(روزنامه مردم سالاري – 1395/10/08 – شماره 4216 – صفحه 1)
دوران غریبی است. به دلیل رخدادهای عجیب از ناحیۀ دگردیسیها در فضای سیاسی کشور که بخش اعظم آن به شیوههای مدیریتی دولت دهم باز میگردد، حرکت دربخشهای مهمیاز فضای سیاسی – اقتصادی کشور، به مثابۀ ورود به هزار تویهای پیچ در پیچی شده است که تعریف موفقیت یا عدم توفیق در این هزارتوها با نوعی عدم شفافیت و افزایش بی حاصل هزینهها و ریسکها ممزوج شده است. به همین دلیل، آسیب شناسی این عوارض در یک دهۀ گذشته نه یک گزینه بلکه یک ضرورت است تا در بهمن 1397 که عمر انقلاب اسلامیبه 40 سالگی یعنی سن کمال میرسد، چهرۀ زیبای انقلاب اسلامیایران به فضل پروردگار و حسن توکل مردم، درخشش و تلالویی چشمگیر و بیش از پیش داشته باشد. تا آن زمان، فرصت کمیباقی مانده است و ادامۀ تعارضات جاری در بدنه کشور، قطعا ما را در راهی میاندازد که سنگلاخ است و کشور را از طی طریق در جادهای شوسه، محروم میکند.
تصمیم برای ورود به مذاکرات هستهای و پیگیری مجدّانۀ آن به سبک و دیپلماسی دولت منتخب مردم و تحت نظارتهای عالیۀ نظام با استراتژی هوشمندانۀ نرمش قهرمانانه، سیر ذاتی خود را طی کرد تا با فشار و چالشهای بی بدیل داخلی و رویارویی با شش قدرت برتر جهانی، پروندۀ هستهای ایران در سازمان ملل و آژانس بینالمللی هستهای بسته شود. سوال مطرح این است که آیا برجام، فتح الفتوح است یا نام دیگری بر روی آن میبایست نهاد؟
برجام، فتح الفتوح نیست اما قطعا فتح بزرگی برای دولت و ملت ایران اسلامیبوده است زیرا:
1- مفهوم فتح الفتوح، در جایی قابل اطلاق است که فرآیند برد – برد قابل تحقق نباشد مانند برخی نبردهای نظامیکه در آن، دستیابی به صلح متصور نیست. برای بستن پرونده هستهای، راهی جز مکانیزم برد – برد متصور نبود. در اوهام و خیالات میشد که فرض کرد به جای مذاکره و رسیدن به توافق، راه مقابله و تحمیل خواستههای به حقمان به گروه 3+3 را پیش میگرفتیم تا یا 6 قدرت برتر جهانی (که متاسفانه علیرغم اختلافاتی که با هم دارند در پرونده هستهای ایران، در یک صف واحد بر علیه ما قرار گرفته بودند) را وادار به قبول شکست میکردیم یا وارد فازهای بعدی گسترده تر تقابل، میشدیم. چنین رویه ای اگرچه در بیان زیبا است اما در عمل، جنبه تخیلی داشته است زیرا اولا، اگر محتمل الوقع بود وارد مذاکره نمیشدیم و ثانیا، گزینههای بدون طرح و برنامۀ عمل، گزینههایی است که آن را میتوان تخیلی نامید. گزینه تخیلی بد نیست؛ آنگاه این گزینه بد و حتی منکر میشود که بوسیلۀ آن، گزینههای معقول مطلوب در حال اجراء را متزلزل و یا حتی نابود کنیم.
با این همه، برجام را در طرح برد – برد و برنامه نبرد دیپلماتیک هستهای با استراتژی نرمش قهرمانانه، بدون هر شک و تردیدی باید یک فتح بزرگ نام نهاد. در این فتح بزرگ که از گزینههای زرد و قرمز، کشور سرافراز ایران اسلامیخارج شد، توافق برد – برد در حالی به دست آمد که سهم برد ما نه تنها با طرفهای مقابل تقسیم نشد بلکه سهم برد جمهوری اسلامیایران قطعا در این عرصه، سهم غالب بوده است؛ با آنکه در وجیزه ای جدا و در صورت لزوم، به روشنی و وضوح این مدعا قابل تبیین و اثبات است اما چه زشت و کریه و بعضا آلوده به رفتارهای ناجوانمردانه است که بخش سهم غالب فتح برجام را بخواهیم بی ارزش ( یا بازی در زمین دشمن) جلوه دهیم و سهم مغلوب طرفهای مقابل را سهم غالب یا سهم کامل از برجام. بله، طرفهای مقابل که در میان آنها کشورهایی با دشمنیهای کاملا آشکار با جمهوری اسلامیایران وجود دارد با آنکه بیشتر دادند و کمتر گرفتند اما همین کم هم، زیاد است زیرا دشمن هستند. با اینحال، بنا بر منهجی که ذکر آن گشت جمهوری اسلامیایران با رویه ای کاملا عقلایی و با اعتماد به نفس و بصیرت، وارد این مذاکرات و در نهایت با سرفرازی و فتح غالب، سرافراز از آن خارج شد.
2- هدف از مذاکرات هستهای، بستن کامل پرونده هستهای ایران در آژانس بینالمللی اتمی و سازمان ملل همچنین شکستن چارچوبهای تحریم و لغو تحریمها بوده است. مذاکرات بسیار پیچیده، هم به لحاظ فنی و هم به لحاظ سیاسی، دو طرف داشت. یک طرف جمهوری اسلامیایران و طرف دوم ترکیب کاملی از شش کشور ابر قدرت جهان. مذاکره یعنی بده و بستان و رسیدن به توافق. بخشهای مهمیاز توافق هستهای مبتنی بر دستیابی به توافقاتی است که در آن بده و بستان نقش پررنگی نداشته است و قدرت منطق و دیپلماسی، این امر را محقق کرده است؛ آفرین بر مردان قدرتمند و هوشمند دیپلمات ما که فراتر از حتی حد انتظار، خوش درخشیدند و دستآوردهای بسیاری را کسب کردند.
در بخشهای بده و بستان، مهمترین گزینهای که طرفهای مقابل به زعم خود از ما ستاندهاند سلب هرگونه بهرهبرداری و کاربردهای نظامیاز توانمندیهای اتمیایران است. این، با منطق جمهوری اسلامیایران یعنی تحصیل حاصل، زیرا ما نه بواسطه فشار شش قدرت جهانی بلکه به دلیل منطق دینی و عقلی از همان ابتدا، این مورد را از گزینههای خود در توسعۀ صلح آمیز هستهای حذف کرده بودیم. در مقابل، حقوق بزرگی را در حوزه هستهای برای کشور تثبیت کردیم و از بسیاری گلوگاههای خطرناک ظالمانه رهایی جستیم. در ادامه و در بخش لغو تحریمها، هم به این دلیل که پایههای برخی تحریمهای وضع شده مبتنی بر تحریمهای غیر هستهای بوده است و هم به دلیل ذات معاند در کشورهای دشمن و در راس آنها آمریکا، کار لغو تمامی تحریمها بسیار پیچیده و طاقت فرسا شد. اضافه کنید به اینها، فشارهای شدید مخالفان دولت اوباما در مجلس آمریکا، کنگره و لابیهای صهیونیستی را.
در این سایه و روشن، انتظار فتوحات بیشتری میرفت که بخشی از آنها حاصل نشد، نه به دلیل وادادگی طرفهای ایرانی بلکه به دلیل ذات سخت و پیچیدۀ عرصههای تقابل. چه بسا، بسیاری از مدعیان که در خارج گود ایستاده و صرفا نظاره گرهای نق زن بوده اند اگر به آنها گفته میشد «گر تو بهتر میزنی بستان بزن»، حتی در الفبای کار دچار وادادگی میشدند. فراموش نکنیم که رهبر معظم انقلاب، بارها گروه مذاکرهکننده را مورد تفقد و تمجید قراردادند. پس در این عرصه نیز باید نسبت به ستاندههای پرارزش و بزرگمان کاملا شاکر باشیم و از آن بهرۀ بهینه را ببریم و دست نیافتن به معدود اهداف را وسیله ای برای تفرقهافکنی قرار ندهیم و در نهایت از این رهگذر، از برخی اشتباهات نادری که در آن هیچگونه قصوری دخیل نبوده است، تجربه کسب کنیم.
3- شرط آزادسازی حلب، مقاومت و مبارزۀ بی امان با تروریستها و حامیان خارجی آنها بود اما شرط کافی آن، همراهی کامل کشور روسیه در این کارزار و هماهنگی با دولت قانونی بشار اسد در مبارزه با تروریسم بود. در کارزار 5 ساله در سوریه، حضور قدرتمند روسیه در کنار جمهوری اسلامی ایران و حزبالله لبنان شرط کافی در پیروزی حلب بوده است. فتحی که به تحلیل تمام کارشناسان، در حکم فتحالفتوح جنگهای سوریه در مبارزه با تروریسم است. در همین راستا و از فتوحات بزرگ مبتنی بر توافق هستهای، شکستن اتحاد آمریکا با اتحادیه اروپا همچنین کشورهای بزرگ روسیه و چین در پروندۀ هستهای ایران بوده است که در مفهوم اثرات برونزایی، دستآوردی در حد شکستن چارچوبهای تحریم ارزیابی میشود.
اگر مذاکرات را نفی میکردیم یا بدون رسیدن به توافق، از مذاکرات خارج میشدیم نه تنها سیر بی پایان تحریمها و خصومتها بر علیه کشور ستمدیدۀ ایران اسلامی ادامه مییافت بلکه پایههای وحدت کشورهای طرف مذاکره با ایران در مخالفت، تعارض و تقابل، بیشازپیش تحکیم میشد و در ادامه، توافقات استراتژیک میان جمهوری اسلامی ایران و جمهوری قدرتمند روسیه به دست نمیآمد. بنابراین، تردیدی نیست که بخشی از پایههای فتح الفتوح حلب، مبتنی بر فتوحات ناشی از توافقات هستهای یعنی برجام است. 4- آیا دشمنان داخلی برجام میتوانند این حقیقت را فقط در بخش کارزار و نبرد حلب و دستیابی به این فتحالفتوح تاریخی انکار کنند؟! این قلم بعید میداند اما باز هم راه برای ارائۀ استدلالهای منطقی در نقض این تئوری بیّن، باز است.
اگر چیزی ارائه ندادند یا استدلالهای غیرمنطقی کردند، خوانندگان محترم یادداشت بیشاز پیش اطمینان داشته باشند که برجام، فتح بزرگی برای جمهوری اسلامیایران بوده است. فتحی که البته، بیهزینه نبوده است. همواره به خاطر داریم که در هشت سال دفاع مقدس و در سایرعرصههای حمایت از انقلاب اسلامیایران، بهترین انسانهای این روزگار را تقدیم شجرۀ طیّبۀ انقلاب کرده و متحمل هزینه شدهایم اما به حق، خرسند و سرافرازیم. مهم، توجه به این اصل است که در این مسیر نورانی با وادادگی یا افراط، انقلاب و نظام و ملت بزرگ ایران اسلامیرا درگیر هزینههای اجتناب پذیر، نکنیم.
نتیجهگیری: تقابل و تخاصمهایی که ورای نقد منصفانه بر علیه برجام میشود، تحمیل هزینههای اضافی بر گردۀ دولت، ملت و نظام میباشد و تا دیر نشده است باید این گروه از مدعیان به خود آیند و منصفانه حقایق را بازگو کنند و از هزینهافزایی، بپرهیزند.
http://mardomsalari.com/4216/page/1/4714
ش.د9503129