تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۷  ، 
کد خبر : ۲۹۹۷۸۳

ناطق نوري: موافق نامزدی هاشمی در مجلس ششم نبودم

مقدمه: حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر ناطق نوری، در گفتگویی با شفقنا از آیت الله هاشمی و انقلاب اسلامی می گوید که در ادامه بخش هایی از این مصاحبه را می خوانید:
(روزنامه آفتاب يزد - 1395/11/18 - شماره 4825 - صفحه 3)

- امروز مقام معظم رهبری بیان می کنند که با آقای هاشمی ۵۹ سال دوست بودیم و علاوه بر آن امام هم هر دو آنها را دوست داشت، همواره اتصال آن دو به یکدیگر را برای انقلاب تبیین می کرد و خوشحال بود که این دو هستند. در عین حال رهبری بیان می کنند که ما تفاوت دید هم داشتیم. اتفاقاً این تفاوت ها نشان دهنده زنده بودن است چون ممکن است سلایق افراد با همدیگر سازگار نباشد، اما اشتراکات میان آنها بیشتر و همچنین اصولی تر و مبنایی بوده باشد. تشکیل حکومت اسلامی، مبارزه با رژیم فاسد، دفاع از حقوق مردم و پیاده کردن عدالت، همگی اصولی هستند که پای آن می ایستند. در سلایق هم با یکدیگر متفاوت‌اند و قابل تحمل هم است، اگر انسان های وارسته ای باشند و آنها بودند. ما هم باید از آنها الگو بگیریم و همین را در جامعه پیاده کنیم یعنی تفاوت سلیقه داشته باشیم، اما همدیگر را تحمل کنیم و در اشتراکات با هم باشیم.

- مشکل ما در جامعه این است که عمدتاً قواعد و ضوابط تعامل با اندیشه های متفاوت را بلد نیستیم و باید بدانیم که امکان ندارد همه مثل هم بیندیشند. اصلاً این غلط است که همه مثل هم باشند و مانند روبات کار کنند؛ در آن صورت جامعه مرده است. همواره اندیشه ها و دیدگاه های مختلف وجود دارد و انسان ها نیز حرف و استدلال دارند، این استدلال ها باید مطرح شوند یا طرف مقابل می پذیرد یا نمی پذیرد که اگر هم نپذیرفت، دعوایی در بین نیست، هر کدام سلیقه خود را دارند.

- ما سلایق مختلفی داریم و می توانیم داشته باشیم، اما در مشترکات می توانیم و باید با هم باشیم؛ در مفترقات هم با یکدیگر بحث کنیم یا قانع می شویم یا نمی شویم. لازم هم نیست حتما طرف مقابل را قانع کنیم، اما معنای قانع شدن این نیست که مقابل هم قرار بگیریم؛ در نهایت این است که لکم دینکم ولی الدین. دیگر به هم تهمت نزنیم، دروغ نگوییم، تحمیل نکنیم؛ واقعا می شود این کار را انجام داد کما اینکه در دوره انقلاب به خاطر آن آموزه امام(ره) و آن اهداف مقدس، این کار انجام می شد.

- (ارزیابی شرایط کشور بدون وجود آیت الله هاشمی) وقتی شخصیتی مثل مرحوم آقای هاشمی از دنیا می رود، با آن جامعیت و هوش و فهم بسیار بالا و پیشینه ‌ بسیار درخشانی که ایشان داشت، طبیعی است که جامعه نگران شود. ایشان شخصیت معتدلی بود و شرح صدری مثال زدنی داشت، طبیعی است که وقتی از دنیا رفت، عده ای از گروه ها و افراد مختلف گویا یک پناهگاهی را از دست دادند و به این فکر می کردند که بعد از آن چه خواهد شد.

- (در رابطه با تاثیر فقدان آیت الله هاشمی بر آرایش سیاسی کشور ) من قائلم که هیچ تاثیر ویژه ای نخواهد داشت؛ خوشبختانه جامعه ما با وجود این شخصیت ها، این رشد سیاسی و قدرت انتخاب را دارد و مردم ما در لحظات حساس، خوب تصمیم می گیرند و آموزه ها و نگاه ها را فراموش نکرده اند. البته و متاسفانه اینطور هست که ما ایرانی ها حافظه تاریخی خوبی نداریم ، اما نه تا این اندازه. به اعتقاد من آرایش سیاسی در کشور تغییر فاحشی نمی کند و گروه ها توسط همین رهبران بزرگ به بلوغی رسیده اند که بتوانند تصمیم بگیرند.

- ایشان در شرایطی ریاست جمهوری را به دست گرفت که تازه جنگ به پایان رسیده بود ، مناطق جنگی، ویران بودند ، همه شهرها به خصوص جنوب و غرب، ویران و زیرساخت های کشور همه تخریب شده و از بین رفته بودند . جنگ زده ها روی دست حکومت هستند هنوز نفت با بشکه ای 8 تا ۱۰ دلار فروش می رود و گاهی هزینه استخراج برای ما بیش از پولی بود که از فروش نفت به دست می آوردیم. لکن برای اینکه بازارمان را از دست ندهیم، ناچار بودیم که به ضرر بفروشیم. آقای هاشمی در این شرایط آمد.

انسان باهوش و با فراستی که در انقلاب وزیر کشور و رئیس مجلس بوده است و شرایط کشور را هم خوب می فهمد، اما در این شرایط ویرانه می پذیرد ریسک می کند و ریاست جمهوری را بپذیرد. بار یک کشور را در نهایت تهی دستی و با خزانه خالی کشیدن از پذیرفتن فرماندهی جنگ یا رفتن به خط مقدم هم سخت تر است. ایشان آنقدر توکل به خدا و اعتماد به نفس و جرات دارد که ریاست جمهوری کشور را با این خزانه خالی، قیمت پایین نفت و با آن ویرانی پذیرفت. آن دوره جزو موفق ترین دوره های کشور بعد از انقلاب است؛ دوره ای که اداره کردن کشور بسیار سخت بود، اما ایشان نه می ترسید و نه نگران بود، بلکه همیشه امیدوار بود.

- اتکال به خدا و اعتماد به نفس ایشان (هاشمی رفسنجانی) به قدری بود که ایشان به فرصت هایی مثل استقراض خارجی اشاره می کرد و به من می گفت که چرا ما نتوانیم از این فرصت های بین المللی استفاده کنیم، کشور را بسازیم، زیرساخت هایمان را درست کنیم و بعد از درآمد این زیرساخت ها بدهی هایمان را بدهیم. عده ای مخالفت می کردند که کشور را فروخت و چنین کرد و چنان کرد، اما ایشان اصلاً نمی ترسید. می گفت که اینها توجه ندارند؛ وقتی به ما زیر قیمت بین المللی، لایبور، وام می دهند، چرا نگیریم؟ و گرفت و ساخت. هر چه پتروشیمی در کشور داریم، مربوط به زمان ایشان است. هر چه فولاد و سیمان و سد داریم، برای زمان ایشان و دوره سازندگی است. اعتماد به نفس و اتکال به خدایی داشت و اصلاً نگران نبود و این دوره را با صلابت گذراند.

- بنده موافق نبودم که ایشان کاندیدای مجلس شود بارها هم باهم مباحثه و گفتگو داشتیم به طور مثال قائل بودم که کسی که دو دوره و نیم مجلس را اداره کرده و بعد هم هشت سال با اقتدار و با آن پیشینه رئیس جمهور بوده است، دیگر از نظر سیاسی لازم نیست کاندیدای مجلس شود. البته اصلاً به ذهنم خطور نمی کرد که ایشان رای کم بیاورد؛ رای آورد نه اینکه رای نیاورد اما سی ام شد و البته بعد هم انصراف داد و دیگر نیامد. این هم از آن سلامت نفس ایشان و آن احساس مسئولیت بود. این احساس مسئولیت هم از آن سلیم النفسی منشا می گیرد که اگر از من برای انقلاب کاری ولو نماینده مجلس شدنم برمی آید، بگذار آبرویم را بگذارم و بروم کاندیدا شوم. این از آن جهت ارزشمند است، اما از نظر سلیقه ای من نمی پسندیدم. در نهایت نشد، اما هیچ به او برنخورد؛ کان لم یکن شیئًا مذکورا.

- در آن دوره سازندگی هم عده ای به ایشان جفای فراوانی کردند؛ کسانی که بعدها سنگ ایشان را به سینه می زدند. ایشان محبت بسیاری به آنها کرده بود و آنها هم بعد پشیمان شدند، اما دیگر پشیمانی فایده ای نداشت ایشان در عین حال همان جفاها را هم به رو نیاورد و باز همه آنها را تحویل گرفت. این نگاه آقای هاشمی به مسائل است. من با ایشان خیلی نزدیک بودم، اگر بگویم آن روز هم که برای ریاست جمهوری کاندیدا شد و روزی که صلاحیتش را رد کردند، ذره ای در روحیه اش تفاوت نکرده بود.

- شب که اعلام کردند صلاحیت ایشان رد شد، سفرم را لغو کردم و رفتم منزل ایشان وقتی ایشان آمد؛ با چهره باز، خندان و متبسم نشست و اصلاً این نگاه، همه آن ذهنیت های مرا پاک کرد. فکر می کردم خیلی گرفته و عصبانی است چون بالاخره آقای هاشمی و رکن انقلاب است و صلاحیتش را رد کرده اند، حالا حتماً به هم ریخته است، اما ایشان بسیار آرام بودند. به ایشان گفتم که حالتان چطور است؟ گفت خیلی خوبم و بعد ادامه داد «من وقتی به وزارت کشور رفتم که ثبت نام کنم، مردم جلو وزارت کشور جمع شدند و خوشحال، کف و سوت می زدند و استقبال می کردند. وقتی داخل وزارت رفتم، خبرنگارها وقت عکس گرفتن از شوق گریه می کردند. ثبت نام کردم.

از در که می خواستم بیرون بیایم، به خودم گفتم که چه کار سختی را انجام دادی؛ کشوری که تهی و خالی است و با آن شرایط هشت سال کذایی، منابع کشور از بین رفته ، این همه خسارت ببار آمده و از طرف دیگر با این توقع و استقبال مردم از تو، چگونه می خواهی با خزانه خالی پاسخ این مردم را بدهی؟» گفت که این افکار، ذهن من را گرفته بود؛ گفتیم خدا بزرگ است و حالا کاری می کنم لکن همین که صلاحیتم را دیشب رد کردند، احساس کردم که یک بار چند منه از دوش من برداشته شد و دیشب، یکی از آرام ترین شب هایی بود که من خوابیدم که خدایا ثبت نام کردم، دینم را به مردم ادا کردم و از زیر بار مسئولیت فرار نکردم؛ تو هم لطف کردی، بار را از دوش من برداشتی. هم به وظیفه ام عمل کردم و هم بار سنگین روی دوش من نیست.

- ( در رابطه با محبوبیت هاشمی رفسنجانی در سال های پایانی عمرش ) به این شکل نبود که این استقبال مردم، او را مغرور یا ادبار مردم، او را مایوس کند. اگر جامعه تشخیص دهد که فردی به این صورت است، او را بر دل حاکم می کند. مردم می دیدند که ایشان غیر متملق است و آنچه تشخیص می دهد، می گوید گرچه به ضررش باشد. می دیدند که قانونمند است و اگر بر اساس قانون حتی با اطرافیانش هم برخورد کنند، عکس العمل نشان نمی دهد. انسان قانونمند، منضبط و پایبند به اصول انقلاب است و انقلاب و رهبری برای او اصل است؛ همه این موارد، محبوبیت می آورد.

- قانون اساسی ما با شتاب درست شده و نوشته شده است. در دنیا هم همین طور است و هر ۱۰ یا ۲۰ سال و کمتر یا بیشتر، آن را اصلاح می کنند. در واقع با آزمون و خطا جلو می روند و بعد هم اصلاح و تکمیل می کنند. اروپا و غرب امروز که چند صد سال پیش به این شکل نبود و مدام تکمیل کردند و نواقصشان را برطرف کردند. هیچ کدام آنها کامل نبود و ما هم از این قاعده مستثنی نیستیم. اتفاقاً سختی کار ما این است که حکومتی را شکل دادیم که در طول تاریخ هیچ نمونه ای در هیچ جای دنیا نداشته است .

- سر ۱۰ سال، قانون اساسی بازنگری شد؛ به این نتیجه رسیدیم که با بودن رئیس جمهوری و رهبری، نخست وزیری زائد است و برداشته شد. درباره شورای عالی قضایی به این رسیدند که شورا نمی خواهد و بهتر است به شکل ریاستی اداره شود بهتر است چون آنجا لوث مسئولیت می شود. چند اصلاح دیگر نیز در قانون اساسی انجام شد از جمله اینکه شورای رهبری حذف شد. بنده قائل هستم به اینکه هنوز هم قانون اساسی ما نیاز به بازنگری دارد و نظام ما نیاز به بازسازی دارد. نارسایی ها در این ساختار وجود دارد که باید آن را درست کرد. بعضی نارسایی های رفتاری را هم من معلول این نقصان ساختاری می دانم. به باور من ماهم از نظر رفتاری وهم از نظر ساختاری مشکل داریم.

http://aftabeyazd.ir/?newsid=64201

ش.د9503865

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات