمالله، اللهاکبر» شعار مسلط تظاهراتی ضد کودتایی بود که «نوبت دموکراسی» نامگرفته است. کودتا در ترکیه در همان نخستین لحظات از سوی مردم و نخبگان به شکل «کودتا علیه دموکراسی ما» تعبیر شد و بنابراین مقاومت ضد کودتایی، در قالب گزاره «از دموکراسیمان دفاع کنیم» فرموله شد و در بسامدی میلیونی به چرخش گفتاری درآمد.
چگونه میتوان با شعار و با سرود اللهاکبر از دموکراسی دفاع کرد؟ میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی در روزهای انقلاب میپرسید ایرانیها هنگامیکه در برابر تانکها و زرهپوشهای شاه اسلام را فریاد میزنند چه چیزی در نظر دارند؟ او از اسلام در مفهوم عام و کلی خود نمیپرسید بلکه از یک اسلام اینجایی و اکنونی در لحظه تظاهرات مردم بیسلاح در برابر یک رژیم تا بن دندانمسلح سؤال میکرد. میتوان به همین شیوه بهجای پرسش از مفهوم کلی دموکراسی و اللهاکبر به مکانهای مشخصی رفت که ترکیهایها شعار اللهاکبر و گزاره دموکراسی را بر زبان میآورند: سر پل بوسفور، در فراخوانها برای میتینگهای «نوبت دموکراسی»، آنجا که مردم تلویزیونهای اشغالشده توسط نظامیان را آزاد کردند و در مساجد و خیابانها و در فریاد ضد کودتایی کردهای دیاربکر.
دو گفتمان ناهمگن
پاسخ هرچه باشد باید گفت همجواری شعار اللهاکبر و دموکراسی، در روزگاری که تروریستهای تکفیری شعار اللهاکبر را با عملیات جنایی خود همبسته کردهاند، یک خلاف آمد شیرین است. درواقع ترکیهایها با تلفظ کلمهالله اکبر در یک فضای دموکراتیک و ضد کودتایی، این واژه الهی را در معرض یک «آشناییزدایی» هنری قراردادند. آنها کاربرد «آشنا شده» این واژه در فضای رسانههای اسلام هراسی را برهم زده و درواقع تکبیرگویی را به جایگاه واقعی خود اعاده کردند. رسانههای اسلام هراس، به شعار اللهاکبر که در جریان تهاجمهای پاریس و نیس و اورلاند و سن برناردینو سر داده شد علاقه وافری دارند؛ زیرا همنشینی عملی صوت اللهاکبر و صحنه عملیات تروریستی بیش از هر چیز دیگر به کار شرقشناسها و ناظرانی میآید که از مدتها پیش میکوشیدند تحت تکلفی نظری، تروریسم و خشونت را با اسلام همسو سازند. وقتی تروریستها عملیات خود را با شعائر آشنای اسلام سرهمبندی میکنند، چه زحمتی میماند برای کار تئوریک اسلام هراسان؟
چگونه میتوان میان دموکراسی، مقاومت ضد کودتایی و شعار اللهاکبر جمع کرد؟ این مفصلبندی میان دو گفتمان ناهمگن هرقدر که به لحاظ نظری دشوار و مغز سوز باشد به لحاظ عملی در تابلوی مقاومت مدنی ملت ترکیه بر ضد کودتا دیدار پذیر شد و در معرض رؤیت ناظران بیرونی قرار گرفت.
