(روزنامه جوان – 1395/10/12 – شماره 4992 – صفحه 10)
بانكها هميشه برانگيزاننده بياعتمادي بودهاند. بدگماني به بانكها بازميگردد به آغاز نظام بانكداري مدرن در اروپاي قرن هفدهم. آن دوره شاهد ظهور بانكهاي مركزي و بانكداري ذخيره كسري۱و نيز ازدياد اسناد اعتباري انتقالپذير (برات) بود. نخستين تأثير اين نوآوريها سويهاي عملي داشت. در كشورهايي همچون هلند و انگليس، بانكها بههمراه مشروطهگرايي به ميان آمدند. وامدهندگان به حكومتهايي كه به حكمراني قانون احترام ميگذاشتند اطمينان بيشتري داشتند. همچنين بانكداري قدرت دولتها را براي تأمين مالي جنگها و برپايي امپراتوريها فزوني بخشيد.
پيامدهاي ايدﺋولوژيك انقلاب مالي
انقلاب مالي پيامدهاي ايدئولوژيكي مهمي دربرداشت. اين انقلاب، ايدههاي جديدي را درخصوص رابطه بين پول و اعتبار، بسط و توسعه داد. در غرب، تا چندين سده، وامدادن پول در ازاي سود رسماً ممنوع بود، اگرچه در عمل رخ ميداد و با آن مدارا ميشد. اين امر در جهاني كه ثروت محدود و ايستا تلقي ميشد همچون كاري غيرطبيعي و استثمارگرانه جلوهگر بود. رباخواري از نگاه مراجع قدرت مذهبي گناه بود و اقتصاد سياسي قديمي از زمان ارسطو باور داشت كه پول «سترون» و در نتيجه ناتوان از «زايش» از رهگذر سود است. اين نظرگاه در «دوزخ» دانته به منصه ظهور رسيده است كه در آن، وامدهندگان پول در كنار همجنسگرايان، هر دو بهجرم جماع «غيرطبيعي» مجازات ميشدند. در قرن شانزدهم، اصلاحات پروتستاني و رشد مداوم بازرگاني، بهتدريج، ننگ پيوندخورده با رباخواري را از ميان برد، اما وامدادن پول كماكان رنگوبوي كاري غيرطبيعي را داشت. طرفداران آغازين قدرت بانكها، براي ايجاد پول بر پايه اعتبار، از اصول كيمياگري، يعني اصول جادوگري، استفاده كردند تا تبديل فلزات پايه به فلزات گرانبها و تبديل سكه به پول كاغذي را مشابه يكديگر سازند.
از نظر اين طرفداران، توجيه موجوديت بانكها و رشد فزاينده اعتبار و پول بازتابي از مفهوم تحوليافته امر طبيعي نزد آنهاست. اينكه بانكي ميتوانست با مقدار مشخصي طلا كارش را شروع كند و پنج يا 10 برابر آن مقدار طلا را بهصورت اعتباري وام بدهد «غيرطبيعي» نبود، چراكه خود اعتبار از دل تمايلات طبيعي انسان در جهت همكاري و خوشبيني درمورد آينده بيرون آمده است. بانكها بهعنوان تنها مجراي اصلي براي اعتبار به كار ميروند، همچون نيرويي كه اشتياق معطوف به نفع شخصي انسان را در جهت رسيدن به خير عمومي هدايت ميكند، آن هم با تكيه بر ظرفيت انسان در وفاي به عهد. با اعطاي اعتبار مبتني بر انتظار بازپرداخت، بانك جامعهاي متحدتر و اميدوارتر ايجاد كرد. در چنين ديدگاهي از جهان، درصورتيكه قرارداد بهنظر مردم عادلانه بود، پول ميتوانست درواقع «زايش» داشته باشد. انديشمندان عصر روشنگري، همچون جرمي بنتام و آنه رابرت ژاك تورگو، براي مثال، ارتدوكسباوري قديمي را معكوس و بهنفع اعتبار استدلال كردند.
نهادهاي فاسد غيرطبيعي
با اينهمه، گروهي از انديشمندان و رهبران سياسي كماكان بانكها را نهادهايي غيرطبيعي و از بنياد فاسد ميدانستند. جي. جي.اي پوكاك تاريخدان آنها را «جمهوريخواهان كلاسيك» ناميده است. جمهوريخواهان كلاسيك باور داشتند كه مالكيت در شكل زمين تنها منبع واقعي و ملموس ارزش است. از نظر آنها، بانكها ارزش موهومي را ايجاد كردند كه به همان سرعتي كه پديدار شده، مستعد ناپديدشدن است. افزون بر اين، بانكها استقلال مردانه، بنياد عمده جامعه را تحليل برده و زنصفتي كلفَتمآبانه را گسترش دادهاند. موردي كه به مذاق بدگمانها خوش ميآيد طرح متخصص مالي جان لا است براي تأمين بدهي ملي فرانسه از طريق وصلكردن آن به يك بانك و شركت سهامي براي فروش سهمهايش در مناطق ثروتمندنشين لوئيزيانا. بعد از بالا رفتن قيمتهاي سهام بانك تا ميزاني سرگيجهآور، شهوت سوداگري ناگهان فروكش كرد. اين اتفاق موجب ورشكستگي حكومت فرانسه و بسياري از افرادي شد كه به برنامه لا اعتماد كرده بودند.
از ديدگاه جمهوريخواهان كلاسيك، بانكها همچنين ميتوانستند بهعنوان ابزارهايي براي دستكاري و ثروتمند ساختن خود، در دست نخبگان پشتپرده، عمل كنند. در اوايل قرن نوزدهم، شايعاتي درخصوص واكنشهاي بهنگام خانواده بانكدار روچليد به شكست ناپلئون در واترلو موجب بروز چيزي شد كه به موضوع مورد علاقه راست ضديهودي بدل شد: اين ايده كه دسته كوچكي از بانكداران يهودي، بهوسيله اعتبار و وام، كنترل فرازوفرودهاي تاريخ جهان را در دست دارند. [البته] درحقيقت، واترلو و سقوط ناپلئون تا حد زيادي ناتان ماير روچيلد را ورشكسته كرد. باوجوداين، تصورات كليشهاي ديرينه درمورد يهوديان، بهعنوان قرضدهندگان پول، بهعلاوه فهم نوبنياد از قدرت بانكداري سازمانيافته، نظريههاي توطئهمحور بيشتري را پروراند كه مدعي بودند بانكداران كنترل رخدادهاي سياسي را در دست دارند.
از اوايل قرن نوزدهم، بانكها رونق گرفته و به بنيان زندگي اقتصادي مدرن بدل شدهاند، اما دلنگراني مربوط به آنها هنوز ناپديد نشده است. در طول قرن نوزدهم، ايده مطلوب مالكيت مستقل كه جمهوريخواهان كلاسيك از آن پشتيباني ميكردند، بهتدريج از ميان رفت. درعوض، كار كارخانهاي بدل به شكل ايدهآل ارزش شد و وراي آن، ماليه مشكوك و ساختگي تلقي ميشد.
بياعتمادي به بانك، وجه مشترك طيفهاي سياسي
چنانكه در پرتو اين تاريخ طولاني ديده ميشود، بياعتمادي كنوني به بانكها كه از سال ۲۰۰۸ بسيار برجسته شده است، كمتر بهعنوان واكنشي بديع به دوران درحالتغيير ما و بيشتر بهعنوان آخرين فصل از ناسازنماي ديرپاي اعتماد و اعتبار ظاهر ميشود. بر پايه [تجربه] روزمره، اكثر ما بهاندازه كافي به بانكها اعتماد ميكنيم و ترجيح ميدهيم پول خود را در حسابي بانكي بگذاريم تا آن را مثلاً در تشك جاسازي كنيم. بااينحال، از نظر شدت پريشاني و انزجاري كه بانك موجب آن ميشود، هيچيك از ديگر نهادهاي سرمايهدارانه را نميتوان با آن مقايسه كرد. نظرسنجيها نشان ميدهد كه در سال ۲۰۱۰ صرفاً 18 درصد امريكاييها به بانكها اعتماد داشتهاند. «سنجه اعتماد ادلمن» در سال ۲۰۱۵ (پيمايش سالانه نگرشها از ۲۷ كشور صنعتي) نشان داده كه در ميان صنايع عمده، تنها «رسانه» از بانكداري و ماليه كمتر مورد اعتماد بوده است.
بدگماني به بانكها در ميان طيفهاي سياسي مختلف وجود دارد. نظرگاههاي سياسي متفاوت گرايش دارند كه بر وجوه متفاوت انتقادهاي اصلي بر بانكها درنگ كنند. چپها ماليه را بهتمامي پيوندخورده با گروهي معدود و انگلوار از سودجويان در نظر ميگيرند، سودجوياني كه تا حد زيادي بيكارند. آنها بيشتر همچون جمهوريخواهان كلاسيك ديروزي، بانكها را مقصر جعلكردن ارزش ساختگي و ممانعت از كار «واقعي» ميدانند. راستها بانكداري را تهديدي براي استقلال ملي و شخصي در نظر ميگيرند. آنها نگراني جمهوريخواهان كلاسيك را درمورد بانكداري و استبداد دوباره مطرح ميكنند.
در ايالات متحده مثلاً مفسراني همچون گلن بك و ران پل و فدرال رزرو را فقط در ايجاد تورمها و ركودها مسئول ندانستهاند، بلكه آن را بهعنوان ابزار استبداد نيز مورد نقد قرار دادهاند. خارج از گفتمان جريان اصلي، تئوريهاي توطئهمحور در مورد بانكها اغلب رنگوبوي ضد يهودي دارند. براي امتحان، «بانكداري» را در يوتيوب جستوجو كنيد. در اين نظريههاي توطئهمحور شايعاتي همچون همانهايي كه در مورد روچيلدها و واترلو وجود داشت، حضور پررنگي دارند.
هيچنهادي آشكارتر از بانكها متكي بر اعتماد نيست. اين موضوع دقيقاً همان چيزي است كه بانكها را در كانون بدگماني قرار ميدهد. از زماني كه بانكداري مدرن به ميدان آمد، بانكها سوژه شكها و نگرانيهاي شديدي بودهاند. بسياري از اين بدگمانيها كماكان در ما وجود دارد. چرايي و چگونگي بياعتمادي يك نفر به بانكها چيزهاي زيادي به ما درخصوص ديدگاه سياسي آن فرد درباره جهان ميگويد.
منبع: باشگاه ترجمان علوم انساني
http://javanonline.ir/fa/news/830358
ش.د9503345