بی شک روابط چین و آمریکا یکی از مهمترین روابط قرن حاضر برای جامعه جهانی و همچنین هر دو کشور چین و آمریکا است. زیرا که این روابط بر صحنه روابط بین الملل، منطقهای و کانونهای گرم سیاسی و امنیتی بویژه در حوزه شرق و جنوب آسیا و مهمتر از همه بر اقتصاد و تجارت جهانی نیز تاثیر گذار است. لذا همواره مورد توجه و بحثهای کاندیداها در زمان انتخابات آمریکا نیز قرار میگیرد.
واقعا انتخاب دونالد ترامپ چه تاثیری بر مناسبات فعلی چین و آمریکا خواهد گذاشت؟ روابطی که فعلا نه خصمانه است و نه دوستانه، اما سردی روابط که متاثر از تغییر جهت سیاست آمریکا به شرق آسیا در دوران اخیر صورت گرفته و تاثیرات مهمی که این سیاست بر ملاحظات سیاسی، اقتصادی و امنیتی پیرامون چین گذاشته، کاملا مشهود است. اما به نظر میرسد سونامی ترامپ در روابط چین و آمریکا هم تاثیرات مخربی داشته باشد.
آنچه که مسلم است ترامپ رئیس جمهوری است که کمترین تجربه را در سیاست خارجی آمریکا دارد. او اساساً سیاستمدار نیست، همه او را یک تاجر و سرمایهدار میشناسند. ترامپ از معدود روسای جمهوری است که پیش از این نه سابقه حضور در کنگره و نه در کسوت فرمانداری و نه نقش دولتی داشته و از همه مهمتر خود را وامدار هیچ یک از دو حزب عمده آمریکا نمیداند.
این موارد بعلاوه شخصیت بحث برانگیز ترامپ موجب شده مواضع و سیاستهای او در حوزه سیاست خارجی و روابط با بازیگران مهم جهانی به سختی پیشبینی گردد. با تمام این ملاحظات، این شخصیت غیرقابل پیش بینی، قرار است از روز اول بهمن سال جاری به کاخ سفید پا بگذارد و سکان بزرگترین قدرت و اقتصاد جهان را در دست بگیرد.
و اما روابط آمریکا و چین دارای ابعادی است که حتی ترامپ نیز نمیتواند حداقل به دلیل منافع ناشی از روابط با چین آن را نادیده یا حتی کوچک به شمار آورد. این دو کشور از وابستگی اقتصادی نسبتا عمیقی به یکدیگر برخوردارند، چنانچه منافع مشترک این دو بیش از اختلافات، و همکاری این دو بیش از درگیری آنهاست. حجم روابط تجاری این دو کشور هم اکنون از رقم 500 میلیارد دلار فراتر رفته و هرگونه محدودیت و تهدید فراتر از آستانه تحمل مناسبات، برای هر دو کشور هزینهزا خواهد بود.
چینیها (چه مردم و چه محافل آکادمیک) قبل از پیروزی ترامپ معتقد بودند او برای مناسبات چین و آمریکا میتواند از رقیبش مثبتتر باشد. آنها معتقدند که با یک تاجر در مقایسه با حزبی که با ایجاد مسائل سیاسی، امنیت پیرامونی، حقوق بشری و غیره تهدیدات مضاعفی را برای چین ایجاد نموده، بهتر میتوان تعامل داشت. شایان ذکر است که دیدگاههای ترامپ تا بحال مشخص نموده که نگاه او بیشتر معطوف به اقتصاد داخلی و رفاه شهروندان است و همین نکته احتمالا برای چینیها یعنی دردسر کمتر.
چینیها بخوبی واقفند که آمریکا قادر به ایجاد موانع بسیار مهم در مسیر تحقق استراتژی توسعه اقتصادی چین است ولی تهدیدات بیش از حد در زمینه امنیت داخلی و خارجی چین (همچون حقوق بشر، آزادی بیان، سیاست مهار چین، تحریک مناقشات پیرامونی نظیر جزایر دیایو تای، تایوان، دریای جنوبی و غیره)، با توجه به راهبری شین جین پینگ و دیدگاه مقتدرانه و متفاوت از اسلاف خود، چیزی نیست که چین آن را از سوی آمریکا برتابد. تجربه نشان داده است که چینیها در مسائل تجاری و اقتصادی با توجه به نگاه راهبردی به این مسائل میتوان چانه زنی و تعامل کرد ولی با مسائل سیاسی و امنیتی نه.
آمریکا امیدوار است باگسترش روابط اقتصادی وتجاری با چین سود بیشتری حاصل نماید بهمین دلیل میخواهد در صنایعی که چین آن را در انحصار دولتی خود دارد مانندارتباطات ازراه دور، زیرساختها، بیمه، خدمات مالی باز، حقوق مالکیت معنوی دربازارداخلی چین، واقعی کردن نرخ ارز RMB بتواند سهم بیشتری از بازار چین را صاحب شود و از انواع صادرات به چین از جمله فروش و صادرات خدمات به داخل چین منفعت کسب نماید تا حداقل کسری تجاری آمریکا با چین را کاهش دهد.
آقای یانگ جیه مینگ رئیس سابق موسسه تحقیقات مسائل بینالمللی شانگهای و رئیس کمیته آکادمیک و از محققین برجسته چین در خصوص روابط چین و آمریکا در زمان ترامپ اظهار میدارد: ''تاثیرات دونالد ترامپ بر روابط چین و آمریکا در سه محور ظهور خواهد داشت.
1. مسائل مشکل ساز روابط دو کشور تغییر خواهد کرد.اولین مسئله مشکل ساز بیاعتمادی استراتژیک بین آمریکا و چین است. چین بزرگترین کشور در حال خیزش و آمریکا بزرگترین کشور قدرتمند جهان است. در همین راستا آمریکا سلطه و هژمونی خود را در جهان باید حفظ و کنترل نماید. این عدم اعتماد بین دو کشور در آینده همچنان استمرار خواهد داشت. آقای ترامپ بعنوان نمایندهای از نیروهای مخالف جهانی شدن به منافع اقتصادی توجه بیشتری دارد، لذا پیشبینی میشود که این کشور از چین خواهد خواست در بعضی از بخشها منعطف و کوتاه بیاید. از سوی دیگر در برخی از موضوعاتی که هم اکنون بین چین و آمریکا همکاری وجود دارد مانند تغییرات جهانی آب و هوا، محتملا به اختلافات جدید تغییر شکل دهد.
2. کانونهای مهم مورد توجه دو کشور در روابط چین و آمریکا احتمالا دستخوش تغییر خواهد شد. سابقا آمریکا در منطقه آسیا- پاسیفیک متحدین نظامی خود را برای مهار چین ایجاد کرده بود. اما هم اکنون این وضعیت درحال تغییر است و آمریکا باید مطابق با وضعیت فعلی تحولات کشورها مانند فیلیپین، مالزی، ویتنام یکسری راهبردهای جدید در توازن آسیا – پاسفیک،TPP و مانند آن را برنامه ریزی کند.
3. جدا از چالشها، چین و آمریکا با فرصتهای جدیدی نیز هم روبرو خواهند بود. بوجود آمدن موضوعات جدید مثبت در روابط چین و آمریکا را نمیتوان انکار کرد. ترامپ بعنوان نماینده طبقه رهبران جدید آمریکا به تبادل منافع نسبت به گذشته توجه و تاکید بیشتری دارد. مسائل استراتژیک و امنیتی همواره موضوعات سنتی مورد علاقه حزب جمهوری خواهان بوده، لذا ممکن است موجب گردد که در وضعیت جدید با چین در مسائل جهانی استراتژیک تنظیمات جدید داشته باشند، و البته تنش در مسائلی نظیر حقوق بشر، دمکراسی و غیره میتواند کاهش خواهد یافت. بهطورکلی،چین در عملیاتی کردن وضعیت جهانی برنامه دارد، بطوریکه تواناییمشارکت این کشور درتدوین نظم وقوانینبینالمللی در حال ارتقاء است و ابتکار عمل چین در مسائل بینالمللی نیز در حال افزایش است.''
نویسنده معتقد است ترامپ در آینده،در روابط با چین تغییر ایجاد خواهد کرد. اما با توجه به ابعاد مناسبات این دو کشور، همکاری فعلی که دارای ماهیت منافع مشترک بسیاری زیاد برای این دو است، به نظر نمیرسد به روابط خصمانه تبدیل گردد، باید در انتظار یک چانه زنی داغ جدید در عرصههای مختلف از جمله تعدیل حقوق و تعرفههای تجاری باشیم. بطورکلی آمریکا با ترامپ در داخل و خارج چهره جدیدی خواهد داشت و البته چین امروز با رهبری شی جین پینگ با یک دهه گذشته تفاوت دارد و میتوان حتی منتظر چالشهای جدی هم باشیم.
البته این را فراموش نباید کرد چنانچه ترامپ سیاستهای حمایت تجاری به نفع آمریکا و گرایشات پشتیبانی از صنایع داخلی و بستهتر نمودن واردات به آمریکارا اتخاذ نماید، چین تنها کشور متاثر این صحنه نخواهد بود، بلکه کلیه کشورهای آسیایی که حدود 20 درصد از صادراتشان به آمریکاست نیز تحت تاثیر قرار خواهند گرفت و این میتواند به معنای کاهش نفوذ آمریکا و تقویت موضع چین در شرق و جنوب آسیا باشد.
از قرائن موجود به نظر میرسد مهمترین و فوریترین دستور کار ترامپ پس از استقرار در کاخ سفید مسائل داخلی است نه سیاست خارجی و شاید در این راستا چین فرصت شناس بتواند از آن بهره گیرد. تابه حال چین نشان داده در سیاست تعامل توانسته از ابزارها و نقاط قوت خود با معامله مناسب، منافع دراز مدت خود را حفظ و کنترل کند.
آقای ون یانگ محقق موسسه تحقیقات چین از دانشگاه فودن به مطلب قابل تاملی اشاره مینماید: ''از منظر سیاست جهانی انتخاب ترامپ میتواند به منزله پایان انقلابنئولیبرالی که در اواخر دهه 70 قرن گذشته شروع شد، تلقی گردد. این نکته در خروج گروه نخبه آمریکا و رفتار غیر طبیعی آنها پس از انتخاب ترامپ مشاهده شد. زیرا این گروه نخبه بخش بزرگی از همان جبهه بزرگ انقلاب نئولیبرال جهانی است که نمیتواند رئیس جمهوری جدیدی را بپذیرند که با جهانی شدن، تجارت آزاد مخالف است و حتی رهبری جهانی آمریکا را میخواهد رها کند.
از همین منظر روابط چین- آمریکا از یک سوی، باتوجه به اینکه ترامپ میخواهد آمریکا را با حمایت از تولیدات داخلی آمریکا به عقب برگرداند، چین نمیتواند مانند سابق اقتصاد خودش را به اقتصاد آمریکا گره بزند و به آسانی از جهانی شدن به رهبری آمریکا بهرهمند شود، بلکه باید به تنهایی در جهان با موج فعلی 'حمایت گرایانه' روبرو شود و حتی باید مستقلا تجارت آزاد را ترویج دهد.
ازسوی دیگر،چین و آمریکا به محض ازدست دادن اشتراک منافع در جهانی شدن، سنگ تعادل بین دو کشور نیز تضعیف خواهد شد و بالطبع روابط چین و آمریکا نیز نامشخصتر و نامطمئنتر میگردد و حتی میتواند چالشهای ژئواستراتژیک حساستر گردد. لذا در روابط چین و آمریکا به احتمال زیاد یک تغییرات اساسی رخ خواهد داد. ''
آنچه که مسلم است روابط چین و آمریکا دستخوش تغییراتی خواهد بود که میزان این تغییر بستگی به ظرفیت پذیری دو کشور در مقابل خواستههای دیگری دارد. چنانچه اعضای گروه ترامپ بویژه وزیر خارجه مشخص شوند، پیشبینی این موضوع که در آمریکا چه کسانی و با چه تفکری به میدان آمدهاند و از روابط با چین چه میخواهند، دقیقتر خواهد بود.ولی اعضای تیم سیاست خارجی ترامپ هرکه باشند، چارچوب اعلام شده دیپلماسی ترامپ، یک جنجال پردامنه در صحنه دیپلماسی را به دنبال خواهد داشت و چیزی کمتر از یک سونامی تمام عیار نخواهد بود.
http://jomhourieslami.net/?newsid=116345
ش.د9502756