تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۳:۰۳  ، 
کد خبر : ۲۹۹۷۰۴
«فواد سنیوره» نخست‌وزیر اسبق لبنان:

نزاع‌های سیاسی نباید به نزاع‌های مذهبی تبدیل شوند

اشاره: «فؤاد عبدالباسط السنیوره» در ١٤ آوریل سال ١٩٤٣، در شهر «صیدا» به دنیا آمد. او سیاست‌مداری لبنانی است که دو بار به عنوان نخست‌وزیر ایفای نقش کرد. سنیوره از افراد نزدیک به «رفیق حریری»، نخست‌وزیر فقید لبنان و از شخصیت‌های برجسته جریان موسوم به ١٤ مارس، است. در جریان ترور رفیق حریری و خروج نیروهای سوریه از لبنان، سنیوره نقشی مهم داشت و دولتش از یک حمایت بین‌المللی برخوردار بود. به دلیل برخی مشکلات معیشتی و سیاسی، طرفداران حزب‌الله به مدت ١٨ ماه در برابر دفتر او در ساختمان نخست‌وزیری تحصن کردند. با رئیس‌جمهورشدن «میشل سلیمان»، او از قدرت کنار زده شد؛ هرچند در ائتلاف ١٤ مارس باقی ماند. با توجه به تحولات کنونی لبنان و احتمال نخست‌وزیری دوباره «سعد حریری»، رئیس حزب المستقبل و جریان ١٤ مارس، احتمال دارد دوباره نقش سنیوره در لبنان برجسته شود. او متأهل و صاحب سه فرزند؛ یک پسر و دو دختر است.

(روزنامه شرق - 1395/08/13 - شماره 2720 - صفحه 12)

* آیا نقش رئیس‌جمهور در لبنان، نقشی حاشیه‌ای است و کمتر به آن بها داده می‌شود؟ کشور شما برای مدت تقریبا دو سال، رئیس‌جمهور نداشت، چرا هیچ اتفاقی روی نداد؟

** کاملا برعکس، لبنان نظامی پارلمانی و دموکراتیک است که در آن به رئیس‌جمهور نقشی محوری و مهم در دو حوزه قانون‌گذاری و اجرائی داده شده است؛ زیرا او در رأس قوه اجرائیه قرار داشته و بعد از تصویب مجلس، قوانین را تأیید می‌کند. به سختی می‌توان تصور کرد لبنان بدون داشتن رئیس‌جمهور، بتواند به یک ثبات لازم برسد. رئیس‌جمهور درواقع رئیس دولت و نماد وحدت ملی کشور ماست. گرچه او باید یک مسیحی باشد، اما نقش او فراتر از اینهاست و بین همه نیروهای ملی در داخل تفاهم ایجاد کرده و به‌نوعی مسئول همگان است. ازهمین‌رو باید از سوی همه گروه‌ها و طوایف مورد حمایت قرار گیرد تا بتواند یک رئیس‌جمهور قوی باشد و فرامینش بین همه نیروهای دیگر گوش شنوایی داشته باشد.

در لبنان رئیس‌جمهور را نمایندگان مجلس انتخاب می‌کنند و باید دوسوم از نمایندگان به او رأی موافق بدهند. به‌این‌معنا که باید مسلمانان، دروزی‌ها و سایر گروه‌های جامعه از این نامزد حمایت کنند تا بتواند یک رئیس‌جمهور توافقی قوی باشد. انتخاب رئیس‌جمهور در لبنان امری ملی است و همه باید در آن مشارکت داشته باشند. این صرفا یک انتخاب طایفه‌ای نیست و نمی‌تواند به صورت معامله‌گری بین این یا آن گروه و از طریق تاخت‌زدن این یا آن نامزد باشد.

* پس چرا این‌قدر تناقض بین واقعیت و اصول قانون اساسی شما وجود دارد؟

** درست می‌گویید، آنچه در واقعیت جریان دارد، خلاف مطالبات اساسی یک جامعه دموکراتیک است و حتی قانون اساسی کشور ماست، چون هر نامزدی می‌خواهد خودش را بر دیگران تحمیل ‌کند یا مثلا یک جریانی نامزد خودش را بر سایر جریان‌ها تحمیل می‌کند یا یک جریانی در انتخاب نامزد جریان مقابلش کارشکنی می‌کند و همین‌طور وضعیت بدی به وجود می‌آید.

