* چرا تمدید قانون تحریمهای «آیسا» از سوی واشنگتن به یک موضوع مهم و اختلافی میان ایران و آمريكا تبدیل شد؟
** دولت آمريكا در خلال توافق هستهای با ایران متعهد شد تحریمهای مربوط به موضوع هستهای را تعلیق یا متوقف کند. بخشهایی از قانون آیسا هم مشمول این تحریمها به حساب میآمد که رئیس جمهوری آمريكا در یک دستورالعمل اجرایی توقف این بخش از تحریمهای مندرج در آیسا را هم در آن قرار داد. این در حالی بود که مسئولان ایرانی با تعیین تحریمهایی که آمريكاییها باید تعلیق میکردند، اعلام کرده بودند که مکانیزمهای داخلی آمريكا و نحوه برداشتن تحریمها موضوعی مربوط به دولت آمريكاست و ارتباطی با ایران ندارد. اوباما هم با صدور دستورالعمل اجرایی که بخشی از قوانین تحریمی آیسا را هم شامل میشد، عملاً اقدام به تعلیق این تحریمها کرد. بنابراین صرف تصویب این قانون مغایرتی با برجام ندارد الا در یک نکته و آن اینکه آنها وعده داده بودند که همه تلاششان را برای جلوگیری از تمدید این قانون انجام دهند حالا باید دید که اوباما به اندازه کافی این تلاش را داشته یا خیر.
* خب چرا اوباما این مصوبه را وتو نکرد؟
** پاسخ وزیر امور خارجه آمريكا این است که آنها کلی تلاش کردهاند که این قانون بدون تغییر یعنی با در نظر گرفتن داشتن حق دستورالعمل اجرایی رئیس جمهوری مبنی بر تعلیق تمدید شود. در حالی که برخی در کنگره به دنبال آن بودند که اختیارات رئیس جمهوری را حذف کرده و تحریمهای جدید را به قانون آیسا اضافه کنند اما موفق نشدند و این قانون با در نظر گرفتن اختیارات رئیس جمهوری آمريكا به تصویب کنگره رسید و حالا از نظر دولت آمريكا، امضای اوباما نقض برجام نخواهد بود. البته این مصوبه بدون امضای اوباما در وقت تعیین شده به قانون تبدیل شد.
برخی از نمایندگان کنگره تهدید کردهاند که بعد از بازگشت از تعطیلات کنگره تلاش خواهند کرد که با حذف اصلاحیههای مربوط به رئیس جمهوری و موارد جدید تحریمی، این قانون را به صورت گستردهتر تصویب کنند اما معلوم نیست که آیا در واقع این اتفاق خواهد افتاد یا نه. در چنین شرایطی اوباما و کری میتوانند در معرض قضاوت عمومی ادعا کنند که اگر این مصوبه را وتو میکردند، به ضرر برجام میبود زیرا در آن صورت نمایندگان کنگره بعداً یک قانون سختتر را تصویب کرده، اختیارات رئیس جمهوری را کاهش، دامنه تحریمها را هم افزایش میدادند و اصلاحیهها را هم حذف میکردند. حرف قانع کنندهای هم میزنند و ما نباید خیلی روی این مسأله حساس شویم.
* پس چرا ایران با این شرایط تمدید آیسا از سوی آمريكا را نقض فاحش برجام تفسیر میکند؟
** زیرا اجرای آن مسأله شده است؛ اگر کری و اوباما همین دستورالعمل را ادامه دهند و اجرا کنند، هیچ ایرادی پیش نمیآید اما اگر ترامپ و پیلرسون (وزیر خارجه پیشنهادی ترامپ) نخواهند که از اختیارات آیسا مبنی بر تعلیق تحریمهای ذکر شده در برجام استفاده کنند، نقض برجام اتفاق میافتد. متأسفانه مباحث مربوط به این موضوع در داخل کشور سیاسی شده است. حالا اگر این اعتراضها در قالب یک طرح هدفمند برای مواجهه با سیاستهای احتمالی تند ترامپ نسبت به ایران و برجام صورت میگیرد، خوب است. اما در صورتی که این موضوع به صورت پراکنده و تنها با هدف تخریب فضای اجرای برجام پیگیری میشود، به نفع ایران نیست. ضمن اینکه ما باید مسیر قانونی شکایت در گروه نظارت ایران و 1+5 بر برجام را هم پیش ببریم نه اینکه خودسرانه عمل کنیم. نکته اصلی اینجاست که باید در مورد برجام و نقض آن هزینه- فایده کرد. یعنی باید سنجید که میارزد که یک طرف به طور یکدفعه زیر همه چیز بزند یا نه.
نباید هر نقضی موجب خروج از برجام شود. نباید فراموش کنیم که برجام، توافقی است که منافع ما در آن تأمین میشود و این منافع صفر یا صد نیست بلکه میزانی از خواستهها در آن تأمین میشود. بنابراین باید با در نظر گرفتن این شاخص و تکیه بر منطق هزینه- فایده، تصمیم بگیریم که در عمل چه کنیم. معتقدم در حال حاضر با توجه به روی کار آمدن ترامپ و تیمی که بر سر کار میآورد، اشتباه محض خواهد بود که ما از برجام عقبنشینی کنیم. باید منتظر ماند و دید او در عمل چه میکند و آیا واقعاً به دستورالعمل اجرایی اوباما برای توقف تحریمهای مربوط به ایران در قانون آیسا پایبند میماند یا نه.
* آیا نقض برجام از سوی یک طرف (آمريكا) و تصمیم ایران به خروج از توافق برای تلافی در برابر این اقدام، خود به خود وضعیت پیچیدهای را با در نظر گرفتن مواضع احتمالی سایر طرفهای برجام که به آن پایبند بودهاند، به وجود نمیآورد؟
** بله دقیقاً. در برجام به عنوان یک توافق بینالمللی، 5 کشور دیگر هم هستند که قطعاً در برابر نقض یک عضو و تلافی یکجانبه عضو دیگر واکنش نشان میدهند. ببینید ما موضوع برجام و نحوه واکنش به آن را باید از یک منظر کلان مورد بررسی قرار دهیم. باید دید که این توافق چه دستاوردهایی برای کشورمان به دنبال داشته است و با بررسی دقیق پیامدهای مثبت آن، رویکرد مواجهه با نقضشکنی یکی از طرفها را مورد توجه قرار دهیم. نباید فراموش کرد که در جریان تنش ایران با قدرتهای بزرگ جهان بر سر موضوع هستهای، از ابتدا یکسری مخالف صد درصد وجود داشته است که هرگز خواهان خاموش شدن آتش این اختلاف نبودهاند. با دستیابی به برجام آنها میگویند که ما یک خاکریز را از دست دادهایم اما نبرد با ایران را که نباختهایم. بنابراین من جزو منتقدان برجام بودم اما به 5 دلیل مهم، خواهان حمایت از آن شدم.
نخست؛ ایران پیش از دستیابی به برجام در یک دوگانهای قرار گرفته بود که یک طرف آن، تسلیم شدن و تحقیر محض بود و در طرف دیگرش جنگ قرار داشت. برجام این بنبست را شکاند و ایران را در شرایط متفاوت قرار داد.
دوم؛ یکی از مهمترین دستاوردهای برجام Desecuritization یا غیرامنیتیسازی ایران در فضای سیاست خارجی بود. یعنی ایران در شرایط کنونی در فضای کنونی منطقه و بینالملل کاملاً در مسیر غیر امنیتی گام برداشته است. پیش از این، کشورهای غربی و به طور مشخص آمريكا قادر شده بودند کشور ما را به صورت موفقی امنیتیسازی کنند. یکی از اصلیترین شاخصهای این امنیتیسازی، تصویب قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد بود. قطعنامههایی بسیار خطرناک برای ایران که میتوانست دستاویزی برای حمله نظامی به ایران و همچنین عاملی برای توسعه و تقویت تحریمهای سخت اقتصادی علیه ایران شود. در سایه چنین بنبست استراتژیک و قطعنامههای رنگارنگ شورای امنیت بود که آمريكاییها به تصویب انواع و اقسام قانون تحریمی علیه ایران پرداختند و موفق شدند که تعداد زیادی از کشورهای جهان را برای همراهی با این تحریمها بدون هیچ توجیه مستدل حقوقی و عقلانی با خود همراه سازند. برجام توانست این زمینهها را از بین ببرد.
سوم؛ سومین دستاورد برجام عادیسازی (Normalization) ایران در عرصه بینالمللی بود. عادیسازی در اینجا به دو معنا تفسیر میشود؛ نخستین معنا این بود که ایران به عنوان یک دولت- ملت غیرعادی در صحنه بینالمللی القا شده بود. یعنی به عنوان بازیگری که مردم آن خواهان نابودی آمريكا و اسرائیل هستند، هولوکاست را انکار میکنند و سقوط برجهای دوقلو را در نیویورک توطئه خود آمريكا میدانند، خشونت را ترویج میکنند، ترسیم شده بودند. اما برجام باعث شد که این تصویر عمومی از ایران تغییر کند. حضور مؤثر آقای روحانی و دیگر اعضای تیم هستهای در صحنه مذاکرات و تعاملات بینالمللی و اعلام دیدگاههای مسالمتآمیز ایران درخصوص رابطه با سایر کشورهای جهان، باعث تغییر آن دیدگاه منفی نسبت به ایران شد و یک تصویر عادی از ایران و مسئولان ایرانی را شکل داد.
معنای دیگر عادیسازی این است که ایران بعد از برجام موفق شد روابط دوجانبه و چندجانبه خود را با دیگر کشورهای جهان و سازمانهای منطقهای و بینالمللی بهبود بخشد. بسیاری از کشورها هیأتهای اقتصادی و سیاسی خود را به ایران اعزام میکنند و از هیأتهای بزرگ تجاری و سیاسی ایرانی میزبانی میکنند. این نشان میدهد که برخلاف سالهای گذشته، شرایط روابط سیاسی، تجاری و اقتصادی ایران با کشورهای مختلف جهان در حال ارتقا است و کشورهای مختلف با آغوش باز از روابط با ایران استقبال میکنند.
چهارم؛ چهارمین دستاورد برجام به مهیا شدن فضا برای بازیگری فعالانهتر ایران در عرصه منطقهای باز میگردد. پیش از برجام عمده توجه و توان دستگاه سیاست خارجی صرف پرونده هستهای میشد. اما اکنون این امکان فراهم شده است که ایران از دوستان خود در منطقه از جمله عراق، سوریه و لبنان حمایت بیشتری به عمل آورده و در وضعیت آشفتگی و ناامنی که در منطقه به وجود آمده است، برخوردهای معقولانهتر و فعالانهتری داشته و درصدد کنترل و مدیریت این وضعیت آشفته باشد.
دستاورد پنجم برجام که مستقیماً در متن آن آمده است، برداشتن تحریمها بود. این نکته تنها دستاوردی است که نه در نتیجه برجام، بلکه مستقیماً بر اثر نص صریح برجام به دست آمده است. نباید فراموش کرد که در دوره تحریمها فروش نفت ایران به سطح بسیار پایینی رسیده بود و صادرات نفت خام کم کم به صفر میرسید. یعنی ایران دیگر نه امکان فروش و صادرات محصولاتش را در بازارهای جهانی و نه امکان واردات بسیاری از کالاها را داشت. واردات، بسیار پرهزینه انجام میشد، از مسیرهای غیرعادی و غیررسمی کالاها را خریداری میکرد که هزینه بسیار زیادی بر کشور وارد میکرد. در دوره پس از برجام امید به میان فروشندگان و خریداران بازگشته است. اگرچه هنوز برخی موانع باقی مانده است تا حل شوند، اما امکان حل آن وجود دارد. در شرایطی که چنین رونقی، هر چند بگوییم ظاهری به وجود آمده است، دیگر نمیتوان گفت که هیچ اتفاقی نیفتاده و شرایط همان شرایط پیش از برجام است.
حال آنکه برجام از منظر جهانی هم دستاوردهای مهمی داشته است؛ نخست اینکه برجام بعد از جنگ سرد، مهمترین دستاورد دیپلماتیک در تاریخ دیپلماسی جهان بوده است. یعنی در حالی که یک اختلاف بزرگ به یک جنگ احتمالی میانجامید، این اختلاف از طریق دیپلماسی حل و فصل شده است. دنیا هم این را یک دستاورد بزرگ میداند. دوم آنکه چند کشور توانستند دور هم جمع شده و یک مسأله مهم را از منظر دیپلماتیک حل کنند و از تولید، اشاعه و خلع سلاح حمایت کنند. جهان نگاه بسیار مثبتی به این دستاورد دارد. اما اینجا متأسفانه به یک موضوع جدال سیاسی داخلی تبدیل شده است. یک دسته بشدت مخالفند.
اینها در حقیقت تحت تأثیر منافع سیاسی که دنبال میکنند با هر آنچه که به دست آمده، مخالفند و به این بهانه که برجام ایران را تحقیر کرده و منافع آن لحاظ نشده است، آن را زیر سؤال میبرند. دستهای هم بدون شرط موافقند و سود ناشی از برداشته شدن تحریمهای اقتصادی را در مقایسه با برنامههای هستهای بیشتر میدانند و در نتیجه از آن حمایت میکنند. گروهی هم جزو منتقدان توافق هستهای به شمار میآیند اما در عین حال با در نظر گرفتن دستاوردهای کلان آن و فضایی که به نفع ایران در عرصه بینالملل به وجود آورده است، از آن حمایت میکنند.
* در چنین شرایطی طرح برخی انتظارات غیرواقع بینانه در زمینه برداشتن تحریمها باعث شده تا دستاوردهای کلان برجام هم عملاً زیر سؤال رود.
** بخشی از علت شکلگیری چنین انتظاراتی متوجه تیم مذاکرهکننده بود و بخشی هم نه. یعنی اگر هر تعداد کارشناس مرتبط با موضوع تحریمها با تیم مذاکرات همراه میشد تا زمانی که برجام عملاً اجرایی نمیشد، امکان پیشبینی دقیق مسائل پیش آمده در رابطه با این موضوع وجود نداشت. زیرا لغو و توقف تحریمها باید به یکباره اتفاق میافتاد. ببینید در حال حاضر گروههایی هستند که نفعشان در رابطه خصمانه با ایران است. کسانی که ساکت نمینشینند و میخواهند آن بنبست استراتژیک را دوباره بازگردانند. این جمع در آمريكا، اروپا، منطقه و حتی ایران فعالند و ما باید حواسمان را جمع کنیم تا کشورهایی که به واسطه حل تنش هستهای به ایران نزدیک شدهاند، دوباره دور نشده و در موضع ضعف قرار نگیرند. اکثریت جهان با برجام موافق و یک اقلیت قدرتمند مخالف بودند که همه تلاششان را برای به بنبست کشاندن اجرای آن انجام میدهند.
خصوصاً که دولت جدید آمريكا سعی میکند پروژه امنیتیسازی ایران را کلید بزند. پس موضوع ما دیگر فقط مسأله برجام نیست مسأله امنیتیسازی کردن ایران است. باید این موضوع را در سطح کلان مورد توجه قرار داد. بازی سطحی و اشتباه در زمین برجام میتواند تأثیر شگرفی در جهان داشته باشد. بیل کلینتون زمانی تلاش کرد تحریمهای زیادی را علیه ایران به اجرا بگذارد اما موفق نشد و اروپاییها اجرا نکردند. اکنون هم بعد از دستیابی به توافق هستهای امکان شکاف در جامعه بینالملل خیلی زیاد است. بعد از انتخاب ترامپ، موگرینی خیلی صریح موضع گرفت و گفت من از جانب 28کشور صحبت میکنم. او پایبندی اروپا به برجام را قویاً اعلام کرد. این حمایت اروپا از ایران خیلی مهم است.
* بعد از تمدید تحریمهای موسوم به آیسا برخی بر شیوه تیم مذاکره کننده خرده گرفتهاند. نظر شما در این باره چیست؟
** مذاکرات هستهای میان ایران و کشورهای 1+5 در دوره دولت یازدهم در حالی به جریان افتاد که روحانی برداشت درستی از مفاهیم و مباحث امنیت ملی داشت و میتوانست رابط خوبی بین مقامات عالی نظام و تیم مذاکره کننده باشد. ترسیم کننده سیاست هستهای کشور اعم از تعیین خطوط قرمز، موضوعات، ارائه دستورالعمل کلی برای مشخص کردن سرفصل و میزان اختیارات تیم مذاکره کننده مقامات عالی نظام هستند که رئیس جمهوری با توجه به تجاربی که در این زمینه داشت، نقش تسهیل کنندهای برای رسیدن به چارچوب نهایی برای حل و فصل موضوع هستهای داشت.
این در حالی است که او در سیاست مذاکرات هستهای هم که گزارهای مربوط به تاکتیکهای اجرایی مذاکرات است، بخوبی ایفای نقش کرد. روحانی با شناختی که از مطالبات اصلی نظام داشت، تلاش کرد تصمیمهایی را در بزنگاههای مهم اتخاذ کند و ریسک آن را متقبل شود. در این میان تیم هستهای با پایبندی به چارچوبی که برایش تعیین شده بود، اقدام به پیگیری و به سرانجام رساندن مذاکره کرد و بر اساس حداقل و حداکثر اختیاراتش این روند را پیش برد. بنابراین این طور نبوده که خودشان به تنهایی تصمیم گیرنده حدود امتیازاتی باشند که ایران در روند مذاکرات هستهای با طرف مقابل ردوبدل کرد.
* اما با وجود این موضعگیری، یک دیدگاه غالب هم ناظر به همسانی و یکسانی منافع اروپا و آمريكاست و در این چارچوب منافع اروپا را ذیل منافع آمريكا تعریف میکند. تا چه اندازه برجام میتواند به واگرایی میان اروپاییها با آمريكا بر سر ایران بینجامد؟ آیا میتوان این طور استدلال کرد که در حال حاضر سیاست اروپا برای گسترش روابط با ایران معلول تلاش آن برای کسب آزادی عمل بیشتر از آمريكا در جهان و خاورمیانه است؟
** رویکرد آتی اروپا در قبال ایران تا حد زیادی به نوع بازی ایران در زمین برجام بازمیگردد. اگر ایران صرفاً با یک نقضشکنی از سوی آمريكا از این توافق خارج شود، اشتباه مرتکب میشود. این در حالی است که طرف مقابل (آمريكا) بازی هوشمندانه و عاقلانهای را در این رابطه به راه انداخته است. بازی شطرنج است نه بوکس. باید دقت کرد که در شرایطی که کنار کشیدن آمريكا از برجام مطرح شده است، مخالفان ایران و برجام و کسانی که بشدت مخالف برجام هم بودند، به ترامپ هشدار میدهند که این کار را نکند. چرا؟ از علاقه به ایران و تغییر دیدگاهشان نیست بلکه از این جهت است که آن شکاف میان اروپا و آمريكا بر سر ایران به وجود نیاید. اگر ما درست بازی کنیم، این قضیه میتواند تبعات مهم برای نظام بینالملل داشته باشد.
* خب در چنین فضایی آمريكا چه آلترناتیوی برای مقابله با ایران به جای پاره کردن برجام در نظر خواهد گرفت؟
** آمريكاییها به جای پاره کردن برجام، سه رویکرد را با هدف تجدید بنبست استراتژیک ایران اتخاذ خواهند کرد. نخستین گام آنها تفسیر موسع و دلخواهانه برجام است. یعنی در روند اجرای برجام سختگیرانه عمل کنند و هر روز با طرح بهانههای واهی در مسیر اجرا و نظارت بر آن مشکل به وجود آورند. دومین اقدام آنها، گذراندن تحریمهای جدید تحت عناوین حقوق بشر، تروریسم، برنامه موشکی و رفتار منطقهای ما است و سومین رویکرد هم تصویب تحریمهای جداگانه ایالتهای آمريكاست. اکنون 32 ایالت آمريكا علیه ایران تحریم وضع کرده است. در شرایط جدید اینها خودشان تحریمها را کم و زیاد میکنند. بنابراین آمريكاییها در شرایط جدید به جای نقض صریح برجام، با شیوه خاصی به کارشکنی علیه آن اقدام میکنند. یعنی چیزی را تصویب نمیکنند که هر کسی در دنیا صریحاً بگوید آمريكا برجام را نقض کرده است.
حواس آنها جمع است و شطرنج بازی میکنند و این بازی برخلاف بوکس، تماشاچی و هورا و هیجان ندارد. لازمه آن سکوت است. بنابراین در چنین حالتی نباید با مواضع شعاری، فضا را متشنج کنند و موقعیتی را به وجود آورند که نتوان آن را مدیریت کرد. در 6ماه اول آغاز به کار ترامپ این کنگره است که اقدامات را علیه ایران شروع میکند زیرا در این مدت ترامپ تنها باید در جریان جزئیات امور و مسائل اجرایی کشور قرار گیرد. بحث من این است که ما باید رویکردهای احتمالی که از سوی واشنگتن نسبت به برجام اتفاق میافتد را پیشبینی کنیم. به عنوان مثال اگر آمريكا اقدامی مغایر برجام انجام داد، ایران هم اعلام کند که فراتر از اقداماتی که تاکنون جهت اجرای برجام انجام داده است، نمیرود. یعنی متناسب با اقدامات آمريكا، همکاری خود را افزایش یا کاهش میدهد.
مثلاً اگر طرف مقابل تقاضای بازدید از یک سایت نظامی ایران را مطرح کرد، اجازه آن داده نشود. یعنی به اندازهای که همکاری کرده، پیش رود و نه بیشتر. در چنین شرایطی ایران در کنار اینکه متعهد به برجام شناخته خواهد شد، بلکه به آمريكا هم نشان میدهد که رفتارهایش هزینه ساز خواهد بود. یعنی ایران باید برنامههایی داشته باشد که اگر در برابر کارشکنیهای آمريكا قرار گیرد، مرتکب رفتاری نشود که تقصیر نقض برجام به گردن آن بیفتد. خاصه آنکه در این مواجهه باید دستاوردهای استراتژیک برجام هم که به آن اشاره داشتم، مورد توجه قرار گیرد و هزینه- فایده شود.
* بنابراین دستور دوگانه رئیسجمهوری به آقای ظریف و صالحی مبنی بر مواجهه فنی و قانونی نقض برجام را میتوان گامی متناسب با این اقدام اخیر آمريكا در نظر گرفت.
** بله؛ دو دستور آقای روحانی حاوی پیغام به دو مخاطب داخلی و خارجی بود. از یک سو به مخاطب داخلی نشان داد که دولت به مسائل مربوط به برجام اشراف دارد و در پیگیری مطالبات ایران جدی است. از سوی دیگر این پیغام هم به مخاطب خارجی ارسال شد که اگر طرفهای مذاکره به تعهداتشان پایبند نباشند، ایران گزینههایی پیش رو دارد که میتواند بر اساس آنها و متناسب با اقدام طرف مقابل عکسالعمل نشان دهد و به سادگی از خواستههای خود دست نخواهد کشید.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/page/6398/10/165191/0
ش.د9503410