کودتای 15 اوت در ترکیه با چنین مختصاتی آزمون حساس و دشواری فراروی روحانی نهاد: به لحاظ درک سنتی از «منافع ملی» ضرورتی نداشت که به آن سرعت و با آن شدت علیه کودتا موضعگیری شود؛ اما در روزگار کنونی و در شرایط مشخص منطقهای نمیتوان از منافع ملی در چارچوب تئوریهای عصر جنگ سردی دفاع کرد: در شرایط مشخصی که در آن به سر میبریم هر جنگ خارجی، هر مداخله برون منطقهای، هر مداخله درون منطقهای در امور یک کشور دیگر و هر کودتای نظامی میتواند در ادامه پیشبینینشده و نا مقصود خود به یک جنگ داخلی تبدیلشده و در ادامه کل منطقه را به کام جنگهای 30 ساله و صدساله بکشاند. روحانی و ظریف در جریان موضعگیری بهموقع و پر مضمون خود در قبال کودتای ترکیه نشان دادند که به الزامات ایده سازمان «جهان علیه خشونت و افراطیگری» ملتزم هستند. روحانی پیشتر در سازمان ملل در تبیین ایده مذکور گفته بود:
«ما از صلح مبتنی بر دموکراسی و صندوق رأی در همه جای جهان ازجمله در سوریه و بحرین و دیگر کشورهای منطقه دفاع میکنیم و معتقدیم راههای خشونتآمیز برای بحرانهای جهانی وجود ندارد و تنها به کمک خرد انسانی و با تعامل و اعتدال میتوان بر واقعیتهای تلخ جامعه بشری غلبه کرد. لذا تضمین صلح و دموکراسی و تأمین منافع مشروع همه کشورها در جهان و ازجمله در منطقه خاورمیانه، با نظامیگری محقق نمیشود.»
هر آنچه روحانی در سخنرانی کرمانشاه و در تماس تلفنی با اردوغان گفت درواقع تکرار خلاق و بسط همان مفصلبندی ای بود که پیشتر در سازمان «صلح و صندوق انتخابات» به عملآورده و قالبی جهانی و سازمان مللی بدان اعطا کرده بود. آیا روحانی میتواند از گزاره ضد کودتایی خود پلی بزند بهسوی صلح منطقهای؟ این روزها وقتی به لحن مباحث کارشناسی پسا کودتایی دقت کنیم مطالبه و درواقع جوانه زدن امیدها جدیدی را میبینیم: جریانها سیاسی وابسته یا مستقل از حاکمیت هر یک با لحنهای متفاوت میگویند کودتا در پیامد کودتایی که حالا یک سرنخ آن به اینجرلیک میرسد وپایی در امریکا دارد، باید مناسبات خود با روسیه و سوریه و ایران را بهبود بخشد. آیا وزارت خارجه میتواند این فرصت جدید را بدرستی ارزیابی کند؟
کودتا در عصر اینترنت
کودتای ترکیه آزمونی جدی فراروی ایده «جهان علیه خشونت و افراطیگری» نهاد که روحانی بسرعت و به درایت تمام از عهده آن برآمد و بهاینترتیب ابتکار عمل سازمان مللی خود را در معرض محک تجربه و صیقل زمانه نهاد. کودتای ترکیه در صورت پیروزی بسرعت میتوانست به نقطه آغاز یک جنگ داخلی تبدیل شود. شکافهای قومی مذهبی و غیرمذهبی از قبیل ترکی-کردی، مذهبی-سکولار وسنی-علوی میتوانست بر بستر زخمی که کودتا بر جای نهاده بسرعت فعال شود و یک سوریه سرایتپذیر در مجاورت مرزهای میهنی ما به وجود آید. کودتا در آنکارا و ازمیر و دیاربکر از طریق سوارشدن بر امواج و رلههای قومی مذهبی میتوانست امنیت در شهرهای کشورمان را نیز به مخاطره گیرد و یک نوع سینرژی (هم افزایی) شوم با سایر خطوط داغ گسلهای کل منطقه را تشکیل دهد. روحانی در واکنش به کودتای ترکیه گفت «دوران کودتا و تحمیل توپ و تانک بر مردم به سر آمده است.» این گزاره فراتر از یک امر شعاری واقعیت سخت و نوینی را به نمایش میگذارد: جهانیشدن با همهسویههای مثبت و منفی خود (از جهانیشدن اطلاعاتی و ارتباطی گرفته تا جهانیشدن تروریسم و شبکههای جرایم سازمانیافته و ایدز و اعتیاد و...) امکانات نوینی فراهم کرده که دیگر هیچ اکثریتی زورش به هیچ اقلیتی نمیرسد و هیچ اکثریتی را یارای حذف هیچ اقلیتی نیست چه رسد به سلطه کودتایی یک اقلیت بسیار کوچک بر اکثریت یک ملت بزرگ مثل ترکیه. ما در عصر سوژه شدگی بازیگران غیردولتی به سر میبریم.
روحانی در سازمان ملل از«هویتهای
مرگبار» علیه صلح منطقهای و جهانی سخن گفت. مقاومت مردم ترکیه بر ضد کودتا، در
حقیقت همافزایی هویتهای معطوف به زندگی بر ضد گفتمان مرگ وبر ضد مداخله پادگان
در سیاست بود. بمباران مجلس ترکیه با همه تنوع و غنای چند هویتی مجلس ترکها،
کردها، علویها، سکولارها و اسلامگرایان، نقطه اوج مداخله پادگان در سیاست بود.
حسن جلال گوزل، سیاستمدار و ستون نویس کهنهکار که سابقه مشاورت در دوران نخستوزیری
تورگوت اوزال را نیز دارد ضمن مقایسه کودتای اخیر با کودتاهای پیشین ترکیه گفت: در
آن ایام مردم بهمحض شنیدن خبر کودتا به خیابان نمیریختند، به فروشگاهها هجوم
آورده و برنج و عدس و آذوقه ذخیره کرده و به مدتی طولانی سیاست صبر و انتظار پیشه
میکردند.
در تأیید سخن این سیاستمدار باتجربه باید مکث و تأملی حول همین نحوه «شنیدن خبر کودتا» به عمل آورد: نظام شکلگیری «خبر کودتا» در مرحله کنونی جهانیشدن، (یعنی جهانیشدن فناوری اطلاعاتی و ارتباطی) با شکلگیری همین خبر در دوران پیشا اینترنت یکسان نیست. علاوه بر آن و مهمتر از آن مردم ترکیه دیگر آن مردم سابق نیستند و یک نوع هویت چندوجهی جهانی-ملی-محلی در طول یکی دو دهه اخیر در آن کشور شکلگرفته که بهنوبه خود وجه دیگری از جهانیشدن خلاق را به نمایش میگذارد. کودتای اخیر با واقعیت جامعهشناختی جدید ترکیه انطباق نداشت و از سوی دیگر چنانچه از نحوه عملیات آن و از بیانیه اعلامشده آن میتوان دریافت هدفی فراتر از سرنگونی اردوغان داشت و لبه تیز آن مستقیماً علیه مجلس و جامعه جهتگیری شده بود.
پیشتر مشاور اردوغان در تحلیل انتخابات اول نوامبر ترکیه میگفت: یک طبقه متوسط اسلامی نوین از همان دهه 90 به اینسو در ترکیه شکلگرفته که میخواهد ضمن حفظ هویت هیبرید خود و همزیستی با هویتهای غیر، در نظام گلوبال بسرعت ادغام و شهروند جهانی شود!
رمز محبوبیت یک و نیم دههای
اتیان محجوبیان آکادمیسین و ستون نگار روزنامه آکشام و زمان، زمانی در توضیح علل جامعهشناختی پیروزی مکرر حزب عدالت و توسعه در 9 انتخابات دهه اخیر ترکیه گفته بود «در ترکیه هم شمار انسانهایی که خودشان را «دیندار میانهرو» مینامند، افزوده میشود و بهموازات آنهم شمار کسانی که خودشان را دیندار اصولی مینامند رو به کاهش است وهم اقشاری که خود را «کمی دیندار» مینامند کم میشود. بهعبارتدیگر در این میان یک حوزه خاکستری مبهم وجود دارد که نمیتوان عنوان مشخصی برای آن برگزید و این حوزه میانی، حوزهای «دعوتکننده» است{مدام برشمار خود میافزاید و از لائیکها هم عضوگیری میکند.} از میان اقشار لائیک هم وارد آن میشوند؛ اما دینداری آنان متفاوت از قبل است. همه به سهم خود کمی دیندار میشوند. همه اینها به دنبال خود سنخ شناسی نوینی از خانوادهها را به میان آورده: خانوادههایی که نصف اعضای آن دیندار هستند و نیمه دیگر نیستند.
اکنون شمار این خانوادهها زیاد میشود، بخصوص در شهرهای بزرگ. این است آن روند رو به افزایش. حزب عدالت و توسعه از میان این اقشار رأی میگیرد. اگر این روند ادامه یابد و اگر حزب عدالت و توسعه همچنان آرای این اقشار را نصیب خود کند، دو سال بعد پایه آرای حزب به 60-55 میرسد.» (اتیان محجوبیان، برنامه مدراتور، تی وی 24) محجوبیان میافزاید هر حزبی که میخواهد رأی مردم را داشته باشد باید «این گروه دورگه شونده نوظهور را که نیمه دیندار-نیمه لائیک هستند مخاطب خود قرار دهد» وقتی حزب جمهوری خلق نتواند این گروه نوین را مخاطب خود قرار دهد حزب عدالت و توسعه بتدریج بزرگتر خواهد شد، رشد خواهد کرد، زیرا بر مبنای پتانسیل رأی حرکت میکند.اتیان که معتقد است، حزب توسعه با قرائت درست این پیشرفت سوسیولوژیک، به نیازهای جامعه پاسخ میدهد و تهاجم خود را بر مبنای این سامان میدهد، میگوید، حزب یک طبقه متوسط جدید و یک آینده نوین متکی بر آن طبقه متوسط تولید کرده؛ و آن آینده را هرگز از ذهن خود دور نمیکند؛ آیندهای که بر مبنای رؤیای انسانها تأسیس میکند. در حزب توسعه یک بوروکراسی هست که در هیچ حزبی نیست، یک حزب پرکار است.
رمز محبوبیت
جامعهشناس شهیر ارمنی دانشگاه بیلگی استانبول که تا همین اواخر مشاور ارشد و افتخاری اردوغان نیز بود از نوعی «دینداری جدید» در ترکیه سخن میگوید که در مقاطع انتخاباتی یک دهه اخیر به سود حزب حاکم عمل کرده است.همین پدیده «دینداری جدید» در جریان مقاومت ضد کودتایی 15 اوت به شکل دیگری روی صحنه رفت و فریادهای تکبیر و صلای مساجد در کنار هویتهای غیردینی را در قالب یک نظم شبکهای بر ضد تانکها و هلیکوپترها و اف 16ها علم کرد. درواقع بهاینترتیب صحنه مقاومت ضد کودتایی بیان دیگری از صحنه انتخابات نوامبر بود: همان نیروهای ناهمگن وهمان هویتهای ترکیبی (سکولار-مذهبی) که در جریان انتخابات به صحنه آمده بودند این بار در یک میدان کاملاً متفاوت و خونین به خیابانها ریختند تا از رأی خود و از نظامی که انتخابات و دموکراسی متکثر و چند هویتی را ممکن میساخت حمایت کنند. فراموش نکنیم که مجلس ترکیه در انتخابات اخیر بهمثابه «رنگیترین» و متنوعترین مجلس ترکیه بعد از مجلس 1921 معرفیشده است. همین رنگ افشانی اجتماعی را میشد براحتی در جلوههای بصری مقاومت ضد کودتایی آن شب دید که زنان محجبه وزنان بیحجاب و حتی بیآستین را در کنار جوانان برخاسته از مسجد و محله و دیسکو و سازمانهای مدنی را بر ضدتانکها متحد میساخت.
دشواریهای پس از کودتا
یعنی همه آن هویتهای محذوف عصر
جمهوریت، این بار با حفظ هویتهای متفاوت کردی، ترکی، عربی، علوی، ارمنی و سکولار
و مذهبی خود یکبار درصحنه انتخابات به همستیزی پرداخته و یکبار دیگر در جریان
مقاومت ضد کودتایی خود کنار هم ایستادند. امام خمینی(ره) هم انقلاب اسلامی وهم
انتخابات در عصر تأسیس نظام جمهوری اسلامی را به کمک اصطلاح «تعیین مقدرات» توصیف
میکرد همین امر مرزبندی کلاسیک میان «انقلاب» و«انتخابات» را مخدوش ساخته و آن دو
عرصه متمایز را به شکل میدانهای متداخل جلوه میداد.
در ترکیه کردها یا سکولارهای آتاتورکی و ملیگرایان کلاسیک که در ایام انتخابات، در طول خطوط سفت و سخت و عبورناپذیر علیه یکدیگر و علیه اسلامگرایان صفآرایی کرده بودند، در جریان کودتای اخیر در موضعگیری علیه کودتا موضع واحدی گرفته و حتی بر سر اینکه «چه کسی قربانی اصلی کودتاهای ترکیه بوده» و چه کسی میتواند تا به آخر با کودتا مقابله کند بر یکدیگر وبر حاکمیت سبقت جستند. به این لحاظ میتوان گفت که صحنه مقاومت ضد کودتا همان صحنه انتخابات بود و دفاع از نفس انتخابات و مجلس بود به شکل دیگر. در آن لحظات دشوار، گردهمایی چهار حزب رقیب و حتی بعضاً متخاصم در زیر سقف مجلس و امضای یک بیانیه ضد کودتایی مشترک آنهم در زیر بمبارانهای اف 16های کودتا، نقطه اوج این مقاومت انتخاباتی بود. در ترکیه هیچ جریان اجتماعی و سیاسی جدی اقلیت و اکثریت وجود ندارد که در مجلس نمایندگی نشود. حتی کردهایی که به کوه زده و نبرد مسلحانه با حکومت را آغاز کردهاند از همدلی بیدریغ دهها نماینده کرد مجلس برخوردارند.
بیبیسی و برخی رسانههای غربی همسو با کودتا، برای تحقیر مقاومت مردمی و ازجمله تحقیر همکاران رسانهای خود در ترکیه که از بازیگران اصلی مقاومت بودند، به تئوری توطئه-تئاتر انگاری متوسل شدهاند؛ اما صحنههای گوناگون مقاومت کودتا نشان میدهد که باید استعاره «تئاتر» را بهگونهای دیگر به کاربرد: صحنههای پیشگفته بیشباهت به یک تئاتر نبود، اینیک تئاتر مقاومت مردمی بر ضد کودتا بود. مقاومت ضد کودتایی به این لحاظ یک مقاومت «محلی» در مفهوم اخص این کلمه بود: اینطور نبود که یک تظاهرات بزرگ و متمرکز برای محکوم کردن کودتا در یک نقطه کانونی و نمادین به راه افتاده باشد: تظاهرات و تکبیرگوییهای مردم در مقابل تانکها حالتی عملیاتی و کاربردی داشت، هر جا کودتاچیها بودند، در همانجا با مقاومت مردمی مواجه شدند. بهعبارتدیگر مردم بهطور خودانگیخته توانستند نیروهای خود را در جایجای حضور نظامیان توزیع و پخش کنند. در محلی به نام «کارتال» آنجا که تانکها آغاز به خروج از پادگان «نورالدین بارانسل» کرده بودند مردم محل دیواری گوشتی در مقابل تانکها درست کردند. در پایگاهی هوایی در اطراف آنکارا، روستاییان همان منطقه، کاه بار تراکتورها کردند و در محل پیست هواپیماها سوزاندند؛ در آزادسازی ساختمان شهرداری، در دفاع از مراکز پلیس و امنیت بر ضد کودتاچیان، بر سر جسر بسفر.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/page/6279/16/144543/0
ش.د9502017