* میشل عون نامزد حزب‌الله است. این حزب چطور به چنین گزینه‌ای رسید؟

** حزب‌الله و میشل عون در بسیاری موارد با هم اتفاق‌نظر دارند. این توافق نظر و عمل بین عون و حزب‌الله به سال ٢٠٠٦ میلادی و به‌دنبال حملات اسرائیل به لبنان مربوط می‌شود. متأسفانه تحولات آن زمان کشور ما را بیشتر به سمت طایفه‌گرایی برد و انتخاب رئیس‌جمهور به‌جای اینکه دیگر یک کار ملی و مشترک باشد، به صورت یک اقدام فرقه‌گرایانه درآمد و فرقه‌های مختلف به زورآزمایی با یکدیگر برخاستند. از سال ٢٠١٤ لبنان دچار خلأ ریاست‌جمهوری شد. بارها مجلس تشکیل جلسه داد، اما نتوانست رأی لازم را برای حمایت از یک نامزد به دست آورد زیرا اعضای پارلمان وابسته به جناح‌ها و احزاب رقیب حاضر به مشارکت نبودند.

آنها براساس تمایلات گروهی‌شان مجلس را تحریم یا از حضور در مجلس خودداری می‌کردند. به‌این‌ترتیب انتخاب رئیس‌جمهور که یک وظیفه ملی بود، به یک گروکشی گروهی و حزبی تبدیل شد و در نهایت نیز سرنوشت رئیس‌جمهور با سرنوشت تحولات منطقه‌ای در خاورمیانه مرتبط و یک مسئله ساده و داخلی لبنان به یک مسئله پیچیده در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی تبدیل شد. رفته‌رفته این تصور برای ما به وجود آمد که تا رئیس‌جمهور آینده آمریکا انتخاب نشود، ما هم رئیس‌جمهور نخواهیم داشت.

درسی که لبنانی‌ها آموخته‌اند

* ولی کسانی طبقه سیاست‌مداران لبنانی را متهم به آن می‌کنند که حقوق ملت لبنان را نادیده گرفته و نیرو و توان آنها را در نزاع‌های گروهی و کوچک هدر می‌دهند؟

** با توجه به خلأ ریاست‌جمهوری لبنان این برداشت درست است زیرا دولت کارش را نمی‌کند. مجلس نمی‌تواند به وظایف قانونی‌اش عمل کند و درکل کارهای قانون‌گذاری و اجرائی تعطیل و به‌این‌ترتیب کشور دچار یک رکود و رخوت می‌شود. اگر این لبنانی‌ها از جنگ‌های داخلی گذشته درس عبرت نگرفته بودند، چنین شرایطی می‌توانست دوباره منجر به انواع و اقسام نزاع‌ها و جنگ‌ها شود. البته همه گروه‌ها در لبنان مسلح نیستند. دراین‌میان بعضی مثل حزب‌الله قدرت نظامی بیشتری دارند. با وجودی که کشور ما در پرتگاه قرار داشت، اما مردم سعی کردند آرامش را در کشور حفظ کنند زیرا خطر خشونت‌های متقابل می‌توانست ‌تر و خشک را با هم بسوزاند. این البته درسی است که مردم ما به‌خوبی آن را آموخته و دیگر هرگز حاضر به تکرار آن به هیچ قیمتی نیستند.

* بسیاری در لبنان نگران آن هستند که کشورشان تحت‌تأثیر جنگ داخلی سوریه قرار گیرد؟

** متأسفانه این نگرانی وجود دارد. برای همین امیدواریم هرچه‌زودتر بحران سوریه خاتمه پیدا کند.

* می‌شود به ما بگویید بازیگران منطقه‌ای در لبنان کدام کشورها هستند؟ ایران، سوریه، عربستان و...؟

** ایران نقش مهمی در کشور ما دارد و این نقش را حزب‌الله ایفا می‌کند. در گذشته سوریه نیز نقش بسیار مهمی داشت و حتی بازیگر اصلی در کشور ما بود، اما از این وزن کاسته شد هرچند دوباره سوریه امیدوار است که بتواند نقش گذشته خود را به دست آورد. عربستان‌سعودی هم سعی می‌کند نقش خودش را هرچند ضعیف داشته باشد به‌خصوص از زمانی که درگیر دو بحران یمن و سوریه شد، نقش این کشور در لبنان تضعیف شد و این روند همچنان ادامه دارد.

* در چنین شرایطی مصر چه کمکی می‌تواند به لبنان بکند؟

** مصر در گذشته نقش مهمی در همبستگی عربی داشت. شما می‌دانید که چند حادثه از قرن گذشته تاکنون موجب ازهم‌گسیختگی کلی جهان عرب شده است؛ یکی اشغال افغانستان از سوی روس‌ها که موجب شد شیاطین گروه‌های تروریست مسلح تحت عنوان «افغان‌های عرب» به کشورهای ما سرازیر شده و خشونت و ترور را در جای‌جای کشورهای عرب گسترش دهند. دوم امضای توافق‌نامه «کمپ دیوید» بود که مصر را از پیکره عربی جدا کرد و سوم انقلاب ایران در سال ١٩٧٩ بود که بر همه کشورهای عرب تأثیری مستقیم یا غیرمستقیم داشت و در آخر اشغال عراق از سوی آمریکایی‌ها در سال ٢٠٠٣ بود که جهان عرب را وارد مرحله تازه‌ای کرد. همه این تحولات خلائی را در منطقه عربی به وجود آورد که هنوز کسی نتوانسته است آن را پر کند.

رابطه مصر با کشورهای عرب یک رابطه دوجانبه است؛ یعنی همان‌طور که مصر به کشورهای دیگر کمک می‌کند، خودش هم از این همبستگی سود می‌برد. مطمئن هستم اگر مصر به مسئولیت‌های قومی خودش عمل کند، این خلأ پر خواهد شد. آن‌وقت ثبات و صلحی را که گروه‌های افراطی از کشورهای عرب ربودند، دوباره بازگردانده خواهد شد. من امیدوارم شیعیان عرب‌تبار هم ما را در تحقق این آرزو یاری کنند.

* منظورتان از شیعیان عرب‌تبار کیست؟

** اعراب مسلمان به شیعه و اهل‌سنت تقسیم می‌شوند. شیعیان نیز مانند اهل‌سنت در بسیاری از کشورهای عرب زندگی کرده و از حقوق شهروندی مساوی با دیگران برخوردارند. از کشورهای خلیج (فارس) گرفته تا سایر کشورهای عرب، ما چنین بافتی را ملاحظه می‌کنیم. توصیه من این است که حکومت‌های عربی کاری کنند که شکاف‌های قومیتی بین شیعه و سنی برداشته شود. آنها همچنین باید تمام عواملی را که موجب می‌شود تا تصویری نامناسب از آنها در خارج منعکس شود از بین ببرند.

* ولی بحث شیعیان با ایران ارتباط پیدا می‌کند؟

** همیشه از سیاست‌های عکس‌العملی بیم داشته و نسبت به آن هشدار داده‌ام. این‌گونه سیاست‌ها ما را در یک کوچه تنگ قرار می‌دهد و چشم‌اندازهای باز را از ما می‌گیرد. ما باید کاری کنیم که نزاع‌های سیاسی به نزاع‌های مذهبی تبدیل نشود زیرا اگر جنگ بین شیعه و سنی درگیرد، دیگر امنیتی برای کل خاورمیانه نخواهد بود. این جهنمی فاجعه‌بار است که باید درهایش را هرطور شده بست. شما نباید فراموش کنید که ایران یک کشور مسلمان و برادر ماست. این وظیفه ماست که روابط خوبی با ایران داشته باشیم. اعراب باید با ایران رابطه‌ای مبتنی‌بر احترام متقابل، برابری و عدم دخالت در امور همدیگر داشته باشند. شاید شما به این جنگ‌ها نگاه کنید و حرف مرا نپذیرید، اما این جنگ‌ها موقتی و کوچک است. باید نگرشی درازمدت داشت.

* وضعیت کشورهای عرب را درحال‌حاضر چگونه می‌بینید؟ آیا واقعا بیداری عربی وجود دارد یا اینکه اعراب به‌کلی از تاریخ خارج شده‌اند؟

** وضعیت کنونی کشورهای عرب بر کسی پوشیده نیست؛ این وضعیتی تأسف‌بار است. اکثر آنها درگیر آتش جنگ‌های داخلی شده‌اند که از خارج برافروخته شده است. حتی این خطر وجود دارد که این یا آن رژیم عربی سرنگون شده یا کشورشان به‌کلی تجزیه شود، به‌طوری‌که دولت و هویتشان از بین برود. وقتی بین کشورهای عرب و رژیم اسرائیل، بین ترکیه و ایران توازن قوا وجود نداشته باشد، اراده ملی و همبستگی اعراب از بین می‌رود. هر کشوری سعی می‌کند در این شرایط فقط خودش را نجات دهد. امید می‌رود که دست‌کم کشورهای عرب قادر باشند بر گروه‌های تروریستی غلبه کنند. اعراب همچنین توان آن را دارند که اصلاحاتی سیاسی و اقتصادی را در درون شروع کنند. آنها همچنین می‌توانند گفتمان دینی‌شان را اصلاح کنند و چهره درستی را از اسلام ارائه دهند. مؤسسه بزرگ الازهر می‌تواند در این راه کمک‌های زیادی بکند.

* شما با «احمد ابوالغیط»، دبیرکل اتحادیه عرب، دیدار داشتید. در این دیدار چه مسائل جدیدی مطرح شد؟

** دبیرکل جدید اتحادیه عرب طرحی روشن و کامل برای احیای نقش این اتحادیه دارد. من با خطوط کلی این طرح موافق هستم و امیدوارم موفق شود، اما آن چیزی که مرا آزار می‌دهد، فقدان یک راهکار درست برای جلوگیری از دخالت‌های دیگران در امور اعراب است. اعراب باید یک قدرت نظامی مشترک داشته باشند تا جلو خطرها را بگیرد و اجازه ندهد دیگران در امور ما دخالت کنند. طرح ایجاد یک نیروی مشترک عربی در گذشته هم وجود داشت، اما به دلیل اختلافات اعراب باد هوا شد.

نقش روشنفکران

* شما تا چه حد به نقش روشنفکران عرب چشم دوخته‌اید.

** درحال‌حاضر حاشیه‌هایی وجود دارد که یک روشنفکر عرب می‌تواند از آن استفاده کرده و در ازبین‌بردن این حالت رکود فرهنگی اثر بگذارد زیرا این رکود فرهنگی به رکود آگاهی قومی و انسانی انسان معاصر عرب تبدیل شده است. کمااینکه منجر به تیره‌شدن دیدگاه و اراده جمعی آنها شده و آنها را از همراهی با عصر جدید باز داشته است. با اطمینان‌خاطر می‌گویم که مصر و لبنان در ابتدای قرن بیستم توانستند یک رستاخیز فرهنگی وسیع را به وجود آورند که چهره جهان عرب را دگرگون کرد. آنها هنوز هم می‌توانند در صورت حمایت سایر روشنفکران و متفکران و روحانیون عرب این رستاخیز فرهنگی را از نو به وجود آورند.

* به نظر شما جنگ داخلی در سوریه چه زمانی به اتمام می‌رسد؛ آیا زمان پایان‌دادن به این فاجعه انسانی نرسیده است؟

** کسانی که به استمرار این جنگ دل بسته‌اند، طرف بازنده آن خواهند بود زیرا استمرار این جنگ نه به‌نفع سوریه، نه روسیه، نه اعراب و نه ایالات متحده آمریکاست. استمرار این جنگ به معنای استمرار حضور گروه‌های تروریستی و فقدان بیشتر امنیت و ثبات در کل دولت‌های خاورمیانه و به معنای تجزیه و ازهم‌گسیختگی بیشتر کشورهای عربی است. امروزه تروریسم به تجارتی بین‌المللی تبدیل شده است که فراقاره‌ای عمل می‌کند مانند آنفلوانزای پرندگان. این اتفاق بعد از آن افتاد که جنگ در سوریه به این صورت درآمد و از دل آن ده‌ها گروه تروریستی متولد شدند.

بنابراین به‌نفع همه جهانیان خواهد بود که به این جنگ خاتمه دهند. آنچه امروزه در سوریه جریان دارد، بیانگر شکست آمریکایی‌ها، روس‌ها و شکست جامعه بین‌المللی است. بخشی که علوی‌ها در آن ساکن هستند «سوریه مفید» خوانده می‌شود که شامل لاذقیه، حلب و طرطوس می‌شود که دارای اقتصاد به‌نسبت غنی‌تری است. بااین‌حال دولت‌های کوچک طایفه‌ای راه‌حل سوریه نیست. باید این کشور از نو احیا شود و دارای دولتی قانونی و مدرن باشد که جامعه را به‌سوی دموکراسی هدایت کند. مسئله‌ای که برای من شگفت‌آور است اینکه اعراب هرروز می‌پرسند موضع آمریکا چیست؟ موضع روسیه چیست؟ اما از خود نمی‌پرسند که موضع اعراب چیست؟

منبع: الاهرام

http://www.sharghdaily.ir/News/106814

ش.د9503873

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات