(روزنامه جوان – 1395/11/10 – شماره 5015 – صفحه 10)
موافقان تحديد نسل و نظرات آنها
توماس رابرت مالتوس را ميتوان در كنار اقتصاددانان ديگري همچون ديويد ريكاردو از جمله اقتصادداناني دانست كه نسبت به آينده جامعه صنعتي مدرن نگاهي بدبينانه دارد. وي در كتاب خود تحت عنوان «تحقيقي درباره اصل جمعيت» كه حدود دو قرن پيش منتشر شد، اولين نظريات در حوزه كنترل جمعيت را مطرح كرد. مالتوس عقيده داشت اگر مانعي براي پيشروي بشر در ارتباطات جنسي وجود نداشته باشد، جمعيت به صورت تصاعدي افزايش مييابد و اين در حالي است كه «در وضع كنوني اطلاعات و امكانات بشر، ميتوان اعلام كرد كه وسايل معيشت در بهترين شرايط نميتواند سريعتر از تصاعد حسابي افزايش يابد» (بهنام، ص. ۱۷۲).
بعداً نظريات مالتوس به عنوان پايهاي براي الگوي چارلز داروين شد كه بر مبناي اين طرحواره نظريه تنازع بقا را براي همه جانداران پايه بگذارد.
همانطور كه اشاره شد مالتوس نگاهي بدبينانه به آينده جهان صنعتي دارد و از همين رو اعتقاد دارد افزايش جمعيت در چنين جهاني سرعتي به مراتب بيشتر از افزايش مواد غذايي انجام ميشود و ادامه چنين روندي به شكلگيري بحرانهاي اساسي و كمبودهاي ناشي از ضعف در توليدات و خدمات منجر ميشود.
مالتوس اعتقاد داشت در جوامع سنتي نوعي مكانيسم طبيعي براي كنترل جمعيت وجود داشت كه از طريق عوامل تخريبي خاص همچون بيماريهاي همهگير، قحطيهاي بزرگ، جنگهاي گسترده و... اعمال ميشود و معمولاً از رشد بيرويه جمعيت جلوگيري ميكرد، اما در جهان صنعتي وضعيت متفاوت است و تعاملات بينالمللي ميكوشد تا از جنگها پيشگيري كند يا ابزارها شدت مرگ و مير ناشي از آن را بكاهد، افزايش سطح بهداشت سبب كاهش شكلگيري بيماريهاي كشنده همهگير شده و دولتها با اعمال سياستهاي امنيتي جلوي مرگ ناشي از قحطي را تا حدودي ميگيرند.
جمعبندي او از وضعيت جهان توسعه يافته اين بود كه چنين جهاني، صرفاً محلي براي بقاي انسانهاي توانمندتر است ولي از بين رفتن مكانيسمهاي طبيعي كه فقرا و ضعيفان را از صحنه خارج ميساخت عملاً در حال حاضر وجود ندارد لذا به منظور افزايش رفاه عمومي و كاهش زحمت دولتها بايد از كمك به ضعيفان و پيشبرد سياستهاي تأمين اجتماعي صرف نظر كرد چراكه سبب ميشوند قشر ضعيف شروع به افزايش جمعيت و تكثير كند و به بحران كمبود منابع دامن بزند (فكوهي، ص. ۱۲۴).
مالتوس البته هيچ گاه براي نظريه خود اعتقاد به تحديد نسل از طريق شيوههاي پيشگيري از بارداري يا سقط جنين و... پيدا نكرد، و از سوي ديگر توسعه مكانيسمهاي طبيعي نظير جنگ و بيماري كه ذكر آن رفت را نيز در جهت تعديل جمعيت خلاف قوانين مذهبي و اصول اخلاقي ميدانست؛ حتي ادعا ميكرد با همه ابزارها يا موانع مصنوعي مخالف است و آنها را رذايل ميدانست.
مالتوس مدعي بود اساس نظراتش مبتني بر عقل و شرع و بر مبناي خويشتنداري و تن درندادن به روابط جنسي منجر به آثار تناسلي است.
از نظر او مجموعه اقدامات براي رسيدن به هدف كاهش جمعيت به دو دسته اقدامات مردمي و دولتي تقسيم ميشود. در اين روش افراد جامعه بايد از برقراري رابطه جنسي پيش از ازدواج بپرهيزند، از ازدواج پيش از موعد و زودهنگام پرهيز شود، و پس از ازدواج نيز براي جلوگيري از ازدياد نسل حتي المقدور همبستري با همسر مورد پرهيز قرار گيرد. دولت نيز با اعمال سياستهايي همچون گذاشتن حداقل سن ازدواج، تنظيم نسبت جمعيتي كشور با كوچ دادن انسانها از مناطق پرجمعيت به كمجمعيت و مهمتر از همه «لغو هرگونه كمك به فقيران» به كنترل جمعيت بپردازد.
تفكرات مالتوس بعدها شيوع بيشتري پيدا كرد و گروهي از صاحب نظران علوم اجتماعي عنوان «نئومالتوسي» يا مالتوسيهاي جديد را براي خود انتخاب كردند و به حمايت از عقايد وي در راستاي كاهش و كنترل رشد جمعيت برخاستند.
فرانسيس پليس نخستين فرد در اين زمره است كه در كتاب «روشنگريها و مزيتهاي اصل جمعيت» كه در سال ۱۸۲۲ منتشر شد به تشويق شيوههاي پيشگيري از بارداري پرداخت و اين سياست را «دروازه عصري سرشار از آسايش، هوشمندي و اخلاق به روي بشر» معرفي كرد. ريچارد كارليل از ديگر پيروان اين مكتب است كه در كتابي كه به تحرير درآورد (عشق چيست؟)، انواع روشهاي جلوگيري از حاملگي را جمعآوري و معرفي كرده بود.
جان استوارت ميل از ديگر پيروان اين تفكر است كه كنترل جمعيت را به عنوان امري هوشمندانه در افزايش كنترلپذيري جهان ميدانست. همان طور كه مشاهده ميشود پيروان جديد مالتوسي اصول اخلاقي خود مالتوس را پذيرفته و انواع شيوههاي مشروع يا نامشروع براي كنترل جمعيت را به عنوان راهكار پيشنهاد كردند كه از نظر مالتوس مخالف رهبانيت مسيحي و فطرت است.
كار آن قدر بالا گرفت كه ماركوس، صاحبنظر انگليسي حتي كاربست روشهايي نظير خفه كردن كودكان با وسيلههاي بدون درد را مجاز ميدانست.
مخالفان ايده مالتوس
مخالفان مالتوس پيش از هرچيز با نگاه بازار آزادي و ليبراليسم اقتصادي مدنظر وي سر نزاع داشتند. لذا افرادي چون فردريش ليست، شارل فوريه و كارل ماركس كه بنمايه نگرش انقلابي و اصلاحي داشتند به مخالفت با اين عقايد برخاستند.
ماركس بيشك مهمترين مخالف مالتوس به شمار ميرفت. او ريشه فقر را در شكلگيري نظام طبقاتي و بدبختي كارگران را ناشي از استثمار توسط طبقه سرمايهدار ميدانست. او معتقد بود نميتوان الگوي جمعيتي خاص و جهانشمول برقرار كرد و اين مسئله به وضعيت توليد در يك كشور بستگي دارد. (اووربيك، ص. ۷۴) پيشنهاد او شكلگيري يك نظام اشتراكي بود كه در آن مبناي حركت جامعه «كار» بود و بر همين اساس نيروي كارگر عنصر اصلي جامعه به حساب ميآمد. لذا بر كنترل بيشجمعيتي اصرار نميشود.
پس از ماركس، مكتبهاي سوسياليستي تا مدتها بر مسئله جمعيت متفق بودند و پيشگيري از آن را مردود ميدانستند. آنها مشكل ازدياد جمعيت را جزو ويژگيهاي دنياي سرمايهداري ميدانستند. جالب آنجاست كه برخي زنان صاحبنظر در توسعه اين ايده پيشگام بودند. كلارا زتكين از زمره زناني است كه معتقد بود به هيچوجه نبايد درصدد تقليل ميزان زادوولد طبقه كارگر برآمد: «انديشه كاهش دادن مواليد تقليد كوركورانهاي است از بورژوازي». بنا به استدلال اينان، افزايش جمعيت در حقيقت به زياد شدن تعداد مبارزان منجر خواهد شد (سووي، ص ص. ۶۵ و ۱۳۷).
سياست اصلاح ژنتيكي
اصلاح نژاد انسانها، گونهاي خاص از سياست تحديد نسلي است كه داراي جنبههاي نژادپرستانه است. يكي از سردمداران نظريه بهبود نژادي، فرانسيس گالتون، جغرافيدان، آماردان و از پيشگامان علم ژنتيك بود.
وي كه از قضا پسرعمه چارلز داروين نيز بود با انجام مطالعات آماري روي افراد برجستۀ علمي، ادبي، ورزشي و نظامي انگلستان در طول چندين نسل مدعي شد كه هوش و قابليتهاي طبيعي در انسانها امري ارثي است. بر اين اساس، وي نظريۀ اصلاح نژاد را مطرح ساخت كه در جهت عكس نظريۀ داروين و بر مبناي انتخاب مصنوعي بود. هدف گالتُن از طرح نظريۀ اصلاح نژاد، بهبود و اصلاح نسل و تبار انسان از طريق افزايش هوش و ممانعت از بلاهت و كودني بود. درواقع، گالتُن مدعي بود، همانند حيوانات اهلي، انسانها را نيز ميتوان با انتخاب مصنوعي اصلاح كرد.
سياستهاي اصلاح نژادي به عنوان يك سياست فاشيستي توسط نازيها در آلمان به صورت گسترده در دستور عمل قرار گرفت. هيتلر اعتقاد به برتري نژاد آريايي داشت و دستور بهبود نژادي و عاريسازي جامعه آلمان از افراد كندذهن و ناتوان را صادر كرده بود. او همچنين نژاد يهود را نژادي پست ميدانست و به كشتار اين نژاد در سالهاي حكومتش پرداخت.
يهوديان صهيونيست نيز البته در نژادپرستي دستكمي در اجراي سياستهاي مشابه نداشتهاند و از اين حيث جزو قديميترين گروههاي معتقد و عامل به چنين سياستي بودهاند. در آموزهها و فتاواي يهود كه در تلمود جمعآوري شده است، صراحتاً يهود به عنوان نژاد برگزيده شناخته شده است و اجازه قتل همه غير يهوديان اعم از مسيحي و مسلمان صادر شده و حتي در روابط نسلي ميان يهوديان و غيريهوديان به شدت سختگيري شده است.
اين مسئله نشان ميدهد سياست تحديد نسل و بهبود نژادي مسئلهاي جديد نبوده و قدمت آن به گذشته باستاني و آموزههاي تحريف شده برخي اديان نيز بازميگردد.
نظر دين در زمينه انقطاع نسل
با وجود آن كه به نظر ميرسد يهوديان با سياستهاي نژادي تحديد نسل و مسيحيان با اعمال كراهت براي روابط جنسي ميان متدينين و رهبانان نوعي قبح براي گسترش جمعيت اعمال كردهاند، اما در واقع اين دو دين پس از تصفيه اعتقادات تحريفي مخالفتي با افزايش جمعيت ندارند و حتي چنين سياستي را دنبال ميكنند. در كتاب مقدس به صراحت آمده است: «با هم بياميزيد تا چند برابر شويد.»
در اسلام نيز جمعيت به عنوان يكي از شاخصهاي برتري ديني به حساب ميآيد و پيامبر اسلام افزايش جمعيت پيروان دين اسلام را جزو مباهات و افتخارهاي خود برشمردهاند.
از سوي ديگر، اسلام نيز مانند ساير اديان الهي با ازدواج و تكثير نفوس نظري موافق دارد. در تقسيمبندي سياستهاي جمعيتي در اكثر منابع جمعيتشناسي، اسلام در رديف طرفداران افزايش جمعيت است و اظهارات امام راحل و رهبر معظم انقلاب و مراجع تقليد ميز بر اين مسئله صحه ميگذارد. گرچه شايد در برهههايي مبتني بر شرايط خاص زماني تصميم به كنترل محدود جمعيت گرفته شده باشد اما آنچه مسلم است مخالفت صريح اسلام در راستاي هرگونه تحديد يا كنترل نسل بر مبناي تعارض نژادي يا عملكردي است. اسلام صراحتاً مخالف آن است كه از افزايش جمعيت يك طبقه اجتماعي يا نژادي جلوگيري شود.
منابع:
- بوتول، گاستن (۱۳۷۰). اضافه جمعيت. ترجمه حسن پويان. تهران: انتشارات چاپخش.
- سووي، آلفرد (۱۳۵۷). مالتوس و دو ماركس: گرسنگي و جنگ. ترجمه ابراهيم صدقياني. تهران: انتشارات اميركبير.
* فكوهي، ناصر (۱۳۹۰). تاريخ انديشه و نظريههاي انسانشناسي. تهران: ني.
* كتابي، احمد (۱۳۷۷). درآمدي بر انديشهها و نظريههاي جمعيتشناسي. تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
(اين كتاب مرجع عمده اين گزارش بوده كه در مواردي از تكرار ارجاع يا ارجاع مستقيم به آن پرهيز شده است)
* ميرزايي، محمد (۱۳۸۴). جمعيت و توسعه با تأكيد بر ايران (10مقاله). تهران: مركز مطالعات و پژوهشهاي جمعيتي آسيا و اقيانوسيه.
http://javanonline.ir/fa/news/835452
ش.د9503641