میدانداران آلودگیهای خرافات، تحریفات، بدعتها، خواب و خیال و اوهام و عرفانهای کاذب، از نظر هدف یکسان نیستند، اما وجه مشترک دارند. عدهای از آنان با آلودن دین به خرافات و تحریفات، تنها به پر کردن جیبهای خود میاندیشند. عدهای گمان میکنند با خرافات و تحریفات و استفاده از احساسات و علائق دینی مردم، رونق بازار دین را افزایش میدهند. عدهای نیز بدون آنکه شناختی از ماهیت دین داشته باشند و با این تصور که اصولاً ماهیت دین همین است و بیخبر از اینکه چه ضرباتی به دین وارد میکنند، ناخواسته مشغول دامن زدن به آلودگیها هستند.
دسته اول سوداگرند و با دین کاسبی میکنند، دسته دوم با پیروی از مکتب ماکیاولی که میگفت «هدف وسیله را توجیه میکند» به گمان رونق بخشیدن به دین استفاده از هر وسیلهای حتی خرافات و تحریفات را جایز میشمارند، دسته سوم نیز از روی جهالت و بدون آنکه بدانند درحال ضربه زدن به دین هستند، به این کار مبادرت میورزند. وجه مشترک هر سه دسته این است که سطحی نگری در دین را ترویج، میکنند و راه را برای پیدایش گرایشهای گمراهانه همچون صوفیگری، بابی گری، بهائی گری، وهابیگری، ادعای ارتباط با امام زمان علیه السلام داشتن، ادعای امام زمان بودن، ادعای پیامبری، ادعای همسری امام زمان علیه السلام، ادعای رابط و نائب خاص امام زمان علیه السلام و بسیاری ادعاهای کذب دیگر هموار میکنند.
ترویج سطحی نگری در دین همچنین موجب شده طی سالهای اخیر، به عدهای نسبت کرامات و مقامات داده شود و با بزرگ نمایی درباره آنان سخن گفته شود و از آنها با عناوین خاصی یاد شود که حکایت از عرفان بالای آنان دارد و متاسفانه برخی افراد سطحی نگر نیز در دام چنین کاسبیهایی افتادهاند که عموماً با وجهه مذهبی و تحت لوای متاع دین تبلیغ میشوند و سطحی نگران نیز چنین ادعاهایی را قبول مینمایند. نتیجه این پیروی سطحی نگرانه آن شده است که دین توسط آنها بد فهمیده شود و مسیر زندگی آنان به انحراف کشیده شود. درحالی که دین شیوه و روش صحیح زندگی کردن را به انسان میآموزد.(1) و همانگونه که افراد بیدین از صراط مستقیمی که همواره در نمازها و راز و نیازها با خدا از او خواسته میشود انسان را به آن هدایت نماید خارج هستند، بدیهی است افراد متدینی هم که تلقی درستی از دین ندارند و دچار انحرافات و آلوده خرافات شدهاند، خارج از صراط مستقیم قرار دارند.
سطحی نگری یکی از لغزشگاههای خطرناک دینداری است که در این لغزش گاه، افراد دیندار سطحی نگر، چیزی از دین را «منکر» نمیشوند و درصدد «مخالفت» با دین هم نیستند، ولی درک آنها فراتر از برخی ظواهر نمیرود و به «فهم عمیق» از دین دست نمییابند.
استاد محمد سروش محلاتی، سطحی نگری دینی را دارای «علل» و «علائمی» میداند که به برخی از آنها اشاره میشود:
1- زودباوری
افراد سطحینگر، بسیار زود باورند و به راحتی میتوان فضای ذهنی آنها را اشغال کرد و زمام اندیشهشان را به دست گرفت. آنها به دلیل اینکه به معضلات هر مسئله توجه ندارند و از تجربه و تحلیل عمیق و همه جانبه مسایل دینی عاجزند، به سرعت و به سهولت، به «یقین» و اطمینان میرسند. چه بسیار مسایلی که برای متفکران جای شک و تردید داشته و دانایان با احتیاط نسبت به آن اظهار نظر میکنند، ولی سطحینگران، از موضع «جزمیت» درباره آن نظر میدهند و چه بسیار مسایلی که اندیشمندان آن را «نظری» دانسته و نیازمند «دلیل» میشمارند، ولی سطحی نگران آن را «بدیهی» معرفی کرده و بینیاز از استدلال میشمارند و بحث درباره آن را «تخطئه» میکنند.
مثلاً زودباوران به راحتی ادعای کشف و شهود و یا ملاقات با امام زمان را «تصدیق» میکنند و به صرف اینکه از فلان واعظ و یا مداح شنیدهاند، آن را وحی منزل میدانند، ولی اهل نظر چون تابع دلیلاند، در برابر ادعاهای بیدلیل مقاومت میکنند و به خود جرات میدهند که درباره اعتبار هر دلیل، به بحث و تامل بپردازند. از این رو فقیه بزرگی مانند آیتالله خوئی در برابر همه حکایتهایی که درباره ملاقات با امام زمان نقل شده، میایستد و میگوید: ادعای رویت امام زمان در عصر غیبت پذیرفته نمیشود: «اما زمان الغیبه فادعاء الرویه فیه غیر مسموعه». (2)، او میگوید ما وظیفه داریم که هر کسی مدعی رویت حضرت شود، او را «تکذیب» نماییم: «انّا مامورون بتکذیب مدعّی الرویه». (3)، علامه بحرالعلوم هم که بسیاری از حکایتهای تشرّف منسوب به اوست، «امتناع رویت حضرت» در عصر غیبت را مبنایی دانسته که در مسایل مختلف باید به آن توجه داشت، از این رو میگوید، گاه برخی از علمای ابرار عیناً به «سخن» حضرت آگاه میشوند، ولی امکان این گونه علم به کلام امام، به معنی «امکان رویت» حضرت نیست و باید ادعای آنان، با «امتناع رویت» سازگار باشد: «ربما یحصل لبعض حفظه الاسرار من العلماء الابرار العلم بقول الامام(ع) بعینه علی وجه لا ینافی امتناع الرویه فی هذه الغیبه...» (4)
2- بیتابی
سطحی نگران به موازات زود باوری، بسیار «بی تاب» و کم تحمل اند، و با هر کس که در باورهای شان «تشکیک» کند، به سرعت برخورد میکنند و «دینداری» او را زیر سوال میبرند. مثلاً اگر آیتالله خوئی همان نظر خود را به آنها بگوید که ما باید ادعای رویت را تکذیب کنیم، بلافاصله میگویند: آقا از پایه و اساس با مسجد جمکران مخالف است. و کسی که اعتبار این مسجد مقدس را زیر سوال ببرد، لابد در مسائل دیگر هم شک و تردید دارد! و...
3- بیحجتی
علامت دیگر سطحی نگری آن است که این نوع دینداری غالباً، مستند به «گفتههای دیگران» است. اشخاص سطحی نگر، معمولاً «گنجینهای از نقل قول ها» یند، و برای هر موضوع، به اینکه «فلانی چنین گفته» استناد میکنند، در نظر آنها، حکم «هر واقعه» را نه با تامل در دلیل عقلی یا نقلی، بلکه باید در حکایتی از یک مجلس وعظ و خطابه جستجو کرد، آنها حتی اگر به جملهای از کتاب و سنت هم استناد بجویند، قدرت تحلیل آن را ندارند. دریافت آنها از دین در محدوده «شنیده ها» است و هرگز جانشان ظرف معارف نمیگردد، آنها به عکس خردمندان واقعی اند، که آنچه را «می فهمند» میگویند، نه آنچه را «می شنوند» بگویند: «عقلوا الدین عقل وعایه و رعایه لا عقل سماع و روایه».(5)
اساساً مفهوم «حجت» در نزد سطحی نگران با اهل بصیرت، متفاوت است، اهل نظر و فکر، حجّت را در «عقل» و «وحی» محدود میدانند و حتی نقل از معصوم را هم با آن دو حجت میسنجند و روایت مخالف عقل و قرآن را نمیپذیرند، ولی حجّت سطحی نگران فراتر از نقلهای غیر مستند و حکایتهای شگفت آور نیست و در نهایت همه اسناد به «صدر الواعظین» منتهی میشود. البته برای آنان، خواب و رویا هم یک مدرک قطعی و تردید ناپذیر است و اگر دستشان از این منبع کوتاه بود، مدرک معتبر دیگر، استخاره است که راه حل همه معضلات را در آن باید جستجو کرد. ادامه دارد...
پينوشتها:
1- المیزان، علامه طباطبائی، ج 2، ص 30.
2- مصباح الاصول، ج 2، ص 154.
3- دراسات فی علم الاصول، ج 3، ص 142.
4- مفاتیح الاصول، ص 496.
5- نهج البلاغه، خطبه 237.
http://jomhourieslami.net/?newsid=101867
ش.د9502989