نویسنده برگزیده جایزه ادبیجلال گفت: لم یزرع رمانی بود که از ابتدا بر مبنای تصویر و برای تصویر، آن را نوشتم و تجربهای بود که پیش از این نداشتم و حالا دیگر دنبال تجربهای تازهتر هستم.
به گزارش گروه فرهنگی بصیرت به نقل از خبرگزاری مهر، محمد رضا بایرامی نویسنده و برگزیده نهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به اظهارنظر کوتاه خود پس از دریافت این جایزه گفت: من آنجا به طعنه گفتم که در خارج از ایران برخی از نویسنده ها، وقتی برگزیده جایزه مهمی میشوند، میگویند این جایزه در شیوه نوشتن و زندگی آنها تاثیر نخواهد گذاشت اما در ایران چون ما نویسندگان وطنی، افرادی سختگیر نیستیم، دوست داریم این جایزه در شیوه نوشتن و زندگی مان تاثیر داشته باشد که چنین نیست و تضعیف مالی جایزه، به نظرم درست نبوده است.
وی ادامه داد: یک جایزه ادبی بهتر است در شیوه زندگی نویسنده تاثیرگذار باشد، اگر در شیوه نوشتن او هم تاثیر نگذارد. صرف نظر از تعارف، در کشور ما ادبیات موضوع مهمی نیست برای مسوولین، پس وقتی هم بعد از کش وقوس فراوان، جایزه قابل توجه ای برای آن تعیین میشود، همه در اولین فرصت، سعی می کنند کم کنند این جایزه را. البته ما هم بهانه و ناچاری ها را می فهمیم، اما راه حل های ساده ای هم وجود داشت که این تخفیف ـ و اگر نگوییم در مقام مقایسه با قبل، تحقیرـ روی ندهد.
بایرامی افزود:عاملی که باعث میشود یک جایزه برد ـ و نه لزوما ارزش ـ پیدا کند، یکی محتوای اثری است که انتخاب میشود و دیگری مبلغ مالی آن جایزه. از حیث محتوایی تکلیف جوایز اصل روشن نیست. حتی در جایزهای به قامت نوبل هم شاهدیم که در این سالها به خوانندهها و ژورنالیستها هم جایزه ادبی دادهاند! البته قبول دارم که اختلاف سلیقه و حتی تضاد سلیقه وجود دارد و نقش تعیین کنندهای هم ایفا می کند، اما با این همه، همین مساله باعث شده که نتوانیم روی بحث محتوایی بسیاری از جوایز اعتباری باز کنیم. مساله دیگر اما موضوع مالی جایزه است که باید حفظ شود اما در ایران و درباره جایزهای مثل جلال این را هم کاهش دادند.این نویسنده در ادامه گفت: متوجهم که تنگناهای مالی در این تصمیم دخالت داشته است اما برای اینکار هم راهکارهایی ساده وجود دارد. مثلا می شود به کتابهای ضعیف جایزه نداد و مبلغ آن را برای کتابهای شایستهتر سالهای بعد ذخیره کرد.
این نویسنده در ادامه با اشاره به محتوای کتاب «لم یزرع» افزود: سیر کلی داستان در این رمان بر مبنای تابوها بنا شده است و این همان حرکت لب تیغی و لبمرزی است که در همه جای رمان رخ میدهد. شخصیت اصلی این رمان همیشه خلاف جهت آب حرکت میکند و میداند که این حرکت او را به دردسر خواهد انداخت، اما به این کار ادامه میدهد. جمله ای هست در اصل از آن پدر که همه جا تکرار میشود: «هیچ کس داستان ما رو باور نخواهد کرد، هیچ کس!» و این هم دقیقاً اشاره به همان حرکت لب تیغی دارد که در نهایت، در محتوا هم از آن استفاده میشود، یعنی پدر بناست با پهنه تیغ، پسر را تنبیه کند، اما تاریکی باعث میشود با تیغه، پسر را بکشد. من به جهات مختلفی سعی کردم این حرکت و زیست لب مرزی را در رمان روایت کنم و حتی در فرم هم به کار ببندم.
بایرامی همچنین گفت: داستان «لم یزرع» میان تقدیر و تصادف در نوسان است. این نوع از روایت فرمی بود که دوست داشتم آن را تجربه کنم یعنی از محتوا برای روایت فرم استفاده کنم.
وی در پاسخ به سوال دیگری درباره تلخی داستانش نیز گفت: بالاخره برخی داستانها تلخ است. قصه رستم و سهراب هم تلخ است اما رخ میدهد چون باید رخ بدهد. اتفاقاتی نیز که در این سالها در سرزمین عراق رخ داده بسیار تلخ است و روایت آن هم تلخ. اما بالاخره این اتفاقات باید در مقام روایت، جایی نسبت درستی با پیرامونش پیدا کند. روایت آنچه دیکتاتور عراق بر سر مردم سرزمینش و مردم ما آورد، چیزی جز تلخی به بار نمیآرود با این همه من در لم یزرع سعی کردم در بسیاری از موارد تلخی موجود در ذات حادثه را بگیرم با وجودی که برخی از اتفاقات عراق، گویی تاوان حوادثی است که این سرزمین از گذشته میراث دارش بوده و رخ دادنش اجتناب ناپذیر است انگار.
وی همچنین در پاسخ به این سوال که آیا این سبک از نوشتن را از این پس ادامه خواهد داد یا خیر نیز گفت: به طور طبیعی هر نویسندهای سعی میکند تا خودش را تکرار نکند. من هم تا حد زیادی به این مساله تاکید دارم. رمان بعدیام هم اگر از عهده نوشتنش برآیم، تجربهای تازه خواهد بود. اما لم یزرع رمانی بود که از ابتدا بر مبنای تصویر و برای تصویر، آن را نوشتم و تجربهای بود که تا پیش از این نداشتم. یعنی برقراری پیوند میان تصویر و ادبیات بود و حالا دیگر دنبال تجربهای تازه تر باید باشم.
خبرگزاری مهر
حمید نورشمسی