صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۳ آبان ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۷  ، 
کد خبر : ۲۹۶۶۰۵
واکاوی تقابل دو جبهه مقاومت و استکبار در منطقه

شکل‌گیری ارتش جهانی اسلام

فرهاد مهدوی/ حسن کاظمی قمی یکی از دیپلمات‌های ارشد جمهوری اسلامی ایران است که در روزهای حساس تهاجم نظامی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ سفیر ایران در عراق و رئیس هیئت ایرانی مذاکره‌کننده با آمریکایی‌ها در موضوع عراق بود. وی به دلیل حضوری که در آن شرایط حساس در قلب بحران‌های منطقه داشت، جریان‌های مقابله‌کننده با قدرت اسلام و رفتارهای آمریکا برای ایجاد خاورمیانه جدید و تجزیه در منطقه را به درستی می‌شناسد و در سال‌های گذشته تحلیل‌های درستی از منطقه و شرایط آن ارائه داده است. کاظمی قمی با حضور در مرکز مطالعات سیاسی وقایع گذشته منطقه و فضاهای آینده را تحلیل و تبیین کرد؛ ماحصل این گفت‌وگو در متن زیر تدوین شده است که تقدیم خوانندگان محترم نشریه صبح صادق می‌شود.
شکل‌گیری ارتش جهانی اسلام

شکل‌گیری دو جبهه
غرب آسیا کانون تحولات سیاسی و ژئوپلیتیک است و امنیت منطقه و کشورها و صلح بین‌الملل تحت تأثیر این تحولات است. امروز نمی‌توان بدون در نظر گرفتن این تحولات معماری و مهندسی کرد. این تحولات، برآیند تقابل منافع متضاد و رفتار دو جبهه است؛ یکی جبهه مقاومت با محوریت جمهوری اسلامی ایران و دیگری جبهه استکبار و صهیونیسم و ضد مقاومت با محوریت آمریکاست.
ظهور جبهه مقاومت همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد و روز به روز بهتر از قبل در حال انسجام بود. در سال ۲۰۰۱ که آمریکا تحت عنوان دفاع مشروع به منطقه لشکرکشی کرد، این جبهه مستحکم‌تر شد. همچنین در سال ۲۰۰۶ رژیم صهیونیستی به لبنان حمله کرد و مقاومت ۳۳ روزه صورت گرفت. این یک شکست بزرگ برای رژیم اشغالگر قدس بود و این‌گونه ابهت اسطوره‌ای آن فروپاشید و پس از آن دیگر جرئت حمله به لبنان را نداشته است. با شکست رژیم صهیونیستی در لبنان و غزه، بیداری اسلامی در منطقه شکل گرفت. 
مقاومت ملت ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، چراغ راهی شد که تأثیرش را ابتدا در لبنان گذاشت و حزب‌الله شکل گرفت، سپس به فلسطین کشیده شد و حرکت‌ها به سمت اسلامی شدن رفت و امروز جریان حماس حکومت می‌کند.
اما در جبهه مقابل به دلیل ناکامی‌هایی که در منطقه صورت گرفت، شکست آمریکا در شکل‌گیری خاورمیانه جدید، شکست رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان، شکست سیاست‌های عربستان سعودی و ترکیه در منطقه سبب همگرایی بیشتر این جبهه شد.
این جبهه درصدد از بین بردن جمهوری اسلامی ایران بود که موفق نشد، در نتیجه به عراق حمله کرد. بی‌شک در صورت پیروزی در عراق به جمهوری اسلامی ایران حمله می‌کرد. آمریکا به دنبال از بین بردن جمهوری اسلامی ایران است و هیچ تغییری هم در رفتارهایش به وجود نیامده است.
هدف رفتارهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران، با سناریوهای مختلفی مانند حمله نظامی، تحریم، جنگ نیابتی و... براندازی است.
بعد از عراق که پیروز نشدند، به دنبال حلقه دیگر جبهه مقاومت رفتند و به لبنان حمله کردند. پس از ناکامی در لبنان سراغ جبهه دیگری رفتند و آن هم فلسطین بود. در این کشور هم شکست خوردند. در سال ۲۰۱۱ هم بیداری اسلامی به وجود آمد و این گروه علیه نظام اسد دست به کار شدند. آنها ابتدا تصور می‌کردند که در سال اول پیروز می‌شوند؛ اما موفق نشدند؛ در سال ۲۰۱۴ سناریوی جنگ نیابتی شکل گرفت. این تقابل غرب و ارتجاع منطقه علیه ملت‌های منطقه غرب آسیا حداقل  تا یک دهه ادامه دارد.

وضعیت فعلی این دو جبهه
۱ـ امروز آمریکا در منطقه غرب آسیا دچار ضعف جدی شده و دیگر ابهتی ندارد؛ اما از خسارت و شرارت‌هایش کم نشده است. شروع این افول قدرت از عراق بوده است. 
آمریکا به دنبال شکل‌گیری خاورمیانه کبیر بود که از این طریق امنیت رژیم صهیونیستی حفظ شود، همچنین سلطه این رژیم بر منطقه صورت گیرد. تسلط بر حوزه‌های نفتی و گازی، کنترل نظام‌های مستقل مانند جمهوری اسلامی، از بین بردن حرکات مردمی و اسلامی به بهانه تروریسم، تنظیم سیاست‌های قدرت‌های بزرگ مانند چین و اروپا از طریق هژمونی که بر روی نفت پیدا می‌کند نشانه‌های افول قدرت آمریکا است.
اما اجرای سیاست‌های آمریکا در کشورهای عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و ایران ناکام ماند و این ناکامی را آمریکایی‌ها از چشم جمهوری اسلامی ایران می‌دیدند.
در عراق چند هدف مهم را دنبال می‌کردند، از جمله اینکه نظام سیاسی عراق به نظام سیاسی مدل آمریکایی تبدیل شود و طرفداران آمریکا بر سر کار باشند. پیش از حمله به عراق قانون اساسی نوشته شده بود و با ۳۰۰۰ نفر عراقی معارض برای دائمی کردن حضور نظامی، آمریکایی کردن ساختار نظامی و امنیتی، پیمان بسته بودند و به نوعی مدیریت روابط خارجی عراق را آمریکا تأمین می‌کرد که در هیچ یک توفیق نداشت. آمریکا همچنان مترصد این است که حضور نظامی‌اش را در عراق حفظ کند. برای نمونه به دنبال این بود که در عملیات آزادسازی موصل نام آمریکا باشد که عراق نپذیرفت.
۲ـ تصور جبهه استکبار به سردمداری آمریکا در سال ۲۰۱۱ این بود که نظام سوریه طی شش ماه ساقط می‌شود، در حالی که بُعد دفاعی و امنیتی ارتش سوریه به یک ارتش حرفه‌ای تبدیل شده است. امروز نظام سیاسی سوریه مورد قبول جهان است و بهانه خوبی برای شکل‌گیری ائتلاف‌های منطقه‌ای شده و پیشرفت‌های خوبی هم در زمینه امنیت داشته است. این در حالی است که جبهه مقابل از همه ابزارها و امکانات‌شان علیه سوریه استفاده کرده‌اند.
۳ـ برای بازگشت رئیس‌جمهور فراری و نابودی انصارالله که به قول آنها یک جریان تروریستی است، در فروردین ۹۴ یمن مورد تجاوز سعودی‌ها قرار گرفت و هنوز هم ادامه دارد. برایند ۲۰ ماه تجاوز و در نقطه مقابل مقاومت این بود که سعودی‌ها به هیچ‌یک از اهداف‌شان نرسیدند و انصارالله هم از بین نرفت؛ بلکه قوی‌تر و بازیگر صحنه اول شد. تهدید ۲۰ ماهه سعودی به خودشان برگشت و این تهدید در حال حاضر به طائف و خود جده رسیده است. تا قبل از این برای بازگشت منصور هادی امید کمی بود، الان دیگر هیچ امیدی برای بازگشت وی وجود ندارد.
شرایط اقتصادی عربستان بسیار وخیم است و سیاست‌های ریاضتی را دنبال می‌کنند. در بعد امنیتی نگران هستند. در حوزه حقوق بشری هم در جهان محکوم هستند. با کشورهای منطقه مانند ایران، ترکیه، سوریه و عراق با چالش جدی روبه‌رو هستند و در داخل هم پتانسیل انقلاب خفته وجود دارد. همه این موارد نشان می‌دهد که گروه جدید، گروهی نیست که توانایی اداره عربستان را داشته باشد. شکست سیاست‌های‌شان در یمن و عراق می‌تواند در میزان تنش در میان آل‌سعود بیفزاید. آمریکایی‌ها در چارچوب کوچک‌سازی منطقه هستند که یکی از کشورها عربستان سعودی است، در حالی که عربستان سعودی با چشمان بسته به دنبال تحقق سیاست‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی است؛ اما آمریکا در فکر تجزیه و کوچک کردن این کشور است. 

حضور مشروع 
از آنجا که آمریکا امکان لشکرکشی نظامی را ندارد به همین دلیل جنگ‌های نیابتی را راه انداخته است. در حال حاضر جنگ نیابتی جایگزین لشکرکشی‌های نظامی شده است. این جنگ نیابتی دارای دو جبهه است که یک جناح شکل‌گیری جریان‌های تروریستی مانند النصره و داعش است و محور دیگر هم نقش مستقیم عربستان سعودی از طریق تجاوزهای نظامی است. هر یک از سناریوها که در کشورهای سوریه، عراق و یمن موفق شود، همان سناریو هم علیه جمهوری اسلامی ایران صورت می‌گیرد. ورود حمایتی ایران به نوعی با منافع ملی کاملاً مرتبط و به هم آمیخته است.
حضور ایران در کشورهای محور مقاومت صد درصد با هنجارهای بین‌المللی همخوانی دارد. کشورهای عراق و سوریه به صورت رسمی به دلیل ورود تروریست به داخل کشورشان، از ایران درخواست کمک کرده‌اند؛ اما این به معنای دخالت در امور این کشورها نیست. 

سناریوی تجزیه
داعش پس از ورود به موصل خلافت اسلامی ادعایی را شکل داد. جغرافیای خلافتش را از شمال آفریقا تا هند اعلام کرد؛ یعنی همان راهبرد نیل تا فرات رژیم صهیونیستی. همچنین مرزهای سیاسی سوریه و عراق را برداشت، به این مفهوم که ژئوپلیتیک منطقه باید تغییر کند. این همان خواسته آمریکا و رژیم صهیونیستی است. پس یکی از اهداف داعش تغییر ژئوپلیتیک منطقه است. در حال حاضر بی‌ثباتی و تجزیه در منطقه جایگزین سناریوی خاورمیانه جدید شده است. زمانی منافع آمریکا با شکل‌گیری خاورمیانه جدید با سناریوی لشکرکشی به منطقه و تصرف کشور به کشور محقق می‌شد؛ اما اکنون به دنبال تجزیه و بی‌ثباتی منطقه است.

علت تخاصم آل‌سعود با جمهوری اسلامی ایران
رفتار چندین ساله عربستان نشان می‌دهد که واگرایی‌های زیادی بین دو کشور ایران و عربستان ایجاد شده است. امروز عربستان در منطقه به دنبال گسترش اسلام آمریکایی در برابر اسلام ناب است. نماد اسلام آمریکایی تحجر و سکولار است. تحجر را در حرکت‌های تروریستی می‌توان مشاهده کرد. از طرفی این کشور برای تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران با منافقین عهد و پیمان می‌بندد. ویژگی بعدی منطقه این است که جبهه مقاومت در طول این دوره رو به گسترش بوده است. الان فقط مقاومت ملت ایران نیست، مقاومت ملت لبنان، عراق، سوریه، یمن و... هم هست. همچنین، مقاومت فقط در قالب گروه‌های نهضتی نیست و دولت‌های مقاومت هم پیدا شده است. یکی از فشارهایی که آمریکا بر دولت عراق آورد، به دلیل همسویی با دولت سوریه بود.
امروز بین جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی خصومت وجود دارد و این خواسته آمریکا است. در واقع، آمریکا این هیئت حاکمه جدید را بر سر کار آورد. سعودی‌ها در حوزه اقتصادی، سیاسی و امنیتی با جمهوری اسلامی ایران در جنگ هستند. بعید نیست که آمریکایی‌ها، سعودی‌ها را تحریک کنند که در حوزه نظامی با جمهوری اسلامی درگیر شود؛ چرا که آمریکا به دنبال تضعیف جمهوری اسلامی ایران است و هرچه سعودی‌ها در منطقه درگیری نظامی بیشتری داشته باشند، به آمریکا وابسته‌تر خواهند شد.
از سوی دیگر، آمریکایی‌ها به این نکته واقف هستند که شرایط منطقه به گونه‌ای است که دیگر سلطه آمریکا حاکم نیست و شاهد ورود نیروهای جدید مانند روسیه در منطقه هستیم. ورود روسیه در سوریه ناشی از گسترش خطر تروریسم به منطقه و مقابله با سیاست‌های یک‌جانبه آمریکا است. امروز در موضوع مبارزه با تروریسم ما شاهد ورود قدرت‌های بزرگ در منطقه هستیم. کشورهایی مانند چین هم انگیزه ورود دارند.

نتیجه درگیری‌های مقاومت و ضد مقاومت
ائتلاف‌هایی که جبهه ضد مقاومت شکل داد، همه با شکست روبه‌رو شد. برای نمونه ائتلاف عربی که با محوریت عربستان سعودی علیه یمن صورت گرفت، نابود شد. آمریکا ائتلاف بین‌المللی ضد داعش شکل داد، که آن هم شکست خورد.
تحول دیگر این است که صحنه سوریه موجب شد که نیروهای مختلف از کشورهای مختلف وارد سوریه شدند و در مقابل تروریسم ایستادند که همین امر می‌تواند زمینه‌ساز شکل‌گیری ارتش جهانی اسلام شود؛ ارتشی که می‌تواند هدفش آزادسازی فلسطین باشد. به ضعف کشاندن توان نظامی ارتش‌های منطقه از طریق تروریسم یکی از اقداماتی است که با راهبرد رژیم صهیونیستی صورت گرفته است و این رژیم درصدد بوده است که ارتش‌های کشورهای مسلمان ظرفیت‌های اسلامی خود را از دست بدهند، وضعیت ارتش ترکیه یکی از مصادیق تحلیل ارتش است. ترکیه در همسویی با طرح آمریکا و صهیونیسم علیه جبهه مقاومت و جمهوری اسلامی، چه در بعد داخلی و چه در بعد خارجی دچار خسارت شد. دولت ترکیه با دولت‌های عراق و سوریه قرارداد همکاری داشت؛ اما توازن همه این قراردادها به دلیل وضعیت شکل گرفته به هم خورد. امروز اوضاع به قدری پیچیده شده که اگر ترکیه علم واقعی مبارزه با داعش را بردارد، بزرگ‌ترین بحران امنیتی در داخل ترکیه به دست داعش شکل می‌گیرد.
آثار تحولات منطقه غرب آسیا به کشورهای جهان، به ویژه اروپا کشیده شده است و امروز در اروپا در کنار بحران اقتصادی و مهاجرت، ما شاهد چالش‌های امنیتی هم هستیم. برای نمونه کشور فرانسه حالت امنیتی اعلام می‌کند. این بحران امنیتی به دلیل سیاست‌های نادرست اروپا در برابر تروریسم و همچنین سیاست‌های نادرست‌شان در برابر مسلمانان و وابستگی ساختار امنیتی و دفاعی اروپا به آمریکا است.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات