* یکی از انتقاداتی که به کابینه یازدهم میشود، محافظهکاری بیش از حد وزیران است، یعنی بهجز چند وزیر که بهطور مداوم از دولت و عملکرد آن دفاع میکنند، بقیه ساکت هستند و شخص رئیسجمهور ناگزیر از گفتوگو با مردم و بیان صریح مسائل در مقابل عملیات روانی مخالفان است. چرا این اتفاق رخ داده است؟
** این نقد حتما به وزیران وارد است. بر اثر فضای خاصی که یک جریان شناختهشده در کشور ایجاد کرده، ایران از بهکارگیری بخش درخور توجهی از نیروهای شاخص و توانای اجرائی خود بهویژه در مدیریتهای ارشد محروم شده است. امروز وقتی یک رئیس دانشگاه قرار است انتخاب شود، با وجود اینکه شخصیتهای متعدد محبوب و دارای صبغه اجرائی در آن دانشگاه حاضر هستند؛ اما متأسفانه انتخاب به تعدادی انگشتشمار محدود میشود. در سایر موارد بهویژه در دولت که بهشدت زیر ضرب مخالفان قرار دارد نیز وضعیت به همین صورت است. بااینحال، این مدیران و استادان باسابقه و دارای صلاحیت اجرائی و نبوغ و خلاقیتهای مدیریتی، فعلا با تواضع و کرامت، از کسانی که میتوانند در مسئولیتهای مختلف فعالیت کنند، حمایت میکنند.
مشکل اینجاست ناگهان امر بر افرادی که فعلا فضا برای آنان مهیاست، مشتبه میشود که مادر روزگار بهتر از آنان نزاییده است. این مسئله آثار سیاسی خود را به بار آورده و شازدههایی دراینمیان پدید میآیند که فکر میکنند توانایی ویژهای دارند. دولت روحانی یا هر دولت توسعهگرایی که دارای رویههای اصلاحطلبی است، حتما در فضای مناسبتر، فعالیتهای گستردهتری میتواند انجام دهد. اما درحالحاضر باید اذعان کرد نمیتوان از نیروهای شاخص، توانمند و محبوب در دولت یا سایر انتخاباتها مانند مجلس استفاده کرد. این مسئله درباره برخی وزیران نیز صادق است. بههرحال، چهرههایی که ایده میدهند و اهل دفاع و قدرت استدلال هستند، نمیتوانند برای پستهای وزارتی معرفی شوند.
* به نظر شما، سن بالا یا تکرار وزارت در وزارتخانهای که افراد سالها قبل وزیر آن بودهاند، این فضا را ایجاد کرده است؟
** سن بالا ممکن است برخی وزیران را محافظهکارتر کرده باشد، اما فراموش نکنیم همینحالا خود رئیسجمهور و بزرگان دیگر و فعالان سیاسی باسابقه در همین بازه سنی قرار دارند اما فعال و جدی در مواجهه با منتقدان به دفاع از رویکردهای مدنظر خود میپردازند. به نظرم نوع و حجم تخریبها را نباید از نظر دور داشت. درعینحال، قبلا هم گفتهام ما با معضلی در برخی دیگر از وزارتخانهها مواجه هستیم؛ اینکه وزیر باید تصمیمگیر باشد نه اینکه خود را کارشناس بداند. اگر اینچنین باشد، اجازه طرح نظرات را نمیدهد و معتقد است دقیقترین و کارشناسیترین تصمیمات را خودش باید بگیرد. فانی، کارشناس خبره آموزشوپرورش بود؛ اما وزیر نباید کارشناسی کند، بلکه باید اجازه دهد ایدههای کارشناسی مطرح شود و تصمیم آخر را بگیرد.
در وزارتخانهها، شوراهایی هستند که تصمیمسازی میکنند و تصمیم آخر را وزیر میگیرد. این مشکل در وزارت صنعت نیز هست؛ وزیر احساس میکند کارشناس جامعالاطراف این حوزه است و این مسئله ما را دچار مشکل میکند. در حوزههای دیگری که عمر وزیران طولانیتر است نیز این مشکل وجود دارد. به خودم اجازه میدهم وزارت نفت را هم مثال بزنم. هرچند زنگنه مدیر توانایی بوده است، اما مدیر باید تصمیمگیر باشد نه کارشناس. فکر میکنم در این دولت در این زمینه مشکلاتی وجود دارد که اغلب دوستان در حوزههای خود احساس کارشناسی بیش از حد دارند. در سازمان برنامهوبودجه، وزارت علوم و... این مسئله دیده میشود. فردی که وزیر بوده و دورهای رفته و دوباره برگشته، خود را نیازمند جلسه مشورتی با کارشناسان جوان نمیبیند و اگر برخی دوستان جوانتر برای او استراتژی رسانهای مدون میکنند، وزیر کمتر به آن توجه نشان میدهد و میخواهد آهسته برود و بیاید.
* چقدر این مسئله به ضعف در اطلاعرسانی مجموعه دولت یازدهم برمیگردد که وزیران را محافظهکار کرده است؟
** به نظر میرسد بیش از شخص وزیر، تیم اطلاعرسانی دولت باید مورد سؤال قرار گیرد. خبر و اطلاعرسانی در جهان امروز موضوعی کاملا حرفهای است و هر دولتی نیازمند استفاده از نیروهایی است که ضمن وفاداری به دیدگاههای کلان و آرمان آن دولت، دارای نگاه حرفهای به اطلاعرسانی و ارتباط با رسانهها باشند. تیم رسانهای دولت نیازمند ارتباط و تعامل صحیح با اصحاب رسانهاست تا آنها انگیزه کافی را برای انعکاس اطلاعات شفاف از دولت داشته باشند. تأثیرگذاری تیم رسانهای دولت در مسئله فیشهای حقوقی خود را بیشتر نشان داد؛ واقعیت چنین است که در این مسئله تیم رسانهای دولت ضعیف عمل کرده و بههمیندلیل این موضوع به شکل غیرمنصفانهای علیه دولت به کار گرفته شد.
افکار عمومی زمانی که اشتباهی از یک جناح سر میزند، به دنبال این نیست بررسی کند که سایر جناحها نیز چنین خطایی انجام دادهاند یا خیر. هیچگاه مردم در اینگونه مسائل به جناحها امتیاز نمیدهند. دید افکار عمومی نسبت به کلیت جناحهای سیاسی منفی است؛ بنابراين وقتی چنین اتفاقی رخ دهد، طبقات متوسط جامعه صراحتا موضعی میگیرند که اینگونه افشاگریها مربوط به نزاعهای درونجناحی است، حاصلی برای مردم ندارد و مردم در اینگونه افشاگریها قضاوت منفی به کل نهادها پیدا میکنند؛ بنابراین به نظر میرسد در این موارد قاطعیت و اعلام شفاف اطلاعات مهمتر از سایر موارد است و دولت حتی میتواند از منتقد خود به دلیل اینگونه افشاگریها تشکر کند. سیاستمداران باید توجه داشته باشند، مخاطب اجتماعی از هر مسئلهای چگونه برداشتی دارد، یک خبر چه انعکاسی در افکار عمومی جامعه دارد و با درنظرنگرفتن این موارد، دولت در مقابل افکار عمومی دچار مشکل میشود.
* بهتازگي شاهد واکنش برخی وزيران به تخریبهای صورتگرفته در صدا و سیما بودهایم، درحالیکه همین وزیران از افرادی در مراکز اطلاعرسانی وزارتخانه متبوع خود استفاده کردهاند که کارمند رسمی صداوسیما هستند. این رفتار، متناقض نیست؟
** حتما بخش روابطعمومی وزارتخانهها، ادارات کل استانی، استانداریها، فرمانداریها و بخشداریها بهعنوان بدنه مرتبط با جامعه، نقش جدی در فعالیتها دارند. جالب است که وزیران از رسانهای انتقاد میکنند که براساس برخی خبرها، نیروهای آن رسانه در روابطعمومی آن دستگاه دولتی از زمان دولت قبل باقی ماندهاند.
* در دولت اصلاحات وزیران و اعضای دولت و معاونان و سخنگو، پای سابق مواجهه با هر ٩ روز یک بحران بودند و اتفاقا از این جهت رئیسجمهور دوران اصلاحات بار کمتری روی دوش خود احساس میکرد. روال آن زمان چه بود؟
** به یاد داریم در دولت اصلاحات، صداوسیما سخنان رئیسجمهور و ارکان دولت را به شکل کاملا گزینشی منعکس میکرد یا اصلا این کار را انجام نمیداد و بایکوت خبری را در پیش میگرفت؛ بنابراین بلافاصله تیم اطلاعرسانی دولت بهواسطه روزنامهنگاران توانایی که بهعنوان همکار در ارگان دولت در اختیار داشت سخنان رئیسجمهور را منتشر کرده و قسمتهایی را که صداوسیما حذف کرده بود، مشخص میکردند که پس از اتخاذ این سیاست، صداوسیما نیز از پخش گزینشی سخنان رئیسجمهور اصلاحات پرهیز کرد. در آن مقطع ابزارهای اطلاعرسانی، شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای موبایلی وجود خارجی نداشتند.
امروز وقتی چنین ابزارهایی در اختیار دولت است، نباید شاهد چنین وضعیتی باشیم. مسئله این بود که وزیران، معاونان و حتی بیشتر مدیران میانی دولت در دوران اصلاحات عمیقا به آرمانهای رئیسجمهور و خواست مردم باور داشتند. وزیران هیچ نگاهی به صندلیهای خود نداشتند و در مقابل مسائلی مانند هر ٩ روز یک بحران میایستادند. شاید نتوان آن مقطع را با امروز قیاس کرد، زیرا برخی همراهان دولت آقای روحانی، آن نگاه را به دولت و آرمانهای آن ندارند.
* راهکار حل مشکل اطلاعرسانی دولت یازدهم چیست؟
** دولت روحانی میتواند از یک تیم منسجم و کارکشته متشکل از مشاوران رسانهای و اطلاعرسانی استفاده کند که کار رسانه را به شکل عملی انجام داده باشند. میدانیم نوع عملکرد افرادی که به حرفه روابطعمومی مشغول هستند نیز با حرفه رسانه فرق میکند؛ روابطعمومیها بیشتر روی اطلاعرسانی رسمی متمرکز هستند. متأسفانه باید گفت نیروهایی که در گذشته در روابطعمومیها فعالیت میکردند، خروجی موفقتری داشتند؛ بنابراین فعالیت رسانهای دولت باید در نهاد ریاستجمهوری بازبینی شود و ریاستجمهور باید توجه کند که تیم فعلی رسانهای ضعیف است و دولت به نیروهای توانمند و شناختهشده رسانهای نیاز دارد که هم به روزنامهنگاری مسلط باشند و هم با شناخت افکار عمومی و نیازهای آن، استراتژی رسانهای تدوین کنند و فقط نیروی واکنشی نباشند؛ این مسئله با نزدیکشدن به انتخابات، جدیتر هم خواهد شد.
http://www.sharghdaily.ir/News/110911
ش.د9503068