تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۳۹۵ - ۱۳:۲۱  ، 
کد خبر : ۲۹۵۹۰۶
محمد عطريانفر در گفت‌وگو با «آرمان امروز»:

زمان سازندگي، دولت در ايران پوست‌اندازي كرد

مقدمه: ۶۳ ساله است و اصفهاني. سابقه مطبوعاتي و سياسي او به دولت اصلاحات و پيش از آن بر مي‌گردد. محمد عطريانفرعضو شوراي مركزي حزب كارگزاران سازندگي است و در دولت اصلاحات، معاون سياسي وزيركشور بود. اما در روزهايي كه دولت يازدهم ماه‌هاي پاياني عمر خود را سپري مي‌كند، اين سوال پيش مي‌آيد كه در قريب به ۴۰ سالي كه از سقوط نظام پادشاهي چند هزار ساله مي‌گذرد و نظامي مردمسالار جايگزين آن شده، كدام دولت بيش از ديگري در انجام امور محوله، توفيق داشته است. براي روشن شدن اين موضوع، بايد ۱۱ دولتي كه از آغاز انقلاب اسلامي روي كار آمدند را مورد بررسي و كنكاش قرار داد. محمد عطريانفر، در مصاحبه‌اي تفصيلي با «آرمان امروز» اين مهم را به ثمر رسانده است. با عنايت به اينكه از اوايل دهه ۶۰ خورشيدي، دولت‌هاي جمهوري اسلامي عمر كاملي داشتند، تحليل عطريانفر از آن زمان آغاز مي‌شود و در شماره امروز به دولت سازندگي مي‌رسيم. ادامه تحليل دستاوردهاي دولت‌هاي جمهوري اسلامي را در روزهای آینده در «آرمان امروز» خواهيد خواند.
پایگاه بصیرت / كورش چهاردوري

(روزنامه آرمان – 1395/07/12 – شماره 3151 – صفحه 6)

* جناب عطريانفر، از سال ۶۰ به بعد تقريبا دولت‌هاي مستقلي داشتيم كه عمر كاملي كردند. در نخستين سوال، مي‌خواهم درباره عملكرد اين دولت‌ها و ميراثي كه اين دولت‌ها بر جاي گذاشته‌اند، توضيح دهيد تا الان كه دولت آقاي روحاني بر سر كار است، بهترين عملكرد را كدام يك از اين دولت‌ها داشته است؟

** تاريخ دولتمردي در نظام جمهوري اسلامي ايران در ۳سرفصل و ۳پارادايم قابل تفكيك است؛ اولين سرفصلي كه مي‌توانيم به آن اشاره كنيم، دولت‌هاي نخستيني هستند كه در ابتداي پيروزي انقلاب شكل گرفتند و در طول حيات و عمر حضرت امام هم پابرجا بودند. آغازش با دولت آقاي بني‌صدر است و شهيد رجايي و پايانش هم دولت مهندس موسوي است و يك درنگ ده ساله در تاريخ دولتمردان است. اين دوره، تفسير و تحليل و ارزيابي خاص خودش را دارد. سرفصل دومي هم شروع شده است در اين روند تاريخي كه از سال ۶۸ شروع مي‌شود و تا به امروز ادامه دارد. اين دوره هم دوره خاصي است. مزيت‌ها، محدوديت‌ها و ايرادات خاص خودش را دارد. اشتراكاتي با دوره نخستين دوره دفاع مقدس دارد و تفاوت‌هايي هم دارد. اين هم تحليل‌هاي خاص خودش را دارد.

* ۱۰ سال نخست را براساس حيات امام مي‌فرماييد؟

** خير، صرفا از باب تنازع تاريخي‌اش مي‌گويم. اقتضائات خاص ابتداي زمان انقلاب تا يك نقطه عطفي كه هم در حيات سياسي ايران و هم در جامعه بحث ثبات سياسي مطرح است یا مشکلات و ناهنجاری‌هایی که به صورت ملی با آن درگیر بودیم، جنس خاص خودش را دارد. سخن از امام گفتم تا بيشتر در ذهن شما بنشيند و مشخصا آن دوره كه امام در قيد حيات بودند. در اين دوره دوم يك قطعه نامانوس و مساله‌داري وجود دارد كه مشخصا حدفاصل سال‌هاي ۸۴ تا ۹۲ است و آن مقطعي است كه آقاي احمدي‌نژاد مسئوليت اداره كشور را برعهده داشت. اين ۳ سرفصل به صورت مجزا بايد بررسي شود. به باور من، ما از آغاز انقلاب تا به امروز كه قرين ۱۱ دولت تجارب‌شان را از نزديك ديده‌ايم و حس كرده‌ايم، اين دوران به مفهوم كلي كلمه دوران پرافتخاري براي نظام سياسي ماست. استدلال من هم اين است كه يك پايه و منطقي بين شهروندان و حكمرانان ما ساري و جاري بوده است كه اين پايه، بسيار ارزشمند و غني و قابل اتكاست و آن موضوع، اعتماد في‌مابين شهروندان و دولت‌هاست كه از بركات اين اعتماد، اتفاقات بسيار ارزشمندي رخ داده است. دولت‌هايي كه بر سر كار آمده‌اند، به تناسب ظرفيت زماني خودشان و مطالباتي كه جامعه پيراموني خودشان داشته‌اند و مناسبات خودشان با جهان پيرامون‌ و از درون هم در حد توقعاتي كه نسل‌هاي گوناگون از دولت داشتند، اولويت‌ها و ماموريت‌هايشان متفاوت است و به تناسب شرايط زماني و دركي كه دولتمردان ما داشتند، ماموريت‌هايشان را نسبتا خوب انجام داده‌اند.

البته شما اگر از يك فاصله دور بخواهيد يك گذشته تاريخي را قضاوت كنيد، حتما دچار اشتباه مي‌شويد. مگر اينكه برگرديد در درون آن شرايط و آن شرايط را براي خودتان بازسازي كنيد تا بتوانيد يك داوري منصفانه را ارائه دهيد. تصور مي‌كنم دولت‌ مهندس موسوي ۴ بار از مجلس راي گرفت. جهت اطلاع شما بگويم كه در مقطع قبل از متمم قانون اساسي دولت‌هاي ما ۲ بار راي اعتماد مي‌گرفتند، يك بار زماني كه نخست‌وزير كابينه خودش را به مجلس معرفي مي‌كرد و دفعه دوم زماني كه مجلس جديد انتخاب مي‌شود و نمايندگاني كه راي مي‌آوردند بايد دولت مستقر را تاييد كنند كه كارش را انجام بدهد. در اين ۴ مقطع تاريخي مهندس موسوي گرفتاري‌هاي زيادي داشت يعني نيروهايي كه در كابينه او به كار گرفته مي‌شدند تقريبا چهره‌هاي شاخص، موثر و انقلابي و شناخته‌شده‌اي بودند كه با تمام هويت مستقلي كه داشتند حاضر بودند اين هويت را در هويت واحدي به نام دولت مستحيل كنند. حتي عزيزاني در دولت بودند كه مرزبندي‌هايي با موسوي داشتند اما باورشان اين بود كه وقتي وارد دولت مي‌شوند لباس انديشه سياسي و گرايش شخصي‌شان را درآورده‌اند و وارد يك حوزه مقدسي می‌شوند. در اين دوره قدرت‌هاي پيرامون دولت هم حضور داشتند كه به صورت كاملا هوشيار و بصير دولت را رصد مي‌كردند و در كنترل داشتند.

اولين قدرت موثر شخص امام بود و امام چون اولين تجربه مديريت حكومت ديني را عملياتي كرده بود و بر اين باور بود كه مردم تمامي اتفاقات را نهايتا به پاي حاكم مسلمين كه شخص امام است، مي‌گذارند، ايشان با دقت و وسواس بسيار زياد موضوعات را به اين گونه تعبير مي‌كرد كه دولت حتما در تكاليفش موفق باشد و هر آنجايي كه دولت دچار دستانداز مي‌شد، امام شخصا ورود پيدا مي‌كرد و مسائل را به نفع دولت تنظيم مي‌كرد. البته ممكن است ما از اين منظر نگاه كنيم و بگوييم شايد مداخله امام در آن مقطع يا زياد ضروري نبوده يا با اصل اختيار و تكليفي كه يك مدير عهده‌دار مي‌شود، سازگار نيست يا نوعي دخالت بوده كه بخشي از آزادي‌ها را از دولت‌ مي‌گرفته و از اين جنس مسائل. اين نكته‌اي بود كه آن مقاطع مطرح بود اما جمع‌بندي منصفانه‌اي كه از آن به دست مي‌آمد بر اين امر دلالت داشت كه چون مصيبت و ناهنجاري عظيمي به نام جنگ سراسر ملت ما را درگير كرده است، نمي‌توانيم جبهه جديدي با توجه به شرايط داخلي ايجاد كنيم و امام از باب دفع ضرر مقدر و از باب الاهم و في‌الاهم كردن مسائل و از باب دفع افسد به فاسد كه يك امر عقلايي فلسفي است، ورود مي‌كردند و اجازه نمي‌دادند عرصه توافق و تفاهمي كه در سطوحي از مسئولان ارشد نظامي و سياسي كشور به وجود آمده است به هم بخورد.

* اينكه مي‌فرماييد تركيبي بود كه از همه گروه‌ها در آن بودند و به نحوي با هم كنار مي‌آمدند و از طرفي هم حمايت حضرت امام، معلول فضايي بود كه باعث اين اتفاق شده بود يا اينكه جامعه يا سياسيون آن زمان اخلاقي‌تر بودند؟

** نكته دوم شما صحيح است. جامعه سياسي ما در آن مقطع اخلاقي‌تر بود و به بسياري از مباني سياسي اخلاقي اگرچه فتوّت‌نامه سياسي در اختيار نداشتند كه مطالبه و عمل بكنند و سياست‌نامه نداشتند كه مطابق آن سياست‌هايشان را تنظيم كنند اما براساس يك گذشته شكوهمند افتخارآميز سياسي قبل از پيروزي انقلاب به يك فضاي جديد با ماموريت‌هاي جديد ورود كرده بودند و آن پاي تفاهم، دوره مبارزه را منتقل كرده بودند و لذا اينجا آن جنبه‌هاي اخلاقي مشهود بود و علاوه بر اين، يك ركن ديگري كه به بيان نمي‌آمد ولي واقعيت خارجي داشت اين بود كه دولتي كه مي‌خواهد ماموريت اداره كشور را عهده‌دار باشد، يك ماموريتي بود كه همه خودشان را در پذيرش تكاليف و سختي‌هايش مسئول مي‌دانستند و مداخله‌شان نه از باب مزاحمت و سهل‌كاري بلكه از باب مسئوليت‌پذيري و تكليف‌پذيري اين حس را به خودشان القا مي‌كردند. بخصوص كه دولت‌هاي نخستين بعد از انقلاب همه شخصيت‌هاي بارز و نام‌آورشان فاقد تجربه مديريتي در اين صحنه بودند. چهره‌هاي ارزشمندي بودند كه در مبارزه مديريت را مي‌فهميدند اما پس از مبارزه مديريت را تجربه نكرده بودند كه آيا مي‌فهمند يا نمي‌فهمند، صلاحيت دارند يا ندارند؟ لذا همه قواي انقلابي ما اجتماع كرده بود تا كابينه و نهاد دولت متشكل از همه كساني باشد كه احتمالا براساس منطق روزگار خودش ظرفيت مديريت و صلاحيت را مي‌توانند داشته باشند.

مهندس موسوي زماني دولت را تشكيل داد كه در عرض شخص آقاي موسوي كمتر از ۱۰ نفر به لحاظ صلاحيت نخست‌وزيري در كنار او نشسته بودند و اين ماموريت مي‌توانست به عهده يكي از آنها قرار بگيرد كه فردا اگر ايشان كابينه را تشكيل داد، به عنوان عضو كابينه ايشان و دولت محسوب مي‌شدند و ديدگاه‌هاي خودشان را داشتند. پس يك امر جمعي و يك همكاري ائتلافي بود و روند خودش را داشت و غير از امام، به صفت قانوني و حقوقي، شخصيتي به نام رئيس‌جمهور وجود داشت که اگرچه يك مقام تشريفاتي در قانون اساسي اول ما بود ولي به هر حال چون ماموريت تنظيم قواي سه‌گانه را داشت، با وجود اينكه در جزئيات كابينه و موضوعات خرد دخالت مستقيم نداشت، در سياست‌هاي كلي مسئول و پاسخگو بود و دخالت داشت. حضرت آيت‌ا... خامنه‌اي در آن سال‌ها حدفاصل سال‌هاي ۶۰ تا ۶۸ ديدگاه‌هايي داشتند و ايشان مشخصا در حوزه مسائل جزئي، تفاوت نگاه و سليقه با نخست‌وزير وقت داشتند. همين امر امكاني را فراهم مي‌كرد كه حوزه نظارتي دومي كه بعد از امام بر دولت وجود دارد، با وسواس، دقت و حساسيت احتمالا اشكالات را مطرح مي‌كنند.

