تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱۳۹۵ - ۱۲:۴۳  ، 
کد خبر : ۲۹۷۸۷۵
اسماعیل گرامی‌مقدم در گفت‌وگو با «آرمان امروز»:

کاندیدا برای شرایط خاص داشته باشیم

مقدمه: تحزب و فعالیت‌های تشکیلاتی از گذشته دور در ایران رواج داشته است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز احزاب بیش از پیش در صحنه سیاسی کشور فعالیت داشتند. از جمله می‌توان به احزابی اشاره داشت که در دو اردوگاه راست و چپ آن زمان و اصلاح‌طلب و اصولگرای این مقطع تقسیم شده‌اند و به رقابت با یکدیگر می‌پردازند. اما به اذعان بسیاری از کارشناسان این احزاب نتوانستند آن اندازه که از آنها انتظار بود، در عرصه سیاسی کشور خودنمایی کنند و مطابق استاندارهایی که از کارکرد حزب در جهان مطرح است، تاثیرگذار باشند. برای بررسی احزاب و حزب‌گرایی در ایران«آرمان امروز» با اسماعیل‌گرامی مقدم عضو حزب اعتماد ملی و نماینده اسبق مجلس گفت‌وگو کرده است که در ادامه می‌خوانید.
پایگاه بصیرت / حمید شجاعی
(روزنامه آرمان - 1395/09/09 - شماره 3195 - صفحه 6)

* چرا احزاب در ایران نمی‌توانند به صورت تشکیلاتی و هدفمند عمل‌کنند و فقدان این موضوع را ناشی از چه عواملی می‌دانید؟

** فعالیت حزبی در ایران از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون که قریب به ۳۸ سال را گذرانده‌ایم فراز و نشیب‌هایی را داشته‌ است. شاید بارزترین فعالیت حزبی در کشور مربوط به دو سال ابتدایی انقلاب باشد که تمام احزاب سیاسی از احزاب مذهبی گرفته تا غیر مذهبی فعالیت داشتند. در دو سال اولیه زیرساخت‌ها وجود داشت و حاکمیت فعالیت همه احزاب را آزاد دانسته بود و هیچ گونه ممانعتی در این راستا وجود نداشت. به همین دلیل مشاهده می‌شود که طیف کثیری از نحله‌های فکری در قالب احزاب فعالیت می‌کردند.

در چنین شرایطی به جای اینکه احزاب پر قدرت را تقویت کنیم یا به دنبال این باشیم که احزاب کوچک‌تر در یک حزب تجمیع شوند، احزاب کوچک و خرد هر روز به‌وجود می‌آمدند و این تفرق در احزابی که به لحاظ ایدئولوژی هم‌مسلک بودند چنان ناسازگاری‌ای از خود به جای گذاشت که منتج به نتایج گرانبار و اسف‌باری در تاریخ برای فعالیت‌حزبی در ایران شد و به تعطیلی احزاب بسیاری در ایران منجر شد. در اول انقلاب، مسئولان شرایط را مهیا کرده بودند اما خود احزاب قابلیت کار حزبی را نداشتند و افراط و تفریط باعث شکست فعالیت آنها شد. پس از آن دوره جنگ را پشت سر گذاشتیم و سرانجام می‌رسیم به دوم خرداد و انتخابات مجلس پنجم که تشکیلات کارگزاران ظهور پیدا می‌کند و پس از آن دوم خرداد به وقوع می‌پیوندد، اما شاهدیم عطشی که در بین سیاسیون برای تشکیل حزب وجود دارد مجددا گرفتار همان بیماری کثرت‌گرایی در کار‌ حزبی می‌شود، بدین معنا که به‌جای حرکت به سمت تقویت احزاب، فضا به نحوی شکل‌گرفت که شاهد انشعاب در احزاب بودیم و از دل آنها ده‌ها حزب اعلام موجودیت کردند.

همین شکل ادامه پیدا کرد تا به دوران آقای احمدی‌نژاد رسیدیم که وی هیچ‌گونه حمایتی را از احزاب به عمل نیاورد. حمایت از احزاب به این معنا نیست که به ایجاد حزب جدید کمک شود بلکه باید ساز و کار فعالیت حزبی را ساماندهی و علاقه‌مندان به سیاست را وارد عرصه تشکیلات کنند. این وظیفه وزارت کشور زمان احمدی‌نژاد بود که متاسفانه هرگز بدان وقعی ننهاد. پس از اینکه طی حوادث سال ۸۸ در جبهه اصلاحات یک نوع سرخوردگی برای احزاب پیش آمد و منجر به تعطیلی چند حزب شد. از سال ۹۲ مجددا با روی کار آمدن آقای روحانی زمینه‌های فعالیت حزبی به‌وجود آمد به نحوی که می‌بینیم مجددا هم در جبهه ‌اصولگرایان و هم اصلاح‌طلبان، علاقه‌مندی افزایش پیدا کرده است. نمی‌توان از نقش نهادهای مسئول در این فراز و فرودها و تضعیف احزاب چشمپوشی کرد.

در بخشی نیز خود احزاب و فعالان سیاسی قصور داشتند چراکه در هر دو جریان سیاسی کشور به جای اینکه به دنبال کیفیت کارکرد احزاب باشند به دنبال کمیت احزاب رفتند. چنانکه به وفور می‌بینید احزاب‌ کوچک و بزرگ اعلام موجودیت می‌کنند، در حالی‌که هیچ‌کدام از آن کارکردهایی که برای احزاب تعریف شده است را ندارند. این مساله آفت بزرگی است که متاسفانه به جان فضای سیاسی ایران افتاده و هرگاه که بحث از سخن حزبی به میان می‌آید بیشتر به دنبال کمیت‌گرایی یا کثرت گرایی هستیم و باید در این راستا مکانیزم‌هایی تعریف شوند که بیشتر شاهد تقویت احزاب بزرگ باشیم.

* چرا در ایران احزاب قدرتمند و برنامه‌ریزی‌شده عمل نمی‌کنند و صرفا در مقاطع مختلف مثل انتخابات فعال می‌شوند و از فعالیت برخی احزاب فعال نیز جلوگیری می‌شود و حتی احزاب بزرگی مثل کارگزاران سازندگی یا حزب اعتماد ملی آن طور که باید به فعالیت نمی‌پردازند و دچار یک خمودگی شده‌اند.

** خمودگی احزاب سیاسی و عدم رغبت به فعالیت سیاسی دلایل متعددی دارد. یکی از این دلایل هزینه‌ای است که برای فعالان‌حزبی مترتب می‌شود که این بخش مربوط به نهادهای مربوطه است. این نهادها باید سازوکار نظام سیاسی خود را به نحوی اصلاح کند که افراد با آسودگی خاطر به فعالیت بپردازند، نه اینکه با پرداختن هزینه‌های گزاف از فعالیت دلزده شوند. عامل دوم این است که در ایران آموزش‌های لازم برای اینکه یک فرد بتواند در فعالیت حزبی موفق شود، لحاظ نشده و آن اولویت‌هایی که ما در شکل دادن به احزاب در نظر داریم با آن مساله اصلی که باید به وقوع بپیوندد، فاصله دارد. ارزش واقعی برای خرد جمعی قائل نیستیم. این‌گونه می‌شود که احزاب منشعب می‌شوند یا احزاب کوچک تشکیل می‌شوند که این احزاب راندمان و بازدهی مناسب نخواهند داشت. از دلایل دیگری که می‌توان برای عقب افتادگی نهاد حزب در ایران برشمرد، کارکرد بیرونی حزب است.

زمانی که حزبی پا به عرصه سیاسی می‌گذارد شاهدیم که نامزدهای آن حزب رد صلاحیت می‌شوند مثل انتخابات سال گذشته مجلس که تقریبا از حدود ۵۳ گزینه شورای مرکزی حزب اعتماد ملی فقط ۲ نفر توانستند تایید صلاحیت شوند. در سراسر کشور نیز که وضعیت اصلاح‌طلبان به لحاظ ردصلاحیت‌ها به همین‌گونه بود و همین امر سبب دلسردی فعالان حزبی می‌شود، چون عملکرد یک حزب در انتخابات بروز و و ظهور پیدا می‌کند. زمانی که از این نظر توان رقابت از احزاب گرفته می‌شود آنها نمی‌توانند به کار اصلی خود بپردازند. قبل از اینکه حزب وارد کارزار انتخاباتی شود برخی فعالیت‌ها از قبیل راه‌اندازی شورای مرکزی و تقویت آن را در استان‌ها را انجام می­‌دهد که نتیجه این تلاش‌ها در انتخابات به منصه ظهور می‌رسد اما شاهدیم که به یکباره با جلوگیری از کار احزاب، موتور متحرکه احزاب خاموش می‌شود، طبیعتا با این شرایط احزاب نمی‌توانند از خمودگی رهایی پیدا کنند.

* شما به عنوان عضو حزب اعتماد ملی که عضو شورای هماهنگی جبهه اصلاحات است ارتباط میان شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان و شورای هماهنگی اصلاحات را چگونه می‌بینید ؟

** محدودیت‌هایی برای اصلاح‌طلبان وجود دارد. از یک سو با رد صلاحیت‌ها مواجهیم و از سوی دیگر برخی نهادها وجود دارند که وظیفه ورود در سیاست را ندارند اما ورود کرده و مانع تراشی می‌کنند. از طرف دیگر رسانه جناح منتقد قربه الی‌ا... به تخریب دولت می‌پردازد. در چنین شرایطی جز اینکه دور هم جمع شده و کار حزبی را به‌صورت جبهه‌ای انجام دهیم راه دیگری نداریم. اگر بخواهیم اندک پیروزی مثل سال ۹۴ به‌دست آوریم باید جبهه‌ای عمل کنیم. البته ائتلاف سال ۹۴، یک نه به جریان رقیب بود. اما به لحاظ کیفی این نقد بر ما اصلاح‌طلبان وارد است که نتوانستیم در لیست‌هایمان افرادی را قرار دهیم که کمتر حاشیه داشته باشند و به لحاظ اصلاح‌طلبی نیز عناصر مطمئنی باشند. این اصل پذیرفتنی است که اصلاح‌طلبان باید به‌صورت جبهه‌ای عمل کنند اما این نباید موجب از دست رفتن هویت احزاب شود.

حرکت جبهه‌ای به صورت اجماعی آری اما از دست رفتن هویت احزاب سیاسی خیر. از همین جهت است که ما ضمن اینکه پشتیبان شورای عالی سیاستگذاری هستیم اما باید درصدد اصلاح نقدهای وارده به شورای عالی نیز باشیم. قاعدتا اعضایی که به عنوان چهره ملی در شورای عالی سیاستگذاری معرفی شده‌اند خالی از اشکال نیستند و باید تعریف جدیدی از نحوه گزینش افراد در لیست‌ها داشته باشیم. در سال ۹۲ شاهد بودیم که چگونه یک رای در شورای شهر تهران اصلاح‌طلبان را از دسترسی به شهرداری تهران دور کرد و آن تبعات را برای اصلاح‌طلبان رقم زد. از طرفی شورای هماهنگی جبهه اصلاحات نیز هرگز نتوانسته است به یک موفقیت و پیروزی چشمگیر دست پیدا کند.

بعد از انتخابات شورای دوم که ما شاهد تئوری وزن کشی از سوی برخی از گروه‌های اصلاح‌طلب بودیم که علت اصلی شکست اصلاح‌طلبان را رقم زد وقتی به جلوتر می‌آییم، می‌بینیم شورای هماهنگی توان انسجام بخشی به همه اصلاح‌طلبان را نداشته است که البته دلایل مشخص نیز دارد. از یک طرف ما مقید به کار حزبی هستیم و از طرف دیگر احزاب در ایران جایگاه و پایگاه یک حزب واقعی را ندارند و فاقد توانمندی یک حزب کارآمد در کشور هستند. فاصله احزاب نیز بسیار زیاد است. به عنوان مثال حزب اعتماد ملی ۲۲ نماینده سابق مجلس را در شورای مرکزی خود دارد و حدود ۱۰ نفر عنصر سیاسی مطبوعاتی در سطح ملی دارد. شخصیت‌هایی مانند آقای دکتر حق شناس یا آقای جوادی حصار و چندین استاندار، وزیر و معاون وزیر در این حزب فعالیت دارند. روسای مناطق حزب همه از چهره‌های برجسته و قابل قبول و مورد اعتماد استان‌ها هستند.

در شهرستان‌ها نیز جلسات حزب مرتبا برگزار می‌شود. حال چنین حزبی در شورای عالی سیاستگذاری همان سهمیه‌ای را دارد که یک حزب جدید دارد. باید برای این مسائل فکری کرد و ارزشگذاری کرد. این مهم نه در شورای هماهنگی اتفاق افتاده نه در شورای عالی سیاستگذاری رخ داده است. به نظرم با این انتقاداتی که هم به شورای هماهنگی وارد است، هم به شورای عالی، زمینه مناسبی در حال شکل گرفتن است که رفته‌رفته تشکیل یک جبهه واحد اصلاح‌طلبی بدون نقص و بدون خدشه وارد کردن به کار احزاب سیاسی باشد. احزاب سیاسی باید به شکل یک ائتلاف در درون جبهه اصلاحات عمل کنند اما استقلال حزبی خود را داشته باشند. اگر بخواهیم یک جبهه‌ای را برای اصلاح‌طلبان در سطح کشور تشکیل دهیم و در راستای آن احزاب از بین بروند آن جبهه تبدیل به ستاد انتخابات می‌شود و بعد از هم خواهد پاشید.

* قبل از تشکیل شورای عالی همه می‌گفتند اگر یک شورایی باشد که همه اصلاح‌طلبان را به وحدت برساند انسجام بیشتری میان اصلاح‌طلبان شکل خواهد گرفت اما اکنون پس از تشکیل شورای عالی سیاستگذاری باز هم عده‌ای به دنبال جایگاهی برای وحدت می‌گردند. مگر همین شورای عالی نبود که ضامن موفقیت اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس ۹۴ شد؟

** تاکنون شورای عالی سیاستگذاری با این هدف‌گذاری که تمام احزاب اصلاح‌طلب و نحله‌های فکری و چهره‌های شاخص این جریان را زیر یک چتر واحد بیاورد به نتیجه رسیده است. کارکرد جبهه‌ای در سال ۹۲ و ۹۴ منتج به پیروزی اصلاح‌طلبان شده است. مگر ما از شورای عالی سیاستگذاری در غالب کار جبهه‌ای چیزی غیر از این انتظار داشتیم. انتظارما برآورده شده اما قطعا دارای نقصان و ضعف است که آنها باید برطرف شود. اگر در انتخابات گذشته جبهه‌ای عمل نمی‌کردیم شکست‌های ما تکرار می‌شد. در شورای دوم من عضو نیروهای خط امام بودم و خیلی تلاش شد که احزاب یک لیست واحد بدهند که متاسفانه برخی احزاب اصلاح‌طلب به‌واسطه پیروزی در انتخابات مجلس ششم تئوری وزن کشی را مطرح کردند و حتی قائل نبودند که یک نفر از افراد شاخص حزب کارگزاران را در لیست بگذارند. اگر به لیست آن روزها نگاهی بیندازید به این نتیجه می‌رسید.

آن زمان از درون ما اصلاح‌طلبان ۳یا ۴ لیست بیرون آمد. مجمع روحانیون که اعلام بی‌طرفی کرد. یک جبهه‌ای درآمد به اسم ائتلاف ۸گانه، یک لیست به اسم کارگزاران و یک لیست به اسم مشارکت منتشر شد. من آن روز در ستاد انتخابات وزارت کشور بودم، کل آرای تهران ۵۰۰ هزار بود و کل آرای اصلاح‌طلبان ۳۰۰ هزار، بنابراین دیدیم که اگر همه آرای ما را تجمیع می‌کردند، ما پیروز انتخابات در شورای دوم بودیم. لذا طیف آبادگران ۱۸۰ تا ۲۰۰ هزار رای به‌دست آوردند که از درون آن شهرداری احمدی نژاد به‌وجود آمد. اگر در انتخابات شورای دوم ما وزن‌کشی نمی‌کردیم و به یک لیست رای می‌دادیم همان آرای کم ما را پیروز کرده بود و وقایع بعد از آن تا ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد و مسائل پس از آن و تنش‌هایی که بین اصلاح‌طلبان و اصولگرایان به‌وجود آمد و کشور را دچار بحران‌های مختلف کرد هرگز اتفاق نمی‌افتاد.

همین‌طور اگر به جلو بیاییم در انتخابات مجلس هفتم به آن شکل، در مجلس هشتم که مجددا وزن کشی اتفاق افتاد توسط برخی از جریانات، حتی افراد شاخص حزب اعتماد ملی را از لیست حذف کردند و نتیجه‌ای نیز حاصل نشد. اصلاح‌طلبان زمانی نتیجه گرفته‌اند که جبهه‌ای عمل کردند و کارکرد جبهه‌ای به پیروزی می‌انجامد. باید شورای عالی سیاستگذاری را غنیمت بشماریم. من مقید به تقویت شورای عالی اصلاح‌طلبان هستم. باید استقلال و هویت حزبمان را حفظ کرده و احزاب را تقویت کنیم اما اگر هم در این شورا حضور پیدا می‌کنیم به عنوان نماینده حزب باید مشارکت کنیم تا اینکه برای دوره‌های بعدی بتوانیم با کمترین نقد در انتخابات حد نهایی نتایج را به‌دست بیاوریم.

* چرا اصلاح‌طلبان‌ پس‌ از رئیس‌دولت اصلاحات به کادر سازی نپرداختند، درحالی‌که افرادی بودند که می‌توانستند در جایگاه ریاست جمهوری قرار بگیرند اما به اشکال مختلف از گردونه حذف شدند و پس از آن شاهد بودیم که در سال ۸۸ یا سال ۹۲ باز هم نیروهای اصلاح‌طلب به دنبال رئیس دوره اصلاحات یا آیت‌ا...‌ هاشمی رفتند. تحلیل شما از این موضوع چیست؟

** در این موضوع با چندین مساله روبه‌رو هستیم. اینکه شما می‌فرمایید یک مساله واقعی کشور ماست اما باید از ابعاد مختلف به این مساله نگاه کرد و ببینیم که واقعا چه اتفاقاتی می‌افتد که ما نمی‌توانیم کادرسازی کنیم. یکی از مسائلی که وجود دارد به فرهنگ سیاسی مردم ایران و حتی به فرهنگ عمومی ایران بازمی‌گردد. به لحاظ سابقه تاریخی مردم ایران کلا به دنبال کاریزماسازی رهبرانشان هستند و از رهبران خود یک شخصیت فرهمند می‌سازند و دنبال لیدرهایی هستند که ویژگی‌های کاریزماتیک و فرهمندی را داشته باشد. این یک عیب فرهنگی است که باید آن را برطرف کنیم. این نوع فرهنگ معایب و مزایایی دارد. به هرصورت این اشخاص جزو سرمایه‌های کشور هستند و به این سادگی‌ها نمی‌توان از رئیس دولت اصلاحات و آیت‌ا...‌هاشمی و بزرگان دیگر گذر کرد.

از طرف دیگر به دلیل اینکه بخش‌هایی از نهادها تحمل انتقاد را ندارند بلافاصله منتقد خود را تبدیل به دشمن می‌کنند و در داخل دشمن تراشی می‌کنند که منجر به حذف رقیب می‌شود. این باعث می‌شود که کادرسازی صورت نگیرد و نیروها به حاشیه کشانده و سوخته شوند. باید برای این موضوع راهکاری اندیشیده شود مانند همین راهکاری که در انتخابات ۹۲و ۹۴ صورت گرفت. فرض بر این است که یکی از لیدرهای کاریزماتیک ما را رد صلاحیت خواهند کرد. ما باید فکری کنیم اما چاره‌ای اندیشیده نمی‌شود و اگر حتی به این قطعیت رسیدیم کاندیدای حداکثری ما رد صلاحیت خواهد شد پس یک شخص دومی را به عنوان جایگزین داشته باشیم. این فکر از درون خود جریان اصلاحات تخطئه می‌شود و برچسب سیاسی می‌خورد و خودمان فرصت‌سوزی می‌کنیم.

برای اولین بار جرقه این فکر در انتخابات مجلس دهم زده شد و آقای عارف از بین اصلاح‌طلبان نامزدشد. همین مدل را در انتخابات آتی نیز می‌توان پیش گرفت. آقای روحانی قطعا کاندیدای ما اصلاح‌طلبان خواهد بود اما برای اینکه آمادگی شرایط غیر عادی را در کشور و انتخابات داشته باشیم باید خود را آماده کنیم. هیچ اشکالی ندارد که از همکاران آقای روحانی هم در این انتخابات نامزد شوند تا در شرایط بحرانی و غیرعادی کل جبهه اصلاحات توان حضور در رقابت را داشته باشد. به نظر می‌رسد ما باید مشی رهبران ‌اصلاحات را سرلوحه کار قرار دهیم و حرمت و احترامشان را داشته باشیم اما باید چهره‌های خدوم، زحمت‌کشیده و مورد تایید را نیز همواره در انتخابات و احزاب سیاسی مشارکت دهیم تا به یکباره در جریان انتخابات غافلگیر نشویم. اگر این روند ادامه پیدا کند به نتایج قابل قبولی نیز دست خواهیم یافت.

http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/170755

ش.د9502944

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات