(روزنامه جوان ـ 1395/06/21 ـ شماره 4908 ـ صفحه 10)
دو حزب جمهوريخواه و دموكرات، تاكنون در انتخابات رياستجمهوري، كنگره و سنا نقشآفرين اصلي بودهاند. آخرين رئيسجمهور جمهوريخواه ايالات متحده، جرج بوش بود كه سابقه آتش افروزي در كشورهايي چون عراق و افغانستان را در كارنامه خود به جاي گذاشت. در انتخابات پيشرو در امريكا نيز جمهوريخواهان به نمايندگي «دونالد ترامپ» با رفتارهايي استثنايي و عجيب و غريب، حضور دارند. در اين مقاله، مباني نظري حزب جمهوريخواه را مورد بررسي قرار دادهايم.
درآمد
امريكاييها غيرسياسيترين شهروندان جوامع توسعهيافته هستند. آنها از پرداختن به مسائل ايدئولوژيك پرهيزدارند. همين باعث شده است كه احزاب افراطي و ايدئولوژيك مانند احزاب كمونيست و فاشيست و حتي احزاب سوسياليست نتوانند در اين كشور پا بگيرند. آنچه بهعنوان ايدئولوژي در ايالاتمتحده امريكا موردبحث قرار ميگيرد، گرايش رأيدهندگان امريكايي حول دو محور محافظهكاري و ليبراليسم است. حزب جمهوريخواه بهعنوان مدافع سرمايهداري ناب، مداخله دولت در امور اقتصادي را نفي ميكند و معتقد است كه تخصيص بخشي از بودجه به فقرا باعث اتلاف آن (سرمايه ملي) و تنبل بار آمدن اقشار فقير جامعه خواهد شد. آنها با گرفتن ماليات بيشتر از ثروتمندان مخالفت ميكنند.
در مورد مسائل فرهنگي، حزب جمهوريخواه سنتگرايانه عمل ميكند و براي مذهب و دين نقش ويژهاي در جامعه قائل است. اما در مقابل، حزب دموكرات، در فضاي سياسي ايالاتمتحده امريكا، بهعنوان يك حزب ليبرال شناختهشده است كه در حقيقت اين توصيف دقيق نيست. اين حزب از سال 1930 به بعد، به يك سوسيالدموكراسي ملايم روي آورده است و طرفدار حمايت از اقشار كمدرآمد، بازنشستگان و اقليتهاي قومي و مذهبي است.
دموكراتها از نظر ايدئولوژي سياسي به«ليبراليسم مدرن» باور دارند، طرفدار آزاديهاي مدني در همه زمينهها هستند (سقطجنين و ازدواج همجنسگرايان)، طرفدار افزايش خدمات دولتي عمومي هستند و معتقدند دولت بايد تا حدي در مسائل كلان اقتصادي دخالت كند تا بتواند به برقراري عدالت اجتماعي كمك كند و معتقدند افرادي كه درآمد بيشتري دارند بايد ماليات بيشتري بپردازند. هرقدر گرايشهاي فردي به حزب جمهوريخواه نزديكتر باشد، آن فرد محافظهكارتر خواهد بود و درنهايت دست راستي قلمداد ميشود و هرقدر يك فرد تأمين رفاه اجتماعي، حفاظت از آزاديهاي فردي، برابري نژادي و احترام بهحق حاكميت كشورها را از وظايف ذاتي دولت بداند، ليبرال تلقي خواهد شد.
از سوي ديگر براي بررسي انديشه جمهوريخواهان در سياست داخلي امريكا، مطالعه باورهاي مذهبي آنها نيز مهم است. برخلاف ساير كشورهاي صنعتي، مذهب نقش اساسي در فرهنگ امريكاييها دارد. مطالعات در امريكا نشان داده است كه تقريباً 4 الي 5 درصد از جمعيت اين كشور به خدا اعتقادي ندارند و بيش از 90 درصد از مردم امريكا معتقد به وجود خدا هستند. بنابراين تعداد افرادي كه كاملاً ضد مذهب باشند، بسيار اندك است و اين تعداد، كمتر از تعداد افراد غير معتقد در ديگر كشورهاي صنعتي است.
در امريكا نسبت افرادي كه هر هفته به كليسا ميروند 44 درصد است، درحاليكه در آلمان 18 درصد، در انگلستان 14 درصد و در فرانسه 10 درصد است. آمارهاي فوق جايگاه مذهب در ميان جامعه امريكايي را بهخوبي نمايان ميكند. مذهب در ميان جامعه امريكا، جايگاهي رفيع دارد و نهتنها در امور شخصي و خصوصي، بلكه در تصميمسازيهاي سياسي نيز نقش اساسي بر عهده دارد. مرور اساسنامه ديوان عالي ايالاتمتحده امريكا بهخوبي نشان ميدهد كه سياست از ورود به ميدان مذهب منع شده است، اما مذهب ميتواند وارد عرصه سياست شود. مردم امريكا عموماً بند عدم وجود مذهب رسمي در قانون اساسي اين كشور را نوعي بيطرفي يا مخالفت با دين نميپندارند. آنها راجع به خودشان بهعنوان كشور و ملتي كه تحت مشيت الهي هستند ميانديشند، آنها مذهب را نهتنها براي شخصيت و فرهنگ فردي، بلكه براي جامعه مدني نيز مفيد ميدانند.
به همين دليل است كه سياست خارجي تهاجمي جمهوريخواهان و حتي برخي گرايشهاي داخلي آنها در امريكا، به ديدگاه مذهبي مردم امريكا ارتباط دارد. جمهوريخواهان با اتكا به اهميت مذهب در زندگي مردم امريكا، توانستند در سال 2008 بر دموكراتها پيروز شوند و جرج بوش را روانه كاخ سفيد كنند. آنها بر اين باور بوده و هستند كه در زمان دموكراتها، جامعه امريكا با فروپاشي اخلاقي مواجه شده است. نحلههايي از جمهوريخواهان، نظير «مسيحيان راستگرا» جامعه امريكا را بر لبه فروپاشي فرض كرده و عامل اين فروپاشي را قبول ايده «سكولاريسم انسان محور» توصيف ميكنند.
از ديد آنها كنار گذاشتن خداوند از زندگي كه در زمان بيل كلينتون دموكرات شدت گرفته بود، باعث ايجاد «شر اجتماعي» و عواقب آن يعني سقطجنين، همجنسگرايي و خشونت در رسانهها شده است. در نتيجه به طور كلي ميتوان گفت جمهوريخواهان بيش از دموكراتها، به نقش مذهب در زندگي وفادار ماندهاند. در ادامه مقاله، ابتدا تاريخچهاي مختصر از حزب جمهوريخواه بيان خواهد شد، سپس ضمن بررسي تطبيقي سياستهاي دو حزب نسبت به مسائل مختلف داخلي و خارجي، مواضع حزب جمهوريخواه در مورد رخدادهاي گوناگون مورد بررسي و تبيين قرار خواهد گرفت.
تاريخچه
حزب جمهوريخواه ايالاتمتحده امريكا (The U. S. Republican Party) در سال 1854 تأسيس شده است. اين حزب تاكنون 18 نفر را روانه كاخ سفيد كرده است. حزب جمهوريخواه در حالي تأسيس شد كه امريكا شاهد رقابت و درگيري ميان هواداران و مخالفان نظام بردهداري در اواسط دهه 1850 ميلادي بود. افرادي كه آن زمان مخالف نظام بردهداري و از هواداران ورود و اسكان مهاجران جديد در خاك امريكا بودند، به نام جمهوريخواه و با وام گرفتن از حزب جمهوريخواه دموكراتيك (كه در قرن نوزدهم توسط توماس جفرسون تأسيس شده بود)، حزب جمهوريخواه را تأسيس كردند.
در فضاي دو قطبي آن روز امريكا كه حزب دموكرات و حزب ويگ بازيگر اصلي بودند، جمهوريخواهان، دموكراتها را متهم به نقض اصول جمهوريخواهي توماس جفرسون كردند. به مرور زمان و با افول محبوبيت حزب ويگ، بازي سياست در امريكا دوقطبي شد و دوگانه دموكرات– جمهوريخواه تاكنون باقي مانده است.
حزب محافظهكاران
به طور كلي، فلسفه حزب جمهوريخواه، فلسفهاي محافظهكارانه است. از ديد مؤسسان اين حزب، دولت وظيفه دارد بر اخلاق عمومي جامعه نظارت داشته باشد. دولت نبايد در مسائل شخصي افراد و باورهاي آنها دخالت كند. فلسفه جمهوريخواهان احترام به قوانين فردي است.
آنها بر اين باور هستند كه اقتصاد آزاد، عامل اصلي قدرت جامعه امريكايي در داخل و دولت امريكا در روابط خارجي است. به طور كلي جمهوريخواهان بر اين عقيده هستند كه بهترين دولت دولتي است كه كمترين نظارت و دخالت را داشته باشد. جمهوريخواهان، منابع قدرت امريكا و جامعه اين كشور را در آزاديهاي فردي، احترام به كرامت فرد و مسئوليت وي ميدانند.
در نتيجه، آنها اعلام كردهاند به عدالت و فرصتهاي برابر براي همه نژادها، فارغ از جنسيت، عقيده يا سن باور دارند. از ديد آنها دولت در امور مالي صرفاً ناظر است و بايد بدون دخالت در امور اقتصادي، اصول بازار و اقتصاد آزاد را پياده كند و اجازه دهد مردم پول بيشتري به دست آورند. جمهوريخواهان طرفدار دولت حداقلي هستند و دخالت دولت را تنها در مواردي جايز ميدانند كه مردم و سازمانهاي خصوصي، نميتوانند در آن حوزه منفعت كشور را تأمين كنند.
اين حوزهها، شامل امور نظامي، سياست خارجي و امنيت داخلي و خارجي است. تأكيد آنها بر افزايش قدرت نظامي، مداخلهگرايي در سياست خارجي و غيريتسازي از بيگانگان، نيز ناشي از همين امر است. در عرصه سياست خارجي؛ جمهوريخواهان طرفدار افزايش بودجه نظامي كشور و طرفدار اقداماتي هستند كه به بزرگتر و قدرتمندتر شدن ارتش بيفزايد.
جمهوريخواهان، به خصوص آنهايي كه جزو نئومحافظهكاران هستند، معتقدند امريكا بايد در عرصه خارجي سياستهاي تهاجمياي را دنبال كند و با كشورهايي كه مزاحم منافع اين كشورند، به شدت برخورد نمايد. در ادامه مقاله، به بررسي موردي مسائل امروز جامعه امريكا و ديدگاه حزب جمهوريخواه به آنها ميپردازيم.
ازدواج همجنسگرايان
در مورد موضوع ازدواج همجنسگرايان، پيش از دولت اوباما، هر ايالت در امريكا مطابق با قوانين داخلي خود اين موضوع را ممنوع يا آزاد كرده بود. ايالتهايي مانند ميشيگان، جورجيا و تگزاس كه ذاتاً طرفدار جمهوريخواهان هستند، در قوانين ايالتي خود موضوع ازدواج همجنسگرايان را ممنوع كرده بودند اما در سال 2015، دادگاه عالي امريكا ازدواج همجنسگرايان را در سرتاسر كشور قانوني اعلام كرد. اوباما صدور اين حكم از سوي دادگاه عالي را يك «پيروزي بزرگ» براي امريكا خواند.
در نتيجه، جمهوريخواهان در اين زمينه شكست خوردند. حزب جمهوريخواه، در مقايسه با حزب دموكرات، گرايش بيشتري به مذهب دارد از اين رو با سقط جنين و ازدواج همجنسگرايان موافق نيست. جمهوريخواهان اعتقاد دارند ازدواج تنها ميان مرد و زن معنا پيدا كرده و بنابراين، مخالف ازدواج همجنسگرايان و پذيرش فرزند از سوي آنها هستند.
تلاش براي قانوني كردن و آزادي ازدواج همجنسگرايان، از مهمترين وعدههاي انتخاباتي باراك اوباما بود. وي يك نو دموكرات است و در رفتار و باور شخصي خود نشان داده است كه مخالف همجنسگرايي است اما از قانوني شدن اين مسئله در سراسر خاك امريكا به شدت حمايت كرد. مسئله ازدواج همجنسگرايان در امريكا و سير تصويب آن در دادگاه عالي امريكا بهعنوان يك قانون، فراي باورهاي ديني و شخصي يك مناقشه سياسي هم بود. چنانچه مشخص بود، جمهوريخواهان، كليساهاي كاتوليك و بخش عظيمي از كليساهاي پروتستان و مسيحيان محافظهكار و افراد مذهبي مخالف آن بودند. جمهوريخواهان كه حاميان مذهبي خود را در ميان كليساهاي پروتستان و مسيحيان محافظهكار ميبينند، به شدت به اين امر تاختند و از باراك اوباما و دولت دموكرات وي انتقاد كردند.
مجازات اعدام
يكي از موارد جدي مناقشه در سياست داخلي امريكا، موضوع مجازات مرگ (اعدام) است. به طور كلي جمهوريخواهان، از تصويب مجازات سنگين (ازجمله اعدام) براي جرائم خشن حمايت ميكنند. در حالي كه دموكراتها بر اين باور هستند كه جرائم فاقد عنصر خشونت (از جمله تجارت مواد مخدر)، بايد مجازات سبك و خاص خود را داشته باشند.
سقط جنين
در حالي كه دموكراتها با قانوني ماندن حق سقطجنين، موافق هستند، جمهوريخواهان جز در موارد خاص با انجام سقط جنين مخالفند. البته ترامپ اعلام كرده است در برخي موارد خاص، سقطجنين را مجاز اعلام خواهد كرد، اما مقامات ارشد جمهوريخواه با انجام سقط جنين به هر دليلي مخالف هستند. به طور كلي جمهوريخواهان، خواستار روشهاي جايگزين براي سقطجنين هستند. آنها همچنين استفاده از منابع مالي عمومي و دولتي را براي ترويج سياستهاي حامي سقطجنين، به طور جدي نهي ميكنند.
آزادي حمل اسلحه
متمم دوم قانون اساسي امريكا، داشتن سلاح را مجاز ميشمارد و آن را جزء حقوق طبيعي شهروندان اين كشور توصيف ميكند. با توجه به سابقه تاريخي امريكا و ويژگيهاي فرهنگي اين كشور، داشتن اسلحه به جزء جدايي ناپذير زندگي و سنتهاي امريكايي تبديل شده است. جمهوريخواهان از قانون آزادي حمله اسلحه حمايت ميكنند و همواره از پول و قدرت رأي لابي «انجمن ملي اسلحه» برخوردار بودهاند.
نتيجهگيري
ميتوان گفت تمايلات حزب جمهوريخواه بيشتر به سوي ليبراليسم كلاسيك است. اوج فعاليت ليبراليسم كلاسيك، در قرون 18 و 19 ميلادي بوده است. «جان لاك» و «آدام اسميت» از چهرههاي اصلي ليبراليسم كلاسيك هستند. ليبراليسم كلاسيك از آزاديهاي مدني، دولت محدود، حاكميت قانون، آزادسازي تجارت و مالكيت و نيروي كار از قيود سنتي و مالكيت خصوصي دفاع ميكند. فلسفه جمهوريخواهان نيز تا حد زيادي به اصول ليبراليسم كلاسيك نزديك است.
محافظهكاري مالي (كاهش هزينههاي دولتي و مقرراتزدايي از اقتصاد)، محافظهكاري اجتماعي (دفاع از ارزشهاي سنتي و مذهبي) و نومحافظهكاران (مداخله در سياست خارجي براي ارضاي يك مسئله اخلاقي) نشان از عمق انديشه محافظهكاري در سياستهاي داخلي و خارجي حزب جمهوريخواه دارد.
دست آخر اينكه، به رغم تبعيت كلي حزب جمهوريخواه و دموكرات از سياستهاي كلي حاكم بر ايالات متحده، نوع گرايش مذهبي و سختگيريهاي مرتبط با آن و تا حدودي منطق ناپذيري و تمايل ذاتي به جنگطلبي و تجربه آتش افروزي در اين حزب، سبب شده است كه در ادبيات ژورناليستي جمهوريخواهان به چشم «داعشهاي امريكا» نگريسته شوند!
منابع:
1- سياست و حكومت در ايالاتمتحده امريكا، محمد امجد، نشر سمت.
2- جنبش راست مسيحي و سياست خارجي امريكا، محمد جمشيدي، پژوهشكده مطالعات راهبردي، 1394.
3- ماهيت تئوريك و عملي سيستم انتخاباتي امريكا، حسين دهشيار، نشر چشمه، 1389.
4- نظام دو حزبي و علل عدم موفقيت حزب سوم در امريكا، سيدمحمدعلي موسوي و مرضيه ارجمند، فصلنامه سياست، بهار 1392.
5- فرا روايت بنيادگرايي مسيحي (بررسي موردي رابطه دين و سياست در امريكا)، احمد عزيزخاني، دوفصلنامه انسان پژوهي ديني، زمستان 1388.
http://javanonline.ir/fa/news/811012
ش.د9502141