تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۳:۰۷  ، 
کد خبر : ۲۹۸۹۸۷
نگاهی به زمینه‌های شکل‌گیری و پیروزی انقلاب اسلامی

3 دهه توفانی

اشاره: انقلاب اسلامی ایران اگرچه امروز به 12 بهمن تا 22 بهمن معروف است و پاسداشت آن صورت می‌گیرد اما زمینه‌های شکل‌گیری و وقوع آن بیش از 2 دهه را شامل می‌شود که در این نوشته سعی می‌شود به بخشی از این تاریخ پرداخته شود.
پایگاه بصیرت / میکائیل دیانی

(روزنامه وطن امروز – 1395/11/10 – شماره 2086 – صفحه 12)

شکست ملی شدن صنعت نفت

پس از انقلاب مشروطه که با تلاش غرب‌زده‌ها به انحراف کشیده شد و به‌جای روی کار آوردن نظر و رأی مردم، استبداد رضاخانی را مستقر کرد، بسیاری از تلاش‌ها برای آزادی و استقلال ناکام ماند. از طرف دیگر جریان غرب‌زده با منطق آتاتورکی تلاش کرد بن‌مایه‌های دینی کشور را نیز از بین ببرد و بی‌بندوباری را در جامعه رواج دهد. این مسیر با روی کارآمدن پهلوی دوم نیز تقویت شد اما با این تفاوت که محمدرضا، شاهی جوان بود که به نسبت رضاخان ناتوانی در فرماندهی نیز در او وجود داشت و شرایط برای شروع مجدد یک نهضت فراهم شد. نهضتی که به ملی شدن صنعت نفت انجامید، اسفند ماه 1329 به ثمر نشست و مسیر اتحاد ملت کار را به جایی رساند که شاه را تقریبا بی‌اختیار کرده بود اما باز هم گرایش و اعتماد به آمریکا باعث شد نهضت زمین بخورد و کودتای 28 مرداد 32 شاه ناتوان را با اخلاقی مستبدانه بازگرداند.

این اتفاق تبعات بسیاری در فضای عمومی کشور و بین نیروهای انقلاب به صورت اخص داشت که مهم‌ترین آن برخوردهای امنیتی با نیروهای انقلابی و سرخوردگی گسترده در جامعه مبارز ایرانی بود. در این شرایط آیت‌الله‌العظمی بروجردی مرجع عام ایران به‌جای ادامه مسیر انقلابی نهضت ترجیح داد به پرورش نسلی انقلابی در حوزه بپردازد تا بعد از چندین سال نهضت با پشتوانه به صحنه‌ آید. پس از رحلت آیت‌الله بروجردی در فروردین 1340، امام خمینی برای آنکه مبادا موضوع مرجعیت‌شان پس از آیت‌الله بروجردی مطرح شود در تشییع جنازه ایشان هم شرکت نکردند اما نامه‌های گسترده علما مبنی بر مرجعیت امام در سال‌های 40 و 41 ایشان را پیشگام حوزه علمیه و البته پیشرو نهضت قرار داد.

تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی

اولین حرکت امام در نهضت انقلاب اسلامی که بازتاب‌های گسترده‌ای داشت، اعتراض به تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی بود. به موجب لایحه انجمن‏‌های ایالتی و ولایتی که 16 مهر 41 به تصویب هیات دولت رسید، شرط اسلام و سوگند به قرآن از شرایط انتخاب‌شوندگان حذف شده بود و به زنان حق رأی داده می‏‌شد. هدف از تصویب این لایحه آزادی زنان نبود بلکه توطئه آمریکا و اسرائیل برای از بین بردن عفت عمومی و ترویج فساد بود. با آگاه شدن علما از این مصوبه، مخالفت‌‏های صریحی از جانب آنان بویژه حضرت امام خمینی(ره) اعلام شد و خواهان الغای سریع این مصوبه شدند.

پس از جلسه‌ای مشورتی، مراجع عظام قم طی تلگراف‌هایی اعتراض خود را نسبت به لایحه مزبور ابراز داشتند اما اسدالله علم به آنها پاسخی نگفت. یکبار نیز علم در نطقی رادیویی تهدید کرد هر گونه اخلالگری را بشدت سرکوب خواهد کرد اما سرانجام زیر فشار علما و مردم اسدالله علم مجبور به شکستن سکوت شد. علم در تلگرافی خصوصی گفت: شرایط اسلامی بودن انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان همان نظر علمای اسلام است اما در این زمینه باید به حقوق اقلیت‌های مذهبی نیز توجه داشت.

امام خمینی(ره) با تاکید بر اینکه این لایحه با یک تلگراف خصوصی ابطال نمی‌شود، خواستار ادامه تلاش روحانیان تا الغای کامل آن به صورت علنی شدند. رژیم ابتدا قصد مقاومت برابر جریان‏‌های مخالف را داشت اما زمانی که استواری روحانیت و مردم را دید و علائم قیام عمومی را مشاهده کرد، دهم آذر همان سال، با تصویب هیأت دولت اعلام کرد تصویب‏‌نامه 1341/7/16 قابل اجرا نیست.

رژیم پهلوی و در رأس آن محمدرضا در جهت خواست‌های استعمارگرانه آمریکا و همچنین تغییر فکر مردم ایران دستورالعمل دیکته شده استکبار را که در کشوهای دیگر به اجرا درآمده بود به عنوان انقلاب سفید (لوایح ششگانه شاه) به مردم ایران عرضه کرد و آن را به رفراندم گذاشت که با تحریم رفراندم از طرف امام خمینی، بازار تهران تعطیل شد و مردم در اطراف بازار اجتماع کردند و تظاهرات بزرگی در مسیر میدان توپخانه، سرچشمه و بهارستان برگزار شد و گروهی به منزل آیت‌الله خوانساری و آیت‌الله بهبهانی رفتند.

پس از برگزاری رفراندوم قلابی شاه در ششم بهمن 41 و در شرایطی که رسانه‏‌های داخلی و خارجی یکصدا شاه و انقلاب سفید او را می‌‏ستودند، نغمه‏‌های مخالفت با این همه‌پرسی از گوشه و کنار و در رأس آنها از جانب امام خمینی بلند شد. حضرت امام طی نشست هفتگی با مراجع و علمای قم، خواهان در پیش گرفتن سیاست مشترک علیه رژیم شده و پیشنهاد دادند در اعتراض به اعمال رژیم، نوروز 42 عزای عمومی اعلام شود. این پیشنهاد با استقبال وسیع شخصیت‏‌های حوزوی مواجه شد و آنان نیز ضمن حمایت از امام، عید نوروز را عزای ملی اعلام کردند. پس از این حرکت، شاه در اقدامی وقیحانه با روحانیت اعلام جنگ و مخالفان را به مرگ تهدید کرد. این عمل محمدرضا پهلوی عکس‌العمل شدید حضرت امام را به دنبال آورد و ایشان طی سخنانی در 29 اسفند 1341 در جمع روحانیان، طلاب و مردم قم به افشاگری علیه رژیم پرداخته و بر موضع خود مبنی بر اعلام عزای عمومی در نوروز 42 پافشاری کردند.

به دنبال تحریم نوروز، در برخی مساجد و حسینیه‏‌ها و منازل علما و در رأس آن بیت حضرت امام، مجالس عزا برپا شد. این عمل باعث زیر سوال بردن برنامه‏‌های شاه شد و خشم حکومت را برانگیخت. از این‌رو رژیم به این نتیجه رسید که باید با حرکتی قهرآمیز، زهر چشمی به نیروهای مذهبی نشان دهد تا به خیال خود آنان را سر جای‌شان بنشاند. این فرصت دوم فروردین 42 نصیب مزدوران شاه شد و آنان طی یورش به مدرسه فیضیه، درصدد به اصطلاح سرکوب حوزه علمیه قم و روحانیان برآمدند. این عمل، وقایع مهمی را در پی داشت که مهم‌ترین آنها، عکس‌العمل شدید امام طی سخنرانی عاشورای 1342 ه.ش، دستگیری ایشان و وقوع قیام خونین پانزدهم خرداد 42 است.

یکی از حاضران آن سخنرانی اینگونه می‌گوید: «عصر عاشورا بود. سیزدهم خرداد 42 و مدرسه فیضیه هنوز سیاهپوش شهیدانی که روز دوم فروردین در حمله ماموران نظامی به مدرسه کشته شده‌ بودند. پیش‌تر این خبر در شهر پیچیده بود که به مناسبت روز عاشورا «آقای خمینی» در فیضیه سخنرانی می‌کند اما همه می‌دانستند ساواک هرگز نخواهد گذاشت. ساعت هنوز 5 نشده بود که فریاد «خمینی، خمینی» خیلی‌ها را به خیابان کشاند. وعده‌ها و تهدیدهای ساواک بی‌ثمر مانده‌ بود و امام در حلقه جمعیت به سوی مدرسه می‌آمد تا برای مردم حرف‌هایی بزند که بنا بود تاریخ و زندگی‌شان را برای همیشه تغییر دهد. او در سخنرانی شاه را که آن وقت «سایه خدا بر زمین» بود مورد سوال، سرزنش و انتقاد قرار داد و در حضور ده‌ها هزار تن، او را «مرتجع سیاه» و «بدبخت بیچاره» خواند و با مردم بی‌پرده و صریح سخن گفت: «... امروز به من خبر دادند عده‌ای از وعاظ و خطبای تهران را برده‌اند سازمان امنیت و تهدید کرده‌اند که از 3 موضوع حرف نزنند:

1- از شاه بدگویی نکنند.

2- به اسرائیل حمله نکنند.

3- نگویند اسلام در خطر است و دیگر هر چه بگویند، آزادند.

تمام گرفتاری‌ها و اختلاف‌های ما در همین 3 موضوع نهفته است. اگر از این سه موضوع بگذریم دیگر اختلافی نداریم و باید دید که اگر ما نگوییم اسلام در خطر است، آیا اسلام در خطر نیست؟ اگر ما نگوییم شاه چنین و چنان است آیا آنطور نیست؟ اگر ما نگوییم اسرائیل برای اسلام و مسلمین خطرناک است، آیا خطرناک نیست؟ و اصولاً چه ارتباطی بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت می‌گوید از شاه صحبت نکنید از اسرائیل نیز صحبت نکنید؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه اسرائیلی است؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه یهودی است؟ آقای شاه! اینها می‌خواهند تو را یهودی معرفی کنند که من بگویم کافری تا از ایران بیرونت کنند و به تکلیف تو برسند.» این سخنرانی به زبان مردم و بسیار ساده و تاثیرگذار ایراد شد. هاله جبروت ظل الهی گرداگرد شاه ترک خورد و طلسم وحشت دستگاه مخوف ساواک و نام شاه شکست.

به نظر اغلب تاریخ نگاران ایران آن سخنرانی نقطه عطف تاریخ معاصر و حرکتی پهلوانانه و شجاعانه مقابل ستم حکومتی قدرتمند بود که در نهایت، بعدها به سقوط سلطنت در ایران انجامید اما شاه دلگرم به پشتیبانی قدرت‌های خارجی به جای تامل و اصلاح، به خشونت و سرکوب متوسل شد و دستور بازداشت امام خمینی را صادر کرد. عزاداری عاشورا در روزهای سیزدهم و چهاردهم خرداد در تهران و قم در آن سال رنگ و بوی سیاسی داشت. نوار سخنرانی حضرت امام تکثیر می‌شد و دست به دست می‌چرخید و حرفش سر زبان‌ها بود».

این سخنرانی باعث شد امام دستگیر شود و به موجب آن قیام خونین 15 خرداد رقم بخورد. امام تا مردادماه دستگیر بود و تا فروردین 43 نیز حصر خانگی شد اما بعد از آزادی دیگر نه تنها مرجع شیعیان جهان بود بلکه رهبر مبارزه انقلابی علیه استبداد و استکبار نیز لقب گرفته بود.

تصویب کاپیتولاسیون برای آمریکایی‌ها

مطرح شدن شبانه، غیررسمی و خلاف قانون کاپیتولاسیون برای آمریکایی‌ها در تیرماه 43 توسط حسنعلی منصور در جلسه‌ای فوق‌العاده و محرمانه تا مدت‌ها مسکوت مانده بود. نکته قابل توجه اینکه حسنعلی منصور نیز با تحریف حقایق سعی در بی‌اهمیت جلوه دادن این لایحه داشت اما در نهایت روز سه‌شنبه 21/7/1343 مجلس شورای ملی بررسی لایحه مزبور را آغاز کرد. سرانجام رأی‌گیری ساعت 5 بعدازظهر انجام و از 136 نماینده حاضر در جلسه، لایحه مذکور با 74 رأی موافق در مقابل 61 رأی مخالف به تصویب رسید اما بعد از مطلع شدن نخبگان جامعه اولین نفری که اعتراضی علنی به این لایحه کرد، امام خمینی بود.

بدون شک موضع‌گیری امام خمینی برابر کاپیتولاسیون و در پی آن تبعید ایشان، نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران است. رژیم شاهنشاهی که از سخنرانی‌ها و افشاگری‌های معظم‌له می‌هراسید، نماینده‌ای به شهرستان قم اعزام کرد و این پیام را برای امام فرستاد: «... آمریکا به منظور کسب وجهه در میان مردم ایران با تمام قدرت فعالیت می‌کند، پول می‌ریزد و از نظر قدرت در موقعیتی است که هرگونه حمله به آن، به مراتب خطرناک‌تر از حمله به شخص اول مملکت است. آیت‌الله خمینی اگر بنا دارند نطقی ایراد کنند باید خیلی مواظب باشند که به دولت آمریکا برخوردی نداشته باشد که خیلی خطرناک است و با عکس‌العمل تند و شدید آنان مواجه خواهد شد، دیگر هرچه بگویند حتی حمله به شاه چندان مهم نیست».

به رغم پیام مؤکدی که برای امام خمینی(ره) ارسال شد ایشان نطقی تاریخی در چهارم آبان 43 ایراد کردند که به بخشی از آن می‌پردازیم: «اگر یک خادم آمریکایی، اگر یک آشپز آمریکایی، مرجع تقلید شما را وسط بازار ترور کند... دادگاه‌های ایران حق محاکمه ندارند... اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست خواهد شد...».

این افشاگری‌ها و سخنرانی‌ها باعث شد رژیم پهلوی که از آمریکا و ایادی آن دستور می‌گرفت امام را از ایران تبعید کند. اعتراض امام به کاپیتولاسیون البته یک اتفاق راهبردی نیز در جبهه معترضان و مخالفان شاه رقم زد و آن اینکه هر کس با هر مسلک و مرام از موتلفه تا توده را به واسطه ضداستکباری بودن موضع امام متحد کرد.

سال‌های 43 تا 56؛ کادرسازی برای انقلاب

نهضت امام در سال 43 با یک شعار عمیق و دقیق ادامه پیدا کرد، همان جمله‌ای که امام به افسر ساواکی هنگام دستگیری‌شان گفته بود: «یاران من در گهواره‌ها هستند». شاید آن روز این جمله برای آن افسر خنده‌دار بود اما در حقیقت سال‌های 43 تا 56 دوران کادرسازی برای انقلاب اسلامی بود، نسل پرورش‌یافته مکتب خمینی که از خطر نمی‌هراسد، حاضر است برای انقلاب هزینه دهد و طی این سال‌ها با آرمان امام اخت شده است. نسل انقلاب 43 به همراه این نوجوانان که در این سال‌های مبارزه در لایه زیرین جامعه با بیانیه‌ها، سخنرانی‌ها و نوارهای امام انقلاب را زیرسازی کرده بودند، منتظر جرقه بودند و این جرقه دی ماه 56 خورد و سرعت انقلاب شدت گرفت.

مقاله علیه امام، قیام 19 دی

17 دی 56 مقاله ایران و استعمار سرخ و سیاه شاه با امضای مستعار «احمد رشیدی‌مطلق» در صفحه سوم روزنامه اطلاعات به چاپ رسید. این مقاله از مخالفان انقلاب شاه و ملت به عنوان مرتجع و عامل استعمار یاد کرده و امام خمینی را به طور خاص مورد حمله و اهانت قرار داده بود. این مقاله امام را مسبب بلوای پانزدهم خرداد، بیگانه و غیرایرانی و روحانی آشوب‌طلبی که به خاطر شاعر بودن از سوی علما و مراجع بزرگ مورد قبول نبوده ‌است، دانسته و دلیل مخالفت ایشان با قوانین اصلاحات ارضی را همکاری با زمین‌داران و مالکان بزرگ عنوان کرده ‌بود. این مقاله که به دستور شاه و با نظر و بازنویسی نهایی وی آماده‌ شده ‌بود، نوشته شده بر کاغذهایی با آرم دربار شاهنشاهی توسط داریوش همایون وزیر اطلاعات و جهانگردی وقت به روزنامه اطلاعات داده‌‌ شد. قرار این بود که این مقاله ابتدا در روزنامه اطلاعات چاپ شود و پس از چند روز، روزنامه‌های کیهان، آیندگان و رستاخیز نیز با متن‌هایی متفاوت همین مضمون را تکرار کنند تا جو برای حمله نهایی رژیم که در اوج قدرت بود به مخالفان مذهبی‌اش، آماده شود.

چاپ این مقاله که در نگاه اول چندان هم چشمگیر نبود، ابتدا در قم مخالفت‌هایی را برانگیخت. عصر همان‌روز هنگامی که کامیون حامل روزنامه برای قم و اصفهان از دروازه شهر وارد شد، مردم به آن هجوم بردند- قبلاً خبر چاپ چنین مقاله‌ای از تهران رسیده ‌بود - و روزنامه‌ها را به آتش کشیدند. ماموران با مردم خشمگین درگیر شدند و دامنه آشوب تا میدان چهارمردان و مقابل صحن حضرت معصومه کشیده‌ شد. همه جا تکه‌های سوخته روزنامه‌ به چشم می‌خورد. با فرارسیدن شب، تب و تاب شهر کم شد اما شاگردان و نزدیکان امام که خارج از زندان به سر می‌بردند، در تکاپو بودند تا با جلب موافقت علمای بزرگ شهر، کلاس‌های درس را تعطیل اعلام کنند.

معینی، رئیس ساواک قم، شبانه به تهران خبر داد که اوضاع غیرعادی است و دستور گرفت با تمام توان آماده سرکوب هر حرکتی از سوی مخالفان باشد. صبح با تعطیل شدن حوزه‌های علمیه، کلاس‌های درس و نماز جماعت در شهر قم، مردم در مدرسه خان جمع شدند و از آنجا به سوی منزل آیت‌الله حسین نوری‌همدانی، راهپیمایی آرامی انجام دادند. بعد از شنیدن سخنرانی در منزل ایشان، به سمت خانه میرزا محمد باقر سلطانی حرکت کردند و از آنجا به سوی خانه مراجع دیگر رفتند. در هر خانه آنقدر می‌ماندند تا تاییدی بر حرکت خود و اعتراض به چاپ مقاله توهین‌آمیز روزنامه اطلاعات به دست آورند.

با گذشت زمان، جمعیت بیشتر و بیشتر می‌شد. پلیس سعی در پراکنده کردن مردم داشت اما این اقدام نیز مثل تهدید‌ها و تیرهای هوایی، بی‌فایده بود. مردم با سنگ و چوب به خودروهای نظامی حمله کردند. نمایندگی روزنامه اطلاعات به آتش کشیده‌ شد. تابلوی حزب رستاخیز و شیشه‌های بانک شکست و تیراندازی آغاز شد. خیابان چهارمردان قم به خون کشیده ‌شد. دست‌کم 6 نفر به شهادت رسیده و ده‌ها تن مجروح شدند. ساعت‌ها طول کشید تا پلیس و نیر‌وهای امنیتی موفق به سرکوب تظاهرات شدند. بعد از پراکنده شدن مردم، ساواک در جست‌وجوی خانه‌به‌خانه، عده زیادی را دستگیر کرد. تعدادی از رهبران شورش شبانه از قم تبعید شدند. حضرت‌ امام خمینی به مناسبت وقایع 19 دی‌ماه قم و مشهد پیامی فرستادند. در بخشی از این پیام آمده ‌بود: «جنایات 29 محرم/ 19 دی ماه امسال نقطه عطفی است در جنایات شاهانه. رحمت خداوند بر مقتولین 15 خرداد و 19 دی امسال. محرم چه ماه مصیبت‌زا و چه ماه کوبنده و سازنده‌ای است. محرم ماه نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیای خداست که با قیام خود در مقابل طاغوت تعلیم سازندگی و کوبندگی به بشر داد».

نهضت چهلم به چهلم

‌پس از قیام 19 دی در چهلم این فاجعه، مردم نقاط مختلف ایران خود را آماده برگزاری مراسم می‌کردند. در شهر تبریز نیز قرار بود مردم در مسجد قزللی (میرزا آقایوسف مجتهد) تجمع کنند. دعوت از سوی آیت‌الله قاضی‌طباطبایی و برخی دیگر از علمای تبریز صورت گرفته بود. بر اساس اسناد منتشر شده از آن روز‌ در بیست و نهم بهمن، مردم مقابل این مسجد تجمع کردند. رئیس کلانتری بازار به همراه عده‌ای مأمور، به مردم اعلام کرد متفرق شوند و با توهین به مسجد از ورود مردم جلوگیری کرد. با این حال جوانی به نام «محمد تجلی» از این توهین برافروخته شده و با وی گلاویز شد که رئیس کلانتری بازار با سلاح کمری‌اش این جوان 22 ساله را به شهادت رساند. مردم خشمگین جنازه خون‌آلود شهید را برداشته و در خیابان‌ها به راه افتادند و بتدریج راهپیمایی گسترده‌ای شکل گرفت.

رئیس ساواک تبریز با توجه به گسترش قیام مردمی با تهران تماس گرفته و شاه به جمشید آموزگار دستور حفاظت از مناطق مهم و سرکوب شدید مردم را داد. در پی این فرمان، شورای امنیتی استان، دستور استقرار یگان‌ها و ادوات نظامی از جمله تانک و نفربر را در سطح شهر داد که با مقاومت مردم تبریز، این رفتار تحریک‌آمیز باعث خونین شدن حرکت اعتراضی مردم شد و پس از فاجعه خونین قم، جنایت دیگری بر جنایت‌های رژیم افزوده شد. سرانجام ساعت 5 بعدازظهر بیست و نهم بهمن، نیروهای نظامی بر شهر مسلط شدند و براساس آمار مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در آمار ساواک چنین آمده که در جریان این قیام مردمی، «581 نفر دستگیر، 9 نفر کشته و 118 نفر زخمی شدند و 3 دستگاه تانک، 2 سینما، یک هتل، کاخ جوانان، ساختمان حزب رستاخیز و تعدادی اتومبیل شخصی و دولتی نیز به آتش کشیده شد».

قیام مردم تبریز، رژیم شاه را که گمان می‌کرد توانسته است قیام مردم قم را سرکوب کند، شگفت‌زده کرد. با این حال دستگاه امنیتی رژیم پهلوی گمان نمی‌برد قیام بیست و نهم بهمن مردم تبریز، فراتر از یک قیام شهری، سنت اعتراضات ‌چهلم به چهلم‌ را که برخاسته از یک رسم مردمی بود، احیا خواهد کرد.

فروردین 57 مردم یزد، جهرم و اهواز چهلم شهدای تبریز را تبدیل به جنبشی اعتراضی کردند و این چرخه چهلم‌های پی‌درپی در گستره وسیعی از شهرهای کشور چنان خودجوش و گسترده کامل شد تا در فرجام به سقوط رژیم پهلوی انجامید.

17 شهریور جوی‌ها را خون گرفت

رمضان 57 که مصادف با گرمای شهریور بود، حال و هوایی متفاوت داشت، قیام‌های چهلم به چهلم حالا سخنرانی‌های شبانه رمضان را هم جهت‌دهی می‌کرد، مشهد، تبریز، قم، شیراز، اصفهان، مسجد قبا، حسینیه ارشاد، مسجد بازار؛ همه جا موضوع سخنرانی‌ها علیه شاه بود، گزارش‌های ساواک از آن ایام نیز این را تایید می‌کند. راهپیمایی بزرگ نماز عید فطر از قیطریه و زمزمه تجمع بزرگ در میدان ژاله برای فردای عید، حکومت را ترسانده بود، از صبح جمعه گارد شاهنشاهی میدان شهدا را قرق کرده بود اما مردم به صحنه می‌آمدند و رگبار رژیم چند صد شهید به‌جا گذاشت، اتفاقی که مهر و آبان 57 را ملتهب‌تر کرد تا راهپیمایی عاشورا کار را یکسره کند.

عاشورای 57، اعلام رسمی انقلاب

آیت‌الله طالقانی برای برگزاری راهپیمایی تاسوعا اعلامیه‌ای صادر کرده بود، از صبح منزل ایشان مملو از جمعیت بود و بعد یک ساعت و شروع راهپیمایی جمعیت عظیمی با شعارهای ضد رژیم به راه افتاده بودند، این مانور قدرتمند نیروهای انقلابی زمینه را برای راهپیمایی تاریخی عاشورای 57 آماده کرد، راهپیمایی از میدان امام حسین تا میدان آزادی، با شعارهای «مرگ بر شاه» و «استقلال، آزادی، حکومت اسلامی». رژیم شاه فکرش را نمی‌کرد اما در قطعنامه پایانی راهپیمایی، رهبران نهضت رسما «انقلاب اسلامی» را اعلام کردند.

حالا سرعت وقایع تند شد، 26 دی شاه رفت، 12 بهمن امام آمد، 10 روز مقاومت تا آنکه شهید محلاتی به نمایندگی از امام در رادیوی ملی این را اعلام کرد: «شما صدای انقلاب اسلامی ایران را می‌شنوید!»

http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/2086/12/171196/0

ش.د9503612

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات