تاریخ انتشار : ۰۴ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۳:۰۸  ، 
کد خبر : ۲۹۹۴۹۰
مرور گرایش سیاسی شهرداران تهران از ابتدای انقلاب تاکنون

سايه سياست بر پايتخت

پایگاه بصیرت / مهسا جزینی

(روزنامه شرق – 1395/11/23 – شماره 2800 – صفحه 7)

تهران به شهرداران سیاسی‌اش بیشتر وفا کرده تا آنها که وجهه‌‌ای کمتر سیاسی داشتند. شهریاران سیاست‌مدار حتی اگر مدعی باشند تهران را نه سیاسی، بلکه تخصصی اداره کرده‌اند، امروز با چهره سیاسی‌شان است که شناسایی می‌شوند، نه مدیریتی‌شان؛ چه محمد توسلی، عضو نهضت آزادی و نخستین شهردار تهران بعد از انقلاب و چه شهردار فعلی. نام محمدباقر قالیباف پیش و بیش از آنکه یاد تهران را زنده کند، تصویر فردی در صف اول انتظار صندلی ریاست‌جمهوری را به یاد می‌آورد. از میان شهریاران سیاسی تهران نبی حبیبی که هم‌اکنون دبیرکل حزب مؤتلفه است، پنج سال بر صندلی شهرداری تهران نشسته. غلامحسین کرباسچی، دبیرکل فعلی حزب کارگزاران، ٩ سال شهردار بود. برای محمود احمدی‌نژاد البته دوسال‌ونیم نشستن بر صندلی شهرداری کافی بود تا یک‌باره براي صندلی ریاست‌جمهوری دورخیز کند. او اکنون زعیم شاخه‌ای منفک‌شده از اصولگرایان موسوم به احمدی‌نژادی‌هاست. محمدباقر قالیباف نامزد همواره بالقوه اصولگرایان، با بیشترین رکورد نشستن بر صندلی شهرداری، ١١ سال است که شهردار تهران است. تهران شهریاران دیگری هم در این میان به خود دیده بود.

برخی از آنها مانند مرحوم رضا زواره‌ای یا مرتضی الویری اگرچه وابستگی‌های حزبی و سیاسی داشتند، اما فرصت چندانی برای اعمال مدیریت سیاسی خود بر شهر تهران نیافتند. اگر عامل زمان را در امکان‌پذیری اعمال مدیریت سیاسی بر تهران نقش‌آفرین بدانیم باید گفت که نیک‌روش، سیفیان، بنکدار، طباطبایی و ملک‌مدنی هم شهرداران غیرسیاسی تهران به حساب می‌آیند. می‌توان ادعا کرد که هویت موجودی به نام تهران، امروز تا حد زیادی متأثر از خواست یا کنش شهریاران سیاسی آن بوده است.

روزگار آرمان‌شهری

وضعیت شهر و شهرداری تهران در روزها، ماه‌ها و سال‌های اول انقلاب جدای از مسائل کلی انقلاب نبود. همان بحث‌ها و کشمکش‌های سیاسی، برچسب‌زدن‌ها، مشخص‌نبودن مرزهای کاری مدیریتی و دخالت‌ها، انتظار برآورده‌شدن یک‌شبه خواسته‌ها و انتظاراتي که در کشور وجود داشت، در بُعد کوچک‌تر خودش را در روابط شهردار و دیگر جریان‌های سیاسی هم نشان می‌داد. محمد توسلی، عضو نهضت آزادی، از سوی دولت موقت منصوب شده بود. او باید شهری را اداره می‌کرد که مدعی زیاد داشت.

مثلا خلخالی گفته بود که وضعیت شهرداری تهران از زمان طاغوت بدتر است و به همه شرکت‌های مسافربری اخطار کرده بود از تهران بروند والا طبق مقررات با آنها رفتار می‌شود. خلخالی معتقد بود: «آقای توسلی شهردار عمق انقلاب را درک نکرده است».

یا مثلا دفتر آیت‌الله منتظری زمینی را در تقاطع خیابان مصدق [ولیعصر فعلی] و طالقانی تصرف کرده بود تا در آن دانشگاه اسلامی احداث کند، اما توسلی می‌گفت که طبق قانون لغو مالکیت اراضی موات شهری و تصویب مجمع عمومی سازمان عمران اراضی شهری، آن زمین برای خدمات شهری در اختیار شهرداری گذاشته می‌شود.

توسلی گفته بود: «مالکان قدیمی زمین که از سرمایه‌داران بزرگ بوده‌اند، طبق مصوبه شورای انقلاب زمین خود را ازدست‌رفته می‌دیدند و به حیله‌ای متوسل شدند. از شرکت واحد خواستند زمین را برای جشن نیمه ‌شعبان در اختیار آنها بگذارد و در جریان جشن، بدون اطلاع شهرداری از حسن‌نیت آیت‌الله منتظری استفاده کرده و کلنگ دانشگاه اسلامی را به زمین زدند». توسلی در ادامه گفته بود: «به نماینده منتظری گفته بودم اصلا ایجاد دانشگاه در منطقه پرتراکم شهری منطقی نیست، تلفنی با بنی‌صدر حرف زدم و او هم قانع شد و نماینده منتظری هم قانع شد، اما مالکان قبلی همان روز با کمک عده‌ای به زمین تجاوز کردند و با جرثقیل اتوبوس‌های شرکت واحد را خارج کردند».

اما ابراهیمی، سخن توسلی را رد کرد و به خبرگزاری پارس گفته بود: «اگر زمین موات باشد، دانشگاهی که به نام امام صادق بنیان گذاشته مقدم است یا اهدافی که شهرداری برای آن در نظر گرفته است؟ موات شهرداری باید زیر نظر حاکم شرع و دولت به افراد یا مؤسسات اسلامی اختصاص پیدا کند، انتخاب و اختصاص و نام‌گذاری زمین از طرف آیت‌الله بوده و اینکه شهردار گفته از حسن‌نیت آیت‌الله سوءاستفاده شده از آقای شهردار بعید است». توسلی اما گفته بود که بحث زمین‌های بایر و موات درون‌شهری با مسائل فقهی درباره زمین‌های موات و بایر تفاوت دارد و قانون جدید مالکیت اراضی شهری مصلحت‌اندیشی دارد و مشکلات را بیشتر کرده و در این قانون تعریف موات و بایر، منطقی ندارد.

دست‌آخر مشخص شد که قول زمین برای دانشگاه در دوران زندان، به آیت‌الله منتظری داده شده بود. خانیان، مدیرعامل شرکت سهامی «ایران بت» که زمین متعلق به آن بوده، گفته بود که در زندان با منتظری هم‌بند بوده و آنجا این قول را به منتظری داده بوده که این زمین دانشگاه اسلامی شود. نکته جالب اینکه در دوره شهردار بعدی تهران، زمین به نماینده آیت‌الله منتظری تحویل داده می‌شود. توسلی به‌شدت مخالف گسترش تهران بود و با اشاره به اینکه روند مهاجرت به شهرها از حکومت گذشته آغاز شده، می‌گفت از جایی که امپریالیسم به ما ضربه زده از آنجا باید آغاز کنیم و هر آجری که روی آجر در تهران گذاشته می‌شود یعنی آمدن یک خانواده از شهرستان به تهران. او یک‌بار گفت: «برادرانی که در کمیته‌ها و نهادهای انقلاب کار می‌کردند برای ایجاد کار، زمین‌ها را تقسیم می‌کردند و در اختیار مردم می‌گذاشتند. مسئله مسکن باید در ادامه سایر مسائل کشور مثل مسائل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی باشد». انتقادات به دولت موقت که جان می‌گیرد، شهردار تهران هم از اتهامات مصون نیست.

تا جایی که توسلی اعتراض می‌کند که چرا با مدافعان تمامیت ارضی ایران با برچسب ملی‌گرایی و لیبرال برخورد می‌شود. او گفته بود: «مگر به کسانی که به‌خاطر فلسطین می‌جنگند ملی‌گرا می‌گویند؟» یک ‌بار هم انتقاد کرده بود که بازاریان به جای راهپیمایی، نرخ‌ها را پایین بیاورند. بازاریان در حمایت از روحانیون راهپیمایی کرده بودند اما توسلی گفته بود روحانیت متعهد نیاز به تبلیغ ندارد. در برخی منابع آمده که توسلی در سال ١٣٥٩ و در پی اختلاف با یکی از وزرای دولت شهید رجایی از شهرداری تهران استعفا داد. اما روزنامه‌ها آن زمان نوشتند که او به علت نامزدشدن برای دور نخست مجلس ملی در تاریخ ششم اسفند ٥٨ استعفا کرد.

با استعفای توسلی، «کمال‌الدین نیک‌روش» به جای او از سوی آیت‌الله مهدوی‌کنی وزیر وقت کشور شهردار تهران شد. اما انتقاد به توسلی حتی بعد از رفتنش هم ادامه داشت. مهدوی‌کنی وزیر وقت کشور در مراسم معارفه شهردار جدید نقدهای تندوتیزی از توسلی مطرح کرد. عملکرد شهردار بعدی نشان داد که عینا این نقدها درباره او هم قابل تکرار است. نیک‌روش هم حداقل در حوزه مدیریت ساخت‌وساز عملکرد و نگرشی مشابه توسلی داشت. مهدوی‌کنی در جلسه معارفه نیک‌روش از توسلی انتقاد کرد و گفت: «انتقاداتم را به او گفته بودم، چرا در شهرآرا مجوز ساخت‌وساز داده‌اید اما از كارِ مستضعفی که در خاک سفید النگوی دخترش را فروخته تا خانه‌سازی کند، جلوگیری شده؛ اگر قرار به جلوگیری از گسترش شهر است، هرجا باشد باید جلوگیری شود!»

توسلی بعدا جواب مهدوی‌کنی را داد و گفت: «ما انتقادات سازنده اصولی از شما دریافت نکردیم؛ اگر بوده فهرست آن را به اطلاع مردم برسانید و همین نمونه‌ای که طرح کردید، نمونه انتقاد غیراصولی شماست. کسانی که مجوز قانونی داشته‌اند، پروانه ساخت گرفته‌اند. شهرآرا و خاک سفید مطرح نیست؛ طبق همان قانونی که خودتان امضا کرده‌اید، پروانه صادر شده است. ما مجوز برخورد با ساخت‌وساز خلاف می‌خواستیم اما ندادند ولی بعد از آمدن زواره‌ای (سرپرست موقت شهرداری) ‌هزار نیروی انتظامی در اختیار او گذاشتند و ایشان همه ساخت‌وساز‌های خلاف شمال تهرانپارس را تخریب کرد. اگر می‌خواهید ما را حامی مستکبران شهرآرا و مخالف حقوق مستضعفان خاک سفید نشان دهید گزارش عملکرد سال ٥٨ شهرداری نشان می‌دهد که ٧٠ درصد بودجه عمرانی شهرداری در جنوب خیابان شوش هزینه شده؛ همه برنامه‌ها برای حفظ حقوق مردم و مصالح انقلاب و حل ریشه‌ای مشکلات بوده نه برخورد عاطفی و مردم‌زدگی.

چرا در زمینه‌ای که علم و اطلاع ندارید اظهارنظر می‌کنید. این مشکل در سطح اداره مملکت موجب به بن‌بست کشانده‌شدن انقلاب شده است». اتهامات دیگری هم بعدها متوجه توسلی شد. مثلا هیئتی تحت عنوان بررسی شکنجه، مواردی را درباره دادگاه انقلاب مستقر در شهرداری دوران توسلی مطرح و ادعا کرده بود که مقامات قضائی دادسرا را شهردار انتخاب کرده بود. توسلی در جوابیه‌ای که برای روزنامه انقلاب اسلامی نوشت، همه این ادعاها را رد کرد و گفت اصلا شهرداری نقشی در تعیین اعضای دادگاه‌های انقلاب نداشته است. شیوه مدیریتی توسلی را که باعث شده بود متهم به حمایت از مستکبران شود، نیک‌روش هم بعینه ادامه داد. نیک‌روش درباره ماجرای خاک‌سفید گفته بود: «عده‌ای سودجو زیر پوشش افراد مستضعف عده‌ای مستضعف را در ارتباط با ایجاد ساختمان‌های غیرمجاز در منطقه تپه‌سفید جلو انداخته‌اند و به سودجویی ادامه می‌دهند». نیک‌روش هم مانند توسلی مخالف مهاجرت به تهران بود و معتقد بود باید آن را محدود کرد.

سال‌های نخست انقلاب، دوران تسلط آرمان‌گرایی ایدئولوژیک بر نگاه کارشناسی - مدیریتی در شهر است. به جز توسلی، رد پای این نگاه را می‌توان در شهرداران بعدی آن سال‌ها دید. زواره‌ای سرپرست شهرداری تهران گفته بود: «تا وقتی روستاها آب لوله‌کشی و برق ندارند، نباید در تهران بودجه صرف ساخت‌وساز بزرگراه شود». نیک‌روش هم پس از برعهده‌گرفتن شهرداری تهران در مصاحبه با رسانه‌ها اعلام کرد: «امام فرمودند قوانین و مقررات شهری باید منطبق با موازین اسلامی باشد و در نتیجه با الهام از این خط‌مشی کلی تصور می‌کنم صرف بودجه هنگفتی در تهران زیاد منطبق با موازین شرعی نباشد». نگاه سیاسی به تهران است که یک روز اتوبان‌سازی در تهران را تقبیح می‌کند، اما ٣٠ سال بعد یک شهردار هوس ساخت مونوریل می‌کند و چند سال بعد خلفش همه تلاشش را می‌کند تا قبل از آغاز رقابت‌های انتخاباتی ریاست‌جمهوری، نخستین اتوبان چندطبقه، صدر، را افتتاح کند. در واقع نه نیاز تهران به بزرگراه بلکه نگاه‌های سیاسی است که نیاز به بودن یا نبودن ‌آن را تعیین می‌کند.

شهرداران بازار

«غلامحسین دلجو»، «محمدکاظم سیفیان» و «حسین بنکدار» هم در مقاطعی شهردار تهران شدند. دوران شهرداری آنها کوتاه بود. اگرچه همان دوران کوتاه هم بدون حاشیه‌های سیاسی نبود. سیفیان که پیش از شهردارشدن مدیرعامل بنیاد مسکن و مسئول افتتاح حساب معروف ١٠٠ امام بود، به لحاظ گرایش سیاسی به آیت‌الله مهدوی‌کنی نزدیک بود. مشخص نیست او به چه علت استعفا داد اما خودش علت استعفایش را جلوگیری از سوء‌استفاده ضد انقلاب از جو موجود اعلام کرد. دلجو هم به مهدوی‌کنی نزدیک و مدتی در «جامعه الصادق» مشغول فعالیت بود. سیفیان هم قبلا از اعضای حزب ملل اسلامی بود و به جامعه اسلامی بازار و اصناف نزدیک بود.

سال ٦٢ نبی حبیبی، عضو مؤتلفه شهردار شد. وزیر کشور ناطق‌نوری بود و یک سال بعد انتخابات مجلس برگزار شد. دوران شهرداری حبیبی مقارن با مجلس دوم بود. مؤتلفه از تهران، بادامچیان را روانه مجلس کرده بود و حبیب‌الله عسگراولادی هم وزیر بازرگانی بود. آن سال‌ها اوج حضور مؤتلفه در سیاست بود. این حزب بعدا هیچ‌وقت دیگر نتوانست سهمی بیشتر از سفره سیاست و قدرت بگیرد. تا پیش از آمدن حبیبی، خبری از سفرهای خارجی شهردار تهران نبود. شاید هم فرصتی نبود؛ اما حضور پنج‌ساله حبیبی بر صندلی شهر تهران دستاوردهای زیادی داشت. حبیبی به پاکستان، ایتالیا و بل‍ژیک سفر کرد. دوران مدیریت حبیبی مقارن با سال‌های جنگ بود. خیابان بخارست سال آخر شهرداری حبیبی به احمد قصیر تغییر نام داد.

دوران شهرداری حبیبی زمان جنگ و کمبود بودجه بود. طباطبایی، شهرداری که سال٦٦ به جای حبیبی آمد، سال‌ها بعد گفت اواخر سال ٦٥ شهرداری تهران ٢,٥ ‌میلیارد بدهی به دولت داشت و حتی شرایط پرداخت یک ماه حقوق کارگرانش را نداشت تا اینکه سیل تجریش رخ داد و در ادامه فشار مالی و سیاسی، حبیبی استعفا داد. بیراه نیست اگر بگوییم که تهران دهه ٦٠ را تا پیش از آمدن کرباسچی گرایش‌های سنتی نزدیک به بازار و مؤتلفه اداره می‌کردند. البته با یک استثنا، مرتضی طباطبایی برادر صادق طباطبایی دو سال تا پیش از آمدن کرباسچی شهردار بود، او از سوی علی‌اکبر محتشمی‌پور، وزیر کشوری متعلق به جناح چپ، به‌عنوان شهردار تهران منصوب شده بود.

شهردار سازندگی

سال ٦٨ کرباسچی از صندلی استانداری اصفهان یک‌راست بر صندلی شهرداری تهران نشست. عبدالله نوری همشهری او وزیر کشور هاشمی شده بود. عطریانفر معاون سیاسی وزیر کشور هم پادرمیانی کرد بود و دست آخر هاشمی به کرباسچی می‌گوید که بیاید و‌‌ همان روشی را که در اصفهان اجرا کرده، در تهران هم اجرا کند. نوری به جناح چپ تعلق داشت و عطریانفر به مشی اعتدالی هاشمی نزدیک‌تر بود؛ اما مشی کرباسچی در تهران کاملا با نگاه توسعه‌گرای هاشمی هماهنگ بود. کرباسچی در سال‌های نخست از حمایت جریان راست بهره‌مند بود. تا جایی که سال ٦٩ که شایعه تعویض شهردار تهران مطرح شد، آن را تکذیب کرد و طوماری در حمایت از شهردار تهران امضا شد. فرماندهان و مسئولان پایگاه‌های مقاومت بسیج مناطق ٢٠گانه سازمان‌ها و ادارات کل شهرداری تهران از انتصاب کرباسچی به‌عنوان شهردار تهران حمایت کرده و گفته بودند اقدامات او درباره رهایی تهران از معضلات و ناهنجاری‌ها، باعث رفع تبلیغات سوء استکبار شده است. رسالت هم گزارشی در حمایت از کرباسچی در آذین‌بستن خیابان‌ها با درختان و گل‌ها و پاکسازی شهر از زباله‌ها تهیه کرد؛ اما یکی، دو، سه سال که گذشت، ورق برگشت.

هاشمی‌رفسنجانی هم در تأیید کرباسچی گفت که شهرداری تهران قضاوت‌های جهانی درباره ایران را تغییر داده است. توسعه در تهران فقط شکلی و اقتصادی نبود. به جنبه‌های اجتماعی و فرهنگی هم ورود کرده بود و این چندان خوشایند جناح راست نبود تا جایی که رسالت در یک یادداشت انتقادی نوشت: «همان روز که از راه رسیدی و با یک اقدام قاطع انقلابی دفاتر بسیج و شورای اسلامی و هرچه را وصل به انقلاب اسلامی‌مان بود، تعطیل کردی، گفتیم حتما بسیجی‌ها و ریش‌دارها مزاحم و سد راه بحران و آبادی تهران بزرگ هستند. در مشیریه خانواده‌ای ١٠‌نفری از مهاجران جنگ خانه‌اش را شهرداری حراج کردند و صاحبخانه را کتک زدند و زباله‌های آن کوچه را چند روز جمع نکردند تا خلق‌الله ادب شوند. در خاک‌سفید از ترس مأموران شهرداری خواب به چشم کسی نمی‌آید». این در حالی بود که بسیج ادارات مناطق همان سال دوم آمدن کرباسچی، طومار تشکر و حمایت از او منتشر کرده بودند.

سال ٧٢ نيز هم‌زمان شده بود با تولد روزنامه همشهری و حضور کرباسچی در همایش شهرداران جهان در نیویورک که مجله تایم گزارشی از تهران و کرباسچی نوشت و گفت: «کرباسچی چندین پارک ایجاد کرده که دختران و پسران می‌توانند کنار هم بایستند و روزنامه همشهری زیر آتش انتقاد محافظه‌کاران قرار گرفته است؛ چون فهرست پرفروش‌ترین آهنگ‌ها و صفحاتی را که هر ایرانی باید بداند، به چاپ رسانده بود». تایم همچنین تصاویر آگهی‌ها و تبلیغات خارجی را که به ابتکار شهردار تهران بر دیوارهای تهران نقش بسته، به چاپ رسانده بود. کیهان در واکنش به انتشار همشهری از سوی کرباسچی هم بودجه مالی آن را به چالش کشیده بود که چرا صد ‌میلیون تومان سوبسید برای آن در نظر گرفته شده و دوم اینکه به نظر کیهان، بنیان این روزنامه با عناصر ناسالم و مسئله‌دار سیاسی-فرهنگی گذاشته شده بود؛ چراکه به نوشته کیهان سرمقاله‌های همشهری ارزش‌های انقلاب را مورد تعرض و نفی قرار می‌داد. کرباسچی سال ٧٤ در گفت‌وگو با یک خبرنگار آلمانی که مخالفان کرباسچی را مسلمانان بنیادگرا نام داده بود، گفت بنیادگرایی در اسلام صدق نمی‌کند. مخالفت‌ها با اقدامات شهرداری ناشی از اختلاف سلیقه یا گرایش‌های سیاسی است و اگر مخالفان خودشان به کار گمارده شوند، از اجرای طرح‌های شهرداری حمایت هم می‌کنند. حزب کارگزاران همان سال تشکیل می‌شود و کرباسچی هم یکی از اعضای هیئت مؤسس آن می‌شود.

سال ٧٥ و یک‌ سال قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری، مجلس پنجم به ماجرای تحقیق و تفحص از شهرداری تهران ورود کرد. رسالت به نقل از موحدی‌ساوجی، نماینده جناح راست و رئیس کمیسیون تحقیق‌وتفحص مجلس از عملکرد شهرداری، نوشت که شهرداری تهران به رؤسای مناطق دستور داده بود که پاسخ مجلس را ندهند. طبق گزارش مجلس از شهرداری تهران که در صحن قرائت شد، ساوجی گفته بود تحقیق‌و‌تفحص در دور دوم و سوم مجلس هم مطرح بود؛ اما همان زمان هم شهرداری‌ها مقاومت می‌کردند. ساوجی تحقیق‌و‌تفحص از شهرداری را با تحقیق‌و‌تفحص از بنیاد جانبازان مقایسه کرده و گفته بود که رفیق‌دوست همکاران خوبی با هیئت تحقيق و تفحص داشته و هیچ موردی که نشان‌دهنده سوءنیت رئیس بنیاد باشد، دیده نشده بود.

با برگزاری انتخابات ٧٦ و آمدن دولت اصلاحات، وضعیت پرونده شهرداری پیچیده‌تر شد. کرباسچی عضو حزب کارگزاران سازندگی از طرفداران کلیدی خاتمی در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ بود کیهان علنا گفت چرا دستگاه قضائی با شهردار تهران برخورد نمی‌کند و از افراد سؤال نمی‌کند؟ رئیس قوه قضائیه هم گفت عده‌ای می‌گویند این پرونده سیاسی است درحالی‌که من می‌گویم سیاسی نیست. درنهایت مقتدایی، دادستان کل، گفت دستور رسیدگی به پرونده شهردار تهران در راستای برخورد با ثروت‌های بادآورده است. موج دستگیری شهرداران مناطق تهران از سال ٧٦ آغاز شد. استفاده از امکانات شهرداری تهران در جهت حمایت از کاندیدايی خاص در انتخابات هفتم ریاست‌جمهوری، یکی از اتهامات او بود. کرباسچی بعد از دو سال حبس آزاد شد.

بحث جانشین کرباسچی که مطرح شد این‌بار دیگر نهادی تحت عنوان «شورای شهر» بود که باید تصمیم می‌گرفت. شورا یک فهرست ٧٠نفره تهیه کرده بود که از عطریانفر تا عزت‌الله سحابی عضو آن بودند. باز هم مدیرانی از جنس سیاست انتخاب شده بودند. نکته‌ای که سحابی به آن اشاره کرده بود همین بود. او با اشاره به اینکه این سمت را نمی‌پذیرد، گفته بود همان‌ها که کرباسچی را برداشتند با آمدن من بیشتر مخالفت و لجبازی خواهند کرد؛ او پیشنهاد کرده بود اصلا شهردار سیاسی انتخاب نشود و فردی غیرسیاسی به میدان بیاید. اتفاقی که نه آن وقت و نه هیچ زمان دیگری نیفتاد درنهایت الویری، عضو سازمان مجاهدین انقلاب، به جای او نشست و در اولین قدم با هاشمی دیدار کرد.

دوران سرکشی

سیاست قصد نداشت دست از سر شهرداری بردارد. دوران الویری با نخستین تجربه شورای شهر در ایران هم‌زمان بود و باوجود اینکه جناح اکثریت شورای شهر و شهردار همسو بودند، اما خاطرات خوبی از خود به یادگار نگذاشتند. صداوسیما هم آتش‌بیار معرکه بود و اخبار این درگیری‌ها را برجسته‌تر از آنچه بود، پوشش می‌داد. ماجرا به طرح بحث استیضاح الویری کشید و درنهایت سال ٨٠ الویری استعفا داد و محمدحسن ملک‌مدنی آمد و به جای او نشست. ملک‌مدنی، شهردار اصفهان، در زمان استانداری کرباسچی و از همکاران نزدیک او بود. درگیری‌های شورا و شهرداری در دوران ملک‌مدنی هم ادامه داشت. او با انتقادات و اعتراضات شدید جناح اقلیت دوره اول شورای شهر تهران به مديريت ابراهیم اصغرزاده مواجه بود. یکی از مهم‌ترین عوامل این نارضایتی‌ها توقف فروش تراکم بود که به افزایش قیمت مسکن منجر شده ‌بود. ملک‌مدنی معتقد بود بالارفتن هزینه زندگی در پایتخت تنها راه جلوگیری از مهاجرت فزاینده به این شهر است.

ملک‌مدنی تنها چند روز پس از برکناری از شهرداری به پنج ماه حبس، سه سال انفصال از خدمات دولتی و پنج سال محرومیت از تصدی مسئولیت در شهرداری محکوم شد. بعد از رفتن ملک‌مدنی، چهارماهی محمدحسن مقیمی شهردار تهران بود تا اینکه با انتخابات شورای شهر دوم و روی‌کارآمدن نواصولگرایان، محمود احمدی‌نژاد به شهرداری پایتخت رسید. آمار پایین شرکت مردم در انتخابات شوراي شهر تهران، باعث شد ائتلاف آبادگران ایران اسلامی ١٤ کرسی شورای شهر را از آنِ خود كند.

لوک خوش‌شانس

احمدی‌نژاد دو سال بیشتر ساکن ساختمان بهشت نبود اما حضور رسانه‌ای و شهرتی که به‌ مدد رسانه‌های همسو پیدا کرد، به اندازه‌ای بود که او را بالاخره به پاستور رساند. هنوز یک ‌سال از آمدنش به ساختمان بلدیه نگذشته بود که سایت رویداد در مطلبی به‌نقل از منابع نزدیک به شوراهای هماهنگی نیروهای انقلاب، نوشت: «برخی... می‌کوشند نظر مقامات عالی کشور را به کاندیداتوری احمدی‌نژاد، شهردار تهران، جلب کنند و افرادی نظیر علی لاریجانی، علی‌اکبر ولایتی و حسن روحانی را از عرصه خارج کنند». رویداد درادامه نوشته بود: «طیف خاصی در شورای هماهنگی نیروهای انقلاب درصدد است با اقدامات تبلیغی برای پیروزی احمدی‌نژاد بر رقبای احتمالی (ریاست‌جمهوری) سرمایه‌گذاری کند». برای نخستین‌بار بود که به پست شهرداری تهران نگاهی صد درصد سیاسی می‌شد و انتظاری از آن می‌رفت که تا این لحظه ادامه دارد. صندلی ریاست شهرداری قرار بود از این به بعد صاحبش را مستقیم از بهشت به پاستور برساند. شهری که سیاسی اداره می‌شد با احمدی‌نژاد سیاسی‌تر شد.

استراتژی جدید شهردار برای رسیدن به نقطه نهایی، ورود به حوزه‌هایی کاملا بی‌ربط اما جذاب به‌ لحاظ تبلیغاتی بود؛ مثل قول اعطاي وام ازدواج به ٤٠‌‌هزار زوج تهرانی در ١٠‌روز. همه جریان اصولگرا با همه قدرت و استفاده از ظرفیت‌های پیدا و پنهان خود پشت‌ سر او بودند و حتی اقدامات عادی و ساده او را بزرگ می‌کردند؛ به‌ویژه صداوسیما که با دولت اصلاحات هم زاویه‌های تندی داشت. حتی برخی معتقدند برنامه خبری ٢٠:٣٠ به‌‌نوعی با چنین هدفی، یعنی تخریب دولت اصلاحات و بزرگ‌نمایی اقدامات شهرداری تهران و در برابر هم‌گذاشتن این دو به شکلی غیرمستقیم راه‌اندازی شد.

عبدالله رمضان‌زاده، سخنگوی وقت دولت، بعدا درباره شکست اصلاح‌طلبان در انتخابات سال ٨٤ گفت ما از صداوسیما شکست خوردیم. مثال معروفی هم در مقایسه رفتار جناحی صداوسیما داشت و می‌گفت یک روز آقای دکتر عارف برای افتتاح کارخانه توربین‌سازی نیروگاهی رفتند. این اتفاق جزء کارهای بزرگی بود که در دولت اصلاحات انجام و توربین‌سازی در ایران بومی شد. همان روز آقای احمدی‌نژاد پل هوایی میدان هفت‌‌تیر را افتتاح کردند. هزینه این پل حدود ٤٠٠‌میلیون به نرخ آن روز بود. در توربین‌های نیروگاه حدود ٢٠٠‌میلیارد به نرخ آن روز هزینه شده بود. در همان روز در هفت برنامه، خبر افتتاح پل به‌عنوان دومین خبر پخش شد. درحالی‌‌که در آن شب دهمین خبر در ساعت ١٢ شب، خبر افتتاح توربین‌سازی بود».

کیهان هم در مطلبی خطاب به احمدی‌نژاد نوشت: «شما و همکارانتان باید راهی را که شروع کرده‌اید با جدیت ادامه دهید و مردم را دست‌کم نگیرید. مردم با وجود دروغ‌پردازی‌هایی که علیه شهرداری و دست‌اندرکاران آن صورت می‌گیرد، آنچه را حق است از باطل تمییز می‌دهند. به این جوسازی‌های کاذب بی‌توجه باشید و سمت‌وسوی حرکت خود را گم نکنید». روزنامه «جوان» همان زمان در گزارشی تمام‌صفحه از تصمیم شهرداری مبنی‌بر بازسازی کوی دانشگاه نوشت که رپرتاژی تمام‌عیار و عیان برای احمدی‌نژاد بود. در متن این گزارش آمده بود: «کاری که آقای شهردار شروع کردند، بسیار ارزشمند است».

روزنامه کیهان اردیبهشت‌ سال ٨٣ در خبری از حاکم‌شدن ضابطه به‌جای رابطه در شهرداری تهران نوشت. روزنامه اعتماد همان زمان به این پروپاگاندای رسانه‌ای حامی احمدی‌نژاد اشاره می‌کند و می‌نویسد: «احمدی‌نژاد پیش از این وعده داده بود ظرف ٤٥ روز چاله‌چوله‌های تهران پر شود و دو ماه گذشته و خبری نیست. احمدی‌نژاد وعده داده بود ابدا حرف نزند و عمل کند. رسانه‌هایی که به‌نوعی با شهرداری همکاری می‌کنند، هرروز خبرهای داغی از شهردار چاپ می‌کنند. احمدی‌نژاد با روزنامه ما مصاحبه نمی‌کند، اما در مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های کم‌وبیش طولانی با رسانه‌های دیگر وعده می‌دهد و ضرب‌الاجل تعیین می‌کند».

در برابر دولت

احمدی‌نژاد فقط شهردار تهران نبود تا درباره ترافیک و حمل‌ونقل شهری و ساخت‌وساز حرف بزند. عضو جامعه اسلامی مهندسین بود و در جلسات آنها و همین‌طور جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی که حامیانش در شهردارشدنش بودند، حاضر می‌شد و گزارش عملکرد می‌داد. او سال دوم شهرداری‌اش در گردهمایی سالانه جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه‌های سراسر کشور، از طیف اصولگرا در اصفهان حاضر شد و از عدالت حرف زد و گفت ٨٥درصد از صنعت در دست دولت است و دولت نمی‌تواند آن را به‌درستی اداره کند.

اگر بخواهیم عدالت اجرا شود باید مدل فصلی اداره کشور را تغییر داد.

اختلافات شهرداری با دولت هم به‌نفع احمدی‌نژاد بود. نقاط عطف این رویارویی، اختلاف بر سر انتقال نمایشگاه بین‌المللی تهران، ماجرای منوریل و باشگاه اندیشه، پلمب ساختمان‌های اداره‌های مالیات به علت بدهی و ممانعت از تبلیغات فیلم‌های سینمایی بود. به نظر می‌رسید احمدی‌نژاد بر این رویارویی اصرار می‌ورزید و رسانه‌ای‌‌شدن آن را به‌نفع خود در درازمدت ارزیابی می‌کرد.

کافی بود حرکتی یا انتقادی از سوی رئیس اصلاح‌طلب دولت سر بزند. احمدی‌نژاد منتظر نمی‌ماند و پاسخ می‌داد. دو ماه مانده به رقابت‌های انتخاباتی سال ٨٤، محمد خاتمی از وضعیت ترافیک در شهر تهران گلایه کرد؛ شهردار تهران به‌سرعت پاسخ داد: «اگر رئیس‌جمهوری به دستگاه‌های اجرائی تحت امر خود توصیه فرماید تا در برابر تصمیمات و سیاست‌های حوزه مدیریت شهری و شورای شهر در زمینه حمل‌ونقل و ترافیک مقاومت نکنند به‌خصوص که حل معضل ترافیک و حمل‌ونقل تهران به‌‌تنهایی از عهده شهرداری تهران خارج است».

نگاه سیاسی به شهر یعنی اینکه هرآنچه نقد، او به دولت اصلاحات داشت، نعل‌به‌نعل بعدا درباره دولت خودش با ابعاد وسیع‌تری قابل پیاده‌سازی بود و برعکس اگر در دوران شهرداری‌اش از همراهی پیدا و پنهان جریان‌هایی برخوردار بود بعدا در موضع منتقد، منکر این پیشینه همراهی و حمایت شد؛ مثلا در واکنش به مصاحبه لاریجانی با خبرگزاری فارس در سال ٩١ گفت: «من مصاحبه ایشان را دیدم و متأسفم که با یک خبرگزاری وابسته به نهاد نظامی و همه‌اش علیه دولت (مصاحبه شده است)... یک خبرگزاری که وابسته به یک نهاد امنیتی است نباید به مسائل سیاسی ورود کند».

این در حالی است که خودش در همان سال دوم مدیریتش بر بلدیه شهر، از خبرگزاری فارس بازدید کرد و گفت امروز خودم را نسبت به مردم بدهکارتر می‌دانم. از اینکه او را در جلسات هیئت دولت راه نمی‌دادند، شاکی بود، اما می‌گفت که فرصت خوبی شده که بدون اتکا به دولت، تهران را اداره کنیم. در دوران ریاستش بر دولت هیچ‌وقت قالیباف امکان حضور در هیئت دولت را نیافت. از سیاست‌های حوزه مسکن انتقاد می‌کرد و مدعی بود که دولت نیازهای مردم را از موضع حاکمیتی برآورده نمی‌کند. جالب این است که بیشترین جهش یک‌شبه قیمت مسکن، ارز و سکه چند سال بعد در دولت احمدی‌نژاد روی داد. او گفته بود اگر سیاست‌گذاری مسکن و ساخت‌وساز به شهرداری منتقل شود دیگر این عرصه‌ها دچار تحولات سنگین و دست‌خوش تصمیمات سیاسی نمی‌شود. در دولت‌های نهم و دهم هیچ‌گونه سیاست‌گذاری در حوزه مسکن به شهرداری‌ها تفویض نشد. از ورود بی‌رویه خودرو به شهر تهران گلایه داشت و آن را علت عمده مشکل ترافیک تهران می‌دانست، اما چند سال بعد در دولت احمدی‌نژاد وضعیت واردات خودرو به‌‌گونه‌ای افزایش یافت که حتی با ارز اختصاصی دارو، خودرو وارد کشور شد و براساس برخی آمارها در سال ١٣٩١ با وجود ابلاغ مصوبه ممنوعیت واردات خودروهای گران‌قیمت در چند ماه پایانی آن، میانگین قیمت خودروهای وارداتی نسبت به سال ١٣٩٠، افزایش ١٧درصدی پیدا کرد.

سهمیه‌ای برای ریاست‌جمهوری

احمدی‌نژاد که شهردار شد، صندلی‌اش به رقیب ناکامش رسید. انگار در یک عهد نانوشته، صندلی شهرداری تهران قرار بود به نیمکت ذخیره‌های رؤسای‌جمهوری بدل شود. چهار، دو یا هشت سال شهر تهران برای دست‌گرمی به کسی سپرده می‌شود که مقصد نهایی‌اش پاستور است نه بهشت. برای همین است که جانشینش سه دوره است حاضر به ترک صندلی نیست. همان شورای شهری که احمدی‌نژاد را تحویل بهشت داد، قالیباف را هم روانه ساختمان شهرداری کرد. اگرچه مردم در انتخابات شورای شهر سوم، چهار نفر اصلاح‌طلب را روانه شورا کردند و از تیم ١٢‌نفره شورای شهر، حداقلی به اصلاح‌طلبان رسید، اما همان‌ها هم نتوانستند مانع بقای شهردار شوند. قالیباف از شورای سوم هم کارت سبز گرفت. عمر شورای شهر سوم بسیار طولانی شد؛ شش سال. بسیاری معتقدند حضور کم‌اثر اعضای اصلاح‌طلب شورا در کنار طولانی‌شدن دوره کاری این شورا، به امکان تثبیت قدرت قالیباف قوام بخشید و او فرصت کافی پیدا کرد تا میخ مدیریتی خود را در شهرداری تهران به زمین بکوبد. قالیباف در این مدت پدر معنوی یک حزب هم شد. حزب پیشرفت و عدالت ایران اسلامی که دبیرکل آن سردبیر روزنامه همشهری هم هست است.

اسفند ٨٧ روزنامه «تهران امروز» دومین روزنامه متعلق به شهردار بعد از همشهری، نوشت: «بررسی نگاه و روش اجرائی و مدیریتی میرحسین موسوی و محمود احمدی‌نژاد شباهت بسیاری میان این دو را آشکار می‌کند». تهران امروز به زعم خود خواسته بود که با یک تیر دو نشان بزند و به مخاطب بگوید که از هیچ کدام از این دو نفر خوشش نمی‌آید. سؤال این بود که آیا قالیباف می‌خواهد دوباره نامزد شود؟

درهمین‌حال حتی برخی گزارش‌ها با اشاره به جدی‌ترشدن فعالیت‌های انتخاباتی محمدباقر قالیباف از آغاز سفرهای استانی وی در ٢٠ روز آینده خبر می‌داد؛ این در حالی است که از چند ماه قبل‌تر زمزمه‌هایی مبنی بر سازماندهی ستادهای انتخاباتی محمدباقر قالیباف در شهرستان‌های مختلف شنیده می‌شد و تعداد زیادی سایت اینترنتی که حمایت رسانه‌ای از قالیباف در دستور کار آنها قرار داشت هم در چند ماه به جمع سایت‌های اینترنتی ایران پیوسته بودند. سال ٨٨ قصدش را داشت اما منصرف شد. بازی که جدی‌تر شد، دید شانسش آن‌قدر ضعیف است که به امتحان‌کردن دوباره نمی‌ارزد. پس دوباره کمربندهای صندلی ساختمان خیابان بهشت را محکم چسبید تا سال٩٢. شهردار چهار سال دیگر هم احمدی‌نژاد را تحمل کرد به این امید که سال ٩٢ حتما جای او خواهد نشست. اختلافاتش با احمدی‌نژاد در چهار سال بعد هم ادامه داشت.

مردادماه ٨٨ در کنایه‌ای به احمدی‌نژاد گفت: «روزی افتتاح یک پله برقی به ‌عنوان یک پروژه مهم تشخیص داده می‌شد، اما امروز متأسفانه شاهدیم پروژه‌های بزرگی چون برج میلاد و تونل توحید تحت‌تأثیر برخی موضوعات قرار می‌گیرد». همان سال فایل صوتی‌ای منتسب به قالیباف در سطح گسترده‌ای در فضای مجازی منتشر شد که به شکایت رحیم‌مشائی، یار غار احمدی‌نژاد از او منجر شد. پرونده‌ای که تا سال ٩١ هم طول کشید. شکایت مشائی از قالیباف در دادسرای رسیدگی به جرائم کارکنان دولت رسیدگی شد. اختلافات شهرداری و شورای شهر آن‌قدر بالا گرفته بود که گوشه‌هایی از آن رسانه‌ای می‌شد. قالیباف همان سال ٩١ در مراسم افتتاح چند ایستگاه آتش‌نشانی گفت: «از سال ٨٤ تا‌کنون حداکثر پنج درصد هزینه‌های تهران توسط دولت تأمین شده است، اما مردم نگران نباشند شهرداری با قدرت، با لطف مردم و با فضل الهی کارها را پیش می‌برد».

همان ماه‌ها بود که قالیباف همه تلاشش را می‌کرد تا پروژه بزرگراه دو‌طبقه صدر را به سرانجام برساند و تا قبل از انتخابات افتتاحش کند. درباره دولت می‌گفت: «هم‌اکنون در پیچ تاریخی هستیم اما اقتصاد به گل نشسته و دیپلماسی لاک‌پشتی ما را از این پیچ تاریخی عبور نمی‌دهد». قالیباف معتقد است مدیریتش در شهرداری جهادی بوده و آن را از همان وقت در لابه‌لای سخنانش به کار می‌برد.

حتی همان وقتی که می‌خواست به دولت کنایه بزند که «به دولت فضایی و روی کاغذ نیاز نداریم، دولتی می‌خواهیم که با همت جهادی و غیرت مشکلات را از پیشِ‌رو بردارد». هیچ‌کدام از اینها اما کارساز نشد تا برنده انتخابات ٩٢ شود. برخلاف دوران احمدی‌نژاد، اصولگرایان هم در حمایت از او چند پاره بودند، عبارات معروف «حمله گاز انبری و من سرهنگ نیستم، حقوق‌دانم» هم کارخودش را کرد و قالیباف برای سومین‌بار شهردار تهران ماند. حتی فهرست ١٤‌نفره اصلاح‌طلبان شورای شهر هم نتوانست کاری از پیش ببرد و لابی اصولگرایان که به شهردار تهران قول داده بود، تمام تلاشش را کرد تا طولانی‌ترین دوران مدیریت شهری را به شهردار تهران ببخشد.

بیلبورد به ‌مثابه ابزار قدرت

قالیباف که در سال ٨٤ سعی می‌کرد چهره یک اصولگرای میانه و تا حدی مدرن را از خود نشان دهد که می‌تواند نگاه بخشی از بدنه نوگرای جامعه را هم با خود همراه کند، بعد از انتخابات ١٣٩٢ کاملا به عقبه اصلی خود باز گشته است و دیگر تمایلی به بازی در نقشی متفاوت ندارد. در منازعات درونی دولت و اصولگرایان، به‌ویژه در مقطع ویژه مذاکرات هسته‌ای، او کاملا به موضع‌گیری صریح به نفع اصولگرایان و در برابر دولت، آن هم در سطح شهر پرداخت. چه جایی بهتر از بستر شهر تهران می‌توانست به محل رویارویی دو رقیب بدل شود.

بیلبوردهای شهری به کمک رقیب سابق آمدند تا این نمایش هماوردطلبی کامل‌تر شود. بنابر اعلام سازمان زیباسازی شهرداری تهران، ٢٠‌ هزار مترمربع بیلبورد و تابلو تبلیغاتی در پایتخت وجود دارد که پنج‌ هزار مترمربع آن به تبلیغات فرهنگی و سه برابر این عدد (١٥‌هزار مترمربع) آن به تبلیغات تجاری (با اجاره‌های بسیار سنگین) اختصاص دارد. تعرفه برخی تابلوهای تبلیغاتی پل‌ها در برخی معابر تهران چند صد‌میلیون تومان است؛ مثلا بیلبورد ١٠٨ مترمربعی در بزرگراه شهید همت، بعد از خروجی بزرگراه شیخ فضل‌الله نوری ماهانه ٥٢٠‌ میلیون تومان و بیلبورد ١٢٨ مترمربعی در بزرگراه شهید حکیم، مسیر غرب به شرق بعد از خروجی بزرگراه شیخ فضل‌الله نوری به حکیم روی تپه، ماهانه ٣٨٠‌میلیون تومان. به گفته مسئولان شهرداری تهران، شرکت‌های تبلیغاتی هنگام عقد قرارداد با سازمان زیباسازی شهرداری مکلف می‌شوند در طول سال ١٥ درصد از تبلیغات خود را به مباحث فرهنگی موردنظر شهرداری اختصاص دهند. با وجود سهم پنج‌هزارمترمربعی تبلیغات فرهنگی از بیلبوردهای تبلیغاتی سطح پایتخت، در مقاطعی از این ظرفیت برای تبلیغات سیاسی و گسترش مضامین سیاسی با اهداف خاص استفاده می‌شود.

سهم این مضامین در این چهار سال رو به افزایش بوده است. برای مثال اوایل آبان سال ٩٢ هم‌زمان با مذاکرات هسته‌ای بیلبوردهایی با عنوان «صداقت آمریکایی» در شهر تهران نصب شد که در یکی از طرح‌ها، دو شخص مقابل هم سر میز مذاکره نشسته بودند که مذاکره‌کننده آمریکایی با کت پارچه‌ای و شلوار نظامی اسلحه‌ای را از زیر میز به سمت طرف مقابل (مذاکره‌کننده ایرانی با ریش پروفسوری) گرفته بود. در یکی دیگر از این تصویرها چنگال یک پرنده شکاری به سوی دستی دراز شده بود که نشان از نبود صداقت در یک طرف مذاکره داشت. رنگ زمینه این طراحی قرمز و زیر آن به زبان انگلیسی و فارسی عبارت «صداقت آمریکایی» نوشته شده بود. در یک تصویر دیگر نیز با بهره‌گیری از نیمرخ چهره مردی خودکار‌به‌دست و پشت میز، سعی شده بود به این مضمون پرداخته شود. تعداد زیادی بیلبورد با مضمون سیاسی با عنوان «حقوق‌ بشر آمریکایی» به صورت گسترده در سطح شهر نصب شد. این اقدام شهرداری تهران به شدت مورد واکنش جوانان و اعتراض مردم در شبکه‌های اجتماعی قرار گرفت و عده‌ای هدف شهرداری تهران را اقدامی سیاسی برای «تخریب رقیب» قلمداد کردند.

مثال معروفی میان کارکنان شهرداری زبانزد است که «اگر همه کارمندان شهرداری به او رأی می‌دادند، آرای قالیباف بیش از اینی بود که تا به حال داشته است». حرکات درون دستگاه شهرداری تهران را در سال آخر منتهی به انتخابات می‌شود این‌گونه رصد کرد؛ او چهار معاون خود را امسال جابه‌جا کرد. براساس بخش‌نامه‌ای از یکی، دو سال قبل، شهرداری تهران باید سالی چهار درصد از نیروهای قراردادی و شرکتی‌اش را تعدیل کند اما تشکری‌هاشمی‌، معاون جدید منابع انسانی اعلام کرده امسال شهرداری برنامه‌ای برای تعدیل نیرو ندارد. همچنین شهرداری امسال استخدام‌های جدیدی را در دستور کار خود قرار داد درحالی‌که مراحل قانونی پیش‌آزمون طی نشده بود. بیمه مدیران محله، درحالی‌که چند سال از تصویب آیین‌نامه آن می‌گذشت، درست امسال به اجرا درآمد و قالیباف در سال دوازدهم مدیریت خود بر شهر، تازه یک زن را به سمت شهردار منطقه ١٣ انتخاب کرد.

قالیباف همه چیز را درست کنار هم چیده بود. حتی قول و قرارهایش را هم با یاران اصولگرایش گذاشته و گفته بود تنها در صورتی وارد کارزار انتخابات می‌شود که او تنها گزینه نامزدی‌شان باشد و به جز او از کسی حمایت نکنند. دو اتفاق در مجموعه تحت مدیریت قالیباف امسال باعث شده که امید او برای رسیدن به صندلی پاستور باز هم با تعلیق روبه‌رو شود. املاک نجومی و ماجرای پلاسکو ناخواسته معادلات شهردار را بر هم زده است. بااین‌حال گویا اعتمادبه‌نفس شهردار و یاران اصولگرایش آن‌قدر بالاست که همچنان امیدوارند. سبحانی‌نیا نماینده سابق مجلس گفته است: «در رابطه با حادثه پلاسکو انتقاداتی به قالیباف مطرح شد اما این نمی‌تواند به معنای حذف ایشان به‌عنوان گزینه‌های کاندیداتوری ریاست‌جمهوری از سوی اصولگرایان باشد و برای ما شرایط تفاوتی نکرده است».

همه اینها در کنار بسیاری مسائل دیگر، تهران را بدل به شهری کرده در گروگان اصولگرایان. شهری که باید تاوان ناکامی یک شهردار در رقابت‌های انتخاباتی را بدهد.

http://www.sharghdaily.ir/News/114750

ش.د9503789

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات