رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانیِ اسلامی صدرا گفت: تحول آفرینی بدون وجود یک فکر و نظریه روشن میسر نیست؛ در حال حاضر بخشی از اراده حوزه در تحول آفرینی، باید مصروف رسیدن به تئوری تحول باشد.
به گزارش گروه فرهنگی بصیرت به نقل از خبرگزاری مهر، چندی پیش رهبر معظم انقلاب در دیدار با دیدار اعضای شورای عالی حوزههای علمیه به ضروت تحول در حوزه های علمیه اشاره کردند و گفتند: «یکی از نیازهای مهم حوزه علمیه در شرایط کنونی، تدوین طرح تحول در حوزه و برنامه ریزی بلندمدت، دقیق و زمان بندی شده بر اساس این طرح تحول و اهداف مورد نظر است.»
برای بررسی بیشتر این موضوع با حجت الاسلام رضا غلامی، رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانیِ اسلامی صدرا به گفتگو نشستیم. مشروح این مصاحبه در ادامه از نظر می گذرد؛
*بخش های مورد نیاز تحول در حوزه های علمیه اعم از ساختاری و محتوای کدام است و ذیل هر کدام به چه مولفه هایی می توان اشاره کرد؟
تردیدی نیست که امروز حوزه نیازمند یک تحول عمیق، همه جانبه و سریع است. این اتفاق باید سال ها قبل می افتاد لکن به هر دلیل، به جز یک سری کارهای جزئی که البته در جای خود قابل تقدیر است، کار بزرگ و چشم گیری انجام نشد.
طبیعی است این تحول، هم شامل امور زیربنایی می شود و هم روبنایی. برای مثال، نظام آموزشی حوزه، نظام پژوهشی حوزه، نظام تبلیغی حوزه، همه این نظامات نیازمند تغییرات جدی هستند و مبنای تغییر، نیازهای کلان و جدی انقلاب اسلامی در داخل و خارج کشور، و همچنین شبه انقلابی است که از ناحیه ظهور فناوری های جدید و گسترش کلان شهر ها و غیره، در شیوه زندگی مردم به وجود آمده است.
من معتقدم، حوزه های علمیه ظرفیت های منحصر به فردی دارند که بخش مهمی از این ظرفیت مولود انقلاب اسلامی است. با این حال، روشن است که ساختار، منابع و جهت گیری های فعلی، توان به فعلیت رساندن ظرفیت های حوزه را ندارد و لذا قسم مهمی از این ظرفیت ها در حال ضایع شدن است.
*آسیب هایی که حوزه های علمیه اکنون با آن مواجه است چیست که لزوم تحول را بیشتر نمایان می کند؟
حوزه امروز همچنان با یک عقب ماندگی قابل توجه روبروست. به نظر می رسد این عقب ماندگی طی ۲۰ سال گذشته کاهش پیدا کرده است ولی هنوز وجود دارد. در آموزش، حقیقتاً بسیاری از نیازهای روز مورد غفلت است. حتی در دروس اصلی حوزه، حفظ سنت ها مانع از این نمی شود که نیازهای روز مورد بی توجهی قرار گیرد ولیکن متاسفانه این اتفاق افتاده است.
البته در سال های اخیر، گسترش دروس تخصصی در سطح چهار، یا شکل گیری مدارس ویژه، تا حدی زمینه ورود حوزه به مسائل نوظهور را فراهم کرده است لکن مهم این است که در متن و میدان اصلی حوزه این اتفاق بیفتد و نه در حاشیه حوزه. باید کاری بشود که خروجی حوزه بتواند به انتظاراتی که هم اکنون از حوزه و روحانیت وجود دارد پاسخ مناسبی ارائه دهد.
در عرصه پژوهش نیز همین طور، من معتقدم اساساً حوزه ما نظام پژوهش به معنای دقیق کلمه ندارد و اگر هم پژوهش در حوزه زنده است، به خاطر وجود مراکز پژوهشی متعدد و پرتوان در حاشیه حوزه است که البته خیلی از این مراکز، ارتباط سازمانی با حوزه ندارند.
شما ببینید در شرایطی که حوزه نظام پژوهشی مناسبی ندارد و بالتبع، منابعی نیز برای آن اختصاص نمی باید، چگونه می توان انتظار داشت پر کردن خلأهای تئوریک و درکل، پاسخ گویی علمی به مسائل جدید در دستور کار حوزه قرار گیرد؟ این قبیل مشکلات در بخش های دیگر هم هست و مهم این است که اراده مستحکمی برای دیدن مشکلات و سپس رفع آنها در حوزه شکل بگیرد.
*چه نیازهایی جدیدی در عرصه های مختلف زندگی و مسائل مربوط به انقلاب اسلامی به وجود آمده است که موضوع تحول در حوزه های علمیه را جدی می کند؟
انقلاب اسلامی و تولد یک نظام اسلامی از بطن آن، یک اتفاق بی نظیر است. متاسفانه بعضی ها در حوزه قدر انقلاب و نظام اسلامی را نمی دانند و طبعاً به مسئولیت های بزرگ و تاریخی خود در قبال انقلاب و نظام نیز بی توجهند.
وقتی یک نظام مسیر حرکت خود را صد در صد اسلامی معرفی می کند، معنایش این است که از حمایت جدی یک قوه فکری کارآمد برخوردار است. خوب، تردیدی نیست که این قوه، در درجه اول حوزه های علمیه هستند که باید با نوسازی و تقویت خود، نقش پشتیانی از نظام را به درستی ایفا کنند.
از طرف دیگر، روشن است که نظام اسلامی که عهده دار مدیریت یک جامعه عظیم و پیچیده می شود، با هزاران و بلکه صدها هزار مسأله ریز و درشت اعم از بنیادی و کاربردی روبرو می شود که باید پاسخ آنها را به روش اجتهادی، از منابع غنی اسلامی دریافت کند. اگر این دریافت ها صورت نگیرد، جامعه منتظر نمی ماند و در عرصه هایی که مسائلش حل نشود، به سمت عرفی شدن و تبدیل عقل ابزاری به محور اداره جامعه گرایش پیدا می کند.
امروز هر کجا حوزه های ما کم کاری کرده اند یا با عقب ماندگی روبرو هستند، شاهد عرفی گرایی هستیم و از آنجا که غرب کانون عرفی گرایی در جهان است، نسخه های به ظاهر جذاب غربی، خیلی سریع جایگزین نسخه های اسلامی می شود.
*آیا در طول تاریخ مسئله تحول در حوزه های علمیه مطرح بوده است و یا در ادوار مختلف شاهد تحول بوده ایم؟
اصولاً، حوزه های علمیه شیعی، حوزه های تحول گرا محسوب می شوند و این تحول گرایی، مرهون وجود نهاد اجتهاد در حوزه هاست. آنچه مسلم است، در طول تاریخ، بارها تحولات بزرگی در حوزه به وجود آمده است. خود تولد اصول فقه یکی از این تحولات است، گسترش علوم عقلی در حوزه ها، یکی از این تحولات است.
شک نباید کرد، شکل گیری تمدن نوین اسلامی، در گرو تحول در حوزه است. با این حال، من معتقدم تحول آفرینی بدون وجود یک فکر و نظریه روشن میسر نیست. تحولی که مقام معظم رهبری از آن سخن به میان آوردند و روی آن اصرار نیز دارند، یک تحول عمیق و هوشمندانه است نه یک تحول شکلی و ویترینی. بر این اساس، در حال حاضر، بخشی از اراده حوزه در تحول آفرینی، باید مصروف رسیدن به تئوری تحول باشد.
*نسبت حوزه های علمیه با نظام اسلامی ما چطور قابل تعریف است و در طرح تحول حوزه این نسبت چگونه باید تنظیم شود؟
حوزه های علمیه، هم در تولد انقلاب و نظام اسلامی نقش کلیدی داشته اند و هم در تداوم آن صاحب چنین نقشی هستند. با این وصف، جدایی انداختن بین حوزه های علمیه و نظام اسلامی یک پارادوکس مضحک است. حوزه های علمیه باید خود را مسئول طرز تفکر و مدل فکری نظام بدانند و دستگاه های نظام نیز باید میدان را برای تحقق رسالت حوزه در این زمینه باز کنند.
به نظر می رسد دست هایی در کار است که به طرق گوناگون بین حوزه و نظام فاصله ایجاد کنند اما بزرگان حوزه از یک طرف و مدیران نظام از طرف دیگر باید با کمال هوشمندی و با شجاعت این دست ها را قطع کنند و ضمن تقویت ارتباط حوزه و نظام و عینیت بخشی به آن در عرصه های مختلف، فرصت تحقق اهداف عالی نظام اسلامی را فراهم کنند.
*در طرح تحول حوزه نسبت حوزه های علمیه با علوم انسانی و یا علوم جدید چگونه باید تعریف شود و حوزه ها در تحول در علوم انسانی باید چه نقشی ایفا کنند؟
تحول بنیادین در علوم انسانی که نقش اساسی در اداره کشور دارد، یکی از برنامه های راهبردی و حیاتی انقلاب اسلامی است و حوزه در آن سهم منحصربه فرد دارد.
بنده معتقدم، کانون تحول در علوم انسانی و شکل دهی به علوم انسانیِ اسلامی، حوزه ها هستند، لکن متاسفانه این موضوع عمدتاً در حاشیه حوزه مورد توجه است و نه در متن حوزه. بنابراین، یکی از جنبه های تحول آفرینی، متوجه قرار دادن موضوع علوم انسانی در متن حوزه و ایجاد دهها خط آموزشی و پژوهشی قوی برای رسیدن به مقصد است.
در حال حاضر، جا دارد، حوزه برای پرداختن به وظیفه خود در زمینه تحول در علوم انسانی، یک طرح کلان تهیه کند و با مشارکت حداکثری اساتید دانشگاه که چشم انتظار ورود حوزه به این میدان هستند، مقدمات اجرای قوی این طرح را مهیا کند. تجربه نشان داده است، هر کجا حوزه فکر متقن و منسجمی را در قلمرو علوم انسانی و اجتماعی مطرح کرده، با استقبال مواجه شده است و البته طبیعی است که هیچ دیواری نمی تواند بین یک فکر اسلامیِ قوی و دانشگاهها فاصله بیندازد.
عباس بنشاسته
خبرگزاری مهر