تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱۳۹۵ - ۰۷:۱۴  ، 
کد خبر : ۲۹۸۳۸۱

قدرت آمریکا جاودانه نیست

(روزنامه شرق ـ 1395/10/19 ـ شماره 2771 ـ صفحه 11)

در آغاز قرن بیستم، ایالات متحده آمریکا خود را به عنوان قدرتی اقتصادی معرفی کرد. اما همه ابعاد قدرت مهم‌اند و ازهمین‌رو قدرت اقتصادی به‌تنهایی کافی نیست. اگرچه ایالات متحده در پایان قرن نوزدهم در مقام یکی از بزرگ‌ترین اقتصادهای جهان ظاهر شد، کنشگر مهمی در موازنه قدرت جهان به شمار نمی‌آمد. تا اینکه تئودور روزولت و وودرو ویلسون بخشی از قدرت اقتصادی آمریکا را به قدرت نظامی بدل کردند، چراکه تا پیش از جنگ جهانی اول نیروی نظامی‌اش در حدی نبود که بتواند نقش مؤثری در توازن قدرت جهانی ایفا کند.

ازاین‌رو، ایالات متحده تا اواخر دهه ١٩٣٠ سیاستی انزواطلبانه را دنبال می‌کرد. در جنگ جهانی دوم، اقتصادهای عمده جهان از بین رفتند و هم‌زمان باعث تقویت هرچه بیشتر اقتصاد آمریکا شدند. با شروع جنگ و ورود آمریکا به جنگ، قرن آمریکا آغاز شد. چراکه بعد از جنگ، با تقویت قدرت اقتصادی آمریکا، منطق نظامی و سیاسی‌اش نیز بیش‌ازپیش تقویت شد و در جنگ سرد تقریباً نیمی از جهان را بلعید.

بعد از فروپاشی دیوار برلین و زایش جهان تک‌قطبی، قرن بیستم دیگر کاملاً قرن آمریکا شده بود. اما در اواخر قرن گذشته این تصور به وجود آمد که قرن آمریکا رو به پایان است. از‌این‌رو، بسیاری از تحلیلگران امنیتی آمریکا با گلایه از سیاست‌های جمهوری‌خواهان در کنگره و دوران ریاست‌جمهوری بیل کلینتون، خواستار بازگشت به قدرت نظامی آمریکا در دوران ریگان شدند تا از این طریق فکری به‌حال «قرن نوین آمریکا» کنند.

جنجال تحلیلگران دست‌‌راستی و محافظه‌کاران آمریکا نشان می‌داد که قرن آمریکا رو به پایان است و باید فکر چاره‌ای باشند. نظرسنجی‌های سال‌های اخیر نشان می‌دهد (در ۱۵ کشور از ۲۲ کشوری که در آنها تحقیق صورت گرفته‌) چین درحال‌حاضر جای ایالات متحده را در مقام قدرت برتر جهان گرفته یا در آینده خواهد گرفت. نظرسنجی مرکز پژوهشی پیو در سال ۲۰۱۴ نشان داد فقط ۲۸ درصد از آمریکایی‌ها فکر می‌کنند کشورشان «در جایگاه برتر از همه قرار دارد، حال آنکه در سال ۲۰۱۱ این رقم ۳۸ درصد بود. در سال‌های گذشته تحلیل‌های بسیاری دراین‌باره منتشر شده که به‌تازگی نشر اختران تحلیل جوزف نای را به فارسی منتشر کرده است. جوزف نای به عنوان استراتژیست دموکرات‌ها و تحلیلگر امنیتی، در کنار مناصب دانشگاهی، رئیس شورای اطلاعات ملی، دستیار وزیر دفاع و دستیار معاون وزیر خارجه هم بوده است. نای در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری آمریکا از کلینتون حمایت کرد. اما صرف حمایت از کلینتون در تقابل با ترامپ نمی‌تواند هیچ حجتی بر مشی مترقی باشد. نای در واکنش به ترامپ که می‌خواهد آمریکا را دوباره بزرگ و باعظمت سازد به پیش‌فرض شعار او ایراد گرفت: این‌طور نیست که آمریکا دیگر عظمتی ندارد. او کوشید نشان دهد آمریکا همچنان قدرتمند است. تلاش نای در حمایت از کلینتون و تأکید بر قدرت همچنان موجود آمریکا خلاصه‌ای است از فحوای استدلال نای در کتاب «پایان قرن آمریکا؟».

نای تاریخ تولد قرن آمریکا را ١٩٤١ می‌داند و زمان مرگ آن را نامعلوم. او در کتاب حاضر تأکید دارد خبری از جهان پساآمریکایی نیست. بااین‌حال، نای آمریکا را همچنان قدرتمندترین کشور دنیا می‌داند. برای مثال اگرچه اذعان دارد اقتصاد چین اکنون از اقتصاد آمریکا بزرگ‌تر است، معتقد است چون توان نظامی و منابع قدرت نرم چین در حد آمریکا نیست، پس تا چند دهه نمی‌تواند جای آمریکا را بگیرد. نای این نتیجه را از میزان بودجه نظامی دو کشور می‌گیرد: چین ١١ درصد از کل بودجه نظامی جهان و آمریکا ٣٩ درصد از آن را دارد.

نای در تحلیل خود به گذشته آمریکا تکیه می‌کند که چطور از سال ١٩٤٥ تا ١٩٧٠ نیمی از اقتصاد جهان را در اختیار داشت و قدرت نظامی‌اش یکی از برترین قدرت‌های نظامی جهان بود و بعد فروپاشی بلوک شرق، تنها قدرت نظامی جهان. برای مثال نای به نیروی دریایی آمریکا اشاره می‌کند که به بزرگی ١٧ نیروی دریایی جهان بود. این در حالی است که در دهه ١٨٨٠ نیروی دریایی آمریکا از نیروی دریایی شیلی هم کوچک‌تر بود.

نای در کتاب حاضر مدعی است آینده را نمی‌توان پیش‌بینی کرد و باید آینده آمریکا را در یک افق زمانی سنجید. نای می‌گوید اگر قرن آمریکا ١٩٤١ آغاز شده باشد، تا سال ٢٠٤١ همچنان از لحاظ منابع قدرت برتری خواهد داشت. ازاین‌رو، نای راه مفیدتر برای تعریف و زمان‌یابی قرن آمریکا را نه‌فقط برحسب منابع قدرت، بلکه برحسب شیوه‌های استفاده ایالات متحده از این منابع برای اثرگذاری بر توازن قدرت جهانی می‌داند.

او با همین پیش‌فرض مدعی است قرن آمریکا پایان نیافته ولی به‌دلیل وجود نیروهای فراملی و غیردولتی از جهاتی مهم در حال تغییر است. در نظر نای منابع قدرت، اقتصادی، قدرت سخت و منابع نظامی و قدرت نرم یا توان اقناع هستند و هر سه را برای تدوام قدرت آمریکا ضروری می‌داند. او معتقد است اگرچه استراتژی آمریکا مبنی بر برقراری موازنه نظامی در اروپا یا شرق آسیا برای تدوام قرن آمریکا اهمیت داشته، سعی بر تصرف و کنترل سیاست داخلی جمعیت‌های ناسیونالیستی در انقلاب‌های خاورمیانه ممکن است قرن آمریکا را کوتاه کند و دیگر بعید است کاری هم از دست نیروی نظامی برای حل مسائلی نظیر اینترنت، تغییرات اقلیمی یا ثبات مالی بر بیاید.

فارغ از این عوامل، در نظر نای حتی اگر ایالات متحده دچار افول مطلق نباشد، قرن آمریکا ممکن است صرفاً به‌دلیل ظهور سایر کشورها پایان یابد و کشوری دیگر از ایالات متحده قوی‌تر شود، همان‌گونه که بریتانیا در قرن هفدهم از هلند مرفه قوی‌تر شد. در پایان قرن نوزدهم ظهور هم‌زمان آلمان و روسیه در اروپا، ظهور ژاپن در اقیانوس آرام و ظهور ایالات متحده در نیمکره غربی باعث شد قدرت انگلستان هم تضعیف شود و به سازگاری با ایالات متحده در مسائل گوناگون سوق یابد و دکترین دریایی‌اش را به نزدیک آب‌های اروپا محدود کند. ازاین‌رو، اگرچه تأکید دارد هیچ کشور واحدی نمی‌تواند از ایالات متحده پیشی بگیرد، شک دارد که ائتلاف‌ها میان سایر دولت‌ها به برتری آمریکا و توانایی آن در حفظ نظم بین‌المللی پایان ندهد.

http://www.sharghdaily.ir/News/111907

ش.د9503383

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات