تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱۳۹۵ - ۰۷:۴۲  ، 
کد خبر : ۲۹۸۵۵۸
نگاهي به پيام امام‌ خميني به گورباچف؛ واكنش‌ها و تحليل‌ها

یک دعوت سنتی، با زبان و منطق دینی و فلسفی

اشاره: امام خمینی در تاریخ یازدهم دی ماه سال 67 پیامی‌با مضامینی الهی و به شکلی سنتی همانند پیام رهبران آسمانی خطاب به گورباچف صادر کردند. در تاریخ سیزدهم دی ماه، آیت‌الله جوادی آملی، مرضیه حدیدچی دباغ و محمدجواد لاریجانی این پیام را به دست رهبر اتحادیه جماهیر شوروی رساندند. در این جلسه، پیام به زبان روسی ترجمه و در اختیار او قرار گرفت اما وی ابعاد معنوی پیام را که مد نظر امام بود به خوبی درک نکرد و پس از هشت هفته پاسخ رسمی‌خود را به وسیله وزیر خارجه خود، ادوارد شوارد نادزه خدمت امام تقدیم کرد. گورباچف در این پاسخ، اهمیت و ارج فراوانی برای نامه امام قائل شده بود و از آنجایی که درک درستی از پیام نکرده بود سعی در تشریح اقدامات خود برای ترویج آزادی‌های سیاسی در شوروی کرده بود و نیز به توجیه دستاوردهای اقتصادی کمونیسم پرداخته بود. مقاله زیر سعی در بررسی ابعاد این پیام کرده است. مقدمه: روابط ایران و شوروی در سالهای پس از انقلاب اسلامی‌به خاطر تجاوز ارتش سرخ به افغانستان، جنگ تحمیلی عراق بر ایران و حمایت شوروی از عراق و برخورد ایران با احزاب چپ و بویژه حزب توده تیره بود. در سال 1358 بر‌اساس خاطرات ولادیمیر کوزیچکین مامور کا. گ. ب در ایران، سفیر شوروی در سه مرحله با امام خمینی دیدار کرد تا به زعم خویش امام را دلگرم به حمایت کشورش کرده و با سخنان خود بر رویکرد سیاست داخلی و خارجی ایران تاثیر بگذارد، اما امام با بی اعتنایی او را به وزارت خارجه حواله داد. تنها ده سال بعد در سال 1367 اما این بار امام بود که با نامه ای به رئیس جمهور اتحاد شوروی او را خطاب قرار داد تا بر نگرش کلان او در نگاه به جهان و انسان اثر بگذارد. امام خمینی (س) در نامه اش به میخائیل گورباچف، آخرین رئیس جمهوری اتحاد جماهیر شوروی از فروپاشی مکتب کمونیسم سخن گفت و او را به تدبر در پیام اسلام دعوت کرد. سه سال پس از این نامه شوروی فروپاشید. اساساً این سنت ابلاغ پیام که سبکی کاملاً سنتی و دینی دارد در دین اسلام امری مسبوق به سابقه است و بسط این تجربه سنتی در دوران معاصر و برای اثرگذاری بر یکی از مقاطع حساس تاریخ بشری و تحول سیستمی‌بین‌المللی در دوره‌ای که بعدها با عناوینی چون پایان تاریخ یا آغاز درگیری‌های تمدنی و فرهنگی نام می‌گیرد موضوع قابل بحثی است. در این نوشته کوشش شده تا ماهیت و بسترهای اصلی صدور نامه امام به گورباچف و واکنش‌ها به آن، مورد بحث قرار گیرد. از این نگاه، نامه حضرت امام خمینی یک دعوت به شکل سنتی و با زبان و منطق دینی و فلسفی است و این موضوع سه دهه بعد به شکل دیگری با نامه آیت‌الله خامنه‌ای به جوانان اروپا اما به شکل یک متن برای روشنگری و با زبان اقناعی بیان شده است. هدف نگارنده در این نوشته بیشتر آن است که با مروری بر محتوای این نامه، واکنش‌های مختلف به آن در داخل شوروی و سپس روسیه و نیز تفاسیر مربوط به آن در داخل و خارج، متنی توصیفی و تحلیلی را در اختیار خوانندگان قرار دهد تا واقعیت امر را در حد درک و دریافت خود معرفی کند. نگارنده برای این منظور کوشید تا تحلیل‌ها و داده‌هایی را در مورد این موضوع از طریق شماری از دانشگاهیان روسیه که در آن زمان از موضوع اطلاعاتی داشته‌اند، گردآوری کند. اما بیشتر آنها بر این نکته تاکید داشتند که به خاطر فضای رسانه‌ای آن زمان امکان طرح و بحث جدی و فراگیر در مورد آن پیام وجود نداشته و از این رو تا سالهای بعد که شوروی فروپاشید و رایزنی فرهنگی ایران اقدام به انتشار متن نامه کرد کمتر مورد توجه محافل دانشگاهی قرار گرفت.
پایگاه بصیرت / دکتر جهانگیر کرمی*

(روزنامه مردم‌سالاري - 1395/10/12 - شماره 4219 - صفحه 8)

یک: نگاهی به محتوای پیام

در نخستین روز سال 1989 (11 دی 1367) نامه تاریخی امام خمینی (س) خطاب به میخائیل گورباچف، آخرین رئیس جمهور شوروی درباره نابودی کمونیسم و ضرورت پرهیز از اتکای به غرب منتشر شد. امام خمینی در نامه خود از صدای شکسته شدن استخوان‌های مارکسیسم سخن به میان آورد و وی را از روی آوردن به غرب برای حل مشکلات اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی برحذر داشت. امام نوشته‌اند: «از آنجا که پس از روى کار آمدن شما چنین احساس می‌شود که جنابعالى در تحلیل حوادث سیاسى جهان، خصوصاً در رابطه با مسائل شوروى، در دور جدیدى از بازنگرى و تحول و برخورد قرار گرفته‏ اید، و جسارت و گستاخى شما در برخورد با واقعیات جهان چه بسا منشأ تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلى حاکم بر جهان گردد، لازم دیدم نکاتى را یادآور شوم. هر چند ممکن است حیطه تفکر و تصمیمات جدید شما تنها روشى براى حل معضلات حزبى و در کنار آن حل پاره‌‏اى از مشکلات مردمتان باشد، ولى به همین اندازه هم شهامت تجدید نظر در مورد مکتبى که سالیان سال فرزندان انقلابى جهان را در حصارهاى آهنین زندانى نموده بود قابل ستایش است.

و اگر به فراتر از این مقدار فکر می‌‏کنید، اولین مسئله ‏اى که مطمئناً باعث موفقیت شما خواهد شد این است که در سیاست اسلاف خود دایر بر «خدازدایى» و «دین‏زدایى» از جامعه، که تحقیقاً بزرگترین و بالاترین ضربه را بر پیکر مردم کشور شوروى وارد کرده است، تجدید نظر نمایید؛ و بدانید که برخورد واقعى با قضایاى جهان جز از این طریق میسر نیست. البته ممکن است از شیوه‏‌هاى ناصحیح و عملکرد غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در زمینه اقتصاد، باغ سبز دنیاى غرب رخ بنماید، ولى حقیقت جاى دیگرى است. شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گره‌هاى کور اقتصادى سوسیالسیم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه‌دارى غرب حل کنید، نه تنها دردى از جامعه خویش را دوا نکرده ‏اید، که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند؛ چرا که امروز اگر مارکسیسم در روشهاى اقتصادى و اجتماعى به بن بست رسیده است، دنیاى غرب هم در همین مسائل، البته به شکل دیگر، و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است.» (صحیفه امام؛ ج 21، ص 220-221)

در ادامه مرقوم داشته‌اند: «جناب آقاى گورباچف، باید به حقیقت رو آورد. مشکل اصلى کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادى نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعى به خداست. همان مشکلى که غرب را هم به ابتذال و بن‌بست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلى شما مبارزه طولانى و بیهوده با خدا و مبدأ هستى و آفرینش است.

جناب آقاى گورباچف، براى همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه‏‌هاى تاریخ سیاسى جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوى هیچ نیازى از نیازهاى واقعى انسان نیست؛ چرا که مکتبى است مادى، و با مادیت نمى‏توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت، که اساسى‏ترین درد جامعه بشرى در غرب و شرق است، به در آورد.» (همان جا).

از نگاه امام «امروز دیگر چیزى به نام کمونیسم در جهان نداریم. ولى از شما جداً می‌‏خواهم که در شکستن دیوارهاى خیالات مارکسیسم، گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید. امیدوارم افتخار واقعى این مطلب را پیدا کنید که آخرین لایه‌هاى پوسیده هفتاد سال کژى جهان کمونیسم را از چهره تاریخ و کشور خود بزدایید. امروز دیگر دولتهاى همسو با شما که دلشان براى‏ وطن و مردمشان مى‏تپد هر گز حاضر نخواهند شد بیش از این منابع زیرزمینى و رو زمینى کشورشان را براى اثبات موفقیت کمونیسم، که صداى شکستن استخوانهایش هم به گوش فرزندانشان رسیده است، مصرف کنند.» (همان؛ ص 221-222)

نکته مهم دیگری که امام یادآور شده اند آن است که: «وقتى از گلدسته‌هاى مساجد بعضى از جمهوریهاى شما پس از هفتاد سال بانگ «الله اکبر» و شهادت به رسالت حضرت ختمی‌مرتبت- صلى‌الله علیه و آله و سلم- به گوش رسید، تمامی‌طرفداران اسلام ناب محمدى (ص) را از شوق به گریه انداخت. لذا لازم دانستم این موضوع را به شما گوشزد کنم که بار دیگر به دو جهان بینى مادى و الهى بیندیشید. مادیون معیار شناخت در جهان ‏بینى خویش را «حس» دانسته و چیزى را که محسوس نباشد از قلمرو علم بیرون می‌‏دانند؛ و هستى را همتاى ماده دانسته و چیزى را که ماده ندارد موجود نمی‌‏دانند. قهراً جهان غیب، مانند وجود خداوند تعالى و وحى و نبوت و قیامت، را یکسره افسانه می‌‏دانند. در حالى که معیار شناخت در جهان‏ بینى الهى اعم از «حس و عقل» می‌‏باشد، و چیزى که معقول باشد داخل در قلمرو علم می‌‏باشد گر چه محسوس نباشد. لذا هستى اعم از غیب و شهادت است، و چیزى که ماده ندارد، می‌‏تواند موجود باشد. و همان طور که موجود مادى به «مجرد» استناد دارد، شناخت حسى نیز به شناخت عقلى متکى است.

قرآن مجید اساس تفکر مادى را نقد می‌کند، و به آنان که بر این پندارند که خدا نیست وگرنه دیده می‌‏شد.» (همان؛ ص 222)

در پایان نامه حضرت امام یادآور شده اند که: «تنى چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این گونه مسائل قویاً دست دارند، راهى قم گردانید، تا پس از چند سالى با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر ز موى منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهى از آن امکان ندارد.

جناب آقاى گورباچف، اکنون بعد از ذکر این مسائل و مقدمات، از شما می‌‏خواهم درباره اسلام به صورت جدى تحقیق و تفحص کنید. و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، که به جهت ارزشهاى والا و جهان شمول اسلام است که می‌‏تواند وسیله راحتى و نجات همه ملتها باشد و گره مشکلات اساسى بشریت را باز نماید. نگرش جدى به اسلام ممکن است شما را براى همیشه از مسأله افغانستان و مسائلى از این قبیل در جهان نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان کشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریک می‌دانیم.

با آزادى نسبى مراسم مذهبى در بعضى از جمهوری‌هاى شوروى، نشان دادید که دیگر این گونه فکر نمی‌‏کنید که مذهب مخدر جامعه است. راستى مذهبى که ایران را در مقابل ابرقدرت‌ها چون کوه استوار کرده است مخدر جامعه است؟ آیا مذهبى که طالب اجراى عدالت در جهان و خواهان آزادى انسان از قیود مادى و معنوى است مخدر جامعه است؟ آرى، مذهبى که وسیله شود تا سرمایه‌هاى مادى و معنوى کشورهاى اسلامی‌و غیر اسلامى، در اختیار ابرقدرتها و قدرتها قرار گیرد و بر سر مردم فریاد کشد که دین از سیاست جدا است مخدر جامعه است. ولى این دیگر مذهب‏ واقعى نیست؛ بلکه مذهبى است که مردم ما آن را «مذهب آمریکایى» می‌‏نامند.

در خاتمه صریحاً اعلام می‌‏کنم که جمهورى اسلامی‌ایران به عنوان بزرگترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام به راحتى می‌‏تواند خلأ اعتقادى نظام شما را پر نماید. و در هر صورت، کشور ما همچون گذشته به حسن همجوارى و روابط متقابل معتقد است و آن را محترم مى‏شمارد.».(همان؛ ص 225-226)

در مجموع می‌توان مهمترین مفاهیم مطرح شده در این نامه را چهار مفهوم زیر دانست:

الف) به هم خوردن معادلات جهان؛

ب) ضرورت باور به خدا در شکل دهی به نظام‌های جدید؛

ج) دعوت به دین اسلام؛

د) احترام به روابط دو کشور.

اما موضوع محوری در نامه امام خمینی همان امر ابلاغ و دعوت است که در ادامه به نحوه انجام آن می‌پردازیم. منظور امام آن بود که معادلات سیاسی جهان در حال تغییر است و کمونیسم در آینده جایگاهی در این معادلات نخواهد داشت و دولت شوروی نیز باید انتخاب دیگری داشته باشد و در آن انتخاب الزاما مجبور نیست که ایدئولوژی رقیب را بپذیرد. بلکه با توجه به مشکلات مادی گرایی و دوری از امر الهی در هر دو ایده رقیب (کمونیسم و لیبرالیسم) می‌تواند اسلام را برگزیند. البته در آن شرایط طبعا امکان چنین انتخابی عملاً وجود نداشت اما منطق امام خمینی در این موضوع بسیار تکلیف گرایانه بود. اگر چه عملگرایی در سیره سیاسی امام خمینی در موضوع‌های مختلف وجود داشته است اما در این رابطه کاملا بر‌اساس تکلیف دینی به عنوان یک رهبر مذهبی عمل کرده اند. در فراز بعدی مباحث این تکلیف‌گرایی به روشنی بیان شده است.

دو. پیام از نگاه ابلاغ‌کنندگان آن

آیت‌الله جوادی‌آملی اهدای نامه تاریخی امام‌خمینی(س) به گورباچف را شرح داده اند. از نگاه ایشان «هیأت اعزامی‌مصمم بود، ضمن حفظ احترام متقابل و رعایت کمال ادب، که از وظایف بین‌المللی اسلام به شمار می‌آید و اختصاصی به گروه خاص ندارد، لسان پیام امام (قدس سره) را با زبان تعلیم و ارشاد ادا کند نه با لسان دیپلماسی و هرگز قول فضل الهی را با هزل مجاز در عرف دیپلمات نیالاید و صلابت دعوت به توحید را در پای تعارف رایج سیاست بازان، به دُهن و وَهن ذبح نکند، بلکه به عنوان رسول امین، مضمون پیام والا را با آهنگ تدریس القا نماید، نه به صورت قرائت الفاظ و گزارش صورت و بدین منظور قبلا از خروج از اقامتگاه، نمازی خوانده شد و از ذات اقدس خداوند با نیاز تقاضا شد.

با احساس آرامش روح و عدم اعتنا به کاخ کرملین و با ابلاغ پیام در چهره تعلیم و تبیین مضامین بلند آن در کسوت تدریس، سروش‌هاتف غیبی این چنین شنیده شد: «قالَ قَد اُوتیت سؤلَک یا موسی» (طه/36) و هم اکنون با سقوط قدرت‌های سیاسی احزاب کمونیستی در مدت کوتاه و انحلال بسیار از مراکز اقتدار آن صلای سفیران الهی به گوش همگان می‌رسد: « فَاَخَذْناه و جنُوده فَنَبدناهم فی الْیم...» (قصص/40). کیفیت ابلاغ پیام به این سبک بود که تمام کلمات آن همراه با توضیح ضروری برخی از موارد، به خوبی قرائت می‌شد، سپس مترجمان ویژه کرملین آن را برای جناب گورباچف و دو نفر دیگر که حضور داشتند، ترجمه می‌کرد و اگر مطلبی برای خود ترجمه کننده قابل درک نبود، سوال می‌کرد و با تبیین و تفسیر لازم بعد از درک کامل، آن را با ترجمه روسی به رهبر شوروی منتقل می‌کرد، در خلال قرائت پیام و ترجمه آن، که 65 دقیقه طول کشید، نکات مهم پیام را شخص گورباچف یادداشت می‌کرد. از این جهت، بعد از استماع خطوط اصلی پیام، تمام پیش داوری‌ها و پیش فرض‌های رهبران کرملین سراب گونه سر از آب و خواب بر آورد و جواب مناسب با اندام موزون این پیام آسمانی عاجلاً ندادند، بلکه آجلاً هم راجل ماندند.»

در ادامه ایشان نوشته‌اند: «رهبر شوروی بعد از استماع دقیق و درک منظور امام (قدس سره) با تأنی کامل، که کشف از تدبر در پاسخگویی می‌کرد، شروع به جواب کرد و مدتی که برای سخنان جناب گورباچف و دریافت پاسخ نهایی از طرف هیأت اعزامی‌صرف شد، جمعاً در حدود یک ساعت بود. عصاره مطالبی که ایشان گفتند و مترجم صحنه ملاقات آن را به فارسی برگرداند، عبارت از این بود: از فرستادن نامه امام خمینی تشکر می‌کنم. در فرصت مناسب جواب آن را خواهم داد. مضمون آن را به علمای شوروی اعلام می‌داریم. ما قانون آزادی ایمان را در دست تصویب داریم. من قبلاً گفتم با داشتن ایدئولوژی‌های مختلف می‌توان با حسن همجواری در کنار هم زندگی کرد. امام خمینی ما را به دین اسلام دعوت نموده است. آیا ما هم ایشان را به مکتب خودمان دعوت کنیم؟ (در اینجا لبخند زد و دوباره گفت: این یک شوخی است.)

این دعوت یک نحوه دخالت در شؤون کشور دیگر محسوب می‌شود، زیرا هر کشوری در انتخاب مکتب آزاد و مستقل می‌باشد. هیأت اعزامی‌از ایران با دریافت این مطالب، بررسی کرد که مهمترین بند جواب همان بند اخیر آن است که نشانه برخورد سیاسی با نامه امام قدس سره در آن به چشم می‌خورد، نه برخورد فرهنگی و تعلیمی‌محض و با پندار سیاسی بودن، داخل در دخالت در کشور اجنبی خواهد بود، که با این ترتیب اصل نامه و فرستادن پیام زیر سوال می‌رفت.» مسوول هیأت اعزامی‌در پاسخ نهایی چنین گفت: از اینکه در کمال حوصله قرائتنامه را استماع کردید، تشکر می‌کنیم و اینکه آمادگی خود را جهت فرستادن جواب اعلام داشتید، تقدیر می‌شود و از اینکه مضمون پیام را به اطلاع علمای کشورتان می‌رسانید، شایان تشکر است.

و از اینکه قانون آزادی دین را در دست تصویب دارید، به امید تسریع آن، تقدیر می‌شود، چنان که زندگی مسالمت‌آمیز با داشتن مکتب‌های گوناگون در صورت رعایت اصول انسانی میسور می‌باشد، اما« دخالت در شئون داخلی کشور دیگر» را باید توضیح داد. شما از عمق خاک وسیع روسیه تا اوج فضای آسمان آن آزادانه فعالیت دارید و هیچ کس حق دخالت در امور داخلی کشور اجنبی را ندارد. لیکن محتوای این پیام، همانند پیام‌های رهبران الهی دیگر، نه کاری به زیر زمین و نه برخوردی با روی زمین و نه ارتباطی با آسمان روسیه دارد، بلکه فقط با جان شما مرتبط می‌باشد.

جناب آقای گورباچف، آیا شما همانند درخت هستید که مرگ شما عبارت از پژمرده شدن و فرسوده گشتن تن باشد و بعد از مرگ هیچ خبری از زندگی و آثار نخواهد بود، یا جان شما همانند مرغی است که در قفس طبیعت تن محبوس است و مرگ شما به منزله گشوده شدن در این قفس و پرواز طائر روح به جهان جاوید می‌باشد؟ البته دومی‌است، نه اولی و مضمون نامه امام دعوت به توحید و پرهیز از الحاد است که راجع به جان شماست، نه درباره کشور شما. البته وقتی روح آدمی‌موحد شد، راه صحیح کشور داری را می‌شناسد و آن را به خوبی اداره می‌نماید.» (بنگرید به: جوادی آملی؛ 1378).

مرحوم مرضیه حدیدچی معروف به طاهره دباغ یکی از همراهان این سفر در مصاحبه ای به واکنش‌های گورباچف اشاره کرده و گفته است: «پس از قرائت نامه احساس کردم افتخار بزرگى نصیب بنده شده است؛ آقای گورباچف به صندلی تکیه کرده بود و به بعضی جاهای نامه با تعجب گوش می‌کرد. برخی جاها او (گورپاچف) به شدت برافروخته می‌شد. یکی دوتا سوال نوشته بود که پس از اتمام نامه از آقای جوادی آملی سوال کرد: امام(ره) ما را دعوت به اسلام کرده، آیا ما هم مى‌‏توانیم امام(ره) را به کمونیسم دعوت کنیم؟ که آیت‌الله جوادی آملی خیلی سنگین و بدون مکث جوابشان را دادند و ایشان قدری در فکر فرورفتند. آیت‌الله جوادی آملی فرمودند شما فرض را اینجور نگذارید که امام(ره) شخص شما را مورد خطاب قرار داده، حضرت امام(ره) مسئله‌اش مسئله امت‌ها و ملت‌هاست که سال‌هاست تحت سیطره کمونیسم هستند و جرأت ندارند صدایشان را بلند کنند و حالا که شما گامی‌را برداشته‌اید، دارند نصیحت می‌کنند که شما گام‌تان را تا انتها برسانید.

آقاى گورباچف گفتند که امام در جایی در مورد افرادی که تحت ظلم هستند، صحبت کرده‌اند؛ آیا این دخالت در مسائل حکومت‏‌ها نیست؟ که آقاى جوادى آملى هم پاسخ دادند از اینجا که نشسته‏‌ایم تا هفت طبقه زیر زمین متعلق به شوروى است، هفت طبقه آسمان هم متعلق به شوروى است. مسئله دخالت در آب و خاک نیست. انسان‏‌ها مال کسى نیستند که کسى دخالت کند، انسان‌ها ورای این حرف‌ها هستند و امام در رابطه با انسان و انسانیت سخن می‌گویند. حضرت امام دانشمندان و فلاسفه شما را دعوت فرمودند که به قم بیایند و بنشینند و مباحثه کنند و انسان و قدر و مقدار انسان‌ها را بشناسند و هم اینکه حق و حقوق‌شان را از آنها گرفته‌اند، به آنها باز پس بدهند.

گورباچف به این موضوع علاوه بر آنکه نتوانست جواب بدهد، چهره‏‌اش هم سرخ شد و دیگر سوال بعدی‌اش را نپرسید.» محمد‌جواد لاریجانی از دیگر اعضای هیات نیز معتقد است که «امام هدفشان این نبود که تحول عمده‌ای به وجود آید. ایشان فرمودند من می‌خواستم مطلبی را به گوش مسئولین شما برسانم و تلنگری به شما بزنم که این تلنگر زده شد. تأثیر آن پیام، دفعی و لحظه‌ای نبود. امام می‌خواست این تلنگر را بزند و همین کار را هم کرد. پیام مثل کاشتن یک نهال است. شما از این نهال باید حفاظت کنید. به نظرم تکان‌دهنده‌ترین پیامی ‌که امپراتوری شوروی در طول حیاتش دیده، همین پیام حضرت امام است. حضرت امام در دو مقطع، امپراتوری شوروی را تکان دادند که یکی همین نامه بود و دیگری در اوایل انقلاب بود که شوروی به افغانستان حمله کرد.

امام سفیر شوروی را خواست و به او گفت شما در افغانستان شکست می‌خورید و با خفت از آنجا بیرون می‌روید. این سفیر بعداً که برگشت، کتابی نوشت. در آن کتاب نوشت ما به شدت از این صحبت امام خشمگین شده بودیم، چون با 150 هزار نفر از ارتش سرخ، سرتاسر افغانستان را گرفته بودند و شکست برایشان معنا نداشت. در آن کتاب نوشته است که یک روحانی در یک اتاق ساده، ما را که یک قدرت عظیم جهانی بودیم، مخاطب قرار داد و آن چنان با ما تحقیرآمیز صحبت کرد که در تاریخ هفتادساله بلشویسم، هیچ کس با ما این گونه صحبت نکرده بود.»

لاریجانى معتقد است که «ترکیب و نفس این پیام داراى نکات بسیار جالب و نو است. امام واقعا یک فرد نوآور به معناى حقیقى کلمه بود. یکى از نکات مهم در این پیام این است که امام در بیش از سیزده موضع به نحو مستقیم یا غیرمستقیم خطر تسلط غرب را گوشزد مى‏کنند. و مدام به گورباچف هشدار مى‏دهند که این مسئله امرى بسیار مهم است که مبادا در دام اغواى غرب و زمینه‏هاى آن گرفتار شود.»

این نکته درستی است که تاثیر پیام امام فوری نبود و هنوز هم این موضوع در روسیه به طور جدی مورد بحث و تحلیل واقع نشده است و همچنان که در فقرات بعدی این نوشته خواهم آورد تاثیرات این نامه به سران اتحاد شوروی امری فوری و فراتر از آنچه در گزارشهای مبلغان پیام آمد قابل مشاهده نبود. اما ناصر نوبری حیرانی سفیر وقت ایران در مسکو در مصاحبه ای از زاویه ای متفاوت نگاه می‌کند و اظهار می‌دارد که این اقدام نشان می‌داد که امام بر اوضاع مسلط بودند و در شرایطی که روابط با غرب تخریب شده بود و تا سالیان سال قابل ترمیم نبود و کسی جرأت نداشت خلاف فتوای امام نظر بدهد، ایشان به شرق پیام دادند و در حالی که مرزهای ایدئولوژیک دو کشور را تعیین کردند،‌ به مرزهای سیاسی نگاهی دیگر داشتند. با این حرکت، ایران، انقلاب اسلامی‌و رهبر آن در سطح جهان ارتقا پیدا کردند. بدین ترتیب در شرایطی که در یک برهه‌ زمانی تضاد با غرب مطرح بود، دعوت روس‌ها به اسلام مطرح شد. بنابر این ایرانی که بعد جنگ و آتش‌بس از نظر جهان غرب و شرق ضعیف شده بود و رو به افول بود دوباره احیا شد.

سه. واکنش‌ها در شوروی و پاسخ گورباچف

طبیعتا به خاطر فضای حاکم بر عرصه فرهنگ و رسانه‌ها در اتحاد شوروی محتوای اصلی پیام در عرصه رسانه‌ای آن زمان کاملاً سانسور شد تا از هر گونه احتمال ایجاد حساسیت جلوگیری شود. البته سفیر وقت جمهوری اسلامی‌ایران در این رابطه می‌گوید که جسته و گریخته پیام را از طریق سفارت پخش و به گوش مردم روسیه رسیده بود و سفارت به هر ترتیبی این پیام را پخش کرده بود، چون پیام در سطح رهبران دو کشور منتشر شده بود و دلیلی برای سانسور آن وجود نداشت. بویژه اینکه روز 20 بهمن هم در تلویزیون مسکو در حدود 4 تا 5 دقیقه عصاره‌ پیام را به گوش مردم روسیه رساندند. اما بر خلاف داخل اتحاد شوروی پیام امام در سطح رسانه‌های غربی بازتاب زیادی پیدا کرد. از نظر نوبری چون قبل از اینکه رسانه‌های ایران خبری در این زمینه منتشر کنند، روس‌ها یک خبر کلی منتشر کردند مبنی بر اینکه پیامی‌از سوی امام خمینی به گورباچف داده شده است.

آنها در خبر خود مضمون پیام امام را حسن هم‌جواری اعلام و تأکید کردند که رهبر شوروی هم از این پیام استقبال کرده است. در واقع بیشتر روی همان جمله‌ آخر پیام مانور دادند و از برقراری دیالوگ بین رهبران دو کشور استقبال کردند. این موضوع در تمام دنیا، به ویژه در کشورهای غربی، خیلی تأثیرگذار بود، چون حساسیتی که بین روابط تهران و واشنگتن وجود دارد، آن زمان در مورد روابط ایران و شوروی هم وجود داشت. به همین دلیل وقتی خبر روس‌ها درباره‌ پیام امام منتشر شد، این پیام مثل بمب ترکید و در دنیا پخش شد. همین که امام خمینی به گورباچف پیام داده برایشان سنگین و دلهره‌آور بود. این سؤال در ذهنشان ایجاد شده بود که چرا امام به گورباچف پیام داده است و مبادا میان دو کشور عادی‌سازی روابط اتفاق بیفتد. وقتی بعد از 24 ساعت محتوای پیام توسط رسانه‌های ما پخش شد، غرب کمی‌نفس راحت کشید، چون متوجه شد که محتوای پیام ایدئولوژیک است. ولی اتفاقاً ما با تکیه بر همان جمله‌ی آخر روابطمان را تقویت کردیم.

ولادیمیر ایوانف استاد دانشگاه دولتی مسکو در این رابطه نکات جالبی را یادآوری کرده است. ایشان می‌گویند: بعد از اینکه آقاى آملى این پیام را به رئیس جمهور شوروى ابلاغ کردند، بعد از چند روز از طرف وزارت خارجه این پیام به دست ما رسید. این طور احساس مى‏شود که حضرت امام مردم شوروى را در نظر داشتند و البته راه دیگرى جز ارسال پیام به رئیس جمهور وقت وجود نداشت تا اظهاراتشان را با مردم شوروى آن وقت در میان بگذارند. امام احساس کردند شوروى در آستانه فروپاشى است. ایشان در پیام خود به گورباچف گفتند که شوروى یک نعمت الهى است که شما نتوانستید خوب نگهدارى کنید. و واقعاً آن طور شد که ایشان فرمودند و دو سال بعد در مدت کوتاهى چنان کشور بزرگى که ابرقدرت هم بود از هم فرو پاشید و تمام زندگى ما وارد مرحله جدیدى شد و ما با این حقیقت روبرو شدیم که باید زندگى‏مان را از نو بسازیم و عادت کهنه را کنار بگذاریم.

این نوع احساسات تا حدودى بیان مى‏کند که چرا در تاریخ کشورمان و در تاریخ روابط شوروى با ایران یک چنین واقعه‏اى به وقوع پیوست. پیش‌بینى امام نسبت به این مسائل و اخطار امام نسبت به آن درست بود. مردم در سالهاى اخیر پى برده‏اند که این راه درستى نیست که فرهنگ خودشان را فراموش کنند و اقداماتى هم از طرف خود مردم به عمل آمده. رجال فرهنگى، نویسندگان و رسانه‏ها اخطار کردند و سعى عمومی‌بر این است تا با غربزدگى و تأثیر فرهنگ بیگانه مبارزه شود. ایشان نکته ای را مطرح می‌کند که جای بحث دارد و می‌گویند که یکى از مشکلاتى که هر کسى پیام امام را به دست مى‏گیرد با آن مواجه مى‏شود این است که پر از فلسفه است و وقتى ترجمه پیام را به دست آقاى گورباچف داده بودند این ترجمه را با عجله تهیّه کرده بودند و شاید بعضى از اصطلاحات را خوب ترجمه نکرده بودند.

این یک طرف قضیه، یک طرف دیگر هم اینکه براى فهمیدن چیزى که شما مى‏فرمایید مقدماتى لازم است که نه تنها عموم مردم بلکه روشنفکران هم که فارغ‏التحصیل دانشگاههاى شوروى هستند در آن زمان آن را نداشتند. الان هم مى‏شود گفت فقط یک قسمت از قضیه را مى‏توانند درک کنند. گورباچف ایران شناس نبود و فکر نمى‏کنم غیر از مطالعات سیاسى و اطلاعات عمومی‌چیزى از فلسفه و روح مردم ایران مى‏دانست. طبیعى است که پیام را درست درک نکرده باشد و حاضر نشده که تیزهوشان شوروى را به قم بفرستد.

اسوتلانا راوندی عضو هیات علمی‌بخش ایران شناسی در موسسه شرق‌شناسی مسکو است، وی می‌گوید که در آن زمان پیام را نشنیده است و در روزنامه‌های آن زمان هم اصلاً منتشر نشده است. نگارنده از استادان دیگری در روسیه نیز مضمون همین سخن را شنیده است. ایشان اظهار می‌دارند که بعد از فروپاشی شوروی این نامه در کتاب « امام خمینی؛ راهی به سوی آزادی: سخنرانی‌ها و مواعظ» منتشر شده است. مؤلف این کتاب خانم «لودمیلا یوگی نوا آودی یوا» عضو اتحادیه بین‌المللی نویسندگان روسیه است و با کمک رایزنی فرهنگی ایران در روسیه در 375 صفحه در انتشارات پالیا میشین در سال 1999 چاپ شده است.

یلنا ویکتورونا دونایوا استاد انستیتو شرق شناسی مسکو نیز نوشته است که صرفا خبر ارسال نامه منتشر شده و اطلاع داده‌اند که مسائل مربوط به روابط دو کشور در این نامه مطرح شده است و حتی در محافل ایران شناسان هم موضوع مطرح نشده است. ایشان می‌نویسد که شاید در پشت درهای بسته این موضوع بررسی شده باشد اما حتی اعضای بالا رتبه حزب کمونیست هم چیزی از محتوای دقیق نامه نشنیده بودند. این موضوع در مورد پاسخ گورباچف هم صدق می‌کند. طرح این نامه از سالهای 1995 به بعد بوده که از طرف ایرانیان در نشست‌های ایرانشناسان روس موضوع مورد بحث قرار گرفته است.

در سال 2011 یکی از پژوهشگران و روزنامه‌نگاران روس مقیم لندن با بررسی برخی اسناد آرشیوی در مسکو اطلاعات جالبی را در مورد نامه امام منتشر کرده است. او می‌نویسد که بر‌اساس برخی این اسناد رونوشت نامه امام از سوی وادیم مدویدف دبیر کمیته سیاسی حزب در دفتر سیاسی حزب کمونیست (پولیت بورو) در ژانویه 1989 چنین ارائه شده است: «نتایج گفت‌وگوها میان گورباچف و هیات اعزامی‌از سوی امام خمینی. در یک پیام شخصی امام از ما خواسته است که کمونیسم را رها کرده و اسلام را برگزینیم.» او در ادامه می‌نویسد که آناتولی چرنیایف مشاور سیاست خارجی گورباچف نیز چنین بر روی آن نوشته است: درباره مبادله نامه‌ها بین امام خمینی و گورباچف؛ گورباچف (قبل از اینکه شروع به سخن کند می‌خندید): او پیشنهاد داده است که ما باید کمونیسم را نابود کنیم!».

بر اساس این رونوشت گورباچف ادامه داده است که: «هر کسی ایران را می‌خواهد. اروپای غربی (به ویژه فرانسه و آلمان) موقعیت خود را در آنجا حفظ کرده است. در ایران بخش زیادی از مردم در جستجوی راهی جدای از بنیادگرایی هستند. آنها منتظر زمان مناسب هستند. آنها دنبال حمایت ما در مقابل فشارهای غرب هستند. پیام (امام) خمینی نشانه بسیار مهمی‌است. پیام فراتر از یک نشانه نوعی علامت سیاسی است که بیایید همکاری کنیم و دنبال فرصتهای جدید باشیم. ما نیاز داریم به امام جواب بدهیم اما نباید خود را درگیر بحث در مورد اسلام کنیم. پیام امام یک دست‌نوشته است. متخصصان ما باید کمک کنند تا جواب را تنظیم کنیم. ما دانشمندان مسلمان قابلی داریم. آنها می‌دانند که در چنین مواردی باید چه کار کنیم. ممکن است ما چند نفر را به ایران بفرستیم؟»

او در ادامه می‌نویسد که گورباچف گفته است که با ارزیابی امام از وضعیت کمونیسم موافق نیست و سپس به دستاوردهای کمونیسم و ارزشهای انسانی سوسیالیسم اشاره کرده و گفته است که این چیزی نیست که از فرهنگ عمومی‌بشر جدا باشد. ما می‌خواهیم همه دستاوردهای تمدن برای استقرار ارزشها و منافع مشترک بشری در جامعه جهانی مورد استفاده قرار گیرد.

دو ماه بعد گورباچف پاسخ رسمی‌خود را توسط «ادوارد شوارد نادزه» وزیر خارجه وقت شوروی، در تهران تسلیم امام‌ خمینی کرد. «ادوارد شوارد نادزه» روز هفتم اسفند 1367 پاسخ گورباچف را در حسینیه جماران به اطلاع امام‌ خمینی رساند. او با این جمله آغاز کرد که «ابتدا می‌خواستم عرض کنم که خود واقعیات تبادل پیام‌‌ها بین رهبران کشور ما یک پدیده منحصر به فرد در روابط فیمابین است. اعتقاد ما بر این است که شرایطی پیش آمده است تا روابط فیمابین دو کشور ما وارد یک مرحله کیفی جدیدی شود برای همکاریها در تمامی‌زمینه‌ها. آقای گورباچف در پیام خود اشاره می‌کنند که پیام جنابعالی خطاب به دبیرکل کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی از مفاهیم فراوان سرشار است.

تمامی‌اعضای هیأت رهبری شوروی متن پیام جنابعالی را مطالعه کردند. شکی نیست که ما در موارد عمده‌ای اتفاق نظر داریم اما مواردی هست که ما اختلاف نظر داریم، اما این مهم نیست. پیام شما ملاحظات عمیق راجع به سرنوشت بشریت دارد. آقای گورباچف عقیده دارند که ما در مهمترین مورد اتفاق نظر داریم یعنی انسانها باید یاور یکدیگر باشند تا بشریت فناپذیری به خود بگیرد. چنانچه انسان‌ها متحد نشوند خطر فاجعه برای بشریت وجود دارد، چون امکانات بالقوه برای به وجود آوردن چنین فاجعه توسط خود انسانها ایجاد شده است.»

وزیر خارجه شوروی در ادامه گفت: آقای گورباچف معتقد است که مبارزه در راه نیل به یک دنیای عاری از سلاح هسته‌ای و آزاد از زور وظیفه تمامی‌ملتهاست و اما راجع به سیاست خارجی اتحاد شوروی، هدف ما تعمیم رجحان ارزشهای مشترک برای تمامی‌ملتها و برتری این ارزشها بر تمامی‌منافع دیگر چه طبقه‌ای و چه ملی است. آقای گورباچف به شما می‌نویسد که حرفهای امام راجع به حسن‌نیت رهبری ایران جهت داشتن روابط حسنه و حسن همجواری با اتحاد شوروی با واکنش خوب از طرف رهبران شوروی مواجه شده است. ما دارای یک مرز بسیار طولانی هستیم همچنین دارای سنن دیرینة مناسبات و روابط فرهنگی بین دو ملت هستیم. ما اساس خوبی داریم برای استمرار مناسبات بر پایه جدید.

یعنی بر پایه اصول احترام متقابل، تساوی حقوق و عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر. گورباچف در پیام خود می‌نویسد که ملت ما نیز انتخاب خود را به عمل آورده و این در سال 1917 بود. در رهگذر ما، هم مشکلات بزرگی بود و هم موفقیت‌های چشمگیری بوده. هم اشتباهات وخیمی‌بوده است و هم نقض حقوق بشر بوده که ما با این اشتباهات خود را اصلاح می‌کنیم و آن را محکوم می‌کنیم. علی‌رغم تمامی‌مشکلات، ما از دستاوردهای خود توانستیم دفاع کنیم چون انتخاب مردم راست بوده است.»

در خاتمه این دیدار امام خمینی فرمودند: «انشاءالله سلامت باشند، ولى به ایشان بگویید که من مى‏خواستم جلوى شما یک فضاى بزرگتر باز کنم.»

[در خاتمه حضرت امام فرمودند:] من مى‏خواستم دریچه‏اى به دنیاى بزرگ، یعنى دنیاى بعد از مرگ که دنیاى جاوید است را براى آقاى گورباچف باز نمایم و محور اصلى پیام من آن بود. امیدوارم بار دیگر ایشان در این زمینه تلاش نمایند». (صحیفه امام؛ ج 21، ص 301)

[حضرت امام از خروج نیروهای شوروی از افغانستان استقبال کردند، و بر حسن همجواری و توسعه مناسبات قوی در ابعاد مختلف در مقابله با شیطنت‌های غرب و خروج نیروهای بیگانه از خلیج‌فارس تأکید و آرزو کردند تا مردم شوروی و ایران همیشه در صلح و آرامش زندگی کنند.[

ادوارد شوارد نادزه آخرین وزیر خارجه اتحاد شوروی و اولین رئیس جمهور گرجستان در خاطرات خود می‌نویسد: سفر من به ایران و دیدار با آیت‌الله خمینی در سال 1989 که در آن زمان، روابط ما با ایران نه گرم و نه سرد بود و در حالی که شوروی در جنگ ایران و عراق، متحد عراق بود. در آن زمان، نیروهای ما در افغانستان بودند. پس از سرنگونی رژیم پهلوی در ایران به مدت هفت سال، ایران هیچ یک از رهبران ارشد شوروی به تهران سفر نکرده بودند. در 25 فوریه من پاسخ کتبی گورباچف را به محضر امام بردم. نامه امام خمینی به گورباچف گفت که شکست کمونیسم آشکار است. او نامه‌ای فلسفی و دینی نوشت. اما نامه گورباچف به مسائل مربوط به روابط دوجانبه، همکاری‌های منطقه‌ای و راه‌هایی برای حل آنها محدود بود. سفر من به ایران از اهمیت زیادی برخوردار بود.

حتی قبل از ورود، سفر من، توجه مطبوعات ایران را جلب کرد. توجه خاصی در رسانه‌ها به جلسه برنامه‌ریزی شده با امام خمینی وجود داشت. سفر من به ایران همچنین از این نقطه نظر که در این دوره غرب، و بویژه ایالات متحده، به ایران فشار سیاسی وارد می‌کردند، مهم بود. من وارد شدم و ایشان بالا نشسته بودند. در ورودی کفش‌ها را مثل مسجد در آورده بودم. حدود 15 دقیقه منتظر ماندم و پاهایم سرد شدند. این برای من کمی ‌ناراحت کننده بود. تصور کنید که یک مرد با لباس مطابق با قوانین و مقررات دیپلماتیک، اما بدون کفش. از همان آغاز، به من گفته شد که من اولین سیاستمدار خارجی هستم که نزد امام می‌روم و پس از انقلاب اسلامی‌تا به امروز هیچ یک از مهمانان خارجی با امام ملاقات نکرده‌اند.

شواردنادزه در ادامه می‌نویسد: گفتم سلام، و به طور خلاصه آنچه گورباچف در پاسخ خود به نامه امام نوشته بود را خواندم و به مدت 15 دقیقه به من گوش دادند. گاهی اوقات به من سر تکان دادند و سپس به تفکر عمیق فرو رفت و گفت: من ناامید شدم. من شنیده بودم که گورباچف آدم اهل فکری است. نامه من در مورد جایگاه انسان در این دنیا و در آخرت بود. من در مورد مشکلات این جهان فکر نمی‌کنم. من در مورد جهان دیگر فکر می‌کنم و در مورد سوال خودم هیچ پاسخی دریافت نکردم. اما در مورد عادی‌سازی روابط، من از آن حمایت می‌کنم.

شوارد نادزه در ادامه مطلب خود از احساس نگرانی از عدم رعایت شأن وزیر خارجه شوروی و نیز ضرورت لغو سایر دیدارهای برنامه‌ریزی شده می‌نویسد که با تماس وزیر خارجه وقت ایران از این فکر منصرف می‌شود. ایشان می‌نویسد که ولایتی گفت: برنامه را از تلویزیون ببینم. و من در تلویزیون ایران دیدم که پیامی‌به شرح زیر خوانده شد: « این یک جلسه تاریخی بود. پس از این دیدار، یک مرحله جدیدی از روابط با اتحاد جماهیر شوروی آغاز خواهد شد. در این جلسه که به مدت یک ساعت به طول انجامید و بی سابقه بود.» و این موضوع موجب خوشحالی من شد. او در ادامه می‌نویسد که آیت‌الله خمینی مرد بزرگی بود و این پیام موجب نوع جدیدی از رابطه بر اساس اصل برابری و البته بعدا در یک رابطه جدید بین ایران و گرجستان اثر گذاشت.

سالها بعد عبدالکریم بی‌آزار شیرازی نقل می‌کند که «من همراه با یک عده‌ای از دوستان در یک سمیناری با علمای مسیحی در گرجستان شرکت کردم؛ در آنجا بنده یک مقاله داشتم و ارائه کردم، بعد از سمینار ما (جمع هیأت ایرانی) یک دیدار و ملاقاتی با ادوارد شوارد نادزه در گرجستان داشتیم. معلوم بود که ایشان آدم بسیار با شخصیت و خیلی خردمند و فهمیده‌ای است. در این دیدار خاطرات دیدارش با امام را برای ما تعریف کرد. ایشان بیان کردند که «برداشت من از امام خمینی این است که ایشان یک ابرمرد تاریخ بود، شخصیت بزرگی بود»

یک نکته جالب درباره نامه امام این است که بند آخر این نامه درباره دعوت به بهبود روابط هم در شوروی و هم خارج از آن بسیار بیش از سایر ابعاد آن مورد توجه واقع شده است. جان پارکر روس شناس برجسته در آمریکا و از دست اندرکاران دولت آمریکا در کتاب رویای پارسی بیشتر بر همین موضوع تاکید کرده و نقش پیام امام را در آغاز دوره جدیدی در روابط دو کشور مورد دقت و امعان نظر قرار داده است. او به نکته دیگری نیز اشاره می‌کند و آن اظهار نگرانی الکساندر یاکولف از مشاوران گورباچف در مورد احتمال تهدید بنیادگرایی دینی در ایران برای شوروی در کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز است. او همچنین به تاکید ولادیمیر گودی منکو در بخش بین‌المللی کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی در زمان تهیه نامه پاسخ گورباچف در مورد ضرورت ژئوپلیتیک معامله با ایران اشاره می‌کند؛ که به خاطر اولویت روابط با غرب در آن دوره خاص زمانی مورد توجه قرار نمی‌گیرد.

چهار. تحلیل‌ها درباره پیام

پیام امام در سالهای بعد مورد تحلیل‌های مختلفی قرار داشته و رسانه‌ها و صاحبنظران گوناگون آن را مورد بحث قرار داده اند. یکی از تعابیر مهم در مورد پیام امام در سالگرد رحلت امام خمینی در 1378 بیان شده، گورباچف طی مصاحبه‌ای با خبرنگار واحد مرکزی خبر در مسکو گفته است: «مخاطب پیام آیت‌الله خمینی از نظر من، همه اعصار در طول تاریخ بود». وی افزود: «زمانی که من این پیام را دریافت کردم احساس کردم که شخصی که این پیام را نوشته بود متفکر و دلسوز برای سرنوشت جهان است. من از مطالعه این پیام استنباط کردم که او کسی است که برای جهان نگران است و مایل است من انقلاب اسلامی‌را بیشتر بشناسم و درک کنم».

گورباچف سپس با تشریح نابسامانی‌های اقتصادی و سیاسی روسیه، تصریح کرد: «اگر ما پیشگویی‌های آیت‌الله خمینی را در آن پیام جدی می‌گرفتیم امروز قطعاً شاهد چنین وضعیتی نبودیم.» گورباچف در مصاحبه خود با خبرنگار واحد مرکزی خبر به روابط روسیه با غرب اشاره و تصریح کرد که «اقتصاد روسیه از همان ابتدا در حال ریزش و سقوط بود و ما در واقع نمی‌توانستیم همگام با غرب عمل کنیم... ما از جنگ سرد صرفنظر کرده و شروع به برقراری روابط با کشورها نمودیم. اما غربی‌ها در این نبرد، پیروز شدند...» (روزنامه جمهوری اسلامی، 11/3/1378 و به نقل از http://www.farsnews.com/ 8510090317). لذا پیام را باید در یک سنت نشانه شناختی دینی نگریست. در صدر اسلام پیامبر اسلام (ص) این سنت را بنا نهادند و دعوت به دین را برای امپراتوریهای زمان با این سنت آغاز کردند.

هفته نامه آلمانی اشپیگل در شماره ۱۶ دی ماه ۱۳۷۰ در این رابطه نوشته است: «پیش بینی آیت الله خمینی(ره) رهبر انقلاب ایران مبنی بر این که طی ۱۰ سال کمونیسم از گیتی رخت بر خواهد بست و اسلام، دین محبت به جنبش پیروزمندانه خود ادامه خواهد داد؛ در کمتر از سه سال تحقق یافت.» به نوشته این نشریه، «نامه امام خمینی(ره) نه تنها به سقوط شوروی بلکه به زوال رویای دیرینه کمونیسم برای تسلط بر جهان منجر شد».

بعدها تحلیل گران و نویسندگانی از کشورهای روسیه و آسیای مرکزی و قفقاز که شرایط و محیط فرهنگی طرف ابلاغ این پیام را بیش از هر کسی درک کرده اند در این رابطه نکات مفیدی را یاد آور شده اند. راویل عین‏الدین، رئیس شوراى مفتیان روسیه و از علمای موثر در این کشور می‌گوید: «امام خمینى نه تنها یک شخصیت معین در تاریخ اسلام بلکه در تاریخ بشریت هستند پیام امام به گورباچف براى همیشه تاریخ ارزش دارد و هنوز براى سیاستمداران و شخصیتهاى علمی‌و فرهنگى مهمترین مطالب را دارا مى‏باشند.»

میخاییل پاپینکو از روسیه نیز معتقد است که ایده امام که بیش از دو دهه پیش ارائه شد، از پشتیبانی دین مسیح نیز برخوردار است. به عنوان مثال، اسقف اعظم کاتولیک پراگ، میلوسلاو ولک گفته که اروپا از صمیم قلب برای آن پرداخت خواهد کرد به خاطر فراموشی احکام مسیحیت دارد هزینه می‌پردازد. امام هشدار داد و استدلال کرد که غرب یک سراب است. این نتیجه گیری توسط آیت‌الله خمینی بیش از دو دهه قبل ارائه شده و رویدادهایی که صورت گرفته است به روشنی آن را اثبات می‌کند.

تیمور عطایف استاد علوم سیاسی در باکو می‌گوید: «متن این نامه یکی از زیباترین اشکال ارائه اسلام در تاریخ معاصر است که گورباچف را به طور جدی به مطالعه اسلام دعوت می‌کند و آن را به عنوان یک روش ممکن برای رهایی همیشگی از شر مسائلی مانند افغانستان، و غیره مطرح می‌نماید».

آلیگ سلطانف از قزاقستان باور دارد که از نامه به خوبی روشن است که آیت‌الله به معنای واقعی کلمه از شیطانهای زمانه متنفر بود. اگر در سال 1989 پیام امام جدی گرفته می‌شد تا به امروز منابع طبیعی روسیه هدر نمی‌رفت. آیت‌الله خمینی به طور مستقیم گورباچف را به اسلام برای پر کردن خلاء ایدئولوژیک اتحاد جماهیر شوروی دعوت کرد. او اشاره می‌کند که مامور اطلاعاتی شوروی در ایران، ژنرال لئونید شبارشین معتقد است که «آیت‌الله خمینی برای اولین بار ایران را به یک دولت واقعا مستقل تبدیل کرده که مسیر خود را می‌رود و هیچ دولت دیگری نه آمریکا و نه روسیه و نه اروپا در آن تاثیری ندارد»

چنین برداشتهایی از شخصیت امام و چنین تعابیری از محتوای آن نامه بر نقش ابلاغی و دعوتی این نامه تاکید دارد که آن را گامی‌بس فراتر از مکتوبات سیاسی زمانه قرار می‌دهد.

این نکته که ادراک سیاستمداران و شخصیت‌های دینی متفاوت است موضوعی است که شاید با ادبیات سیاسی جهان مدن کمتر سازگار است. دولتمرد مدرن معاصر در بند منافع ملی یک دولت است اما مراجع دینی برای خویش رسالتی فرا ملی فراراه می‌نهد و مسئولانه در قبال همه بشریت می‌اندیشد. حسین على ‏اف معاون وقت رئیس جمهور کشور آذربایجان در امور حقوق بشر می‌گوید: «بى‏ شک تأثیر امام، عمیق بود، چون ایشان طورى رفتار می‌کردند که بین گفته‌ها و عمل ایشان تفاوتى احساس نمى‏شد و مردم به ویژه مسلمانان را با واقعیت‌ها آشنا مى‏ساختند. حتى غرب را نیز نسبت به واقعیت‌ها آگاه مى‏کردند، در پیام امام به گورباچف، ایشان تذکرات مهمی‌را در باب مسائل مختلف عنوان نموده‏اند.

مهرالنساء شاعر و ادیب تاجیکستانى نیز بر این باور است: «با پیام امام خمینى به گورباچف، عمق و ژرفاى شخصیت دینى الهى ایشان بر ما پدیدار مى‏شود. این پیام در تاریخ هر دو کشور و در تاریخ جهان معاصر ماندنى است و نقطه عطفى در تاریخ هر دو کشور است. امام خمینى شخصیتى روحانى و عارف بودند. ایشان به جهان هستى نیز در همین راستا می‌نگریستند و تنها چنین دیدگاهى است که انسان معاصر را ملزم به رویکرد دینى و اسلام‏ گرایى مى‏کند. جهان معاصر، شخصیت امام خمینى را در این پیام دریافته است. روح بلند و آسمانى ایشان قابل ستایش است. این پیام در آن دورۀ غفلت، تمام مردم جمهورى‏‌هاى شوروى را تحت تأثیر قرار داد و آنها را دگرگون کرد.

ما هیچ وقت فکر نمى‏کردیم که به این زودى صداى روح‏بخش اذان را از گلدسته‏‌هاى مساجد خود بشنویم و امام خمینى نوید چنین سعادتى بودند.» همچنین بیک عثمانف، امیر معاون صدا و سیماى جمهورى قرقیزستان بر آن است که با پیام امام خمینى به گورباچف ما در حقیقت به عمق شخصیت ایشان پى بردیم و فهمیدیم که امام خمینى شخصیتى سیاسى در ردیف سایر رهبران کشورها نیست. بلکه مقام مذهبى دارد و در میان مردم شخصیتى مقدس است. آن پیام، مهمترین و رساترین صداى انقلاب ایران در میان ملت ما بود.».

اما یک نکته مورد توجه نویسندگان و اندیشمندان منطقه، تاکید بر خصلت فلسفی نامه امام و مبانی انسان شناسانه آن است. عرالى یف ضمیر از قرقیزستان می‌گوید: «از امام خمینى تعجب مى‏کنم که گویا همه‏ این حوادث را در منطقه پیشگویى کرده بودند واین نقطه نظر برایم البته بسیار جالب است که حق با امام خمینى بود، نه با گورباچف. هر کدام ازآن‏ها به مبانى معنوى و فلسفى متکى بودند، گورباچف به مارکس و لنین، امام خمینى به حضرت محمد و قرآن. گورباچف به ایده اولویت ماده متکى بود و امام خمینى به ایده اولویت روح لا‏اله الا الله‏ و محمد رسول‏الله‏. و با وجود این که کمونیستها نمى‏خواهند اذعان کنند، تاریخ یک بار دیگر ثابت کرد: تاریخ پیدایش، جهان الوهیت است.»

سلطانف، رینات معاون کمیته دوماى روسیه بر این اعتقاد است که «امام خمینى استبداد شرق و غرب را محکوم کرد و با آن به ستیزه پرداخت، با توجه به پیام امام به گورباچف مى‏توان گفت همان طورى که همه جهانیان شاهد بودند تمام پیش‌بینى‏‌هاى امام در مورد شوروى به حقیقت پیوست. باید سیاستمداران ایران و روسیه و سایر کشورها، افکار سیاسى امام را به عنوان یک دستورالعمل مهم در معاملات جهانى مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند و از آن براى پیشبرد صلح و برقرارى آرامش و دوستى و ارتقاى فرهنگ بشرى استفاده کنند.»

امام به عنوان یک رهبر مذهبی و یک مرجع دینی از یک سو به تکلیف الهی خود عمل کردند و از سوی دیگر به عنوان یک رهبر سیاسی دیدگاه خود را درباره یک نظام سیاسی که خواسته‌های مردم را به طور سیستماتیک و نهادینه شده و بر اساس ایدئولوژی‌ای که تلاش می‌کرد، واقعیت‌ها را بر اساس مطلوبیت‌های خود، تبیین و تحلیل کند، ارایه کرده بودند. از نگاه الهه کولایی این پیام تاریخی، سرنوشت اتحاد شوروی را به عنوان یک سرنوشت محتوم بر اساس سنت‌های الهی پیش‌بینی کرد. در واقع ایشان بر پایه سنت‌های الهی، هر آنچه را که رو به خداوند ندارند، رو به فنا می‌دانست. اینکه یک زن و یک مرد برای ارسال این پیام انتخاب می‌شوند، بسیار مهم و نمادین است. این برای یک رهبر مذهبی خیلی معنی‌دار بود.

با توجه به مسائل مختلف در کشورهای اسلامی، حضور یک زن و نیز حضور یک روحانی در تیمی‌که این پیام را می‌برد، در جای خود بسیار قابل تامل بود. و در آن شرایط خاص که این پیام ارسال شده، اتحاد شوروی با مشکلات جدی در مسیر اصلاحات مواجه بود طبعا در عالم سیاست پیشگویی خیلی نمی‌تواند جایگاهی داشته باشد ولی روند تحولات در اتحاد شوروی برای بسیاری از صاحبنطران، تناقضات و سوالات جدی مطرح کرده بود که آیا گورباچف خواهد توانست روند تخریب شرایط و تشدید بحران را کنترل بکند یا نه؟ این یک واقعیت است که سقوط چنین ابرقدرتی با این عظمت که ۷۰ سال مزاحم خیلی جدی برای قدرتمندان جهان به حساب می‌آمد، بسیار عجیب بود. شوروی بدون اینکه حتی گلوله‌ای شلیک بشود از بین رفت. این، حادثه عظیمی‌بود.

پیش‌بینی این حادثه عظیم از سوی یک رهبر سیاسی و مذهبی حائز اهمیت است. درباره اتحاد شوروی طبیعی است که در بین همه نظریه‌پردازانی که در آن ایام مطلب می‌نوشتند، دیدگاه‌های متفاوت وجود داشت و طبیعی است که بحث امام هم یک بحث تخصصی کار‌شناسی نمی‌توانست باشد ایشان فقط به عنوان یک رهبر مذهبی و یک رهبر سیاسی، با توجه به تاکیدی که بر نقش مردم داشتند و طبیعتا بر آموزه‌های دینی، رویکرد ضدالهی چنین نظامی‌را رد می‌کردند، شوروی را محتوم به شکست تلقی می‌کردند و از این زاویه به صورت منطقی می‌شد به فروپاشی آن رسید (کولایی؛ 1390: پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران/ 13 دى 1390).

به تعبیری «نامه امام به گورباچف بعد از پایان جنگ، یک کار معجزه‌وار بود و در اصول و مناسبات عادی ما نمی‌گنجد. این، شهودی بود که حضرت امام پیدا کرد و مربوط به خودش بود. یکی از کارهای بسیار جالب امام هم این بود که در تمام مدت عمرش فقط یک هیئت سیاسی تعیین کرد. عصاره کلام امام در این نامه، این بود که مشکل امروز شوروی و دنیا، دوری از خدا و معنویت است و مشکل دوری از معنویت، با روش‌های مادی حل نمی‌شود و مبادا در باغ سبز غربی‌ها، روسیه را در یک فریب جدید فرو برد.

مهدی صفری، سفیر اسبق ایران در روسیه می‏گوید: پس از نامه امام، آقای ساجدی، کارشناس مجری تلویزیون را بردیم ملاقات گورباچف تا با او درباره نامه حضرت امام مصاحبه کند. گورباچف گفت: «ما آن موقع نفهمیدیم امام چه می‌گوید؛ بعدها فهمیدم و پیش خودمان فکر می‌کردیم منظور ایشان آموزش طلاب و دانشجویان دینی است».

امام خمینی در این پیام تلاش کردند تا به گورباچف چند نکته را تفهیم کنند: نخست اینکه برخلاف تصور مارکس و لنین، اسلام و ارزش‌های دینی، پدیده‌هایی ماندگار و روح‌بخش ملت‌ها هستند. دوم اینکه کمونیسم و مکاتب مادی وهم و خیالند و ناپایدار و فروپاشیدنی هستند. و سوم غرب تکیه‌گاه قابل اعتمادی برای حل مشکلات روسیه نیست.

اساسا پیام امام سه محور دارد: محور اول این است که مارکسیسم یک خطر و یک تهدید بزرگى بود و یک ضربه عظیم و یک خسارت بزرگى براى شوروى بود ولى خطر لیبرالیسم غربى یعنى مسلک غرب و سرمایه‏دارى غرب کمتر از آن نیست. محور دوم توجه امام به این است که اگرچه ظواهر و بیانات مسلک غرب که ما اسمش را لیبرالیسم مى‏گذاریم با مارکسیسم تفاوت دارد، لکن اینها یک جوهر مشترک دارند. این هم از ویژگیهاى امام در توجه به ریشه و پایه امور است و آن ریشه مشترک در واقع مادى‏گرایى ماتریالیسم است. محور سوم تاکید امام بر معرفى راه نجات ملتهاست که همان توجه به اسلام است. امام اسلام را یک تفکر زنده مى‏دانست که به درد همه انسانها مى‏خورد و محدود به کشور ما یا کشورهاى خاص یا به زمان خاص نیست. (لاریجانی در سایت: http://library.tebyan.net /71833/5)

ای. ک. پاولوایک شخصیت روسى می‌گوید: «پیام رهبر معنوى ایران در بردارنده نکات مهمی‌است: نخست اینکه قسمت بزرگ پیام مربوط به نقش وراثت معنوى ملتها در جهان کنونى است. باور امام خمینى به رهبر جدید شوروى میخائیل گورباچف همچون انسانى که مى‏تواند اصلاحات بنیادى در کشور را شروع نماید. دوم؛ امیدوارى امام خمینى بر اینکه در اتحاد شوروى مى‏تواند جامعه‏ اى تشکیل شود که در آن ارزش‌هاى معنوى در یک سطح با رفاه مادى قرار خواهد داشت. اما سومین نکته آن است که با داشتن اطلاعات کافى راجع به ترکیب نژادى جمعیت اتحاد شوروى، امام خمینى از میخائیل گورباچف دعوت مى‏کرد که به طور دقیق اسلام را مورد تجزیه و تحلیل و مطالعه قرار دهد.

نادیده گرفتن عامل مذهبى در سیاست داخلى و خارجى چنان که رهبر معنوى اخطار مى‏کرد می‌تواند موجب برانگیختن برخوردهاى جدید نظامی‌بشود. چهارم اینکه امام خمینى خاطر نشان می‌کرد که ایمان مذهبى به اتحاد شوروى کمک مى‏کند یک دولت قوى شود و همچون نمونه آن ایران را یاد می‌کرد که از برکات دین یک دولت غیرقابل شکست براى ابرقدرتها شده است. فقدان ایمان در جامعه‏ شوروى، موجب مشکلات در تمام رشته‏‌هاى زندگى اجتماعى و مقدم به همه در اقتصاد خواهد شد.

و سرانجام اینکه ذکر آثار چه غربى (افلاطون و ارسطو) و چه آثار شرقى (فارابى و ابن سینا و ملاصدرا) و فیلسوف‌هاى شرق و غرب یک بار دیگر معلومات عمیق وى در رشته‏ فلسفه و جهان‏بینى را نشان مى‏دهد. نکات فوق‏ الذکر پیام امام خمینى به میخائیل گورباچف ما را به این نتیجه مى‏رساند: این پیام در حقیقت یک سند ایدئولوژى، فلسفى و کاملاً اخلاقى است. با ارزیابى درست و به موقع این پیام از طرف رهبران سابق اتحاد شوروى بسیارى از حوادثى که اکنون در روسیه صورت مى‏گیرد مى‏توانست نتیجه‏ دیگرى داشته باشد.

پایان سخن

آنچنان که در این نوشته آمد شرایط و بسترهای خاص این پیام که در گذاری تاریخی برای تعیین سرنوشت یک جامعه و انتخاب یک مسیر اهمیت زیادی دارد. نامه امام بر اساس یک سنت ابلاغ پیام الهی بود و سبکی کاملا سنتی و دینی داشت که در اسلام امری برخوردار از یک سنت دیرپاست و بسط این تجربه سنتی در دوران معاصر اساسا برای اثرگذاری بر یکی از مقاطع حساس تاریخ بشری و تحول سیستمی‌بین‌المللی بوده است که بعدها با عناوینی چون پایان تاریخ یا آغاز درگیری‌های تمدنی و فرهنگی یا مفاهمه و تعامل دینی نام می‌گیرد. فروپاشی شوروی و نامه امام خمینی موضوعی است که می‌تواند به فهم ما از رسالت جهانی رهبران دینی و انقلابی در مقاطع حساس تاریخی کمک کرده و چشم‌اندازی جدید مطرح کند.

نگارنده باور دارد که نامه حضرت امام خمینی یک دعوت به شکل سنتی و با زبان و منطق دینی و فلسفی تلقی می‌شود. نامه امام یک دعوت به دین در چارچوب سنت اسلامی‌و با استفاده از ابزار‌های سنتی اعزام نمایندگان و به روش مکاتبه ای مستقیم و خطابه ای به طرف دعوت شونده است. این روش با بهره گیری از استدلال فلسفی، مخاطب را مستعد استدلال عقلی خویش یا عقلای قومش دانسته است تا در دوره گذار و پیچ تاریخی سرنوشت یک ملت راه درست را برگزیند. این نامه در شرایطی ارسال شد که دو سال بعد شوروی فروپاشید و مجادلاتی جدی در عرصه اندیشه‌ای جهان بر مدار مفاهیم «پایان تاریخ» و «برخورد تمدنها» و سپس «گفت‌وگوی تمدن‌ها» در گرفت.

مهمترین مفاهیم مطرح شده در این نامه، چهار مفهوم به هم خوردن معادلات جهان؛ ضرورت باور به خدا در شکل دهی به نظامات جدید؛ دعوت به دین اسلام؛ و احترام به روابط دو کشور بود که در آن زمان این آخرین مفهوم مورد استقبال قرار گرفت و مقدمه ای برای روابط ایران و روسیه در سه دهه بعد بود. به خاطر فضای رسانه ای آن زمان امکان طرح و بحث جدی و فراگیر در مورد آن پیام وجود نداشته و از این رو تا سالهای بعد کمتر مورد توجه محافل دانشگاهی قرار گرفت.

يادداشت:

* دانشیار روابط بین‌الملل دانشگاه تهران، عضو شورای علمی‌ایراس و مدیر گروه مطالعات روسیه در دانشگاه تهران

http://mardomsalari.com/4219/page/8

ش.د9503423

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات