(روزنامه ايران ـ 1395/09/16 ـ شماره 6375 ـ صفحه 11)
**
اگر بخواهیم مبدأ و نقطه عزیمت حرکت دانشجویی را
شناسایی کنیم باید به قبل از 16 آذر32
برگردیم. بعد از 1320 و اختناق رضاشاهی که در کشور حاکم بوده است حرکتهایی آرام آرام
در دانشگاهها شروع به فعالیت کردند. جریان دانشجویی از اوایل دهه 20 و تحت تأثیر
تحولات سیاسی آغاز شد و کم کم رشد کرد و بالید. دنبال هویت های خودش بود. از
سال1329 تا 1332 است که فعالیت های سیاسی
در کشور رشد می کنند. جبهه ملی شکل منسجم تری پیدا می کند و حزب توده حالت فعال
تری دارد. جریانات اسلامی احساس نیاز جدی به تشکل یابی دارند. جنبش دانشجویی ایران
مقاطع مختلفی را خصوصاً از مقطع زمانی 1330 تا کنون طی کرده است تا اینکه حالا به جنبش متفاوت تر از آن سالها
رسیدهایم. طی دورههای مختلف نیز این
گفتمان کاراکترها و ویژگیهای خاص خود را داشته است. در جریان ملی شدن صنعت نفت که
احزاب مختلف تاثیرگذار بودند، تاثیر و تاثراتی که احزاب بیرونی روی جنبش دانشجویی
داشتهاند، قابل توجه است.
پس از آن بخش بیرونی جنبش دانشجویی در قالب تشکلها و سازمانهای چریکی در شکل برخورد قهرآلود با نظام بروز پیدا کردند و در ادامه نیز بخش اسلامی آن با بهرهگیری از فرهنگ اسلامی نقش مؤثری در پیروزی و تثبیت انقلاب ایفا کرد. بعد از انقلاب هم جنبش دانشجویی ما شکل کاملاً انقلابی دارد که به طور وضوح آن در جریان تسخیر لانه جاسوسی بروز پیدا کرد. در سال32 شاهد بروز پدیدهای به نام جنبش دانشجویی هستیم. اگر احزاب سیاسی را که نگاه صرفاً سیاسی به فعالیت های دانشجویی داشتند در نظر نگیریم، قبل از این تاریخ بیشتر این حرکت ها دنبال شکل گیری و هویتیابی بود و بیشتر ماهیتی فرهنگی داشت تا سیاسی و بیشتر دنبال معرفت بودند. از سال 1329 که مسائل سیاسی کشور، بحث ملی شدن صنعت نفت، و مسائلی که با آمریکا و انگلیس بود،مطرح شد و اختلافاتی که مصدق با محمدرضا شاه پیدا کرد، جریانات کارگری فعالتر شد.
با این حال اگر بخواهیم از ابتدا درباره جنبش دانشجویی صحبت کنیم این گفتمان از شکلگیری دانشگاه مدرن در ایران پدید آمد .اگر دانشگاه مدرن را دانشگاه تهران بدانیم باید بگویم که حرکت دانشجویی از سال 1314 شروع شده است. نخستین تظاهرات اعتراضی دانشجویان هم همان سال 1314 آغاز شد که به معنای واقعیاش بعداز 1320 شکل گرفت. با این همه این گفتمان از سال 1320 تا 1376 خیلی مطالباتش شبیه به هم بوده است، یعنی 56 سال گفتمان مسلط بر جنبش دانشجویی ما دو گفتمان خیلی مشخص است . اول گفتمان عدالتخواهی است که در طول این سالها داشتند که گرایششان هم به چپ است که این گفتمان تا 76 با دانشگاه همراه بود و دوم آنکه گفتمان دانشگاهیان گفتمان ضد امپریالیسم بود که دانشجو در درون این گفتمان گرایشهای ضدیت با استبداد را هم جستوجو میکرد. این دو گفتمان به طور جدی 50 سال با دانشگاههای ما همراه بود که در دوره ای تحت تأثیر چپ و حزب توده است و در دوره ای هم تحت تأثیر گرایشهای ملی و جبهه ملی . همچنین در انقلاب اسلامی هم این گفتمان عدالتخواهانه ضد امپریالیسم در دانشگاه وجود داشت. در دهه اول انقلاب تحکیم وحدت در دانشگاهها شکل می گیرد که به عنوان گفتمان مسلط در دانشگاهها مطرح می شود و همین تحکیم وحدت بود که بخشی از دانشجویان را بسیج میکند تا از کشور دفاع کنند بعد از پایان جنگ و رحلت امام(ره) همچنان این گفتمان بهعنوان گفتمان مسلط در دانشگاه ها ادامه حیات می دهد .
* گفتمان جنبش دانشجویی از دهه 60 تا دهه 90 تغییرات بسیاری را به دنبال داشته است . اگر بخواهیم از دوره سازندگی این گفتمان را بررسی کنیم اوج مطالبات دانشجویی را شما در چه دورهای می دانید و هم اکنون فضای دانشگاه را به لحاظ تحرکات دانشجویی چگونه ارزیابی می کنید؟
**
در دوره سازندگی جریانات دانشجویی عقبگرد داشتند برای آنکه دولت میخواست روابط
خارجی و مناسبات جهانی را تقویت کند . بخش خصوصی را فعال کرد و به توسعه کشور به
لحاظ اقتصادی توجه داشت . دانشگاه در دور اول سازندگی به این وضعیت اعتراض کرد و
اگر ما مراسم تحکیم را ببینیم و بخوانیم
متوجه می شویم که در آن دوره انتقادات و شعارهای تندی نسبت به عملکرد دولت داشتند.
اما در دوره دوم آقای هاشمی به دلیل اینکه آن گفتمان دانشجویی سرخورده شد و پاسخی
را که جنبش دانشجویی می خواست از دولت ندید دانشگاه به نوعی سرخورده شد و به انزوا
رفت. در حقیقت در دوره دوم هاشمی نوعی سکوت و رخوت برفضای دانشگاه و تحکیم حاکم
شد، با برخی از دانشگاهها که دانشجویانش نسبت به این موضوع اعتراضاتی داشتند
برخوردهایی هم شد. تقریباً در آستانه سال
75 کمکم در درون گفتمان دانشجویی جریانات
فکری مثل آقای سروش ریشه دواند.
در آن سالها ما شاهد یک گفتمان جدید در بدنه دانشگاه بودیم گفتمانی که گرایش آزادی خواهانه داشت و اینکه جنبش دانشجویی تلاش کرد که توسعه عدالتخواهانه اقتصادی را به سمت توسعه سیاسی ببرد. این گفتمان آغاز شد و در آن دوران شاهد بودیم که این گفتمان جدید در ریاست جمهوری دوران اصلاحات هم بسیار تاثیر گذار بود . در آن سالها دانشگاه بر این باور بود که تا وقتی که ما به سمت مردم سالاری نرویم نمیتوانیم عدالت را در جامعه اجرا کنیم. دانشگاه آن زمان درباره خرد جمعی، احزاب پویاتر و گسترده تر ، انجمنهای فعال ، دموکراسی و مردمسالاری حرف می زد و همین مطالبات در جامعه هم فراگیر شد . این گفتمان از گفتمانهای قبلی دانشجویان قبلی متفاوت تر بود و ما بعد از 50 سال شاهد نوعی تغییر در گفتمان دانشجویی شدیم. جنبش دانشجویی در آن سالها شاهد یک تغییر و تحول اساسی شد و تحکیم که گفتمان رایج آن روزها بود خودش به سه جناح شیراز، علامه و تهران تقسیم شد . این گفتمان جدید نوعی انشعاب ناخواسته را در جریان تحکیم به همراه داشت .
دقت کنید که تا اواسط دوره سازندگی جریان دانشگاه ما یک دانشگاه نخبه گرا بود. معمولاً کسانی وارد دانشگاه میشدند که از نخبههای جامعه بودند. اما در اوایل دهه 70 آموزش و رفتن به دانشگاه یک نیاز عمومی شد. توجه کنید که ما در ابتدای انقلاب 170 هزار دانشجو داشتیم که این رقم در نیمه دوم سازندگی به یک میلیون و 700 هزار نفر رسید. در آن دوران دانشگاههای ما وارد عرصه جدیدی شد که فقط نخبهها در آن نقش بازی نکردند بلکه بدنه اجتماع هم در آن این گفتمان نقش دارند. دانشگاه دیگر نیازش سیاسی نبود، بلکه مطالبات دیگری را مطرح کردند و ما آن سالها از یک جنبش دانشجویی سیاسی وارد یک جنبش اجتماعی شدیم. اتفاقی که دومخرداد را رقم زد و دانشجویان درباره آزادی های اجتماعی و مدنی حرف زدند. در زمان اصلاحات ،دانشجو احساس آرامش در دانشگاه می کرد و فضای دانشگاهی گشوده شد . تغییرات بسیار زیادی در سطح آموزش عالی بوجود آمد و بدنه دانشجویی با آن گفتمانی که داشتند مطالباتشان را از دولت درخواست کردند . آن دوره مدیران به این تغییرات اعتقاد داشتند .
