"جلال طالبانی" هفته گذشته سرانجام در کسوت رییس جمهوری عراق وارد پاریس شد و با اقامت هشت روزه خود با "ژاک شیراک" رییس جمهوری فرانسه و مقامات این کشور دیدار و گفت و گو کرد.
برخی از رسانههای فرانسه از طالبانی با عنوان پناهنده سیاسی پیشین در فرانسه یاد میکنند، چنانکه خود او نیز با تایید تلویحی جنگ آمریکا علیه عراق همین نکته را یادآور شد که اگر این جنگ نبود او در پاریس یک پناهنده سیاسی بود.
طالبانی که همزمان با اعلام حکم اعدام "صدام حسین" رییس جمهوری مخلوع عراق به فرانسه سفر رسمی کرد، موفق شده با بسیاری از سران نظام سیاسی این کشور دیدار کرده و مسایل مربوط به روابط بغداد با پاریس را با آنان در میان گذارد.
طالبانی در دیدارهای رسمی خود، آشکارا از روابط تاریخی پاریس با بغداد یاد کرده و خواهان حضور بیشتر فرانسه در عراق شد.
از سالهای ۱۹۲۲دیپلماسی عراق همواره در میانه دو قطب مهم بینالمللی یعنی انگلیس و فرانسه بخصوص در جریان بحران کانال سوئز در سال ۱۹۵۶در نوسان بوده است.
در سال ۱۹۶۹فرانسه برای اولین بار به عنوان شریک تجاری عراق در نمایشگاه بینالمللی بازرگانی آن کشور حضور پیدا کرد و در سال ۱۹۷۱یک هیات تجاری رسمی فرانسوی به بغداد سفر کرد ولی شرکت نفت وقت فرانسه به دلیل هزینه استخراج نفت عراق از بهرهبرداری از میدانهای نفتی این کشور کنار رفت.
در سال ۱۹۷۲میلادی عراق نفت خود را ملی اعلام کرد و این نقطه عطف مهمی در روابط پاریس و بغداد شد، چرا که در این زمان عراق یک بازی نفتی دیپلماتیک را برای فروش مناسب منابع خود با ایجاد رقابت میان کشورهای فرانسه، انگلیس، آمریکا و شوروی (سابق) آغاز کرد.
فرانسویان با تشویق بغداد برای نگاه داشتن سهم خود، در صنایع نفت عراق حضور جدیتری پیدا کردند.
فرانسه برای جبران عقب ماندگی خود در صنایع نفت عراق، فعالیتهای بانکی را در عراق رونق داد و با اعزام هیاتهای مالی و بانکی کمک به توسعه عراق را در دستور کار قرار داد و همین مساله اعتراض شرکتها و رسانههای انگلیسی آمریکایی را بلند کرد.
سیاستهای "ژنرال دوگل" رییس جمهوری اسبق فرانسه با روی کارآمدن "ژورژ پمپیدو" ادامه پیدا کرد ولی این روابط با سفر پنهانی صدام معاون وقت رییس جمهوری عراق به مسکو در سال ۱۹۷۲برای امضای یک پیمان دوستی و اتحاد نظامی با شوروی دگرگون شد.
صدام با این اقدام دو هدف را دنبال کرد: از سویی در اردوگاه غربیها تنش ایجاد کرد و پیمان مسکو را به رخ آنان کشید و از سوی دیگر با نوعی باج دادن به مسکو دولت خود را از خشم روسها در امان نگاه داشت و با اردوگاه سوسیالیسم پیوندی ایدئولوژیک برقرار کرد.
روابط فرانسه در این مرحله با بحرانهای داخلی عراق پیوند خورد و صدام در این زمان با حذف مخالفان و رقبای حزبی خود چهرهای یکه و خشن از خود به پاریس نشان داد و با ابراز وجود و اظهار قدرت ناسیونالیسم عربی که در عراق ظهور کرده بود به پاریس فهماند که راه روابط گسترده فرانسه و اروپا با کشورهای عربی و جهان عرب باید از بغداد بگذرد.
صدام در نیمه ماه ژوئن سال ۱۹۷۲اولین سفر رسمی خود را به پاریس صورت داد.
دیکتاتور بغداد با ورود به پاریس اعلام کرد که وی برای خرید سلاح به پاریس نیامده و قصد دارد روابطی مستحکم میان دو ملت عرب و فرانسه در همه ابعاد پایه ریزی و ایجاد کند و "شابان دلماس" نخست وزیر وقت فرانسه نیز بر جنبههای فرهنگی این رابطه در آن زمان تاکید کرد.
ولی این مقدمه از سوی صدام برای ایجاد روابطی بود که بیش از مسایل فرهنگی به جنبههای سیاسی و نظامی مربوط میشد چنانکه خود او در همان سفر تصریح کرد که معنای دوستی به روابط فرهنگی محددود نمیشود بلکه باید همه زمینههای سیاسی و اقتصادی را در بر گیرد.
صدام در آن سفر با اشاره به زیاده خواهیهای کشورهای انگلیس، آمریکا و آلمان در غارت منابع نفتی آن کشور و توازن نابرابر روابط دو سویه، به دولت فرانسه در باغ سبز نشان داد و از فرانسویها دعوت کرد تا به میدان آمده و بخت خود را آزمایش کنند و آن را به نفع هر دو دولت خواند.
صدام در ۱۸ماه ژوئن ۱۹۷۲و در جریان همان سفر قرار داد مهمی با فرانسویها امضا کرد که به آنان حق برداشت نفت برای مدت ۱۰سال را میداد و در مقابل از فرانسه کمکهای فنی و صنعتی میگرفت تا بهره برداری در منابع طبیعی عراق مورد استفاده قرار گیرد.
در سالهای آغازین دهه هفتاد روابط عراق و فرانسه به سبب مدیریت "میشل ژوبر" بر دستگاه دیپلماسی فرانسه رشد قابل ملاحظهای کرد. ژوبر که در دولت ژورژ پمپیدو وزارت میکرد با این استدلال که برای انزوای انگلیسیها دوباره باید به خاورمیانه بازگشت، سیاستهای جدیدی برای بسط روابط با کشورهای عربی پی گرفت و موفق شد تا سیاست خارجی نسبتا موفقی را برای سالهای دورتر فرانسه برنامهریزی کند.
نقطه عطف تلاش عراق برای دستیابی به انرژی هستهای را نیز در سیاستهای ژوبر باید جستجو کرد، زیرا او در همان سالها به مسوولان عراقی پیشنهاد داد که برای بهرهبرداری بهینه انرژی باید کنفرانسی بینالمللی در این کشور برپا شده و پایه روابط غرب و دنیای عرب بر همین زمینه گذاشته شود.
با مرگ ژورژ پمپیدو رییس جمهوری وقت فرانسه در سال ۱۹۷۴روابط دو کشور فرانسه و عراق دچار وقفه خفیفی شد. میزان سرمایهگذاریهای فرانسه در عراق در این سال به مرز میلیارد دلار رسیده بود.
با به قدرت رسیدن "والری ژیسکاردستن" در فرانسه که از سیاستهای خارجی دوگل پیروی میکرد و نقش آفرینی "ژاک شیراک" جوان در حوزههای تصمیمگیری اقتصادی در کسوت نخست وزیری فرانسه، بار دیگر بغداد به ادامه سیاستهای عربی پاریس دلگرم شد.
بحران نفتی سال ۱۹۷۳نیز نتوانست روابط گرم میان فرانسه و صدام را دچار تزلزل کند، زیرا واردات نفت فرانسه از عراق از سویی ناچیز ( ۱۰درصد) بود و از سوی دیگر سرمایهگذاری چند میلیاردی فرانسه در صنایع نوپای عراق توانسته بود بیماری کسری بودجه سه میلیاردی فرانسه را التیمام بخشد.
شیراک اولین سفر خود به عراق را در دسامبر سال ۱۹۷۴انجام داد و این اولین سفر یک نخست وزیر فرانسه به عراق در آن زمان بود.
این سفر به اقتصاد فرانسه کمک فراوان کرد و محصول آن قراردادهایی بود که به ۱۵میلیارد فرانک بالغ میشد و فرانسه را در همه زمینههای صنعتی و تجاری از آلومینیم تا مخابرات و کشاورزی عراق شریک ساخت.
بر این اساس عراق از فرانسه هواپیمای ایرباس خرید، پژو مونتاژ کرد و سیستم "سکام" فرانسوی را در حوزه ارتباطات دیداری جایگزین "پال" آلمانی کرد.
با تضعیف "حسن البکر" رییس جمهوری عراق و جایگزینی تدریجی صدام در همان سالها مدل انتخابی فرانسه در عراق برای ایجاد یک نظام ناسیونالیستی قدرتمند کامل شد و فرانسه ۴۰دستگاه بالگرد در اختیار صدام گذاشت تا او با قدرت هر چه تمامتر به سرکوبی کردها در شمال بپردازد.
روابط دو مرد قدرتمند عراق و فرانسه آنقدر نزدیک و صمیمی شد تا اینکه صدام در هر زمان و هر ساعت به همتای فرانسوی خود تلفن میکرد و نظر او را در زمینههای مختلف جویا میشد و در همین تماسهای صمیمانه بود که فرانسه به عراق وعده ساخت یک نیروگاه اتمی را داد.
سال ۱۹۷۵سالی است که صدام برای شرکت در کنفرانس اوپک به الجزیره رفت و در دیداری رویارو با شاه وقت ایران تصمیم به رفع اختلافات گرفت.
هر چند که زیر ساختهای صنعتی و اقتصادی عراق چندان به فرانسه اجازه نمیداد تا تمامی بلندپروازیهای این کشور را تامین کند ولی ورود قدرتمند و همزمان آلمانیها به عراق نیز آنان را دچار وسوسه کرد تا این بازار ارزان و مناسب را از دست ندهند.
به همین دلیل صدام در سال ۱۹۷۵بطور رسمی توسط شیراک در فرودگاه اورلی پاریس استقبال شد، امری که در پروتکلهای فرانسوی چندان معمول نیست و همین نخست وزیر وقت آن روز که بعدها برای رسانهها به "عمو شیراک عراق" موصوف شد، اظهار داشت که روابط دو کشور تنها بر اساس منافع نیست بلکه روابطی صمیمی است.
صدام در سپتامبر ۱۹۷۵در جریان دیدار از سایت اتمی "کاداراش" فرانسه، قراردادی برای تاسیس مرکز تحقیقات اتمی عراق به ارزش یک و نیم میلیارد فرانک امضا کرد که راکتوری تجربی بود و با اورانیوم غنی شده کار میکرد.
اسناد نشان میدهد که وزیر خارجه فرانسه و ژنرال "گالوا" کارشناس اصلی مساله به صدام در حال خروج از الیزه قول داده بودند که عراق را قدرت اتمی اول منطقه خواهند کرد و در عمل تمامی پروژههای دیگر فرانسه در عراق تحت شعاع قرار گرفت و عراقیها با حرص زیاد فقط بخش اتمی آن را دنبال کردند.
این راکتور با کار صدها متخصص فرانسوی آغاز بکار کرد و درست در زمانی که برنامه تزریق اورانیوم و سوخت رادیو اکتیو به مرحله اجرایی رسید، توسط هواپیماهای اسراییلی در ژوئن سال ۱۹۸۱بمباران شد، در روزهایی که صدام برای تامین جاه طلبیهای منطقهای خود و به امر همین قدرتهای غربی و با دلگرمی همین راکتور نیمه کاره، کار جنگ با ایران را آغاز کرد.
طی سالهای نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، عراق ماموران نظامی و افسران خود را بارها به فرانسه اعزام کرد تا در این کشور آموزشهای نظامی روز را فرا گرفته و ارتش این کشور را نوسازی کنند. همزمان عراق با خرید هواپیماهای نظامی و تانک و زرهپوشهای غربی خود را تجهیز میکرد.
در سال ۱۹۷۶شیراک در راه سفری به هند در بغداد توقف کرد و مذاکرات فشردهای با صدام انجام داد. در این مذاکرات شیراک به همتای عراقی خود خنجری قیمتی از گنجینههای قرن هجدهم فرانسه هدیه کرد و صدام نیز در مقابل به این یار وفادار فرانسوی یک نخل طلا پیشکش کرد. این دیدار با کمترین سر و صدا انعکاس یافت چرا که موضوع گفت وگوها چنانکه بعدها گفته شد بر سر فروش سلاح به عراق بود.
سفر فرمانده نیروی هوایی فرانسه و پس از آن بازدید "ریمون بار" نخست وزیر وقت این کشور به عراق در سالهای بعد و بازدیدهای متقابل مقامات عراقی از فرانسه، همه با صفت مشترک تسیلحاتی و نظامی انجام گرفت و تمامی نشانهها حاکی از آن بود که با وجود ظاهر عمرانی این قراردادها، عراق مشغول بازسازی نظامی ارتش خود است و پاریس در کار تقویت و تجهیز نظامی این کشور فعال است.
این دوره مصادف با قدرتگیری نظامی رژیم شاه در منطقه است که سطح نظامی ایران را با اداره مستشاران آمریکایی تا حد شاخصی بالا برد. عراق از این فرصت و با توجه به فاصله سیاست خارجی فرانسه و آمریکا استفاده کرد و با تهدید جلوهدادن خطر ایران آن روز توانست با همه روابط مثبت فرانسویها با شاه، از این کشور در کنار شوروی آن زمان به عنوان متحدین نظامی خود استفاده کند.
عراقیها همیشه در این سالها نگران این نکته بودند که رقابتهای عرصه سیاست داخلی فرانسه کار دستشان داده و آنان نتواند از آن پس شیراک را در مسند قدرت و تصمیمگیری ببینند، چنانکه این مساله در زمان نخست وزیری "ریمون بار" اتفاق افتاد و ژیسکاردستن گرایش به عراق را میان ایران و سوریه تقسیم کرد و بهعلاوه تا اندازهای به سنگینی وزن روابط با آمریکا نیز افزود.
سفر وزیر خارجه وقت فرانسه "گیرینگو" به سوریه و اظهارات مدافعانه وی از سوریه، ادعا و نگرانی عراقیها را تایید کرد. عراقیهایی که همیشه در موضع رقابت و خصومت با سوریها بوده و در تضعیف موقعیت این کشور در برابر اسراییل بیتاثیر نبودند.
با این همه نخست وزیر وقت فرانسه، صدام را نسبت به خرید نظامی هفت میلیارد فرانکی این کشور مطمئن کرد. این خرید ضامن تحویل ۷۲فروند هواپیمای "میراژ اف یک" با موشکهای ویژه، بالگردهای "پوما"، انواع خودرو های زرهی و سیستم پوشش هوایی "تامسون" بود.
در این میان ژنرالهای عراقی چون "عدنان خیرالله" وزیر دفاع وقت، "عدنان حسین" وزیر طرح و برنامه، ژنرال "شنشل"، ژنرال "حبیب تکریتی" و ژنرال گقحطان الزاوی" نیز مشغول تبادل کمیسیونها و ترتیب حقالمعاملههای خود با مقامات فرانسوی بودند.
سال ۱۹۷۸سال گروگانگیری در سفارت عراق در پاریس بود که در آن یک افسر فرانسوی در تیراندازی کشته شد و کدورتی جزیی بین دو کشور بوجود آمد.
با این همه صدام با دعوت از یک گروه ۴۰نفره روزنامهنگار فرانسوی به کشورش برای بازسازی روابط تلاش کرد و به پاریس هشدار داد که اگر این کشور بخواهد این روابط صمیمانه و نمونه را مخدوش سازد، رفتار وی نیز تغییر خواهد شد.
فروش تسلیحات نظامی فرانسه به عراق با تحویل موشکهای هوا دریای "آ-ام "۳۹در سال ۱۹۷۹ادامه یافت و سفرهای دو طرف در این سال افزایش چشمگیری پیدا کرد.
نظامی شدن روز افزون عراق در سال ۱۹۷۹با ورود صدام به کاخ ریاست جمهوری و وقوع انقلاب اسلامی در ایران همزمان شد و فرانسه که از سویی راههای نفوذ خود در جهان عرب را از مسیر بغداد دنبال میکرد، نیازهای نظامی رژیم حاکم بر آن را تامین کرد.
با روی کار آمدن "فرانسوا میتران" از حزب مخالف دولت ژیسکاردستن در سال ۱۹۸۱به ریاست جمهوری فرانسه، سیاست نظامی و دیپلماتیک فرانسه در برابر عراق که شعلههای جنگ را هم علیه ایران اسلامی روشن ساخته بود، تضعیف شد.
با این وجود رییس جمهوری تازه به قدرت رسیده فرانسه در سفری به مصر در نوامبر ۱۹۸۲با اشاره به جنگ عراق علیه ایران رسما اعلام کرد که "فرانسه مایل به شکست عراق نیست، ما نمیخواهیم عراق شکست بخورد" و با استفاده از فرصت قراردادی ۱۴میلیارد فرانکی برای فروش تسلیحات مدرن به بغداد، استفاده کرد و به عنوان دومین تامینکننده تجهیزات جنگی عراق بطور رسمی در برابر مردم ایران ایستاد.
"کلود شسون" وزیر خارجه فرانسه در سال ۱۹۸۳با سفری دورهای به عراق، سوریه و اردن اعلام کرد که سیاست خارجی فرانسه در برابر عراق تغییر نکرده و این روابط بر پایههایی اصولی و اراده نزدیکی به ملت عرب استوار است.
شسون با اشاره به بحران مالی عراق، حمایت پاریس از این کشور را اعلام کرد و افزود: فرانسه عراق را در این مشکلات تنها نخواهد گذاشت، شسون در واقع نگران سرمایهگذاریها و قراردادهایی بود که ارزش آنها تا پنج میلیارد دلار میرسید.
سفر "طارق عزیز" به عنوان وزیر خارجه عراق به پاریس زمینه تعدیل بدهی های این کشور به فرانسه را فراهم ساخت و پاریس قبول کرد که اقساط بلند مدتتری را برای پرداخت این دیون به اجرا گذارد و چهار میلیون تن از نفت عراق را برای سبک کردن این دیون خریداری کند.
بخش عمدهای از این دیون مربوط به حدود ۳۰فروند هواپیما میراژی شد که فرانسه تحویل آنها را آغاز کرده بود. مشکل مالی عراق بطور عمده ناشی از بستن لوله نفتی این کشور توسط سوریه بود که ماهیانه حدود یک میلیارد دلار ضرر را متوجه بغداد کرد.
طارق عزیز وزیر خارجه عراق در آن زمان به مقامات فرانسوی گفته بود که "ما در وضعیتی بحرانی بسر میبریم و از دوستان خود انتظار کمک داریم و اگر کشوری به ما کمک نکند در لیست سیاه قرار خواهد گرفت".
هنوز هم برخی از صاحب نظران سیاسی و کارشناسان حتی سوسیالیست فرانسه، رفتار آن روز سیاستمداران این کشور را نمیتوانند توجیه کنند.
به نظر آنها عجیب بود که در آغاز دوره ریاست جمهوری "فرانسوا میتران" از جناج سوسیالیست هیچ نشانی از روابط گرم او با اعراب دیده نمیشد و با سفر خود به اسراییل این مطلب را نشان داد. در این میان عراق یک استثنا بود و آن نیز جز توجیهی تجاری نداشت و به سوابق گرم روابط این دو کشور و معاملات تسلیحاتی باز میگشت.
دیپلماتهای فرانسه و روزنامه نگاران، امروز بر این نکته تصریح دارند که تمامی سیاستمداران عربی از شاه اردن تا مبارک و شیوخ خلیج فارس در دیدار با "کلود شسون" به او تذکر داده بودند که صدام یک دیکتاتور تمام عیار است و نباید او را رها کرد و به حال خود گذاشت، چرا که صدام تمامی منطقه را به آتش خواهد کشید.
سوسیالیستها در آن روز با حمایت از اسراییل در حقیقت با آتش افروختن جنگ و برانگیختن صدام، قصد داشتند سدی در برابر انقلاب اسلامی ایجاد کنند.
برخی از منابع دیپلماتیک فرانسه که دستی در امور خاورمیانه دارند، مدعی هستند که فرانسه میخواست تا با پشتیبانی از صدام، اجماعی از کشورهای عربی منطقه ایجاد کند و به آنان بفهماند که باید نقش پاریس را در منطقه جدی گرفت.
از سوی دیگر برخی نیز مسایل داخلی فرانسه را بهانه کرده و معتقدند که آن روز فرانسه مشکل بیکاری و اقتصادی داشت و اگر رهبران پاریس معاملات آن قراردادها را با عراق جدی نمیگرفتند، بیم آن میرفت که دولتهای وقت به بحرانهای داخلی دچار شوند.
تعبیر دیگر برخی از این دیپلماتها این است که سیاست خارجی فرانسه در منطقه خلیج فارس در یک عراق قدرتمند خلاصه میشد، چرا که حزب سوسیالیست با زیربنایی اصیل از "لایسیته" نمیتوانست با بسیاری از کشورهای منطقه که دارای رهبران معقول و منطقی بودند، کنار بیایید.
در فرانسه یک لابی قدرتمند طرفدار عراق وجود داشت، مردان سیاسی واقتصادی فرانسه که از کمیسیونهای نفتی این کشور عربی سیراب شده و گرایشهای حزبی و سیاسی مربوط به خود را نیز تغذیه میکردند.
تحویل موشکهای "اگزوسه" و هواپیماهای "سوپر اتاندار" در زمان میتران به حاکم گرفتار در باتلاق جنگ ادامه داشت و این گرایش با پیروزی جناح شیراک در انتخابات قانونگذاری سال ۱۹۸۶تقویت شد.
هر چند که شیراک در دولت "همزیستی" با رقبای سوسیالیست خود به کاخ نخست وزیری فرانسه رفت ولی خللی در نزدیکی پاریس با بغداد بجود نیامد.
آگاهان فرانسه معتقدند: تا آخرین روز جنگ با ایران، پاریس به نام مبارزه با "بنیادگرایی" و ایجاد "توازن منطقهای" در کنار عراق ایستاد.
"کلود آنجلی" و "استفانی منیه" در کتابی با نام "متحد ما، صدام" که در سال ۱۹۹۲منتشر شد، به صراحت نوشتند که در سال ۱۹۸۹که فرانسه کنفرانس بینالمللی ممنوعیت سلاحهای شیمیایی را در پاریس برگزار میکرد، وزارت خارجه این کشور به طارق عزیز معاون نخست وزیر عراق قول قطعی داد که در سند نهایی قابل انتشار این کنفرانس نامی از عراق برده نشود.
سال ۱۹۹۰را باید نقطه عطفی در روابط دو کشور فرانسه و عراق قلمداد کرد. سالی که عراق با حمله به کویت دیگر متحد ثروتمند غرب، نگرانیها را بر انگیخت و غربیها از جمله فرانسه به فکر تجدید نظر در روابط خود با عراق افتادند.
میتران رییس جمهوری وقت فرانسه با همه مخالفت وزیر دفاع خویش "ژان پیر شونمان"، از حمله به عراق حمایت کرد و در نهایت در صف امضاکنندگان قطعنامه شورای امنیت قرار گرفت.
استدلال میتران در برابر شونمان که فرانسه را به ورود در جنگی استعماری منع کرد، بود که فرانسه باید موقعیت خود را حفظ کرده و از کرسی در شورای امنیت دفاع کند.
میتران در آخرین اقدامات سعی کرد ضمن حفظ صدام، خاورمیانه دچار بیثباتی نشود و به کشورهای دوست فرانسه و غرب چون عربستان آسیبی وارد نگردد، ولی تلاش او بیحاصل بود.
پس از جنگ اول خلیج فارس نیز میتران همسر خود را در صدر بنیادی بشر دوستانه به کمک کردهای عراقی فرستاد تا در بهبود وضع تنان فرانسه را شریک کند.
"برنارد کوشنر" وزیر بهداشت وقت فرانسه نیز در ماموریتی بینالمللی بنا بر قطعنامه ۶۸۸شورای امنیت، مامور رسیدگی به پناهندگان کرد عراقی شد.
فرانسه در برخورد با عراق چهار شرط را مطرح کرده بود:
- اجرای تمامی قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل
- شناسایی مرزهای کویت توسط عراق
- رعایت حقوق بشر و احترام به حقوق اقلیت ها
- عدم افزایش هر شرط دیگر توسط کشورهای غربی
فرانسه پس از جنگ آمریکاییها با عراق دوباره تلاش کرد تا با یک دیپلماسی معتدل تر وزن خود را در منطقه ترمیم کند، از این رو به آمریکاییها توصیه می کرد که عراق را بیش از این تحقیر نکرده و اجازه بازیابی را به مردم این کشور بدهند و بیش از این نیز چهره صدام را مخدوش نکند.
در سپتامبر ۱۹۹۴طارق عزیز با "آلن ژویه" وزیر امور خارجه فرانسه در سازمان ملل ملاقات کرد و دیپلمات عراقی ضرورت بازیابی دوستی گذشته را با وجود مسایل پیش آمده به همتای فرانسوی خود یاد آور شد و همین تصمیم در برقراری مجدد مناسبات در سفر طارق عزیز به پاریس در ژانویه ۱۹۹۵تکرار می شود.
در این دوران عراق با پرچم مراکش در پاریس حضور دارد و فرانسویها از واسط عراقی مستقر در پاریس نیز راضی نیستند.
فرانسه نیز در اول ماه مارس ۱۹۹۵با پرچم رومانی در بغداد حاضر شد و خانه فرهنگی را در این کشور راه اندازی کرد.
با رفع تحریم، کارهای تجاری و اقتصادی فرانسه در عراق از سر گرفته شد، دستگاه دیپلماسی فرانسه به تجار این کشور توصیه میکند که "راه عراق را پیش گرفته، دیدارها را از سر بگیرید، فقط چیزی امضا نکنند".
در سال ۱۹۹۵شیراک به ریاست جمهوری فرانسه انتخاب شد و او آلن ژوپه را به عنوان نخست وزیر با رای مجلس برگزیند، سیاست مماشات با عراق دوباره از سرگرفته شد ولی این بار ژوپه با این استدلال که صدام هنوز چند صباحی بر سر کار خواهد ماند.
کار انعقاد قرارداد با عراق و تاکید بر رعایت قطعنامههای شورای امنیت کماکان ادامه یافت.
شیراک در سال ۱۹۹۶در یک سخنرانی در دانشگاه قاهره سیاست عربی خود به ویژه در ارتباط با عراق را چنین تشریح کرد: "زمان حمله عراق به کویت، فرانسه در کنار آمریکا، انگلیس و عربستان برای دفاع از حق و آزادسازی امیرنشین کویت وارد جنگ شد".
"اینک پس از پنج سال... عراق میتواند جایگاه بینالمللی خود را باز یافته و مقامات عراقی یک راه بیشتر پیش رو ندارند و آن احترام به قطعنامه های سازمان ملل است که باید به آن گردن گذارند و من با صراحت اعلام میکنم که اگر عراق این قطعنامهها را اجرا کند تحریمها برداشته میشود".
"جامعه بینالمللی نمیتواند نسبت به وخامت اوضاع انسانی در این کشور بی تفاوت باشد و ورود عراق به جامعه بینالمللی باید همراه با اعتمادی باشد که میان این کشور و کشورهای منطقه و عضو شورای همکاری خلیج فارس صورت میگیرد، کشورهایی که فرانسه با آنان روابط تنگاتنگی دارد".
بدین ترتیب فرانسه اندک اندک از مواضع متحدین فرا آتلانتیک خود درباره عراق فاصله گرفت تا آنجا که هواپیماهای خود را از صف متحدین برای دفاع هوایی از شمال عراق بیرون کشید.
همزمان فرانسه تلاش کرد تا در شورای امنیت به روسیه و چین یعنی مخالفین سنتی آمریکا نزدیک شده و برای رفع تحریمها بکوشد. این دیپلماسی همیشگی فرانسه در دورههای قبل و بعد از این ماجرا نیز دیده شد.
در این خلال نیز فرانسه از بازگرداندن میراث غارت شده و خسارات کویت دفاع کرده و با دفاع از کردها و نیز احیای صدور قانونی نفت عراق نیز ژستی انساندوستانه و اعراب پسند گرفت.
بخش مهمی از سیاست دفاع از کردها در سیاست خارجی فرانسه مدیون تلاشهای حزب سوسیالیست است، این حزب نه فقط به دلایل سنتی و ایدئولوژیک که به خاطر فعالیت خانم میتران در راس یک سازمان بشر دوستانه هوادار کردها نقش مهمی در سمت و سوگیری این حزب در دفاع از مردم شمال عراق بازی کرده است.
پیش از حمله نهایی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳یک دیپلمات فرانسوی گفته بود: از آنجا که گوش صدام بدهکار حقوق بینالمللی نیست، بنا بر این ناگزیریم تا بر همین صدام فشار بیاوریم تا بتدریج به دامان جامعه بین المللی باز گردد و از آنجا که وی یک جایگزین و مخالف قدرتمند ندارد شرایط در عراق به سختی تغییر میکند، بنا بر این باید منتظر گذر زمان بود، چرا که با حذف صدام عراق در آشوب فرو میرود و این کشور ثبات را از دست می دهد و به سوی تجزیه پیش میرود.
همین اعتقاد در پیشانی دیپلماسی فرانسه برای همراهی نکردن این کشور با آمریکا در سرنگونی صدام کافی بود و پاریس همین اصول را به نام جهان چند قطبی در برابر یکه تازی واشنگتن و به نام ثبات خاورمیانه به خورد رسانه ها و افکار عمومی داد و تا پایان ایستاد تا اینکه آمریکا و متحدین غربی او، صدام را با یک حمله نظامی سرنگون کردند.
فرانسه امروز با پذیرایی از جلال طالبانی رییس جمهوری عراق وارد عصر جدید از روابط با این کشور شده است. فرانسه نمیخواهد در صحنه سیاسی عراق غایب بزرگ باشد از همین رو پس از ملامتهای فراوان و خسارتهایی که با مخالفت خود در برابر حمله آمریکا پرداخت، تلاش میکند تا عقب ماندگی این سالها را جبران کند.
در این دیدارها نیز چنانکه طالبانی در الیزه گفته است میخواهد تا نیروهای خارجی زمانی برای عقب نشینی از عراق مشخص کنند.
طالبانی در سخنرانی موسسه روابط خارجی فرانسه نیز گفت: ۲۰سال زمان لازم نیست، در دو یا سه سال میتواند با تامین امنیت شرایطی فراهم آورد تا نیروهای انگلیسی و آمریکایی بار و بنه خود را جمع کرده و با بدرقه ای تشکر آمیز، دوستان ما عراق را ترک گویند.
طالبانی از رسانهها نیز خواست تا تصویری دقیق تر از عراق امروز بدست دهند. وی گفت: اوضاع عراق آنچنان هم که رسانهها میگویند تیره و تار نیست.
وی از همتای فرانسوی خواست تا (همچون گذشته) از عراق پشتیبانی کرده و مردم این کشور را با "نگاهی تازه" تنها نگذارد و روابط دو کشور را در همه زمینهها به جریان اندازد.
مقامات فرانسوی نیز وعده دادند در این شرایط سخت مردم عراق را تنها نگذارند.
طالبانی تاکنون موفق شده موافقت فرانسویها را برای کم کردن از بار دیون عراق جلب کرده و فرانسویها نیز وعده دادهاند تا بخش مهمی از این دیون ( ۸۰درصد از دیون خارجی عراق به فرانسه و چیزی در حدود چهار میلیارد یورو) را به مردم عراق ببخشند.
طالبانی، ارزشهای عراق نوین را با الهام از شعار ملی فرانسویان، "آزادی"، "برابری" و "برادری" خواند و از فرانسویان خواست تا با توجه به استعداد فراوان کشورش در آنجا سرمایهگذاری کنند.
طالبانی در این سفر که امروز چهارشنبه به پایان میرسد علاوه بر دیدار با ژاک شیراک رییس جمهوری فرانسه، با "دومینیک دو ویلپن" نخستوزیر "فیلیپ دوست بلازی" وزیر خارجه فرانسه دیدار کرد. وی همچنین با چهرههای مطرح انتخاباتی چون "نیکلا سارکوزی" و خانم "سگولن روایال" نیز دیدار کرد و آینده روابط با عراق را با آنان در میان گذاشت.