از اين نقطه كه باز عبور كنيم نهاد پارلمان بسيار ذي‌متقن بود. اگرچه امروز نظام سياسي ايران نيمه‌پارلماني و نيمه‌رياستي است و انتخابات هم براي نمايندگان مجلس و هم رئيس‌جمهور از طريق راي مردم صورت مي‌گيرد. در آن مقطع تاريخي، نهاد اجرا در كشور ما اتوريته و قدرت تنفيذ خودش را از مجلس دريافت مي‌كرد و راي شخص نخست‌وزير هم از نمايندگان تنفيذ مي‌شد. در واقع به زبان روزگار خودش عملا نظام سياسي ما پارلماني بود. در حالي كه در شرايط بعد از ۶۸ نيمه‌‌پارلماني و نيمه‌رياستي شد. پس نهاد پارلمان هم داخل موضوع بود و از خودش نظريه داشت و علاقه‌مند بود در موقعيت كشور مشاركت داشته باشد. از اين مرحله هم عبور كنيم نهادهاي مدني، عرفي و ملي هم بودند، مانند پايگاه‌هاي ائمه‌‌جمعه، شخصيت‌‌هاي موثر استاني و نمايندگان امام در استان‌ها، آنها به گونه‌اي دولت را احاطه كرده بودند و از سر دلسوزي اظهارنظر مي‌كردند، نقدي مي‌كردند و به صورت كاملا كلي و گذرا من دولت موسوي را، هر دو دوره را، با همه تنش‌هايي كه در درون آن بود با همه فراز و فرودها و تغييراتي كه در احزاب صورت مي‌گرفت يك دوران كاملا موفق مي‌دانم.

پس ما مقايسه‌اي نمي‌كنيم. مقايسه ما نهايتا مبتني بر يك داوري عرفي است. مي‌توانيم حداقل شاخص‌هاي موفقيت را هم ارزيابي كنيم: كشوري داشتيم كه زيرساخت‌هاي آن با رفتن رژيم شاه دچار آسيب شده بود و درآمد نفتي ما كم بود، نهادهاي مولد در حوزه صنعت به‌شدت آسيب ديده بود و جمعيت رشد نگران‌كننده‌ ۵/۳ درصدي داشت، جامعه تحول‌يافته ايران نسبت به گذشته خودش در حال پوست‌اندازي بود، به سرعت حوادثي مانند كودتاي نوژه، درگيري‌هاي قدرت‌هاي محلي و اختلافاتي كه در منطقه غرب يا منطقه گنبد كاووس داشتيم، به اضافه حمله طبس و از همه بدتر حادثه تلخ جنگ به عنوان ناهنجاري، نه يكي و دو تا بلكه ده‌ها گرفتاري كشور ما را احاطه كرده بود و اين دولت بايد در ميانه اين تيرهاي سهمگيني كه به سمت مردم شليك مي‌شد، مي‌ايستاد. جريان نفاق از سال ۶۰ به بعد حقيقتا ضربات شكننده‌ و آسيب‌هاي بسيار تلخي را وارد كردند هرچند به نظر من شهادت عزيزان و مردمان ما كه بالغ بر ۳ هزار نفر شدند در قبال خسارت بالاتري كه اينها وارد كردند كه ايجاد بي‌اعتمادي يك نسل نوخواسته جوان بود آسيب‌هاي بزرگ‌تري است كه منافقين وارد كردند. به هر حال از مجموع اين داستان‌ها من اين دوره را دوره موفقي مي‌دانم.

* در اين دوره، ما مشكلات حادي با جهان خارج نيز داشتيم.

** از سال ۶۸ تا به امروز كه سال ۹۵ است، نزديك به ۲۷ سال روند به شكلي است كه سنگ‌نشانه ما در اين مسير از ۵۷ به ۶۸ تبديل شد. به اين معنا كه در سال ۵۷ در اوج بي‌اعتمادي از ناحيه قدرت‌هاي جهاني حكومت را تشكيل داديم، در اوج آشفتگي ثبات را به وجود آورديم، در اوج دشمني‌هاي نيروهاي پيراموني به يك توفيق و به پيروزي نسبي ارزشمندي دست پيدا كرديم، در يك دوره‌اي در سال تقريبا براساس محاسبه‌اي كه سازمان ملل انجام داد، چيزي بالغ بر هزار ميليارد دلار خسارت جنگي ۳۰۰ ميليارد حدود يك سوم آن مستقيم و دو سوم آن غيرمستقيم- وارد شده است. اين دوره‌ها را طي كرديم و با وجود اين مسائل به نقطه‌اي رسيديم كه به دنيا ثابت كنيم ما صلاحيت و حق ماندگاري داريم و اين هويت را در چشم جهانيان به رسميت شناسانديم. في‌الواقع ما آمديم نقطه استانداردمان را از آن سال به سالي منتقل كرديم كه دنيا به چشم يك كشور مستقل، به عنوان كشوري كه صاحب نام است و تاريخ دارد به ما نگاه کند.

* دولت آيت ا... هاشمي رفسنجاني را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

** سنگ بنايي كه آقاي هاشمي‌‌رفسنجاني گذاشتند، بسيار بنيادين بود و تعريفي كه ايشان از آينده كشور و نظام سياسي ما كرد، اگرچه پايه‌هاي اصلي‌‌اش در دوره دفاع مقدس است كه خود ايشان هم در آن دوران تكيه‌گاه بزرگي براي دولت بود و همواره آقاي موسوي از حمايت‌ها، ارشادات و همفكري‌هاي آقاي هاشمي به عنوان رئيس مجلس به خوبي برخوردار بود اما اين دوره، دوره‌‌اي است كه عملا دولت در ايران پوست‌اندازي مي‌كند و تصوير ديگري را به جهانيان نشان مي‌دهد و آن چيزي نيست مگر اينكه اين حكومت در مقام صلح، آرامش، توافق، هم‌زيستي مسالمت‌آميز و زيست مشترك با دنيای پيرامونش قرار دارد. دوم تغيير نوع نگرش دولتمردان نسبت به زندگي و نحوه حيات جاري خانواده‌هاي ايراني است. شما تا ديروز فرزنداني را به دنيا مي‌‌آورديد براي كشته شدن و شهادت، براي دفاع از كشور و اين زمان به دنيا مي‌آوريد براي باقي ماندن، بالندگي، توفيق و پيشرفت، جذب و توسعه. آقاي هاشمي سرفصلي را آغاز كرد و مي‌‌گويد ما آمديم نشان بدهيم حكومت ديني قابليت ماندگاري دارد. دوراني براي هويت ۱۰ سال مي‌جنگيديم اما امروز براي مرحله‌‌اي بالاتر از تقويت و توسعه هويت مي‌‌جنگيم. اين مبنايي است كه هاشمي رفسنجاني شاخص آن و مبدا آن بود و جز او كس ديگري واجد اين شيوه نبود. چون كسي بود كه ريشه در متن انقلاب داشت و نزديك‌ترين شخصيت به امام بود. از چهره‌هاي موسس نظام جمهوري اسلامي بوده و زبان مشترك با لايه‌ها و طبقات مختلف اجتماعي داشته، هم‌زبان جامعه روحانيت مبارز و هم‌زبان روزگار مدرن خودش را مي‌‌فهمد و در مباني مديريت نظام اسلامي صاحب سبك و نظر است. او عنصري با داشتن برخی حيثيت‌ها بود و فقط شخص هاشمي مي‌‌توانست اين راه را آغاز كند. البته مشكلاتي هم وجود داشت كه بخصوص از ناحيه دوستان خود ايشان آغاز شد.

* اشاره مي‌كنيد كه دقيقا چه مشكلاتي و از سوي چه كساني يا كجا؟

** برخي خدمت ايشان نقدي داشتند كه شما به جاي تمركز بيش از حد در حوزه اقتصاد مثلا در حوزه سياسي يا حوزه اجتماعي بايد ايفاي نقش كنيد. ايشان ضمن تاييد عرض بنده مي‌گفت آقاي فلاني ما اگر نتوانيم شكم مردم را سير كنيم و نتوانيم براي آنها امنيت ايجاد كنيم، تاريخ درباره ما قضاوت خواهد كرد. سرفصل‌هايي كه به عنوان ماموريت‌هاي دولت آقاي هاشمي بود يكي دو سرفصل نبود اما منطق يك مدير واقعي اين است كه حتما اين سرفصل‌ها را بايد اولويت‌بندي كند و متناسب با اولويت‌هايی كه مشخص مي‌كند ذخيره‌ها، توان و قدرتش را صرف آنها نمايد. جمع‌بندي آقاي هاشمي‌رفسنجاني از امور اين بود كه ما بايد ابتدا امنيت ملت‌مان را در خارج از ميدان جهاني در ميدان بين‌المللی تثبيت بكنيم. چرا كه امنيت داخلي ما تا حدود زيادي تامين شده بود و در دوره‌ تثبيت هويت امنيت تامين شده بود. اگرچه دشمنان و مخالفان و تروريست‌هايي بودند اما اين را با تمام وجود حس مي‌كرد كه بايد انجام شود و در كنار اين قضيه درك كرده بود كه «من لا معاش له، لا معاد له» و «كاد الفقرُ ان يكون كفرا».

به اينها باور داشت و مي‌گفت اين مردم به وظيفه خودشان در حق انقلاب‌شان و در حق رهبران‌شان فوق‌العاده نقش ايفا كرده‌اند و همه چيزشان را در سبد اخلاص تقديم امام خميني كردند، ما هم به عنوان حواريون و كارگزاران امام سخاوتمندانه از اين ظرفيت بهره‌منديم و الان نوبت ماست كه شيريني حيات و زندگي را به گام اين مردم بريزيم و بچشانيم و برنامه ايشان به سمت توسعه هدايت شد و اعتقاد آقاي هاشمي قطعا در بحث توسعه كمتر از تعريفي كه آقاي رئيس دولت اصلاحات كرد، نبود. اما اولويت امروز ما اين است. به زباني كه استراتژيست‌هاي دنياي غرب هم از آن سخن مي‌گويند و مي‌گويند اگر شما به اندازه كافي توان اقتصادي نداشته باشيد، سخن از دموكراسي نداريد؛ حتي نخواهيم خيلي تمركز كنيم روي چنين اظهاراتي با يك ادبيات سنتي و درك داخل كشور خودمان يك مثال را مي‌گويم؛ تصور كنيد يك مردي و يك زني تشكيل خانواده مي‌دهند و آن زمان در برابر اعضاي خانواده مسئول هستند و منابع آنها محدود است، هزينه‌هاي آنها زياد است و درآمدشان كم است، چگونه هزينه مي‌كنند و چگونه براي زندگيشان برنامه‌ريزي مي‌كنند؟ به سرعت ذهن برنامه‌ريزي‌شان فعال مي‌شود كه براي اداره بهينه زندگي داخلي خودمان بايد سرفصل‌هايمان را اولويت‌بندي كنيم و در اولويت نخست هزينه‌ها را در آن مسير ببريم.

اولين هزينه‌اي كه شما از آن نمي‌گذريد رزق است. تمام همت اين خانواده و پدر اين خانواده صرف اين مي‌شود كه شكم اعضاي خانواده‌اش را سير كند. منابع دومي كه اگر اضافه آمد و شما خرج مي‌كنيد صرف سرپناه شما مي‌شود كه يك جايي را داشته باشيد كه زندگي كنيد، منبع سوم صرف بهداشت و درمان شما مي‌شود، منبع چهارم شما صرف آموزش مي‌شود، منبع پنجم صرف رفاهيات و تفريحات مي‌شود. در سرفصل‌هاي نهم و دهم شما حاضر هستيد خرج كنيد براي توسعه اجتماعي و مشاركت‌هاي سياسي. تصويري كه آقاي هاشمي ارائه مي‌كرد، مي‌گفت من توسعه سياسي و اجتماعي را مي‌فهمم اما من تا نتوانم در كشور درآمدزايي ايجاد كنم اين سخنان، سخنان هجوي است و علي‌القاعده عوارضش را هم كنار خودش داشت. چون ديگران مطالبه ديگري مي‌كردند.

http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/165351

ش.د9502054

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات