* سهشنبه۱۶آذر، روز دانشجو است اما در هفتههاي اخير شاهد بوديم كه از سخنراني فعالان سياسي اصلاحطلب و برخي نمايندگان مجلس و حاميان دولت ممانعت به عمل آمد كه شاخصترين آن جلوگيري از سخنراني عليمطهري در مشهد بود. تداوم اين مشي را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
** مساله دانشگاه، فضاي دانشجويي و جوانان از موضوعات مهم كشور است كه اگر در خاطر داشته باشيد در دوره آقاي احمدينژاد نيز با محدوديتها و تنگناهايي كه براي نيروهاي غيراصولگرا وجود داشت بحث كرسيهايآزادانديشي مطرح شد. متاسفانه ميتوان اذعان داشت رقباي دولت هنوز ابزارهاي زيادي در اختيار دارند، از جمله در هياتهاي نظارت يا مطبوعات كه دولت و عملكرد مردان روحاني را به چالش ميكشند. متاسفانه وزارت علوم نيز اخيرا دانشگاهها را به سمت خواست و اميال جريان مخالف دولت هدايت ميكند كه اين مشكل بايد هرچه سريعتر حل شود. در گذشته نيز شاهد اين موضوعات بودهايم و اين دوستان تصور ميكنند كه ميشود جريان اصلاحات را از دانشگاها بيرون كرد اما در انتخاباتهای مختلف ميببيند فضاي دانشجويي كشور مطالباتي دارد كه اين مطالبات را جريان اصلاحات به نحو بهتري مورد توجه قرار ميدهد.
جريان اصولگرا هر روز يك محدوديت و ممنوعيتي را ايجاد ميكند حتي كنسرت و موسيقي را نيز براي دانشجو مباح نميدانند و در ساير مسائل نيز بدين گونه رفتار ميكنند، جالب اينكه پس از اين رفتارها ميگويند چرا قشر دانشجو از ما گريزانند. طبعا زماني كه دانشجويان به سمت اصولگرايان نميروند و آنها را بر نميتابند، اين جريان سياسي چارهاي جز اعمال محدوديت و جلوگيري از ورود اصلاحطلبان به دانشگاه ندارد. افرادي كه به دولت توهين ميكنند، در دانشگاهها جلسه ميگذارند كه اگر در جايي نيز بحثي مطرح شد، بگويند «ما هم موافق نيستيم» و «همه حق سخن گفتن و اظهارنظر دارند»، اما امروز ميبينيد وقتي اصلاحطلبان ميخواهند در جايي از دولت و عملكردهاي آن سخن بگويند با مشكلات زيادي مواجه ميشوند و جريان رقيب تا آنجا كه ميتواند سعي ميكند محدوديتهايي اعمال كند.
* با اينكه خاستگاه آقاي روحاني، اصلاحات نيست، اما انديشهها و عقايد ايشان به اصلاحطلبان نزديكتر است، هرچند اين باور در مجموعه تحت نظر رئيسجمهور كه هيات دولت را تشكيل ميدهند، كمرنگ است. مصداق بارز آن را ميتوان در وزارت علوم مشاهده كرد كه آقاي فرهادي نه تنها گرايشات اصلاحطلبانه از خود بروز نميدهد بلكه عملكرد او چنين به ذهن تداعي ميكند که دانشگاه ساكت وآرام براي وزير علوم مطلوبتر از دانشگاه فعال و پوياست.
** مشكلي كه وجود دارد اين است كه ميخواهند قواره ۱۶ آذر را پاستوريزه كنند كه هيچ چيز بيان نشود و دانشجويان نيز در يك جلسه يك ساعته بنشينند و سپس بروند. در بقيه موضوعات نيز شايد اين نگاه حاكم باشد. اما بايد به روز دانشجو، نگاه متفاوتي داشت. دانشجو بايد خود را معرفي كند و بگويد كيست و چه قدرت، ظرفيت، امكانات، آرمان و مطالباتي دارد. از اين جهت نگاه به دانشجو بايد متفاوت باشد. حدودا ۵ ميليون دانشجو در كشور حضور دارند كه بهترين شبكه اطلاعرساني هستند و شبكهاي به اين قدرت، عظمت و كيفيت نداريم.
ممكن است كه بگويند ما تعداد زيادي نيز دانشآموز داريم اما دانشآموزان هنوز به آن سطح از توانمندي براي اينگونه مباحث، انتقال اطلاعات و ارتباطات نرسيدهاند. هر اقدامي بخواهد در كشور صورت گيرد، بهترين نقطه انتشار آن، دانشگاه و پايگاه دانشجويان است. دانشگاهها بهطورمعمول در تمام روزهاي سال فعال هستند اما فقط يك روز در سال اختصاص به دانشجويان دارد كه در آن روز بتوانند خود را نشان دهند و بگويند در كدام مقياس و سطح هستند. در اين روز دانشجو ميخواهد نشان دهد كه عاقل، آيندهنگر و به فكر آرمانهاي كشور است و قصدش مبارزه با استعمار است.
* اشاره به روحيه استعمار ستيزي روز دانشجو داشتيد. امروز اين روحيه استعمارستيزي درچه مسيري است؟
** اكنون نيز بحث استعمار مطرح است، استعمار نو و مسائل جديد و راهحلهايي كه ارائه ميشود. افرادي كه مانع اين رفت و آمدها و برگزاري اين جلسات ميشوند تنها يك مسير براي مبارزه با استعمار ميشناسند و آن اقدام متقابل از طريق جنگ و ستيز است كه البته اين نيز روشي است و در آن بحثي نيست اما شايد ديگران راههاي ديگري را نیز قبول داشته باشند. ما در كشورهايي مانند كره، مالزي، تركيه و... ميبينيم بدون اينكه پنجه در پنجه ديگر كشورها شوند در حال پيشرفت در همه ساحتها هستند. همانطور كه ديدهايم در قبل از انقلاب دانشگاه پايگاه انقلاب بود. اگر در زمان مشروطه، علما به قم رفته و تحصن كردند اما در انقلاب اسلامي علماي انقلاب در دانشگاه تهران تحصن كردند كه اين جايگاه دانشگاه و دانشجو را در انقلاب اسلامي نشان ميدهد. حتي در بحث لانه جاسوسي نيز دانشجويان بودند كه پيشقدم شدند. دانشجوي امروز نيز داراي شان و جايگاهي است كه بايد به آن احترام گذاشته شود.
اگر با اين نگاه به بررسي موضوع پرداخته شود خود به خود محدوديتها كمتر خواهد شد و اجازه خواهيم داد كه همه بتوانند در دانشگاهها سخن بگويند تا دانشجو مطالب را بشنود و بتواند تحليل كند نه اينكه تقليد كند. هرقدر تعداد دانشجويان تحليلگر بيشتر باشد، آينده كشور بهتر خواهد بود، البته اين مساله ممنوع كردن و جلوگيريها صرفا به دانشگاه ختم نميشود چنان كه در ماجرای مشهد نيز شاهد جلوگيري از سخنراني نايبرئيس مجلس بوديم. اين مساله بايد در كشور حل شود و همانطور كه در قرآن آمده، بايد قولهايي را بشنويم و احسنش را انتخاب كنيم، بنابراين اينكه كسي را از سخنراني در شهرهاي مختلف منع كنند، سخن اشتباهي است و گويي نگاه اين افراد منعكننده به اين مساله، نگاه صنفي است. نميتوان افراد را برخلاف قانون اساسي از سخنراني در مكانهاي مختلف منع كرد. اين حق جلوگيري از كجا آمده؟ آيا اين را قانون اساسي گفته يا قانون ديگري؟ نميشود هر كس خود را منشا حق بداند.
* برخي بر اين مساله تاكيد دارند كه تيم اطلاعرساني دولت ضعيف است. اشكال كار از نگاه شما کجاست؟
** واقعيت اين است كه تيم تبليغاتي و رسانهاي دولت اگر نباشند، بهتر است، چرا كه در آن صورت، ميتوانيم بگوييم دولت تيم رسانهاي ندارد و هر چه رقيب ميخواهد، بگويد. اما وقتي اين اتفاقات در زمان حضور تيم تبليغاتي ورسانهاي دولت رخ ميدهد، گاهي اوقات براي آقاي رئيسجمهور كه اين اندازه زحمت ميكشد و مجبور ميشود در هر مساله خود به ميدان بيايد، دلمان ميسوزد. از طرف ديگر اين موضوع قابل تامل است براي كشوري كه آزادي از اصول انقلاب آن است، برخي در آن، آزادي بيان را جدي نميگيرند و سبب ميشوند در اصول ديگر اين انقلاب هم خدشه وارد شود. مگر ميشود در جهان اطلاعات از سخنرانيها ممانعت شود. اگر قرار بوده در يك سخنراني ۲۰۰ نفر مخاطب باشند، با لغو آن صداي اعتراض به اين اقدام در شبكههاي اجتماعي بلند ميشود و ۲۰۰ مخاطب تبديل به ۲۰ هزار مخاطب ميشود.
به نظر ميرسد فارغ از اينكه عملكرد تلاشگران براي لغو سخنرانيها كاملا جناحي و غير ملي است اما در تشخيص ضرورتها و مسائل پيرامون آن نيز دچار گرفتاري كارشناسي هستند. اين ممانعتها تاثيري در رسيدن صداها به ملت ندارد و امروز نه تنها در داخل بلكه ايرانيان مقيم خارج نيز ميتوانند از راههاي ارتباطي با مجامع داخلي سخن بگويند، بنابراين نميتوان مانع اظهارنظر اشخاص شد. تيم تبليغاتي رئيسجمهور، وزارت ارشاد، وزارت علوم و وزارت كشور بايد همت بيشتري داشته باشند و بدانند كه اگر عقبنشيني كنند اين جماعت همين طور جلو ميآيند، كما اينكه اگر اوضاع به همين منوال پيش برود، شايد روزي برسد كه اين افراد براي رئيسجمهور هم شرط بگذارند كه براي سخنراني در فلان شهر بايد مجوز بگيرد. وقتي جلوي سخنراني نایبرئيس مجلس را ميگيرند، اين موضوع شايد دور از انتظارشان نباشد.
چرا قانون اساسي پيشبيني كرده كه در هر موضوعي بايد حراست خود مجلس تشخيص دهد و هيچ نيروي مسلحي بدون اجازه رئيس مجلس اجازه ورود ندارد، در حالي كه هيچ كجاي كشور اينگونه نيست. اين مولفهها نشاندهنده اين است كه ميخواهد جايگاه قدرت مجلس را تثبيت كند و بگويد اگر روزي مشكلي پيش آمد، ابزار قانوني مردم، مجلس و نمايندگان هستند. اين صورت خوشي ندارد كه برخي از سخنراني آقاي مطهري در مشهد جلوگيري ميكنند يا ميگويند اجازه سخنراني به وي در كرمان را نميدهيم و به نوعي آقاي مطهري بايد از ما ويزا بگيرد. اين مطلب عجيبي است كه آنها ميگويند آقاي مطهري مطابق نظر ما سخن نميگويد. مگر قرار است او مطابق نظر شما سخن بگويد؟ نماينده مجلس نماينده افكار جامعه است. اگر كسي گفت موضوع حصر حل بشود بايد از سخنرانيهاي وي جلوگيري كرد؟ آقاي مطهري نشان داده فرزند خلف شخصيت بزرگي چون شهيد مطهري است و سخنانش داراي مغز، محتوا و متین است.
اين افراد به عنوان اقليت چطور ميتوانند در مقابل شخصي كه نشان داد نماينده اكثريت است، بايستند؟ اگر نمايندهاي مطالبه اكثريت مردم را منعكس كرد بايد با وي اينگونه برخورد كرد؟ چرا آقاي مطهري توانست به اين ميزان در تهران راي داشته باشد؟ مشخص است كه آراي زيادي كه به سبد او ريخته شد براي مواضع و ديدگاههايش بوده است. اقليت حق ندارد مانع اكثريت شود. اكثريت مردم آقاي مطهري را به خاطر همين مواضع شجاعانهاش قبول دارند، به خاطر اينكه در ۸سال گذشته مشكلات را ديد و گفت و بقيه يا نخواستند ببينند يا ديدند و نگفتند كه كشور را به اين روز انداختند و حالا براي حل هركدام از مشكلات ملت است كه بايد سالها رنج بكشد. مردم بايد بدانند اگر در مقابل اين اقليت ايستادگي نشود، هر چه بيشتر به جلو ميآيند. ديروز كنسرت را لغو كردند، شايد فردا مانع پخش فيلمها بشوند، چون دوست ندارند فيلم ببينند و كم كم ميگويند سينماها را هم تعطيل كنيد.
* در دولت اصلاحات اينگونه با مخالفان مدارا نميشد و در برخي مواضع ايستادگي كردند، اما اكنون شاهديم برخي مردان حاضر به اين ايستادگي نيستند. اين نقد به دولت يازدهم را قبول داريد؟
** بنده در دوره اصلاحات استاندار بودم و اكنون كه به استانداران دولت يازدهم نگاه ميكنم، نسبت به برخي عملكردها انتقاد جدي دارم. من در قضيه مشهد قانع نميشوم كه اقدامات استانداري مشهد كافي بوده، چرا كه راههاي قانوني ديگري براي برخورد با اين مساله داشتند كه استفاده نشد. به نظر من از اين جهت، آقاي روحاني خيلي بيشتر از رئيس دولت اصلاحات زير فشار است. درست است كه دولت اصلاحات هر ۹ روز يك بحران داشت اما بازهم در استانها چنين موانعي كه امروز شاهدش هستيم را كمتر ميديديم. مخالفان دولت به اين دليل كه تا قبل دولت يازدهم، همه چيز در اختيارشان بوده، فكر ميكنند هنوز هم ميتوانند با اهرمهاي فشاري كه دارند، دولت را تحت فشار قرار دهند و اهداف خود را پيش ببرند. تا به حال صداوسيما به اين وسعت عليه دولت اقدام نكرده بود.
از طرفي اگر در دوره اصلاحات رئيسجمهور به شهري مثل اروميه ميرفت و امام جمعه به استقبالش نميآمد اما اكنون اين مساله فراگير شده و اغلب ائمه جمعه همان سياست را در پيش گرفتهاند. زماني من با آقاي تقوي رئيس شوراي سیاستگذاري ائمه جمعه صحبت كردم، گفتند ما براي همكاري با دولت آمادگي داريم اما امروز مرتب تلاش ميشود رقابت با دولت ساماندهي شود. اين موضوعات شرايط كار را براي آقاي روحاني سخت ميكند.
* در دولت آقاي روحاني شاهد اين هستيم كه برخی استاندارها رفتارهاي منفعلانه از خود نشان ميدهند. از سوي ديگر به رئيسجمهور و وزرا انواع تهمتها، افتراها و هتك حرمتها ميشود اما پاسخي از جانب دولت ارائه نميشود. اين سكوت سبب ترديد در حمايت اصلاحطلبان و ميانه روها از آقاي روحاني نخواهد شد؟
** موانع كار آقاي روحاني را ميشناسيم. ديدگاههاي وي اصلاحطلبانه است و وقتي كه آقاي روحاني را در ترازوي اصلاحات قرار دهيد، كاستي در رفتار و عملش نميبينيد. ما مجموعه شرايط كشور را رصد ميكنيم و همه عناصر و مواردي را كه اشاره كرديد را هم مشاهده ميكنيم. بايد بپذيريم آقاي روحاني به عنوان رئيسجمهور بايد هم در چهارچوب قانون اساسي و هم در چهارچوب وضع موجود كشور ارزيابي شود نه اينكه ما بر اساس مطالبات يا آرمانها او را ارزيابي كنيم. اگر نيروهايي كه در كشور هستند را به سه بخش تقسيم كنيم، يك دسته آنهايي هستند كه به جريان اصولگرايي وفادار هستند كه خودشان، دو قسمت هستند، جبهه پايداري و معتدلين كه هر مقدار راي داشته باشند ممكن است نخواهند به آقاي روحاني راي دهند. اگرچه در بين معتدلين اصولگرا گفته شده كه شايد آقاي روحاني را نيز در بررسيهاي خود داشته باشند.
دسته دوم اصلاحطلبان هستند كه در سال۹۲ مصلحت و منافع ملي در نظر گرفتند و ديدند كه اگر با صندوق راي قهر كنند اولا به نفع رقيب و به ضرر كشور است، ثانيا در شرايط فعلي كاري نميتوان كرد و هنوز آنطور كه بايد نظام به آنها اطمينان لازم را ندارد كه مويد آن ممنوع التصويري رئيس دولت اصلاحات و رد صلاحيتهاي گسترده است. وقتي شخصيتي مثل آيتا...هاشميرفسنجاني رد صلاحيت ميشود و كار به اين سطح رسيده، نميتوان واقعيت را ناديده گرفت. اصلاحطلبان در سال ۹۲ گفتند حالا كه نميشود و نميگذارند ما به خاطر ترجيح منافع ملي به مدد مردم در انتخابات شركت ميكنيم ولو اينكه اجازه حضور ندهند، اما به مردم كه نميتوانند بگويند به چه كسي راي دهيد لذا اين عمل را انجام دادند و نتيجهاش را هم در سال ۹۲ و هم در سال ۹۴ ملاحظه كردند.
دسته سوم جمعيت بين اصولگرايان و اصلاحطلبان هستند كه منتظرند ببينند شرايط كشور چگونه خواهد شد. وقتي در سال ۹۴ عملكرد اصلاحطلبان و آن ايده منحصر به فرد ۱۶+۳۰ را مشاهده كردند به نفع اصلاحطلبان به صحنه آمدند. از شواهد و قرائن چنين بر ميآيد كه در سال ۹۶ نيز بايد همين فرمول را بررسي كرد. اگر نهادهاي مسئول اعلام كردند كه اصلاحطلب و غير اصلاحطلب فرقي ندارد و همه ميتوانند بيايند، آن زمان جريان اصلاحطلب با حداكثر نيرو و مثلا با رئيس دولت اصلاحات يا آقاي عارف به صحنه ميآيد. ما بايد خودمان را با ظرف و محدودهاي كه مقرر و تعريف شده، تنظيم كنيم كه اين عقلاني، منطقي و به نفع كشور است.
جريان اصلاحات از اين قضيه ضرر نميكند و بهخوبي ميتواند خود را به مردم معرفی كند و رقيب هم ناچار به پذيرش اين ظرفيت و قدرت شده است. اگر كار به همين منوال ادامه پيدا كند به نظرم بهتر است. عملكرد آقاي روحاني از ابتداي رياستجمهورياش تا به امروز خوب و برجام اتفاق بزرگي بوده كه در دولت آقاي روحاني به وقوع پيوست و اگر تدبير دولت در زمان مشخص نبود اكنون بايد با ترامپ مذاكره ميكرديم. اگر برجام تضعيف هم بشود اما بزرگي كار آقاي روحاني در تاريخ ماندگار خواهد بود. وي در مساله تورم زحمت زيادي كشيد و حاصلش را ميبينيم. همين كه اين مفاسد و اختلاسها بيرون ريخته شد و بازسازي صنعت و اقتصادي كه از بين رفته بود، كار كمي نبود كه آقاي روحاني از پس اين كارهاي مهم برآمد.
امنيت اجتماعي، آزادي بيان، آزادي انديشه و احزاب، از ثمرات عملكرد آقاي روحاني است. در طول ۴ سال پيش از دولت يازدهم، هيچكدام از احزاب نميتوانستند كنگره برگزار كنند اما در حال حاضر اين مسائل تا حدودي حل شده و احزاب جلسه دارند. البته در عين حال ضعفهايي هم هست و انتقاداتي نيز وجود دارد. مساله ركود هنوز حل نشده و دانشگاهها ميتوانستند بهتر وشادابتر شوند، همچنين مسائل فرهنگي را ميشد بهتر مديريت كرد اما به هرحال نبايد دستاوردهاي آقاي روحاني را كمرنگ نشان داد بلكه بايد به تقويت دولت پرداخت.
http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/171231
ش.د9502946