ما در دانشگاه با مجموعه عظیمی از تشکلها مواجه شدیم، تشکلهای سیاسی که هر کدام مسیر خودشان را میرفتند، 2500 انجمن صنفی و کانون های پژوهشی شکل گرفت که پویایی ویژه ای به دانشگاهها داده بودند. 4 هزار نشریه دانشجویی در دوره اصلاحات منتشر می شد که در نوع خودش بی نظیر بود. با این حال برخی هم ناراضی از این تغییرات بودند که در نتیجه آن حادثه تلخ کوی دانشگاه رخ داد . شادابی دانشگاه متأسفانه از دیدگاه برخی از افراد در خارج از دانشگاه به رسمیت شناخته نشد. حاصلش برخورد شوک آفرین 18 تیر بود. قضیه 18 تیر یک انتقام بزرگ از دانشجو بود که ما هنوز نفهمیدیم چرا با دانشجویان این برخورد را کردند. گروهی با نهاد دانشگاه یک برخورد حاوی خشم و غضب کردند در نتیجه دکتر معین استعفا داد که با دانشجویان همنوایی داشته باشد،کسی باورش نمیشد که دانشگاه این چنین مورد هجوم قرار بگیرد. همین شوک در دانشگاه موجب شد که گفتمان جدید دانشجویی که همان آزادیخواهی بود از بین برود و ما شاهد عبور عده ای از دانشجویان از دولت اصلاحات بودیم و بخشی از دانشجویان هم رادیکال شدند و بخشی دیگر اما وفادار به اصلاحات ماندند.
* این هم هزینه فعالیت دانشجویی بود، موضوعی که به اعتقاد بسیاری از فعالان دانشگاهی، جنبش دانشجویی را تضعیف کرد؟
** جنبش دانشجویی طی مدت اخیر به دلیل ایفای نقش پیشتازی در تحولات، هزینههای بیشتری را هم نسبت به بخشهای دیگر پرداخته است. هزینههایی که جنبش دانشجویی ظرف سه یا چهار سال گذشته اعم از واقعه کوی دانشگاه، پرداخته، با وجود تکثر و تنوع موجود در این جنبش، عاملی برای تامل بیشتر جنبش دانشجویی شده است. من معتقدم اگر جنبش دانشجویی به تحولات جامعه ما، بخصوص پس از دوم خرداد، به شکل صرفاً سیاسی نگاه کند، طبیعتاً ممکن است دلایلی برای خود بیابد که به افسردگی، در خود فرورفتگی و عدم تحرک آن بینجامد. در حالی که اگر جنبش دانشجویی تحولات جامعه را از زاویه یک جنبش اجتماعی دقیقتر مورد بررسی قرار دهد، در خواهد یافت که تحولات جامعه ما تحولات کمی نیست. اینکه مردم ما بر اساس بحثها، گفتوگوها و دیالوگهایی که در جامعه صورت گرفته و نقش مؤثر آن را هم جنبه دانشجویی داشته، به حقوق اساسی خود توجه کرده است و به عبارتی حقوق اساسی ملت جزو مطالبات مردم ماست؛ اینکه نوع نگاه مردم ما به ارزشها و سنتها متعالیتر شده است؛ اینکه آنها باید با ساز و کارهای تشکلهای مدنی در جامعهای که با مدرنیته روبهروست مطالبات خود را دنبال کنند و در توسعه جامعه سهم داشته باشند؛ اینکه به دنبال توسعه پایدار باشند؛ اینکه جنبش اجتماعی ما بخش دانشگاهی را به عنوان گروههای مرجع مورد توجه خود قرار داده است؛ همه و همه دستاوردهای بزرگی است که جنبش دانشجویی میتواند به اتکای این دستاوردها، در عرصههای اجتماعیتر و فرهنگیتری آنها را تعمیق کند. جنبش دانشجویی باید آسیبهایی که جامعه ما در عرصههای نظری و عملی با آنها روبهرو بوده را به چالش بطلبد و نهایتاً در بخش کارآمدتر کردن جامعه در عرصههای مختلف، اعم از فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی گام بردارد.
* و دوره دولت بهار چگونه بود ؟
** دوره آقای احمدی نژاد صفبندیهای شدیدی در دانشگاه بوجود آمد . دولت اعتقادی به فعالیت دانشجویی نداشت. ورق به سمت حذف استقلال دانشگاه برگشت، اتحادیههای اصلاحطلب منحل شد و در سوی دیگر 4 اتحادیه مجوز فعالیت گرفت . دانشگاهها به حاشیه رانده شدند و استادان از دانشگاه اخراج شدند. دوره آقای احمدی نژاد جنبش دانشجویی سرخورده و منزوی شد و فضای دانشگاه کاملاً امنیتی شد. دانشجویان با کوچکترین اعتراضی ستارهدار می شدند. در این فضا کسی حرف نمی زد و مطالبه ای مطرح نمیشد. در این شرایط دولت یازدهم اداره دانشگاهها را به دست گرفت و دولت آقای روحانی اولین اولویتش نتیجه بخشی در برجام بود و بعد هم میخواست که به مسئله اقتصادی رسیدگی کند. دولت در شرایطی بر سر کار آمد که فاصله طبقاتی بسیار زیاد بود. تورم افسار گسیخته بالای 40 درصد در جامعه وجود داشت. بنابراین بیشترین انرژی دولت آقای روحانی صرف این مسائل می شد. البته در دانشگاه هم آقای روحانی کار را به دانشگاهیان واگذار کرد از وزرایی که برای تصدی وزارت علوم انتخاب شد می توان این موضوع را فهمید. استقلال دانشگاه به دانشگاه برگشت و فضا به طور محسوسی باز شد .
* یعنی دوباره به دوره پویای اصلاحات رسیدیم؟
** نه هنوز با آن فضا دانشگاهها کلی فاصله دارند.
* شما فکر می کنید دولت همصدا و همراه دانشگاه است؟
** کمی همراه است.
* اما بدنه تشکل های دانشجویی طور دیگری فکر می کنند . جریان دانشجویی مطالباتش را تند مطرح می کند و از طرف دیگر دولت پرچم میانه روی را بالا برده است .همین موضوع موجب می شود خیلی نتواند با مطالبات دانشجویان همراه شود . آنها می گویند ما هنوز اتحادیه اصلاحطلب نداریم و مناظرههای اصلاح طلبان لغو می شود.
** بله من هم موافقم . یک بخشاش این است که آقای روحانی به دلیل اولویتهایی که برای خودش قرار داده است خیلی علاقهمند نیست وارد برخی موارد شود. دولت روحانی تصورش این بود اگر بخواهیم در کنار برجام و گشایش اقتصادی دریچه دیگری را باز کنیم ممکن است حتی سیاست ما هم دچار اختلال شود. این تنگنای دولت است. دولت مصلحت اندیشی کرد .البته من معتقدم در برخی مواقع دولت میخواست کارهایی انجام دهد و مطالبات دانشجویان را پاسخ دهد اما عواملی از بیرون از دانشگاه مانع کار او می شدند. با این حال من معتقدم هم اکنون دولت باید توجه اش به آن بخشی باشد که صدایش در نمی آید ومنزوی هستند این بخش جزو ضایعات دانشگاه است وقتی جامعه آن نشاط لازم را ندارد، وقتی به صحنه نمیآید ، وقتی صدایی بلند نمیشود باید نگران شویم.
* یعنی هنوز بدنه دانشگاه فعال نیست؟
** بله نتوانست. یک بخشی هم دستش بسته بود و البته یک بخشی هم به خاطر شرایط جامعه و اولویت های دولت بود. نگاه کنید آقای روحانی ، دکتر فرجی دانا را به دانشگاه فرستاد اما در برابرش موضعگیری کردند .همینطور دکتر دانش و دکتر میلی منفرد رأی نیاوردند. اینها یعنی آقای روحانی صدای دانشگاه را شنید اما نگذاشتند که به آن پاسخ دهد .
* اما بدنه دانشجویی می گوید دولت میتوانست وزیری را به همراه دانشگاه داشته باشد که خودش هم کمی مطالبه گر باشد؟
** وزیر کنونی را همه به لحاظ علمی و اخلاقی می شناسند ، اما وقتی کنارش مینشینید و درد دل میکنید انگار خیلی دلش تغییر نمیخواهد و البته خیلی هم نمیخواست وزیر شود. آقای فرهادی بارها اعلام کرده اند که سابق بر اینکه وزیر بود کلی اختیار داشت اما حالا این اختیارات را ندارد. رئیس دانشگاه را با صدجور فشار بیرونی انتخاب میکند. شما نگاه کنید به اتحادیه اصلاح طلبها؛ هنوز مجوز نداده اند. این نشان میدهد که چقدر نگاه سخت و خشن روی فعالیت دانشگاهی وجود دارد . البته این را هم قبول دارم که باید به مطالبات دانشگاه پاسخ داد ، دانشجویان از دولت قبل آسیب دیده بودند و هزینههای بسیاری پرداختند آنها مایل بودند در دولت تدبیر یک گشایش مدنی داشته باشند که نداشتند.
* آیا این موضوع موجب سرخوردگی دانشجویان نشد؟
** نمیگویم سرخوردهاند، بخشی از دانشجویان قدرت تحلیل این را دارند که ببینند میراث گذشته وزارت علوم و دانشگاهها برای دولت یازدهم چه بود. الان هم به نسبت گذشته هم فضا و هم مدیریت دانشگاه خیلی متفاوت شده است.
* خیلی ها می گویند همین موضوع موجب شده تا بدنه دانشگاه با او همراه نباشد؟
** خیر من این اعتقاد را ندارم . معتقدم هنوز دانشجویان همراه دولت هستند و می دانند که آقای روحانی آدم تغییر و تحول است و اگر بخواهد انتخاب کند اصلاً نمی توان این دولت را با دولت قبل مقایسه کرد.
* با این حال به نظر می رسد دانشجویان نقش خودشان را از حیث مطالبه گری از دست داده اند. دیگر از آن حرف های تند و تیز دانشجو خبری نیست و شاید هم نقش دانشجویان به شبکه های مجازی سپرده شده است.
** دانشگاه در ایران از ابتدای تأسیس تاکنون نبض دفاع از عدالت و آزادی بوده است و البته باید بپذیریم که نقش دانشگاه نسبت به قبل خیلی تغییر کرده است.دانشگاه از آن نقش پیشرو بودن خارج شده و در این میان دانشگاه رقبای جدید هم دارد. الان نوعی فراگیری خاص بر جوانان حاکم شده است که بخشی از نیازها را شبکههای اجتماعی پاسخ میدهد . به نظر من جنبش دانشجویی در حال سپری کردن یک دوره انتقال هویت جدید است و سکوتش هم به خاطر همین گذار است.
* شما در ریشه یابی انفعال فعلی دانشجویان سهم سرخوردگی دانشجویان را چقدر میبینید ؟ سهم کندی جریان روشنفکری را چقدر ارزیابی میکنید و یا بی اعتنایی مدیریت دانشگاه؟
** قطعاً روشنفکری ما مؤثر است .چون جنبش دانشجویی یک جنبش مولد نبوده است و در جریان این جنبش روشنفکری بسیار مهم است. در واقع هم اکنون جنبش دانشجویی دچارنوعی خلأ معرفتی شده است. پشتوانه معرفتی عمیق ندارد. بنابراین فکر میکنم جریان روشنفکری برج عاجی است برای تحرک دانشجویی . هم اکنون جریان روشنفکری هم به خاطر مشکلاتی که قبلاً اشاره کردم سکوت کرده است .
* آقای روحانی شعار اصلی اش در دانشگاه این بود که فرهنگ امنیتی را تبدیل به امنیت فرهنگی کند چقدر توانست در این بخش موفق عمل کند؟
** معتقدم که در دو بخش مدیریت فرهنگی و دانشجویی وزارت علوم و بهداشت به این امر که فرهنگ امنیتی را از سر دانشجو دور کنند، اعتقاد وجود دارد اما برای تحقق این با مشکلات جدی روبرو است . آنچه تحقق پیدا کرده اینکه تا حدودی فضای امنیتی از دانشگاه رخت بربسته است اما هنوز به فضای امنیت فرهنگی نرسیده ایم و تا آنجا خیلی فاصله داریم.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/page/6375/11/161378/0
ش.د9502657