(روزنامه وقايع اتفاقيه ـ 1395/10/18 ـ شماره 313 ـ صفحه 5)
داعش و شيوه بازاريابي محتوايي بسيار مؤثر اين گروه
اگر
«بازاريابي هزاره» را در گوگل سرچ کنيد، در کسري از ثانيه چندين صفحه با اين عنوان
براي شما باز خواهد شد؛ موضوعاتي از دادههاي جمعيتي، شيوهها و عادات هزينهکردن،
نقشههاي جغرافيايي بهکارگيري شبکههاي اجتماعي تا مطالعات موردي درباره نامهاي
تجاري. همچنين در اين صفحات با طرحهاي استراتژي بازاريابي محتواي داعش يا «جنگ
محتوا» نيز روبهرو خواهيد شد. تنها تفاوت اين بازاريابي محتواي داعش با ديگر گونههاي
بازاريابي، اين است که به جاي بازاريابي محصولات زيبايي، لباس و اتومبيل، داعش از
شيوه بازاريابي محتوا براي گسترش تروريسم استفاده ميکند. از ديد جهادگران افراطي،
محتوايي که آنها ارائه ميدهند تلفيقي از روايتهاي فرهنگي، زباني، مذهبي و اغلب
اقتصادي است؛ به گونهاي که احساسات يک جنگجو را برانگيخته و حس متعلقبودن به امت
جهاني را در او ايجاد ميکند. براي ديگران- و درواقع اکثر مسلمانان جهان- اين بسته
محتوايي ميتواند احساس ترس و وحشت را القا کند.
در سطوح محلي، جنگ محتوا اثري تعيينکننده دارد و ميتواند با ارعاب مردم، آنها را وادار به ترک خانههايشان يا رهاکردن پستهايشان در پليس و نيروهاي مسلح کند. کليف گيلمور، سرهنگ بازنشسته نيروي دريايي ايالاتمتحده، معتقد است که درواقع رسانهها آنگونه عمل ميکنند که ما ميخواهيم. او دراينباره ميگويد: «در محيط ارتباطي امروز، توجه به يک منبع يکسان براي هر دو طرف درگير در يک مسئله، مسلما ناشي از بيحالي فکري است اما مشکل از روزنامهنگاران يا روزنامهنگاري نيست بلکه مشکل از کاربران رسانه است.» داعش با استفاده از روشهاي ارتباطي بسيار نوين در شبکههايي که داراي کاربران ثابت بسياري بوده، بدون هيچگونه مانعي کاربران را براي جنگ محتوايي تشويق کرده و اين رسانههاي اجتماعي را بهطور انحصاري تحت سلطه گرفته است.
تأثير بر ذهنها
شبکههاي اجتماعي بيشتر با جامعهشناسي و روانشناسي پيوند خوردهاند تا تکنولوژي. نيروهاي نظامي غربي در بيشتر مواقع درحقيقت ضداجتماعي هستند. هيچ قصدي براي تعامل، پاسخ يا توئيتي وجود ندارد. ما خود را تمام مدت به شمردن تعداد لايکها، بررسي نظرات، اشتراکگذاريها و ريتوئيتها مشغول ميکنيم اما تعيين کميتهايي از اين دست نميتواند نمود خوبي براي تأثيرات استراتژيک واقعي آن باشد. در بسياري از مواقع، اثرات استراتژيک نامشخص هستند. شايد بههميندليل است که درزمينه تأثيرگذاري بر مخاطبان خود در رسانههاي اجتماعي شکست خورده و فقط توانستهايم آنها را کمي سرگرم کنيم؛ در عين حال نيز متعجب هستيم که چرا قلبها و ذهنها بدون تغيير باقي مانده است. نکته مهم اين است که در اين تجزيه و تحليلها، استثناهایي نيز وجود دارد. تعداد انگشتشماري از کشورها همچون کانادا و آلمان توانستهاند با درک کليت محيط اطلاعاتي و درک عميقي از اعتمادسازي و انعطافپذيري در جوامع خود، اين نفوذ را ايجاد کنند. گردانندگان زيرک و هوشمند رسانههاي اجتماعي بهخوبي ميدانند که ايجاد يک برند قابل اعتماد، نياز به محتوايي دارد که بسيار فراتر از سرگرمي و پخش برنامه بوده و از پويايي لازم برخوردار باشد. براي ايجاد اين اثر، رسانههاي اجتماعي بايد دلها و ذهنها را با خود همراه و تفکر انتقادي را تحريک کرده، خواننده يا بيننده را آموزش داده و آنها را متقاعد کنند.
برند داعش
گذشته از آگاهي از برندسازي و نحوه استفاده از آن، اينکه چگونه دشمنان ما اينچنين تأثير قدرتمندی ايجاد کردهاند، هيچ ارتباطي به تکنولوژي ندارد بلکه ارتباطات نزديک و مستقيمي با جامعهشناسي، روانشناسي و مردمشناسي دارد. از تصاوير مربوط به ماشينهاي تويوتاي داعش و توئيت عکس جنگجويان داعش با بيامدبيلوهایي از جنس طلا گرفته تا پزشکان متخصصي که در بيمارستان داعش نوزادان تازه متولدشده را در آغوش دارند، ميبينيم که داعش اين توانايي را دارد که وضعيتهاي بسيار غيرطبيعي را بسيار طبيعي جلوه دهد. متخصصان مبارزه با تروريسم استراليايي در «لِوي وست» در سال 2015 دريافتهاند که درحالحاضر، داعش به جاي آنکه همانند گذشته به توليد محتواهاي خشونتآميز ادامه دهد، بيشتر درحال توليد محتواهايي براي عاديسازي خلافت خود است. اين تغيير، نشاندهنده يک هدف راهبردي متمايز براي ايجاد مشروعيت و ثبات در پروژه دولت- ملت است. برند داعش، ضمن تلاش براي رسيدن به مشروعيت خلافت، به صورت همزمان تلاش ميکند فريبهاي ظاهري خود را همچنان حفظ کرده و آنها را به تصوير بکشد. ساخت برند، يک چيز بوده و حفظ مشروعيت دروغين نیز چيز ديگري است.
ريسمان جهادي
مدت زيادي است که استراتژي داعش بهعنوان يکي از وحشتناکترين موفقيتهاي مدرنيته شناخته ميشود اما درحقيقت نميتوان رسانه را يک استراتژي قلمداد کرد. به عبارت ديگر، داعش خود داراي استراتژي ارتباطي پيچيده است که از رسانهها در آن بهعنوان يک تاکتيک استفاده ميکند. اين تمايز از اهميت بسزايي برخوردار بوده زيرا رسانه بهدنبال انتشار نوعي ذهنيت است؛ درحاليکه ارتباطات، نوعي ديالوگ يا مکالمه دوسويه محسوب ميشود. اين مکالمات براي جلب حمايت و سوقدادن افراد به سوي افراطيگري بسيار مهم و ضروري است. تنها تعداد بسيار اندکي از افراد صرفا بهدليل استفاده از محتواي آنلاين و رسانههاي اجتماعي، مرتکب اعمال تروريستي ميشوند. در استراليا، فقط دو درصد از نيروهاي جهادي براساس چنين شيوهاي به افراطگرايي روي آوردهاند؛ درحاليکه حدود 21 درصد از اعضاي اين گروههاي افراطي در گذشته سابقه ارتکاب جرم داشته و سپس به اين گروهها روي آورده و 69 درصد ديگر نيز از طريق شبکه گروههاي افراطي يا روابط خانوادگي به افراطگرايي روي آوردهاند. اين مدار پيچيده از گفتوگوها، ريسمان يا چارچوبي ايجاد ميکند که فرد مستعد در هر مرحله از افراطگرايي، خود را فريب داده و تصور ميکند که کنترل سرنوشتش را در اختيار دارد؛ همچنين داعش با انتخاب کلمات و مفاهيمي آشنا براي جذب مسلمانان- همانند تمايل رفتن به بهشت- تفاوت ميان عاديبودن و افراطيگري را گنگ و مبهم ميکند.
درک قدرت بينظير هجمه اطلاعات
براي لحظهاي از موضوع جنگ محتوايي فاصله بگيريد و به اين فکر کنيد که چگونه برداشتها و نظرات شما از طريق رسانههاي اجتماعي يا از طريق خانواده و دوستانتان شکل ميگيرد. اشتراکگذاري يک تجربه خوب، فقط لحظهاي دوام خواهد داشت اما يک تجربه بد، برای مدتها در خاطر ميماند.
اين تجربه را يک مرحله بالاتر ببريد. سايتها و اپليکيشنهاي آنلاين نظرسنجي را در نظر بگيريد؛ آيا حاضر هستيد در رستوراني يا هتلي که نظرات منفي زيادي درباره آنها در اينترنت وجود دارد، وارد شده و غذا ميل کنيد؟ پژوهشها نشان ميدهد که درحدود 93درصد از توريستها و مسافران تحتتأثير نظرات آنلاين هستند درحاليکه 70 درصد از مصرفکنندگان در سراسر دنيا در مرحله اول به تبليغات اعتماد کرده و پس از آن به نظرات خريداران ديگر توجه ميکنند. حالا اگر يک گام به عقب برداريم و در چارچوب جنگ محتوايي و افراطگرايي نگاه کنيم، پاسخهاي رواني ما به اين موضوعات نيز چندان تفاوتي با محرکهاي مشابه در بازاريابي نخواهند داشت. وقتي که پيامهاي راديکال را از طريق کانالهاي تأثيرگذار و قدرتمند همچون همکاران شبکهاي يا اعضاي خانواده دريافت ميکنيم، درک ما از اعمال ديگران در شبکههاي آنلاين و آفلاين ما شکل ميگيرد. آنچه مسلم بوده، اين است که داعش از شيوههاي متعارف جنگ به شيوههاي جديدي همچون جنگ محتوايي روي آورده و در اين مسير نيز کاملا هوشمندانه عمل ميکند؛ بنابراين در جنگ محتوايي به وجود آمده با داعش- جايي که ادراکها و نظرات ما ازطريق حضور در فضاي مجازي شکل ميگيرد- بايد با يکديگر متحد شده يا مواجهه با اين چالشها را بپذيريم.
منبع: ناتو ريويو
http://vaghayedaily.ir/fa/News/50509
ش.د9503310