انگلیس قرن 21 قادر نیست همانند بریتانیای قرن 18 و 19 در نقش یک هژمون موازنه کننده ظاهر شود و نقطه اتکایی برای کشورهای عرب منطقه باشد. بنابراین اندیشه های ترزا می صرفا توهمی است که نه تنها وی بلکه بیشتردولتمردان انگلیسی دچار آن شده اند و فکر می کنند زمان ثابت است و آنها دوباره مثل گذشته می توانند در منطقه آشوب به پا کنند.
انگلیس پس از چهار دهه غیبت بار دیگر به صورت رسمی به خلیج فارس بازگشته است. این بازگشت پس از آن صورت گرفت که بهطور رسمی پایگاه بزرگ نیروی دریایی انگلیس در بحرین افتتاح شد. این پایگاه اولین مقر نظامی بریتانیا در منطقه خلیجفارس در 40 سال اخیر محسوب میشود.
لندن قصد دارد پایگاه دریایی خود را در بحرین به دومین مرکز عملیات نیروی دریایی سلطنتی این کشور پس از پایگاه پورتسموث، در جنوب انگلیس تبدیل کند، بهطوری که کشتیهای جنگی انگلیس برای سوختگیری و تعمیر، نیاز به بازگشت به کشورشان نداشته باشند. به دنبال این اقدام، ترزا می، نخست وزیر انگلیس، نیز که چند ماه پیش جایگزین دیوید کامرون شده است، در نشست اخیر دو روزه شورای همکاری خلیج فارس در بحرین شرکت کرد و مواضع بسیار تندی علیه ایران گرفت. ترزا می، در اختتامیه نشست سران شورای همکاری خلیج فارس که سی و هفتمین دوره آن در منامه بحرین برگزار شد، ایران را تهدیدی آشکار برای منطقه خلیج فارس خواند. وی در سخنان خود در این نشست که به شکل زنده از شبکه اسکای نیوز پخش شد، گفت: ما به دنبال شراکت استراتژیک با همپیمانانمان در شورای همکاری خلیج فارس هستیم تا با تهدیدات جدی ایران در منطقه رویارویی کنیم، همکاری استراتژیک با شورای همکاری خلیج فارس برای لندن بسیار حائز اهمیت است و ما تمام تلاش خود را برای ارتقای آن به کار میگیریم.
نخست وزیر انگلیس گفت: نظامیان ما در بحرین برای حفاظت از امنیت خلیج فارس، انگلیس و جهان مستقر هستند و ما به دنبال بالا بردن هرچه بیشتر سطح امنیت در منطقه هستیم. امنیت و ثبات کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، امنیت و ثبات انگلیس است. وی تصریح کرد: به منظور تقویت امنیت کشورهای منطقه خلیج فارس از "یک مشارکت امنیتی" حمایت میکند که شامل سرمایهگذاری دفاعی و آموزش نظامی در بحرین و اردن هم بشود.
اظهارات نخست وزیر انگلیس به خوبی گویای این امر است که پس از رای مردم انگلیس به خروج از اتحادیه اروپا و برکناری دیوید کامرون، سیاست های این کشور تغییر کرده است و به نظر می رسد انگلیس پس از 4 دهه به دنبال بازگشت به منطقه است. اما چه عواملی باعث شده تا انگلیسی ها در راه بازگشت به منطقه باشند؟
- برگزیت
روز پنج شنبه (3 تیر) مردم پادشاهی متحد انگلیس (انگلستان، ولز، اسکاتلند، ایرلند شمالی) در یک رفراندوم تاریخی بعد از 43 سال عضویت در اتحادیه اروپا، به پای صندوق های رای رفتند و با 51.9 درصد آرا به «برگزیت»، به معنی خروج از این اتحادیه، رای مثبت دادند. این رویدا باعث شد تا انگلیس از جنبه های مختلف به ویژه در حوزه اقتصادی با چالش ها و مشکلاتی روبه رو شود. لندن تاکنون قطب مالی اروپا بود، اما با خروج، این موقعیت به شدت خدشه دار خواهد شد. مهمترین دلیلی که لندن را به پنجمین قطب مالی جهان تبدیل کرده بود، دسترسی به بازار مشترک اروپایی بود. از سوی دیگر مزایای حضور انگلیس در اتحادیه اروپا با برگزیت از بین خواهد رفت و بنابراین دولت انگلیس به دنبال جایگزین خواهد بود.
از این رو ترزا می با سفر اخیر به خلیج فارس سعی دارد کشورهای تحت الحمایه سابق انگلیس را به نوعی جایگزین اتحادیه اروپا کند. (البته نه اینکه ارتباط اقتصادی با کشورهای اروپایی قطع شود، منظور این است که منافع حضور در اتحادیه اروپا برای انگلیس از بین رفته و این کشور به دنبال جبران آن خواهد بود) به همین دلیل ترزا می در سفر اخیر خود به بحرین در نشست شوراهی همکاری اعلام کرد، ما به دنبال تقویت هرچه بیشتر روابط اقتصادی خود با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس هستیم و میخواهیم لندن را به پایتخت سرمایهگذاری اسلامی بدل کنیم. تا قبل از عضویت در اتحادیه اروپا، بریتانیا با کشورهای خاورمیانه و به ویژه کشورهای حوزه خلیج فارس روابط تجاری و سیاسی نزدیکی داشت، اما حضورش در اتحادیه اروپا این روابط را کمرنگ کرد. اکنون پس از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، به نظر میرسد ترزا می در صدد احیای این روابط است. در همین راستا دولت انگلیس اخیرا اعلام کرد، دستیابی به توافق درباره تجارت آزاد با کشورهای حوزه خلیج فارس مهمترین تصمیم انگلیس پس از خروج از اتحادیه اروپا خواهد بود.
همچنین دفتر نخست وزیری انگلیس پیش از سفر ترزا می به بحرین در بیانیه ای اعلام کرد که منطقه خلیج فارس بزرگ ترین سرمایه گذار در انگلیس و دومین واردکننده غیر اروپایی کالاهای انگلیسی است و همین امر باعث می شود که دو طرف برای گسترش روابط اقتصادی و تجاری تلاش کنند. حتی پیش از سفر ترزا می به منطقه، «بوریس جانسون» وزیر خارجه انگلیس برای جلب رضایت سعودیها اعلام کرد که ریاض در یمن از خطوط قرمز عبور نکرده است و از دیدگاه لندن حملات ائتلاف سعودی خطر فاحشی که نقض حقوق بشر محسوب شود، نیست. اما اوج اظهارات نخست وزیر انگلیس در مورد بازگشت به منطقه آنجایی بود که وی به محض ورود به بحرین از پایگاه دریایی خلیفه بن سلمان بازدید کرد و خطاب به سربازان انگلیسی در این پایگاه گفت که یک سوم نفت جهان و 15 درصد صادرات گاز در منطقه خاورمیانه است و حمایت از فعالیت های تجاری این منطقه از طریق دریا به منظور تضمین ثبات بازار انرژی بی نهایت اهمیت دارد. این امر به خوبی نشان دهنده نوع نگاه و استراتژی آینده انگلیس در مورد خلیج فارس است.
- پیروزی ترامپ
پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باعث نگرانی شیخ نشین های خلیج فارس شده است. ترامپ بارها در سخنان خود تاکید کرده که دوران حمایت مجانی از کشورهای عربی تمام شده است و ما نباید به خاطر آن ها هزینه کنیم. از سوی دیگر ترامپ در شعارهای انتخاباتی خود به صراحت تاکید کرده است که نوع نگاه وی برای احیای دوباره آمریکا "خیزش از درون" است و این امر احتمال دارد نقش خارجی آمریکا را کمرنگ کند. اگر این مسئله هم رخ ندهد، مواضع چند روز اخیر ترامپ از تمرکز او بر دریای چین جنوبی و تلاش برای محدودسازی چین خبر می دهد.
در این میان در صورتی که ترامپ نگاه به درون را به عنوان استراتژی آتی آمریکا انتخاب کند و یا توجه کاخ سفید را از غرب آسیا کم کند و به شرق اسیا و چین بپردازد، کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس که موجودیت و بقای خود را منوط به حمایت های آمریکا می دانند با چالش امنیتی مواجه خواهند شد، چرا که کمرنگ شدن حضور آمریکا در منطقه به معنای تنها شدن این کشور ها است که هیچ عمق راهبردی و توان نظامی خاصی ندارند. از این رو این کشورها به دنبال شریک جدیدی هستند. آخرین خبرها گویای این است که آمریکا قصد دارد فروش سلاحهای پیش فروش شده آمریکایی به عربستان را متوقف کند.انگلیس نیز این مسئله و نگرانی را به خوبی درک کرده و سعی دارد در صورت ممکن جای خالی آمریکا را در این مورد پُر کند. به همین دلیل ترزا می در سخنرانی خود در نشست شورای همکاری خلیج فارس تاکید کرد، انگلیس در مقدمه هرگونه پروژهای برای دفاع از ثبات و امنیت شرکایش در شورای همکاری خلیج فارس خواهد بود.
- بازگشت قدرت های بزرگ
خیزش های عربی در 5 سال گذشته باعث شده است تا بسیاری از بازیگرانی که از غرب آسیا خداحافظی کرده و منافع خود را در مناطق دیگر تعریف کرده بودند، به این منطقه بازگردند. با شروع بحران در سوریه، فرانسه که یکی از قدرت های تاثیر گذار در غرب اسیا پیش از جنگ جهانی دوم بود و در چند دهه گذشته به نوعی در معادلات خاورمیانه به بازی گرفته نشده بود، مقدمات بازگشت و تاثیرگذاری در خاورمیانه را فراهم کرد و اکنون این کشور یکی از قدرت های تاثیرگذار در منطقه است. از سوی دیگر روسیه نیز که در چندین دهه گذشته به جز پایگاه دریایی طرطوس در سوریه، هیچ پایگاهی در خاورمیانه نداشت، بحران سوریه را به عنوان یک نقطه عطف برای تحمیل نقش خود بر آمریکا دانست. به همین دلیل این کشور با اعزام نظامیان و جنگنده های خود در سوریه عملا به یکی از دو قدرت تعیین کننده بحران سوریه تبدیل شد. به طوری که در شرایط کنونی مسائل منطقه بدون رأی روسیه به سرانجامی ختم نخواهد شد. چین نیز دیگر قدرت بزرگ کنونی است که نشانه هایی از فعال شدن نقش این کشور در بحران های امنیتی منطقه به چشم می خورد. به همین دلیل انگلیس نیز برای جا نماندن از قافله نظم جدید منطقه، در اندیشه بازگشت به خلیج فارس است و با توجه به سابقه حضور این کشور و استعمار برخی شیخ نشن ها به نظر می رسد راه و روش بازگشت را به خوبی بلد است.
نتیجه
ترزا می به خوبی محدودیت های جدید انگلیس را درک کرده و نیک می داند که برای جبران پیامدهای برگزیت باید شرکای اقتصادی جدیدی انتخاب کند. از سوی دیگر کشورهای خلیج فارس نیز که نگران تنها شدن از سوی ترامپ هستند به دنبال یافتن متحد جدیدی هستند. به همین دلیل ترزا می با انتخاب واژه هایی مانند "تهدیدات ایران برای منطقه" سعی دارد دلارهای شیخ نشین ها را از طریق فروش بیشتر سلاح، به خزانه سلطنتی انگلیس واریز کند. ترزا می به نظر می رسد در رویای مطرح کردن خود به عنوان بانوی آهنین دوم انگلستان است. از همان زمان که زمزمه انتخاب او به رهبری حزب محافظه کار مطرح شد، بسیاری شروع به مقایسه او با اولین و آخرین نخست وزیر زن بریتانیا تا آن زمان، «مارگارت تاچر»(1990-1979)، معروف به بانوی آهنین، کردند که او هم از حزب محافظه کار بود. البته ترزا می به نظر می رسد که در این مورد دچار توهم شده است، چرا که انگلیس اکنون به عنوان یک قدرت دوم مطرح است و تا حد زیادی نخواهد توانست اقتدار گذشته خود را باز یابد. انگلیس که اواخر سال 2009 میلادی از رکود اقتصادی نجات یافته بود، بار دیگر در پایان سال 2011 میلادی با رکود اقتصادی روبرو شد.
چهار سال قبل، آمارهای اقتصادی در انگلیس نشان می داد که رشد اقتصادی این کشور در سه ماه دوم آن سال با کاهش چشمگیر 0.7 درصدی روبرو شده است. از آن زمان این رشد اقتصادی همچننان فاصله زیادی با آمارها داشته و از آنچه پیش بینی می شد، خیلی کمتر محقق شده است. سال گذشته صندوق بینالمللی پول هشدار داد انگلیس برخلاف پیشبینی و وعدههای انتخاباتی محافظهکاران، همچنان تا پایان سال 2020 با کسری بودجه مواجه خواهد بود و تنها در صورت رشد مستمر اقتصادی طی پنج سال آینده، می تواند در راستای کاهش کسری بودجه حرکت کند.
بنابراین سفر هفته قبل ترزا می به کشورهای حوزه خلیج فارس، در جهت فریب اعراب مرتجع جهت چپاول دلارهای نفتی آنان بود، نه در مقام یک منجی برای اعراب. به نظر می رسد ترزا می نیز همانند دونالد ترامپ در توهم به سر می برد و دنیا را تنها از زاویه دید خود می بینند در صورتی که هم آمریکا و هم انگلیس دیگر آن قدرت های بی همتا و واحد عرصه بین الملل نیستند که بخواهند مقاصد خود را بدون هیچ گونه مزاحمتی دنبال کنند. علاوه بر این انگلیس قرن 21 قادر نیست همانند بریتانیای قرن 18 و 19 در نقش یک هژمون موازنه کننده ظاهر شود و نقطه اتکایی برای کشورهای عرب منطقه باشد. بنابراین اندیشه های ترزا می صرفا توهمی است که نه تنها وی بلکه بیشتردولتمردان انگلیسی دچار آن شده اند و فکر می کنند زمان ثابت است و آنها دوباره مثل گذشته می توانند در منطقه آشوب به پا کنند. انگلیس غیر از داشتن حق وتو در سازمان ملل از ابزاهای سیاسی و نظامی دیگری برای نقش آفرینی قوی در منطقه برخوردار نیست. مناسبات بین الملی در عصر حاضر مثل قرون 18 و 19 نیست و انگلیس در توزیع هرم قدرت جهانی به شدت نزول کرده است و در مقابل بسیاری از قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای در مقابل آن سر بلند کرده اند که مانع مهمی محسوب می شوند و اجازه بازی مستقلی به لندن در منطقه نمی دهند./